سایر منابع:
سایر خبرها
معضلی اجتماعی که به استان ها رسید
... از دوست بودن تا هم خانه شدن عمق این پدیده به گونه ای است که در میان اطرافیان و دوستان گاهی می شنویم دختر و پسری هم خانه شده اند و تصمیم گرفته اند مدتی را با یکدیگر زندگی کنند و اگر شرایط یکدیگر را مناسب دیدند ازدواج کنند درصورتی که شاید تا چند سال پیش حتی لفظ دوست بودن دختر و پسر نیز خارج از عرف جامعه بود اما امروز شاهد هستیم که این مسئله در بین جوانان بسیار جاافتاده است و حتی ...
در افق غرب نوری پیدا نیست
؟ حرف فردید خلاف عادت بود من از سال 1336 که تقریباً هیچ کدام از شما به دنیا نیامده بودید-چرا چند نفری هستند!- از 1336 با دکتر فردید آشنا شدم، یعنی ایشان را شناختم، یک روز آقای دکتر مهدوی سر کلاس آمدند و آقای دکتر فردید را هم آوردند و گفتند آقای دکتر فردید امروز سخنرانی می کنند و خود آقای مهدوی هم نشستند-دقیق یادم نیست ولی فکر می کنم خود ایشان هم نشستند. آمد پشت تریبون و شروع کرد ...
احمدرضا؛ سمبل 14 ساله مقاومت در اردوگاه "رُمادی"
عملیات شرکت کرده بودم اسیر شدم و همزمان 3 خبر ناگوار به سمت خانه ما روانه شد. او آغاز اسارت خود را این چنین تصویر کرد: موقعی که من را اسیر کردند چند روز بعد ما را برای مصاحبه به بصره بردند تا آن را برای تضعیف روحیه بچه های خودی پخش کنند، گویا متوجه شده بودند که چند روز دیگر عملیات خیبر انجام می شود و می خواستند با تصویربرداری از ما مانور سیاسی بدهند و بگویند علاوه بر اینکه سربازان خمینی ...
علیه آمریکاحرف زدن افراطی گری نیست/افشای فیش های نجومی سیاسی نبود
...، به عبارت دیگر در زندگی خبرگان نباید شکل طاغوتی به چشم بخورد؛ این می شود یک فرد انقلابی. امروز عده ای هر نوع حرف و سخن انقلابی ولو سخن گفتن در مقابل استکبار و آمریکا را مصداق افراطی گری می دانند، از نگاه شما چه تفاوتی میان انقلابی گری و افراطی گری وجود دارد؟ معنای افراطی گری این است که انسان مانند داعشی ها عمل کند، استفاده از این واژه افراطی هم توهینی است که ما می توانیم ...
رضا عطاران و ویشکا آسایش، ترکیب جادویی سینما (2)
: چون همیشه بعد از موفقیت های آقای فرهادی، سکوتی در اهالی هنر است و دلیلش همان اشاره کوچکی است که کردم؛ همان حسادت که در خودم هم هست و بدون رودربایستی به آن اشاره کردم. یعنی هم حرف بقیه بود، هم حرف دل خودم! آسایش: حسودی در همه وجود دارد و همیشه هم بد نیست. مثلا وقتی لیلا حاتمی به عنوان داور به جشنواره کن رفت، در عین حالیکه برایش خوشحال بودم ته دلم گفتم کاش من جای لیلا بودم، چی می شد ...
قول قرارهای پوچ ازدواج
به امیر داده بودم پایبند بودم و همه آنها را با بهانه ای رد می کردم، خانواده ام مشکوک شده بودند. تا اینکه دو سال باقی مانده درسم تمام شد و به شهر خودم برگشتم، امیر هم سربازیش تمام شده بود، هر روز ارتباطمان کمتر می شد احساس می کردم دیگر امیر علاقه ای به دیدار من ندارد. اگر پسری به شما قول ازدواج می دهد اگر قصد سوء استفاده هم داشته باشد، باید با چهره ای زیبا و موجه جلو بیاید او قطعاً به ...
