سایر منابع:
سایر خبرها
شعر خوانی شعرای آیینی در رثای ام المومنین خدیجه کبری (س) + گزارش تصویری
انگار دور بستر زهرا نشسته ای ای ام پاک نبی، ام مؤمنین ای مادر بزرگ امامان راستین روزی که یار هر دو جهان یاوری نداشت روزی که آن معین بشر بود بی معین مردانه ایستادی و کردی حمایتش تا ماند جاودانه چراغ هدایتش ای قامتت به قائم توحید قائمه دشمن شدند با تو دغل دوستان همه از هست خویش دست کشیدی و ...
شریعتی فقط نام یک خیابان نیست
.... سه راه طالقانی. بیشتر از 30 سال است که در این محدوده ساکن است. دکتر شریعتی رو می شناسین؟ این بار تعجب نمی کند: معلومه که می شناسم. خدا رحمتش کنه. آدم بزرگواری بود. وقتی خیابون به این بلندی رو به اسمش کردن، حساب کنین چه آدمی بوده. کتابی از دکتر شریعتی خوندین؟ جوابش منفی است با یک متأسفانه که کمی غلیظ ادای اش می کند. 7 عصر، بالاتر از پل سیدخندان؛ پارک شریعتی خانم نسبتاً مسنی ...
مجتبی بسیار خانواده دوست ومهربان بود / دفاع از حرم اهل بیت(ع) برای او مهم تر بود
خانواده ها 11 آبان 87 مراسم خواستگاری برگزار شد و 5 مردادماه سال 88 هم مراسم ازدواجمان انجام شد. درباره شخصیت و ویژگی های اخلاقی شان ایشان بگوئید؟ احترام به پدر و مادر از مهم ترین ویژگی های اخلاقی ایشان بود هر کاری که می توانست انجام می داد تا دل آنها را به دست آورد اهل صله رحم بود و دیگران را هم به این کار تشویق می کردند، روی حجاب خانم ها حساسیت خاصی داشتند و هر جا لازم بود به ...
شبنم قلی خانی: بعد از مادر شدن اعتماد به نفسم قوی تر شد
. من در کنار دخترم هر روز یک چیز جدید یاد می گیرم و با بزرگ کردن او در واقع روند تکامل انسان را از نزدیک می بینم. معتقدم زن تا مادر نشود، حس زنانگی اش کامل نمی شود! وقتی مادر می شوی، اعتماد به نفس ات قوی تر می شود. زندگی بدون بچه واقعا خالی است. یکسری از خانم ها به هر دلیلی بچه دار نمی شوند که شرایط آنها فرق می کند، اما من تعجب می کنم از خانم هایی که خودشان تمایلی به مادر شدن، ندارند ...
شبیه کوبریک فیلم ساختم
رسد که همه بگویند سبک فیلم سازی ابراهیم ابراهیمیان شبیه خودش است. البته در ابتدای مسیر قرار دارید... . تا اثبات خودم راه زیادی دارم. متأسفانه این هجمه در سینمای ایران وجود دارد که در ابتدای راه، تو را به سمت دیگری پرتاب کنند یا تو را شبیه کسی جلوه دهند. زمانی هم موج فیلم های ما فرامی رسد و دیگران را به ما نسبت می دهند. فیلم ساز هرچه پیش می رود باید بیش از قبل از هوشش استفاده کند. این ...
ماجرای آنانی که از برزخ بازگشتند
... میرم و محمدحسین رو راضی می کنم ... " مادر سکوت کرد، اما می دانستم ول کن نیست. قضیه مربوط می شد به قولی که پدرم به سرایدار همیشگی خانه های نوسازش داده بود. محمدحسین تقریباً از 20 سال قبل کارگر پدرم بود. پدرم بساز و بفروش بود و از همان سالها که به آپارتمان سازی روی آورد، از محمدحسین و زن و بچه هایش به عنوان سرایدار همیشگی آپارتمانهای مختلف استفاده می کرد. این مرد روستایی آنقدر پاک و ...
