سایر منابع:
سایر خبرها
یک نوحه یک طبل
امامی روحانی مسجد. هر کی از بچه ها یه قسمت از کار هیئت رو به عهده داره خودمون هم همه وسایل هیئت رو جفت و جور می کنیم تو میخوای تو هیئتمون کار کنی؟ دوست داری چه کار کنی؟ و بعد بدون اینکه منتظر جوابم باشه گفت: فکراتو بکن فردا بعد از مدرسه تو مسجد محل جلسه داریم بیا اونجا و بگو چه کاری میتونی انجام بدی. این هیئت باید رو دوش خودمون بچرخه. در مسجد، محسن یکی یکی بچه ها را به اسم صدا زد و به هر ...
اشعارشب هشتم - حضرت علی اکبر (ع)
...> دیدنت این بار دل را خانه ی غم کرده است ای جوان! گفتم عصای دست پیری ام شوی داغ تو پشت مرا مثل عصا خم کرده است پای خود را می کشی بر خاک اسماعیل من تیغ امّا در تن تو کشف زمزم کرده است عده ای شمشیر... بعضی تیر... نیزه... دشنه... سنگ... هرکسی از کینه هرچه شد فراهم کرده است آن قَدَر بر پیکرت پیچیده ردّ زخم ها راه ...
دارم میایم ای کس و کارم عمو حسین/ این قتلگاه توست مزارم عمو حسین
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ بر اساس یک سنت قدیمی در میان نوحه خوان های دستگاه امام حسین(علیه السلام) هر روز از دهه اول ماه محرم به نام یکی از اصحاب نامگذاری شده و در آن روز برای او اقامه عزا می کنند. طبق این سنت شب و روز اول محرم را به اقامه عزا برای حضرت مسلم (علیه السلام) و روضه ورود کاروان به کربلا را میخوانند. به همین مناسبت روضه خوانی جمعی از شعرای جوان کشورمان در قالب اشعاری که ...
این دل شده هیئت اباعبدالله / سینه به سینه رو به حرم می برم تو را
...> اینقدر تکه سنگ که یکجا نمی شود تقصیر استخوان سر راه مانده است راه نفس گمان نکنم ، وا نمی شود این نعل های تازه چه کردند با تنت عضوی که از تو گمشده پیدا نمی شود ب ی تو عمو اسیر تماشا شده ببین قدت شبیه قامت سقا شده ببین مثل دلم تمام تنت زیر و رو شده دشتی از آه شعله زنت زیر و رو شده پیراهنی که بر بدنت ...
ترفند عجیب 50سال قبل یک زن در قتل شوهرسابقش - حادثه ای که یک مرده خور حرفه ای عامل افشای آن شد
رفت و با نبش قبر مرد ثروتمند، یک دست مرده را از لای کفن بیرون آورد و پس از آغشته کردن یک انگشتش آن را زیر ورقه حواله فشرد. پیرمرد مرده خور روز بعد به دیدن بیوه جوان پیرمرد ثروتمند رفت و با نشان دادن حواله جعلی از او یک میلیون تومان پول نقد خواست اما زن که منکر چنین حواله ای بود به دادسرای تهران شکایت کرد و گفت: این حواله جعلی است و پیرمرد قصد کلاشی از او دارد. بیوه جوان هنگام طرح شکایت ...
زوج دوست داشتنی شقایق دهقان و مهراب قاسم خانی
پزشکان خنگ پر رو بود. شقایق دهقان: در پاورچین خنگ کمرو. مهراب قاسم خانی: در پاورچین خنگ خجالتی بود. در برره همه برره ای ها یک بیشعوری ذاتی داشتند. شقایق دهقان: که این هم داشت.. این توانمندی خوب بازیگری مثل شما را می رساند. شقایق دهقان: لطف دارید. مهراب قاسم خانی: علتش این است که با برادرم؛ پیمان تلاش کردیم شخصیت ها تخت نباشند. یاسمن در ...
