سایر منابع:
سایر خبرها
غیرت شهید اسدالله سعدی بعد از شهادتش/ روایت خواب مادر شهید عبدالله میرکیان
در خواب دیده بود به خاک سپردیم. چند روز بعد از دفن پیکر حمید من این داستان را برای یکی از مسئولین تعریف کردم اما او گفت که همچین فردی را در سازمان نداریم و من بسیار از این موضوع متعجب شدم و فهمیدم آن فرد, فردی خاص بوده است. ما حضور حمید را در خانه احساس می کنیم و در بسیاری از حوادث و اتفاقات حمید ما را نجات داده است. در ادامه این دیدارها، نمایندگان ستاد مرکزی راهیان نور کشور ...
آزادگان دربند جلادانی چون داعش!
کنجکاوی بفهمم واقعا جبهه چه چیزی دارد. آدم که با گلوله و سرب تغییر نمی کند پس موضوعی دیگر در جریان بود. اول که رفتم دیدم که بله، هر آنچه که من فکرش هم نمی کردم در جبهه ها هست که باعث دگرگونی و تغییرات انسان می شوند. مرحله دومی که می خواستم اعزام بشوم به مادر و پدر و خانواده ام گفتم. آنها با توجه به روحیاتی که در من دیدند بدون هیچ بحثی من را همراهی کردند. دفاع پرس: چه ...
بیت منتظری و حمایت از داعشی های دهه 60
هرکدام مطابق سلیقه خود اعضای دفتر خود را انتخاب می نمایند و هیچ گاه معمول نبوده کسی نسبت به اعضای دفتر دیگری علناً نظر بدهد و امر و نهی کند و در این رابطه افشاگری نماید، این کار را می گویند تصرف در امور دیگران یا هتک حیثیت آنان. (خاطرات آیت الله منتظری، ص 618) مهدی هاشمی کیست که آقای منتظری تمامی اعتبار خویش را برای یاری وی هزینه می کند؟ مهدی هاشمی قبل از انقلاب به جرم داشتن ...
چه زمانی تمدید بیمه نامه مهم می شود؟
اعلام می کرد جرمش غیرعمد است و به علت فقط یک تصادف ناخواسته محکوم به پرداخت دیه ای شده که داشتن مبلغ ریالی معادل آن، همواره از بچگی آرزوی او بوده و حالا همین آرزو به نوعی باید محقق شود تا او بتواند با بخشش همه آن خودش را از یک محیط بسته نجات دهد. از او خواستم ماجرای زندانی شدنش را برای من شرح دهد اول تمایلی نداشت بعد خودش از من خواست دقیقه ای به او فرصت دهم که به گمانم آمد بهانه ای ...
آدم در دعوا
باشیم بعد از چند ماه همه چیز فراموش می شود. در مهمانی خانه ی خود آدم، اگر آدم زده باشد که در می رود توی کوچه و خیابان، تا رفتن فامیل ها. اگر مهمان بود هم می رود یک گوشه ساکت می نشیند و به بچه ی کتک خورده علائم هشداردهنده می فرستد! اما اگر خورده باشد که هیچ! به آبروریزی تعریف کردنش نمی ارزد! دوباره نوبت برنامه ای خفن شده است بیا ببین که دم جنگ تن به تن شده است آهای بچه محل ها! رسیده وقت صفا میان کوچه دوباره بزن بزن شده است ...
جداکردن پسر کوچک از مادر شیشه ای
خودش برای بچه شناسنامه بگیرد و از او نگهداری کند. اما مدتی بعد مشخص شد که این اتفاق هرگز نیفتاده و امیر کوچک، همچنان بی شناسنامه مانده است. برهمین اساس مددکاران در بازدیدهای مکرر از محل زندگی سمیه، متوجه شدند او با مردی به نام صابر رابطه دارد. صابر که خود مصرف کننده و فروشنده مواد مخدر بود، در کنار این خانواده زندگی می کرد. سرانجام با مشاوره های متعدد، لیلا راضی شد ...
