سایر منابع:
سایر خبرها
قتل پدر به خاطر پیامک های عاشقانه
کرد و گفت: خواهرم فقط برای انتقال جسد پدرم به ما کمک کرد و در زمان قتل وحشتزده نظاره گر جنایت بود. مرداد سال گذشته این مادر، پسر و دختر در شعبه دوم دادگاه کیفری یک تهران محاکمه شدند. محسن اعترافات ابتدایی خود را پس گرفت و گفت: در زمان جنایت ضربات چاقو را خودم به تنهایی به پدرم زدم. آن زمان برای این که به قصاص محکوم نشوم از مادرم خواستم که وی نیز قتل را به گردن بگیرد تا جرم من سبک تر شود ...
دخترنوجوان در دام شیطانی مرد میانسال
زد و گفت: مگر شما شهره نیستی، من بابک هستم، مردی که عاشق و دلباخته تو است و ... . با شنیدن این حرف داشتم از تعجب شاخ در می آوردم. به صورت مرد میان سال و موهای جو گندمی اش نگاه کردم و گفتم: شما خجالت نمی کشید از سن و سال تان، من جای دخترتان هستم، بهتر است دیگر اسمم را به زبان نیاورید. با ناراحتی از روی نیمکت بلند شدم و به راه افتادم. او صدایم زد و گفت: شهره اگر به خواسته هایم ...
گفت وگوی فرصت امروز با بنفشه خاتمی، هنرمندی که روی ابریشم نقاشی می کند / نقش و نگار روی دیبای رنگین
مفاهیم رشته معماری از اساس با صنایع دستی فرق داشت، باید از اول شروع می کردم. وی در مورد ادامه تحصیل در رشته معماری می گوید: رشته معماری را خیلی دوست داشتم و راغب بودم در این حوزه هم فعالیتی داشته باشم؛ ولی چون رشته دبیرستانم در مقطع دیپلم رشته تجربی بود، این امکان وجود نداشت که معماری بخوانم. در آلمان این فرصت برایم فراهم شد که یکی از علایقم را از مسیر تحصیل دنبال کنم. به همین خاطر سه ...
گفتگوی خواندنی با رضا کریس ، رونالدوی ایرانی
چشم نمی آید. گفتگوی مان را با رضالو درباره ماجرای عکسی شروع می کنیم که باعث شد او به شهرت باور نکردنی دست پیدا کند و پیشنهادهای خوبی در عرصه کاری مدلینگ و تبلیغات به او داده شود: حدود یک ماه پیش بود که برای تمرین فوتسال به یک سالن رفته بودم. زمانی که تمریناتم تمام شد به قسمت رختکن برگشتم و گوشی همراهم را به دست گرفتم و متوجه شدم تماس های زیادی با من گرفته شده است، تعجب کردم. ...
فیلمی را دیدم که دوستم با همسرم بود / فکرش لحظه ای رهایم نمی کرد
احمد در تماس با پلیس از ربوده شدن وی توسط 3 مرد ناشناس خبر دادند. با ارجاع پرونده به شعبه دوم بازپرسی دادسرای امور جنایی کرج، تحقیقات در این باره آغاز شد. پسر احمد که شاهد آدم ربایی بود به بازپرس گفت: با پدرم در مقابل خانه ایستاده بودیم که ناگهان یک دستگاه خودروی پژوی مشکی توقف کرد و چند مرد ناشناس پدرم را با زور و تهدید سوار کرده و بردند. فریادهای من هم به جایی نرسید و قبل از رسیدن ...
پیامک های عاشقانه، یک پدر را به کشتن داد
قرار گرفت و اظهار داشت: هیچ چیز، مهمتر از خانواده نیست. من پدرم را از دست داده بودم و برای کمک به محسن و حفظ خانواده به دروغ اعتراف کردم که در قتل شرکت داشته ام. پس از دفاعیات متهمان و وکیلشان، قضات دادگاه کیفری استان تهران برای تصمیم گیری وارد شور شدند.
