سایر منابع:
سایر خبرها
اعتراف های تلخ مرد روانپریش در جنایت هولناک خانوادگی
مادرم پشت تلفن الو الو می گوید که گفتم با من کار دارند اما مادرم با لحن بدی گفت که دیوانه کسی جواب نمی دهد و مزاحم است. وقتی مادرم مرا دیوانه خطاب کرد عصبانی شدم و با دست ضربه محکمی به سرش زدم که روی زمین افتاد. همان موقع مادرم به خواهرم زنگ زد تا به کمکش بیاید. بعد از آن من به طبقه اول ساختمان رفتم و چاقویی را که از قبل تهیه کرده بودم برداشتم و به طبقه بالا برگشتم. وقتی خواهرم به خانه رسید و درگیری ...
گزارشی تکان دهنده ازاعتیاد دختر 14ساله
کافی بود زنگ بزنم 10 دقیقه بعد همین نزدیک خونمون می خریدمش. مشکلم نشئگی بعد مواد بود. دلم نمی خواست مادرم بفهمه که من چیزی مصرف می کنم یا صبح ها می خواستم برم مدرسه دردم هم شروع می شد باید مواد می زدم. تصورش هم سخت است که برخی از دانش آموزان امروزی زیر نگاه بچه های دیگر کلاس مواد مصرف کنند. درست زیر پوست این شهر در مدارس اتفاقاتی رخ می دهد که از چشم ما دور است اما وجود دارد. هر چند اندک ...
خماری زیرنگاه همکلاسی ها
.... اولش دلم نمی خواست مادرم بدونه اما باید ترک می کردم و لازم بود یکی از اعضای خونه بدونه. به مادرم گفتن، خیلی ناراحت شد از اون روز تا الان اصلاً خواب خوبی نداره همه اش مراقب منه. مادرم خیلی بهم اعتماد داشت اما الان دیگه تا دستشویی هم تنها نمی رم. من راضیم چون خیلی وقت ها فکر مواد می آد سراغم. خیلی وقت ها می رم سراغ فکرهای گذشته ام. اما بازم خوبه مامانم می دونه و کمکم می کنه. ...
بوسه بر دستان پر مهر مادر بعد از 36 سال دوری
...: احساس می کنم امید همین الان متولد شده و خدا او را به من داده است همه را بخشیدم و از هیچ کس کینه به دل ندارم. در بخش پایانی خواهر و برادر امید که از اربیل آمده بودند و همسر و فرزند امید وارد صحنه "ماه عسل" شدند. آقا رسول در پایان گفت: فرزندانم نمی دانستند که مادرشان پیش از این ازدواج کرده و مطرح کردن این موضوع با آنها کمی سخت بود. اما بعد از آنکه واقعیت را با آنها در میان گذاشتم به سادگی پذیرفتند. احسان علیخانی با اشاره به موفقیت اجتماعی امید گفت: باید از خانواده امید هم تشکر کنیم که برای امید زحمت کشیدند و او را به اینجا رساندند. ...
انتقام کور از عمو با انجام سه قتل
مخابرات ارتباطات برقرار می شد. پس از 48 ساعت از وقوع قتل، با تماس تلفنی یکی از بستگان خانواده قربانیان، متوجه شدیم سامان با یکی از دوستان صمیمی خود در محله پنج راه ارومیه تماس برقرار کرده، که دوست او سریع به اداره آگاهی منتقل شد. او مدعی شد متهم به قتل حرف هایی در مورد قتل خانوادگی عمویش زد؛ که من درست نفهمیدم و شوکه شدم. متهم از من پرسید آیا پسر عمو و همسرش کشته شده اند یا خیر ...
پیرمرد قصه گوی شهدا/ آفرین که داغ ضجه زدن را به دلشان گذاشتی
دیدم سردار باقرزاده است. سردار او را به سالن دیگری می برد. چند دقیقه مانده به آمدن رهبرانقلاب، می فهمد که قرار است با آقا دیدار کند. آقا که به من رسید احوالپرسی کرد و گفت از پسرانت برایم بگو پدر درنگ نمی کند. می گوید چرا از آنها بگویم؟ می خواهم از خودم بگویم. محافظ رهبر او را کمی عقب می آورد. آقا می گوید هرچه دوست داری بگو. پیرمرد هم درخواستش را می گوید. من هیچ وقت فکر نمی کردم بتوانم از نزدیک ...
