سایر منابع:
سایر خبرها
شاد و شیرین برای شب یلدا
: شب چله برای من هم مثل همه ایرانی ها، تداعی کننده خاطراتی زیباست. در کودکی به این دلیل که پدر و مادرم از بزرگ ترهای خانواده بودند، شب های یلدا همه فامیل در منزل ما جمع می شدند. ولی این سال ها که خودم مادر شده ام، شب های یلدا مثل همه مردم، با بچه ها دور هم می نشینیم و میوه و آجیل می خوریم و من هم اگر حوصله ای باشد، سبزی پلو با ماهی می پزم. راستش من تهران نیستم و در روستایی در نزدیکی صومعه سرا ...
مجموعه داستان های کوتاه اجتماعی صلاح عسگرپور ( 15 ) : برگشت روح
نمی گویی؟ -یک اتفاق برای او افتاد!،فوت کرد. -خدا رحمتش کند،چطور زینب جون واقعا ناراحت شدم،خیلی سخت است برای خانم خوبی مثل تو! -اصلا تمایل ندارم،داستان زندگیم را برای کسی بازگو کنم اما تو طاهره جون،مانند آهن ربا جذبم کردی..پنج سال با هم زندگی کردیم متاسفانه اولین بار او را جلوی باجه تلفن دیدم،پس از چند روز آشنایی علیرغم مخالفت پدر و مادرم با او ازدواج کردم...آنها چون ...
گپی با حسینی وزیر احمدی نژاد؛ از رفاقت با مهاجرانی تا نقد رفتار اصولگرایان
خانوادگی همدیگر را می شناختیم. ایشان رفسنجانی بود و آشنایی داشتیم. به یاد دارم ششم بهمن ماه که قرار بود امام تشریف بیاورند و بعد با تاخیر به دوازدهم افتاد، آن روز تهران بودیم و به بهشت زهرا رفته بودیم. در بازگشت همراه دو اخوی بودم که دیدیم یک روحانی هم دارد می رود،اخوی بزرگ من ایشان را کاملا می شناخت و دعوت کرد با هم به تهران آمدیم. در طول راه راجع به شورای انقلاب فرهنگی و برنامه های امام و انقلاب ...
رنج نامه کودکان افغانستان به روایت دختر 14ساله افغان؛
روایت می کند: موضوع وحشتناک تر دیگه که خیلی روی مغز و اعصابم فشار میاره، این بود که دختر اونجا هیچ ارزشی نداره. دختر مثل آشغال دونی بود که همه آشغالاشونو مینداختن روی اون. یعنی عقده های زندگیشونو روی اون خالی می کردن. اونجا دخترا و پسراشونو بزرگ می کردن که تبدیل به پول بشه. دخترا خیلی بدبخت تر از پسران. رفتن به افغانستان باعث شد بفهمم علت بعضی از رفتارهای پدر و مادرم چیه. فهمیدم مامانم چرا آنقدر ...
کنار گذاشتن تعصب؛ راهکار وحدت اسلامی
های تاریخی را گذاشتیم نظام تئولوژیک حالا اسم این نظام های تئولوژیک اسم را تسنن، شیعه، می گذارد یعنی یک سیستم های نظری را جانشین آن حقیقت معنوی کردیم در صورتی جای آن حقیقت معنوی است دل ها به همدیگر نزدیک تر است اصلا تمام تفکر دینی گرایش به یک نوع هم گرایی دارد اینکه انسان ها از یک پدر و مادر هستند این ها جز اصولی ترین باورها دینی است یعنی یک دیندار همه بشریت را خواهر، پدر، خودش، برادر خودش می بیند ...
داستان زندگی رهبر آمریکایی داعش+تصاویر
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان به نقل از فرادید، جان جورجلاس یک نظامی لوس، معتاد به مواد مخدر و یک فرد سرخورده بود که در تگزاس متولد شد. اکنون یکی از برجسته ترین شخصیت ها و فرماندهان در گروه تروریستی داعش است. صبح یک روز گرم و آفتابی در سپتامبر 2013، وانتی وارد یک خانه خرابه در شهر اعزار در روسیه شد. مردی با ریش بلند به همراه همسر انگلیسی و سه فرزندش به سن های هشت، چهار و دو ...
