سایر منابع:
سایر خبرها
آزمون: در بازی برگشت با بایرن مونیخ جبران می کنم/ برخی منتقدان تیم ملی حرف حق نمی زنند
را از تو می گیرند. خودت فکر نمی کنی چون در چند وقت اخیر در چشم بودی و باتوجه به گلزنی هایی که مقابل اندرلخت، آژاکس و... داشتی به بازیکن تأثیرگذار روستوف تبدیل شدی تا حریفان بیشتر تو را پرس کنند؟ خودم هم چنین احساسی دارم و به هر حال این مسئله هم جزو طبیعت فوتبال است. هر تیمی سعی دارد بازیکنان حریف را خنثی کند و شاید این اتفاق برای من هم افتاده باشد. تسنیم: فکر می کنی چطور ...
رهایی زن شوهرکش از اعدام
کشته شود. حالا هم از والدین شوهرم و قضات دادگاه می خواهم مرا به خاطر خدا و فرزند خردسالم ببخشند. اما اولیای دم که خواستار قصاص عروس خود بودند، راضی به رضایت نشدند. با این حال قضات شعبه چهارم پس از شور و بررسی های لازم قتل را شبه عمد دانسته و فاطمه را با محاسبه ایام بازداشت به سه سال حبس محکوم کردند.
افسر وطن پرستی که تسلیم و نوکر بیگانگان نشد/ زنده نگه داشتن نام ایران با ریخته شدن خون کلنل پسیان
سیاسی خلاصه شرایط کلنل را به نقل از امیر تیمور می آورد: خلاصه شرایط کلنل این بود که از بودجه ژاندارمری خراسان چیزی کسر نشود و درجات افسران ژاندارمری طبق تصویب دولت سابق (کابینه کودتا) اعطا گردد و به کلنل اجازه داده شود که برای مدت دو سال جهت تکمیل تحصیلات خود به اروپا برود و پاره ای شرایط دیگر. همان روز از دربار جواب رسید که احمدشاه تمام شروط کلنل را پذیرفته است ولی اجازه نمی دهد که او خدمت خود را ...
کفاشیان: شهر را بر هم زدند چون می خواستند کسی از ایران به فیفا نرسد؛ از فیفا می خواهیم تا برای کی روش ...
از کی روش دلخور هستید. چون در مراسم چند وقت اخیر که سرمربی تیم ملی در آن بوده شما حاضر نشده اید؟ خیر این چنین نیست. اگر جایی باشد که کی روش باشد من هم می روم و مشکلی وجود ندارد البته آن موقع رئیس بودم که همه برنامه ها را می رفتم الان نائب رئیس هستم و یکی در میان به مراسم می روم. نائب رئیس دوم فدراسیون چه کسی خواهد شد. صحبت از عزیزی خادم است آیا این موضوع صحت دارد؟ ...
مهدی شیری: از این برد آتش گرفتم
چون خیلی وقت است که دیگر چیپ نمی زنم. چون می دانستیم بازی های ما آنالیز شده و به گلر پرسپولیس گفتند که بازیکنان چگونه پنالتی می زنند یک لحظه به خودم گفتم قید این کار را بزنم و دیگر چیپ نزنم و خدا رو شکر تصمیم خوبی هم گرفتم. بچه ها همه زدند سمت چپ دروازه بان پرسپولیس چون مشخص بود در این زاویه ضعف دارد اما زدم گوشه راست و جوری هم زدم که نتواند بگیرد. پرسپولیس فکر نمی کرد با تیمی مثل ما ...
وزارت نفت پاسخگوی حادثه احتمالی گود ایران زمین باشد
. الان دیگر من پاسخگویش نیستم. چون دیگر سازمان نظام مهندسی کشور ایمن سازی را تایید کرده است. در حال حاضر من چاره ای ندارم که بروم به سمتی که به مالک اجازه بهره برداری بدهم. موضوع دیگری که این روزها بازهم سر زبان ها افتاده سرنوشت گود ایران زمین است. چند روز قبل دکتر اقبال شاکری اعلام کرد که وزارت نفت گفته این گود ایمن است. واقعا همینطور است؟ در مورد بحث ایمنی در اینکه گود برداری بیش ...
حافظ ناظری: دلم می خواست فضانورد می شدم!
