سایر منابع:
سایر خبرها
ازدواج سیاه
هیچکس از لیلی که سالها تن به رابطه ای غیرقانونی و تعریف نشده داده است، حمایت نمی کند. به گزارش ، لیلا می گوید: دوستانم لی لی صدایم می زنند. زندگی من باید هم خواندنی و درس عبرتی برای دیگران باشد. من در یک خانواده متوسط رو به پایین از نظر مالی و فرهنگی بزرگ شدم. زندگی کارمندی پدرم همیشه محل اختلافش با مادر بود. پدر و مادر هر روز به جان هم غر می زدند و بیشتر اوقات از هم دلخور بودند. مادرم ...
در خیابان عاشق شدم
لرزید و عاشق دختری شدم که خانواده آشفته ای داشت. احساس می کردم او دختر رویاهای من است و به جز زندگی در کنار او خوشبختی به سراغم نمی آید. نصیحت های پدرم را هم گوش نمی کردم و تنها به ازدواج با پروین می اندیشیدم به همین دلیل خیلی زود و بدون هیچ تحقیق و آشنایی با او ازدواج کردم، طولی نکشید که فهمیدم همه اعضای خانواده همسرم به دنبال کارهای خلاف ، نزاع و اعتیاد هستند. با این وجود سعی کردم پروین ...
ماجرای ازدواج بازیگر مشهور ایرانی و با دختری 43 سال کوچکتر از خودش + عکس
کریمی 26 ساله است و 43 سال از رویگری کوچکتر است در گفتگویی درباره ماجرای آشنایی خود و این هنرپیشه خوش مشرب سخن گفته است. وقتی برای استقبال رفتم با رضا آشنا شدم تارا کریمی که در شیراز با رویگری آشنا شده با اشاره به اینکه قبل از آشنایی نمی دانسته وی بازیگر است می گوید: من اصلا ایشان را به عنوان بازیگر نمی شناختم و هیچ کاری از ایشان ندیده بودم. راستش در افتتاحیه برنامه ای در شیراز رضا ...
عنایت حضرت ابوالفضل (ع) به کودکی که مرده بود/ سرداب و آب شفابخش آن
بودم و حساب کردم حدود 55 مرتبه به دور ضریح چرخید و هر بار که یک دور تمام می شد، چیزی می گفت و دوباره حرکت می کرد . وی ادامه داد: نماز صبح که تمام شد، حرم کمی خلوت شده بود، ناگهان متوجه شدم که آن بچه ای که به صورت قندان روی شانه های آن زن عرب بود در گوشه ای رها شده و در کنار ضریح گریه می کند. بالای سر بچه رفتم و دیدم که به شدت بی قرار است و مادرش را طلب می کند اما هر چه گشتیم مادرش را ...
ناگفته های ابوالفضل پورعرب از بیماری سرطان اش و عشق به فردین
مصاحبه ابوالفضل پورعرب با فریدون جیرانی ابوالفضل پورعرب که به تازگی در برنامه ی سی وپنج با فریدون جیرانی مصاحبه کرده است، در این گفت وگو خود را متولد اول تیر 1340 در محله ی شاه عبدالعظیم تهران و فرزند سوم یک خانواده ی فرهنگی معرفی کرد و درباره ی ورودش به عرصه ی هنر گفت: اولین فیلمی که دیدم سنگام بود اما با سلطان قلبها عاشق سینما شدم. پدرم اجازه نمی داد عکس فردین را روی دیوار بچسبانم ...
نگران دخترم شدم / از صحنه ای که در حیاط خانه دیدم خشکم زد
را از این طریق به دست می آورد. همسرت می داند که اعتیاد داری؟ بله، چندین بار هم تلاش کرد تا من ترک کنم اما فایده ای نداشت. همین که از کمپ بیرون می آمدم دوباره می رفتم سراغ مواد. خرج موادت را از کجا می آوردی؟ قبلاً مستخدم سالمندان بودم اما اعتیادم که رفت بالا دیگر نتوانستم کار کنم. بچه هم داری؟ بله؛ نوه ام همسن و سال دختری است که او را دزدیده بودم. من خیلی زود ازدواج کردم، 16 سالم بود که با همسایه مان ازدواج کردم و دخترم هم زود ازدواج کرد. اگر کسی نوه ات را می ربود چکار می کردی؟ می بخشیدمش! منبع:جام نیوز ...
