سایر منابع:
سایر خبرها
شوهرم شراب خوار و حشیشی و تریاکی بود!
پلیس آگاهی وارد شعبه شد. رنگ صورتش زرد و حالش بد بود. تاب و قرار نداشت لحظه ای روی صندلی می نشست و لحظه ای روی زمین. حالم بد است، کاش می مردم و این روز را نمی دیدم. زندگی خوبی داشتم، اما وقتی پای دختر جوان به زندگی ام باز شد، همه چیز خراب و زندگی ام سیاه شد. می دانم پشیمانی فایده ای ندارد، اما دوست دارم زندگی به عقب برگردد و دوباره زندگی ام را بسازم. این اولین حرف هایی بود که متهم به زبان آورد و پس ...
مرفاوی: پورحیدری به عصا رو زد به مردم نه!/منصورخان تا فرودگاه آمد و نگذاشت به کشاورز بروم
.... دقیقا. من اهل چاپلوسی نیستم و اصلا دوست ندارم خودم را عزیز کنم. اما در این سال هایی که شاگرد پورحیدری بودم یک بار ندیدم او به بازیکن بگوید تو . مدام از کلمه شما استفاده می کرد و آنقدر ادب و شخصیت داشت که هیچ وقت به بازیکن حرف بدی نمی زد. *کاش مردم بیشتری برای بدرقه پورحیدری می آمدند فارس: مراسم تشییع پیکر او را چطور دیدید؟ انتظار داشتم مردم بیشتری به ...
تنها حسرت منصور پورحیدری در فوتبال
همه شان هم به تیم ملی رفتند. *در آن مقطع شما هم ملی پوش شدید؟ اگر درست بگویم سال 48 یا 49 بود که به تیم ملی دعوت شدم. برادران بیاتی، مربی تیم ملی بودند و من هم 25 یا 26 ساله بودم. تیم ملی هم آن موقع برای خودش کیا و بیایی داشت و بردهای شیرینی به دست می آورد و فوتبال ایران در واقع ابرقدرت فوتبال آسیا بود. اما قبل از اینکه درباره تیم ملی صحبت کنم خاطره ای به یادم آمد که دوست ...
متهم به قتل:دخترم گفت مادر من "مردم" دیگرا مرا نزن!
وقتی خواستم خودم را بکشم فکر کردم بچه هایم بعد از من یتیم می شوند و پدر و مادری ندارند به همین دلیل تصمیم گرفتم ابتدا آنها را بکشم. ابتدا دخترم فاطمه را زدم بعد سراغ پسرم رفتم و او را هم با چاقو زدم. دختردیگرم از ترس فرار کرد و به اتاق خواب رفت که به سراغش رفتم. وقتی دو ضربه به او زدم به من گفت مادر من مردم دیگر مرا نزن. فکر کردم او هم مرده است و به پذیرایی آمدم و تصمیم گرفتم به زندگی خودم پایان دهم. ...
همسرم خیانت کرد، من جنایت
. چاقوی دیگری برداشتم و به دستم زدم تا رگش پاره شود و بمیرم که نشد. سمت پنجره رفتم تا خودم را به پایین بیندازم که همسایه ها فریاد زدند خودت را نینداز پایین، دست و پایت می شکند. بعد در را شکستند و وارد خانه شدند. از مرگ بچه ها پشیمانی؟ آنها بچه هایم بودند، جگر گوشه هایم. هیچ مادری دوست ندارد خاری به پای بچه هایش برود. من هم عاشق بچه هایم بودم و از مرگ آنها پشیمانم، اما خیانتی که همسرم کرد، چشمانم را روی عشق مادرانه بست. از مرگ آنها پشیمانم. صدای گریه و التماس هایشان هنوز در گوشم است. ...
نامزدم به پای زهرماری هایم ماند اما آن ها ول کن من نبودند
بالاخره آن روز تلخ از راه رسید و اتفاقی که نباید افتاد. خانه دیگر مثل همیشه نبود، پدر و مادر نیز همان آدم های همیشگی نبودند. پسرک سنی نداشت، اما خوب می فهمید چرا فضای خانه سرد و یخزده است. مادرش ناراحت بود و اشک می ریخت. به یاد جوانی از دست رفته اش، روزهایی که به پای همسرش مانده بود و سخت تر از همه پنج بچه ای که حالا با تمام وجود نگران آینده شان بود. اما پدر نه؛ به تنها چیزی که فکر نمی ...