مرد همسایه با تهدید مرا به خانه اش برد
جنایی ایستاد به جرم خود اعتراف کرد و گفت: چند روز قبل از حادثه، از محل کارم به خانه می آمدم متوجه شدم لادن در محوطه بازی مجتمع با پسری همسن وسال خود در حال صحبت است. از دیدن این صحنه شوکه شدم و ضمن تنبیه دخترم تصمیم گرفتم کاری کنم که پسر نوجوان دیگر سراغ دخترم نرود. به همین دلیل با نقشه ای از پیش تعیین شده از دخترم خواستم تا با سروش قرار بگذارد. اما روز حادثه خودم به جای لادن سر قرار رفتم.بعد هم پسرک را با تهدید به خانه برده و ساعت ها شکنجه اش کردم. به دنبال این اعتراف، بازپرس آرش سیفی دستور بازداشت او را صادر کرد. ...
قتل هولناک دختر 6 ساله به دست پدر سنگدل+تصاویر
قتل فرزندش را بی پولی و بی کاری مطرح می کند. او که در شرایط مالی بسیار بدی بوده، هنگام شنیدن تقاضای دخترش در اقدامی ناباورانه و در شرایط بسیار بد عصبی او را با ضربات چاقو به قتل می رساند. قاتل که 36 ساله است، کارگر کارخانه تولید پلاستیک بوده که بعد از ورشکستگی کارخانه خانه نشین شده و قرص های آرام بخش مصرف می کرد. پزشکی قانونی پس از تحقیقات خود، تعداد ضربه های چاقو را 7 بار ...
از 12 سالگی عکاس ورزشی شدم!
از او هم امضا بگیرم، کاغذم را گرفت و پرسید: اسمت چیست؟ گفتم مهدی. گفت: آقا مهدی چرا تا این موقع شب این جا ماندی؟ گفتم فوتبال دوست دارم و می آیم. همان موقع برایم روی کاغذ نوشت: آقا مهدی لطفا با بزرگترها بیا- محمد دادکان. بعد از آن پرسید خانه تان کجاست که وقتی آدرس را گفتم، من را سوار ماشین کرد و به خانه رساند. آن موقع دوره مقدماتی بازی ها بود و همین سوار ماشین شدن باعث شکل گرفتن آشنایی من با آقای ...
اقتصاد مقاومتی را در اسارت آموختیم/در اسارت شکنجه شدیم تا ولایت بماند
اندازه نصف افراد، شربت در ظرف باقی ماند که او آن مقدار را نیز بین نصف اسرا تقسیم کرد. لیوان های ما، لیوان های آهنیِ دسته دار بزرگ (به اندازه دو برابر لیوان های معمولی) بودند. هنگامی که به همه شربت داد، من که آن زمان ارشد داخلی بودم، از او راجع به میزان دقیق شکر استفاده شده سوال کردم و او گفت: 3 لیوان. گفتم : سه لیوان سرصاف یا سرپُر (کله قندی) ؟ گفت : سه لیوان کله قندی . به او گفتم که برای شب بعد ...
مدافع حرمی که یا حسین آخرین ذکرش شد
فشار قرار می داد و می گفت پس شوهرت کجاست که اینقدر دیر به دیر تماس می گیرد. با خنده به پدرم می گفتم مأموریت سپاه همین طوری است. در همان تماس تلفنی آخر به من گفت زهرا خانم می توانی به همه بگویی من کجا هستم! گفتم چرا؟ من که این همه روز را تحمل کردم حالا که می خواهی بیایی به همه بگویم !بعد با مرضیه حرف زد که مرضیه گفت بابا بیا من را ببر پارک که باز هم گفت به زودی برمی گردم. از نحوه شهادتشان ...
آزار و اذیت وحشیانه دختر جوان توسط دو مرد شیطان صفت - هر چه التماس کردم فایده نداشت
.... وی گفت: ساعاتی قبل درحالی که هوا تاریک شده بود در راه رفتن به خانه برادرم بودم و خبر نداشتم که 2نفر در حال تعقیب من هستند. به محض اینکه قصد ورود به حیاط خانه برادرم را داشتم، ناگهان 2مرد جوان به من حمله کردند و یکی از آنها دستش را روی دهانم گذاشت و دیگری با چاقو شروع به تهدید من کرد. آنها به زور مرا سوار خودرویی کردند و به سمت بیابان های اطراف رفتند. در بین راه با التماس از آنها ...