علت طلاق حمید گودرزی از همسرش+عکس
دانشور :و من ماندانا 16 ساله,محصل بودم. حمید گودرزی :این آشنایی ادامه پیدا کرد و با پیشنهاد ازدواج من,مخالفت های اولیه خانواده همسرم شروع شد چون آنها در آمریکا ساکن بودند. حمید گودرزی در خندوانه و با شغل شما هم مشکل داشتند؟ حمید گودرزی :تا حدی بله و مساله دیگر این بود که سطح اقتصادی خانواده همسرم,از خانواده من بالاتر بود. ماندانا دانشور :البته فکر می کنم ...
90/ مترونامه
شد که مادرم اشکش سرازیر بشه؟! همان روز بهت گفتم وای به حال داداشت که اگر مادرت اونو حلال نکند سرنوشت بدی در انتظارشه. من فکر می کنم که مریضی شدید برادرت و آن زجری که تو گفتی چند ماه به طول انجامید به این دلیل بود که حاج خانم انگار داداشت را نبخشیده بود! *** پس از این که سکوتی بین ما حاکم شد گفتم خدا را شکر که حاج خانم آخرین لحطه ای که داشت ما را ترک می کرد گفت: مادر از همه تون ...
دعوای خونین بر سر یک دختر در پارتی شبانه
اتاق خبر 24 : کدوم گوری بودی تا حالا؟! این جمله را "فرهام" در حالی که عصبانیّت از سرو رویش می بارید گفت و سپس صدای برخورد دستش با صورتم سکوت خانه را شکست. مادرم هراسان از آشپزخانه بیرون آمد و میان من و فرهام ایستاده و خطاب به او چنین گفت :"رفته بود جشن تولد دوستش و از من اجازه گرفته بود. تو رو خدا نصفه شبی سرو صدا راه نندازید و..." هنوز حرف مادر تمام نشده بود که فرهام انگشت ...
تشکیلات فعلی فاطمیون ابتدا یک هیئت خانگی مشهد بود/ تعدادی از افغان ها از اروپا به فاطمیون آمدند و شهید ...
خودش راه بدهد یا نه؟ الان که هستیم زیرمجموعه یکی از گردان هایی که دست بچه های عراقی بود هستیم. یعنی مسئولین اول ما بچه های عراقی بودند که یکی از گردان هایشان در محوری کار می کرد و ما به عنوان نیروهای مردمی در کنار اینها و در واقع زیرمجموعه اینها بودیم. گفت: حالا اینها ما را قبول کرده اند، ولی معلوم نیست ما را نگه دارند. با اینها بمانیم یا نمانیم. خلاصه معلوم نیست موضوع چه خواهد شد. حالا برنامه تو ...
عشق یک خانم معلم به مرد محکوم به اعدام
خواستم که مشکلم را حل کند. علیخانی از همسر محمد پرسید شما چرا به یکباره به این ماجرا فکر کردید؟ او پاسخ داد: محمد گفت من برای بچه یتیم تو قدم برمی دارم. تو اگر با من ازدواج کنی تمام مشکلات من حل می شود. من با خدا معامله می کنم. نهایتا این ازدواج با رضایت خانم کامکار سر گرفت. این دو به عقد هم در آمدند. در انتهای برنامه علیخانی از خانواده خانم کامکار، دخترانش و دامادش دعوت کرد تا به صحنه بیایند. در پایان برنامه محمد دست همسرش را بوسید و از او برای تحمل تمام این سختی ها تشکر کرد. ...
رفتار تکان دهنده 3 پسر پولدار با مادر معلولشان
عمر کار کرد و بچه بزرگ کردیم. همیشه می گفت من اگه نباشم پسرا تو رو ول نمی کنن. خدا رو شکر دست همشون به دهنشون می رسه و واسه خودشون کسی هستن. - پسرها خبر دارن که دستفروشی می کنید؟ آره، می دونن اما عین خیالشونم نیست. انگار نه انگار که مادر دارن. - با فروش اینا خرج زندگی رو در میاری؟ من پیرزن مگه چه خرجی دارم؟ تازه یارانه هم می گیرم. خدا رو شکر. ...