اقدام وحشیانه و باور نکردنی مرد جوان برای سقط جنین
/ طبق نقشه برادر شوهرم به خانه ام آمد به همسرم مشکوک شدم و دوربینی را در اتاق خواب جاسازی کردم/ از دیدن تصویر همه وجودم شکست روابط غیراخلاقی تازه عروس با پسران همسایه او را به دادگاه خانواده کشاند/ آن زمان من در آرزوی ازدواج بودم به خانه دوست پسرم رفتم / دو مرد جوان در برابر دیدگان پسر مورد علاقه ام رفتار زشتی با من داشتند پنج روز آزار و اذیت دختر دانش آموز توسط 2 جوان در یک روستا ...
بهتاش فریبا: تا حالا اینطور هق هق نزده بودم
. اصولا اهل گریه نیستم و دوست هم نداشتم که در میان مردم گریه کنم. خجالت می کشیدم و از طرفی حس می کردم شاید بعضی ها فکر کنند که چون جلو دوربین ها هستم دارم خودم را ناراحت نشان می دهم. خودتان می دانید که در این شرایط هر قضاوتی می شود اما حقیقتا احساسم در آن لحظات دست خودم نبود و شاید نزدیک به یک ساعت اشک ریختم. شنیدیم استقلالی ها از حضور فردی در بیمارستان که برای منصورخان در زمان حیات حکم جلب گرفته ...
90/ دلنوشته ای کج و معوج با یک روز تاخیر برای منصورخان
محمد سررشته داری ابتدا باید عذر خواهی کنم . دیروز مطلب روزنامه 90 را نوشته بودم و فرستاده بودم که خبر درگذشت پورحیدری به گوشم رسید. خبر فوت یک اسطوره فوتبال. برای من که 20 سال در کنار ایشان بودم و چهارسال در باشگاه استقلال افتخار همکاری نزدیک با ایشان را داشتم و حداقل 50 سفر کنارش بودم اما او اسطوره فوتبال نبود. منصورخان یک دوست و یک بزرگتر بود. شاید چیزی شبیه به یکی از اعضای خانواده ...
مدال هایم را مدیون خادم هستم/ مردم برایم سنگ تمام گذاشتند+تصاویر
دلایل آن توضیح بده؟ المپیک 2012 اولین حضور من در مسابقات بزرگ بود، کسی از من انتظار کسب مدال نداشت اما انگیزه های زیادی داشتم که بتوانم مدال بگیرم و با کمک رسول خادم در المپیک نمایش خوبی داشتم و برنز گرفتم. سال بعد در مسابقات انتخابی تیم ملی قهرمان شدم اما این بار قضیه فرق می کرد و به واسطه کسب مدال المپیک انتظارات از من بیشتر بود و سطح انتظارات روی دوش من سنگینی می کرد و باعث ...
ورمزیار: بازی سختی مقابل سوریه داریم
خبرگزاری تسنیم: صادق ورمزیار اظهار کرد: شاید بیشتر از نصف زندگی من را منصورخان رقم زده باشد. من 14 ساله بودم که به خدمت او رفتم و الان 50 سال سن دارم. حدود 36 سال از زندگی ام را با ایشان سپری کردم. باعث مباهات و افتخار من است که شاگرد منصورخان بودم. به هر حال زمانی که به فوتبال خیلی اهمیت نمی دادند و در فوتبال منبع درآمد آنچنانی نبود، او خیلی از مشکلات مالی استقلال را مرتفع کرد. وی ...
برخی برای گرفتن رأی از پورحیدری روی تخت بیمارستان عکس گرفتند / مظلومی تلاش کرد مرا استقلالی کند ولی من ...
به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز ، علی انصاریان با اشاره به درگذشت منصور پورحیدری اظهار داشت: درگذشت او، اهالی فوتبال را ناراحت و غمگین کرد و معتقدم خیلی زود بود که منصورخان را از دست بدهیم. او که سابقه حضور در تیم ملی، پرسپولیس و استقلال را در کارنامه دارد، افزود: دو سال در تیم ملی و دو سال در فجرسپاسی شاگرد پورحیدری بودم و افتخار می کنم که بگویم ایشان برای اولین بار، من و علی کریمی را ...