ناگفته هایی از نقش رهبر انقلاب در حفظ امنیت ایران
بحرین است. در یمن، عربستان یک خطای استراتژیک کرد. من این را صراحتاً به آقای عادل جبیر گفتم که شما با تحلیل های نادرست، دچار خطای استراتژیک شدید؛ البته با همراهی و حمایت های لجستیکی و اطلاعاتی آمریکا. عربستان به عنوان یک کشور اسلامی در منطقه، به یک کشور ضعیف مسلمان در منطقه حمله کرد. تصورشان هم این بود که در کمتر از دو هفته، همه چیز خاتمه خواهد یافت، اما با گذشت بیش از یک سال و چند ماه ...
خداوند به مسئولان توفیق اولویت شناسی دهد
کارها کنیم. خاطره ای بگویم. وقتی آزاد شده بودم، به کرج رفتیم. یک نفر گفت: شهردار اینجا همشهری شماست و خیلی علاقه دارد شما را ببیند. گفتم هیچ علاقه ای ندارم ایشان را ببینم. چند بار دنبالم فرستاد. یک روز رفتم. والله وقتی ایشان را دیدم، نتوانستم خود را نگه دارم. لباس بسیجی پوشیده و چفیه انداخته و در دفتر کارش نشسته بود. به همکارم گفتم: برخیز که برویم. گفت: برای چه؟ گفتم: یقین دارم این ...
گفتگو با رضا میرکریمی به بهانه موفقیت دختر اش (2)
موقعیتی را دیده اند. بعد از نمایش فیلم در جشنواره چند دختر که عکس پدرهایشان روی موبایل شان بود گفتند می خواهیم برویم پدرمان را ببینیم. یکی از اتفاقات جالب در مسکو این بود که دختر جوانی گفت نظرتان را واضح بگویید که حرف آخر فیلم این است که باید به دامن خانواده برگشت؟ من گفتم حرف من همان است که در فیلم آمده است. او دائم سوال می کرد و من متوجه شدم در زندگی خودش اتفاق مشابهی افتاده است. از او پرسیدم تو از ...
محمد بنا: کجاست مادر؟ کجاست گهواره من؟
.... یک فیلم سینمایی حیرت انگیز. یک کتاب که با خواندن هر فصلش کف دست هایت عرق کند. پسر یک کارخانه دار ورشکسته. یک انقلابی پرتردید. عاشق مادر. مردی که در اروپا در رستوران کار کرد. جدا شده از همسر اسپانیایی اش ماریا پرز و دور افتاده از مریم دختری که حالا جوان است. بنا چند سال پیش درباره دخترش گفت: تلفنی با او حرف زدم. برای اینکه ببینم پولی که برایش حواله کردم به او رسیده یا نه ؟ او هم که ...
رابطه غیراخلاقی زن متاهل با دوست شوهرش منجر به قتل شد
کرد و جنازه وی را به حاشیه نهر فیروز بهرام برد و دفن کرد. این مرد که از صحنه های جنایت فیلم” گرفته بود با کشف گوشی موبایلش و به دست آمدن فیلم های جنایت، لب به اعتراف گشود. مرد عراقی در دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و گفت: زنم را کشتم چون به رابطه او با دوست صمیمی ام فرمان پی برده بودم. من باید فرمان را هم می کشتم. وی در تشریح جزییات آشنایی با همسرش گفت: سال ...
شاید اولویت های رسانه ملی تغییر کرده باشد!
اجرایش کنند. اما اگر نمی توانید اجرا کنید، اشکالی ندارد. ولی فردا هرکسی به پسرم می گوید که پدر تو برای این امتیازات رفته است، همین جا می گویم و رسانه ها منتشر کنند که همه آقایانی که می گویند شما آزادگان سهمیه دارید، بدانند وقتی که به جبهه رفتیم، نه سهمیه بود، نه قانون جامع ایثارگران. امروز که همه چیز وجود دارد، امروز که قانون وجود دارد، چرا این آقایان فرزندان خود را به سوریه نمی فرستند که شهید شوند و ...
