سایر منابع:
سایر خبرها
بازیگر جم: یک مشت قالتاق در جم کار می کنند
راهنمایی و حقایق را برایشان روشن می کنم. مثلا جوانی که آنجا راننده من بود و هر روز مرا از محل اقامتم در هتل کرملین به سرصحنه فیلمبرداری می برد، یک موزیسین بود. وقتی او را در این وضع می دیدم، ناراحت می شدم و خجالت می کشیدم. اولش فکر می کردم کریمیان چقدر ناسیونالیست است و دارد از ایرانی ها حمایت می کند، اما همان حقوق اندک بچه ها را هم بموقع نمی داد و برخی سه چهارماه حقوق طلبکار بودند. چند وقت پیش ...
یک عصر پاییزی با محمود دولت آبادی
دنبال دخترش است، و یکی می خواهد تکلیفش را با خودش روشن کند. این خودش جامعه کوچکی است... بله. اسم نیست یکی از مهم ترین داستان هایی است که نوشته ام و فکر می کنم اگر آن را ننوشته بودم کلافگی ام خیلی شدیدتر می شد، چون اصلا شوخی بردار نبود. در دوره ای بعد از جنگ جهانی دوم طوری شده بود که می شد، گفت؛ آدم ها یکدیگر را نمی شناختند. همه داستان های این مجموعه متعلق به سال ...
بازیگر بازگشته از شبکه جم: آنجا یک مشت قالتاق پدرسوخته کار می کنند
دارم یاد می گیرم. آنها قرار بود همه مخارج مرا تامین کنند، اما از نوعِ پول دادنشان فهمیدم که مخارج را از حقوقم کم کرده اند. من اعتراضی نکردم، چون همسرم که در ایران بود به من گفت: به آنها بگو مهرم حلال، جانم آزاد. واقعا از شرایط جم داشتم افسرده می شدم و در آن جهنم از بین می رفتم. محیط نامناسب، دوری از وطن، نابازیگری، ناکارگردانی و نابلدی دیگران آزارم می داد. من که در سال های فعالیتم در نمایشنامه ها و ...
پیام همسر شهید مدافع حرم برای داعش
دوم که می خواست برود مخالفت کردم اما بعد دلم را گذاشتم پیش حضرت زینب(س) و گفتم برو. گفت: خیلی خوشحالم از اینکه تو به من روحیه می دهی و می گویی برو. همسر بعضی ها خبر نداشتند اما من می دانستم. قرار نبود همه را ببرند اما چون نیرو لازم شد کل گردان را بردند. *خدافظی نکردم! موقع رفتن ساکش را خودم بستم اما خیلی گرم خداحافظی نکردم چون قرار بود روز هجدهم ماه بره اما سه روز زودتر ...
آموزش سرلشکرهای سوری توسط مستشاران ایرانی
.... این مشکلات شاید در یک بازه کوتاه مثلا چند ماهه قابل تحمل باشد، ولی وقتی چند سال طول می کشد. دیگر کارد به استخوان می رسد. دیدن شهرهای نابود شده، خانه های ویران -که بعید می دانم تا سالها دولت سوریه توان بازسازی آنها را داشته باشد- دیدن وضعیت مهاجرین جنگ زده در شهرهایی مثل دمشق که با چه فلاکتی زندگی می کردند و در واقع فقط زنده بودند. بچه هایی که هیچ آینده ای برایشان قابل تصور نبود و ...
طبل بزرگ جنگ زیر پای بسیجی کوچک
.... از آنجا رفتیم به یک باغ بزرگ نخل خرما آنجا به ما اسلحه و تجهیزات دادند. بعد دیدم همه اسلحه هایشان را باز و تمیز می کنند ویک تیر هوایی هم شلیک می کنند. تا آن زمان من اسلحه ای را باز و بسته نکرده بودم. شب هایی هم که برای همکاری با بسیج محله می رفتم به من اسلحه نمی دادند. با این حال اسلحه را گرفتم و زیرچشمی به بقیه بچه ها نگاه کردم. اسلحه کلاش بود و باز کردنش کار سختی نبود. از روی دست دیگران ...
درباره تاریخ ایران کنجکاو هستم
اصلی سریال را تعیین می کردند، بنابراین بازیگر می توانست از هر آنچه که دارد، در کارش بهره بگیرد. همین تفاوت باعث می شد که من نه نگران باشم و نه بترسم و طی دو سالی که با سریال معمای شاه همکاری داشتم و خیلی خوب پیش بروم. فقط دو سال کار کردید؟ ولی به نظر می رسد گلنار در تمام طول سریال حضور دارد! گلنار تقریبا در تمام سریال حضور دارد اما من زمانی کارم را با این گروه شروع کردم که ...