حاج صفی: به من می گویند فابرگاس اما من عاشق رائولم!
برای سپاهان ناراحت بودم . در مورد حضور مجدد در سپاهان هم همیشه گفته بودم که اگر بخواهم در ایران بازی کنم سپاهان در اولویت انتخاب های من قرار دارد و با توجه به اینکه در این باشگاه بزرگ شده ام و خونم زرد است قطعا به سپاهان باز می گردم و خوشحالم که به وعده ام عمل کردم و با اینکه پیشنهادات مالی بهتری از تیم های دیگر داشتم ولی باز هم به خانه خودم آمدم. • مانند بعضی از بازیکنان که دوست دارند ...
مایلی کهن: بازی پورحیدری مقابل اسرائیلی ها را در ورزشگاه دیدم
بازخبر , محمد مایلی کهن درباره درگذشت منصور پورحیدری اظهار داشت: ابتدا وظیفه خودم می دانم به خانواده ایشان به ویژه خانم دکتر شجاعی و فرزندان شان و خانواده بزرگ فوتبال تسلیت بگویم. منصورخان دوست داشتنی بود و همه به ایشان احترام می گذاشتند. یاد ایشان همیشه می ماند و از اذهان پاک نمی شود و برای خانواده ایشان از خداوند صبر می خواهم. ایشان ماه ها در بستر بیماری بود. وقتی این خبر را شنیدم واقعا ناراحت ...
داخل قبرقلبم داشت ازسینه ام بیرون می زد
خانواده خودش به مشکل برخورد کند. آن حرف هم که گفتم منظورم به مهدی رحمتی نبود، این حرف را از همه جلوتر به خودم می گویم و بعد به همه استقلالی ها که بهتر است آدم جواب بزرگ ترهایش را ندهد. منتهی کلی گویی من با پرسشی در مورد رحمتی ادغام شده بود که چیز خاصی نبود. وی در ادامه تاکید کرد: من مدیر همه این عزیزان در استقلال بوده ام و سال ها ما با هم کار کرده ایم. قصد ندارم بین بازیکنان و مربیان فاصله ...
احسان خواجه امیری: با انتشار یک آلبوم منفجر نمی شوم!
درآمد برایم شود نبود، به دلیل عشقم به موسیقی این کار را از کودکی دنبال کردم. بعدها متوجه شدم از این علاقه ام به موسیقی می شود پولی هم در آورد، پدرم دوست نداشت که من خواننده شوم، می گفت، تا دانشگاه در رشته مهندسی قبول نشوم حق خوانندگی ندارم اجازه نداشتم که در رشته موسیقی تحصیل کنم و فقط اجازه تحصیل در رشته مهندسی را داشتم روزی که دانشگاه قبول شدم دو ماه بعد اولین آلبومم را منتشر کردم. ترس ...
سرگذشت تکان دهنده دختر یک استاد دانشگاه تهران - با پسرهای مختلفی حشر و نشر داشتم
، النا گذاشتم اما شناسنامه ای نداشت تا نامش در آن ثبت شود و از آنجا که علی را دوست داشتم، اعتیاد، خماری، نشئگی و بدرفتاری هایش به چشمم نمی آمد. البته مدام مراقب بودم که مثل او و خانواده اش معتاد نشوم که خوشبختانه هرگز نشدم. آریا میترا لحظه ای مکث کرد، بغضش را فرو خورد و با صدایی آرام تر ادامه داد: دوست داشتن کافی نبود. علی که بر اثر مصرف زیاد شیشه دچار توهم می شد، زندگی را برایم تبدیل ...
پورحیدری برای کدام بازیکن تا فرودگاه رفت؟
شاید باور نکنید مستقیما من را به خانه خودم بردند و همانجا با من قرارداد امضا کردند. هوادار استقلال و مردم باید این چیزها را بدانند. من بهترین پیشنهاد را از کشاورز داشتم ولی آنقدر استقلال برای پورحیدری مهم بود که تا فرودگاه آمد و بازیکن را در استقلال نگه داشت. حالا من از شما می پرسم کدام مربی را سراغ داری که برای بازیکنش به فرودگاه برود؟ او وقت می گذاشت برای استقلال چون دوست نداشت تیمی که در آن کار ...