اداره کردن شاعرانه، خواهشانه و مستبدانه مجلس هفتم
زمانی که من دانشگاه قبول شدم، مستقیم رفتم منزل شهید باهنر. به هرحال زندگی کردن در یک خانواده مذهبی همراه با برادر شوهر برای همسر ایشان قطعا سخت بود. در تمام مدت تحصیلم محل سکونتم خانه شهید باهنر بود. ایشان سنگ تمام گذاشتند و من یک دین حسابی به همسر برادرم دارم که نمی توانم جبران کنم، ولی در هر صورت کمال تشکر را از ایشان دارم. ولی زمان اوج گیری انقلاب در یک سال آخر من تقریبا تمام جمعه ها می آمدم ...
بازگشت پیکر فرزند پس از یک سال چشم انتظاری
پس از یک سال و چهار ماه چشم انتظاری هفته گذشته زمانی که از سفر سوریه بازگشته بود، خبر شناسایی پیکر فرزندش را شنید. این مادر شهید در این زمینه گفت: از مردم می خواهم کمی خانواده های شهدای مدافع حرم به خصوص خانواده شهدای مفقودالاثر را درک کنند، زخم زبان نزنند و راه اسلام و مدافعان حرم را ادامه دهند. زمانی که به سوریه رفتم و غرب حرم و خرابی ها را دیدم خوشحال شدم که فرزندم در این راه قدم گذاشته است. ...
ناگفته هایی از ازدواج ها و مرگ ناصر عبداللهی که تابحال بیان نشده بودند
ادمه می دهد: یک روز به خانه آمد و خواست که همراهی اش کنیم تا به خواستگاری فاطمه برود. آن روز خانواده فهیمی چند خیابان با ما فاصله داشتند، به خواستگاری رفتیم و آنها قبول کردند.سال 84 بود که نینا به دنیا آمد، بچه ها همه در کنار فاطمه و ناصر زندگی می کردند. سال 85 ناصر به همراه خانواده اش به بندر برگشت. او می خواست ترانه هایی را بسازد که می گفت در تهران نمی تواند کار کند. ناصر به بندر آمد ...
خاطرات همسر داود رشیدی از شب چله ها
. اما آن شب های سرد با آن دورهمی ها گرم و پرفروغ می شد. خوراکی ها را در پیاله های کوچک می ریختند و به دست مان می دادند. اجازه نداشتیم دست مان را جلو ببریم و مشت مان را پر کنیم. صحبت از گذشته هم شیرین است و هم حسرت برانگیز و ادامه می دهد: امروز هم مراسم های آنچنانی مال خانواده های پولدار است. آن زمان هم همین طور بود؛ به همین دلیل شب یلدا در خانواده های ما ساده برگزار می شد. تشریفات آنچنانی ...
گزارش از نشست نقد و بررسی لم یزرع مختارپور: آثار بایرامی پیوند عمیق فطری با انسان دارد
مثال در همین بخش از کتاب که در ابتدای جلسه خواندم، اتفاق مشخص است، شخصیت سعدون نه برمی گردد و نه اعدام می شود بلکه به دست پدر کشته می شود. انگار پایانی دیگر برای این داستان است و کس دیگری می خواهد آن را رقم بزند و تفاوت را ایجاد کند. وی ادامه داد: در این جا باید بگویم که یک نوع اجتناب ناپذیری در داستان وجود دارد و این جملات همان را بیان می کنند. گویی که بعضی تلاش ها را نقش بر آب کرده و ...
حداد گفت چه بدی دیدی که رفتی سمت لاریجانی؟
.... سفرها که سخت بود، ما هم نمی توانستیم تهران بیاییم، اما زمانی که من دانشگاه قبول شدم، مستقیم رفتم منزل شهید باهنر. به هرحال زندگی کردن در یک خانواده مذهبی همراه با برادر شوهر برای همسر ایشان قطعا سخت بود. در تمام مدت تحصیلم محل سکونتم خانه شهید باهنر بود. ایشان سنگ تمام گذاشتند و من یک دین حسابی به همسر برادرم دارم که نمی توانم جبران کنم، ولی در هر صورت کمال تشکر را از ایشان دارم. ولی زمان ...