کار زشت و زننده رمال هوس باز با دختر جوان در زیرزمین
در انتهای یک اتاق تاریک نشسته بود و چراغ سبز رنگی از سقف اتاقش آویزان بود. از حضور در چنین مکانی وحشت کرده بودم و می خواستم برگردم اما فکرکردن به این که همه مشکلاتم به کمک مرد رمال رفع می شود باعث شد آن وضعیت را تحمل کنم. با خودم گفتم چند دقیقه زیر زمین ترسناک را تحمل می کنم اما در عوض به همه آرزوهایم می رسم. چند دقیقه ای طول کشید تا سفره دلم را برای او باز و همه خواسته هایم ...
64 ساله است و شوری در سر دارد
خورد و با خواهر بزرگ تر دختر که به اندازه او زیبا نیست، ازدواج می کند. نمی خواهم بگویم چطور این اتفاق می افتد. من و تو سال ها تدریس کرده ایم اما در سمینارهایمان دانشجویان را مجبور نکرده ایم خیلی درباره رمان ها و شخصیت هایی از طبقه پایین اجتماع حرف بزنند. وقتی در حال نگارش این رمان بودم، ویراستار انگلیسی ام از من پرسید آیا هیچ شخصیتی از طبقه متوسط هم در اثرم دارم. داشتم به اضافه کردن ...
هنوز هم رزق و روزی با خداست
...، یه خونه ای هست که گرفتار صاحبخونه نباشم و هر سال نگن بلندشو، یه وقتایی وقتی 10 سال اجاره نشینی می کردی با کمک صاحبخونه صاحب سرپناه می شدی، اما الان شده نوندونی؛ طرف یه خونه داره، می خواد همه زار و زندگیش، سفر خارجش، تحصیل بچه هاش و پس اندازش با اجاره ای که می گیره، جور بشه... داریم می رسیم، یک 2 هزار تومانی می دهم، می گیرد و می کند لای اسکناس هایش و می گوید: خدا برکت... پیاده می شوم، لازم نیست یادآوری کنم 500 اضافی برداشته، بنده خدا خرج دارد، راحت نیست راه انداختن زندگی چند دختر و پسر، سفر به عتبات و جهیزیه دادن، زندگی خرج دارد... امید که همه روزها خوب باشد... ...
روس ها حتی فاضلاب پوتین را جمع آوری می کنند!/ از ژن خدا تا دیجیتال دراگز ؛ بیوتروریسم انتحاری چیست؟
کشاورزی هم داریم. منابع غذایی شما را آلوده می کنند. 40 سال پیش کرم ساقه خوار را آمریکایی ها وارد ایران کردند. شما می دانستید برای اینکه به کشاورزی شما ضربه بزنند آفت وارد این کشور می کنند؟ این همه توریسم وارد کشور می شود. معلوم نیست چه موادی را با خود می آورند. فیلم برنج خونین آقای قویدل به خوبی این مورد را نشان داد. در این فیلم ماجرای ورود کرم های ساقه خوار که 2 خبرنگار آمریکایی وارد شالی زارهای شمال ...
معجزه شهید زرین از زبان مالک اشتر جبهه ها/ دلاوری که 3000 بعثی را به درک واصل کرد
فرماندهان پیش من آمد و گفت دستور عقب نشینی آمده شما هم بیا برگردیم ما حالا حالا به وجود شما نیاز داریم. گفتم اگر عقب بیایم نیرو ها تماماً اسیر و قتل عام می شوند وقتی همه برگشتند اگر زنده ماندم برمی گردم و شروع کردم در گودالی که کنده بودم اول تیربارچی ها را زدم، بعد نیروهای اطراف تانک را و سپس راننده تانک که در حال خروج و فرار از تانک بود. فرزند شهید در این خصوص می گوید: پیریسکوب ...
عباس جدیدی: ورود و دست به قلم شدن ورزشکاران نباید دغدغه باشد
بهشون مشتی میگویند، یعنی آنهایی که برای یاری امام حسین (ع) بدون استخاره پا شدند رفتند کربلا و یا عده ای از آدمهایی که تو جنگ تحمیلی ضامن دارها را کنار گذاشتند و ژ3 ها را برداشتند، رفتند و از خاک مملکت و ناموس ملت دفاع کردند. و تا الان هم دارند از حرم ناموس حسین (ع) دفاع میکنند و پسر فاطمه را تنها نگذاشتند. عضو شورای شهر تهران اظهار کرد: رفته رفته با گسترش شهر و اشاعه فرهنگ غربزدگی و تجمل ...