روایتی خواندنی از دیدار خانواده شهدای مدافع حرم با رهبر معظم انقلاب +گزارش تصویری
...> مادر دوباره ادامه می دهد که یک بچه ی دیگر داشتم که هشت سال اسیر بود! آقا می پرسد: چرا نیاوردی شان؟ و پدر جواب می دهد دیگر جا نبود! آقا با خنده می گوید: جا نبود؟ این همه جا! نگاهی به مسئولان جلسه می کند و با لبخند به پدر می گوید: خب در یک ماشین دیگر می آمد! نوبت می رسد به همسر شهید؛ آقا از روی برگه می خواند : - خانم منیره فخیمی، همسر گرامی شهید مجید مختاربند؛ حال شما خوبه؟ ...
اینجا گلشهر ؛ فرهنگ دست نخورده افغانستان در دل ایران
فرهنگ های دست نخورده افغانستانی، از پوشش گرفته تا غذا تا بازارهایش تا همان لبخند نمکین بر روی چهره های رنجور اما امیدوار مردم افغانستان. توصیف این همه ماندگاری فرهنگ در سال های طولانی غربت و مهاجرت از حوصله شما و توان این قلم خارج بوده و باید بود و دید و لمس کرد، بازار داغ فروش دیگ های منتو(یکی از غذاهای محلی مردم افغانستان) و چمچه ها را که همان ملاقه های بزرگ برای میهمانی هاست و گوشت ...
ما ژنتیکی باهوش تریم!
گروه گوناگون تیتریک ، روز دانشجو که می شود همه دوست داریم چند جمله ای درباره این قشر و دغدغه هایش بگوییم. دغدغه هایی که انگار در سال های اخیر بیشتر از آنکه بوی دانش و مسئولیت اجتماعی بدهد، بوی مدرک گرفته است و حالا ازیک طرف دانشجوهایی داریم که در دانشگاه خیلی دنبال دانش نیستند و اگر هم دانشجوی نمونه ای باشند، در بیرون از دانشگاه این دانش خیلی به کارشان نمی آید یا اینکه درنهایت مجبورند کشور را ترک ...
لبخند پدر در لحظه دیدار
.... حاج خانم چند فرزند دارید؟ مادر شهید: پنج فرزند داشتم. دو دختر و سه پسر که دوتا از پسرها شهید شدند. 16 ساله بودم که عبدالحمید به دنیا آمد. از همان دوران بارداری خیلی مسائل را رعایت می کردم تا روی بچه ها اثر خوبی داشته باشد. پدر شهید: عبدالحمید متولد بهمن سال 34 و عبدالمجید متولد شهریور سال 39 بود. حاج خانم هیچ وقت بی وضو به بچه ها شیر نداد و همواره می کوشید تا ...
مادرم با کار کثیفش از پدرم انتقام گرفت / کارهای زننده اش پای مرا هم به خانه مرد همسایه باز کرد
چیست واز طرفی می خواست یک شریک برای بساط دود و دمش پیدا کند وچه کسی بهتر از من بود. سعید افزود: سرتان را درد نیاورم، معتاد شدم واز چند وقت پیش عمویم دست به کار شد تا ترکم بدهد و با اصرارهایش من در یک مرکز ترک اعتیاد بستری شدم. دیروز مرخصی گرفتم و بیرون آمدم ودست به سرقت زدم. نمی دانم چرا بدنم مور مور می شد بروم و مواد بخرم. در حال فرار بودم که ماموران کلانتری ...
نیم قرن خاطره بازی با جعفر والی
انداخته بود برای لهستانیها و شبهای جمعه در محل لباس ، خوراکی و... جمع میکرد. یک نوع همکاری و همیاری در مردم بود. غذا میپختند و برای آنها میبردند، این همدلی ریشه های فرهنگی دارد. چطور شد که به فضای هنرستان علاقه مند شدید؟ بهطور کلی همه بچهها در این سن و سال از بازیگری و نمایش و این طور کارها خوششان میآید. آن زمان دورهای بود که موانع برداشته شده بود و مقداری آزادی عمل وجود داشت ...
ماریتا لورنز، جاسوسی که عاشق فیدل کاسترو بود
هوایی نکرد و دلیل شکست آن بود. اوسؤالد هم آنجا بود. پرمدعا و گوشه گیر بود. کمی به او مظنون بودم و او هم از من خوشش نمی آمد. آیا او قاتل کندی است؟ او هم در این قتل دست داشت، ولی تنها تیرانداز نبود. به نظر من، یک نفر دیگر هم وجود داشت. چرا؟ من در یک عملیات انتقال اسلحه از میامی به دالاس شرکت داشتم. وقتی به آنجا رسیدیم، جک رابی (مردی که اوسؤالد را به قتل ...