قدری خودمانی تر با شهید مهدی غفاری
به جوانان گوشزد کرده اند که در کنار عشق به دین و انقلاب و مملکت باید به دنبال پیشرفت و رسیدن به مدارج علمی بالا باشند. من چون سه سال از مهدی کوچکتر بودم او همیشه مرا نصیحت می کرد اما من از اول بازیگوش بودم، ولی مهدی در روزهای پرشور انقلاب هم همیشه در صف اول انقلابیون بود و بعد از آن هم یک جوان فعال و پرانرژی در مساجد و پایگاه های مقاومت و بسیج. حرف هایش هیچ بوی ماندن و دلبستگی نمی ...
رسانه بما هو رسانه/ ابتذال معانی در شبکه های اجتماعی
. دنیایی است که دقتی در آن نیست، در ارجاع شما به حقایق کسی مسئولیت قبول نمی کند، معلوم هم نیست چه کسی آنجا هایپرلینک گذاشته است. الآن من دارم حرف می زنم شما سرتان در موبایل است، یا گوش نمی کنید و برمی گردید با پشت سریتان حرف می زنید، آیا من چانه شما را می گیرم برگردانم طرف خودم بگویم گوش کن! هیچ کس این کار را نمی کند. هیچ منبری یا استاد اخلاق هم این کار را نمی کند. ادب مشرف شدن در سنت ...
کتاب معمای عشق 2 با سرگذشت مهدی بسته شد/ همسرم، انتخاب پدر شهیدم بود
اجازه همراهی با خاطرات ایشان در زندگی چندین ساله وی با مهدی اسحاقیان را داشته باشم. آنچه می خوانید روایت یک دلدادگی تمام عیار است. در این مرقومه عاشق و معشوق هر کدام سرجای خودشان نقش بازی می کنند و من امروز سعادت نوشتن بخشی از دنیای خاطرات خانم مداح و شهید مهدی اسحاقیان را دارم. مهدی اسحاقیان، سومین شهید مدافع حرم از شهرستان اسلام آباد درچه توابع خمینی شهر اصفهان بود که 30 ...
عشق به پسر همسایه باعث شد به همسرم خیانت کنم /زندگیم را باختم
داشته باشم. مرجان آهی کشید و گفت:مدتی گذشت. ارتباطم با جلال بعد از طلاق بیشتر شده بود. او مرا با وعده عقد رسمی در اولین فرصت به عقد موقت خود در آورد . پس از آن جلال طبق نقشه ای که داشت و من از آن بی خبر بودم همه چک ها و کارهای حقوقی اش را به نام من انتقال داد و وانمود کرد شاید همسر سابقش بیاید و در مورد اموالش که البته چیزی هم نداشت ادعایی بکند. زن جوان اشک هایش را پاک ...
توطئه خانوادگی برای کشتن شوهر
ساله اش به نام محسن به اتهام همکاری با او در این جنایت دستگیر شدند تا اینکه صبح دیروز محاکمه آنان در شعبه چهارم دادگاه کیفری انجام شد.محسن در بیان واقعه گفت: چند سالی بود که از دعوا و درگیری های شب و روز پدر و مادرم خسته شده بودم، رابطه های پنهانی پدرم مرا عصبانی کرده بود و نمی دانستم چه کار کنم. آن روز وقتی پدرم صبح زود از خواب بیدار شد، فقط برای اینکه کمی او را بترسانم، با هم درگیر شدیم، بعد هم یک ...
عقدکنان در زندان؛ زندگی در آزادی
باشم وقتی از زندان بیرون آمدیم ماجرای امیر را از مادرش جویا شدم و او از بی گناهی پسرش گفت و از اینکه حکم اعدامش تأیید شده و بزودی اجرا خواهد شد شماره تماسم را به این مادر غمگین دادم و گفتم وکیل من شاید بتواند به پسر شما کمک کند. صبح روز بعد من و امیر در اتاق ملاقات تلفنی با هم حرف زدیم که گفت: سال 88 وقتی قتل اتفاق افتاد من 19 ساله بودم و برادر بزرگم مخارج زندگی مان را تأمین می کرد. روز ...