فکر می کردم می خواهد من را بکشد
. ناگهان تصمیم گرفتم بچه ها را هم بکشم. چاقویی که با آن محسن را کشته بودم برداشتم و اول فاطمه را کشتم بعد محیا و بعد مازیار را. وقتی محیا را با چاقو می کشتم به من گفت: مامان من مردم، دیگه نزن. اما ضربه های زیادی به مازیار و فاطمه زدم. گفتم خودم را هم می کشم و همه با هم می میریم و همه چیز تمام می شود. رفتم توی دستشویی و تیغ را برداشتم تا خودم را بکشم. اما برق رفت. خواستم با چاقو خودم را بکشم ...
رفتار و حرکات عجیب خدیجه هنگام بازجویی به خاطر قتل شوهر و فرزندانش در بازپرسی+عکس
بودم که دخترم محیا به دنیا آمد و زندگی آرامی داشتیم ولی شوهرم همیشه مشروب می خورد و مواد می کشید پس از تولد 2 فرزند دیگرم سال گذشته فهمیدم پای زن دیگری به زندگی ام باز شده است. دی ماه سال 94 بود که محسن به باغ یکی از دوستانش در جاده چالوس رفته بود و وقتی به او زنگ زدم صدای زنی را شنیدم که شوهرم ادعا می کرد دوست یکی از دوستانش است و شب وقتی به خانه آمد به سراغ گوشی اش رفتم و پیامک ها و ...
عشق و خشم ... راز دل غریب ترین کشتی گیر تاریخ! / اختصاصی 1ورزش
55 کیلو برسم مرا به خاطر 100 گرم اضافه تر در مسابقات پان امریکن مکزیک دیسکالیفه کردند و حتی دوباره وزن مرا نکشیدند. من 10 کیلو وزن کم کرده بودم و 100 گرم برایم فرقی نداشت . با این اتفاق تیم ملی کوبا را از دست دادم و اجازه ندادند که از امکانات تیم ملی استفاده کنم. از آنجا بود که جهنم برای من شروع شد و دوباره به فقر و بی پولی برگشتم. این شد که بعد از مسابقات جهانی استانبول تصمیم گرفتم به ایتالیا بروم ...
از تبار عزت و احترام
ایران آنلاین / از همان زمانی که پای من به سینما باز شد به عنوان تماشاچی و نه به عنوان بازیگر، اغلب کارهایش را بر پرده سینما به تماشا نشستم.در همان دورانی که 14 سال بیش نداشتم و با وجود شرایط بد فرهنگی و اقتصادی بالاخره جرأت کرده بودم به سینما بروم. ناصر ملک مطیعی نقش اصلی اغلب فیلم هایی بود که قهرمان قصه هایش همیشه از مردانگی، جوانمردی و گذشت و دفاع از حقوق مظلوم دم می زد. آنقدر خوب این ویژگی ها ...
بی دست و پای با دست و پا!
. در سال 73 در کنکور شرکت کردم که در رشته الهیات در دانشگاه تهران قبول شدم . دو ترم آنجا رفتم اما متاسفانه موقعیتش مناسب حال جانبازان نبود و کلاس ها در طبقات بالا قرار داشت و خبری از آسانسور هم نبود. مجبور شدم تغییر رشته بدهم به همین خاطر با بچه ها مشورت کردم و در رشته حقوق ادامه تحصیل دادم. اولین انتخابم الهیات بود، بعد حقوق و بعد علوم سیاسی که حقوق در دانشگاه تهران قبول شدم و لیسانس ...
گفتگو با سیما خضرآبادی، بازیگر سریال آسپرین
بازی نبود پدرم مدیر تولید و مادرم چهره پرداز سینما هستند اما ورود من به سینما به هیچ وجه با پارتی بازی همراه نبود و شاید بتوان گفت خیلی اتفاقی وارد سینما شدم. خیلی کوچک بودم که به همراه مادرم به پشت صحنه سریال خانه پدری رفتم. آقای غلامرضا رمضانی هم آنجا حضور داشتند و مرا برای نقش اصلی سریال فرزندم بزرگ شده انتخاب کردند. پس از آن هم در سریال ایستگاه آخر بازی کردم ولی بعد از آن دیگر ...
