سایر خبرها
اینجا چراغی روشن است
نمی بینی؟ آن طرف خیابان ایستاده است و همزمان برایم دست تکان می دهد. با عکاس به سمتش می رویم. از سرما روی پا بند نیستیم و البته باید زودتر به خانه برگردیم؛ خب شب یلدا است. سید سقا جلو می رود و ما از پشت سر. می گوید نمی دانید کجا می خواهم ببرمتان! اگر بدانید کجا می رویم! سوژه را برایم ناگفته گذاشته. نمی دانم قرار است با چه کسی یا کسانی روبه رو شوم. می گوید جذابیتش به همین است ...
درمان فرزند سرطانی شرط بخشش قاتل!
زن میانسالی که پسرش با ضربه چاقوی دختری جوان به قتل رسیده، درمان دختر سرطانی اش را شرط بخشش قاتل قرار داد. به گزارش جوان، متهم پرونده که دختری 20 ساله به نام ندا است 12 آذرماه سال قبل به اتهام قتل ناپدری اش که مردی 42 ساله بود، بازداشت شد. ندا در شرح ماجرا گفت: مادرم بعد از جدایی از پدرم با مردی به نام منصور آشنا شد و با او رفت و آمد داشت. البته من خودم زندگی جداگانه ای ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (348)
اشکان دژاگه،با اینکه یه جورایی کچله ولی همیشه موهاشو فشن میکنه. 14. زیر آینه آسانسور باس بنویسن شما از انچه که در آینه میبینید لِه تر هستید. 15. زودتر از الارم گوشیم که از خواب پا میشم احساس بمب خنثی کردن دارم. 16. قشنگ ترین بله دنیا، اونیه که تو تاکسی و در جواب آقا میشه از در اینوری پیاده شد؟ گفته میشه. درخت کریسمس خونه ما 17. تو زندگی هر کدوم ...
افشای قتل هولناک همسر و فرزند پس از دو سال
. بعد جسد دخترم را کنار مادرش گذاشتم و تا صبح صبر کردم. بعد چه اتفاقی افتاد؟ زنگ زدم به اورژانس و گفتم همسر و بچه ام صبح از خواب بیدار نشده اند. شب حادثه با همسرت دعوا کردی؟ نه.آن شب بعد از دو سال زندگی پر از تنش و دعوا، هیچ مشاجره ای نداشتیم. دخترت را چرا کشتی؟ مادرم اهل بچه نگه داشتن نبود؛ مادر همسرم هم از نظر من مورد ...
دختری به اسم مریم از پرسه زدن در خیابان ها و وضعیت تلخ زندگیش می گوید..
... در نهایت یک روز همراه یکی از بچه های بهزیستی به نام مریم فرار کردیم. اول به خانه خاله مریم رفتیم، اما مریم دستگیر شد و داستان آوارگی من از همان جا شروع شد. از آن به بعد شب ها در پله های اضطراری ساختمان ها می خوابیدم، اما چه خوابی، تا صبح چشم برهم نمی گذاشتم. با کوچک ترین صدایی از جا می پریدم. از سایه خودم هم ترس داشتم. دو سال زمستان و تابستان روی پله ها خوابیدم، نمی دانید چه شب ...
الناز زن دومم بود و می خواست بچه دار شود ولی من او را کشتم!
اسمش بهزاد است و 38 سال دارد. از سه سال پیش به همسر در است. در اولین جلسه های بازپرسی به جرم خود اعتراف کرد و گفت: قبل از ازدواج با الناز یک بار ازدواج کرده و به دلیل مشکلات خانوادگی از همسرم جدا شده بودم. بعد از آشنایی با الناز فهمیدم او هم یک بار ازدواج کرده و چون همسرش بچه دار نمی شده، از هم جدا شده اند. الناز بچه ها را خیلی دوست داشت و می خواست خودش هم بچه داشته باشد. بعد از رفت و ...
فرشته: شوهرم را ترک کردم و برای خود خانه مجردی گرفتم و ...