دردنامه محسن بخت شاهی
، دوست نداشتم دردی به دردها و مشکلات خانواده اضافه کنم. شبی از شدت درد برای اینکه کسی از خواب بیدار نشود به آشپزخانه رفتم و در حالی که نشسته بودم و از درد به خود می پیچیدم ناگهان متوجه پدرم شدم که روبه رویم ایستاده ، به چهره پر از درد و غم و قامت خمیده پدرم نگاه کردم، چشم هایش درد عمیقی را نشان می داد، احساس خجالت داشتم شرمنده پدرم بودم ، به جای اینکه او را یاری کنم باری بودم بر دوش نحیف او ، پدرم در ...
رابطه پنهانی تازه عروس با دوست شوهرش
من با تصور اینکه با کمال می توانم زندگی عاشقانه تری داشته باشم و در رفاه بیشتری باشم از شوهرم طلاق گرفتم. وی افزود:کمال که همیشه مشکلات مالی ما را حل می کرد می گفت این زندگی در شأن تو نیست و من همه امکانات رفاهی و مالی را برایت فراهم می کنم. خانواده من هم وقتی در جریان این موضوع قرار گرفتند نه تنها سرزنشم کردند بلکه دیگر مرا به خانه پدرم راه ندادند. با این وجود گوشم بدهکار این ...
برای کار چند ماهی به شهر دیگری رفتم / زمانی که برگشتم با واقعیت تلخی روبه رو شدم
...، اختیار داری هر تصمیمی بگیری و هیچ حرفی هم نمی زنم. چند روز پیش شوهرم زنگ زده بود و با لحن طلبکارانه ای می گفت که به خاطر رفتارها و محدودیت های تو من این طور شدم. محدود بود و خیانت کرد، اگه آزاد بود خدا می داند چه کارها که انجام نمی داد. خیلی بغض دارم و نمی توانم خودم را خالی کنم. خانواده ام از خیانت دوباره شوهرم خبر ندارند. بیچاره ها فکر می کنند زندگی خیلی خوبی دارم. بعضی شب ها با ...
زمانی که جمشید در خانه تنها بود من به آنجا می رفتم / من مجبور بودم هر روز نزد او بروم
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز " ، همه خواهران و برادرانم ازدواج کرده بودند. من آخرین فرزند خانواده بودم و سال آخر دبیرستان را می گذراندم. پدر و مادر پیرم سعی می کردند آنچه را که دوست دارم برایم فراهم کنند. در واقع آنها هیچ کاری به کارم نداشتند و مرا آزاد گذاشته بودند. آن روزها خودم را برای کنکور آماده می کردم که یک روز مردی به ظاهر آرام و با شخصیت که سر راهم ایستاده بود توجهم را به ...
دلنوشته منتشر نشده شهید مرتضی عطایی خطاب به شهید مصطفی صدرزاده: قول داده بودی که مرا هم ببری
.... ما 6 تا خواهر و برادر هستیم، سه تا خواهر و سه تا برادر و من هم فرزند دوم خانواده هستم. مادرم خیلی از شرارت های دوران کودکی ام در خانه تعریف می کند اما در مدرسه یک مقدار خجالتی بودم و فعالیت خاصی نداشتم. پدرم کارمند راه آهن بود و در قسمت تعمیرات واگن کار می کرد و بعدازظهرها هم برای تامین مخارج خانواده در مغازه ای که اجاره کرده بود به کار تعمیر تاسیسات ساختمان مشغول بود و الان 10، 15 ...
امنیت یعنی زندگی در کنار خانواده
کوتاهی زدیم درباره جوانی، استقلال، سینما و... **صحبت مان را با این سوال شروع کنیم که سینما چگونه به حرفه شما تبدیل شد؟ من در خانواده ای متولد و بزرگ شدم که اساس آن فرهنگ و هنر بود. همه اعضای خانواده ام به هنر علاقه مند بودند و حتی تفریح ما تماشای تئاتر بود. ما هیچ وقت برای تفریح به پارک یا سرپل تجریش نمی رفتیم که مثلا بلال و گردو بخوریم. مادرم خانمی سنتی و مذهبی بود اما بشدت به تئاتر علاقه ...
