سایر منابع:
سایر خبرها
در تلگرام خواندم لشکر 25 کربلا در محاصره است
! مدیرمان گفته فردا به مادرت بگو به مدرسه بیاید. گفتم مگر تو کاری کردی؟ گفت نه. فردا به مدرسه اش رفتم و دیدم مدیر جلو پایم بلند شد. گفتم: آقای مدیر رضا کاری کرده که ما را خواستید؟ گفت: واقعا پسر شما بین همه بچه ها نمونه است، اما نمی دانیم چرا چند وقت است که درسش ضعیف شده. گفتم: خب همه وقتش را در مسجد است کی وقت می کند درس بخواند؟ فهم و درک آدمها به میزان تحصیلات و مکان سکونتشان هیچ ...
زندگی نامه رحیم مؤذن زاده اردبیلی
غر زدن نبود. من بداخلاقی می کردم؛ خب آدم باید راستش را بگوید؛ من هر چی می گفتم اصلا حرفی نمی زد . حاجی به دیار باقی رفت موذن زاده در آخرین ماه های زندگی اش نهایتا موفق می شود به آرزوی خود برسد و حاجی شود. پسر بزرگ او می گوید که پدرش پس از شنیدن خبر سفر حج بسیار خوشحال شده است؛ وقتی قرار شد که از طرف لاریجانی که آن موقع رییس صدا و سیما بود، به مکه برود، حالش خیلی بد بود و 2تا سوند ...
انتساب سید حسن به امام منشأ صلاحیت نیست
: اما برخلاف این صحبتی که شما می گویید ما در اظهارات رئیس جمهور شاهد بزرگ نمایی و اغراق هایی هستیم مبنی بر اینکه برجام را خدا آورد یا اینکه برجام آفتاب تابان است. عبدی : بله این هم شوربختی ماست (خنده). فارس: پس با این تعریفی که شما ارائه دادید اصلاح طلبان می خواهند این مرزبندی با دولت صورت بگیرد تا اشتباهاتی که در مورد برجام رخ داده به پای اصلاح طلبان نوشته نشود؟ عبدی ...
افسانه ی وئی
چشم به دختر رئیس قبیله بدوزد خاصه این که از دل او نیز خبر نداشت و نمی دانست چه احساساتی نسبت به او دارد. وئی با چنین افکار و اندیشه هایی دست به گریبان بود تا روزی که در پی پاتئا به جنگ می رفت، هنگامی که با ورو و خواهرش بدرود می گفت چنین پنداشت که سایه ی غم و پریشانی بر دیدگان ورو دید و آن را دلیل قاطعی دانست که ورو نیز مهر او را به دل دارد. مرد جوان به ورو گفت: شما را چه می شود؟ چرا هر ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (254)
فرهاد مجیدی، رضا گلزار و سایر عزیزان در رستوران جدید رضا گلزار در محله جردن. این سلفی از آن عکس هایی است که مهدی ماهانی هر نیم ساعت یک بار به گالری گوشی اش می رود و ناباورانه به آن نگاه می کند و دلش قنج میرود از این عکسی که گرفته است! سپیده خداوردی و آقا پسرش در شهربازیِ کودکان. تکرار می کنم، شهربازیِ "کودکان"! - این آقا پسرِ ما تو خارج بزرگ شده، خیلی با فهم و کمالاته، دستشم تو ...
فرهنگ در رسانه
درباره این موضوع حل کند؟ بله، چون اتفاقاً متخصصان آنها تمام آیات متقابل را می دانند تا فتنه کنند. فتنه بدتر از قتل و کشتار است این را هم ما داریم. نیاز به توضیح زیاد و تفسیر است باید جواب داشته باشیم و این بزرگ ترین کار ماست. به شاگردانم هم گفتم اگر می خواهید پایان نامه بگیرید باید موضوع پایان نامه شما در این زمینه باشد. بچه های نسل ایرانی، عراقی و... که در فرانسه زندگی می کنند ...