بخورد ولی فایده ای نداشت و هر دفعه با وساطتت دایی ام به زندگی ام برمی گشتم. تا به خودم آمدم دیدم پایپ تو دستم و مشغول مصرف شیشه هستم . شوهرم برای اینکه من اعتراضی نکنم مرا نیز معتاد و بدبختی زندگیم را دو چندان کرد . پس از پنج سال دیگر دوام نیاوردم و از همسرم طلاق گرفتم و به خانه اولم یعنی پیش مادرم برگشتم . با کمک مادرم شیشه را ترک کردم و مدت سه سال پاک بودم که با چند نفر رفیق شدم و چون آن ها ...
نامادری ام دستور قتل پدرم را داد / زن مرموز به من قول هایی داده بود+گفتگو با قاتل+عکس
دیپلم گرفتم. شغل پدرت چه بود؟ پیمانکار شرکت برق بود و وضع مالی خوبی داشت. چند سالت بود که پدرت با مریم ازدواج کرد؟ یک ساله و نیمه بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند.7سال داشتم که پدرم با مریم ازدواج کرد. رابطه ات با نامادری است چطور بود؟ من با مریم رابطه خوبی با هم داشتم .به دنیا آمدن خواهر و برادرناتنی ام هم رابطه ما را با هم بهتر ...
ناگفته هایی تکان دهنده از زبان الکلی ها
.... دو سال و نیم آواره بودم. نمی تونستم منطقه زندگی خودم برگردم چون کلانتری یک قسمت از تهرون دنبالم بود. اسم و عکسم رو داده بودن به مامورا. یک شب لای درختای پارک می خوابیدم، یک شب خونه این رفیق، یک شب توی اون بن بست. پدرم فوت کرد، مادرم فوت کرد، برادرم از خونه بیرونم کرد، چند بار نزدیک بود بمیرم، به خاطر مصرف، اعتدال روانیم رو از دست داده بودم، می فهمیدم دارم دیوونه میشم. دیوونگی خودم رو کاملا می ...
گزارشی از حضور هموطنان ارمنی در جنگ
شهرها و قشرهای مختلف به جبهه ها آمده بودند، خیلی زود همه باهم دوست می شدند. تعداد ما ارامنه نسبت به بقیه کمتر بود اما من خودم شاهد بودم که چقدر ما را دوست داشتند و بدون هیچ تفاوتی با ما برخورد می کردند. زمانی که من زخمی و مجروح شدم همه آن بچه مسلمان ها مثل آقایان رضایی ، عسگری ، اسماعیل و... که با من هم خدمتی بودند به کمکم آمدند. آنها من را از آن مهلکه نجات دادند و به پشت جبهه فرستادند. تا 10 سال ...
مجردها؛ سربازی و مهریه هست؛ پول هم نداریم!
متعددی برای این گزارش ها گذاشتند و نظرهای مختلفی ارائه کردند که بعضی از آنها را می توان اینطور دسته بندی کرد: مشکلات اقتصادی: عدم ازدواج ناشی از بیکاری جوانان و وضعیت اجتماعی و فرهنگی جامعه است. من خودم سی سالمه برای چی ازدواج نکردم؟ چون بیکارم و دستم جلوی مادرم که حقوق پدرم رو می گیره درازه، خوب برای چی برم یه آدم دیگه رو هم بیارم بدبخت کنم؟ .... من توی یه دبیرستان حق التدریسی دارم درس ...
سعید پیش از آنکه استاد کاراته باشد مربی اخلاق بود
درست شناخت و درست به جامعه معرفی کرد، چراکه آنها آشنایان آسمان و غریبان روی زمین هستند. آنچه می خوانید حاصل همکلامی ما با مادر، خواهر و یکی از شاگردان شهید مدافع حرم سعید مسلمی است که از نظرتان می گذرد. بانو باجلان مادر شهید حاج خانم! چند فرزند دارید؟ سعید چندمین فرزند شما بود؟ من شش فرزند دارم که پسرم سعید متولد سال 70 و آخرین فرزندم بود. از کودکی خیلی بچه آرام، صبور، با ...