پدرم همیشه فرزندانش را به آوردن لقمه حلال سفارش می کرد
بزرگم مخالفت کرد و آن به این علت بود که آن زمان باید بی حجاب به مدرسه می رفتند و پدر بچه ها این را قبول نمی کرد ؛ به همین علت دو دختر بزرگم نتوانستند تحصیلاتی داشته باشند و تحصیلات خود را در نهضت سواد آموزی ادامه دادند. مادر خانواده به شغل پدر خانواده و نحوه ازدواجش اشاره کرد و گفت: پدر بچه ها 13 سال از من بزرگتر بود و آن زمان خیلی خاطر من را می خواست و پدرم به همین علت اختلاف سنی ما را ...
زمانی که فهمیدم سحر با چه کسی در حال چت کردن است دنیا برایم تیره وتار شد
به گزارش سرویس حوادث"جام نیوز" ، 26 سال دارد ومشکل خود را این گونه مطرح می کند: یک سال است که ازدواج کرده ام وهمیشه برای ازدواج دنبال فردی می گشتم که افکار وعقایدش مثل خودم مذهبی باشد تا اینکه از طریق اینترنت با دختری آشنا شدم ،وقتی با یکدیگر چت می کردیم تمام حرف های من را درمورد دین ومذهب تائید می کرد وحتی عکس هایی را که برایم می فرستاد بسیار محجبه بود ،به خودم گفتم میلاد این همان دختریست که تو ...
ارتباط چندش آور زن شوهردا ر با مرد غریبه / به سروش علاقه ای نداشتم
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، زن جوان حلقه دستبندهای فولادین قانون را بر دستانش جابه جا کرد و به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: کلاس دوم دبیرستان بودم که سروش مرا از خانواده ام خواستگاری کرد اما من هیچ علاقه ای به او نداشتم در واقع موضوع ازدواج را جدی نگرفته بودم. با خودم فکر می کردم اگر با سروش ازدواج کردم مدتی بعد وقتی خودم مستقل شدم از او جدا می شوم و با همسر دلخواهم ازدواج می کنم ...
زمانی که به خانه ام رفتم کسی را در خلوتگاه همسرم دیدم که فکرش را هم نمی کردم
به همراه برادرم برای برداشتن وسایل به خانه رفتم و آنجا بود که متوجه شدم شوهرم با خواهرم رابطه دارد. ابتدا اصلا نمی توانستم باور کنم که خواهرم در حق من خیانت کرده است ولی بعد از مدتی که توانستم بر خودم مسلط شوم به واقعیت پی بردم. این زن جوان با بیان اینکه شوهرم از همکاران خواهرم است و به واسطه او به خانواده مان معرفی شده بود ، اظهار کرد: بارها از خواهرم پرسیدم که اگر تو به این مرد علاقه ...
آل سعود در سفر حج، جان همسفر زندگیم را گرفت/ بعد از پیام رهبری شرایط در عربستان تغییر کرد
روز مرخصی گرفتم که برگردم داخل اتوبوس بودم که گفتند که در سفر حج چنین حادثه ای اتفاق افتاده هر چقدر با پدرم تماس گرفتم جواب نداد، خیلی حالم بد بود. وقتی رسیدم خانه دیدم، خانه ما شلوغ است و همسایه ها در رفت و آمد بودند، شب و روزهای سختی بود هرگاه ساعت خبر می رسید و اسم شهداء خوانده می شد، هر یکی از اعضای خانواده حسی خاصی داشتند، یکی مشغول عبادت و دعا بود، یکی گوشه ای از اتاق گریه می کرد ...
به معنای واقعی یک استاد نمونه
سال بعد برای امتحان درماتوپاتولوژی رفتم که در آن نیز قبول شدم بنابراین به قول مشهور Double board شدم آقای دکتر شما چند ساله بودید که ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟ من 27 ساله بودم و در 21 آبان 1340 ازدواج کردم. هنگامی که در دانشکده داروسازی درس می خواندم با برادران همسرم آشنا شدم. صحبت ازدواج من در سال دوم دانشکده پزشکی شروع شد و در سال سوم پزشکی ازدواج کردم. زمانی که به ...