باب راس به نت فلیکس می رود
. درست است، مجموعه زیبایی همه جا هست این نقاش دوست داشتنی حالا از طریق این سیستم پخش آنلاین در دسترس مخاطبان سراسر جهان قرار گرفته است. این برنامه شباهت هایی با برنامه معروف لذت نقاشی او در پی بی اس دارد، ولی بهتر است چون سنجاب او که به گفته خودش بامزه ترین شیطان کوچکی است که در عمرتان دیده اید هم در آن حضور دارد. این مجموعه در کل 25 اپیزود دارد که همه شان در اوایل دهه 1990 و به ...
کت و شلوار سفید برای حجله سرخ شهادت
مهدی جودکی جوان دوست داشتنی و سربه زیر محله فوتبال اراک، آن قدر در آرزوی شهادتش اخلاص داشت که خدا خواست این لحظه ناب را در خاص ترین و پرخاطره ترین دوران زندگی اش قرار بدهد. غلام عباس جودکی پدر و فریبا جودکی خواهر شهید در گفت وگو با روزنامه جوان، زوایای زندگی جوانی را بازگو کردند که روز خواستگاری به همسرش گفته بود: برایم آرزوی شهادت کن. پدر شهید مهدی موقع شهادت جوانی 22 ساله بود ...
اندر حکایت قصه پرغصه منوریل در قم
روزنامه شاخه سبز در شماره 20 خردادماه، مطلبی با عنوان اندر حکایت قصه پرغصه منوریل در قم را به قلم علی محمدی مدرس دانشگاه به چاپ رسانده است. در این مطلب می خوانیم: منوریل گرچه در پایتخت سرنوشتی بهتر از جمع شدن ستون های نیمه کاره و زنگ زده اش نداشت ولی علاقه مفرط دولتمردان وقت به این قطار تک چرخ هوایی آنچنان عمیق بود که در هر شهری به دنبال امکان احداث آن می گشتند حال بخواهد آن شهر ...
خوانندگان داخلی از اینکه حبیب مجاز شود میترسند
...> وی در شرح این ماجرا می گوید: درباره آهنگ “محکوم” باید بگویم شخصی{سمیر زند} به من زنگ زد و گفت اگر اجازه دهید من یک خط با شما بخوانم و من گفتم مخارجش بالاست. وی ابتدا همه شرایط را فراهم کرد و من رفتم و خواندم. وی ادامه می دهد: اما وی شیطنت کرد و برخلاف ابتدای کار که گفت فقط یک خط می خواند دو سه خط خواند. البته من در عرض 15 دقیقه خوانندگی را یادش دادم و در نهایت آهنگ ضبط شد و یک روز به ...
نقوی حسینی در قابی متفاوت/ هر کس دیر بیدار می شد برای مدرسه رفتن جوراب گیرش نمی آمد!
...> * همسرتان هیچ وقت از اینکه شما زیاد کار می کنید و ممکن است به خانواده کمتر برسید، گله ای نکرده اند؟ چرا خیلی وقت ها گله می کند. قبل از نمایندگی با حقوق معلمی خودم و همسرم در بلوار ابوذر خانه ای خریداری کردیم که هنوز هم در همان خانه ساکن هستیم. همیشه می گوید چرا شما نماینده می شوی و شب و روز این همه کار می کنی. این همه فشار و اعصاب خردی را تحمل می کنی. ما که خانه مان همان خانه است و ...
گزارش طنین یاس از حال و هوای روزه اولی ها اشتیاق قبولی در اولین امتحان روزه داری/ لبخند به بندگی با ...