گرایش اطفال به سرگرمی غیر از تلویزیون
سرویس سلامت و پزشکی بی باک ؛ بخش مهمترین عناوین: اطفالی که زیاد پای تلویزیون می نشینند را چگونه می توانیم به سرگرمی های دیگر تشویق کنیم و علاقه مند کردن آن ها به سایز سرگرمی ها چگونه امکان پذیر خواهد بود بسه دیگه! نمی خوای پاشی؟ از صبح که بیدار شدی، نشستی پای کامپیوتر و انگار دسته بازی چسبیده به دستت که اونو روی زمین نذاشتی! خب من چی کار کنم از دست تو؟ دیروز هم که نشستی پای ...
حاشیه ای بر نشست 24 خرداد در جهرم
ندیده اند؟ او می گوید جهرم منتظر یک اتفاق شیرین است! خدا کند دیگر از این یکی منظورش انتخاب مجدد آقای روحانی نباشد! یعنی جهرمی ها منتظر چیزی هستند که به آن رسیده اند؟ یا آن که تئوری "رحم اجاره ای" اصلاحات می خواهد بچه را از روحانی بگیرد و برگرداند به مادر اصلی اش؟! او می گوید که فرزندان اصلاحات به جهرم قول می دهند اسیر باندبازی و سیاسی کاری نشوند. ببخشید! برگزاری میتینگ انتخاباتی و جناحی ...
نورعلی لشکر ویژه 25 کربلا که بود؟+عکس
: مادر! من سربازم، سربازی که سه سال است به جبهه می رود، شما می گویید به جبهه نرو، نمی دانم جواب این سؤال تان را چگونه بدهم؟ مادرش گفت: چه سؤالاتی پسرم؟ نورعلی گفت: ما الان سر مرز شوروی هستیم، اگر شوروی حمله کند اول مازندران را به تصرف در می آورد بعد به جاهای دیگر کشور می رود، اگر یک سرباز اجنبی بیاید دخترت را از خانه ببرد تو چه کار می کنی؟! مادرش در جواب گفت: خودم را می کشم . بعد رو کرد به مادرش گفت ...
طنزی که خبرگزاری مهر درباره احمدی نژاد منتشر و حذف کرد!
گیلاس دونه درشت دوست داره ... از اون طالبی ها هم جدا کن ، هلو ... هلو یادت نره ... یه جعبه هم هلو بده ... گوجه فرنگی هم می خوام ... قیمتش که بالا نرفته تو این چند ساله؟ خوبه ... ببر بذار پشت ماشین و بیا ... - گذاشتم تو صندوق ماشین ... البته قابلی هم نداره ولی حساب شما میشه به عبارتی ... - آقای میوه فروش؟ - جانم؟ - من به شما علاقه دارم ؛ ولی متاسفانه از جریان (در گوش میوه ...
آیا موسیقی سنتی ایران برای فرار از فراموشی به سمت پاپ شدن می رود؟
...: متأسفانه خیلی هایشان در این جهان قرار نمی گیرند. فردین خلعتبری: تو داری آدم ها را محکوم می کنی. سهراب پورناظری : نه، این طور نیست. نمی شود گفت چون یک سری استقلالی نیستند، پس آدم نیستند. فردین خلعتبری: چه ربطی دارد؟ سهراب پورناظری : چه ربطی دارد که کسی که پیرو یک ایدئولوژی یا دیدگاهی هست یا نیست را جزو خوب ها و بدها بدانیم؟ علی قمصری ...
نورعلی لشکر ویژه 25 کربلا که بود؟/ رویایی که به حقیقت پیوست
مجاهدت های رزمندگان مازندرانی و همچنین رشادت ها و سیره عملی 10 هزار و 400 شهید این استان را از این طریق منعکس کند؛ در ادامه یکی دیگر از گزارشات مدنظر، از نظرتان می گذرد. * همیشه یاد او زنده می ماند حاجیه خانم سیده فیروزه الهی مادر شهید یوسف اسدی بیان می کند: پسرم سال 1380 بر اثر عوارض شیمیایی به شهادت رسید. خاطرات زیادی از او دارم ولی هیچ خاطره ای از او به اندازه نماز ...
