سایر منابع:
سایر خبرها
داریوش اسدزاده: پول فضای سینما را مسموم کرده
هنرپیشگی می رفتم، وقتی فهمید کلی مرا دعوا کرد و از خانه بیرونم کرد. مدتی هم سردبیر روزنامه خاور زمین بودم. اما هنر را رها نکردید؟ از سال 1320 کار تئاتر و از 1327 کار سینما را شروع کردم. آن موقع هنوز سینما و سالن سینما وجود نداشت و تولید فیلمی نبود. خیلی محدود بود با این حال وارد دنیای نمایش شدم. آنقدر تئاتر و فیلم بازی کردم که تعداد آنها یادم نیست. رابطه تان با کتاب ...
بسیج و میراث گرانبهایی به نام ایثار
. هنوز جنگ شروع نشده بود و ما طبق فرمان امام برای بسیج ثبت نام کردیم. ما را برای آموزش به پادگان شهید کلاهدوز بردند و 45 روز آموزش های بسیار سختی را دیدیم. دو شب بعد از فارغ شدن از آموزش، متوجه شدیم جنگ شروع شده و دشمن به مرزها حمله کرده است. همان روز اول یکی از بستگانمان در سر پل ذهاب به اسارت دشمن درآمده بود. یک هفته ای گذشت و تب جنگ به مردم رسید و در رسانه ها هجوم دشمن اعلام شد. در مساجد برای ...
زندگی و زمانه ی اسپینوزا
بود در مقابل سنت پرستی طغیان کرد و در 24 سالگی از سوی مراجع یهود تکفیر شد. برای او لعن نامه ای نوشتند و او را از کنیسه راندند.: لعنت باد براو هنگام روز، ولعنت باد بر او هنگام شب؛ لعنت باد بر او هنگامی که می خوابد، و لعنت باد بر او هنگامی که بر می خیزد؛ لعنت باد بر او هنگامی که بیرون می رود، لعنت باد بر او هنگامی که به درون می آید؛ پروردگار او را نبخشاید؛ شعله ی خشم و غضب پرودگار بر این ...
کار زشت راننده نامرد زیر پل چوبی تهران / چندین رهگذر شاهد ماجرا بودند
بیمارستانی که مشغول به کار هستم، بستری بوده و مرا می شناسد. او برای تشکر از من به این بهانه که کوله پشتی سنگینی دارم از من خواست با خودرویش مرا تا خانه برساند. من هم پس از خرید، سوار خودرو اش شدم به دلیل اینکه عجله داشتم تصمیم گرفتم زیر پل چوبی پیاده شدم. مرد جوان هم زیر پل توقف کرد و من از ماشین پیاده شدم، اما راننده به بهانه گرفتن شماره تلفن همراهم، در یک لحظه کوله پشتی ام را از دستم کشید و ...
ای کاش من هم مدافع حرم بودم/ حمایت های وزارت ورزش تاکنون تقریبا هیچ بوده است
خانواده هستم از دانشگاه انصراف دادم. قهرمان جهان در رشته او-اسپرت تصریح کرد: تاکنون هیچ اقدام موثر و دلگرم کننده ای از طرف وزارت ورزش و جوانان برای من انجام نشده است و تاکنون چیزی جز بی مهری از مسؤولان این وزارت خانه ندیده ام جز اینکه یکبار به دفتر مدیرکل ورزش و جوانان دعوت شدم و مسؤولان چند عکس یادگاری با من گرفتند و پس از آن هرچه تلاش کردم مدیرکل را ببینم و مشکلاتم را با ایشان مطرح کنم ...
پسر هنگام اقدام خوفناک با خواهر و مادرش دیوانه بود
...: در خانه بودم که خواهرم ناهید از خانه مادرم با من تماس گرفت و ادعا کرد که برادر بزرگمان شاهرخ شروع به پرخاشگری و درگیری با آنها کرده و از من خواست تا به کمکشان بروم، خیلی زود به خانه مادرم رسیدم اما کسی در را باز نکرد و مجبور شدم با کلیدی که همراهم بود در را باز کنم اما وقتی وارد خانه شدم خبری از شاهرخ نبود و مادر و خواهرم غرق خون روی زمین بودند که از پلیس و امدادگران اورژانس برای نجات اعضای ...