نظر آیت الله منتظری درباره رهبر انقلاب/ مأموریت جهانگیری به نوبخت و سیف/ علت بازداشت شوهر مهناز افشار؟/ ...
عیب هایشان را بگوید که کجایش غلط است و کجایش درست است. من سرم نمی شد الان هم سرم نمی شود. من وقتی وارد شدم همان ذهنیتی را داشتم که ما طلبه ها داشتیم و همه چیز را حرام می دانستیم. از تنبک و ویولون بدمان می آمد و فعل حرام می دانستیم. وقتی دیدم آقا نشسته و این افراد هم دورش هستند، هیچ یادم نمی رود که گفتم چشمم روشن آقا. نشستیم و این ها شروع به نوازندگی کردند و یک ساعتی آهنگ ها مختلفی را نواختند و سپس ...
قصه گفتن بلد نیستیم
. به همین دلیل است که من در بعضی موارد، به قول شما، از روال واقعیت مستند تخطی کرده ام و به تخیل خودم میدان داده ام که داستان را ببرد جلو. البته با در نظر گرفتن همه ی آن ملاحظاتی که گفتم. نه بی هوا و دلبخواهی. در بهشت و دوزخ جاهایی نوعی طنز پنهان نهفته است، مثلا برخی رفتارهای مصدق یا لجبازی های او باعث به وجود آمدن این طنز در روایت شده است. نظرتان در این باره چیست؟ این رفتارها هم متکی است ...
شکسپیر، چخوف، فیروز و دیگران
است به آخرین سال های زندگی چخوف؛ سال هایی که او به مرگ قریب الوقوعش آگاه است و این فروپاشی اصلا از پیکر خودش دارد شروع می شود و به همه جهان پیرامونش تسری پیدا می کند. این تقارن هم به نظرم تصادفی نبود، ولی قالب بحث نظری برای این موضوع که در هنگام نوشتن واپسین نمایشنامه ها در ذهن چخوف چه می گذشته و البته تنها شاهد حقیقی موضوع هم صد و چند سال است در خاک خفته به اندازه قالب خلاقه و روایی مناسب نبود ...
خدمتی که امام خمینی(ره) با قاطعیت انقلابی برابر منافقین به ایران کرد!
را به دست چنین فردی نسپارد. امام در آخرین نامه خود به منتظری و در پاسخ به نامه های پی در پی وی، حجت را بر او تمام کرد و نوشت: “ بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای منتظری با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه ای برایتان می نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم می دانم؛ خدا را در نظر می گیرم و مسائلی را گوشزد می کنم. از آنجا که روشن ...
خاطرات حجتی کرمانی از آیت الله خامنه ای /"اظهارات علم الهدی صددرصد خلاف نظر رهبری است"
.... به هر حال من جنگ را در آن مقالات زیرسوال برده بودم و با فرمان امام روند چاپ آنها متوقف شد. مقاله های من را برعلیه رئیس جمهور بهانه می گرفتند که ببینید فلانی که مشاور رئیس جمهور است چه چیزهایی نوشته است. وی در پاسخ به این سوال که آیا رئیس جمهور وقت هم به این مقالات شما واکنشی داشتند؟ نیز می گوید: خیر. ایشان واکنشی نداشتند. در آن زمان عده ای ایشان را به ملایم بودن و مدارا متهم می ...
من آزاده ام
...> آزادگی کاری دشوار وآزمونی سخت است، یعنی نباید به خاطر لقمه نانی و بالش آسایشی و سایه آرامشی، حرف حق را ناگفته بگذاری و سکوت کنی و سکوت تو موجب بقای باطل بشود. آزادگی یعنی تحمل همه سیاه چاله به امید روزهایی بهتر برای انسانیت. آزادگی کهنه و فرسوده نمی شود، رنگ نمی بازد نه در سالگرد ها ونه در روزهای تار یخی و نه در عرصه های جغرافیایی. آزادگی، همیشه زمان جاریست تا انسان را در درون ...