عشق به دختر همسایه عباس آقا را کربلایی کرد!
من دختره رو می خوام اگه می شه برام خواستگاری برو . پسر عمه از مادر من می خواست که برایش خواستگاری برود. مادرم هم می گفت: چرا من بروم؟ خب برو از مادرت بخواه که برات آستین بالا بزنه. بلوز سفید یادم است یک روز عباس بلوز سفید یقه آخوندی با شلوار مشکی پوشیده بود. به اصطلاح آن زمان حسابی تیپ زده بود. بوی عطر و ادکلنش هم که تا چند متر آن طرف تر می آمد. به خانه ما آمد و با اصرار از مادرم خواست ...
انصاری: با برانکو صحبت کردم و مصمم شدم از پرسپولیس بروم
...: نظرات متفاوت است. اگر فکر پیشرفت نکرده بودم هرگز راهی پرسپولیس نمی شدم. من اهداف زیادی داشتم که پرسپولیس را انتخاب کردم. در سه ماه شاید بسیش از هر سال فوتبالی خود تمرین و تلاش کردم. خیلی بالا و پایین کردم اما احساس کردم شاید آن کارایی لازم را برای پرسپولیس نداشته باشم. اگر در این سن و سالی که دارم بازی نکنم همه چیز از دست می رود. با صحبتی که برانکو کرد به قطعیت رسیدم که آن جا ماندنم به صلاح ...
رهبرانقلاب: خواص را خدا ان شاءالله هدایت کند امّا برای مظلومیت من اصلاً غصّه نخورید
بچه هایی که شماها دادید، چه همسران، چه فرزندان، چه پدران و مادرانشان، بدانند که واقعاً مایه ی افتخارند. این فقط شعار نیست؛ واقعیّت قضیّه این است. [اینها] در هر ملتی که باشند -حالا ممکن است شناخته شده نباشند برای فلان شهر، برای فلان روستا. [ممکن است کسی] مشغول یک شغل معمولی است؛ ستاره نیست، مثل بعضی ها که در جوامع به خاطر هیاهو به توهّم ستاره شدن هی دارند کار میکنند؛ اما اینها- ستاره ی واقعی اند؛ ستاره در چشم ما نیستند؛ ما که چشممان نزدیک بین و کوته بین است؛ در ملأ اعلی اینها ستاره اند. ...
حقایقی درباره علی حاتمی
.... جمشید مشایخی در سال 82 در مراسم بزرگداشت علی حاتمی گفت: زنده یاد علی حاتمی، چون قصه ها را خودش می نوشت در خیال خودش شخصیت ها را می نوشت و آن ها را انتخاب می کرد و برای هزاردستان بهروز وثوقی را می خواست در یکی از نقش ها انتخاب کند، ولی نتوانست چون شرایط فراهم نبود. حسن روحانی و حاجی واشنگتن علی حاتمی به نظر می رسد علی حاتمی از سینماگران محبوب حسن روحانی رییس جمهور ایران ...
سوار بر غفلت
چند بار به او گفته بود که می تواند در مغازه او مشغول به کار شود، اما او گوشش به این حرف ها بدهکار نبود. حقوق بازنشستگی پدر را می گرفت و خرج می کرد. یک شب ساعت دو که به خانه برگشت، مادرش را دید که پایین تخت افتاده. خواهرش همه کارهای او را انجام داده و رفته بود. احمد هر چقدر مادر را صدا کرد جوابی نشنید. با اورژانس تماس گرفت. وقتی پزشکان وضعیت مادر را چک کردند، یکی از آنها گفت: این مادر دو ساعتی است ...
اولین روز دانشگاه من ...
اولین روزی را که به دانشگاه رفتم کاملا به خاطر دارم. یک دانشجوی ورودی صفر کیلومتر که با کلی هیجان و اشتیاق آماده شده بودم، بهترین لباس هایم را پوشیدم تا به اولین کلاس درسمان بروم. روز اول بود و من هیچ جا را بلد نبودم. مات و سرگردان در راهروهای دانشکده می چرخیدم. انگار همه راهروها مثل هم بود، حسابی سرگردان شده بودم. با خود می گفتم: "انگار مدرسه خیلی بهتر و منظم تر بود! آنجا حداقل یک ...