تلخی و شیرینی های زندگی فریبا
سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران هم بابت فراهم کردن فضایی در دانشکده کارآفرینی تهران و به نمایش گذاشتن آثارش تشکر می کند. بعد از نقد و تشکر از وی می پرسم فکر می کنی اگر معلول نبودی این توانایی ها را داشتی؟: نه، اگر هم این توانایی را داشتم اما سالم بودم ارزشی نداشت. چون مثل آنچه من می بافم در تمام ایران هست و هنرمندان بسیاری این آثار را می بافند اما دلیل اینکه مردم از آثار من استقبال می ...
زیبا کاری کرد که شوهرم نسبت به من سرد شد/ او و شوهرم در ویلای شمال دستگیرشدند
...:همه مردها همین طور هستند،بهنام دوست نداشت بیرون کار کنم به همین خاطر حوصله ام سر می رفت. بعد از یک سال و نیم زندگی تقریبا سرد، فهمیدم باردار شدم اوایل فکر می کردم اگر بچه دار شویم شاید مهر بهنام بیشتر شود اما قرارداد بهنام با آن شرکت تمام شده بود و دیگر قراردادش را تمدید نکردند. اوضاع مالی مان خیلی بد بود دعواها بین ما زیاد شده بود. او دوستی داشت که به او پیشنهاد کار داده بود اما بهنام ...
اظهارات دایی درباره ظریف، فرهادی، روحانی و ...
خواهم وارد سیاست شوم، به همین دلیل در فضای داخلی نمی توانم مدیریت کنم. من با مردم حال می کنم. با آنها زندگی می کنم. این همه سال در زمین فوتبال بوده ام، دوست ندارم با تصمیمی اشتباه همه چیز را عوض کنم. دوست دارم در زمین سبز کار کنم. بیرون، زندگی شخصی خود را دارم و زندگی ام را با هیچ چیزی عوض نمی کنم. – فوتبال هیچ وقت در من تمام نمی شود. زمانی بوده که بعد از تیم ملی نمی خواستم به هیچ عنوان ...
پنج روز آزار و اذیت دختر دانش آموز توسط 2 جوان در یک روستا
من هم وسوسه شدم روزی 30 بار مرا آزار و اذیت می کردند+ عکس به برادر شوهرم علاقه مند بودم و بدون او نمی توانستیم زندگی کنم / طبق نقشه برادر شوهرم به خانه ام آمد به همسرم مشکوک شدم و دوربینی را در اتاق خواب جاسازی کردم/ از دیدن تصویر همه وجودم شکست روابط غیراخلاقی تازه عروس با پسران همسایه او را به دادگاه خانواده کشاند/ آن زمان من در آرزوی ازدواج بودم به خانه دوست پسرم رفتم / دو مرد جوان در برابر دیدگان پسر مورد علاقه ام رفتار زشتی با من داشتند پنج روز آزار و اذیت دختر دانش آموز توسط 2 جوان در یک روستا ...
زوایای پنهانِ زندگی هیلاری کلینتون
هستند و بعضی دیگر الهام بخش. سعی می کنم از همه آنها مطالبی بیاموزم. برای من واقعا مهم است که بدانم در زندگی مردم چه می گذرد. • زمانی که در نیویورک بودم با یک ون روباز این طرف و آن طرف می رفتم. صندلی هایش بسیار راحت بود. با همان ون به کمپین انتخاباتی در آیووا رفتم. • اولین کارم در دانشکده حقوق در دفاع از کودکان بود. نمی خواستم در شرکت های بزرگ کار کنم. دوست داشتم وکیل بچه های ...
زن جوان قاتل همسر و فرزندان خود: دلم برای بچه هایم تنگ شده!
اول دبیرستان بودم. همان موقع دکتر رفتم و بعد از مصرف چند سری قرص حالم خوب شد. حالا از قتل همسر و فرزندانت پشیمانی؟اگر پشیمان باشم کاری می توانم بکنم؟ اما اگر زمان به عقب برمی گشت این کار را نمی کردم. نه با بچه هایم و نه محسن، با آنها کاری نداشتم. با همسرت چطور آشنا شدی؟ در راه دبیرستان؛ و این آشنایی منجر به ازدواج ما شد. شوهرت چکاره بود؟راننده کامیون حمل شیر و ...