سایر خبرها
جوانی و زیبایی ام را از دست دادم/میخواهم حقم را از این پزشک بگیرم
تصادفی در صف قربانیان این عمل زیبایی قرار گرفتم. از همان روز همه زندگی ام را باختم. جوانی و زیبایی ام را از دست دادم. حالا درگوشه این خانه افتادم. آرزوهایم همه رنگ باخت. پزشک معالج موادی به صورت ما تزریق کرد که تاریخ گذشته بود. مواد درصورتمان مثل مار می خزید. چند روز پس از این جراحی رفتم تا مواد را از صورتم بیرون بکشد اما عفونت کرد. هنوز درد آمپول بزرگی را که داخل گونه ها و پوست صورتم کرد ...
پایان تلخ عشق مخفیانه دختر جوان
کدام از خانواده ها راضی نبودند و به اجبار به ازدواجمان رضایت داده بودند خیلی سریع مراسم مختصری برگزار شد و من و محسن سر زندگی مشترک رفتیم. از همان اوایل ازدواج تفاوت های زیادی را بین رفتار و افکارمان احساس می کردم ولی فکر می کردم با گذشت زمان همه چیز درست می شود؛ پس از چند ماه کم کم رفتار محسن عوض شد نسبت به من بسیار بدبین شده بود و نه تنها از رابطه صمیمانه و عاشقانه خبری نبود بلکه هر روز ...
آزار و اذیت زن جوان توسط دوستان شوهرش
غم های زمانه که با خطوط سرنوشتم عجین شده و سخت آزرده ام ساخته است!؟ از بس قلب کوچکم مالامال از درد ها، ناامید ی ها و لبریز از ناراحتی ها و غم ها شده، احساس می کنم که روزی این همه اندوه و درد، سرانجام محو و نابودم خواهد ساخت. در یک خانواده ساده و معمولی زندگی می کردم، مادرم مرا همیشه ایّام مورد مهر و محبّت فراوان خود قرار می داد، ولی پدرم آنگونه که می بایست هیچگاه به اعضای خانواده ش و ...
خاطرات ترسناک کارمندان اداره کالبدشکافی آمریکا
، کمی نگذشته بود که آنها با حیرت بازگشتند و گفتند که صدای پسر جوان جاکوب را شنیده اند، اما من به آنها اطمینان دادم که پسرشان مرده و از دنیا رفته است. چند روز گذشت در نیمه های شب برای کاری به سردخانه رفتم، چراغ های ساختمان مثل همیشه سر ساعت مقرر یکی پس از دیگری خاموش می شدند، اما من در سردخانه بودم ناگهان صدایی شنیدم: کمکم کن! متوجه شدم این صدا از درون یکی از یخچال ها می آید. همان یخچالی ...
شاهرخ استخری: خانواده اولویت اول من در زندگی است
افتاد؟ سال 82 در تئاتری به نام اسب ها کار محمد رحمانیان فعالیت کردم که در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا داشت و اولین کار من هم بود و بعد از آن به موسسه کارنامه رفتم و نزدیک یک سال و نیم در آنجا شاگردی کردم، آن هم شاگردی اساتید خوب تئاتر و سینما. بعد از آن سه چهارسالی فعالیت کردم که ماحصلش چند فیلم کوتاه و تست های زیاد بازیگری بود که در دفاتر مختلف داده بودم تا این که بالاخره در ...
گریه اش را هنگام خواندن دعای شهادت دیدم
اولین روز آشنایی و روز خواستگاری به نوعی شما را برای شهادت خودش هم آماده کرد؟ وقتی ایشان را همان بار اول دیدم و این حرف ها را گفت من احساس کردم ایشان زمینی نیست و آدمی نیست که خیلی بخواهد در این دنیا بماند. من تا دیدمشان هزار دل عاشقشان شدم. عاشق سادگی، خودمانی بودن و خدایی بودنش شدم. وقتی کنارش بودم خدا را بیشتر احساس می کردم. یعنی یک روز احتمال می دادید همسرتان قدم در راه ...
