سایر منابع:
سایر خبرها
زیر پای عراقی ها به وجعلنا اعتقاد پیدا کردم
پدرم مادرم هم مادرم بود، هم پدرم. چون در کودکی پدرم را از دست دادم. از همان دوران خیلی کنجکاو بودم و به کارها ی فنی و خلاقیت های علمی علاقه داشتم. برای همین، رفتم هنرستان. کاردستی های زیادی درست می کردم. یک بار فرستنده و گیرنده ی رادیویی درست کردم. برای این که دردسر نشود، فرستنده را دادم دست یکی از دوستانم تا نگه دارد. او رفته بود روی موج رادیوی یک مغازه دار که با او لج بود و هر چه می ...
جمال میرصادقی؛ داستان شصت ساله ادبیات ایران
محمدتقی برومند، سیاوش کسرایی و محمد اعتمادزاده در نهایت منحل شد، کسی سراغ من نیامد چون واقعا من عضو هیچ حزبی نبودم. حتی بعد از چند وقت کسانی مثل آقای سایه طوماری را آوردند که بنده امضا کنم اما به ایشان گفتم چون من دوستان مشترکی در بین دو گروه دارم، اجازه بدهید به این قضیه وارد نشوم. اما بعدش شما عضو شورای نویسندگان شدید. بله، آن هم به درخواست یکی از دوستانم، آقای خسروی که البته ...
4 سارق مالباختگان را با رژلب تهدید می کردند
و هنوز سراسیمه بود، به بازپرس گفت: من در طبقه آخر یک آپارتمان در شمال پایتخت زندگی می کنم. چند روز پیش برای مسافرت به شهرستان رفتم و وقتی برگشتم، متوجه شدم که قفل در آپارتمانم شکسته است. وقتی وارد خانه شدم، همه جا به هم ریخته بود. بلافاصله به سراغ گاوصندوقم رفتم که متوجه شدم آن را دزدیده اند. از آنجا که خانه من تک واحدی است، مشخص بود که دزدان از این فرصت استفاده کرده و به راحتی قفل در را شکسته اند ...
مصرف شیشه با قتل مادر گره خورد
بعد به خانه رفتم. با چاقو ضربه ای به پهلوی ماد رم زد م و پس از اینکه او روی زمین افتاد از خانه بیرون رفتم و سیگار کشید م، بعد د وباره به خانه برگشتم و متوجه شد م ماد رم جان باخته است بعد نیز با ابراهیم تماس گرفتم و با کمک وی جسد ماد رم را به بیرون از خانه برد م و د ر آنجا جسد را آتش زد م. پروند ه به د ستور بازپرس مرشد لو د ر حال پیگیری است. ...
تاراج خاک وطن
از خداحافظی و کم شدن بار سنگین احساسی که صدای قهوه چی با آن لهجه سنگین در گوشم باقی گذاشت و اینکه به من مشکوک شده بود که برای چه به دنبال خاک هستم، مدتی بعد به سمت یکی از همان جوان های باربر که بارش چند کارتن بزرگ یکی از برندهای معروف کفش های اسپورت بود، رفتم. گفتم باربر هستی یا بار برای خودتان است؟ گفت بار داری؟ گفتم نه فقط می خواستم بپرسم اگر باربر هستی، تا به حال بار خاک سفارش داشته ای؟ بدون ...
مرگ مرموز شوهر در پی رابطه پنهانی همسر
وارد خانه شده است، این بار به همدستی در قتل با هرمز اعتراف کرد و گفت: هرمز بعد از اینکه به وسیله شوهرم سوزانده شد، از او کینه به دل گرفت و به من گفت کامران را می کشد. گفت برایت خانه می خرم و بچه هایت را هم بزرگ می کنم؛ من هم که از شوهرم کینه به دل داشتم و به خاطر اینکه هر شب از او کتک می خوردم ناراحت بودم، قبول کردم کمکش کنم. آن شب هرمز پودری به من داد و من هم آن را به شوهرم دادم؛ البته در غذایش ...