نوکران کوچک پابرهنه؛ بانیِ زیباترین تکیه دنیا+عکس
خبران از رسم عاشقی، مگر نمی دانند نذری تو را همین فقرا می دهند؟ همین پابرهنگان و کوخ نشینانی که به تعبیر زیبای پیر خمین، شرف دارند به همه دنیا و مافیهای کاخ نشینان بی خبر از حقیقت! به راستی که نوکران کوچکت بی نیاز از پول و فخر ثروتمندان در دستگاه تو عشق بازی می کنند و با روح بلند خود ، زیباتربن تکیه دنیا را علم می کنند و این است اندکی از مغناطیس بی پایان جذبه ات یا حسین که دل از ...
صوت نوحه لیش تأخر عباس؟ با متن و ترجمه فارسی
؟ من البین یاحسین من زغری وشاب الراس وای از دست جدا؛ ای حسین! از غمت در کودکی موی سرم سفید شد. تانیت نادیت لیش تأخر عباس؟ انتظار کشیدم؛ فریاد برآوردم؛ چرا عباس دیر کرد؟ ریته یمی .. یجلی همی .. وینه عمی کاش پیش من می ماند و غم مرا برطرف می ساخت؛ عمویم کجاست؟ لیش تأخر عباس؟ چرا عباس دیر کرد؟ انتظر والقلب یخفق ... مثل جنحان ...
نگاهی به شهادت حضرت رقیه (س) در مقاتل
در کتاب عوالم العلوم و بعضی کتب دیگر روایت شده است که در میان اسیران دختر کوچکی از امام حسین علیه السلام باقی مانده بود، و اسم او بنا بر قولی رقیّه، و از عمر شریفش سه سال گذشته بود، و آن حضرت او را بسیار دوست می داشت، و آن دخترک بعد از شهادت پدر شب و روز گریه می کرد، که از گریه ی او دل اهل بیت مجروح می شد و دائماً از اهل بیت سؤال می کرد که پدر من کجا رفت؟ و چرا از من دوری نمود؟...(1) یکی از ...
توسل از دیدگاه قرآن و سنت
زیارت قبر پیامبر پرسید: زائر هنگام زیارت رو به قبله باشد یا رو به قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)؟ مالک بن انس در پاسخ گفت: لم تصرف وجهک عنه و هو وسیلتک و ابیک آدم الی الله یوم القیامه، بل استقبله و استشفع به فیشفعک الله، قال الله تعالی: (ولو انهم اذ ظلموا انفسهم) ؛ (54) چرا چهره از او برمی گردانی؟ او وسیله تو و وسیله پدر تو آدم در روز رستاخیز است. رو به او کن و او شفیع خود قرار بده ...
به همراه پارسا به جشن تولد رفتم / زمانی که از خواب بیدار شدم از دیدن وضعیتم خشکم زد
/ فردای آن روز با واقعیت تلخی روبه رو شدم کار بسیار وقیحانه و غیر انسانی مرد جوان با زن باردار / اورا به اتاق خواب بردم هدیه با پسر جوان در تاکسی آشنا شد/ دختر جوان دو روز در حمام خانه زندانی بود پسر همسایه به مغازه ام آمد / او چیزی از من خواست که قبول نکردم کارکنان شهرداری از دیدن صحنه ای تکان دهنده شوکه شدند ...
اشعار شب ششم محرم - حضرت قاسم بن الحسن (ع)
این نعل های تازه چه کردند با تنت عضوی که از تو گمشده پیدا نمی شود بی تو عمو اسیر تماشا شده ببین قدت شبیه قامت سقا شده ببین مثل دلم تمام تنت زیر و رو شده دشتی از آه شعله زنت زیر و رو شده پیراهنی که بر بدنت بود کنده اند پیراهنی که شد کفنت زیر و رو شده از بس که اسب بر بدنت تاخت با سوار حتی ...
