سایر منابع:
سایر خبرها
شب یلدایی متفاوت کنار کودکان سرطانی/ مادرانی که امیدشان را به گیسوان سیاه بلندترین شب سال گره زدند
رضا(ع) ضمانت فرزندم را پیش خدا خواهد کرد به نزدیکی مادری که فرزندش را در بغل داشت و از شادی کودکش لبخند می زد ولی چشمانش گواه همه دردهای این مادر بود، رفتم؛ مادر امیرعلی اکبری 7 ساله از بیماری کودکش چنین گفت: فرزندم از پنج سالگی با این بیماری دست و پنجه نرم می کند، بعد از دو سال پزشکان قطع امید از فرزندم کردند ولی من امیدم به خدا است و از امام رضا(ع) خواستم به خدا بگوید و ضمانت فرزندم را ...
ابراهیم مرا باردار کرد ولی قبول نمی کند کار اوست
به مشهد بیایم اگرچه خودم می دانستم اهل درس و تحصیل نیستم اما همین بهانه کافی بود تا برای مدتی خودم را قانع کنم که تلاشم را برای پذیرفته شدن در دانشگاه انجام داده ام این گونه بود که به خانه خواهرم آمدم و با مهشید آشنا شدم. او از همشهریانم بود و در کلاس های خیاطی شرکت می کرد. مهشید با پسری به نام قدیر دوست شده بود و ادعا می کرد به زودی با هم ازدواج می کنند. در میان همین رفت و آمدها مهشید اظهار کرد که ...
توهین آشکار وزیر مختار به منتقدانش/ پدرخوانده های نظام سلامت چه کسانی هستند؟
بیمارستان ده ها در برابر سایر کادر درمانی حقوق دریافت می کند اما همه ی کارها توسط رزیدنت انجام می شود.ریختن پول به بیمارستان نه به عدالت منجر می شود و نه باعث افزایش کارایی می شود. طرح تحول بیمه ها را با سونامی هزینه مواجه کرد بهمن برزگر معاون مطالعات و توسعه خدمات سازمان بیمه سلامت ایران نیز در انتقاد به طرح تحول گفت: در سال 93 از محل هدفمندی یارانه ها 550 میلیارد تومان و از ...
دورریختنی دورریختنی نیست
همیشه در همه خانه ها پیدا می شود؛ یعنی اگر خودم هم نداشته باشم، از دیگران که اینها را کنار گذاشته اند و به دردشان نمی خورد می گیرم. برای من هم درست می کنی؟ راستش را بخواهید، استقبالی که اطرافیان، به خصوص پدر و مادر و خانواده ام از کارهای من کردند، من را مصمم تر کرد که ادامه بدهم. همین که عکس کار جدیدم را به خواهرم نشان می دادم و می گفت که چقدر خوب است؛ برای من هم درست کن باعث ...
هدیه تولد
سعید دیگر در خانه را نمی زند. زمین و زمان اشک می ریختند. نگاهم به صورت دخترها ثابت ماند. دخترهایم؛ فاطمه و زهرا؛ یادگارهای سعید. خدایا به من قوت بده! خدا به من صبر بده! زمان شهادت سعید همان موقعی بود که من در خواب نماز خوانده بودم. سعید با اصابت گلوله مجروح می شود و با بردن 3 بار نام مبارک یا زهرا(س)، شهید می شود. پیکرش به دست تکفیری ها افتاد که مبلغ هنگفتی برای تحویلش درخواست کردند. راضی نشدم و ...
وقتی اراده و روح آفرینش معلولیت را کنار می زند
اتمام رسانده و وارد دانشگاه شدم این بانوی هنرمند فارغ التحصیل رشته علوم اجتماعی است که 4 سال است فارغ التحصیل شده است اما تاکنون نتوانسته است جذب سازمان های دولتی شود . وی می گوید: همه انگیزه ام برای تحصیل در دانشگاه این بود که بتوانم شغل مناسبی داشته باشم و با سختی های زیاد و با وجود محدودیت هایی که دارم با گذشت 4 سال از فارغ التحصیلی تنها با وعده توخالی مسئولان مواجه شده ام و با ...