عارف بهترین گزینه برای ریاست مجلس است - آمار برای مردم آبگوشت نمی شود - مردم فشار اقتصادی را در زن
. فارس : افراد دیگری هم بودند که همین شرح حال شما را داشتند که وقتی با آن ها گفت وگو می کردیم اذعان داشتند در مرحله نظارت رد و درنهایت پس از بررسی اعتراضات تائید شدند. شما هفتمین یا هشتمین نفری هستید که بنده با آن ها در مورد صلاحیتشان صحبت کردم و گفتند پس از اعتراض صدایشان شنیده شد و درنهایت تائید شدند. صادقی: اما مسلم بدانید که این فراگیر نیست. فارس: شاید به دلیل ...
از سیستان با عشق
. 8فرزند دارد که بزرگ ترینشان دختری 35ساله است. فرزند آخر و تنها پسرش نوجوان است و در کنار پدرش کارگری می کند. خود شهناز هم زنی 57ساله است که مدت هاست به بیماری نارسایی قلبی دچار شده و همین بیماری، افسار زندگی را از دستانش خارج کرده است. او که سال های سال با سوزن دوزی هزینه های زندگی شان را تأمین می کرد چند وقتی است که بیماری قلبی اش عود کرده و توان انجام هر کاری را از او گرفته است. سال گذشته ...
راننده لودری که زیر اتش سنگین دشمن اواز میخواند
معلمی که کشاورز هم بود و شغلش سختی زیادی داشت از ما هم در این زمینه جدی بود و در اسرع وقت شعرها را برای تبدیل کردن آنها به نوحه در اختیار من می گذاشت. آهنگران ادامه داد: پسر آقای معلمی در سپاه با ما بود که گفت پدرم اشعار خوبی می گوید ولی من حقیقتا چندان جدی نگرفتم اما با یک نوار کاست یکی از نوحه های قدیمی را زمزمه کردم و نام چند شهید شاخص آن زمان را برای وی نوشتم و گفتم برای اینها شعر ...
روزنامه های دوشنبه
سازمانهای ذیربط برای تحقق این هدف در تلاش هستند. این روزنامه سرمقاله را به عنوان فاتحان فروتن فردا به قلم مهدی نیاکی اختصاص داد. داستانی از سقوط تا آزادی خرمشهر، 578 روز اشغال ، خرمشهر نام خیابانی است در شهر ما ، دنیا پای خوان برجام ، حضور پر رنگ نمایندگان سینمای ایران در کن ، کشته شدن اختر منصور رهبر طالبان و اصلاحات سرخ در منطقه سبز از دیگر عنوان های روزنامه ابتکار است. ...
آشنایی با دادگاه های مربوط به تصادفات کوچک در آمریکا
شما گفتی اشکال ندارد!! بهرحال من و همسرم در جلوی قاضی ایستاده و در طرف دیگر خانواده مافیای ایتالیائی شامل مادر پیر، پسر، عروس و نوه ها ایستاده بودند که خود را یک خانواده دوست داشتنی و راستگو جلوه بدهند. قاضی از من شرح ماجرا را خواست و گفتم. بعد از آنها خواست که طرف گفت که ما به ایشان گفتیم که ماشین تصادفی است ولی گفت اشکالی ندارد. حالا قاضی باید تشخیص می داد که چه کسی دروغ می ...
دولت مسئول بچه دارشدن شما نیست
گویی پسر؟ موضوع سر صحبت قائم مقام وزیر بهداشت است که گفته: موفقیت و شکست در یکی، دو دهه گذشته در بحث جمعیت به طور کامل به ما مربوط نیست، فرزندآوری و فاصله فرزندآوری را پاسخ گو نیستیم بلکه سلامت فقط به ما مربوط است، ما سیاست گذار جمعیت نیستیم . گفتم: خب اگر مردم فاصله گذاری کنند که فرزندآوری نمی توانند بکنند. دولت باید سعی کند فاصله ها در جامعه کم شود که جمعیت زیاد شود. گفتم: شما هم توقعی داری ...