مهریه ای بدون سکه و ازدواجی ساده و آسان/ اهم رتبه های قرآنی را بعد از ازدواج کسب کردم
هرگز حتی به خواهرشان هم نظرم را نگفتم و تأکید داشتم اول با پدرم صحبت کنند و می گفتم نظر پدرم، نظر من است. خلاصه همه چیز رسمی و بااطلاع کامل خانواده ها پیش رفت تا اینکه سال 85 عقد کردیم. شروع زندگی و مهریه شما، با توجه به اینکه تک دختر خانواده هم بودید، چطور بود؟ کشاورز: برای مراسم ازدواج در حد یک عصرانه پذیرایی کردیم و بعد رفتیم مشهد! جهیزیه هم در حد ...
نیم قرن عاشقی
- 16سال بیشتر سن نداشت. هرطور بود از طریق خانواده ها وصلت صورت گرفت. هم من و هم آقا قربان هر دو بچه بودیم اما زندگی را شروع کردیم . مهریه سرور خانم 7هزار تومان است و قرار بوده به عنوان پدر شوهرش یک لحاف، تشک و یک تخته فرش به او بدهد اما در نهایت به جایی می رسد که همه با هم در یک خانه زندگی می کنند: من فقط با یک چادر سفید به خانه شوهر رفتم. قرار بود پدر شوهرم یک دست لحاف و تشک و یک تخته فرش به ما ...
عبدالله سر سفره عقد آرزوی شهادت می کرد/ هنوز هم منتظرم برگردد + تصاویر
بنده را به عنوان همسر می پذیرید؟ و من گفتم بله. پدرم پاسدار بود و صحبت های عبدالله را در زندگی ام تجربه کرده بودم. همان دفعه اول عبدالله را دیدم و صحبت کردیم مهرش در دل من جا خشک کرد و وقتی که محرم شدیم همه زندگی ام عبدالله شد، یک روز اگر نمی دیدمش یا صدایش را نمی شنیدم نفس کشیدن برایم سخت می شد. من نوزده سال و عبدالله بیست و یک ساله بود که با هم سر سفره عقد نشستیم. شب بله برون برای ...
فیلم فروشنده، سیری در دو اسم رئوف و منتقم
او را به خوبی بازی کنند و همگان خواستار بازگشت رعنا هستند چون رعنا نقش همسری عاشق را بازی می کند، نقشی که در عالم واقعیت تحقق خارجی دارد لذا از عهده آن به خوبی بر می آید. ق) نکته دیگر این است که اول طرفت را بشناس بعد او را به حریمت راه بده؛ رعنا با ناراحتی به عماد می گوید به اعتماد اینکه تو زنگ خانه را زده ای درب را باز کردم و به حمام رفتم اگر یک کلمه پرسیده بودم شما؟ این اتفاق نمی ...
پدری که برادر پسرش بود/عکس هایی که هرگز دیده نشد
با همسرم به اسلوونی آمده بودیم؛ پیش پدر و مادرم. در این فاصله بهترین دوستم، نرگس، ازدواج کرد. آن شب از اینکه در عروسی اش غایب بودم، ناراحتی رهایم نمی کرد. پدرم که متوجه ناراحتی ام شد، موضوع را از همسرم پیگیری کرد و بعد، برای اینکه ناراحتی ام را کاهش دهد، اعلام کرد شام عروسی نرگس را توی اسلوونی به همه خانواده می دهد. آن را که خبر شد، خبری باز نیامد تمام خاطره ها بی اختیار با ...
پرستار بچه ها شوهرم را دزدید
فرشته نجات را در مسیر زندگی ام قرار داده بسیار خوشحال و شکرگزار بودم. ارتباطم با پرستار بچه ها آنقدر خوب بود که نان و نمک سفره مان یکی شد، به طوری که حتی مسافرت های خانوادگی را با همدیگر می رفتیم. بچه ها نیز به او علاقمند و وابسته شده بودند و رابطه ی خوبی بایکدیگر داشتند، روزگار به کامم بود تا اینکه یک روز دست فرشته نجاتم را دست در دست شوهرم در حالی که با یکدیگر عاشقانه صحبت می کردند ...