بایرن مونیخ Vs لایپزیگ: برخوردی از نظم حاکم و انقلابیون
آی اسپورت – این اولین باری نیست که لایپزیگ انقلابی در آلمان به پا کرده. سالِ 1989 اعتراض و راهپیماییِ صلح آمیز رهبرانِ کلیسا نهایتا منجر به فرو ریختنِ دیوار برلین و پایانِ دورانِ کومونیسم در آلمانِ شرقی شد. حالا 27 سال بعد به نظر می رسد یک انقلابِ غیر منتظره و مهار نشدنیِ دیگر از لایپزیگ به راه افتاده که قرار است نظمِ حاکم را به چالشی جدی بکشد. شاید اهمیت و موضوعیتِ تاریخیِ این انقلابِ ...
همه متخصصان شهری برای نجات تهران دست به کار شوند
نهادها بود. با وقوع انقلاب، مشکل دیگری هم پیش آمد و آن بازبینی نشدنِ به موقع طرح جامع پس از مدت زمانِ دهسالة تعیین شده بود. طرح جامع در سال 1349 تهیه شد و باید در سال 59 بازبینی می شد. اما در سال 59 اولویت های کشور امکانی برای اینکار نمی گذاشت. بازبینی به سال 69 موکول شد. در این ده سال با رشد شتابان شهرنشینی و شهری روبرو هستیم، به جرأت می توان گفت که هیچ ضابطه ای هم برای رشد شهر لازم الاجرا نبود . ...
روایت حمله تروریستی ناموفق به آیت الله سید رضی شیرازی
هم از واسطه هائی شنیده و شخصاً ندیده بودند. *از پیشینه سیاسی خودتان می گفتید. بله، به هرحال، میرزا سیاستمداری بسیار هوشمند، دانا و آگاه به زمان و این خصائل تقریباً ذاتی او بود. من از آغاز نوجوانی، برخلاف برخی در نجف، گرایش او را به سیاست، امری بسیار ممدوح و پسندیده تلقی می کردم. خاطرم هست در همان دوران، صدرالاشراف برای دیدن پدر بزرگ مادری من، یعنی مرحوم آیت الله آشیخ محمد کاظم ...
غافلگیری رامبد جوان با آغاز فصل جدید خندوانه
همه مردم بیان کرد: امیدوارم همه مردم شب یلدا را کنار هم خوش باشند. واقعا جای خالی عزیزان را دیدن سخت است و شب یلدای امسال در خانواده ما، جای داوود رشیدی بسیار خالی است و یادش را گرامی می داریم. شب گذشته فصل جدید خندوانه با غافلگیری جوان همراه بود. حضور محمد حسین لطیفی و هدیه کت جادویی به رامبد جوان و جشن تولد 45 سالگی اش این غافلگیری را رقم زد. همچنین در آیتمی دیگر به صورت تصویری حسن ...
اصولگرایان و دردسرانتخاب نامزد
خود در مذاکرات هسته ای دفاع کرد که دفاع او جدای از پاسخ حسن روحانی انتقاد علی اکبر ولایتی یکی دیگر از کاندیداهای انتخاباتی اصولگرایان را در جریان مناظره های انتخاباتی به دنبال داشت. جلیلی کاندیدای بالقوه جبهه پایداری است. کاندیدا- شهردار- کاندیدا- شهردار- کاندیدا محمدباقر قالیباف سال 84 سودای ریاست جمهوری داشت که در آن انتخابات محمود احمدی نژاد پیروز انتخابات شد. قالیباف پس ...
طلاق، پایان زندگی مدیرعامل 52ساله و منشی 31ساله
ای در خانه مادرش می ماند و به ما سر نمی زند، تا بخواهم اعتراض کنم می گوید؛ تو به مال من چشم داشتی که زنم شدی. آخر من اگر دنبال مال و منالت بودم با یک سکه زنت می شدم؟ اصلاً شده در 6 ماه گذشته یکبار با ما به میهمانی و مسافرت بیایی؟ قاضی از زن خواست سکوت کند و مرد درباره ادعاهای همسرش توضیح دهد. جواد نگاهی به زن کرد و بعد رو به قاضی گفت: من که دادخواست نداده ام. اما حالا که اصرار دارد حق و ...
عابدزاده: این چه گلری است برانکو آورده!
به گزارش وانانیوز ، بسیاری از فوتبال دوستان شاید یادشان باشد که در 30 آذر سال 1367 احمدرضا عابدزاده با مهار 3 پنالتی تیم چین در بازی رده بندی جام ملت های 1988 دوحه قطر نقش انکارناپذیری در کسب عنوان سومی تیم ملی ایفا کرد. او یکم دی ماه سال 1996 نیز در جام ملت های امارات با مهار 2 پنالتی تیم کویت باعث شد تیم ملی به مقام سومی این مسابقات دست یابد. به همین بهانه نظرات عابدزاده ...
