سایر منابع:
سایر خبرها
صدایم درد می کند
هر روز به زخمی از میان مان می رفتند. آنقدر عادی که وقتی برادرم را در غروبی تنها، بی غسل و کفن، با بدنی که هنوز از خون گرم بود در خاک می گذاشتم، حتی قطره ای اشک برایم نمانده بود. نه برای من، که برای هیچ کس دیگر و این همه نتیجه بی پناهی. بی پناهی من، ما و شهری که بی پناه تر از ما بود. این بی پناهی را و این حس به خود واگذاشتن را، تجربه کرده ام که وقتی یکی بی پناه می شود چه رنجی ...
تبیین راهکارهای مقابله با جنگ نرم/ پناه بردن به خدا؛ اولین راه
...، بعد انتظار دارند کراماتی خاص داشته باشند؛ همه از خدا و امامان توقع بیجا داریم! همانگونه که در صدر اسلام به پیامبر(ص) گفتند: ... فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً ...، گفتند خدا را آشکارا به ما نشان بده (نساء/153)؛ دیدن خدا که با چشم ممکن نیست مانند محبت مادر که فرزندش را می بوسد، لباس هایش را می شوید و ... را می شود دید اما خود محبت را نه. ناامیدکردن؛ ابزار دشمن در جنگ نرم وی ...
شمارش معکوس برای کارگران بیکار
خانواده تان را ندیدید؟ من نزدیک سه ونیم سال است آنها را ندیدم. زن و بچه دارید آقا عزت؟ بله. یک پسر. اسمش چیست؟ شاران. شاران یعنی چه؟ نمی دانم. اسم است دیگر. چقدر سواد دارید؟ شش کلاس. نمی توانستید در افغانستان کار کنید؟ نه. آن جا کار کجا بود خواهر. همه اش جنگ است. ما هم از دست جنگ فرار کردیم پی یک لقمه نان که بفرستیم برای خانواده مان ...
سی روزی که سیمرغم نکرد
بهترین شب هایت آمد تا کمی قدر داشته باشد با دست خالی آمدم. دستی که حتا کتابت را خجالت کشید که روی سر بگذرد. این دست بیشتر از آنی کوتاه است که به دامنت برسد. اشک شدم در روزهایی که سی روز، سیمرغم نکرد. من به خودم نرسیده بودم؛ چطور تو را پیدا کنم؟ سرم را دوباره پایین می اندازم. سفره ی کریمانه ات پهن است. نمی توانم نزدیک بشوم. این دست خالی حتا امسال نتوانست که تو را ختم کند. کم ...
شب های لاله زار (75)
اصفهان امروز: نمی دانم چند وقت در همان جا ایستاده بودم و فکر می کردم؛ اما دستی که روی شانه ام خورد مرا متوجه پاسبان نظمیه در خیابان مولوی کرد که از من می پرسید نکند خانه ات را گم کرده ای؟ سرم را چند بار حرکت دادم و گفتم نه سرکار؛ داشتم به بدبختی هایم فکر می کردم و بعد بدون اینکه به او نگاه کنم به طرف خیابان چراغ برق رفتم تا به چهارراه استانبول برسم. در میان این همه افکار کاری و تحصیل، این عشق از ...
روایت ناشنیده فراستی از زندان و حکم اعدامش در گفتگوی جنجالی
. آن وقت جلوی تو می ایستم و می گویم تو مردم را نمی فهمی. آن کسی که سیب زمینی را گرفته نیاز داشته که گرفته است. سیب زمینی گرفتن اش را ابداً محکوم نمی کنم. رأی او را هم قبول نداشته باشم، می گویم در آن شرایط مجبور است این جوری رأی بدهد، اما در تاریخ این کار را نمی کند. نگاه کنیم. به نظر من درک این دوستان از مردم مثل درکشان از روشنفکری است. همه چیز را کاریکاتوریزه می کنند. آنها به قول شما با یک گونی ...