قله مقاومت مردمی اندیمشک در چهارم آذر بود
که سه شنبه 4 آذر 1365 در مدرسه ی شهید مطهری کوی شهداء بودیم زنگ آخر بود و ما درس عربی داشتیم و اگر اشتباه نکنم معلمان آقای احمدزاده بودند که حدود ساعت 11:40 تا 11:45 دقیقه پدافند شهرستان اندیمشک شروع به تیراندازی کرد معلم مشغول درس دادن بود گفتند طبق معمول موشک باران دیگر حالا یک چند دقیقه ای می گذرد و تمام می شود ما هم به درس مان ادامه می دهیم . 5 الی 6 دقیقه ای که گذشت دیدند اوضاع و احوال فراتر ...
اخبار حوادث
حال وخیمی داشت به بیمارستان حضرت رسول منتقل شده بود. بر اساس شواهد این دختر که از نیت سو مادر خود، جان سالم به در برده بود به ماموران گفت: پدر من قصد ازدواج با زن دیگری را داشت که مادرم عصبانی شد و او را کشت. پس از آن من و خواهر و برادرم را تا سر حد مرگ زد. من نمی دانم سر خواهر و برادر چه بلایی آمده است. اما خودم آنقدر کتک خوردم و چاقو به بدن خورد که از ترس و درد و وحشت بی هوش شدم وقتی چشم ...
اشتباه بزرگی مرتکب شدم / من مجبور بودم همیشه خودم را در اختیار فرهاد و دوستانش قرار دهم
به گزارش سرویس حوادث کواره، آن روزها بیشتر از همیشه احساس تنهایی می کردم و دنبال دوستی بودم تا برای او درددل کنم. این وضعیت ادامه داشت تا این که از طریق یکی از دوستانم با پسری به نام فرشاد آشنا شدم. مدتی دور از چشم همه با او رابطه دوستانه داشتم تا این که وقتی به خودم آمدم فهمیدم شیفته و دلبسته اش شده ام. آن زمان اگر یک روز صدای فرشاد را نمی شنیدم حال و روز خوشی نداشتم. یک روز در حالی ...
ماجرای گرویدن جوان وهابی به مذهب تشیع
موضوع حسابی ذهن و فکر مرا به خود مشغول کرده بود تا اینکه در دانشگاه علوم پزشکی پذیرفته شدم و در سفری به کرمان چند روایت دست نویس به نقل از کتب اهل سنت که با ماژیک بر روی کاغذ نوشته و در محل کار یک جوان شیعه نصب شده بود توجه مرا به خود جلب کرد. شیرانی افزود: یکی از این احادیث به نقل از رسول الله (ص) بود که فرموده بود، اگر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد مرگش با جهالت است، وقتی این ها را ...
ناهید مسلمی: تلویزیون تنها پیشنهاد بازی در نقش مادرهایی شبیه به هم را می دهد
کلیدملی : ناهید مسلمی این روزها بعد از گذشت 10 سال از اولین دور اجرای نمایش ماه در آب بار دیگر با این نمایش و با نقش لیلا مادر آی سودا روی صحنه رفته است. به گزارش کلیدملی به نقل از خبرآنلاین، نمایشی به نویسندگی و کارگردانی محمد یعقوبی که تا روز جمعه 19 آذر هر شب ساعت 20:30 در تماشاخانه باران روی صحنه می رود. مسلمی این روزها به واسطه حضور در سری دوم سریال شهرزاد با نقش بتول ...
سیانور؛ یک تسویه حساب ایدئولوژیک
عضو سازمان شد؟ باید برگردیم به 47 سال قبل، به سال 1348؛ سالی که مجید شریف واقفی دانشجوی رشته برق دانشگاه صنعتی بود و انجمن اسلامی را راه انداخته بود. در یکی از جلسه های مذهبی آن سال در خوابگاه دانشجویان دانشگاه صنعتی (آریامهر سابق) مسعود اسماعیل خانبان او را به عضویت سازمان در آورد. دو سال بعد، در جریان ضربه اول شهریور سال 1350 درباره اسناد و مدارکی که در خانه جمعی به دست آمده بود، نام ...