چاقو نداشتم، قاتل نمی شدم
محمدباقر قربانزاده و با حضور قاضی ملکی و قاضی غفاری به عنوان مستشاران دادگاه برگزار شد ابتدا نماینده دادستان به قرائت کیفرخواست پرداخت و خواستار مجازات متهم شد. سپس پدر و مادر مقتول در جایگاه ایستادند و گفتند خواسته شان قصاص قاتل است. در ادامه نویسنده جوان به دفاع از خودش پرداخت و گفت: اتهام قتل را قبول دارم اما باور کنید که ناخواسته مرتکب جنایت شدم. وی ادامه داد: من از شهرمان به خانه خواهرم ...
شروع فصل چهارم خندوانه / هدیه تولد جادویی کارگردان سینما به رامبد جوان
...، وقتی به خانه او رسیدیم فهمیدیم که نه انار دارد و نه آجیل و ما هم در رودربایستی همه چیز را خودمان خریدیم. وقتی وارد خانه شدیم از برخورد خانم او متوجه شدیم که خیلی هم آماده پذیرفتن مهمان نبودند و خانه شان رنگ کاری داشت، خلاصه با شرایط خاصی وارد خانه شدیم. و من تعارف زدم که به خانه ما برویم و او هم خیلی رک قبول کرد، در مسیر همه اقوام خودش را به خانه من دعوت کرد و وسط مهمانی هم رفت و من را با ...
فیلم / گویا شب عملیات است
: منظور بچه ها سردار حاج جعفر عقیل محتشم، فرمانده گردان انصار است. تازه متوجه شدم حاجی کیست. حاجی، جای برادر بزرگ تر بچه ها بود. مشتاق شدم ببینم او را. با کمک بچه های گردان پیدایش کردیم. گفتم: حاجی سلام، می شه چند دقیقه مزاحم تون بشم؟ با مهربانی قبول کرد. شما فرمانده گردان انصار بودید، درسته؟ (با لبخند) بله، اگه خدا قبول کنه. از چه زمانی؟ از اوایل جنگ ...
ماجرای تجاوز دانشجوی جوان به دختر 16 ساله!
تو او را دوست داری؟ نمی دانم چون ارتباط زیادی با هم نداشتیم. در این مدت زندان را چطور گذراندی؟ مشغول آموزش بودم دائم در حال توبه، من گناه کبیره ای انجام داده بودم و هر روز عذاب وجدان داشتم. زمان دستگیری مشغول به چه کاری بودی؟ درس می خواندم، دانشجوی ترم سوم بودم. با پدر و مادرت زندگی می کنی؟ پدرم سال ها پیش فوت شده و مادرم هزینه تحصیلم را می داد ...
به خاطر خانواده ام دزد طلای مادر بزرگ ها شدم
به گزارش سرویس حوادث باریش نیوز به نقل از خبرگزاری میزان : زن میانسال حالا باید سال ها پشت میله های زندان در انتظار پایان محکومیت و آزادی اش باشد. از زندگی ات بگو. 30 سال قبل ازدواج کردم. با یک مرد معتاد که هیچ چیز جز بدبختی و البته سه فرزند برایم نداشت. فرزندانم دو پسر و یک دختر هستند. دو پسر مثل پدرشان معتاد و بیکار گوشه خانه مانده اند. دو نفر که فقط می توانند بخورند و ...
منشی بودم مجبور می شدم هر چه که هر دو مدیر می خواستند اجابت کنم!
مادرم خانه دار، ما دوخواهر و یک برادر بودیم، خواهرم فرشته 4 سال و برادرم محسن 6 سال از من کوچکتر بودند، پدر و مادر رابطه عاطفی بسیار خوبی با ما نداشتند، عاطفه در محیط خانواده ما معنا نداشت. در محیط خانواده بسیار سرد و خشک با ما رفتار می کردند. به علایق ما توجهی نداشتند، ما سالی یکبار آن هم در عید نوروز بر چهره یکدیگر بوسه نثار می کردیم، باورش سخته اما حقیقت همینه. چرا؟! ...
من ته خط زندگی هستم
ای؟ درس کجا بود. اگر درس خوانده بودم الان دکتر یا مهندس می شدم، نه قاتل. چرا نخواندی؟ وقتی از شش سالگی مجبوری بروی سر کار و در خانه همه می گویند درس به درد نمی خورد و باید کار کرد، درس را رها می کنی و می روی سمت کار. پدرم در یک تصادف خانه نشین شده بود و ما را مجبور می کرد برایش کار کنیم. چه کار می کردی؟ هر کاری. یک مدت مکانیکی. گاهی هم میوه ...