لشکری: یارانه ام از حقوق ورزشی ام بیشتر است/ مهرزاد: علی کریمی به من پول و ویلا نداده است
استان در اردوی تیم ملی بوده اند و 2، 3 نفر به مسابقات اعزام شده اند. متاسفانه موقع لیگ کسی جلو نمی آید. چرا همه فکر می کنند که ما یک تیغ دست مان است و می خواهیم از کنار آنها ببُریم؟ ما می رویم برای شهرهای دیگر بازی می کنیم و قهرمانی برای آنها می شود، در آسیا بازی می کنیم، باز هم قهرمانی به نام آنهاست، در جام باشگاه های جهان هم همین اتفاق می اُفتد. متاسفانه فکر می کنند که ما پر مدعا هستیم ...
طنز؛ تخلیه، انگلیس بیسکویت و محمود!
عزیز دُردونه بودم ... پیش سفره های بی نفت! خسته اید؟ از کی اینجایید؟ ... ساعت شیش؟ ساعت هفت؟ تا یک روز همه دوستام ... منو باز تنها گذاشتن! یه عالم اسم و نمودار ... توی جیبم جا گذاشتن! مثه قیمتا یهوئی ... همه چیزم زیر و رو شد! برای رفتن به پاستور ... همه جونم آرزو شد! من میرم تا یکی دیگه ... روی تپه ها بشینه ابر و باد و دریا گفتن ... که صلاح تو همینه! ...
شاخص های اخلاقی در سیمای حسینی
...: آثار ندامت و پشیمانی در چهره ام نقش بست. آنگاه امام (ع) فرمود: سرزنشی بر تو نیست. خداوند تو را می بخشاید که مهربان ترین مهربانان است. آیا تو اهل شامی؟ گفتم: بلی، گفت: خداوند ما و تو را زنده نگه دارد. هر حاجت و نیازی داشتی با ما در میان بگذار، امیدوارم که به خواست خدا هرچه می خواهی به بهترین وجهی آن را بیابی. عصام گوید: زمین با تمام وسعتش بر من تنگ شد. دوست داشتم که مرا در خود فرو برد. در ...
گفت وگو با جیم جارموش: برای جهان بیانیه صادر نمی کنم
داشتنی بود. آنها خیلی بخشنده، پذیرا و متفاوت بودند. البته همه بازیگرها متفاوت اند. این دو نفر درست مثل شخصیت های شان توی فیلم، خاص و متفاوت بودند. من می توانم هر چیزی را که دلم می خواهد بنویسم، ولی این فقط یک تکه کاغذ نیست. وقتی بازیگرها دیالوگ های شان را می خوانند، در واقع به آن جان می دهند و زنده اش می کنند. برای همین من همیشه دوست دارم با بازیگرها رابطه نزدیکی داشته باشم و کار را با هم پیش ببریم ...
آه نامه چاووش
تا همه، خبر سازم آه، بانوی من، نمی دانی چه خبر هست از چراغانی همه اهل شهر، آمده اند قطره ها، نهر نهر، آمده اند آه، ام البنین هم آمده است زوجه شاه دین هم آمده است انتظاری که پشت دروازه ست مثل اشک سحر، تر و تازه ست آه، بانو، بگو چه سازم من نروم شهر، یا بتازم من آه، ای زینت تمام عباد پدر و مادر فدای تو باد آه، زیباترین ...
بیوگرافی کامل شهدای کربلا
شاکر را چنین ستود: اگر تعداد شما به هزار می رسید خداوند آنگونه که سزاوار بود پرستش می شد. او مردی اهل کمال، زهد و ورع بود.بسیار زنده دل و شب زنده دار بود.هنگامی که مسلم نامه امام(علیه السلام) را خواند عابس گفت: من نمی دانم در دل دیگران چه می گذرد و وعده فریبنده نمی دهم اما اگر دعوتم کنید اجابت می کنم و با دشمنان شما می جنگم. روز عاشورا در برابر امام(علیه السلام) ایستاد و گفت: نزد من کسی عزیزتر از تو ...