ماجرای زورگیری های یک زن
خود گفت: پدرم کارمند بود و مادرم نیز سالن آرایشگری داشت. زندگی آرام و خوبی داشتیم و من که دختر نوجوانی بودم در کلاس های آموزشی شنا شرکت می کردم و دوست داشتم روزی نجات غریق شوم، اما به یک باره این زندگی شیرین به همراه آرزوهای من بر باد فنا رفت چرا که مادرم به مواد مخدر صنعتی آلوده شده بود. او که احساس می کرد به خاطر چاق بودنش مورد سرزنش دیگران قرار می گیرد تحت تاثیر حرف های دوستان ...
کار در اداره اسرا و مفقودان
. از روز بعد خودروی هلال احمر سر ایستگاه منتظر می ماند تا از اتوبوس های پیاده شوم و مرا سوار کند و به هلال احمر ببرد. مدت 18 سالی که در هلال احمر خدمت می کردم، واقعاً این طور بود و با وسیله ی هلال احمر رفت و آمد می کردم. یک سال و نیم به این صورت گذشت. وقتی که می خواستم از کرج بیایم، زمستان در برف مشکل داشتم و تابستان هم با چادر و روسری در گرما عرق می ریختم. ولی خوشحال بودم که در راه ...
شیرین زبانی حافظ برای قوماندان تیپ فاطمیون
بودم خانواده خیلی حساس بودند و سخت گیری می کردند. پدرم گفت اول ایشان بیاید من ببینمش بعد اگر مشکلی نبود برای خواستگاری بیاید. وقتی قرار شد آقای توسلی برای اولین بار به منزل ما بیاید اصلا بحث خواستگاری مطرح نبود و من هم اجازه نداشتم بروم داخل جلسه، البته خانه مان طوری بود که با ترفندی می شد خواستگارها را دید. برق اتاق پایین را خاموش کردم که مثلا انگار کسی نیست و یواشکی از پشت پنجره وقتی آمد داخل ...
بازرگان حقوق نخست وزیر شاه را می گرفت
بیست میلیون فعلی تقریبا وی همان حقوق را گرفت فیش های آن هم موجود است ولی وقتی رجایی رئیس جمهور شد حقوق خود و کابینه را 4600 تومان در نظر گرفت و گفت اینکه رئیس جمهور چون رئیس جمهور است باید بیشتر از وزرا بگیرد مورد قبول نیست. ***پرداخت حقوق های غیرمتعارف در همه دولت ها وجود داشته است رجایی همچنین به آقای نوربخش و نعمت زاده به دلیل اینکه پدران پولداری داشتند حقوق نداد و آنها رایگان در ...
درباره ساخت سریال شهید باقری اشتباه کردم/ تاثیر امام بر متوسلیان را کدگذاری کردیم/ فیلم ایستاده در غبار ...
احمد متوسلیان را نمی شناختند. حجم زیادی از پیغام ها و واکنش هایی را دارم که ابراز بی اطلاعی از وجود ایشان در جنگ کردند و می گویند: نمی دانستیم احمد متوسلیان چه کسی بوده و یا تنها اسمی از ایشان در مناسبت های مختلف شنیده بودیم . قهرمان ملی لفظ قشنگی است اما باید این قهرمان در دل های همه مردم رخنه کرده باشد و مردم نسبت به آن محبت داشته باشند. احساس می کنید در فیلم ایستاده در غبار ...
این دختر پدرش را زیر گرفت!
ای رنگ به موتور پدرت بکوبی و منجر به مرگش شوی؟ سارا: من به دلیل اختلافی که با شوهرم داشتم از خانه قهر کرده بودم و در منزل پدرم به سر می بردم او از من خواست که حتماً مهریه ام را اجرا بگذارم اما من که می خواستم زودتر از شوهرم جدا شوم چندان به گرفتن مهریه اصرار نداشتم چون شوهرم بسیار مرا اذیت کرده بود و اصلاً امنیت نداشتم. قاضی: چه شد که از دست پدرت بنابر اظهاراتی که در اوراق ...
ضایعات ، مرهم ضایعه اقتصادی/ درآمد وابسته به زباله!