لیلا ابراهیمی، دختر رکوردشکن
دویدن به آنجا می روم و پیش از آن هم یک زمان طولانی در پارک ملت می دویدم، اما در حال حاضر در پارک طالقانی می دوم. بله مخصوصا سفرهای خارجی را خیلی دوست دارم. آخرین سفر داخلی ام به شمال و خارجی هم آخرین سفرم چند ماه پیش به دوبی بوده است. من سال پیش سفری به آمریکا داشتم که در آنجا شهری بود به نام یوتیکا که شبیه شهرهای شمالی ما بود. شهری بسیار آرام با جمعیتی بسیار کم که ...
40 روز روزه داری و اعتکاف برای رفتن به سوریه+تصاویر
اخلاق منحصر به فردش در خانواده می درخشید. همه خواهر و برادرها به خوبی می دانستند که تنها محمد لایق واقعی شهادت بود. محمد اسدی شهید مدافع حرم اهل مشهد اول ماه رمضان امسال در سوریه به شهادت رسید و پیکرش در منطقه ماند تا در زمره شهدای جاویدالاثر باقی بماند. او از شهدای دانشجوی مدافع حرم به شمار می آید، تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی رشته حقوق به پایان رسانده بود. فاطمه اسدی خواهر بزرگتر شهید ...
کارتن خوابی همراهان بیمار
. تمام مدارک را. دروغ که نمی گویم. آدم اگر گرفتار نباشد، مگر دیوانه است در این سرما گوشه خیابان بماند. کجا بروم؟! بچه ام اینجاست. حالا موقتاً گذاشتند بمانم. یکی از مردهای بیرون چادر، آنکه از همه مسن تر است، دست ها را داخل جیب کرده و صورتش را با شال ضخیم پوشانده است. به راسته پیاده رو اشاره می کند و می گوید: اینجا حداقل 20 تا چادر بود. نگذاشتند وسایل شان را درست جمع کنند. همه را بردند. دقیقاً نمی ...
رو درو با علی دایی/ناگفته های علی دایی از همه چیز
مسائل نبود، به هیچ عنوان در فوتبال کار نمی کردم. اتفاقاتی که می افتد، حق هایی که ناحق می شود، خیلی روی من تاثیر می گذارد. متاسفانه یا خوشبختانه به فوتبال علاقه دارم و اگر این دلبستگی و عشق نبود شاید هزار سال دیگر هم سراغی از آن نمی گرفتم. تیم ملی نتایج خوبی می گیرد و مردم راضی هستند. شما عملکرد تیم کی روش را چگونه ارزیابی می کنید؟ تیم ملی، کادر فنی و تمام دست اندرکارانش تا الان ...
گروگان گیری دانشجویان منتقد در روز روشن!
در حکمی – که البته در جای خود محل بحث حقوقدانان بود- وی را مجرم شناخته و به اعدام محکوم کرد؛ حکمی که مانند تمام احکام دادگاه های بدوی، فرصت اعتراض و تجدید نظر داشت و به سرعت در همان مسیر طبیعی قضایی مورد تجدید نظر قرار گرفت و رد شد. همین کافی بود تا لوکوموتیو تخریب و شانتاژ اصلاح طلبان به راه بیفتد و همه جور تهمت و ناسزا را روانه نیروهای انقلابی کنند و مسئولیت و تقصیر همه ظلم های تاریخ بشریت، از ...
گزارش خبرنگار اعزامی آفتاب یزد به مناطق محروم کرمان فراموش شدگان
؛ چون نه پولی برای خرید مواد وجود دارد نه ساقی ای که حاضر باشد این همه سختی مسافت را به جان بخرد و مواد را به روستا برساند، نه توانی برای رفتن به شهر و خرید مواد. دختری با لباس محلی نظرم را جلب می کند. به شدت کم سن و سال نشان می دهد اما شکم برآمده اش می گوید برای خود خانومی شده... می گوید پا به ماه است و حال و روز خوشی ندارد. درد امانش را بریده اما پولی بابت رفتن به سونوگرافی ندارد. تنها کاری ...
جذب مردم به هر قیمت، مصداق ابتذال است
... این رسم نامالوف و نامتعارفی است که در همه حوزه ها و همه دنیا وجود دارد. یعنی افرادی برای این که گوی رقابت را از رقیبان بربایند، متوسل به انواع شیوه ها می شوند. چرا ما معتقدیم سینمای قبل از انقلاب، سینمای مناسبی نبود؟ یکی از دلایل عمده اش این است که سینمای قبل از انقلاب با تمام امتیازاتی که از روی جذب و سرگرم کردن مردم داشت، به خاطر نگاه غیرعلمی به سینما، متوسل به همه نوع شیوه ای برای جذب ...