ماجرای وصیت نامه شاه که بعد از مرگش نوشته شد! +عکس
که آیا شاه در مورد مسایل سیاسی و آینده ایران و ولیعهد وصیتی هم کرده یا نه؟ من وقتی به قاهره رسیدم مترصد بودم که ببینم وصیت نامه ای در کار هست یا نه، و عجبا که فهمیدم وصیت نامه ای در کار نیست. به همین علت هم فرح دست به کار شده بود که متنی به نام وصیتنامه سیاسی شاه تهیه شود و مأموریت و انجام کار را به عهده دکتر منتصری یکی از اشخاص مورد اعتماد و علاقه فرح سپرده بودند. جواد معین زاده و چند نفر دیگر ...
در برابر خواسته های کثیفشان مقاومت کردم اما آنها نقشه شیطانی شان را عملی کردند +عکس متهمان
گرفت و خواست تا برای جابجایی فرش خانه شان کمکش کنم وقتی وارد خانه شدم پسر جوان چاقویی روی پهلویم گذاشت و خواست تا آرام باشم. وی افزود: ابتدا در برابر خواسته شیطانی اش مقاومت کردم اما او با چاقو ضرباتی روی پهلویم زد و پس از آن نقشه شیطانی اش را در حالی که التماسش می کردم به اجرا رساند و پس از آن جوان دیگری که در خانه بود به سراغم آمد و وی نیز با تهدید مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. ...
این گزارش بوی خون می دهد/مروری بر قتل هایی که در هفته گذشته اتفاق افتاد
18 پانزدهم فروردین به خاطر تماشای تلویزیون با خواهرم درگیر شدم و او با چاقوی آشپزخانه از به سمت من حمله کرد که چاقورا از او گرفتم و داخل اتاق حبسش کردم. اما بعد درحالی که بسیار عصبانی شده بودم، به داخل اتاق رفتم و او را با انداختن کش به گردنش خفه کردم . قصد داشتم برای صحنه سازی خواهرم را حلق آویز کنم اما موفق به این کار نشدم . در همین زمان پدرم وارد خانه شد و به داخل آشپزخانه رفت؛ چراغ ...
ماجرای خواستگاری ویژه احمد توکلی
خواستگاری کردن است؟ من هم گفتم، عقاید و داستان زندگی مرا بخواند، اگر پسندید آقاجون و مامان برای مراسم رسمی می آیند. خاله ام همان شب تماس گرفت و من و خواهرم را برای شام به خانه اش دعوت کرد. آنجا که رسیدم دختر خاله ام دفتر را جلویم گذاشت، یکی یکی صفحات را نگاه کردم و دیدم هیچ جوابی نداده است و خالی است! نگران شدم تا رسیدم به صفحه آخر که او در یک جمله نوشته بود: من از وضع تو خبر دارم و پای تو واستادم و این زندگی را می پسندم. آنجا بود که گل از گلم شکفت و خواستگاری انجام شد. این خانم بزرگوار از سال 49 تا الان که 46 سال می شود، همانطور که روز خواستگاری به من گفت عمل کرد. ...
روابط نامشروع محمد رضا پهلوی و کلفت سوئیسی که باردار شد/جریان ازدواج های متعدد شاه
؟ من تنها کسی بودم که او را دیدم... هیچ کس دیگر نمی توانست او را ببیند غیر از من. چون... اوه، متأسفم که شما آن را درک نمی کنید . محمدرضا در ادامه همان گفت وگو می گوید: حقیقت این است که من ازطرف خدا برگزیده شده ام تا مأموریتی را انجام دهم... . علم در خاطراتش محمدرضا را فردی معرفی می کند که نظراتش به سرعت تغییر می کرد. او در خاطرات روز یکشنبه 4 خرداد 1348، می نویسد: ...چند وساطت برای چند ...
