سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای خواستگاری احمد توکلی/چرا یواشکی، بلند بلند صحبت کنید!
صفحات را هم سفید باقی گذاشتم و برای ایشان توضیح دادم که من دوبار بازداشت شده ام که پدر و مادرم خبر ندارند و در آینده هم به مبارزاتم ادامه خواهم داد و این که خیال نکن با یک دانشجوی مهندسی برق دانشگاه شیراز ازدواج کرده ای چرا که من در مسیر مبارزه ام، ممکن است اخراج شوم، به سربازی فرستاده شوم و یا حتی به زندان بروم یا کشته شوم چرا که پیرو آیت الله خمینی هستم. تاکید کردم که من زندگی ساده ای ...
خواستگاری ویژه احمد توکلی و شرح حال 23صفحه ای
مازندرانی که از نخستین روزهای پیروزی انقلاب، در مجلس اول و پس از آن در دولت های شهید رجایی و میرحسین موسوی حضور داشته و پس از آن نیز دو بار در رقابت با آیت الله هاشمی و سیدمحمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری دوم شده و همواره در متن رویدادهای سیاسی کشور حضور داشته، در یکی دو ماه گذشته به یکی از مهمترین منابع اطلاعات و مستندات مربوط به فیش های حقوقی نامتعارف تبدیل شده و در این مدت در چند نامه و ...
نیمار: دست از سر زندگی شخصی من بردارید!
. در زندگی خصوصی خودم، من یک جوان 24 سال هستم و اینکه چطور زندگی می کنم به خودم ارتباط دارد. مسلما من هم اشتباهاتی دارم و انسان کاملی نیستم. چرا وقتی می توانم به جشن های مختلف بروم این کار را انجام ندهم؟ می توانم و به این کار ادامه نیز خواهم داد و در این مساله هیچ مشکلی هم نمی بینم. شما اگر 24 سالتان بود و افتخارات مرا داشتید، چگونه عمل می کردید؟" ...
خدا را شکر می کنم از اینکه مانع رفتنش نشدم/ با تمام وجود حس می کردم علیرضا برنمی گردد
رفت و م گفت: کوثر دلم آشوب است. دعا کن بروم. دعا کن به آرزویم برسم. علیرضای من، عاشق دریا بود و مثل همیشه که دلش می گرفت، روی اسکله سنگی می رفت تا کمی آرام بگیرد. از آخرین لحظات وداع و لحظات جدایی تان برایمان بگویید دفعه دوم حدود ساعت 10 شب به علیرضا زنگ زدند و گفتند که باید ساعت سه صبح بروند. ایشان هم چون محل کارشان ساری بود، برای آماده شدن وقت زیادی نداشتند. همان روز رفته ...
صادقیان: دست از سر من بردارید!
حاشیه به روزهای خوبم برگردم. امسال قصد دارم کمتر مصاحبه کنم؛ البته این موضوع بی احترامی به اصحاب رسانه نیست. خودم می خواهم بیشتر تمرکزم روی فوتبال باشد. خداراشکر که در اولین بازی عملکرد خوبی داشتم و امیدوارم همین شرایط برایم ادامه دار باشد. تبریز بودم، خبر آمد در سفره خانه دستگیر شدم! متاسفانه برخی افراد و یک سایت خاص مدام در ماه های گذشته علیه من مطالبی را بیان کرده اند. من ...
بهداد و یک گام بلند دیگر تا رسیدن به طلا
شورای فنی اجازه نداد تا دیگر سنگین وزن ایران حضور در المپیک ریو را تجربه کند.سلیمی که خودش دوست ندارد در این مورد حرف بزند می گوید: هنوز این خبر قطعی نشده است و من نمی خواهم تا زمانی که چیزی قطعی نشده درباره اش حرف بزن.فعلا کار خودم را می کنم و دارم تمریناتم را با قدرت هر چه تمام تر انجام می دهم.کاری به کار کسی ندارم و می خواهم به المپیک بروم تا بهترین نتیجه ممکن را برای ایران به دست بیاورم. ...