همه می گفتند خوش به حالت همچین پسری داری!/ قرار بود بیاید و تلافی کند
، گفتم: چرا بیدارم نکردی؟ ندیدی توی هال منتظرت نشسته بودم؟ دلم گرفت...صورتم را بوسید و گفت: اونقدر صورتت خسته بود که دلم نیومد به خدا...آخ! نمی دانی، هیچ کس مثل مجید، غمخوار من نبود... 1362 پیش به سوی دانشگاه بزرگتر یکی از بهتریت دانش اموزان هنرستان و رشته برق بود. دیگر برای خودش در کارهای برقی استاد شده بود. یادم می آید یک بار یک زنگ با صدای بلبل در ست کرده بود. من چه می ...
انتقام دختر جوان از نامزد دکترش/ اسیدپاشی را خودش شروع کرد
تهران پذیرفته شدم به تهران آمدم و با پسر جوانی به نام یاسر که دانشجوی رشته پزشکی بود آشنا شدم. بعد از مدتی او به من پیشنهاد ازدواج داد و رابطه ما ادامه یافت تا اینکه درسم تمام شد و به شهرمان رفتم. روز قبل از حادثه به تهران که آمدم یاسر از من خواست همدیگر را ببینیم. حوالی بعدازظهر به خانه یاسر رسیدم. چند ساعتی از حضورم در آنجا گذشته بود که یک دختر جوان زنگ در خانه یاسر را زد. یاسر که ...
ازدواج های بدون تجمل، پایدارتر هستند
مهندس هستند. 2- در دوران کودکی تان بیشتر چه تفریح و سرگرمی داشتید؟ در دوران کودکی کنار بازی با همسالان به دوچرخه سواری علاقه زیادی داشتم. 3- چطور با همسرتان آشنا شدید و به چه وسیله ای ازدواجتان صورت گرفت؟ به واسطه یکی از دوستانم که ایشان هم نماینده مجلس بودند با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردیم. 4- جشن ازدواج شما چطور برپا شد؟ سال 69 ...
مقاومت و پایداری در اشعار فدوی طوقان و طاهره صفارزاده
بشری به ویژه فرهنگ شیعی است که تمثیلی از آن را می توان در نهضت های ظلم ستیز و آزادی خواه جهان، به ویژه ملل آشنا با فرهنگ حسینی یافت. صفارزاده نیز به عنوان شاعری شیعی، در سروده ی در راه صبح با تمسک جستن به این اسطوره، سعی در ترغیب مبارزان به مقاومت دارد؛ زیرا همواره مبارزان در طول تاریخ با تأسّی از امام حسین (ع) حماسه هایی از پایداری خلق کرده اند: در این حکومت شب/ در این حکومت نظامی شب/ تو روز را از ...
گفتگو با ساناز مینایی؛ از آشپزی سنتی تا آشپزی آنلاین با کدبانوی نام آشنای ایرانی
روزی در خانه تنها بودم و پدر و مادرم نبودند و من خواستم آشپزی کنم. مقداری برنج روی گاز گذاشتم بدون اینکه آن را بشورم یا نمک و روغنی به آن اضافه کنم. کمی هم عدس ریختم با سنگ و ریگ و... خلاصه اینکه غذایی سیاه شده و بدون نمک و وارفته درست شد که پدر و مادرم نتوانستند از آن بخورند و گفتند ما سیر هستیم. همین موجب شد که به اصطلاح به من بربخورد. در واقع می خواستم ثابت کنم که این کار را می توانم انجام دهم و ...
به خانه خاله ام رفتم / زمانی که به هوش آمدم با واقعیت وحشتناکی رو به رو شدم
به گزارش سرویس حوادث کواره، افسوس که من نمی دانستم او با این حرف ها چه نقشه پلیدی در سر دارد. زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری 20مشهد افزود: 4سال قبل با پسر یکی از اقوام ازدواج کردم ولی از روز اول زندگی مشترک خود با شوهرم اختلاف داشتم. متاسفانه شریک زندگی ام مردی بی احساس و خونسرد و بی تفاوت است و همیشه با نیش و کنایه مرا در حضور دیگران تحقیر می کند. او چندبار مرا جلوی چشمان ...