تأثیرات اقتصادی برجام از فرودگاه امام(ره) تا هتل های 5 ستاره
ایکیا (مخفف فرودگاه بین المللی امام خمینی) هم دست کمی از بزرگراه ندارد و انگارنه انگار که برجام شده و مملکت تکان خورده! وضعیت پارکینگ اصلی فرودگاه هم مانند همیشه است و تکلیفت با آن روشن نیست، وقتی انتظار خلوتی اش را داری کیپ تاکیپ پر است و پارکینگ بان ها حواله ات می دهند به پارکینگ های 2 و 3 و ... در بیابان های اطراف فرودگاه؛ آن هنگام هم که مطمئنی جای سوزن انداختن ندارد و خودت مانند بچه آدم می ...
عباس دست زد رو شانه ام و گفت: باید مرد باشی
گرفته بودند. گفتند ختم شهدای مکه است. من بی خبر از همه جا رفتم و شرکت کردم. بی تاب بودم. مدام امام زمان را صدا میزدم. از او می خواستم تا صبر به من نداده نگذارد به ایران برگردم. جمعه شب آقای اردستانی در اتاقمان را زد و گفت: "فردا آماده باشید می خواهیم برگردیم تهران." گفتم: "چرا ؟" هنوز ده روز دیگر باید می ماندیم. گفت: "متوجه شده اند که کاروان ما نظامی است و باید چند نفر چند نفر با پروازهای ...
دفاع بسیج هنرمندان اردکان از موضع امام جمعه در حوزه فرهنگ و هنر
نگری و ساده لوحی را کنار گذاشت و عالمانه در مسائل تأمل کرد ، مسأله ، مسأله تهاجم فرهنگی ست ، همان مسأله ای که حضرت آقا شاید بیست و هشت سال ست نسبت به آن هشدار می دهند اما انگار کسی نمی شنود و یا عده ای نه می خواهند خودشان بشنوند و نه دیگران و از آن طرف آن کسانی که نسبت به این قضیه از خود عکس العمل نشان می دهند عکس العملی ضعیف است ، بنده اعتقاد دارم ما در مسأله مقابله با تهاجم فرهنگی هیچ ...
فرهنگ در رسانه
من هم زنگ زدم بپرسم چرا؟ و به من پیامک زدند- به جای اینکه زنگ بزنند- که جبران می کنیم. فردا یک چیزی در صفحه اول آوردند که کیانیان چه گفت؟! این چه فایده ای دارد؟ ! می بینید که من منتقد هستم. شاید به شما بگویند فضا الان بازتر است! اینکه فضا بازتر از دوره قبل است که خب معلوم است. قرار نیست که این طور نباشد. قرار بود این طور باشد. مهم این است که ما چیزی علاوه بر آنچه داشتیم به دست ...
محمود دولت آبادی: مرا مقابل سپاه قرار دادند!
انگار آنجا شنود بود! فردا صبح یکی از آقایانی که در مطبوعات کار می کرد، به من زنگ زد و ماجرا را پی جو شد. گفتم این کتاب هنوز اجازه نگرفته و شما نباید هیچ خبری را منتشر کنید، اما به رغم آنچه من تأکید کرده بودم، در روزنامه فردا آن عکس تمام قد و آن تیتر کلنل از سد سانسور گذشت را منتشر کردند و درست روز بعد، کتاب جعلی کلنل را به بازار دادند. - گفتم اجازه نشر کتاب را که ندادید، چرا جلوی جعلی اش را ...
بصیر و بابصیرت
کردن به سراغشان بروم. با وجود اصرار من و برخورد صمیمانه جانباز حق شناس، در نجف به دلیل شرایط موفق به گفت و گو نشدیم و صحبت ما به کربلا موکول شد. این صحبت با جانباز بصیر و یک دست قطع، حق شناس در شب اول ورود به کربلا و در رستوران هتل ترتیب داده شده و به نظر مخاطبان می رسد. فاش نیوز: آقای حق شناس شما چند سال دارید؟ - من حدودأ 39 سالم است. فاش نیوز ...