نظر هنرمندان درباره فیلم ایستاده در غبار
فیلم هایی مانند ایستاده در غبار به عنوان نماینده ایران در جشنواره های خارجی گفت: حضور چنین فیلم هایی به برخورد سیاسی جشنواره ها بستگی دارد که معمولا جشنواره های اروپایی، سیاسی برخورد می کنند و ممکن است به خاطر این موضع گیری فیلم را نپذیرند و یا سعی بر مطرح نکردنش داشته باشند. با این فیلم، متوسلیان را بهتر شناختم داریوش فرضیایی (عمو پورنگ) نیز از شناختی که با دیدن این فیلم ...
تصور غلطی از MS وجود دارد
هم ناخواسته وارد کانال شده به ماجرا مشکوک شدیم. چند ساعت بعد همان دوستم گفت که انجمن شماره همراه مرا ندارد چرا که فقط شماره مادرم را در فرم نوشتم. بعد از این اتفاق بود که فهمیدیم اطلاعات ما در آنجا دست به دست می شود. به خاطر این کانال خیلی از بیماران اعتراض کردند چراکه خیلی از آنها نمی خواهند هویت شان فاش شود. مسئولان انجمن گفتند رسیدگی می کنند اما کانال حذف نشد. ما را مس نکنید ...
ساعی: از نقره و برنز متنفرم
وقتی اولین مدال تاریخ تکواندوی المپیک ایران را در سیدنی گرفت احتمالا همه راضی بودند جز خودش که با رنگ برنز راضی نمی شد. چهار سال بعد برنزش را طلا کرد و چهار سال بعد طلایش را تکرار تا پر افتخارترین ورزشکار تاریخ ایران در المپیک باشد. در آستانه المپیک 2016 و در شرایطی که نسل جدید تکواندو باز هم جزو امیدهای اصلی مدال آوری در المپیک هستند پای صحبت هایی ساعی نشسته ایم که البته این روزها دامنه فعالیت هایش را از ورزش فراتر برده و پایش به شورای شهر و دنیا ...
اهمیتی ندارد که چرا برانکو مرا نخواست!
برانکو مرا بازی نمی داد یا چرا دوست نداشت در پرسپولیس بمانم. آنچه برایم اهمیت زیادی دارد ارائه بهترین عملکرد در ذوب آهن است. احساس خوبی در اینجا دارم و در کمال آرامش به کارم ادامه می دهم. یعنی دوست نداشتی الان در پرسپولیس بودی؟ پرسپولیس تیم پرطرفداری است و هواداران خیلی خوبی دارد اما باشگاه ذوب آهن واقعاً یک باشگاه حرفه ای است و در اینجا بازیکن به تنها چیزی که فکر می کند تمرین خوب و ...
امیرعلی نبویان کی عاشق شد؟
روزها خیلی شلوغ شده پیش ما نشست و حرف هایی زد که از دست دادن آنها حیف است. سینماهای تابستانی من در دوران نوجوانی ام آمل فقط یک سینما داشت که امروز همان سینما به وسیله یک تیغه به دو سینما تبدیل شده است. بیشتر فیلم ها را هنگامی که برای تعطیلات تابستان و برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگم به تهران می آمدیم در سینما شهر فرنگ و سینما شهر قصه قبل از سوختن و تبدیل شدن به سینما آزادی تماشا ...
اینجا رنگ ها بر مدار هستی می چرخند - در انتظار تاسیس موزه محجوبی
موزه هنرهای معاصر گیلان خواهم بود از او درباره موزه هنرهای معاصر گیلان می پرسم. محجوبی سال هاست پیگیر تاسیس این موزه است اما خبری از آن نیست در حالیکه هفتاد درصد هنرمندان تاثیرگذار پیشگام در هنر مدرن ایرانی از خطه شمال کشور بوده اند. گویا داغ دلش را تازه کرده باشم، یادآور می شود: من فقط خوشحالم بالاخره سال گذشته که نمایشگاهی در موزه هنرهای معاصر اهواز افتتاح می شد، مرا دعوت کردند و ...