افشای راز قتل مادر و دختر پس از 2 سال
بروم و مجازات شوم. 3بار دست به خودکشی با قرص و برق زدم اما متأسفانه زنده ماندم. کسی راز جنایت را نمی دانست؟ نه اما فکر می کنم مادرم مشکوک شده بود. چون چند روز بعد از حادثه قصد کشتن مادرم را با همان شگرد داشتم چون احساس می کردم او زندگی مرا نابود کرده بود اما زمانی که می خواستم در خواب خفه اش کنم، بیدار شد و مرا هل داد. نصفه شب بود که از خانه بیرونم کرد و گفت احتمالا زن و بچه ات را هم تو کشته ای اما به هیچ کس حرفی نزد. مواد مخدر مصرف می کنی؟ نه اما قرص خواب زیاد مصرف می کنم. ...
چیزی به نام حق طلاق وجود ندارد
فقط پدر فرزندانم بود. به بچه هایش شیر داده بودم، خدمتکار بودم، پرستار بودم یا هر چیز دیگری تفاوتی نمی کرد. پول آن را گرفته بودم منتها نسیه! من و به اصطلاح همسرم، سال هاست که طلاق عاطفی گرفته ایم. ازدواج مجددش اصلا برایم مهم نیست اما من هم حق زندگی دارم. من و تمام زنان سرزمینم مایملک مردان هستیم که هرگاه اراده کنند، می توانند بی هیچ دلیلی طلاق مان دهند! البته من حتی ثانیه ای به طلاق فکر نمی کردم ...
نهضت سواد آموزی سکوی پرتابم شد
راهم را ادامه بدهم. یادم هست که مادرم می گفت: چه فرقی بین ما که قدیمی هستیم با شما که بچه این زمان هستید وجود دارد که هیچ کدام درس نخواندیم؟ آن سال ها مادرم از همه بیشتر ناراحت بود ولی کاری از دستش برنمی آمد. همیشه هم به من می گفت که مطمئن باش اگر شرایط برای من مهیا بود، حتما درس می خواندم. مدام به من می گفت: کلاس های نهضت سواد آموزی را از دست نده که خیلی کمکت می کند. آن سال و سال های بعدش ...
این دختر عشایری، قهرمان کیک بوکسینگ ایران است
.... در صورتی که که کار من خوب بود، دست رقیبمو بردن بالا. بااین حال، ادامه دادم. ورزش، پشت حصار تابوهای زندگی ایلی اما باشگاه رفتن برای سحر، شکستن تابوی بزرگ ایل بود: توی عشایری بعضی وقت ها برای خودم رزمی تمرین می کردم. نه اینکه چیز خاصی بلد باشم. یک چیزهایی از تلویزیون دیده بودم و همان ها را تمرین می کردم. تابستان 10 سال پیش با دخترخاله ا م که ورزشکار بود رفتم باشگاه. پدرم ...
در ازدواج مجدد مردان موفق ترند یا زنان
. البته دسترسی 100 درصدی به این شرایط سخت است اما باید تلاش کرد قبل از ازدواج دوباره به این شرایط بسیار نزدیک شد. بیشتر خودم را بررسی کنم یا همسر سابقم را؟ هر فرد بعد از طلاق ابتدا باید دلیل جدایی خود را تحلیل و بررسی کند، صفات منفی همسر سابق که زندگی مشترک شان را تخریب کرد، یادداشت کند و تنها به خصوصیات همسر سابقش توجه نکند؛ بلکه ویژگی های خودش را بنویسد. این مسائل به فرد کمک می کند ...
بانوی انتظار/ خاطرات معصومه کریمی همسر آزاده سید رحیم حسینی(2)
.... به دیدنم می آمدند. گاهی هم من به اصفهان می رفتم، خانواده همسرم از دیدنم خیلی خوشحال می شدند. فضای خانه ما خیلی سوت و کور شده بود. بچه اول بودم و بچه های کوچک را بزرگ کرده بودم ،حالا همه خواهرو برادرهایم ازدواج کرده بودند و دور و برم خلوت شده بود. در این وضعیت دیدار با خانواده همسرم کمی آرامم می کرد... ادامه دارد... گوشه ای از خاطرات/ معصومه کریمی همسر آزاده سید رحیم حسینی برگرفته از کتاب/ بانوی انتظار(2) نویسنده: مهدیه شادمانی ...