زهیوی: خدا بخواهد باز هم قهرمان می شویم
یک مدال و پیراهن قهرمانی دیگر داشته باشی؟ اگر شد چه بهتر اما اگر هم نشد فدای سر همان نیازمندی که برایش مشکل پیش آمده. مشکل این نیازمند چیست که اینقدر شما را به تکاپو انداخته؟ نمی توانم بگویم مشکلش چه چیزی است اما به هر حال مشکل پیش آمده و ممکن است حتی پای چوبه دار هم برود. از اینکه قرار است مدال و پیراهن قهرمانی ات را به حراج بگذاری، خانواده ات چه نظری داشتند ...
هادی:خادم را به خدا واگذار می کنم/عدالت رعایت نشد
نمی شود و جام جهانی و تورنمنت های پیش رو ملاک انتخاب است.در جام جهانی کشتی های نسبتا خوبی گرفتم و در تورنمنت ارمنستات علی رغم حذف قاسمی من به عنوان نخست رسیدم اما نمی دانم چه شد که وعده ای که داده بودند با چرخشی 180 درجه ای به رقابت انتخابی تغییر کرد. هادی خاطرنشان کرد: اتفاق عجیب دیگر این که روز رقابت انتخابی تغییر کرد همه این موضوعات به ضرر من بود. من از این اتفاق و شکست امروز نمی گذرم چرا که زحمات زیادی کشیده بودم واعتقاد دارم عدالت به هیچ عنوان رعایت نشد. انتهای یپام/ ...
3 آیه نوشت زیبا و خواندنی
نمی شود. وقتی حرف هایی که باید نمی شنوی. سال ها پیش، وقتی توی تصمیمی درمانده بودم و مستأصل شده بودم، که نوری نداشتم برای تشخیص، توی دفتر یادداشت هام خطاب به خودم نوشته بودم؛ تو باید همه ی زندگی ات در طلبِ نور بگذرد، حتّی اگر هیچ وقت به نور نرسی. بعد زیرش به خودم دلداری داده بودم؛ می رسی، می رسی. نوشته بودم؛ ... هر چیز که اندر پیِ آنی، آنی . نوشته بودم؛ الله ولیّ الّذین آمنوا یخرجهم مِن ...
ای یارانه ات مصیبت عظمای دولت؛ برخیز و نخواب، چرخی بزن
به گزارش افکارنیوز ، به نقل از شیز ،نه مرکبش؛ شاسی بلند، نه فیش اش؛ فاش شدنیست، بار می برد که سربار نشود بر دوش صاحبان فیش! همو که اشرف خلق جهان؛ بوسه بر دستانش می زند و خمینیِ روح خدا؛ معمار انقلاب ما، این انقلاب پابرهنگان گفت: یک موی شما را به همه دنیای کاخ نشینان نمی دهم... برخیز که نامحرمان و اشراف به یغما می برند همه محصول این خرمن خدا را، آنها که بجای خدا، از کدخدا دل می برند... ...
دلایلی که متوسلیان را راهی لبنان کرد چه بود؟
5 ماه قبل از جنگ است) 3، 4 دقیقه بعد دیدیم اصلاً کن فیکون شد، همه جا را خاک فرا گرفت. حاج احمد یکدفعه گفت: ترمز بزن همه بروید پایین، بمب خوشه ای است. من اولین بار بود که نام بمب خوشه ای را می شنیدم. و اصلاً سربازی نرفتم، تفنگ دست گرفتن را هم از دیگران آموخته بودم اما متوسلیان خیلی ماهر بود و به عنوان یک نظامی خیلی خوب خدمت کرد، یعنی با انگیزه کار کرد چون انگیزه های نظامی برای مبارزه ...
تاملی بر زندگی شهید مجید پازوکی
. یک بار از ناحیه دست راست مصدوم شد ، بار دیگر از ناحیه شکم و وضعیت جسمی اش اصلا خوب نبود ولی او همه چیز را به شوخی می گرفت و درد را با خنده پذیرایی می کرد. پس از پایان جنگ در سال 1369، منطقه کردستان، کانی مانگا و پنجوین حضور مجید پازوکی را به خاطر سپردند و دفاع همچنان برای او ادامه داشت و این سرباز خمینی ، با بیش از هفتاد ماه حضور در جبهه ها و شرکت در بیست عملیات ، جبهه را ...