جدال خطابه و استخفاف / مناظره ای که مشاجره شد
...> این حرف شما سفسطه است. آقاجری: آن زمان دکتر شریعتی به من انگیزه می داد که بروم و سارتر را بخوانم در حد همان زمان بود که می توانستم بخوانم. شریعتی من را از خواندن هیچ چیز منع نمی کرد. نقش شریعتی این بود که من و امثال من را تشویق کرد به پرسش گری به چون و چرا گفتن من تا زمانی که با دکتر شریعتی آشنا نشده بودم فقط کتاب های مذهبی می خواندم تازه بعد آشنایی با شریعتی به سراغ متفکران دیگر مانند داروین، مارکس، فروید، و. . . رفتم. منبع: روزنامه اعتماد ...
هفت سال با روحِ یک دوست
...> کرد. در 1898 بازنشسته شد، در حالی که دورۀ الزامیِ سی سالۀ خدمتش را –به دلیل مسائلی که پیش آمده بود، فقط در یک بازه غیبت داشت- کامل کرده بود. بعد از آن تصمیم گرفت کتاب هایی بنویسد که مرا واداشت صد سال بعد، او را دوستِ خودم بدانم. خیلی، شاید بیش از حد، دربارۀ ادبیات نوشته اند. (من این را بهتر از هر کسی می دانم، تخصصم در همین زمینه است.) اما هنوز چیزی که مشخصۀ ادبیات، یعنی هنرِ اصلیِ تمدن غرب ...
طنز؛ گزینه ج صحیح است
علیرضا علیفر: نمی خواهم اسم ........... ببرم. الف) امیر دولاب را ب) فامیل، بدون تقلب بازی کنم و چون دوست دارم فقط ج) تیم هایی که موفق نشدند مرا جذب کنند را د) گواردیولا را به خاطر عدم استفاده از دفاع خطی مدیرعامل سپاهان: حاج صفی به ما ........... داده، پیش ما می ماند. الف) سفته ب) بوس ج) قول د) حال محمد ابراهیمی ...
جوهرچی: دوره سوپراستاری ما در تلویزیون گذشت
پیرامونم نسبت به ده سال پیش متفاوت شده و قطعا ده سال پیش نسبت به ده سال قبل تر از آن متفاوت بوده است. نقش هایم را دوست دارم شاید گاهی دلم بخواهد برخی نقش ها را امروز بازی می کردم و از تجربه های امروزم برای ایفای آنها بهره می گرفتم؛ اما برای نقش هایم افسوس نمی خورم. هر نقشی را که بازی کردم، در همان مقطع زمانی، سعی کردم بهترین کاری باشد که می توانم ارائه کنم. گاهی فکر می کنم الان اگر قرار باشد نقش یک خلبان، ارتشی، بسیجی، نیروی دریایی یا پاسدار را بازی کنم، خیلی بهتر از زمانی بازی خواهم کرد که 28 ساله بودم. ...
اطاعت پذیری سیدحسن نسبت به رهبر انقلاب
کرده ای که به این مقام رسیده ای. خانم جواب داد: من یک آدم عادی هستم و هیچ کار فوق العاده ای ندارم. مثل مردم دیگر هستم. بعد از اصرار فراوان حضرت داوود، آن خانم گفت: اگر چیزی بتوانم بگویم این است که هیچ حادثه ای برای من اتفاق نیفتاده که در دلم بگویم ای کاش جور دیگری بود. هرچه اتفاق افتاده گفتم این را خدا مقدر فرموده و او مصلحت من را از همه بهتر می داند. در دلم هم خطور نکرد که ای کاش جور دیگری می شد ...
دیگر چیزی نمی شنوم
الهام ماهری خیلی وقت است که می خواهم از کارم استعفا بدهم؛ شاید سال ها. آن اوایل قرار بود یک کار موقتی باشد. قرار بود برای مدت کوتاهی بمانم و یک روز بیرون بزنم. بروم دنبال چیزی که دلم می خواهد. مثلا عکاس مطبوعاتی بشوم یا مدیر یک گالری نقاشی. نمی دانم، اما حالا 12 سال از آن روزها گذشته و همچنان سرجایم مانده ام. هرروز راس ساعت هشت کارت می زنم و حدود ساعت سه که می شود مدام به ساعت دیواری ...