...> داوود با بیان اینکه قیمت آهن قراضه به کیلویی 300 تومان رسیده و خریدار نیز ندارد، ادامه می دهد: قبلاً قیمت آهن به کیلویی یک هزار و 200 تومان هم رسید اما امروزه کاهش یافته است. وی با اشاره به اینکه پیش از این همه ضایعات آهن به استان خوزستان ارسال می شد، تصریح می کند: اما به دلیل شرایط نامساعد این آهن ها را برای فروش به استان همدان می آورند و به همین دلیل قیمت آن کاهش یافته است. ...
دختر بودن به روایت تاج السلطنه دختر نازپرودۀ ناصرالدین شاه
به گزارش پایگاه خبری ایرانیان موفق دختر نازپرورده ناصرالدین شاه در خاطرات خود از دوران کودکی؛ یعنی زمانی که تازه نسبت به اطرافش درک درستی پیدا کرده بود برایمان نوشته است. از زمانی که روایت کردن آن در شفاف سازی بخشی از تاریخ که به چگونگی زندگی کودکان در دربار و اندرونی پرداخته است، ارزشمند است؛ چرا که متأسفانه دوران کودکی آنچنان که امروز معنا دارد در آن زمان جایی نداشته است و حتی دیده نمی شده است. کودکی تا 7 سالگی در جامعه عهد قاجار، فاصله چندانی بین دوران کودکی و ازدواج دختران وجود نداشت. همان طور که بارها اشاره شده است، دختران اغلب از هفت تا سیزده ...
گفتگوباوهابی جدا شده از دربار آل سعود(2)
گرایش پیدا کنید. اگر اجازه بدهید دوست دارم یک کلمه را در سخن شما تغییر دهم و به جای "تصمیم سخت" دوست دارم بگویم این تصمیم من سرتاسر رحمت بود، چون اگر من در آن حالت و بر آن مذهب باقی می ماندم اکنون یک انسان خونریز و آدمکش بودم که مردم را به جهنم سوق می دادم و در هر صورت 37 سال است که این سؤال از من پرسیده می شود. انگیزه من برای خروج از وهابیت چیزی نبود جز فکر و اندیشه محمد بن ...
تنها شهیدی که از رهبر دو ترفیع درجه گرفتند
بردند تا به رفتنشان رضایت دهم؛ بابا در واقع برای ما الگو و قهرمان بودند. ناصری به خاطراتش با پدر اینگونه ادامه می دهد: به دلیل شغل حساس پدر، ترس از دست دادنشان برای خانواده همیشگی بود؛ زمانی که بودند من همیشه و در همه حال کنارشان بودم؛ بین بچه ها من وابستگی عجیبی به پدرم داشتم و مادربزرگم همیشه می گفت حاجی یا تو از دنیا می روی یا دخترت؛ آن قدر که به هم وابسته اید بعد از شهادت پدر با توجه ...
مردی که تنها زندگی کرد، تنها مرد و تنها وارد بهشت شد/ مقاوم و بی اعتنا در برابر منع نگارش حدیث/ منتقد بی ...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از زیتون ؛ جندب بن جنادة بن قیس بن عمرو بن ملیل بن صعیر بن حرام بن غفار که به ابوذر غفاری معروف شد. [1] مادر ابوذر نیز از قبیله بنی غفار، به نام رمله دختر وقیعه بود. [2] مورخان در نام پدر ابوذر اختلاف داشته و از یزید، جندب، عشرقه، عبدالله و سکن نیز نام برده اند. [3] از دوران کودکی و جوانی وی تا قبل از اسلام آوردنش اطلاعات دقیقی در دست نیست. او قبل از بعثت ...
منبر نشین شادی های کودکانه
صد و چند دقیقه ای مان با لبخند، تلویحا به این نکته تصریح می کند که کار با جماعت خبرنگار می تواند سخت تر باشد. این را می شود از خدا را شکر ی فهمید که پس از اعلام پایان گفت وگو باز هم با لبخند همیشگی اش بیان می کند. شوخ طبعی و صداقت از همان دست ویژگی هایی است که در بچه ها به وضوح پیدا می شود و به خاطر ارتباط پیوسته با آنها، در او و دیگر اعضای کانون جوانه نیز ردپای خود را به جا گذاشته است. ...