وداع سوزناک پیامبر خدا (ص) با همسر مهربانشان
! پیامبر(ص) فرمود: هرگز از تو تقصیری مشاهده نکرده ام. خدیجه(س) گفت: حاجتی دیگر دارم، می خواهم خواسته ام را دخترم فاطمه به شما بگوید؛ زیرا شرم دارم آن را بازگو کنم، پیامبر از جای برخاست و از اتاق بیرون رفت. حضرت خدیجه(س) وقتی با دخترش تنها ماند، به فاطمه گفت: ای محبوب و نور دیده مادر! به پدرت بگو که مادرم می گوید: من، از خانه قبر بیمناکم، از شما تقاضا دارم که یکی از جامه های ...
اگر عکس های خانوادگی گم شود چه اتفاقی می افتد؟
... من همچنین عاشق مجموعه عکس بچه های روستایی یا زن سالارهایی با عینک های عجیب هستم. این آلبوم ها عکس های زیادی دارند، مملو از داستان های ناگفته و زندگی ارواح. نگاه کردن به این عکس ها مثل این است که در حالی که مرگ به تو نهیب می زند و عکس ها خاطرات را زنده می کنند، اختلاف ها دور انداخته و حقیر می شوند. مسئله عجیب این است که در حالی که من عکس های زندگی دیگران را جمع می کنم، این فکر ...
آتش بس در خان طومان معنا نداشت/ آمریکا با فاصله 9 هزار کیلومتری در عراق حضور دارد تا امنیت کشورش تامین ...
. اما مخالفت کرد و آنها رفتند. نیم ساعت بعد هم من رفتم. دیدم در حیاط بیمارستان دارد داد می زند و می گوید: یا امام حسین! تو بچه ات جلوی چشمت پرپر شده است، شما چطور تحمل کردید؟ من می دانم پسرم یک ساعت دیگر از اتاق عمل برمی گردد ولی نمی توانم تحمل کنم، دارم دیوانه می شوم. رفتم به او گفتم: آقا به خدا توکل کن بعد که علی را آوردند دوباره رفت نماز شکر خواند. همان موقع در محله شان مراسم تشییع یک ...
تأمین پلاکت سالم خون دغدغه بزرگ مراکز درمانی و بیماران سرطانی
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان - از شلوغی های ناتمام شهری اگر گذر کنی و حوصله ای برای دیدن دردهای دیگران داشته باشی تو را به جایی راهنمایی می کنم که انگار زمان از چرخش ایستاده و تمام افلاک نظاره گر زجری می شوند که تن هایی نحیف و چهره هایی رنگ پریده آن را به دوش می کشند. باورش سخت و دردناک است تماشای کودکانی معصوم که روزهای خود را در چنگال دیو بی رحم سرطان شب می کنند. کودکانی چندساله ...
آسیب های اجتماعی؛ نان دانی حوزه های متولی
از تحصیل شده اند. رحیمی: فرض کنیم در سیستان وبلوچستان که خیلی بچه بازمانده از تحصیل داریم، به ویژه دختران؛ یکی از موانعی که آنجا برای تحصیل دختران وجود دارد، اعتقادات سنتی است و آن قدر وضع آن خانواده ها از نظر اقتصادی و معیشتی دچار مشکل است که پدری حاضر است آنجا 30 هزار تومان در ماه بگیرد، اجازه دهد دخترش برود مدرسه. یعنی در سیستم سنتی بسیار کارآمد است. ولی در تهران چه مشکلی دارم؟ پدری ...
خانواده شهیدی که در قلب تهران مفقودالاثر هستند!
هیس می شنوم. مادر از روی صندلی بلند می شود. پشت سرش عکس سه نفره ای است که همه در آن می خندند و شاد هستند؛ مادر و طوبی و آمنه. زمینه عکس هم رنگارنگ است. مادر می گوید وقتی طوبی به دنیا آمد پدرش به شوخی می گفت این بچه تو را ذله می کند. طوبی آرام نمی گیرد. فعال است و پرجنب و جوش. ویژگی خوب هر دو خواهر این است که مهربان اند. درست است گاهی باهم دعوا می کنند اما اگر یک روز همدیگر را نبینند واقعا ...