2 عزیزم را در 3 ماه از دست دادم
چهره داشت. وقتی دفترچه خاطراتش را خواندیم تمام این لحظه ها را نوشته بود. خودش هم به این اشاره کرده بود که: چه حالی داشتم و این حس را داشتم که دیگر مادر را نمی بینم! دلم کنده نمی شد ولی از آن طرف احساس می کردم باید بروم تا وظیفه ام را انجام دهم و دوست نداشتم جلوی مادر اشک بریزم اما مدام برمی گشتم مادر را می دیدم تا سیر دیده باشم. در چه سالی و کدام عملیات به درجه شهادت رسید؟ ...
می خواهند فوتسال را کوچک کنند
، متاسفانه فوتسال کاملا از بین رفته و گاهی هم ما با خجالت می گوییم که در فوتسال فعالیت می کنیم. وقتی از من می پرسند از فوتسال چه خبر، دلم می خواهد در کبدی و شطرنج مربیگری کنم تا شاید مسابقاتش پخش زنده شود. ** فعالیت فوتسالی تان این روزها چیست؟ فقط تدریس می کنم. البته یک موقعی هست که من خودم رفته ام و نمی خواهم کار کنم، یک موقعی هم مرا خانه نشین کرده اند. امروز مورد دوم در خصوص من ...
آمدم، ماندم رستگار شدم
ترس از مواجه شدن با دنیای ناشناخته، حس عجیبی به او می داد. خانم دکتر می گوید: دور شدن از خانواده و زندگی در کشوری که تا به حال ندیدی و حتی زبان مردمش را بلد نیستی سخت بود. می ترسیدم. آن روز که تصمیم به آمدن گرفتم، از خدا خواستم تا کمکم کند.به خدا گفتم نمی دانم کاری که دارم انجام می دهم خوب می شود یا بد! اما من اگر این راه را انتخاب کردم به خاطر خوبی ها و مهربانی های دکتر است، توکل به تو ...
فرار یک دختر از خود، نه از خانه!
که به هیچ شبکه ای وصل نبودم اما یک روز که همه خانه ما دعوت بودند،در اتاقم نشسته بودم و صدای مادرم را نمی شنیدم. برادرم ناگهان در اتاقم را باز کرد. با دیدن گوشی در دستم غیرتی شده بود . گوشی را از دستم گرفت و آنچنان به زمین کوبید که چهل تکه شد. از همان شب دلم شکست و احساس تنهایی و افسردگی ام هزار برابر شد. مانده بودم حرف دلم را به که بگویم. با همکلاسی ام درد دل کردم ...
مطبوعات در مجلس و روزنامه نگاران وکیل
مغرض همه وقت در همه جا به هر لباس خواهند بود اما به این ملت عرض می نمایم که ما زور آوردیم و قوه استبداد را از میان برداشتیم [تا] ملجاء مردم مجلس پارلمان باشد. حالا اگر اهمیت این جا هم از میان برداشته شود آیا ما ببینیم در عوض این جا جای دیگری را معین کرده ا ند یا باید یک شکل دیگر ملجاء دیگری درست کرد. پس ماها که اینجا نشسته ایم می گوییم امروز صلاح ملت نیست این طور رفتار نمایند. مرا همه می شناسند ...
چه مجردید چه متاهل، حتما بخوانید!
یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او می گفتم که در ذهنم چه می گذرد. من طلاق می خواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمی رسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟ از جواب دادن به سوالش سر باز زدم. این باعث شد عصبانی شود. ظرف غذایش را به کناری پرت کرد و سرم داد کشید، تو مرد نیستی! آن شب، دیگر اصلاً با هم حرف نزدیم. او گریه می کرد. می دانم دوست ...