دامادافغانی دریک شب با2خواهر ازدواج کرد/او زن دوم13ساله اش را از خانه پدر ربود!
اتاق خبر 24 : این مرد که ولایت خان نام دارد پس از 2 سال نامزدی با دختر 16 ساله ای به نام مروه در شب عروسی و در حالی که چند نفر از اعضای خانواده عروس و داماد در اتاق کناری استراحت می کردند با داد و فریاد بر سر عروس به او تهمت خیانت زد و بعدهم او را به باد کتک گرفت. داماد عصبانی سپس با همراهی 6 مرد مسلح به سمت خانه پدرزنش رفت و پس از تخریب لوازم خانه و دروغگو خواندن خانواده همسرش ...
برای رابطه با آمریکا نباید هرچیزی را بپذیریم/ هاشمی مصر بود روابط با آمریکا را نرمالیزه کند/ به آمریکا ...
جمهور سر این قضیه حرف بزنم. جنگ بالا می گیرد و اسرائیلی ها قضیه مک فارلین را لو می دهند. آقای قربانی فر از افسران ساواک بود که بعد از انقلاب، با موساد کار می کرد. زمان جنگ نامه ای می نویسد که من یک افسر میهن پرست ایرانی هستم و می خواهم در این جنگ به ایران کمک بکنم و با بازار فروش اسلحه هم در تماس هستم و امکاناتی دارم. اگر شما اسلحه می خواهید بگویید، من به خاطر ایران می خرم و می فرستم. ...
فرزندان شهید باهنر کجا هستند و چه می کنند؟
این بودید و این ادعا را داشتید که ادامه دهنده مسیر برادر باشید و اگر داشته اید فکر می کنید چقدر مسیر سیاست ورزی تان شبیه برادر بوده است؟ طبیعی است که همراهی و همسایگی افراد می تواند روی هم تأثیر داشته باشد. فاصله سنی من با شهید باهنر 18 سال است و جالب است زمانی که من به دنیا آمدم، شهید باهنر حدود یک سال بعد از کرمان هجرت کردند و به قم رفتند. آن زمان رفت و آمدها خیلی سخت بود و ایشان هر دو سال ...
ماجرای عفو در جمهوری اسلامی از کجا شروع شد؟
این کار، فهمید که تعداد زیادی از زندانیان به دلیل مشکل مالی برای پرداخت دیه به زندان افتاده اند، درحالی که بعضی از آن ها تقید کامل به شریعت و دیانت دارند. از همین جا فکر تأسیس ستاد دیه به فکر سید افتاد و در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان در سال 69، به همراه کسانی چون مرحوم حاج سعید امانی، مرحوم حاج حبیب الله شفیق، حاج سید مرتضی اعتمادالاسلامی بختیاری، حاج سیدعلاء میرمحمد صادقی، حاج محمدرضا ...
به خاطر خانواده ام دزد طلای مادر بزرگ ها شدم
میانسال حالا باید سال ها پشت میله های زندان در انتظار پایان محکومیت و آزادی اش باشد. از زندگی ات بگو. 30 سال قبل ازدواج کردم. با یک مرد معتاد که هیچ چیز جز بدبختی و البته سه فرزند برایم نداشت. فرزندانم دو پسر و یک دختر هستند. دو پسر مثل پدرشان معتاد و بیکار گوشه خانه مانده اند. دو نفر که فقط می توانند بخورند و بکشند و از من پول بخواهند برای خرج موادشان. دخترم، اما ...
جدول وعده های روحانی در 24 سفر استانی
مجلس هم به پایان رسیده بود و مجلسی از جنس اعتدالیون تشکیل شده بود تا اینبار شیخ پاستور امیدوارتر از گذشته با مردم از روزهای باقیمانده از ریاست جمهوری اش سخن بگوید . در جدول زیر مروری بر 24 سفر استانی حجت الاسلام حسن روحانی رییس جمهوری کشورمان در سه سال گذشته شده است . ردیف زمان /مقصد اهم اظهارات وعده ها 1 سه شنبه 24 دی ...