سخنگوی وزارت کشور در قابی متفاوت/ در زندگی باید گاهی کوتاه آمد و گاهی هم جاخالی داد
داشته ام و با حجم قابل توجهی کار مواجه بودم. البته این را از نعمت های خدا می دانم، اینکه ما مرجع مراجعات انجام کارهای مردم شده ایم از نعمت های خداوند است اما به نسبت به دلیل کثرت کار چندان نتوانستم در کنار خانواده و در خانه باشم. اما همیشه سعی کرده ام حضور کیفی و ارتباط عاطفی قوی با بچه هایم داشته باشم. از این جهت اگر احیاناً موضوعی داشته باشند و خدای ناکرده مشکلی برای آنها به وجود بیاید، فکر می ...
بابای آسمانی نیایش
، خودش گفت شهید می شود... همه داشتیم گریه می کردیم. گفتم شاید خدا می دانسته که استقامتش را داریم و اینطور امتحان مان کرده است... . طیبه خانم به خاطر می آورد روزی که پسرش می خواست خداحافظی کند، پدرش نبود. وقتی می خواست برود گفته بود مادر من می خواهم بروم سوریه، شهید شوم، شما دوست نداری مادر شهید شوی؟ گفتم: رضا جان، حرف نزن مادر! همین حرف را که زدی، دلم به آشوب افتاد. تا اینکه خبر شهادتش را آوردند. هفتم ...
دعای مردم همیشه اثر دارد
می خواهم بخوابم هم حس ناامنی را در خودم دارم اما در آن لحظه های سخت واقعا می خندیدم. نمی دانم... شاید کار خدا بود. فرشته ها را فرستاده بود برایم جوک تعریف کنند و من بخندم (با خنده.) خوب است که هیچ ترس و حس بدی نداشته اید. بله. خیلی هم خوب است. اگر قرار است آدم بمیرد هم باید با لبخند بمیرد. حالا که دیر رفته بودم بیمارستان و رگ هایم را کلسیم گرفته بود، باید می خندیدم. می دانید ...
شهید حجت الاسلام علی اکبر اژه ای
آمبولانس ها آن هم پشت سر هم و ... به لطف خدا چندین جلد کتاب مثل سلسله انتشارات فرصت در غروب، دومین رمضان راجع به جنگ اعراب و اسرائیل، فقر از دیدگاه اسلام، آرامش در بیکرانگی و... از من برای شما به یادگار موند. ممنونم از همه عزیزانی که تو این شب های با برکت ماه رمضان به سراغ من و دوستانم در گلستان شهدای اصفهان اومدند. همه شما را به خدای مهربان می سپارم. دوست شهید شما کیست؟ اینجا می خواهیم ...
سحر قریشی و راز جراحی های زیبای اش! + عکس
. با توجه به این اتفاق ها آدم کمی ترسو می شود، البته من ریسک پذیر هستم اما روی صورتم دیگر کاری انجام نمی دهم. ورود به سینماآسان است اما... اولین بار من برای بازی در فیلم سینمایی لج و لجبازی تست دادم و حدودا 6 نفر در انتخاب نهایی بودیم و درنهایت کسی را خواستند که شبیه به سارا خوئینی ها یا امیر جعفری باشد که قرار بود نقش پدر و مادر مرا داشته باشند. نظر نهایی را گریمور و ...
برای حضور در سوریه از کارم استعفا دادم
از همکارانم نیز که گفتم، آنان التماس دعا داشتند. به باقی همکارم نتوانستم بگویم چرا که می دانستم به خاطر این تصمیم، من را به سخره می گیرند و شاید اهانت می کردند. واکنش خانواده تان چه بود؟ رضایی: خانواده و همسرم با این تصمیم مشکلی نداشتند. برایشان سخت بود که عزیزشان در میدان جنگ حضور یابد اما ناراضی نبودند. من ثواب و اجر دفاع از حرم را به همسرم هدیه کردم. کوله سفرم را ایشان بست ...