ماجرای ذکر الله اکبر ابراهیم هادی و فرار بعثی ها
گفته بود قبل از غروب آفتاب میام پیش شما، من هم منتظرش بودم. گردان ما در حال حرکت بود و من مرتب به انتهای جاده خاکی نگاه می کردم. تا اینکه ابراهیم از دور آمد. بر خلاف همیشه که با شلوار کردی و بدون اسلحه می آمد این دفعه با لباس پلنگی یکدست و پیشانی بند و اسلحه کلاش آمد. رفتم جلو و گفتم: "آقا ابرام اسلحه به دست شدی؟" خندید و گفت: "اطاعت از فرماندهی واجبه، منم چون فرمانده دستور داده این طوری ...
نخستین قرار عاشقی
که تا الان حدود 100نفر از مشتاقان، راهی زیارت شده اند . از او در مورد فرایند اعزام این افراد می پرسیم که پاسخ می دهد: نیازمندان بعد از شناسایی در گروه تلگرام معرفی می شوند. هزینه های سفر اعلام می شود و هر کس که مایل است به میزان دلخواه مشارکت می کند. مبلغ مورد نیاز که تأمین شد و زائران به مشهد مشرف شدند، گزارش کار به همراه چند عکس در گروه ارسال می شود تا اعضا از نتیجه مطلع و به ادامه کار دلگرم شوند ...
حکایت تنها سرمربی نابینای فوتبال ایران/ تاجی نبودم خط خوردم
ها برای اولین بار هیئت فوتبال به هر تیم بین 20 تا 30 توپ اهدا کرد. فوتبال آبادان دوباره زنده شد. ولی جنگ این زندگی را دوباره از فوتبال آبادان گرفت. بله. همه آن زندگی با جنگ دوباره راکد شد. با سالیا به گچساران رفتیم. رغبت کار کردن نداشتیم. ولی برای روحیه دادن به خانواده های جنگزده، سالیا به شیراز رفت. شروع کردیم. از گچساران من و علی، برادرم، صفدر بنده، باشت باوی و جمعه زاده به ...
قتل مادر به دستور موجودات خیالی!
...> بله، سه بار و هر بار به مدت 48 روز بستری بودم و دوباره به خانه آمدم. آخرین باری که به بیمارستان رفتی کی بود؟ تاریخش یادم نیست، اما زمان زیادی نگذشته. بعد از اینکه از بیمارستان ترخیص شدم، چند روز بعد دوباره رفتم بیمارستان تا دکتر برایم دارو بنویسد. کار هم می کنی؟ بیش از 40 رشته ورزشی، کاری، فرهنگی و علمی بلد هستم. من کودک نابغه ای بودم که در 12 سالگی تمام هنرهای ...
تاجری بی فکر و کله شق چگونه اپل را احیا کرد؟/ کتاب استیو جابز شدن پاسخ می دهد
شده بود بتواند به مدیرعاملی برجسته بدل شود، اپل را باردیگر احیا و به ارزشمندترین و برجسته ترین شرکت دنیا تبدیل کند، محصولات فرهنگ ساز تولید کند، اپل و زندگی میلیون ها انسان با قشرهای اجتماعی و اقتصادی مختلف و فرهنگ های گوناگون تغییر دهد؟ استیو معمولاً علاقه نداشت به این گونه سوال ها پاسخ دهد. او فردی درون گرا بود و تمایل نداشت از گذشته حرف بزند. یک بار در ایمیلی برایم نوشت: نبش قبر مسائل گذشته ...
خاطراتی از خبر اولین اعتکاف کشور تا مسابقات والیبال با پا!
این مدت در ملایر حضور داشتم در سال 84 به همدان رفته و تا سال 89 در همدان بودم و در این سال مجدداً به ملایر بازگشته و تا سال 94 در ملایر بودم تا بازنشسته شدم. ملایری ها: مهم ترین خاطراتی که در طی مدت کار خود در ملایر به یاد دارید چیست؟ رضایی: یکی از اخباری که من پوشش دادم برگزاری مراسم اولین اعتکاف در ملایر بوده که فکر کنم اولین اعتکاف در کشور بود و این مراسم به همت آیت الله ...