رویا نونهالی از دنیای بازیگری تا همسرداری
روالی کاملا منطقی فقط و فقط شخصیت هایی را برمی گزیند که جنس شان با روحیات یک زن میانسال همگن باشند. کفش هایم کو؟ دیگر فیلمی که از این بازیگر در سال جاری روی پرده رفت هم کاملا در همین مسیر بود. در آنجا هم نونهالی ایفاگر نقش زنی میانسال بود که بعد از سالها سراغ شوهرش می آید.در نیمه شب... نیز او ایفاگر زنی مطلقه و میانسال است که درگیر یک رابطه عاشقانه با جوانی خواننده می شود. در ...
با همایون شاهرخی؛ از پاس تا حاشیه های 2006
ادامه داده بودم. آغاز مربیگری در پاس و تیم ملی چطور شد که به عنوان سرمربی پاس تهران منصوب شدید؟ در مورد سرمربیگری اتفاقات جالبی برای من رخ داد. دوستانم همیشه به بنده لطف داشتندو همیشه یکی از گزینه های سرمربیگری این تیم بودم. در سال 56 که از فوتبال خداحافظی کردم، همان زمان کاندیدای مربگیری تیم ملی جوانان ایران شدم که برای یک دوره مربگیری به آلمان بروم، اما موازی با ...
اطلاعات جدید از ماجرای اسید پاشی کوی فراز/یاسر درخواست شرم آور کرد و...
که دانشجوی رشته پزشکی بود آشنا شدم. وی افزود: یاسر پس از مدتی پیشنهاد ازدواج را مطرح کرد و همین باعث شد تا رابطه ما ادامه داشته باشد تا اینکه درسم تمام شد و به شهرمان بازگشتم. پس از مدتی دوباره به تهران آمدم تا اینکه روز حادثه با اصرار یاسر برای دیدنش به خانه اش رفتم و چند ساعتی در خانه یاسر بودم که دختر جوانی زنگ خانه را به صدا در آورد. یاسر با دیدن دختر جوان ...
روایت 500 هزار تومانی که 6 میلیارد شد!
های اول بود. بنابراین وقتی به خاطر فشار اقتصادی قرار شد بین ادامه تحصیل و کار در بازار یکی را انتخاب کنم، بازار را انتخاب کردم. محمدحسن در بازار با برندهای روز دنیا آشنا می شود: شاگرد مغازه بودم، اما مارک های معروف برایم مثل اسم و فامیل دوستانم بود و همه را حفظ می کردم. اتفاقا خوب بود که آن جا کارگاه تولیدی نبود چون در این صورت ذهنم بسته می ماند. مدل های مختلف لباس در ذهنم می نشست و به این ترتیب من ...
ماجرای خانواده ای که در سرمای شدید در چادر زندگی می کنند! +تصاویر دردناک
شود که یا زمین را پس دهد و یا خانه سرایداری را ترک کند. (ع-ر) در رابطه با مشکلاتش گفت: صاحب خانه از فروش زمین به من پشیمان شد و تلاش کرد با تهدید به بیرون کردن من از خانه اش، مرا مجبور کند زمین را به او پس بدهم اما وقتی مقاومت من را دید خانه را از من گرفت و به دلیل نداشتن خانه مجبور شدم در روستای میرمحله چادر بزنم. این هموطن شمالی در مورد شرایطش گفت، چند مدتی است که هوا به ...
تصویر شاهد آزادی در شعر فرّخی
از شعرای آن روز، شعر را ابزاری در جهت نیل به مقاصد اجتماعی- سیاسی خود قرار داد. او با آشنایی عمیق با ادب گذشته و نگاهی خلّاق و نوگرا نسبت به مفاهیم نوظهور، شعر را عرصه ی تلفیق مفاهیم سنّتی و نو نمود. وی برای برجسته تر نمودن مفهوم جدید آزادی در معنای امروزی آن، این مفهوم را جایگزین معشوق، با تمام ویژگی های آن که گاه در ادب عرفانی در معنی خداوند به نهایت قداست خود می رسد، کرده است. درک زاویه ی نگاه ...