هر چه در زندگی دارم از قرآن و ماه قرآن دارم/ دولتمردان بودجه ای را مصوب کنند که در شأن رسانه ملی باشد/ ...
مقابل میکروفون قرار می گیرم بدون اینکه من بخواهم. همینطور هر سال تا سال 57 من در اعیاد مختلف مقابل میکروفون، در مواجه با مردم بودم. این فرمان فرمان الهی است. در ذات من می گذارد خدا. من هر چه دارم از قرآن و ماه قرآن دارم. بعد از 18 سالگی از این کار فاصله می گیرم ، چون دیگر انقلاب اسلامی می شود و همه جا قرآن خوان هست. همه بچه ها مومن می شوند. من زمان شاه پای جلسه قرآن بودم ،سال 47 تا 57 . از ...
دولت بیاید رک بگوید مردم خودتان به داد خودتان برسید!
شب احیا برنامه نداشتیم . یک روز هم احتمالاً ماه رمضان این طرف و آن طرف می شود و سه یا چهار نفر رزرو شده از مناسبت رمضان جا می مانند. دیدم در مورد جناب نوباوه و حاج حسین یکتا عبارت مجری را بکار بردی. در مورد مجری هم بحث دارم که نباید اسم مجری بگذاریم روی گردانندگان برنامه ماه نشان. *چه نقشی برایشان توی این برنامه تعریف می کنی. پس این دوبزرگوار اگر نقش مجری را در برنامه شما ندارند، چه ...
دخترم طوری زیست کن که دوستان خدا یارت باشند
آرام در کنارم نشست و گفت: چند روز بیشتر به عید نمانده, حدود 300 تومان دارم, می خواستم برای شما هدیه ای بخرم ولی فکر کردم با این پول می توانم لباس های نو برای عید خانواده ای فقیر بگیرم. نمی دانم وظیفه ام چیست. فکر کردم اگر با شما در میان بگذارم و شما مرا تشویق کنیدکه برای آنها وسایل بخرم باعث می شود اگر این کار ثوابی هم داشته باشد شما هم در این مسئله سهیم باشید و این بهترین عیدی برای همسرم است ...
شنونده باشیم...
آبروی افراد و چه در ایجاد شبهات و گمراهی افراد، وزر و وبال سنگینی برای خود درست کرده باشیم... برای رعایت این ضرورت دینی و اخلاقی، لازم است بیشتر از آنکه حرف می زنیم، گوش خوبی باشیم. حضرت در این باره می فرمایند: اگر سلامت نفس و وجودت و نیز پوشانده ماندن عیوبت را دوست داشتی، گفتارت را کم کن و سکوت ات را بسیار، تا آنکه اندیشه ات بسیار و دلت روشن شود و مردم از دست تو در امان باشند . همچنین در ...
کیارستمی: همه ما به رزمندگان جنگ مدیونیم/ مگر می توان ارادتمند شهدا نبود؟
جنگ در جبهه بودم، چند روز پیش نقل قولی از شما شنیدم که به شدت آزرده ام کرد. شما با نادیده گرفتن جانفشانی های رزمنده هایی که هشت سال از زندگی و عمرشان را برای دفاع از ناموس و خاک این مملکت صرف کردند، از جنگ ما به عنوان جنگی که هیچ مفهومی نداشت یاد می کنید. من خواستم که از شخص خودتان در مورد این مساله بپرسم و نظر واقعی و قلبی تان را در این مورد بدانم. کیارستمی: من نمی دانم چطور باید این ...
بیوگرافی مریم کاویانی بازیگر سینما و تلویزیون
... نقش های دوست داشتنی مریم کاویانی: تمامی نقش هایم را دوست دارم اما فکر می کنم نقش رعنا در مجموعه او یک فرشته بود بیشتر به دل مردم نشست؛ همچنین نقشم در سریال روزگار قریب . اما چه شد که مریم کاویانی از پرستاری به بازیگری روی آورد؟ خواست خدا بود. در واقع خودم نمی خواستم اما اصرار باعث شد که حداقل یک بار هم شده، بازیگری را تجربه کنم. تجربه به من چسبید و حالا چند سال است که این شغل را ...