کرامات فاطمی
انداخت ، به خواب نمی رفت . می بایست یک دستش در زیر سر من و دست دیگرش روی سینه من باشد. تا دیروز مادرم از خانه برون رفت ، من هم از خانه بیرون آمدم . ماءموران خلیفه مرا گرفتند و به این جا آوردند. گریه ام برای این است که بر خلاف گفته مادرم عمل کردم و او را ناراحت ساختم . او اکنون از وضع من خبر ندارد و نمی داند بر سر من چه آمده است ؟ از خدا برای خود و مادرم صبر طلب می کنم . تا این سخنان ...
اگر اینگونه رفتار کنید کودکتان لوس و ننر بار می آیند
... او از همان ابتدا آنها را با پیشوند آقا خطاب می کند و برایشان از ضمیر شما استفاده می کند و دیگر افراد خانواده نیز به تبع مادر و پدر آنها همین رفتار را با کودکان داشته اند اما اکنون که وقت مدرسه رفتن یکی و پیش دبستانی دیگری است، دل مادر مثل سیر و سرکه می جوشد. او می گوید: خیلی از بچه ها بی تربیت هستند و کارهای زشتی می کنند. من هرگز نگذاشته ام که فرزندانم با کسی رفت و آمد داشته باشند و ...
گمنام ترین سردار
مقدس می دانست و میل او به گمنامی و بی درجه زیستن، شاید ما نویسندگان ایلامی در معرفی زندگی، افکار و راه او به نسل حاضر و آتی کوتاهی کرده ایم و باعث این گمنامی او و دیگر عبدالرضاهای هنوز گم باشیم. از تولد تا مرگ پدر شهید عبدالرضا اسماعیلی در اسفندماه سال 1337 در شهر ایلام به دنیا آمد. شهباز اسماعیلی ، پدر عبدالرضا، از خانواده های اصیل گیلانغرب و طایفه آل مامه ، شاخه ای از قبیله ...
شب یلدا و موعد شمردن جوجه ها ...
کار می کنیم. لحظاتی سکوت بین و من و پسرک حاکم شد، از خودم و اینکه خیلی چیزها را فراموش کرده بودم، بیزار شدم به ماشین که رسیدم پاکت های میوه را داخل گذاشتم، یاد این ضرب المثلی که مادرم همیشه خطاب به من و خواهر برادرهایم می گفت، افتادم 'جوجه ها را آخر پاییز می شمارند'. از علی خجالت می کشیدم، زمانی که به ماشین رسیدم برنامه یلدایم را در ذهنم تغییر دادم، از پسرک خواستم مرا به خانه شان ببرد و ...
خوشنویسی هنری متعالی و سوار بر مرکب کلک خیال انگیز
مسائل معنوی آن پیوند خورده بود. نقش خانواده و بخصوص همسرتان در تکامل هنری شما چگونه بوده است؟ اگر حمایت و تشویق خانواده نبود امروز من در این جایگاه قرار نمی گرفتم و به یاد دارم که پدر و مادرم مرا درامر تحصیل وهنر تشویق میکردند و بعدها هم پس از ازدواج، همسرم با زحمات و حمایت هایش باعث شد من با قوت قلب بیشتر این مسیر را ادامه دهم چرا که ایشان در نقش یک همسر با پذیرفتن بخشی از ...
مجلس ساز و کارهای تحقق عملی وحدت حوزه و دانشگاه را طراحی کند/ بی مهری رفقا به آیت الله مفتح
.... در این گفتگو به گوشه ای از زندگی پربار شهید مفتح و برخی فعالیت های ایشان پرداخته ایم. آنچه در ادامه می آید حاصل این گفتگوست: * مسئله وحدت حوزه و دانشگاه از جمله مسائل مهمی است که همواره مورد توجه ویژه امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است. در این میان شهید آیت الله دکتر مفتح یکی از معدود بزرگان حوزوی بود که حتی در سال های قبل از انقلاب با حضور در دانشگاه سعی ...