زادروز استاد امین فقیری یلدایی شد
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، امین فقیری در این دیدار با ابراز خرسندی از دیدار با خبرنگاران فرهنگی از به چاپ هفتم رسیدن مجموعه داستان های دهکده پرملال خبر داد و گفت: چاپ هفتم این کتاب به زودی از سوی نشر چشمه منتشر می شود . این نویسنده ادبیات روستایی که نخستین داستان های خود را در مجله فردوسی و خوشه با چاپ رسید، به بیان خاطرات خود از روزهای نخس ...
یلدا جنگ فرهنگی ایرانی ها
حشمت اله آزادبخت/ میرملاس: زمستان با نفس سردش از راه می رسد با بادهای سرکش وحشی اش که دندان ها را به هم می کوبد.تن ها را مچاله می کند. زمستانی دیگر از راه می رسد تا بازچله های کوچک و بزرگش را نفرین کنند و شلاق سیاه زمهریرش سوژه ی کلیشه ای شاعران شودتا [...] حشمت اله آزادبخت/ میرملاس: زمستان با نفس سردش از راه می رسد با بادهای سرکش وحشی اش که دندان ها را به هم می کوبد.تن ها را مچاله می کند. زمستانی دیگر از راه می رسد تا بازچله های کوچک و بزرگش را نفرین کنند و شلاق سیاه زمهریرش سوژه ی کلیشه ای شاعران شودتا بازهم به جور و ستم ظالمان تشبیه کنند و دست های دعا به رفتنش بلند شود تا چنگ جورش را از سینه ی زمین بردارد ورفتنش رخصتی برای بازشدن گلهای رنگارنگ شود.وقتی تبرش را بر دوش می گذارد و می رود، روی سیاهش را برای زغال ها به جا می گذارد. فصلی عبوس و سیاه و ستمگر با سوز سرمای کشنده اش که به هیچ سینه ی بازی اجازه ی عرض اندام نمی دهد. زنجیر برتنه ی درختان می بندد و سبزه ای را سرپا باقی نمی گذارد.گاه نعره می زند و بر دیوارخانه ها مشت می کوبد و و دروازه های آسایش درهم می شکند و چادر آرامش از سر روستاییان برمی دارد. حتا به آشیانه ی بی دیوار یک پرنده رحم نمی کند که می خواهد برشاخه های لخت و بی گزند یک بلوط پیر آواز آزادی سردهد. زمستان در واقع تازیانه ی خشم روزگار است بر گرده ی زمین. چه زن های بارداری که ترم چوبی شان به درمانگاه حکیم نرسید و غریبانه در یخبندان های سخت جان دادند و چه کودکانی که در کوره ی تب، پیش باران مادران جان دادند تا آن سال سخت در خاطره ی خسته ی ایل به یادگار بماند وچه شانه های افتاده ی پدرانی که نصیب دندان های گرسنه ی گرگ ها شد و نتوانست هیزم اجاق مرده ی کپرش را به مقصد برساند.... اما چرا مردم هرساله جلوس این حاکم پیر ستمگر را جشن می گیرند و شب بیعتش را تا صبح به شکستن گردوها لبخند می زنند؟ من فکر می کنم آدم همیشه یاد گرفته و می گیرد که با حاکمان ستمگر کنار آید. شلاق ستمش را بر استخوان تحملش عادت دهد و دست بر زانوی امید بگذارد که روزی سوار بهاری از راه می رسد و زنجیر از بازوهای آزادی اش بازمی کند.گذشتگان ما هم شبی سیاه را به همدردی کنار هم گردآمده اند تا خود را برای فصلی سرد آماده کنند. شبی سیاه و سرد و بلند که به لبخند و ترانه اش آویخته اند. به پشت بام های بازی رفته تا شادی را به همسایه ها ببرند.شال های همکاری و هم حسی از پشت بام های گلی پایین می رفت تا آن چه دارند میان هم تقسیم کنند مبادا دست ندار پدری پیش آب دهان بچه هایش بلرزد. شبی پراز شور ونشاط و بازی. و این یعنی زمستانی سخت در راه است و شبی را به تمرین کنار هم بگذرانیم و بی خیال سرمای کشنده اش شویم . به هرحال حاکم دی تختش را فرش کرده و شلاق غیض و غضب دور شانه ها می چرخاند و باید با او کنار آمد و بیعتش را تبریک گفت. از طرفی باید همدیگر را دلداری داد که چیزی نیست و می توان کنار هم از خوانِ خان آن گذشت. و باز شبی را به شادی و بازی می گذرانند تا به زمستان گوش زد کنند کاری از پیش نمی برد ودر واقع جشن یلدا یک نوع رجزخوانی