در محضر بزرگان/ از روی ناچاری چند رکعت نماز خوانده ایم!
کریم است، رئوف است. یک مقدرای زیاده روی کردم، یک وقت دیدم، قرص نشست، گفت: پس این همه که گفته اند: لَیسِ لِلاِنسانِ اِلّاما سَعی و عبادت چنین و چنان است، چه می شود؟ دیدم باختم و تند رفته ام. به او جواب دادم که من کی گفته ام بیا همینطوری سر زده به خانه خدا برو. برو هر جانی که داری بِکن. اگر بیچاره شدی پیش من بیا با هم برویم. من گریه ات را دیدم فکر کردم بیچاره شده ای، چه می دانستم کلک است. شما هم ...
اگر بازیگر نمی شدم شاید یکی از گُنده لات ها بودم!
...> دقیقا همین طور است.واقعیت این است اگر نقش هایی که من بازی می کنم و بیشترشان هم آدم های لات و منفی هستند، باورپذیر در می آیند به این دلیل است که ما به ازای آنها را در اطرافم زیاد دید ه ام؛ قصاب و قمه زن و جیب بر و ... من با این جور آدم ها حشر و نشر داشتم اگر به هنرکده آناهیتا نمی رفتم و بازیگر نمی شدم احتمال داشت الان یکی از گُنده لات های جنوب شهر بودم! اما خدا خواست و از آن محیط دور شدم و توانستم ...
خواندنی هایی از بازطراحی واحد اطلاعات سپاه
پیچیدگی ها را می شناسد و همه جزئیات را می داند. شما چنین گنجینه ای را برداشتی گذاشتی در طرح و برنامه. آیا می شود این جوری کار کرد؟ من بیایم اینجا چه کار کنم؟ برگردم می روم حوزه. رفتم و خانواده ام را هم بردم و ششدانگ شروع به درس خواندن کردم تا اینکه دو تا از بچه هایی که مرا می شناختند، با آقای مرتضی رضایی در مورد جنگ های نامنظم صحبت شده بود. آنها گفته بودند فلانی به درد این کار می خورد. ایشان پیغام و ...
محمودآباد شهری با نخبه های جوان اما همچنان بدون برنامه است
ارشد شکست را در زندگیتان تجربه کردید؟ این اتفاق کم و زیاد برای همه بوجود میاد. شاید فقط شکلش متفاوت باشه. مهم اینه که وقتی زمین خوردیم روی زمین دزار نکشیم و با توکل به خدا از جای بلند بشیم. برای من هم اتفاق افتاد اما روی زمین دراز نکشیدم و به لطف خدا از زمین بلند شدم. بزرگترین آرزوی زندگی شما در حال حاظر؟ قبولی در مقطع دکتری. هر چند یک بار قبول شدم اما به دلیل ...
اس ام اس خنده دار عید فطر
... سعی کن من رو توی ذهنت تصور کنی . . . . بهت تبریک میگم تو ماه رو دیدی... عیدت مبارک تو شهر غضنفر اینا به مناسبت عید سعید فطر همه کسانی که اسمشون سعید باشه جایزه میدن !!! با تمام شدن ماه رمضان در های رحمت خدا بسته خواهد شد. لای در نمونی! عید فطر مبارک گردآوری:گروه سرگرمی سیمرغ seemorgh.com/entertainment منبع: ارسالی کاربران ...
بررسی حجاب در روایات معصومین و وصایای شهدا/ جملات ادبی در رابطه با حجاب و عفاف+ تصاویر گرافیکی
...، ج2،ص298 آنچه از حیا ریشه می گیرد عبارت است از: نرمش، مهربانی، در نظر داشتن خدا در آشکار ونهان، سلامت، دوری کردن ازبدی، خوش رویی، گذشت، بخشش، پیروزی وخوش نامی در میان مردم، اینها پدیده هایی هستند که خردمند از حیا می برد. پیامبر اکرم(ص) میزان الحکمه، ج2، ص563 هر دینی منشی دارد، ومنش اسلام حیاست. پیامبر اکرم(ص) منتخب المیزان الحکمه، ص173 آقای ...