...، پای حرف های حافظ ناظری نشستیم تا از تجربه ی ناگفته بگوید: از تجربه ای که هزاران ایرانی در چند ماه گذشته در آن شریک بوده اند. *بیا با ناگفته ها شروع کنیم. این چند وقت اتفاقات مختلف و خوب و بدی برای کار ناگفته افتاده. شما در بعضی ویدئوهایی که منتشر کردید، گفتید یک چیزهایی هست که بعداً درباره شان حرف می زنم. حالا از همان ها برایمان بگویید. *ما کنسرتی دادیم که از دو جنبه ی ...
شیرینی شهادت و عطش عشق به وطن در زندگی شهید دهقانی موج می زد
سخت زیاد رفتم سوریه که چیزی نیست. تا صبح اشک می ریختم خوابم نمی برد فقط به هاشم فکر می کردم به او گفتم: تو رو خدا هاشم نرو! چطور دلت میاد من و بچه ها بگذاری و بری خدا برای ما دو تا بچه داده تو خیلی دوسشان داری تازه تو را خوب می شناسند و می خواهند بابا بگویند, بیا به خاطر این طفل معصوما نرو, خیلی التماس کردم گفت: نسیم طوری گریه می کنی انگار می رم نمی خوام برگردم به خدا جای ما تثبیت شده ...
سخنرانی متفاوت سردار نقدی در اختتامیه جشنواره فیلم مقاومت
.../ از خود ما، خود ما هم از اونی یاد گرفتیم که سنگ بارونش کردن تسلیم نشد تیر بارونش کردن تسلیم نشد توی یه دره صخره ای به اسم ضعب ابی طالب 3 سال زندونی و حتی از رسیدن یک دانه گندم یا یک دانه خرما تحریمش کردن تسلیم نشد اولی- همه ثروتمندان روزگار جمع شدن گفتن همه ثروتمون را با تو تقسیم میکنیم دست از عقیده ات بردار/ تسلیم نشد و جواب داد خورشید را در یک دست و ماه را در دست ...
ساعی: فدراسیون تکواندو از عکس من هم می ترسد؛ در المپیک هم اخلاق را باختند هم ورزش را
نشان داد که هم اخلاق را باخت و هم ورزش را . وقتی رئیس فدراسیون به مهماندوست لقب مزدور را دارد به عنوان یک ایرانی چه احساسی پیدا کردید؟ زمانی که بازی می کردم پیشنهاد شد تا به کشورهای دیگر بروم اما خودم علاقه ای به این کار نداشتم. وقتی این صحبت از سوی پولادگر شد یک لحظه به خودم گفتم اگر چنین کاری را من انجام داده بودم نیز لقب مزدور می گرفتم. واقعا حس بدی بود. بیگی اگر 10 سال ...
فاطمه راکعی:فمینیست مرد ستیز نیستم
خودم فکر می کنم که این اختلاف ها و این چند قطبی شدن ها واقعا تا چند سال ادامه خواهد یافت و کسانی که همیشه دلواپس هستند و این دلواپسی ها غیر از این که اجازه ندهد کارها به روال قانونی و روال اصولی پیش بروند واقعا چه تأثیر دیگری می تواند داشته باشد. من نگران این دلواپسی های یک عده اقلیت در این کشور هستم. به این فکر می کنم که این دلواپسی ها تا چه زمانی بر سرنوشت سیاسی جامعه ما حاکم خواهد بود و این که ...
احمدی نژاد اعتقادی به مذاکرات محرمانه با آمریکا نداشت
.... لذا یک یادداشتی نوشتم و برای خودم بود. وقتی یادداشت هایم را مرور می کردم دیدم چیز بدی نیست و قاب کنیم شاید در تاریخ یک روزی جای خود را پیدا کند. سوال: آن زمان که این دست خط را می نوشتید تصورتان از برجام چه بود و الان که یک و سال و اندی گذشته است حس شما نسبت به این سند مهم چیست؟ صالحی: چون از ابتدای تولد این پرونده ساختگی تا روز انتها حضور داشتم برای من خیلی پر معنا بود ...
فاصله گرفتن تدریجی شعر و قصّه از زندگی مردم
که زیر مجموعه خودمان بود گفتم چرا این را مرمّت نمی کنید؟ گفتند : طبق بخشنامه، باید 50 سال بگذرد تا برای تعمیر ان بودجه دهند. تا 50 ساله نشود، نمی توانیم آن را مرمّت کنیم. گفتم: تا سال آینده تخریب می شود و آن وقت بودجه به درد نمیخورد. خودم پول جمع کردم وتوانستیم مرمّتش کنیم و الان هم سرپا است . وقتی ما بخواهیم بخشنامه ای پیش رویم، به این روز می افتیم. گویش کرمانی هم واقعاً یک میراث فرهنگی است ...