مرگ مادر و دختر در آتش سوءظن پدر
.... من در زندان روزهای سختی را سپری می کنم و از کاری که کرده ام پشیمانم. در ادامه پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. متهم در جلسه دادگاه بازهم ادعاهای قبلی خود را تکرار کرد و گفت: من همسر و دخترم را دوست داشتم و فقط می خواستم همسرم را بترسانم. حالا هم پشیمانم و درخواست بخشش دارم. قضات باتوجه به درخواست اولیای دم، او را به خاطر قتل همسرش به ...
با پسر مورد علاقه ام به میهمانی مختلط رفتم/در میهمانی تمام آبرویم را باختم
در سایت های مختلف تا اینکه در یکی از شبکه های اجتماعی با پارسا آشنا شدم. او خودش را اهل یکی از استان های غربی کشور معرفی کرد. بعد از کمی آشنایی کم کم صحبت هایش رنگ احساسی و عاشقانه به خود گرفت او ادعا می کرد که نه یک دل بلکه صد دل عاشقم شده و این احساس دوطرفه بود. تحمل اینکه روزی او را از دست بدهم را نداشتم. یک روز پارسا ازم خواست بهانه ای جور کنم و به دیدنش بروم . من هم بدون اطلاع ...
دردسر عشوه گری دختر یک سرایدار برای پسر پولدار!
صابون بزینم یا نه؟ پشت چشمی نازک کردم. نیمچه ادا و اطواری درآوردم: اوا.. بدون شما اصلا نمی شه! در دلم به ساده لوحی آنها خندیدم و با خودم گفتم: اون قدر منتظرتولد من بمونید تا خسته بشید! میهمان ها همه در حال خداحافظی بودند و به غیر از من و چند نفر دیگر، کسی در سالن خانه نبود. ناگهان فکری به نظرم رسید. به کیف دستی ام اشاره کرده و خالی بستم: اوه مهسا جان... شارژ موبایلم تموم شده. می ...
استخدام 4 گروگانگیر برای طلاق
شعبه ششم دادسرای جنایی پایتخت گفت: همسرم به خاطر اجبارم به طلاق با همراهی 4 مرد نقشه ربودن مرا اجرا کرده و بعد مرا در کمپ ترک اعتیادی زندانی کردند. او مدت هاست که می خواهد از من جدا شود اما من به خاطر علاقه به زندگی 20 ساله مان به این جدایی راضی نبودم و در برابر تمام بهانه جویی هایش سکوت کردم. وی گفت: 14 روز قبل زنگ خانه مان به صدا درآمد و همین که در را گشودم سه مرد ناشناس خشن وارد خانه ...
مرد هوس باز به زور وارد آپارتمانم شد - او مرا به اتاق خواب برد
.... هنگامی که قصد ورود به آپارتمان اش را داشته این مرد با زور وارد شده و وی در اتاق خواب مورد تعرض قرار داده است. طبق اظهارات سخنگوی پلیس دوبی، این حادثه ساعت 7:00 به آنها گزارش شده و با حضور در محل به تحقیق در این خصوص پرداخته اند. متهم نیز همان روز ساعت 11 توسط پلیس دستگیر شده است. مرد نیجریه ای که در دادگاه با اتهامات تجاوز و ضرب و شتم روبرو شده در دفاع از خود اذعان داشته برای دیدن ...
بلایی که دوست قدیمی ام بر سر زندگیم آورد - نیلوفر یکی از اعضای لانه فساد بود
به گزارش " جوان ایرانی "، در آن لحظه با خوشحالی اسمش را صدا زدم و گفتم: نیلوفر تو کجا این جا کجا؟ بعد از حدود15- 14 سال که از همدیگر دور افتاده بودیم امروز با هم روبه رو شده ایم و باید جشن بگیریم. زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری سناباد مشهد افزود: آن روز پس از گفت وگویی کوتاه و مرور سریع خاطرات شیرین دوران دبیرستان با اشتیاق شماره تلفن خانه و همراهم را به دوستم دادم و قرار شد سر فرصت ...