دنیای کارآفرینان؛ اشتغالزایی حس لذتبخشی است
سطح آموزش پایین بود و من این را احساس می کردم. برای همین یاد گرفتن بیشتر را به تنهایی ادامه دادم. اگر اشتباه نکنم تنها پانزده روز دوره های آموزشگاه را گذراندم و بعد از آن دست از آموختن نکشیدم تا جایی که الگوهایی را نیز ابداع کردم. درواقع در آن پانزده روز تنها با پایه کار آشنا شدم. مدتی ادامه دادم و با این که فوت و فن کار را آموخته بودم، اما این برایم کافی نبود. دوست داشتم کارگاهی برای خودم داشته ...
شهید مدافع حرمی که هم در سوریه دفن است هم در ایران +تصاویر
.... فاصله تولد تا شهادت ایمان فقط 28 سال است. روز آزاد سازی خرمشهر سوم خرداد سال 66 ایمان چشمانش را در این دنیا گشود تا خاطراتی زیبا بسازد و یکی از اولیای الهی شود و هنوز به مرز سن سی سالگی نرسیده در بیست و سومین روز آبان ماه سال 94 به وسیله موشک کورنت اسرائیلی در سوریه ، حلب ، تپه العیس آسمان نشین شد و پدر و مادر و همسرش عمری دلتنگ و بی قرار خود کرد. این روزها همسر شهید نائب ...
نبود نصبِ ائمه (ع) در روایات نبوی
: احادیث خلافت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در آغاز رسالت خویش نخست سه سال دعوت خویش را علنی ننمود، بلکه تنها به دعوت فامیل و نزدیکان خود می پرداخت. در روایتی که اهل سنت و شیعه آن را از حضرت علی (علیه السلام) نقل نموده اند، آمده است: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دنبال آیه شریفه وَاَنذَر عَشیرِتَک الأقرَبین (3)، چهل تن از شخصیت های فامیل خود را به ضیافتی دعوت فرمود، بعد ...
35 سال چشم انتظاری به عشق یک تشییع جنازه
خانواده های صبر و ارج دهد و دست برگزار کنندگان اجلاسیه 4000 شهید استان درد نکند که به یاد خانواده شهدا هستند، محبتشان کم نشود و خدا به آنها توفیق دهد، انقلاب را محکم نگه دارند و پشت رهبر باشند ،چون ما خون ها برای این انقلاب داده ایم. رحمت کوچکی پدر این شهید جاویدالاثر که باز نشسته ذوب آهن می باشد، در گفتگو با خبرنگار ما گفت: من وسط تابستان از فرط گرما توان روزه گرفتن نداشتم، ولی علی اصغر هم روزه می گرفت و هم سخت با همان سن کم کار می کرد. او یک بخششی بود که خدا به ما داد که در راه اسلام و قرآن رفت. این فرزند باعث افتخار ما است. گزارش : فائزه کابلی ...
روایت یک نخبه شهید / از خانی آباد تا وزارت نفت
نفت خیز وجود داشت در زیر بارش موشک و بمباران در جبهه حضور پیدا کرد. صنعت نفت امروز ما به شدت مدیون رشادت، اندیشه و هوشمندی او است. او تنها پسر خانواده بود که در اوج عشق و محبت برای ایفای مسوولیت همراه دلاور مردان و مبارزان راه حقیقت شد. ارتباط جواد و مادرم سرشار از لطف و محبت بود. رفتار مادرم را در دوران اسارت برادر هیچ وقت فراموش نمی کنم خیلی مصمم و بدون تعارف می گفت نمی خواهم ...
زندگی عجیب و غریب خواهران برونته
معاون پدرش شد اما درست یک سال بعد از ازدواجش سل گرفت و از دنیا رفت تا تراژدی زنجیره ناکامی های برونته ها تکمیل شود. خواهران غریب اگر این 3 خواهر قلم به دست نمی شدند، حالا بعد از گذشت 2 قرن کسی از خانواده برونته ها نام و نشانی نداشت. رمان های خواهران برونته در دنیای ادبیات به شدت تأثیرگذار بوده اند؛ اما حالا اسم آنها نه فقط به خاطر تأثیرگذاری در دنیای ادبیات سر زبان هاست که ...