سوالی که پروفسور سمیعی هم نتوانست پاسخ دهد!
به گزارش جام جم آنلاین از باشگاه خبرنگاران، دکتر سمیعی در همان ابتدا، در پاسخ به ابراز خرسندی مدیری نسبت به حضورش در برنامه گفت: واقعیت این است که من شناختی درباره شما و برنامه تان نداشتم؛ اما دوستان به من گفتند که حتما در این برنامه حاضر شوم و دعوت شما را بپذیرم. مهران مدیری با اشاره به افتخارات پزشکی سمیعی در دنیا به عنوان نماینده ایران، نظر او را در این باره پرسید. سمیعی در پاسخ گفت: ارجحیت دادن به یکی از این افتخارات، صدمه به بقیه است. من انتخابی نمی کنم. آن را باید ملت ایران امتیاز بدهند. سمیعی در ادامه درباره راه اندازی مرکز بزرگ و تخصصی مغز و اعصاب در ایران گفت: شبیه این مرکز را پیش از این در هانوفر آلمان و چین راه اندازی کردیم. دوستان پیشنهاد دادند که در ایران هم این مرکز را احداث کنیم. افتتاح چنین مرکزی برای من اهمیت بسیار داشت. ویژگی هایی را که برای احداث این مرکز در ذهن داشتم،ابتدا چین فراهم کرد و نهایتا آن را احداث کردیم. ما در نظر داشتیم تا در ایران بهترین مرکز مغز و اعصاب را راه اندازی کنیم. در جایی که خانه ماست؛ من در همین تهران دنیا آمدم و مثل خیلی ها رفتم مدرسه. ما دنبال این بودیم مرکزی را راه اندازی کنیم که در دنیا نمونه نداشته باشد. این مرکز را خواستم به ملت ایران تقدیم کنم. مدیری در ادامه درباره تحلیل پروفسور سمیعی از وضعیت اعصاب و روان ایرانیان پرسید. سمیعی اظهار داشت: باید این سوال را از مردم بپرسید (خنده). این را میدانم که فرد فرد مردم با قلبشان من را دوست دارند که این عشق از مغز می آید، نه از قلب؛ چرا که قلب یک ماشین است. ملت ما فرهنگ بسیار بزرگی دارد. واقعا بعضی وقت ها مردم ایران نمی دانند، از چه فرهنگ بزرگی آمده ایم. اگر به گذشته توجه کنیم، ایران ما علم و دانش را برای سراسر دنیا به وجود آورده است پروفسور سمیعی در ادامه درباره مکانیزم عاشق شدن با مغز یا قلب اظهار داشت: فلاسفه یونانی همیشه فکر می کردند همه چیز از قلب می آید اما به مرور متوجه شدند، که مغز مرکز تفکر و خاطرات ماست اما مسئله عشق را تا همین لحظه هم کسی کشف نکرده است. این متخصص مغز و اعصاب درباره زندگی مشترک خود و آشنایی با همسرش گفت: در 19 سالگی عاشق دختر عمویم شدم. حاصل ازدواج ما دو فرزند است؛ دخترم اقتصاد خوانده و پسرم مانند خودم جراح مغز و اعصاب است. مدیری درباره جنبه آموزشی مرکز تخصصی مغز و اعصاب در ایران پرسید. سمیعی اظهار داشت: خوشحالم سوال کردید؛ چراکه من انگیزه ای برای اضافه کردن یک بیمارستان به بیمارستان های ایران ندارم. بلکه این مرکز تحقیقاتی آموزشی تشخیص و درمان خواهد بود. همچنین علت اینکه ما در این چند قرن اخیر در رشته مغز و اعصاب پیشرفته بودیم، این بود که علم و دانش را رها نکردیم. تمام شاگردان من همیشه انتظار یک کار جدید را از طرف من هستند. وی درباره سلامتی جسمی و روانی این روزهای خود گفت: من همیشه علاقمند هستم با جوانان 30 ساله گفتگو کنم. خانم ها و آقایان نباید از بالارفتن سن خود ترس داشته باشند. خودم را از همه نظر سالم حس می کنم. از لحاظ تفکر سریع تر از دیگران هستم؛ چرا باید در گوشه ای بنشینم و بگویم بازنشسته شدم. از صدها کشور هر روز برای من برنامه عمل جراحی ارسال