.... کلاس سوم دبستان از مدرسه مهدی دوست و امسال برای اولین بار می خواهم در کنار بابا و مامانم روزه بگیرم. روزه گرفتنت با اجبار پدر و مادرت بوده یا خودت دوست داشتی؟ من چون به سن تکلیف رسیده ام خیلی دوست داشتم که امسال برای اولین بار روزه بگیرم. پدر و مادرم نه تنها اجبارم نکردند، بلکه به من گفتند اگر می تونی امسال را روزه بگیر و من هم در جواب گفتم که دوست دارم امسال در کنار شما روزه ...
یک "ماه عسل" خوب: قصه زندگی بخش خانمی که خودش در کودکی رها شده بود، و حالا مادر مجرد چنین کودکی شده است
یک روز از تولدش می گذشته به آمنه سپرده می شود. و با نام گلنار به خانواده فعلی اش سپرده می شود. و نهایتا توسط یکی از اقوام دور خانواده فعلی اش از این موضوع مطلع می شود و بعد از آن روزهای سختی را می گذراند. روزهای سختی که شاید با حضور داوطلبانه اش در شیرخوارگاه آمنه، آن را برای رسیدن به آرامش و پذیرش این اتفاق آماده می کند. اما پایان بخش قصه امروز ماه عسل حضور پارمیدا دختربچه ای بود که ...
پادری تشبیه من از کل دنیاست
. اینگونه قصه ها همیشه پتانسیل تکرار شدن را دارند. بعد از چهار تا پنج سال که دوباره برای ساخت سری دوم به بچه ها زنگ زدم با استقبال گروه کاری روبرو شدم و همه حضور دوباره در پادری را پذیرفتند. لطیفی در پایان خاطرنشان کرد: اینکه بتوانم در ماه رمضان و بعد از افطار درخدمت مردم باشم، از برکات همین ماه است. ...
دوست دارم تعداد دخترانم به 600 برسد!
ایران آنلاین /افسانه می گوید، افسانه هنوز هم به روشنی به یاد دارد تابستان هایی را که در حسرت و تب پوشیدن کفش می سوخت و پدر اجازه نمی داد چکمه های زمخت اش را از پا دربیاورد. حالا اوست و دخترانی که دوست دارد مثل یک مادر آرزوهای شان را برآورده کند. پای صحبت هایش نشستیم تا ازخودش و از این دختران بگوید. آن روزها همین که مادرم از دنیا رفت، نامادری جای او را گرفت و با اینکه زن خوبی بود ...
فرزند،خواهر وهمسر شهیدهستم
. از میان پدر، برادر و همسرتان کدام یک اول به شهادت رسیدند؟ رسم است که پدران همیشه پیشقدم می شوند! اولین شهید خانواده ما هم پدرم شهید رجبعلی سلیمانی بود. به نظر شما چه ویژگی هایی پدر را به این مقام رساند؟ پدرم اهل نماز شب بود و دو ساعت بعد از استراحت شبانه برای نماز و مناجات بر می خاست. نماز جمعه و نماز جماعتش ترک نمی شد و عطرافشانی بین صفوف نماز جماعت را دوست ...
عاشقانه های یک زوج در اولین رمضان
... بی سر و صدا بلند شدم و رفتم سر کار. فریبا هنوز خواب بود. بعد از ظهر که شد فریبا زنگ زد و خبر داد که دارد می رود خرید. تازه یادم افتاد که افطار مهمان داریم. همین موقع برق رفت و سیستم ها از کار افتادند. چند دقیقه ای منتظر ماندیم ولی چون از برق خبری نشد کار را تعطیل کردیم. وقتی به خانه رسیدم بوی سوختگی همه جا را گرفته بود. به آشپزخانه رفتم، بله!!! همین موقع متوجه شدم که فریبا کلید را به در ...
دیشب در ماه عسل چه گذشت؟
را طراحی کردند و اساتید بزرگ دیگری نیز مانند استاد ساعی و قادران همچنین آیت الله محمد صافی و حجت الاسلام شیخ حسین شریفی در خلق این اثر ماندگار نقش بسزایی داشتند. معجزه عاشقی از زبان مهمان “ ماه عسل “ احسان علیخانی بار دیگر در “ماه عسل” روند موفق قصه محوری را در پیش گرفته و این بار در آغاز با روایت یک قصه عاشقانه به دل زندگی مهمانانش ورود کرد و برداشت را به عهده مخاطبانش گذاشت. فرشاد و همسرش از ...