معروف ترین اعدامی ها +عکس
خواستم با او صحبت کنم، اما او بدون هیچ حرفی به صورتم اسپری زد و بعد هم با لگد من را زد. من هم که بسیار عصبی شده بودم چاقوی همراهم را برداشتم و چند بار به بدنش زدم. خون جلوی چشمانم را گرفته بود و نمی دانم چه کار می کردم. حتی به یاد ندارم چه چیز هایی به مردم می گفتم. فقط یادم است می خواستم خودم را هم بکشم، ولی ترسیدم. او چاقو را به سینه یزدان زده و یزدان نیز در خیابان روی زمین افتاده بود ...
ماجرای طلاق بازیگر زن مشهور از همسرش + عکس های دخترش
مربوط به جدایی انجام شود. بعد از طلاق مان هم دخترم باید به دبستان می رفت به همین خاطر دوست نداشتم دوباره به او شوکی وارد کنم و با تغییر محل زندگی کنونی اش باعث به هم ریختگی روحیه اش در ابتدای ورود به مدرسه شوم. ترجیح می دادم همه چیز در کمال آرامش رخ دهد از طرفی دخترم اِما از دوران کودکی با پدر و مادرم ارتباط نزدیکی داشت و حضور در کنار آنها برای هر دوی ما آرامبخش است. ضمن اینکه می خواستم به لحاظ ...
در ندامتگاه شهر ری - آزادی - آرزوی زندانیان است...
همسرم افغان بود. همسرم مواد مخدر استعمال می کرد و تعادل روحی و روانی نداشت و زمانی که با هم دعوا کردیم خودش را در خانه کشت و رگ گردنش را زد. من هم برای این که مرگش به گردنم نیفتد، گفتم که دوست شوهرم او را کشته است ولی اکنون به اتهام مشارکت در قتل عمد شوهرم در زندانم. من بی گناهم و دخالتی در مرگ او نداشتم. اکنون تنها نگرانی ام فرزندانم هستند. تکلیف بچه هایم چه می شود؟ * هر شب را با ترس و ...
با حبیب رفتم... بدون حبیب بازگشتم/ سه ماه در سلول انفرادی
اوایل فکر می کردیم این تحرکات فقط در مرز است و همان جا تمام می شود، اما عراقی ها هر روز در حال پیشروی بودند. هرگاه به پشت بام می رفتیم، عراقی ها را می دیدیم. تعداد زیادی از همسایه ها شهر را ترک کرده بودند و به روستاها و شهرهای اطراف رفته بودند. پدرم اجازه نمی داد ما شهر را ترک کنیم و می گفت عراقی ها چند روز بعد عقب نشینی می کنند و به شهر وارد نمی شود. برادرم و حبیب هرگاه از خط مقدم برمی گشتند، می گفتند شما نمی دانید آن جا چه خبر است توپ و تانک عراقی ها مثل مور و ملخ در مرز پراکنده است و شما نمی توانید این جا بمانید. ...
10 سال حبس برای قاتل همسر و فرزند
رویش ریختم و گفتم می کشمت؛ اما واقعا نمی خواستم این کار را بکنم. بعد از خانه بیرون آمدم احتمالا ازآنجا که آبگرمکن روشن بود و من هم بنزین پاشیده بودم، خانه آتش گرفته است و بعد هم منفجر شده است. متهم گفت: من اصلا نمی خواستم به آنها آسیبی وارد کنم و فقط برای اینکه زنم را بترسانم این کار را کردم. بچه ام را خیلی دوستش داشتم و حالا هم برای کاری که کرده ام درخواست بخشش دارم. اولیای دم همسرم من را ...
تنبیه، تأدیب، تربیت یا آزار و اذیت کودکان
4 ساله نجات پیدا کرد. او بعد از چند ساعت بستری در اورژانس وضعیتش به حالت نرمال بازگشت. مادر سروش وقتی از سلامت فرزندش مطمئن شد درباره داستان زندگی اش به مأمور پلیس گفت: چندین سال است که با پدر سروش ازدواج کردم. مدت زیادی است که بیکار است و سر هر کاری که می رود، بعد از مدتی کوتاه دست از کار می کشد. شوهرم ناراحتی شدید عصبی دارد و بخاطر همین اختلافات روانی، مدتی هم در بیمارستان روانی بستری شده است ...