می کنند. چرا نباید این عمل ها را انجام بدهم. هیچ لذتی بالاتر از این نیست که بیمار خود را سالم بعد از یک عمل سخت ببینی. تا زمانی که خداوند این حس را برای من حفظ کند و با دعای مردم ایران امیدوارم، سالیان دراز برای ملت ایران کارهای بزرگی انجام دهم. سمیعی درباره سرگرمی خود در زندگی اظهار داشت: جراحی سرگرمی من است. از کمک به سراسر دنیا کوتاهی نمی کنم، در این سال ها برنامه ای برای قاره آفریقا داشتم و پزشکان آنها را در حوزه مغز و اعصاب دوره دادم. حالا آنها بهترین عمل ها را انجام می دهند. و در نهایت سمیعی با ابراز احساس خوشبختی خود در زندگی گفت: یکی از چیزهایی که انسان را خوشبخت نگه می دارد، وجدان است. از دوران جوانی باید فکر کنیم که کاری که انجام می دهیم، باعث صدمه است یا کمک به دیگران. از خدای خود متشکر هستم که من را حفظ کرد و خطایی نکردم. از طرفی کسانی که نسبت به من حسادت داشتند و قصد صدمه به من را داشتند، می بخشم. پروفسور سمیعی آخرین کتاب خود را که هزار صفحه است، به موزه دورهمی اهدا کرد. ...
هر فردی بایدصد هزار تومان یارانه بگیرد
. امریکا نیز در مقابل، به اشغال عراق دست زد و دست آخر به شکست و اعدام صدام منتهی شد. اگر جنگ بعد از آزادی خرمشهر ادامه پیدا نمی کرد تا امروز صدام زنده بود و درگیری های دو کشور همیشه ادامه می یافت. امریکا قرار داشت هر دوی ایران و عراق را در سر مرز، سرشاخ با یکدیگر نگه دارد ما با ورود به خاک عراق، توطئه بزرگی را خنثی کردیم. البته اگر پس از آزادی خرمشهر و قبل از ورود به خاک عراق، برای اتمام حجت، چند ماه ...
رونمایی از رنو در تالار وحدت چگونه اتفاق افتاد؟
بنیادی از بنیادها رفتیم. بنیادی که هم اکنون مدیر دیگری سکاندار آن است. یک گروه سه نفره بودیم و سرمایه هم تامین شده بود. در طرح، یک گروه 70نفره بازیگر و یک ارکستر 80 نفره به اجرا می پرداختند و نمایش بنا به سابقه افراد می توانست شش ماه روی سن تالار باشد و آن هم با جمعیت مخاطب کامل. مدیر مذکور که اتفاقا همکلاسی دانشگاهی نگارنده بود، تحت مشاوره آقایی که الان نیست! گفت ما که نمی توانیم تالارمان را هشت ...
توهین سخیف به یک خبرنگار: از کجا معلوم که شما از شبکه من و تو نیامده باشید
سوژه خوبی بود، به نظر من هر جایی که خبرنگار حضور داشته باشد سوژه هم هست، سعی کردم از مراسم هم چند تا عکس بگیرم ، در همین حین متوجه شدم که شخصیت مهمی وارد مراسم شده است چون همگی بازنشستگان به او عرض ادب و احترام می کردند ، جلو رفتم ، ضمن معرفی خودم از ایشان خواستم که افتخار دهند تا چند دقیقه ای با او یک مصاحبه کوتاه داشته باشم، بنده خدا هم قبول کرد ، بعد از اتمام مصاحبه متوجه شدم که حراست شرکت ...
ترم اول همه درس هایم را صفر شدم/ با دست های خالی به پیشرفت های علمی رسیدیم
به حل تمرین کردم و یک مسئله بسیار سخت در کتاب وجود داشت که برای حل آن24 ساعت تمام وقت گذاشتم و به نتیجه رسیدم؛ در روز امتحان نیز وقتی استادم فهمید من بسیجی هستم و از جبهه برگشته ام برای اینکه مرا شکست بدهد دقیقا همین سوال را داد تا من حل کنم، وی به امید اینکه من نمی توانم از حل این مسئله بیرون بیایم، کلاس را ترک و مرا تنها گذاشت، اما به لطف خدا من در عرض چند دقیقه مسئله را حل کردم و بعد مدتی که وی ...