گاهی فیلم ها خیلی سروصدا می کنند اما در تاریخ جایی ندارند
به همین سادگی را به مرحوم کیارستمی دادم به من گفت بهتر است این فیلم را نسازی چون این فیلم هیچ چیزی ندارد. من پیش تولید را انجام داده بودم و قرار بود چند روز بعد فیلم را کلید بزنم. اما به ناگاه اعتماد به نفسم را از دست دادم. همان موقع پسرم در زنجان درس می خواند، شبانه آمد تهران و فیلمنامه را از من گرفت و رفت. صبح که بیدار شدم به من گفت این فیلم را حتما بساز، خیلی خوب است . تحلیل شگفت انگیزی ...
پناه جویانی که مدال آور خواهند شد
دوری گزینید و این همان موهبتی است که من از آن محروم بودم، اما ورزش جودو با دادن حس آرامش، نظم و مسئولیت به من کمک کرد . او اکنون به یک جودوکار حرفه ای تبدیل شده ولی هر بار که در رقابتی شکست می خورد، مربی اش او را چند روز در قفسی حبس می کند و فقط قهوه و نان به او می دهد. زمانی در مسابقات سال 2013 در ریو، میسنگا که دچار سوءتغذیه شده و راند اول مسابقه را واگذار کرده بود، تصمیم به فرار و زندگی در یک ...
مسافران مهتاب
با هر نوع بیماری کنار هم بستری می شوند و همین موجب می شود تا بقیه بیمارها آسایش نداشته باشند. اعظم این جملات را می گوید؛ زنی که کنار چند زن دیگر در لبه تخت نشسته و دعا می خواند. 36 ساله است و دو دختر 13 و هشت ساله دارد. حالا شش روز است که او برای سومین بار در بیمارستان اعصاب و روان مدرس بستری شده است. رنگ و روی صورتش پریده، مثل لباس صورتی که پوشیده. داستان زندگی اعظم از وقتی شروع شد که شک و تردید ...
من دنبال یکی از اتاق ها بودم اما خدا کل خانه را در اختیارم گذاشت/ افراد غریبه نمی توانند به خوبی در این ...
دوست داشتم طرح بردن افراد بالای 15 سال به مشهد مقدس برای کسانی بود که اصلا مشهد نرفته بودند. در محله افرادی را داشتیم که 45 یا 50 سال سن داشتند اما مشهد نرفته بودند چون توان مالی نداشتند و خیلی هم آرزوی رفتن به مشهد را می کردند. من وقتی مسؤول فرهنگی حوزه بودم و این موضوع را فهمیدم با چند تن از دوستان صحبت کردم و خدا را شکر این طرح اجرا شد و تعداد زیادی به مشهد فرستاده شدند. این طرح هر شش ماه یک بار ...
زندگی تلخ وتکان دهنده دختر جوان +جزییات
سفید برای همیشه در دلم ماند. سنی نداشتم امّا هر شب از خدا می خواستم مرا بکشد تا از دست خانواده ام خلاص شوم. هیچ کدامشان مرا دوست نداشتند. فقط وسیله ای بودم که وقتی دلشان از همه جا پر می شد، عقده هایشان را سر من خالی کرده و آنقدر کتکم می زدند تا آرام شوند. همیشه خدا، بدنم کبود بود و دست و پایم درد می کرد. آن روز هم وقتی از مدرسه باز می گشتم بار دیگرصدای جنگ و دعوای همیشگی پدر ...
بررسی ابعاد حقوقی جبران خسارت مادی و معنوی قربانی حادثه شهربازی پارک ارم
نمی تواند از پس کارهایم بربیاید برای مثال برای حمام رفتن مشکل زیادی دارم، چون چند نفر باید من رو نگه دارند تا نیفتم برای همین مشکل لیز و زمین خوردن و... وجود داره. همه فکر می کنن کسی که دچار آسیب نخاعی شده فقط روی ویلچیر می نشینه، درحالی که من نه حرکت دارم، نه حس، نمی توانم خودم را نگه دارم. نگار هیچ حرکتی ندارد و برای کوچکترین حرکتی محتاج دیگران به خصوص پدر و مادرش است. پدر او در این باره می ...