شهید "علیمردان خان بختیاری" را بیشتر بشناسید
شهرکرد را تخلیه کردند و قشون دولتی این شهر را به تصرف خود در آوردند. چند روز بعد در سه فرسنگی شهرکرد جنگ خونینی صورت گرفت ولی این بار نیز بختیاریها شکست خوردند. اردوی دو هزار نفری بختیاری که به مدت پنجاه روز در حال نبرد بود و از مهمات و اسلحه کافی و مجهزی نیز برخودار نبود، شجاعانه جنگیدند و علیرغم خلق حماسه ی وصف ناشدنی و رشادتهای فراوان با سلاحهای ابتدایی، پس از چند روز در مقابل قشون مجهز، زبده ...
با معتادان یقه سفید آشنا شوید!
...> سارا شاکری که در بخش پذیرش پزشک قانونی تهران مشغول به کار است، موارد بسیار زیادی از جرائم ناشی از مصرف شیشه دیده است. مواردی که تاثیر بسیار بدی بر ذهن و روحش گذاشته اند. یک بار آقایی را آوردند که شیشه مصرف کرده بود. توهم زده بود و پسر دو ساله اش را با 14 ضربه چاقو به قتل رسانده بود، بعد هم پای خانومش را با ضربه قمه از مچ قطع کرده بود. تنها شانسی که آوردند این بود که خواهر آقا پزشک بود و پای قطع شده ...
قتل هولناک مرد افغانی در شیراز
کردم و بعد از زدن چند ضربه به پیرمرد، از آنجا فرار کردم اما همسایه ها متوجه ماجرا شدند و شروع به تعقیب من کردند. من هم به خیابانی گریختم تا مخفی شوم اما آنها ردم را گرفتند و دستگیر شدم. بعد از اعترافات هولناک قاتل یکی دیگر از همدستانش که در این نزاع بود نیز دستگیر شد. در ادامه متهم به قتل نزد بازپرس پرونده به قتل اعتراف و صحنه جنایت را بازسازی کرد. بدین ترتیب این پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه ارسال شد. منبع:خبر جنوب ...
تحت تاثیر توهم ناشی از شیشه جنایت کردم
برای نخستین بار از یکی از دوستانم در پارک محلمان 5 هزار تومان شیشه خریدم و مصرف کردم، بعد به خانه رفتم و متوجه هیچ چیزی نبودم، در خانه تحت تاثیر شیشه و در توهم ناشی از مصرف آن، مادرم را به قتل رساندم. 21 آبان سال جاری مرد افغانستانی با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران اعلام کرد همسرش مفقود شده است، این مرد در ادامه اظهاراتش به محمد مهدی مرشدلو؛ بازپرس شعبه هفتم این دادسرا گفت: روز ...
مصاحبه با میشل توبور؛ نویسنده ای که دو هزار کتاب نوشت!
که چرا دوربینی همراه من نبود تا آن صحنه سورئالیستی در مقابل حیاط خانه اش را ضبط کنم. پس تصمیم گرفتم یک بار دیگر ببینمش، ولی این بار با ضبط گفت و گو. چند ماه بعد، یعنی در فروردین 1394، حضور دوست سینماگر و فیلمبردارم مسعود جعفران قران سعد شد و با میشل بوتور قرار دیگری گذاشتم. پیرمرد باز هم با روی گشاده ما را پذیرفت. گفت و گوی آن روز مفصل بود، تمام روز را آنجا بودیم، از هر دری سخن گفتیم و ...
ماجرای مهمانداری که در سانحه قطار سمنان مفقود شد
پدری مان هم در هشترود سوخت. بخاری نفتی آتش گرفته بود. خوشبختانه پدر و مادرم در خانه نبودند اما همه چیزمان در آن خانه سوخت. صدای قاسم هم پر از اضطراب است. تند تند حرف می زند و گاهی میان حرف هایش مکث های نسبتا طولانی می کند تا نفسش جا بیاید. می گوید: برادرم محمد تازه رفته بود مراغه و آنجا خانه ای برای زن و بچه اش اجاره کرده بود. چند ساعت بعد از این اتفاق یکی از دوستانم به من زنگ ...