خاطرات خرمشهر در دفتری با طرح های پاریسی
هنوز امتحان دارد، همه نمره های فاطمه خیلی خوب است و معلم های مدرسه به سهام می گویند شما که این همه در زندگیتان مشکل دارید فاطمه چطور می تواند به این خوبی درس بخواند؟ می گوید پسر کوچکش خیلی مهربان است و غذایش را به سگ کوچولوی خانه شان می دهد. می گوید فاطمه خیلی حساس است و گاهی با مادرش درددل می کند و می گوید مامان کاش زندگی ما هم خوب می شد. آنها به هم پیوسته اند، و در نهایت فقر با هم خوب ...
از قلیان های خروسی تا شرط بندی های 500 هزار تومانی / گشتی در بازار پرندگان اصفهان
با لحنی تند می گوید: خانم چقد عکس می گیری خب؟ مرغ و خروس ندیدی؟ دستش را به طرف قفس می برد سیگارش را بین دو انگشت جابه جا می کند و می گوید: نفس های آخرشه همین امروز و فردا میمیره کاش یکی بیاد اون بخره . جیل های صورتی و وارفته خروس بیچاره در دست های غلامعلی له می شود. پسری قلیان به دست از ته مغازه کش کش کنان می آید بیرون و با لهجه ای محلی به غلامعلی می گوید: آقا قلیون حاضره بفرماین . به غلامعلی می ...
بسته خبری سفیر یکشنبه 02 خردادماه 1395
...> کارشناس مسائل استراتژیک در کانال شخصی اش نوشت: ناکامی در بدل کردن برجام به یک توافق کارآمد، شاید برای کشور نگران کننده باشد اما برای غربگرایان ایرانی ظاهرا خبر خوبی است. به این بهانه، در همین یکی دو هفته، مذاکراتی را با نهادهایی شروع کرده اند که عن قریب به حوزه های برنامه منطقه ای، فعالیت های نظامی متعارف، برنامه موشکی و نهایتا همه حوزه های مرتبط با سپاه کشیده خواهد شد. ظاهرا مسئله ...
عکاشه: برای مقابله با زلزله تهران، سه پیشنهاد به شورای عالی امنیت ملی دادم/ حتی یک دهم درصد پایان نامه ...
گروه واحدهای دانشگاهی خبرگزاری آنا- مصطفی سعیدی: دکتر بهرام عکاشه متولد 1315 در شهر مسجد سلیمان است. دوران تحصیلات ابتدایی اش را در همان شهر گذراند و به دلیل علاقه اش به رشته ریاضی برای ادامه تحصیل در مقطع ششم دبیرستان به اهواز رفت. سال 1334 پس از شرکت در کنکور در رشته فیزیک دانشگاه تهران قبول شد و 1337 با مدرک لیسانس فارغ التحصیل شد. عکاشه یک فرزند پسر 40 ساله و سه نوه دارد. فرزندش در ...
گفت و گو با مریم، دختر فراری نفس عمیق
، این نقش را قبول نمی کنید؟ منظورم این نیست. من کاملا می دانستم وارد چه تجربه ای می شوم. اصلا چطور به لانتوری پیوستید؟ آقای درمیشیان را از زمان نمایش عصبانی نیستم در برلین می شناختم. یک شب به من پی ام دادند که چرا بازی نمی کنی؛ گفتم چون پیشنهادها خوب نیست. جواب دادند که خب من برایت یک فیلمنامه می فرستم، ببین دوستش داری یا نه. تا 24 ساعت پس از خواندن متن شوکه بودن. ورود به چنین ...
رضا کیانیان:با سینما جواب سینما را بدهید!