زنان صیغه ای از تجربه های تلخ شان می گویند
می پرسید و بعدش آوار زخم زبان بود که بر سرم می بارید. منتظر نوه بودند و من هنوز باردار نشده بودم. سال سوم باردار شدم. فرزندم یک دختر بود که باب میل خانواده دایی قرار نگرفت. چند وقت بعد خبر آوردند که پسر دایی عاشق دختر دیگری شده و می خواهد مرا طلاق دهد. به شرط اینکه دخترم را به من بدهند مهریه ناچیزم را بخشیدم و آنها هم از خدا خواسته که مزاحمی در زندگی پسرشان نیست قبول کردند. به خانه پدری برگشتم ...
چرا زوج ها خیانت هایشان را تکرار می کنند
. تصمیم گرفتم هر طور شده خانه آن زن را پیدا کنم و حسابش را کف دستش بگذارم. باورم نمی شد تمام این مدت در کنار کسی زندگی می کردم که زن داشت. تا مرز طلاق پیش رفتیم. سه ماه به حالت قهر به خانه پدرم رفتم. هر روز می آمد و گریه و التماس می کرد که ببخشید. آیه و قسم می خورد که دیگر تکرار نمی کند. به خاطر بچه هایم سوختم و ساختم. رابطه شوهرم هم در ظاهر با آن زن تمام شد، اما پس از مدتی مدام مزاحم همسرم می شد و ...
چاشنی طعم خوش طلاق در ذائقه زوجین امروزی
مسأله درگیر عوامل متعددی مانند بیکاری و عدم اشتغال، اعتیاد، عدم توازن درآمدها و هزینه ها، ناامیدی، خیانت در خانواده ها و ... است که باید از سوی دستگاه های دست اندرکار و مسؤولان امور فرهنگی جدی گرفته شود. * سن طلاق در سال های یک تا پنج سال ازدواج معاون فرماندار چالوس با اشاره به اینکه امروز بیشترین حوزه فعالیت دولت بر مبنای سه موضوع اشتغال، اعتیاد و طلاق است، گفت: با توجه به ...
تصاویر جدید احسان کرمی و همسرش + بیوگرافی و گفتگو با او
. آشنایی با همسرم من در این سال ها حدود 40 شغل عوض کردم؛ یکی از شغل های من تور لیدر بود؛ مثلا هوس می کردم که به اصفهان بروم و تور یک روزه به اصفهان می بردم. در یکی از این سفرها با همسرم آشنا شدم؛ البته من و همسرم با یکدیگر بزرگ شدیم چون من از 19 سالگی با او آشنا شدم و با یکدیگر ازدواج کردیم و حالا یک پسر داریم و همه چیز خوب و نرمال است. همسرم همیشه می گفت که هیچ وقت دلم نمی ...
داستان سه خواهر شکست ناپذیر
خودش ورزشکار است وشرایط مرا درک می کند، چون زمانی که ورزش حرفه ای می کرده خانواده مانع این کار او می شدند و راه را برایش باز نمی گذاشتند این باعث شده دیدگاهش عوض شود وهمیشه ازمن حمایت کند تا جلو پیشرفتم گرفته نشود.البته دوری از خانواده واقعا سخت است و چند سال است که من وهمسرم این مساله را تحمل می کنیم. تا چه زمانی می خواهی به ورزش قهرمانی ادامه دهی؟ فکر می کنم تا مسابقات جهانی ...
بررسی وقایع استان از معیارهای ازدواج در بین شهروندان سه شهر ایران؛/ازدواج هندوانه در بسته نیست
...:” چهره و قد مهمترین معیار است.”19 سال دارد و دانشجوی رشته کتابداری است. الناز می گوید:” بهترین سن ازدواج برای زنان و مردان 30 تا 40 سالگی است. بچه را هم که حرفش را نزن، من مخالف بچه دار شدن هستم. من در انتخاب همسرم به زیبایی ظاهری اش توجه زیادی می کنم. صحبت یک عمر زندگی است، فکر کنید هر روز می خواهید چهره کسی را که از نظر شما زیبا نیست تحمل کنید، این کار خیلی سخت است.” عرفان از اراک ...