تاج: بازی با کره در روز تاسوعا قطعی است
به گزارش فرهنگ نیوز،مهدی تاج یا حضور در برنامه ورزش و مردم درباره حضورش در رده های مختلف فوتبال گفت: کار کردن برای مردم به صورت کلی قشنگ است و البته سخت. من همه مراتب مدیریتی در فوتبال را طی کردم و حقوق بگیر فوتبال هم نیستم. رک هم هستم و حرف خودم را می زنم چون عوایدی از فوتبال نداشتم و ندارم و نخواهم داشت. وی درباره سفرهای زیادش در روزهای اخیر و کثیرالسفر بودنش عنوان کرد: آنطور که می ...
به جای مواد، کتاب می فروشیم
می دهد. او هم به آقای ع زنگ می زند که من با او کار دارم. فردایش، پنج شنبه نخستین روز مهرماه، ساعت دوازده، زنگ می زنم به آقای ع . خودم را معرفی می کنم. می گویم یک سری کتاب دست دوم دارم برای این که متضرر نشوم می خواهم دو سه هفته ای در انقلاب بساط کنم. چه باید بکنم؟ می گوید من همان طور که می بینی کم بساط می کنم. باید پول بدهی به شهرداری. ولی خود بساطی ها هم اذیتت می کنند. چون خودشان زنگ می ...
بهروز غریب پور: باید جوری بنویسیم که پلیس ما را نگیرد
؛ چهره انسان تلاشگر ایرانی را نشان دهیم. بنابراین ایشان از من رنجیدند اما سال ها بعد دوباره رفیق صمیمی شدیم. همان موقع که پس از سال ها در فرهنگسرای بهمن کار من را دید یا وقتی که مدیر خانه هنرمندان ایران بودم با این صنوبرهایی که الان هنوز هم در خانه هنرمندان وجود دارد پیش من آمد. فهمید که من از روی خیرخواهی حرف زده بودم. یک بار به دعوت یک نمایشگر برجسته ژاپنی که خانه اش در حومه کیوتو بود ...
رنگین کمان سپید
، هفت سال است به اینجا می آید. او مادر شهید محمد رضا احمدی است و دلش خوش است به اینکه در کنار دوستانش همه خاطرات بد گذشته را فراموش می کند.عفت شیرانی 70 ساله ،10 سال است که قدم به رنگین کمان گذاشته است. اگر یوگا نمی رفتم اصلا نمی توانستم راه بروم. در کلاس های سواد آموزی خواندن و نوشتن را یاد گرفتم. حالا می توانم بخوانم و بنویسم. از همان ابتدای ورودی ما خنده از گوشه لبانش محو نمی شد؛ مادری آراسته با ...
احترام برومند و لیلی رشیدی پس از 40 روز سخت
گشتیم ولی از هر روز با او بودن، صد خاطره داریم که نمی توان یکی را تعریف کرد. تصویرهایی که دنبال هم می دویدیم. خاطرات و داستان هایی را که تعریف می کرد هرگز یادم نمی رود. یک بار گریه می کردم چون باید موهایم را به خاطر مدرسه کوتاه می کردم اما این کار را انجام نداده بودم. بابا بزرگم گفت، غصه نخور خودم درستش می کنم و در دستشویی خانه موهایم را زد که کج و کوله شد و من با همان شکل و شمایل رفتم مدرسه. ...
قاسم های خمینی
احوال کرد. پرسیدم حسن شهید شده؟ گفت نه. گفتم من مادرش نیستم، از فامیل هایشان هم نیستم. اگر شهید شده بگویید تا ما پوش و فرش و مقدمات مراسم را آماده کنیم. این را که گفتم، گفت بله، حسن شهید شده. من هم گفتم حاج آقا؛ من مادر حسن و حسینم. او هم گوشی را گرفته بود و چیزی نمی گفت. گفتم چرا حرف نمی زنید؟ باز چیزی نگفت. گفتم مگر شما بچه ام را بردید؟ گفت نه. گفتم مگر سپاه برد؟ مگر بسیج برد؟ گفت نه. گفتم خودم فرستادمش و خدا را شکر که در راه خدا رفت. وقتی رسیدم خانه، همه فهمیده بودند و خانه پر شده بود از همسایه ها و مردم. بعد گفتند که چند روز بوده جنازه حسن را آورده بودند و نمی توانستند به ما خبر بدهند. ...