سخنران مراسم ختم بازیگران هستم!
پیدا کردم. زمان شاه سختی های زیادی وجود داشت و طلبه شدن راحت نبود. در خانواده هم به غیراز پدر و مادرم مخالفت هایی وجود داشت؛ بااینکه ما بافت مذهبی به حساب می آمدیم؛ اما بالاخره زمان شاه بود و طلبه شدن خطرهای خودش را داشت. بعد که به حوزه علمیه چیذر رفتم و به خاطر مسافت زیاد هفته به هفته به خانه می آمدم، اوضاع بهتر شد. تا اینکه سال 53 به مدرسه علمیه حقانی در قم رفتم و یک سال بعد در جریانات مدرسه فیضیه ...
بانوی افتخارآفرین تیم ملی ایران در المپیک ریو: مدال المپیک را مرهون دعای پدر و مادرم در حرم امام رضا(ع) ...
نذر کردم که در المپیک موفق شوم مدال طلا بگیرم. البته به زیارت جمکران و حرم حضرت معصومه (س) نیز رفتم و به هر حال با توجه به نزدیکی قم حضور در جمکران بیشتر میسر می شود. قبل از هر مسابقه ای به مشهد می رویم و دعا می کنیم و همانجا متوسل می شوم به ایشان و همچنین حضرت معصومه(س). خدا را شکر تاکنون ناامیدم نکرده و به خواسته ام رسیده ام. پیش از المپیک هم به همراه خانواده ام رفتم و مطمئنا دعای ...
شهیدی که کفنش را در 20سالگی خرید
برای خانواده های آبرومند می کرد. این را بعدها برای ما تعریف کردند. شهید به شهادت دوستان و آشنایان و اهالی محل از این نظر زبانزد بود.شهید، به من و مادرش خیلی ارادت و محبت داشت. دو روز قبل از آخرین سفر خود به سوریه، همه اعضای خانواده را به آقا علی آباد که یک مکان زیارتی است برد. فردای آن شب که سیزده رجب بود روزه گرفت، بعد از آن شبانه به جمکران رفتیم. شب در آنجا ماندیم و نزدیک ظهر به تهران برگشتیم ...
جانباز فتنه 88 و شهیدی که پیکرش بازنگشت
دوست می شدم. الان همینطورم خیلی سریع با همه جوش می خورم. با هرکس برخوردی داشتم زود جذب شان می کردم. خانواده آقا مرتضی برای پسرشان یک دختر سادات می خواستند. یکی از اقوام هم که ما را می شناخت واسطه شد و ما را به هم معرفی کرد. آن موقع ها اول دبیرستان بودم. آنقدر سن هردوی مان پایین بود که معیارها و ملاک های سختی برای ازدواج نداشتم. وقتی خواستگاری آمد با اینکه او را ندیده بودم، انگار سال ها ...
با پای برهنه از چنگال ضد انقلاب فرار کردم
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ جبار الیاسی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس در گفت و گو با پیشمرگ روح الله گفت: سال 1338 در روستای بیساران از توابع شهرستان سروآباد به دنیا آمدم. مثل بسیاری از کودکان روستا چند سالی را در مدرسه روستا به مدرسه رفتم و بعد از آن درس و مدرسه را رها کردم و مشغول به کار شدم. کمی که بزرگتر شدم راهی تهران شدم تا درآمد بهتری داشته باشم. در سال های منتهی به ...
قلب تو در سینه من می تپد
...، اهدا کردیم تا پدر و مادر نگرانی پس از تحمل سال ها سختی بار دیگر لبخند بر صورت خسته شان نقش ببندد. حالا که خوب فکر می کنم می بینم رضایت مهدی بود که کارها را اینگونه با سرعت پیش می برد. اما ای کاش همه ما این نعمت را به دست بیاوریم که بتوانیم در لحظات سخت تصمیم درست بگیریم. مهدی رفت. می دانم که جایش هم خوب است اما اگر این قلب با جسم او به زیر خاک می رفت چه فایده ای داشت. حالا اما چندین خانواده ...