نحوه ی شهادت اولین شهید بهبهان؛ شهید حبیب الله جوانمردی
قطعه شدن بود. با تمام وجود فریاد زد: بی مذهب ها. شما اگر با ما دشمن هستید، چه کار دارید به کتاب خدا؟! بزنید به سینه های ما. سینه یِ ما آماده یِ گلوله های شماست! وضعیت خطرناکی شده بود. مأمورها پشت سرِ هم تیر هوایی شلیک می کردند. حبیب الله رفته بود جلوتر و مدام فریاد می زد و شعار می داد. رفتم جلو و دست حبیب الله را گرفتم و کشاندمش عقب. گفتم: حبیب الله بیا عقب. بیا که خیلی خطرناکه! بهم تشر زد و گفت: مگه ...
حضرت خدیجه (س)؛ الگوی اعتقادی و اسوه مدیریت اقتصادی
اعتقادش به حضیض رسید و این ایثار او در راه ایمانش بود به حدی که موقع زایمان حتی یک زن حاضر نشد به او کمک کند و دل این زن مؤمن چنان پر از ایمان بود که در آن حال ضعف و نیاز و اضطرار به خدا اعتراض نکرد و در اوج غربت حتی کوچک ترین دلتنگی و ناراحتی از خدا پیدا نکرد و در مقابل، خداوند چهار زن از بهشت را خادم او و دخترش فاطمه زهرا (س) قرار داد و دیگر در تاریخ عالم برای تولد هیچ دختر دیگری این اتفاق تکرار نشد و رکورد این برتری برای همیشه تاریخ در انحصار حضرت خدیجه (س) باقی ماند. منبع: رسالت ...
پرسش و پاسخ های قرآنی
هایی که به انحراف کشیده می شوند( خوب خدا میداند همه نمیتوانند مومن باشند ومی داند گناهکار و خطا کارزیاد هست) پس دلیل آفرینش ما چه بوده است ؟مثلا نوجوانان ویا نونهلان دست فروشی یا خلافکار / سرنوشت و تقدیرشان بدون دخالت خودشان بوده است وبه راه انحراف می روند چرا خداوند با اینکه میداند ولی کاری نمیکند؟ قرار بوده که همه انسانها به مقتضای فطرت خداوندی خدا پرست شده و پی گناه و نافرمانی ...
نقشه ی راه جبهه ی فرهنگی گیلان
دختری از پنجره ماشین آمده بود بیرون و روسری اش عقب بود و داشت کف می زد. یک بچه بسیجی کنار ما ایستاده بود. با یک سوز و دردی از عمق جانش گفت: آخه ما اینهمه شهید دادیم تا این کثافت اینجوری بیاید بیرون؟ و من دیدم این برادر عزیزم هیچ اعتراضی ندارد که این کثافت چرا سوار ماشین 60 میلیونی است؟ تنها اعتراضش به روسری اوست. حالا اگر یک خانم چادری توی آن ماشین نشسته باشد اصلاً انگار نه انگار. یک زمانی واقعاً ...
نگاهی مختصر به زندگی نامه حضرت خدیجه سلام الله علیها
زبان آورد و از او تعریف کرد. کار به جایی رسید که صبر خویش را از دست دادم و با کمال جرئت گفتم: وی پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از او را نصیب شما کرده است! گفتار من چنان رسول خدا صلی الله علیه و آله را متأثر ساخت که آثار خشم و غضب در چهره ایشان ظاهر شد. در این هنگام رو به من کرد و فرمود: ابدا چنین نیست!... هرگز همسری بهتر از او نصیب من نشده است. خدیجه هنگامی به من ایمان آورد که همه مردم در کفر و شرک به ...
رمضان، تشنگی و یاد یک کودک ...
خانه در این تشنگی، در این حال خوش و در این لحظه عشق بازی با خدا، شریک شود ... نسیم، رطبی را از بالای نخل به روی زمین می اندازد، رطبی که قرار است دم افطار سهم من یا مادر و یا هم پیرزن همسایه شود. تشنه ام... تشنگی به من هجوم آورده... بی تاب شده ام... گویی سالهاست که آب نخورده ام و مدام بی قراری می کنم و باز هم چشم انتظار غروبی که انگار قصد آمدن ندارد! گوشه آسمان را ...