بگذارید یک دل سیر گریه کند محمد/ بنا را محبوبه اش کشت
.... بگذارید او یک جایی پیدا کند و با محبوبه اش بگرید. فغان کند از دست این دلداده که گاه او را به عرش برده و گاه به زمین گرمش زده است. فغان کند از دست این اکبیری دلربای پر از پارادوکس که گاه زندگی اش را نجات می داد و گاه او را تا سخت ترین پرتگاه می برد. او برای فراموشی عطر گیسوان مادر، با یک چمدان کوچک وارد خانه کشتی شد و همچون تارک دنیایی در آن زندگی کرد. ماه ها از آنجا تکان نخورد. ماه ...
گفتگوی اختصاصی وت پارس با دکتر هومن ملوک پور
آدم قوی باید باشد ولی بعد که در سن 7 سالگی اولین حیوان خانگی که یک سگ بود وارد زندگیم شد به حیوانات علاقه مند شدم و زمانی که آن حیوان به دلیل نامعلومی از بین ما رفت تصمیم گرفتم به جای آنکه خاک ها را اینور و آنور کنم ، بروم و حیوانات را درمان کنم. وت پارس - آیا مخالفت یا موافقتی از سوی خانواده برای تحصیل در دامپزشکی داشتید؟ دکتر هومن ملوک پور - ما خانواده آنچنان بزرگی نداشتیم ...
اخلاص و صداقت دو ویژگی شاخص ابومحسن/ محال است دشمن اشک چشمانم را ببیند
شهادت برسد روح و جسمش تنها متعلق به من بود طوری که اگر با تلفن با دوستانش صحبت می کرد و آنها را عزیز دل برادر خطاب می کرد اعتراض می کردم و با شوخی می گفتم: عزیز دلت فقط من هستم. اما امروز بعد شهادت دیگر فقط متعلق به من نیست و به همه تعلق دارد. با خواهران و برادرانش برخورد بسیار مناسبی داشت و گره گشای مشکلات فامیل بود و می گفت گره باز کردن از کار خلق کار پسندیده ای است. *خاطره ای ...
خانواده هم پای من تلاش کردند/ کنکور سکوی پرتاب کسانی که توانایی ساختن آینده کشور را دارند / شبکه های ...
...> عکس العمل خانواده شما بعد از اعلام نتایج چگونه بود؟ مسلماً آرزوی هر پدر و مادر زحمت کشی موفقیت فرزندانشان در همه عرصه هاست و پدر و مادر عزیزم به موفقیتم ایمان داشتند اما قبل از اعلام نتایج با من صحبت کردند و مرا برای رتبه های بدتر و حتی 100 هم آماده کردند. پدرم گفت: هر نتیجه ای که به دست آید چیزی تغییر نمی کند و نگران هیچ چیز نباش؛ از نتیجه ای که به دست آمده راضی و خوشحال ...
مجازات قطع دست برای 2 دزد سابقه دار؟
اخلاقی مرد مزاحم از زن جوان در بین رهگذران + عکس اقدام وحشیانه و غیر انسانی افشین در مغازه / به خاطر عذاب وجدان خودم را معرفی کردم کار زشت و خشن مردان مزاحم در مقابل چشمان همسر کار کثیف مادر بی رحم با دختر نوجوانش /دخترم را به هتل ها می فرستادم
به آتش کشیدن مادر و دختر توسط پدر
زندان روزهای سختی را سپری می کنم و از کاری که کرده ام پشیمانم. در ادامه پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. متهم در جلسه دادگاه بازهم ادعاهای قبلی خود را تکرار کرد و گفت: من همسر و دخترم را دوست داشتم و فقط می خواستم همسرم را بترسانم. حالا هم پشیمانم و درخواست بخشش دارم. قضات باتوجه به درخواست اولیای دم، او را به خاطر قتل همسرش به قصاص و به ...