خلبان آسمان هشتم
به گزارش کوگانا به گزارش باشگاه وبلاگ نویسان ایرانی حرف تو وبلاگ " گل دختر " نوشت: از اتوبوس که پیاده شدیم دیدم یکی از کادر پرواز کنار هواپیما سجاده پهن کرده و مشغول نماز است. حدود ده دقیقه ای از اذان مغرب می گذشت و ما بخاطر اعلام سوار شدن به هواپیما هنوز فرصت نکرده بودیم بخوانیم. گوشی را درآوردم تا عکس بگیرم. دقیقا باب عکس هایی بود که با عنوان نماز شد در شبکه های اجتماعی می ...
مرا چه به نشان فتح!
کردم و راه افتادم به سمت گیلان . بعد از چند روز سردار عبداللهی که در سال 68 فرمانده سپاه قدس گیلان بودند و هم اکنون معاون هماهنگ کننده ستادکل نیروهای مسلح هستند مرا دیدند و پرسیدند چه شد جلایی؟ گفتم: چرا از اول جزئیات را به من نگفتید؟ من باید شب می رفتم به سپاه تهران و خودم را معرفی می کردم و لباس فرم می گرفتم. من که اصلا ازجزئیات ماجرا خبر نداشتم . بعد با لبخندی ملیح گفتم آقا من از ...
نقش الگوی ذهنی در موفقیت
...، آن وقت این طوری با من رفتار می کند، صد تا مثل این آقا دم دفترم وقت می گیرند و چون وقت ندارم، به اتاقم راه شان نمی دهم، برای من رئیس بازی در می یاری؟ الان بهت می فهمونم با چه کسی طرف هستی. صدای ذهنی دوم: خجالت نمی کشی! مگه تو چه فرقی با دانشجوهای دیگه داری؟ او که تو رو نمی شناسه. برخورد اولشه، تا حالا که هر وقت با دعوا اعتراضت را گفتی، نتیجه نگرفتی. حتی وقتی حق با تو بوده، فکر کردی ...
یک روز بودم یاس باغ آرزویت، حالا بیا با خود ببر نیلوفرت را
سرت را بابا تو هم دیدی دو چشم دخترت را؟ چشمانم از داغ تو شد باغ شقایق در خون رها وقتی که دیدم پیکرت را ای کاش جای آن همه شمشیر و نیزه یک بار می شد من ببوسم حنجرت را بابا تو که گفتی به ما از گوشواره همراه خود بردی چرا انگشترت را؟ با ضرب سیلی تا که افتادم ز ناقه دیدم کبودی های چشم مادرت را یک روز بودم یاس باغ آرزویت ...
حادثه ای بی مانند
سخن از برپا کنندگان حادثه ای بی مانند، واقعه ای عظیم، اتفاقی عبرت آموز و حقیقتی بی شبه و مثل است، که برای تمام انسان ها، در همه ادوار حیات و زندگی، منبعی سرشار از پند و موعظه و نصیحت و درس است. اهل مُلک و ملکوت، و ساکنان زمین و آسمان، برپا کنندگان چنین حادثه ای را جز یک بار ندیدند و به غیر از یک مرتبه واقعه ای بدین صورت، و به این کیفیت در تمام فضای باعظمت حیات اتفاق نیفتاد!! ...
اشعار شب پنجم محرم - شهادت حضرت عبدالله بن الحسن (ع)
... دیدم از خیمه به صورت به زمین افتادی کار از کار گذشته، نکند دیر شده؟ نکند باز عمو دست به خیرات زدی؟ همۀ دشت به سویِ تو سرازیر شده آب کردی جگرم، آب مگر خواسته ای که سر و کارِ تو با این همه شمشیر شده این همه فاصله ما بینِ نفسهات ز چیست؟ پنجۀ کیست که با مویِ تو درگیر شده؟ آمدم رو به سراشیبیِ گودال، مرو ...