56 درصد سرطان پستان در زنان زیر 50 سال اتفاق می افتد/ یک دورهمی صورتی
...؛ او 10 سال پیش، وقتی 25سالش بود، روی صندلی مطب یکی از پزشکان، خبر ابتلایش به سرطان را شنید: زمستان سال 84 بود که به طور اتفاقی دستم به توده ای روی پستان راستم خورد، توده ای را حس کردم، خیلی به آن توجهی نکردم، چند ماهی گذشت و بهار شد، درحمام بودم که باز هم دستم به توده خورد، این بار بزرگتر شده بود، دیگر نگران شدم، پیش چند متخصص رفتم، جراحان عمومی بودند، وقتی می فهمیدند ازدواج نکرده ام و بچه ای ...
سرخط ...
آبروریزی شما می شود! آنجا که بعد از روز اول مدرسه، می رود سراغ مزار پدر! یعنی که مایه امن و امان این آبادی، اینجا خوابیده! و با این خواب خوش، امن و امان دخترش را که من باشم، از من گرفته! و آنجا که پسرکی بازیگوش، ماکت از دوردیده را با پدر شهید خود اشتباه می گیرد! و آنجا که نوزادی، یتیمانه ترین گریه ها را دم می گیرد؛ پدرم! من به دنیا آمدم و تو اما نیستی! و چند ماه از شهادتت گذشته! از شهادتت برای امنیت این ...
تمامی زندگی شهیدم معجزه بود،خاطره بود
... ! دستش را گرفتم و به اتاق بردیم ، هنوز خوب نمی توانست راه برود . یکی از همسایه ها که خدا رحمتش کند گفت : این کودک را نزد سیدی بزرگوار ببریم و بیمه امام حسین (ع) کنیم . بردیمش نزد یک سید روحانی و جریان را تعریف کردیم . او گفت : الله اکبر ، الله اکبر ... این کودک بیمه شده و نذر امام حسن (ع) است . برای او هر سال نذری انجام دهید و چه بهتر که اسم او را حسن بگذارید . ما هم از آن به بعد او ...
عرض ارادت شاعران به قمر بنی هاشم/ شیعه شدن یک مسیحی به سفارش حضرت عباس(ع)
حضرت عباس(ع) تقدیم کرد: چه بی قرار ولی کی قرار آورده /خزان رسیده و با خود بهار آورده دوباره شاخه شکوفه به دامنش دارد/دوباره باغ گل بی شمار آورده زنان کوفه به هم می رسند می گویند/چه غنچه های نجیبی به بار آورده برای صورت قبری که می کشد هر روز/چهار شاخه گل بی مزار آورده در ادامه محمدرضا طهماسبی یک شعر بلند را برای رشادت های حماسه سازان دشت کربلا ...
یادداشت جمعی از هنرمندان در سوگ چهلم داوود رشیدی
گریم می شدند که دستیار کارگردان آمد و گفت قرارداد من تمام شده و باید تمدید شود. گفتم خیلی ها شرایط تو را دارند. بزودی از تهران پول می رسد، قراردادها را تمدید می کنیم و پول می دهیم. گفت نه، تمدید قرارداد و پرداخت همین الان. دیدم قصدش گرو کشی است. فکر کرده بود امروز که صحنه ای شلوغ و مشکل داریم روز مناسبی است برای گرو کشی. من هم غد تر و کله شق تر از آن بودم (و هستم) که به کسی باج بدهم. مدیر تولید را ...
وضع ناگوار تبلیغات اسلامی در ایران و جهان/ مشاهدات امام موسی صدر از نظم و تشکیلات مسیحی ها
...، ریاضیدان، فیزیک دان و... آن وقت خدا میداند که این ها در مؤسساتشان چه می کنند. تصور نکنید که صریحاً تبلیغ مسیحیت می کنند. هرگز. بلکه با علم، با اخلاق و با روش مردم داری، مردم را جذب می کنند. بنده در طول سال گذشته 14جلسه با جوانی به نام شفیق قاسم اهل صیدا، که سنی است، صحبت کرده ام. این جوان در مدرسه یسوعی های لبنان مشغول درس خواندن بود، و بعد از اینکه درسش تمام شد و تصدیق کلاس دوازدهمش را ...