روانکاوی برای من هیجان انگیز است
علاقه بیشتری دارم. بچه مثبت و درس خوانی بودم، برای همین پدرم دوست داشتند که من درسم را ادامه بدهم. سال 1342 دیپلم گرفتم. از سال 1342 تا 1349 دوره پزشکی را در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران گذراندم و بعد طبق معمول به سربازی رفتم. چرا پزشکی را انتخاب کردید؟ مادرم که مثل همه مادرها آرزو داشت بچه اش پزشک شود و از طرفی من پزشک خانوادگی مان راخیلی دوست داشتم و همه اینها تاثیر ...
پریا دغدغه جوانان را دارد
چطور شد که در مجموعه پریا ایفای نقش کردید؟ در باره ویژگی های این نقش برایمان می گویید؟ آقای عفیفه، مرا برای بازی در این مجموعه دعوت کرد و بعد از این که فیلمنامه را خواندم، با هم به دفتر حسین سهیلی زاده رفتیم و بیشتر در باره کار صحبت کردیم. موضوع به روز سریال مرا برای بازی در این نقش ترغیب کرد چرا که دغدغه اش، جوانان بود. سریال همچنین ارتباط خانواده ها با هم و مشکلات میانشان را به چالش می کشد و خود من هم همواره عقیده ام بر این بوده که باید از جوانان مراقبت و سعی کنیم آنها را از تمام خطرهایی که بر سر راهشان است آگاه سازیم. بنابراین بازی در این نقش را پذیرفتم. در نقش پدری هستید که هم با فرزندش درگیری دارد و هم در زندگی شخصی اش دنبال اتفاقاتی تازه است. تعریف خود شما از شخصیت حسین آقا چیست؟ او را چگونه شخصیتی می دانید؟ من معمولا نقش های منفی یا سیاه را قبول ندارم، بلکه فکر می کنم این برخورد آدم ها در موقعیت های گوناگون و در مواجهه با اتفاقات مختلف است که موجب می شود مسیر زندگی آنها به سمت و سویی برود یا افراد دیگر آنها را آدم های بدی بدانند. حسین آقا، پدر کیوان هم فردی دلسوز است که همسرش را از دست داده و تنهاست و سعی می کند این مشکلات گوناگون زندگی اش را به گونه ای برطرف کند و در عین حال، هوای تمام اعضای خانواده خودش و همسر سابقش را هم داشته باشد. اگر نگاه کنید مابه ازای تمام شخصیت های این قصه در زندگی واقعی خودمان هم پیدا می شود. چقدر تلاش کردید که به تصویر کشیدن این شخصیت، دور از کلیشه های مرسوم باشد، خصوصا این که شما اخیرا نقش پدر مجموعه شهرزاد را بازی کرده بودید و حالا حسین آقا هم پدری با خصوصیاتی شبیه جمشید است. تمام آدم ها شخصیت هایی متفاوت با هم دارند. هر کدام از ما بینش و جهان بینی مختص خودمان را داریم و لذا دو پدر شاید به لحاظ قیافه قدری شبیه یکدیگر باشند اما هر کدامشان نوع تفکر خود را دارند و شخصیت هایی جداگانه اند. لذا من شباهت میان این دو نقش را رد می کنم. حسین مردی است که دلش شور بچه هایش را می زند و می کوشد مشکل آنها را به دوش بکشد؛ شاید پسرش را تنبیه هم بکند اما همه کارهایش از سر دلسوزی و عشق است و بچه ها مهم ترین دستاورد زندگی اش هستند. در نگاه به کارنامه بازیگری شما نقش های بسیار متنوعی از تاریخی گرفته تا حتی خیلی منفی شبیه مجموعه خانه ای در تاریکی می توان دید، اما به نظر می رسد در سال های اخیر از این گونه نقش ها کمی فاصله گرفته اید و نقش های ساده تر را ترجیح می دهید. آیا این انتخاب شخصی خودتان بوده است؟ ویژگی های نقش خیلی برایم فرقی نمی کند. من بازیگرم؛ دلم می خواهد نقش شخصیت هایی را در ژانرهای مختلف ایفا کنم و در وهله اول آن شخصیت به دلم بنشیند. در حال حاضر، مدت هاست دلم می خواهد نقش خواجه تاجدار، آغامحمدخان قاجار را در مجموعه ای بازی کنم و این جزو آرزوهای بلندمدتم است. آغامحمدخان آدمی است که وجوه زیادی به لحاظ پرداخت دارد و از زمان دربند بودنش تا اوج قدرت و عصیان او را می توان به تصویر کشید و نقش برای یک بازیگر هم جای کار زیادی دارد. تاکنون این ایده تان را با کارگردانی هم مطرح کرده اید؟ نه. خودتان چطور؟ تصمیم ندارید در صورتی که امکانش فراهم شد این مجموعه را بسازید و کارگردانی کنید؟ حقیقتا علاقه ای به این کار ندارم. ترجیحم این است در همان وظیفه ای که بر عهده ام گذاشته شده ایفای مسئولیت کنم و به دنبال حوزه های های مختلف دیگر نباشم. با یک دست دو هندوانه برنمی دارم و تلاشم این است که همان بار خودم را بدرستی به مقصد برسانم! به مجموعه پریا برگردیم. تجربه همکاری با سعید سهیلی زاده را چگونه دیدید؟ از بازی در این مجموعه رضایت دارید؟ آقای سهیلی زاده از مردان نیکی است که من سابقه همکاری با او را در سال 73 برای یک بار داشتم، اما بعد از آن همکاری دوباره میسر نشد تا این مرتبه که باز وقتی اطلاع دادند من سر کار شهرزاد بودم، اما طرح فیلمنامه را خواندم و از داستان خوشم آمد. گروه بازیگران سریال هم همه افرادی هستند که تاکنون تجربه همکاری مشترک را با هم نداشته اند؛ درست است؟ با خانم بایگان چرا؛ پیش از این در فیلم سینمایی مرد عوضی همبازی بودیم اما چندان صحنه مشترکی نداشتیم و فقط ایشان را می شناختم. در این سریال، بازی مستقیم با ایشان دارم و هر بار شخصیت خوب و پشتکارشان را ستایش می کنم. از تجربه همکاری با بقیه بازیگران هم رضایت دارم. فکر می کنید رابطه میان شخصیت شما (حسین آقا) با خانم بایگان (نیره خانم) در طول داستان بدرستی شکل گرفته است؟ به نظر نمی رسد، این دو نفر دیالوگ هایی کمی سبکسرانه برای سن خود دارند؟ نه. به عقیده من این دو نفر افرادی هستند که جوانی خودشان را از دست داده اند، اما هنوز می توانند به زندگی کردن ادامه بدهند و این اتفاقا نکته ای مثبت برای مخاطبینی است که ممکن است همسرشان را از دست داده باشند. به نظرم هیچ کس نباید تنها بماند، چرا که تنهایی آدم را از پا در می آورد. خود من هرگاه همسرم برای یک هفته به مسافرت می رود یا من از خانه دور می شوم احساس تنهایی و دلگیری می کنم و خیلی از آثاری را که در شهرستان فیلمبرداری می شوند، به همین دلیل قبول نمی کنم؛ مگر این که خانمم همراهم باشد. اتفاقا احساس می کنم آدم ها در این سن خیلی بیشتر به هم احتیاج دارند و اعتقادم بر این است که همه تا زمانی که می توانند باید از تنهایی فرار کنند. و صحبت پایانی؟ امیدوارم همه مردم این مجموعه را با دقت تماشا کنند؛ چرا که مسائلی در آن مطرح شده که در جامعه امروزمان موضوعیت دارد، بخصوص لازم است که جوانان آگاهی هایی نسبت به زندگی شان کسب کنند؛ ...