عروسم به من درس زندگی یاد داد
هروئین اعتیادآور است و هیچ وقت هم سراغ آن نرفتم. دفعه اول که تریاک کشیدم، انگار روی ابرها پرواز می کردم. صبح که می خواستم سرکار بروم، انرژی ام زیاد بود و سرحال بودم. محمد دو سال اول که تریاک مصرف می کرد، مشکلی نداشت، اما بعد از آن دردسرهایش شروع شد. دل و دماغ نداشت به محل کارش برود. صبح ها به سختی از خواب بیدار می شد و در طول هفته شاید یکی دو بار سرکار می رفت. محمد با این که مصرف کننده ...
رامین گفت قبل از خواستگاری باید هم خوابی کنیم تا پدرم با ازدواج موافقت کند و من پذیرفتم، اما
کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: سه سال قبل وقتی مادرم را از دست دادم، دچار افسردگی شدیدی شدم، به طوری که کارم به بیمارستان روان پزشکی کشید و چندین ماه بستری شدم. پس از آن که از بیمارستان به خانه بازگشتم، پرستاری از برادر 4ساله و رسیدگی به امور خانه را به عهده گرفتم، چراکه پدرم از صبح تا شب مشغول کار بود. مدتی بعد از این ماجرا، پدرم با اصرار اطرافیان با زن دیگری ازدواج کرد اما من نمی توانستم با ...
او با دختر خواهر مطلقه من ارتباط برقرار کرد / مجبورم کرد خودم را در اختیار پسران غریبه قرار بدهم!
همان روز که نتیجه آزمایش من را دید، در کمال شگفتی، مرا از خانه اش بیرون انداخت و من باز هم بی سرپناه شدم. مانده بودم که چه کنم! از یک طرف بیماری و از طرفی دیگر نیز بار دیگر بی سر پناهی، گریبان گیرم شده بود! به همین دلیل بی هدف به سوی پارکی روانه شده و چند روزی در آنجا در کنار معتادان کارتن خواب، شبها را به صبح رساندم تا این که سرانجام با عشوه های هدفمند و پنهان کردن بیماریم، توانستم با فردی به نام ...
رژ قرمز رمز سرقت سارقان خانه های اعیانی بود
داشت سارق یا سارقان به خانه ام دستبرد زده اند. ابتدا خیلی ناراحت نبودم. چون تمام جواهرات و برلیان های قیمتی خانواده ام که بیش از یک میلیارد تومان ارزش داشت، داخل گاوصندوق خانه گذاشته بودم، اما وقتی به سراغ گاوصندوق در اتاق خواب رفتم ، دیدم سارقان گاوصندوق خانه را سرقت کرده اند. وی در پایان گفت: سارقان روی آینه پذیرایی خانه ام با رژ قرمز نوشته بودند صاحبخانه به زودی بر می گردیم. پس از طرح ...
اعتراف وزیر عباسی به حقانیت امام عسکری(ع)
اثنا دربارن آمد و گفت: موفق قصد ورود دارد. موفق آن زمان ولیعهد بود. من احساس کردم آقا میل ندارد با او ملاقات کند. پدرم نیز این را فهمید و گفت: شما می توانید از راهی تشریف ببرید که با او ملاقاتی نداشته باشید. آقا از جا برخاست. دیدم پدرم نیز برخاست و آقا را تا بیرون در بدرقه نمود و برگشت. اعتراف وزیر عباسی به حقانیت امام عسکری(ع) من بعد از نماز عشاء به حضور پدرم رفتم و نشستم ...
فست فود باسُسِ دل پیچه
جلوی اغذیه فروشی جمع شده بودند نگاه کردم، که آیا اینها هم مثل من فقط برای تنوع در خوردن آمده اند یا برای سیر شدن؟ آقای فروشنده صدایم کرد و غذا را داد و من همانجا با عجله غذا را برسر میزی که چندان هم تمیز نبود، با ولع خوردم و به یاد حرف های سعید افتادم. *** صبح روز بعد با گریه از خواب بیدار شدم و همانطور که در رختخواب نشسته بودم مادرم را صدا زدم. دل پیچه امانم را بریده بود ...