وصال دوست در کنار دوست
شیراز انتقال دادند . تا شش ماه بعلت شکستگی و زخم عمیق پا و دست به صورت درازکش بودم . روحیه ام خیلی خوب بود . اما به هر حال دیار غربت آثار خاص و دلتنگی خودش را روی روح و روان انسان می گذارد . یک روز صبح چشمانم به جمال آقا جواد و بچه های دبیرستان روشن شد و غربت شش ماهه ام را بکلی فراموش کردم . او حتی پدر و مادر و خواهرم را از روستا برای دیدن من آورده بود . از آن روز به بعد تا چندین ماه کار ...
ارشیا مرا از مردها متنفر کرد / زن بیوه در دام 2 مرد شیطان صفت افتاد
زیبا آشنا شدم که خودش را بسیار خوب و مودب جلوه می داد. من هم در اوج هیجانات دوران جوانی به هم دانشگاهی ام علاقه مند شدم و هر روز بیشتر از روز گذشته عاشق و دلباخته ارشیا می شدم. تا این که او به خواستگاری ام آمد. خیلی زود مراسم جشن عقد و عروسی برگزار شد و من در دانشگاه مدام به خودم می بالیدم که ارشیا مرا برای ازدواج انتخاب کرده و در بین دوستانم خودم را یک سر و گردن بالاتر می دیدم. اما این خوشحالی و ...
شب ها چند نفر می آیند و مرا اذیت می کنند / دختر از زندگی جهنمی در خانه پدرش می گوید
قهر می کند و به خانه پدر بزرگم پناه می برد می آید و التماس می کند که پشیمان شده و قول می دهد که خوب شود و با زور مادرم را به خانه برمی گرداند. اما این شرایط آرام فقط چند روز وجود دارد و دوباره روز از نو، روزی از نو... بازهم همان رفتارها و.... یک سالی است که وقتی می خواهد بخوابد یک قمه کنارش می گذارد و نیمه های شب از جایش بلند می شود و قمه به دست در خانه عربده کشی می کند. شب ها از دست ...
زمانی که واقعیت تلخی را در مورد دختر 11 ساله مان فهمیدیم دنیا جلوی چشمانم تیره و تار شد
هم بچه هستم. شیرین پس از مکث کوتاهی افزود: از مدتی قبل با برادر همکلاسی ام که 17 ساله است دوست شدم و روزی که مامانم متوجه شد چه اشتباهی کرده ام از خانه فرار کردم ولی چون نمی دانستم کجا باید بروم توی یک پارک نشسته بودم و گریه می کردم که پلیس مرا پیدا کرد و... . حمید نجات دکترای روان شناسی و مشاور خانواده در این باره می گوید: فطرت آدم ها به طور کلی پاک است و در بحث رفتارها و آسیب های ...
وقتی یک جوان آمریکایی برای شناخت حسین راهی کربلا می شود
ها دارند، به 5 دقیقه هم نمی کشد. همگی مشغول کارهای خود شدیم. 20 دقیقه ای گذشت و سید یعقوب مرا صدا زد و گفت: الآن بیشتر از 20 دقیقه گذشته ولی همچنان آتش اجاق ها مث لحظه اول هست. خود من هم متعجب بودم. معمولاً وقتی می خواهیم متوجه شویم که کپسول گازی، پر است یا خالی! آن را بلند می کنیم که ببینیم سبک است یا سنگین! که اگر سبک باشد، یعنی گازی درونش نیست و اگر سنگین باشد، بلعکس... ولی ...
نمی دانستم چرا عمو فرخ با مادرم زندگی می کرد / تازه فهمیدم چرا نمی گذاشتند با کسی ازدواج کنم
مردی تا پایان عمر شریک زندگی غم بارم نخواهد شد! تا این که هنگامی که در یک روز بهاری سوار ماشین مادرم بودم، با یک اتومبیل تصادف کرده و چون من مقصر بودم، قرار شد با یکدیگر به بیمه رفته تا خسارت آن مرد را بدهم و درهمان جا بود که ناباورانه برای نخستین بار با مرد رویاهایم، نادر، آشنا شدم. مردی سی و سه ساله، که فقط به خاطر نگهداری از مادر پیرش، با اینکه تحصیلاتش را نیز تمام کرده بود، تا آن ...