پرونده یک آدم ربا، دو متجاوز و یک قاتل روی میز
او تعرض کردند. ماجرای این جنایت به روز پنجشنبه، 24 دی ماه سال گذشته برمی گردد. آن روز پسر 16 ساله ای با مراجعه به پلیس از دو متجاوز شکایت کرد و گفت: بعد از تعطیلی مدرسه در راه خانه مان بودم که پسر جوانی داخل کوچه ای مرا دید و خواست کمکش کنم تا یک تخته فرش را از زیر زمین خانه شان به داخل اتاقش ببریم. من هم قبول کردم. وقتی وارد خانه آنها شدم با پسر دیگری روبه رو شدم. همان لحظه متوجه شدم که آنها نیت ...
حسن جوهرچی : دوره سوپراستاری ما در تلویزیون گذشت
آرامش است و هر کس در این سن سعی می کند آرام آرام چیزهایی از خودش به یادگار بگذارد که به درد نسل های بعدی بخورد. البته ما بازیگر ها به دلیل وضعیت کاری مان شاید از جوانی شروع کرده ایم به یادگار گذاشتن. مادر مسئول بچه های موفقی دارم و این قطعا نشان از حضور یک مادر مسئول دارد؛ مادری که هم کارها و مسئولیت های خودش را انجام داده، هم مسئولیت بچه ها را به عهده داشته و به نوعی جور مرا ...
فیش حقوقی صیاد
، با کثافت هیچ فرقی نمی کند. الان کسی این حرف ها را باورش نمی شود ولی علی بعد از پیوستنش به دانشگاه افسری، همه حقوق خود را به من می داد. می گفت: مادرجان! من یک جور بلدم گلیم خودم را از آب بیرون بکشم اما شما 5 تا پسر و 2 تا دختر داری. حتی بعد از ازدواج هم، بخشی از حقوقش را می داد به من، که قبول کردنش برای من سخت بود. حاضر بود خودش و خانواده اش در سختی زندگی کنند اما به ما هیچ گزندی نرسد. تا وقتی شهید ...
2 عزیزم را در 3 ماه از دست دادم
حضرت زینب (س) را ادامه دهم و از خودم ضعفی نشان ندهم و دشمن را شاد نکنم. اشاره کردید که برادر شما قبل از همسرتان به شهادت رسیده بود، از ایشان هم بگویید. محمدعلی متولد 1344 و تک پسر خانواده بود. تابستان ها که تعطیل می شد در بسیج و سپاه فعالیت داشت. خیلی برای خانواده عزیز بود. 16 ساله بود که هوای رفتن کرد اما سنش به اعزام قد نمی داد. چندین باری که آماده رفتن شد پدرم قبول نکرد و ...
ناگفته های اتوبوس مرگ سربازان از زبان بازماندگان
... در این لحظه گریه به او اجازه نداد تا صحبت هایش را ادامه دهد. برای همین گوشی را به مادرشوهرش می دهد. این زن نیز با گریه می گوید: رحیم پسر بزرگ خانه ام بود. مرد بود. فقط به فکر درس خواندن بود. لیسانس برق داشت و شغلش هم نماکاری ساختمان بود. پسر زرنگی بود. هرکاری می خواستم انجام دهم با مشورت او بود. در این مدت هر شب و هر روز کار ما شده گریه؛ یک لحظه هم نمی توانیم رحیم را از یاد ببریم. او از ...