خواب بازی !
آن تحت عنوان توهم اعتماد به نفس از طریق تسکین خاطر ناشی از ابراز وفاداری نسبت به نظم حاکم نام می برد! چیزی که از یک منظر آسیب شناسانه از چشمان نقاد میشل فوکو پنهان نماند و تبعات استاندارد سازی در چنان بدآیندی از قدرت و نظام سلطه جهانی را در حوزه زنان آن گونه وصف کرد که طی آن قدرت بر درونی ترین و خصوصی ترین تمایلات پنهان انسان تاثیر می گذارد و نوعاً بصورت یک هنجار آن را از بیرون شکل می دهد ...
گفت وگو با رضا کیانیان درباره حمایتش از کمپین من دریاچه ارومیه هستم
خانواده دور هم می نشینیم و آغاز سال نو را جشن می گیریم. خوب است به سفره هفت سین مان سین دیگری اضافه کنیم؛ سین هشتم؛ سرپناه کافی است به کسانی که سرپناهی ندارند، فکر کنیم. چون این فکر، بعدا به کنش تبدیل می شود. فقط یک پیشنهاد بود و اصلا در فکر این نبودم که به کمپین تبدیل شود. بعد متوجه شدم خانم بنی اعتماد در برنامه گلریزان طلوع بی نشان ها که برای کارتن خواب ها پول جمع می کردند، جایزه آسیا ...
تجاوز گروهی به دختر 14ساله در مسافرخانه
شعبه نهم دادسرای امورجنایی تهران گذاشتند و دختر نوجوان از ماجرای سیاهی پرده برداشت. المیرا گفت: همیشه با مادرم اختلاف داشتم و پس از فوت پدرم این اختلافات بیشتر شد و هیچ وقت نمی گذاشت با دوستانم به تفریح بروم و با محدود کردنم سعی داشت در خانه باشم و نصیحتم می کرد اما از رفتارش خسته شده بودم. وی افزود: چندی پیش در یک گروه تلگرامی با پسر جوانی به نام ناصر آشنا شدم که خیلی زود نسبت ...
توجه احسان را به خودم جلب کردم - شوهرم از پنهان کاری های من آگاه شد و مرا بلاتکلیف رها کرد
و معتبر برق شادی و سرور را در چشمان پدر و مادرم دیدم. اما با ورودم به دانشگاه و اشتباهی که مرتکب شدم، موجب سرشکستگی و خجالت پدر و مادرم گشتم.دوستی و ارتباط نزدیکم با حلیمه از من یک دختر سرکش و دروغگو ساخت. راه را به بیراهه رفتم و با تغییر پوشش و رفتارم، خودم را در منجلاب گناه و دورویی غرق کردم. تا جایی که به همراه دوستانم به جشن تولد حلیمه دعوت شدیم. با هزار دوز و کلک لباس های گران ...
انار، ویلچر، عصا و...
. یک بار هم کلاس طراحی رفته، اما کلاس رفتن برایش سخت است. می گوید: من دوستان خوبی توی مدرسه دارم، اما ترجیح می دادم حتی توی خانه درس بخوانم و امتحان بدهم. این کار برایش امکان پذیر بود، اما مادر و پدر اصرار داشتند او از خانه بیرون برود و در مدرسه درس بخواند. سارا می گوید: آن ها مشکلات مرا ندارند. نمی دانند زنگ تفریح از همان چند تا پله ی کوتاه حیاط بالا و پایین رفتن چه قدر سخت است؛ مخصوصاً ...
موسوی اردبیلی گفت در سینما عشق وجود ندارد
آیا محمد بهشتی فرزند شهید بهشتی از همسر آلمانی اوست] من 37 سال است که این را توضیح می دهم، جالب است که این پرسش هنوز هست. مادرم به من زنگ زد گفت یکی از همسایه ها گرفتاری دارد، می شود کمکش کنی؟ خلاصه آن شخص آمد و در ابتدا خیلی ابراز ارادت به پدر مرحوم من کرد. من از نوع ابراز ارادتش فهمیدم که منظورش مرحوم شهید بهشتی است، مشکلش را گفت و من هم بالاخره کارش را حل کردم بعد گفتم شما فکر کردید من پسر دکتر ...