انسان در مقابل زور بازوی زمستان است. جشنی که شانه ها را گرد هم جمع می آورد و می گوید زمستان سختی در پیش است و تنها راه نشکستن، کنارهم بودن است. با این وجود من یلدا را جشن فرهنگ می نامم و جَنگ فرهنگی با لشکر بی رحم زمستان. از طرفی یلدا استارت کورس شب نشینی ها و دورهم بودن هاست تا سرمای سخت زمستانش را به گرمای متل ها و دانه دانه ی چلسروها و بخاری گرم چیستان ها و هوره ها بسپارند. حالا باد تمدن، وحشیانه تر از توفان های زمستانی دانه دانه شب نشینی ها و باهم بودن ها را به نمی دانم کجا برد و شور و شوق شب نشینی ها را به چت های بی ریشه ی تلگرام ها و واتساپ ها داده و شانه های چسبیده به هم را تنها گذاشته است. حالا آدم ها در شلوغی شب نشینی ها کنار هم می نشینند اما هرکدام بی خبر از حال دیگری تمام حواس خود را به گل هایی سپرده اند که به ناشناس های گروه های مجازی تقدیم می کنند و تنها گاهی سربرمی دارند تا سروصدای بغل دستی شان را به تیرچشم غره ای خاموش کنند.گل هایی که تنها در صفحه ی موبایل ها پیدا می شود و فردا داخل خیابان تبدیل به بوووووق ممتد فحش هایی می شوند که نصیب ماشین جلویی می شوند و گرزهایی که از زیر صندلی بیرون می آیند تا بر جمجمه ی دوستان حقیقی بنشیند . دود کباب همسایه در جگر نداری کودک همسایه سیخ می شود بی آن که شال محبتی از دیواری سنگی پایین برود. پدر غروب به خانه بازمی گردد با زلزله ی زانوها و شرم دست هایی که تسلیم محض بیکاری زمستانی ست.زمستانی که سوز سرمای کشنده اش مجال از دستان پینه بسته ی پیرش گرفته تا او نتواند به تنهایی جدال زمستان را دوام بیاورد. دوستی تعریف می کرد: یک روز بعداز یلدا به کلاس درس رفتم.دانش آموزان مانده های آجیل ها و گندم های برشته ی شب یلدا را باخود به کلاس آورده بودند. دانش آموزی دانه های ریخته ی همکلاسی ها را جمع می کرد و در پلاستیکی سفید می ریخت. با خود گفتم آفرین به چنین دانش آموز منظمی که نمی گذارد کلاس کثیف شود. فردای آن روز همه انشاهای یلدا ی خود را خواندند اما آن دانش آموز اصرار داشت که من انشایش را بخوانم چون دوست نداشت دیگران نوشته اش را بشنوند. خواندم. نوشته بود دود کباب همسایه خواهر کوچولویم را اذیت می کرد و او درحالی که گریه می کرد کباب می خواست. پدرم به خانه آمد. مثل همیشه دست خالی. خواهرم را به اتاق دیگری بردم تا پدر او را نبیند مبادا اذیت شود. یک روز بعد از یلدا دانه های ریخته ی کلاس را به بهانه ی نظافت به خانه بردم تا خواهرم را خوشحال کنم....... منشر شده در سیمره شماره 388 درج شده توسط : مدیریت خبر میرملاس ...
پیام چهره های سرشناس به مناسبت شب یلدا
. ایشاالله که امروز برای همتون بهترین روز باشه عزیزانم. " پرویز پرستویی نوشت: "شب یلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیم کره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از 30 آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق می شود.این شب در نیم کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیش تر و طول شب کوتاه تر می شود. مراسم ...
اصرار کرباسچی برای معرفی خشونت آفرینان کلامی و فیزیکی !
رشد می کند و گسترش می یابد. بعد از شهادت خود امام حسین(ع) در تشیع هم همین اتفاق افتاد. یعنی بعد از اربعین، ائمه به تربیت شاگرد و تدارکات سیاسی پرداختند و جهت گیری حرکت ها بر مبنای محاسبات عقلانی صورت گرفت. استراتژی بقا ملزومات خویش را دارد. امام تا قبل از انقلاب حرکت های عاشوراگونه زیاد داشت. امام(ره) عارف پس از انقلاب کم کم در یک تحول فرهنگی فقیهی پیشتاز می شود و فقاهت او دوباره قدرت می گیرد و ...