بخش های خواندنی خلسه با طعم باروت
دیگری سینه فضا را می دَرد... می خواست چشم هایش باز باشند تا ببیند وقتی همه چیز پیش چشم های آدم تاریک می شود، آیا زمان هم در ثانیه ها گیر می افتد؟ رضا می گفت بستگی دارد چطور به قضیه نگاه کنی. یک وقت می بینی دختری را دوست داری، ناغافل بهت جواب منفی می دهد. آن وقت تمام دنیا یک دفعه پیش چشم هایت... باد می آید و با خود شمیم گل های وحشی پشت پادگان را آمیخته با بوی زننده باروت در مشام ...
اولین حاشیه برنامه علیخانی رقم خورد/ ماه عسل راوی قصه بازیگر آوای باران شد
شده بوده و در حالی که تنها یک روز از تولدش می گذشته به آمنه سپرده می شود. و با نام گلنار به خانواده فعلی اش سپرده می شود. و نهایتا توسط یکی از اقوام دور خانواده فعلی اش از این موضوع مطلع می شود و بعد از آن روزهای سختی را می گذراند. روزهای سختی که شاید با حضور داوطلبانه اش در شیرخوارگاه آمنه، آن را برای رسیدن به آرامش و پذیرش این اتفاق آماده می کند. اما پایان بخش قصه امروز ماه عسل حضور ...
برای عاقبت بخیری ام دعا کنید/دعای عهد را بعد از سفر کربلا خواندم
از آن، در رشته علوم آزمایشگاهی تحصیل کرد و بعد از پایان دوران خدمت سربازی، تحصیلات خود را در رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی ادامه داد. اما اقتضای محیط خانوادگی و علاقه مندی او به مداحی و قرائت قرآن و ادعیه، حتی در صبحگاه های مدرسه همواره با او ماند تا در نهایت همه او را با این ویژگی بشناسند: من مقطع ابتدایی را در مدرسه عماریاسر در همان محله امیریه تهران گذراندم. آن زمان تعداد زیادی از قرآن های ...
بازی های خشن رایانه ای تهدیدی برای بچه ها
برنامه به تلویزیون آمده اید؛ چگونه می خواهید سبک زندگی ایرانی اسلامی و روزه داری را به بچه ها آموزش دهید؟ برنامه جشن فرشته ها در محله هرندی و با حضور بچه های این محله برگزار می شود.در این برنامه به این نکته می پردازیم که ماه رمضان جشن بزرگ مسلمانان است و بهتر است اعضای خانواده در کنار هم باشند و روزهای بانشاطی را دور هم سپری کنند. **محله هرندی محله خاص و پرآسیبی است. این قبیل ...
وودی آلن یعنی بامزه بامزه یعنی وودی آلن
رسانه ها او را آدم سخت و بدعنقی تصویر می کردند، اما من شخصا هیچ وقت این چهره او را ندیدم. . . از چه زمانی نوشتن را آغاز کردی؟ پیش از این که بتوانم بخوانم. از زمانی که یادم می آید دوست داشتم بنویسم. پیش از این که بنویسم، البته قصه هایی می ساختم. یادم می آید که سر کلاس مدام این قصه ها را می گفتم و همه گوش می دادند و کنجکاو بودند که تهش چه می شود. این را هم بگویم که هیچ گاه از ...
وضع زندگی سرایدارهای برج های بالاشهر
می دهد. مرد هم همین طور. در شهر ما همه زود شوهر می کنند. من که 20 سالگی شوهر کردم، خیلی هم دیر شده بود. مادرم نگران بود که در خانه بمانم. الان خدا را شکر اینجا زندگی مان بد نیست. فقط با دو تا بچه جایمان خیلی تنگ می شود. خیلی وقت ها از شهرستان میهمان هم داریم. برای دکتر می آیند. می گویم: خودتان در اتاق به زور جا می شوید. میهمان ها کجا می خوابند؟ به کف زمین اشاره می کند: همین جا ...