پیام همسر شهید مدافع حرم برای داعش +عکس
تر بودند اما می دانستم خیلی وقت ندارد تنها یک سلام و احوال پرسی می کردم و از اوضاع جویا می شدم. چهارشنبه ساعت 2 و نیم بعد از ظهر بود که دیدم تلفنم زنگ می خورد، از شماره فهمیدم علی هست. پرسیدم حرم نرفتی؟ گفت: چرا دوبار رفتم. به خنده گفتم: خیلی نامردی تو دو بار رفتی اما من یکبار هم نرفتم. گفت قسمت من هم این بود. احوال پرسی های معمول را کردیم بعد گوشی را دادم به برادرش و قطع کردیم. *اعلام ...
چرا متقاضیان فروش کلیه سر از بازار سیاه در می آورند؟
...: رنگ آسایش صدف چند سال مشکل کلیه داشته است. او می گوید: پدرم کلی زیر بار قرض رفت تا توانست 70 میلیون پول جور کند و برای من کلیه بخرد. اشک هایش را پاک می کند و می گوید: چند سال در نوبت بودم.الان بعد از سالها رنگ آرامش را می بینم.با اینکه بسیار برایمان گران درآمد ولی مادرم همیشه دعا گوی کسی است که به من کلیه داده است. او معتقد است که کسی که کلیه اش را می فروشد از سر فقر این کار را می کند و ...
نگاهی به خدمات و مظلومیت امام حسن عسکری علیه السلام
.... امام می گوید: هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست. ابوالادیان می گوید: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری را دیدم که نشسته، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند. من از این ...
گفت وگوی فرصت امروز با ناهید رحمان پور، طراح مبلمان و دکوراسیون ایرانی / می خواستم آتش نشان شوم ولی طراح ...
. کار را در حالی آغاز کردم که از همان ابتدا باید ماهی 120هزار تومان قسط می دادم و کارهای عمده ای هم به من سفارش نمی دادند بنابراین کارهای کوچکی مانند ساخت قاب های تزیینی، مبلمان کوچک و میزهای کوچک را پیش می بردم تا هزینه هایم تامین شود. البته از ابتدا هدفم ارائه طرح های نو به بازار بود. به همین دلیل استقبال خوبی از آثارم شد و سفارشی ساز هم شده بودم. دو سال بعد از کار دوره ارشدم را شروع ...
درددل های وحشتناک قاتل قبل از اعدام در مشهد / به هیچ کس رحم نمی کردم!!
همسرش طلاق گرفته بود و من مجبور شدم خانه ای را اجاره کنم تا با خواهرم زیر یک سقف زندگی کنیم. هر روز بیشتر در دریای مواد افیونی غرق می شدم تا این که مادرم فوت کرد و من و خواهرم به منزل پدری ام بازگشتیم و در طبقه پایین منزل پدرم ساکن شدیم. برادرم نیز به همراه خانواده اش در طبقه بالا زندگی می کرد. من بارها موادمخدر را ترک کردم اما باز هم پس از مدتی به مصرف آن روی می آوردم. مدتی قبل از وقوع جنایت در ...
عامل جنایت سعادت آباد اعترافش را پس گرفت
بود که بیکار بودم تا اینکه سیامک برایم کار پیدا کرد. اما شب ها جایی برای رفتن نداشتم. به خاطر اعتیادم هر جا که می رفتم بعد از چند روز بیرونم می کردند. تا اینکه به خانه سیامک رفتم و شب ها آنجا می ماندم. شب قبل از حادثه برای خریدن قرص متادون به یکی از مناطق مرکزی شهر رفتم اما قرص متادون گیرم نیامد که مواد فروش به من پیشنهاد مصرف هروئین و شیشه داد. اما چون در حال ترک بودم نگرفتم و یکی از ...