شهادت “ابوعلی” در دعای عرفه به من اعلام شد
بود که مادر مرتضی به خواستگاری من آمدند، آن زمان مرتضی شاگرد پدرش بود و در مغازه کار می کرد و در نهایت من و مرتضی 28 بهمن سال 78 ازدواج کردیم. وی می افزاید: نخستین صحبت هایی که با هم داشتیم حول محور فعالیت های بسیج و حوزه بود و فعالیت های فرهنگی گسترده ای داشت و سعی می کردم مرتضی را همیشه همراهی کنم و چون در خانواده خودمان، همه با فرهنگ ایثار و شهادت مأنوس بودند، درک فعالیت های مرتضی ...
با پالتوی پدرم نقش دِِرک ساعت خوش را بازی کردم
دو سیما پخش شد. رضا شفیعی جم، بازیگری که بیشتر او را با کارهای طنز می شناسیم به خاطرات بازی در سریال ها و مجموعه های مختلف تلویزیونی اشاره کرد و گفت: به خاطر دارم که پالتوی پدرم را سر تصویربرداری ساعت خوش می بردم و با آن، نقش درک را بازی می کردم. وی افزود: همه به من می گویند زمان شناخته شدنم در تلویزیون، از بازی در ساعت خوش شروع شده ولی من چندین سال قبل از آن کار تئاتر را آغاز ...
شلمچه معبر آسمانی شدن تازه داماد 20 ساله/ دستان هنرمندش، وقف خطاطی در مسیر ولایت و شهدا بود
... او شهید 20 ساله خانواده شهبازی را گل سرسبدی خواند که زیبا و با معنویت بسیار زندگی کرد و الگوی مردان دیگر خانه شد. خانم رحیمی نام لشگر امام حسین(ع) را به خوبی به خاطر داشت و گفت: رضا شهبازی همرزم حاج حسین خرازی بود و در لشگر امام حسین(ع) رزمندگی می کرد و ارزویش حسینی شدن بود. وی ادامه داد: 13 ساله بود که با دست کاری شناسنامه اش به جبهه اعزام شد زیرا عشق شهادت از همان ...
امره رهیافته ای آمریکایی که از اسلام هراسی رنج می برد
تا در جهنم بپوسم. با اینکه من و خانواده ام تفاوت های زیادی داریم اما من آنها را عمیقا دوست دارم. الحمدلله و سبحان الله ایمانم خیلی قوی شده است. یک روز بعدازظهر که به خانه ام بازگشتم متوجه شدم کسی به سمت پنجره خانه من شلیک کرده است و روی اتومبیل من هم با اسپری نوشته شده است:عاشق تروریست ها. پلیس هیچ کمکی در این زمینه به من نکرد. همان شب هنگامی که مشغول چت کردن بودم ناگهان صدای شلیک ...
به نظرم ولگردی شاید بهترین کار باشد!
های عجیب و غریبی نمی کردم. اما از صبح تا شب تو کوچه و خیابان ولگردی می کردم... خیلی... برخلاف خانواده ام که پدرم دبیر است و خواهر و برادرهایم خیلی آرام هستند، اما من از صبح تا شب با بچه های محل تو کوچه و این ور و آن ور بودم. البته مجوز بچه های محل هم بودم که آن ها هم بمانند... یعنی می گفتند با محمد هستیم، می پذیرفتند. کدام محله شیراز بودید؟ ایستگاه چهار زرهی بزرگ شدم. پدرم ...
مزاحم تلگرامی: می خواستم همسرم با خطرات تلگرام آشنا شود!
تلگرام شود، تمام وقتش را برای زندگی می گذاشت اما از وقتی وارد تلگرام شد دیگر علاقه ای به این زندگی نداشت و تمام وقتش را در تلگرام می گذراند. بعد هم راحت خانه را ترک کرد. مشخص است این همه تغییر رفتار به خاطر تلگرام است. او زن ساده ای است و راحت فریب می خورد. من او را دوست دارم و تمام تلاشم برای این بود که او را از دست ندهم. مطمئن هستم که یک روز از کارش پشیمان می شود که دیر شده است. در این ...