؟ گفتم بله ،گفتند کیارستمی؟! کیارستمی زاده سینمای ما است و حضورش در ایران برای ما یک افتخار است که ما چنین کسانی داریم. اما همچنان یکی از مسائل این است که با ویژگی های خاص فرهنگی ایران چطور می توانیم جشنواره جهانی داشته باشیم و شاید به شما بگویند زیادی خوشبین هستید و سهل انگار! معمولا وقتی کسانی این نگاه را دارند بهشان می گویم شما لطفا نان سانسورچی ها را نبُرید! آنها هم باید ...
ادبیات یعنی یکه خوردن
مردم در این رمان بسیار مشهود است و همان طور که گفتم همین امر مرا جذب کرد. در هفته مقدس نکته دیگری هم چشمگیر است. اینکه لویی آراگن به شکلی می خواهد تخیل را هم نوعی واقعیت ببیند... . همین طور است. خب این از مرام سوررآلیسم او می آید... . اما از مقدمه شما این طور استنباط می شود که کمی هم با تلقی سوررآلیسم متفاوت است و آراگن به نوعی تلاش می کند با استفاده از تکنیک های رآلیستی، نسخه ...
روش گرفتن کره از سیم کارت
من میدون هستم، میدون دوم، عاشق سوفیا. بابای سوفیا اما عاشق من نیست. دیروز هم که رفتم خواستگاری، بابای سوفیا گفت: پسر تو بلدی مخابرات بزنی؟ گفتم: شما می خواهی من مخ ها برات بزنم؟ یا سوفیا می خواهد؟ بابای سوفیا گفت: مخ ها برات بزنم یعنی چی؟ می گویم تو بلدی مخابرات بزنی یا نه؟ گفتم: مخابرات؟ منظورتان وزارتخانه است؟ یعنی الان می گویید من شرکت مخابرات بزنم؟ بابای سوفیا گفت ...
زینت؛ زنی که یک روستا را متحول کرد
های سالم و آماده کار، آسیب دیده و حاضر نیستند سراغ شغل های آهسته و پیوسته بروند، نمی خواهند با گذاشتن سنگ روی سنگ موفق شوند، من می خواستم این را شروع کنم که به آنها نشان دهم می شود این طوری هم موفق شد، شغل سازنده و مفیدی نیز وجود دارد، هم برای فرهنگ روستا خوب است هم به کمک محیط زیست می آید . زینت دریایی سه فرزند دارد؛ یک دختر و دو پسر که دو نفر از آنها خارج از کشور مشغول تحصیل هستند و ...
مادران چشم انتظار(پاورقی)
نگاهم را به چشم هایش دوختم که برای لحظاتی به چهره ام خیره شده بود. به سرعت چشمانش را از من گرفت و به زمین خیره شد، انگار فقط می خواست که مطمئن شود، صاحب صدا را درست شناخته است . همان جا ایستاد و گفتم : - زهره خانم ، شما این جا چه می کنید؟ آرام گفت : - خدا را شکر که زنده اید! من همسر رضا هستم . زهره دوست صمیمی شیرین بود، از دیدنش خوشحال شدم . او حتماً خبری از شیرین داشت ...
خاطرات شهدای مدافع حرم/ خداحافظی آخر
برگردم ایران و با شما دیداری تازه کنم. به همکارانم گفته ام با شما هماهنگ کنند و شما را به سوریه بیاورند. تماسی با شما نگرفته اند؟ گفتم: نه، کسی هنوز چیزی به ما نگفته است. گفت: خب! اگر کسی زنگ نزده دیگه زنگ نمی زنند. ساعت 5:30 بعدازظهر 6 آبان ماه سال 94 بود که حاجی از سوریه زنگ زد. تلفن خیلی قطع و وصل می شد. تا اینکه موفق شدیم با هم صحبت کنیم. مرتب به من سفارش رضا و مهدی، پسران مان را می کرد که مواظبشان ...