پسر این مرد سردسته باند سرقت های مسلحانه است
کردم و بچه ام قرار است چند روز دیگر به دنیا بیاید. پیشیمانی؟ خیلی زیاد اما افسوس که الان سودی ندارد! ایران 110 این اخبار را از دست ندهید: نوزادی که با تولدش جان پدرش را نجات داد وقتی این مرد فهمید همسرش با همکارش ارتباط پنهانی دارد چه بلایی سرش آمد؟ + تصاویر به رفتارهای زنم مشکوک شدم / همسایه مان همسرم را به انحراف کشاند ...
سرطان برای من نعمت بود
در زندگی داشتید. این درگیری ها چه بود؟ قبل از ازدواجم خانواده ها به سختی راضی به این وصلت شدند. 5 سال مخالف ازدواج ما بودن تا راضی شدن. قبل از ازدواج غصه خوردم. بعد ازدواج 5 سال بچه نداشتم. دوره ی بارداری سختی هم داشتم ولی همیشه گفتم باید به خاطر پسرم سرپا باشم. بعد دخترم به دنیا آمد و بعد از تولدش آمبولی ریه کردم. دکترها بچه را از من جدا کردند. مادرها این سختی را حس می کنند ...
10 پاسخ دندان شکن برای آنهایی که می پرسند چرا هنوز ازدواج نکرده اید
کورکورانه راهی که بقیه رفتن رو منم برم؟ چون میترسم که خودم برای زندگیم تصمیم بگیرم؟ 7. الان وقت خوبی برای ازدواج کردنه. پاسخ: وقت خوب وقتیه که من کسی که میخوام رو پیدا کرده باشم. نه وقتی که چون فقط جامعه فکر میکنه من باید ازدواج کنم یه آدم اشتباه رو انتخاب کنم. 8. حتماً احساس تنهایی میکنی. پاسخ: پس شما بخاطر احساس تنهایی ازدواج کردین؟ این راهیه که آدمی که می ...
معلم عشایری که پدر پیوندکبد ایران شد
چرا ولی همیشه درس را دوست داشتم. تا زمان دیپلم شیراز ماندید؟ بله تا سال 47 که کلاس یازدهم بودم وقتی برای عید برگشتم روستایمان دیدم که مادرم به شدت مریض است. با هزار مکافات و سختی او را به شیراز بردیم برای مداوا، ولی کار از کار گذشته بود و مادرم بعد از دو ماه که درد کشید در سن 34 سالگی به دلیل نارسایی کبدی فوت کرد. اتفاقی که تمام زندگی من را به هم ریخت.من از وقتی بچه بودم پدرم مریض ...
استوار، مقتدر و پر ابهت همچون دماوند!
دیگر به نام همسر اضافه می شود. اگر من الان که دوران نامزدی هستم به جبهه نرم ممکن است پاگیرم شود چون دیده بودم که برخی بعد از ازدواج مقداری سست اراده برای رفتن به جبهه می شدند و خیلی از توجیهات که مثلا من الان بچه و همسر داریم و باید به فکر اینها باشیم باعث میشد در رفتن به جبهه سست شوند. و شیطان هم در آوردن توجیه که مثلا همینجا هم اگر نماز اول وقت بخوانی ثواب رزمنده دارد و خدمت به خانواده مانند ...
زن پولدار گفت: خانه ام در پشت کاخ نیاوران واقع است / یکی از اتاق های خانه ام را در اختیارش گذاشتم
اشتباه کرده ام و با شناسنامه خودم ملیحه را معرفی کرده ام ولی آقای قاضی ما دزد نیستیم. خودم به عنوان بهیار در بیمارستان مشغول کار هستم و یک فرزند 4 ساله دارم. برادرم هم مدت دو سال است که با مهسا ازدواج کرده است. از آنجایی که زن برادرم سن کمی دارد و به او کار نمی دادند به همین خاطر وقتی فهمیدم پیرزنی نیاز به پرستار دارد او را معرفی کردم تا برای زندگی اش کمکی کرده باشم. ما اهل دزدی نیستیم ...