کتابی که بهتر از هر کتاب دیگری اشتباهات و اشکالات حکومت عصر خود را نشان میدهد
لشکر به فرمان بوسهل زوزنی حسنک وزیر را به هرات فرستادند. بیهقی در اینجا به نقل از بونصر مشکان، حرف های حاجب بزرگ علی را بیان می کند که به او گفته بود که ملاطفات و نامه های مهرآمیز سلطان مسعود حیله ای بیش نیست و دیگران نمی گذارند که من در این مفام باقی بمانم و من می توانم که از راه سیستان با لشکر هند به سمت کرمان و اهواز حرکت کنم و تا بغداد هم پیش بروم، اما به خاطر این که سلطان محمود را ...
اگر شما می خواهید من نظر شما را قبول کنم، چرا من را آوردید/ مگر ملوان با زارع و نوری سقوط نکرد؟
به گزارش گیل خبر، محمد مایلی کهن در گفت وگو با هواداران ملوان که خواهان ادامه حضور مازیار زارع و پژمان نوری در ملوان انزلی بودند، گفت: می گویند من صداقت دارم، در حالی که من می گویم حماقت دارم، زیرا همیشه خلاف جریان آب شنا می کنم. در جلسه با مسئولان ملوان هم گفتم اگر پول آمد ابتدا با بازیکنان بدهند بعد به تدارکات و کادر فنی، بعد اگر پولی ماند به من بدهند. فوتبال برای لذت بردن است، اما ما از فوتبال ...
می ترسم موسیقی به سرازیری برود
خوانساری و تاج اصفهانی نخستین اتفاقات بزرگی بود که در زندگی هنری شما رخ داد، در این باره کمی توضیح می فرمایید؟ من موسیقی را از روی صفحه های مرحوم تاج و ادیب آموختم و این دو استاد بزرگ مورد توجه من بودند. به خاطر دارم شوهر دخترخاله ام یک گرامافون مَسترز وُیس خریده بود. در همان روزهای اول وقتی آن را در خانه اش کوک می کند، اهل محل که تا به حال آن را ندیده بودند و آشنایی با ...
ماجرای تبریک سیدحسن نصرالله به فاطمیون/ اهتزاز پرچم یا علی(ع) توسط نیروهای سیدحکیم بر تپه استراتژیک ...
دیدن فیلم اینجا کلیک کنید مشروح گفت وگوی تفصیلی تسنیم با محمدرضا هزاره جهرمی در قالب سومین شماره از ویژه نامه حکیمِ فاطمیون در ادامه می آید: چه شد که تصمیم گرفتید به سوریه بروید و مقابل تکفیری ها بجنگید؟ ماجرا دارد. من عید نوروز سال 92 بود که تصمیم گرفتم به اروپا بروم. قصدم از این سفر به قول مردم این بود که با این مهاجرت یک زندگی راحت داشته باشم و خلاصه با آرامش زندگی ...
ازدواج در تلگرام، طلاق در کلانتری
به آپارتمان دوستش رفته بود و هنگامی که آدرس این خانه را سؤال کردم و با برخورد زننده همسایه دوستش مواجه شدم فهمیدم کلاهم پس معرکه است. زن همسایه می گفت این زن (دوست سمیه) اسم و رسم خوبی ندارد و فکر می کرد من می خواهم به آن خانه بروم. با غیظ زنگ آپارتمان را به صدا درآوردم و چندبار هم در زدم. سمیه در خانه را باز کرد. از او پرسیدم اینجا چه غلطی می کنی آنچنان سیلی به گوشم زد که رنگ از صورتم ...
همه وسایل ناصر را بخشیدم جز شیشه عطرش + صوت
وقتی پسرم رفت سالم بودم و راه می رفتم، اما امروز که برگشت با این حال! کمرش خمیده بود، بغض کرد و حرف هایش را قورت داد. خواستم دستانش را بگیرم تا کمکش کنم که با هم به دیدار پسرش برویم و باز با همان متانت مادرانه اش پاسخم را داد که می خواهم با پای خودم به دیدارش بروم تا بیش از این خجالت زده اش نباشم. همراهی اش کردم. پا به پایش حرکت کردم. یک لحظه نگاه مهربانی نثارم کرد و باز هم راه را ادامه ...