احمدی نژاد با اقداماتی که انجام داد به همه ثابت کرد که اشتباه کرده است
فعالیت را شروع کردید؟ آیا حاضرید به دولت در اقتصاد کمک کنید؟ من دشمنانم را هم دوست دارم و به کسانی که بخواهند مشورت اقتصادی می دهم. حتی در زندان هم که بودم زندانیان و دیگر ملاقات کنندگان سوالات اقتصادی و مربوط به کسب و کار از من می کردند. من به بسیاری از شرکت ها مشاوره اقتصادی داده ام و آنها را به موفقیت رسانده ام. تخصص من نقد کردن دارایی ها با ارزش افزوده است. مشکل اصلی پدیده شاندیز هم عدم ...
مجید اخراجی ها حالا در سوریه!
عجیب وغریبش بیشتر بدانیم؛ اما قصه های مجید هنوز ادامه دارد... تا اول دبیرستان برای درس خواندنش در مدرسه نشستم! شهید مجید قربان خانی متولد 30 مرداد 1369 و تک پسر خانواده است. مجید از کودکی دوست داشت برادر داشته باشد تا همبازی و شریک شیطنت هایش باشد؛ اما خدا در 6 سالگی به او یک خواهر داد. خانم قربان خانی درباره به دنیا آمدن عطیه خواهر کوچک مجید می گوید: مجید خیلی داداش دوست ...
دکتر احمد جلالی
خود را به صحن دانشگاه می برد. حالا چرا حضرتعالی ان قلت در کار می آورید. نگران نباشید، تدارکات هم با بنده. از امکانات تلویزیون استفاده می کنیم، حل می شود. فکری کردند و گفتند: آخه آقای خوانساری در بازار (مسجد امام) نماز جمعه می خواند. باید فاصله کمتر از 6 کیلومتر نباشد. عرض کردم اگر هم فاصله کمتر از 6 کیلومتر باشد باید ایشان محل نماز خود را عوض کنند چون شما حکم از حاکم دارید، نه ایشان ...
ساعی: از 2 چیز متنفرم، نقره و برنز
کسب طلای المپیک بنویسم شاهنامه می شود. من 16 سال در اردوی تیم ملی بودم و برایم سخت بود بیشتر ادامه دهم. این همه سال روزی پنج ساعت تمرین می کردم. اگر 16 سال دو آهن را روزی پنج ساعت به هم بسایی پودر می شود (با خنده). کسب نتیجه وظیفه شده بود مدال هایی که گرفتم شیرینی که برای خودم داشته باشد را نداشت. نزدیک به 98 درصد مسابقاتی که شرکت کردم مدال گرفتم ام، اما زمانی که هم تیمی هایم مدال ...
قتل پدرم و حرف های اقوام مرا دیوانه کرد
ماموران سپس ماجرای این جنایت را به بازپرس کشیک قتل گزارش کردند. در این مرحله بازپرس جنایی همراه گروهی از کارآگاهان اداره دهم جنایی و تیم تشخیص هویت و پزشکی قانونی در محل حاضر شدند. آنها در بررسی صحنه قتل فجیع پیرزن، قیچی و گوشتکوب که لکه های خون روی آن بود را پیدا کردند. پسر خانواده که همان مرد 46 ساله بود با دستور قضایی در محل جنایت بازداشت شد. متهم برای ادامه تحقیقات به دستور بازپرس مرادی در ...
واکنش صادقیان به خبر دستگیری اش در تهران
موضوع بی احترامی به اصحاب رسانه نیست. خودم می خواهم بیشتر تمرکزم روی فوتبال باشد. خداراشکر که در اولین بازی عملکرد خوبی داشتم و امیدوارم همین شرایط برایم ادامه دار باشد. تبریز بودم، خبر آمد در سفره خانه دستگیر شدم! متاسفانه برخی افراد و یک سایت خاص مدام در ماه های گذشته علیه من مطالبی را بیان کرده اند. من حتی یک پست هم در اینستاگرام گذاشتم و توضیح دادم. یک سایت خاص که اولین بارش نیست ...