ماجرای فرار دیکتاتور پیشین ایران
حاکمه منجر می گردد. درست 63 سال پیش در چنین مقطعی فرصت مناسبی برای رهایی از جایگاه فراقانونی محمد رضا پهلوی فراهم آمده بود، رخدادی که به فرار شاه از ایران منتهی شده و متاسفانه به دلیل عدم وحدت موجود در میان جریان های ملی و مذهبی و در ادامه اشتباه های پی در پی دکتر مصدق به بازگشت دیکتاتوری پهلوی در کمتر از چند روز از گذر کودتایی نظامی منجر شد، امری که زمینه تداوم ربع قرن دیکتاتوری مشت آهنین ...
کیارستمی و دیگر هیچ/ آخرین سکانس یک فیلمساز از نگاه یک هنرمند
. زبان درخت و باد و آب را ترجمه می کرد و من شادمان از درک تازه ای از زیبایی جهان بودم. به خانه اش رفته بودم در یکی از روزهای آخر اسفند، سال ها پیش. با یک سبد گل پامچال، به قول خودش با همه آدابِ ادب. چند هفته قبل از آن در خانه دوست مشترکی مهمان بودیم. تازه از سفر برگشته بود. برایش مجله کارنامه را برده بودم که در آن شعرهایش را چاپ کرده بودیم. صحبت از کارگاه فیلمسازی بود. به گمانم ورک شاپ مراکش. گفتم ...
از اسارت در سومار تا فعالیت در جبهه اقتصاد مقاومتی
...، عدم توجه به فرمان آنها باعث می شد که بدنمان با کابل کبود شود. جنگ روانی آنها کمتر از شکنجه های جسمی نبود، هر روز ما را تهدید می کردند که قرار است امروز چند نفر را تیرباران کنیم، آمار ما در اختیار سازمان های بین المللی نبود، همین موضوع باعث می شد که به راحتی هر روز ما را تهدید کنند، اطلاعات اردوگاه ما را در اختیار نهادهای بین المللی نگذاشتند به همین دلیل بیشتر تحت فشار بودیم. ...
از همنشینی با سید آزادگان در زندان، تا رسیدن به محضر امام روح الله (ره)
کانتینری که تنفس درون آن سخت بود، خیلی ها همانجا شهید شدند، ما می خواستیم بمیریم، دیگر نمی شد نفس کشید. ما را بردند به یک مرغداری که خیلی کثیف بود، روز بعد از آنجا به بیمارستان انتقالمان دادند! رییس بیمارستان فحش می داد و می گفت بگذار اینها بمیرند! شما سرباز خمینی را آورده اید اینجا مداوا کنید؟! افسر عراقی جواب داد: اینها بسیجی هستند، پاسدار نیستند! رییس بیمارستان با فریاد گفت: همه بسیجی ها پاسدار ...
با حبیب رفتم... بدون حبیب بازگشتم/ سه ماه در سلول انفرادی
اوایل فکر می کردیم این تحرکات فقط در مرز است و همان جا تمام می شود، اما عراقی ها هر روز در حال پیشروی بودند. هرگاه به پشت بام می رفتیم، عراقی ها را می دیدیم. تعداد زیادی از همسایه ها شهر را ترک کرده بودند و به روستاها و شهرهای اطراف رفته بودند. پدرم اجازه نمی داد ما شهر را ترک کنیم و می گفت عراقی ها چند روز بعد عقب نشینی می کنند و به شهر وارد نمی شود. برادرم و حبیب هرگاه از خط مقدم برمی گشتند، می گفتند شما نمی دانید آن جا چه خبر است توپ و تانک عراقی ها مثل مور و ملخ در مرز پراکنده است و شما نمی توانید این جا بمانید. ...
ماجرای بشقاب پرنده ها در آسمان تهران
توصیف کرد: اگر کوچک ترین کشور جهان یکی از اینها را داشته باشد در عرض دو روز می تواند همه جهان را بگیرد . فرود یوفو در تهران! فکر کردم خلبان جعفری سقوط کرده است؛ چرا که هر چه از مهرآباد او را صدا می کردیم جواب نمی داد. ناراحت بودم و فکر می کردم ما موجب مرگ او شده ایم. از یک طرف هم نمی توانستیم بی خیال این اتفاق شویم. چیزی روی آسمان تهران آمده بود و ما باید گزارش می دادیم ...