مرضیه برومند: آدم آرمان گرایی هستم
سالیان گذشته مخصوصا 10، 15 سال گذشته هر وقت محبت مردم را به خودم می بینم، حس می کنم به قول قدیمی ها عاقبت بخیر شده ام و این موضوع باعث رضایت و خوشحالی ام می شود. هر چند آدم آرمان گرایی هستم و دوست داشتم برای جامعه روزگار بهتری را می دیدم. او هم مانند همه هنرمندان دیگر آرزو دارد پروژه های ناتمامش را سر و سامان بدهد و می گوید: دلم می خواهد پروژه های نیمه کاره را زودتر تمام کنم چون هر چه ...
ارشا اقدسی پسر بیش فعالی که بدلکار سینمای ایران شد
کارت خیلی خدایی. بعد گفتم خدا را شکر نمی دانستم تو چه کسی هستی، والا رد می شدم. من اصلا جرأت ندارم جلوی تو دستی بکشم. خندید و گفت حالا با هم یک روز رانندگی می کنیم، که هیچ وقت هم پیش نیامد. بعد از آن هم یک نفر از رومانی برای کار نیکولاس کیج به من زنگ زد. گفت یک بازیگری می خواهیم که خودش بدلکاری و رانندگی کند و از پل بپرد. فیلم هایت را دیده ایم و می دانیم در هر دوی این کارها مهارت داری ...
سرطان، عشق فرشاد و فریبا را جاودانه تر کرد/ بازگشت محسن یگانه به تلویزیون با ماه عسل 95
.... فرشاد از نحوه آشنایی خود با همسرش در صف نانوایی گفت و مهربانی که او در حقش کرده بود. ماجرا مربوط می شد به رمضان سال 83 که هر دو (فرشاد و همسرش) در صف نانوایی بودند و با تمام شدن نان و دست خالی بودن فرشاد، دختر خانم قصه امروز ماه عسل چندتکه نان به فرشاد می دهد و می رود. دیدار دوم این دو در محل کار دختر خانم آن هم کاملا اتفاقی رقم می خورد و این شد که این اتفاق تبدیل شد به ازدواج و آن چیزی که ...
اولین گفتگو با حبیب “حبیب محبیان” پس از بازگشت به ایران
کشیده نشدند؟ صدای مادرم قشنگ بود. هر هفته جلسه قرآن برگزار می کرد و سفره برای ائمه اطهار (ع) راه می انداخت و خودش مداحی می کرد و می خواند. من از یک خانواده مذهبی هستم. دو خواهر و پنج برادر هستیم. یکی از برادرهایم آکاردئون و دیگری ویولون می زد و یکی هم آواز می خواند. . . اما همه برای دل خودشان بود. من هم همه مدل آهنگی می خواندم. از هندی گرفته تا گلپایگانی و انگلیسی و. . . از 8 ...
پزشکی ایران بحران اخلاقی ندارد
...> وقتی به گذشته برمی گردید به نظرتان چه چیزی باعث شده بود که شما درسنی که همه بچه ها یک شیطنت هایی را دوست دارند شما به فکر تغییر مدرسه بوده و نمی خواستید که مثل بقیه باشید؟ سوال سختی است، ولی در مجموع فکر می کنم یک سری مسائل است، زندگی مادرم و اعتقاداتی که داشت خیلی مهم بود. مادرم می گفت، من را بی وضو شیر نمی داده و من از وقتی به یاد دارم مادرم را در حال نماز می دیدم. یکی از کسانی که در تربیت ...
کسی که از همه "زخم زبان" شنیده منم+تصاویر
.... در آشوب های پس از فتنه هم حضور فعالانه داشت. بعدا به سوریه رفت. در کنار همه اینها مداح هم بود. هرجای دنیا که بود، ماه محرم حتما می رفت آمل و در تکیه ی محله ی خودشان مداحی می کرد. سلحشوری در کنار اخلاق حسنه اش مربوط به همین ارتباط با اهل بیت است. او هیچوقت مرا کتک نزد. بعد هم تازه داماد می خندد. مدام این پا و آن پا می کند. همین که صدای اذان مغرب می آید تا اولین روز ماه رمضان، افطار شود، فرصت را ...