سایر منابع:
سایر خبرها
این 12 خانواده 40 سال است در چیتگر رها شده اند
مزاحمت نیامده اما هنوز هم برای هربار بیرون آمدن از آن دالان سنگچین دلهره دارند: تنها که نمیشه بریم قدم بزنیم. اینجا پر از آدم های ناجوره. گاهی گشت میاد. اما حالا که راه آسفالت ما رو بستن و باید از این خاکی رفت وآمد کنیم، هر روز آدم های جدید می بینیم. چند سالی است که فقط دغدغه مدرسه هر روزه بچه ها کم شده اما هنوز دغدغه هایشان زیاد است. همین که نمی دانند چرا به این دوساختمان جامانده در جنگل حکم ...
آنچه در بخش رقابتی فیلم فجر می بینیم/تصاویر
. ویلایی ها قصه ی خانواده های فرمانده هان سپاه و ارتش در سال 1365 است. عزیز، زن 50 ساله ای است که همراه نوه هایش وارد مجموعه ویلاها می شود. الیاس نیز راننده بسیجی است که هروقت وارد مجموعه می شود، همه نگران این می شوند که شاید خبر شهادت یکی از فرمانده هان را بدهد. پس از مدتی سیما که عروس عزیز است از تهران می آید تا بچه های خود را به خارج از کشور ببرد... . فیلم گشت ارشاد 2 ...
ایستادگی تا آخرین نفس به فرماندهی شهید علم الهدی
. برخی می گفتند اهواز بمباران است و نروید؛ اما من برای رفتن پافشاری می کردم. دوستانم از میانه راه برگشتند و من به تنهایی راهی اهواز شدم. پایم که به شهر رسید، رژیم بعث شهر را بمباران کرد. در همان لحظات اولیه ورودم به شهر شاهد شهادت چند تن از نیروهای مردمی بودم. با پرس و جو خودم را به انجمن اسلامی لشکر 92 زرهی رساندم. کارت شناسایی معتبر می خواستند. مدتی را در جهاد گذرانده بودم ...
شوک ناشی از حضور در صحنه تصادف معادل موج گرفتگی در جنگ است
خبری است و سؤالی. بارها در ذهن تکرارش کرده، از خودش پرسیده، به خودش خبر داده. چه کسی خبر داد؟ همان روز که از بیمارستان مرخص شد و خانواده، دیگر توان پنهان کردن راز تلخ را نداشتند. برادر یکی یکدانه اش حالا دیگر نیست و لیلا هنوز نمی تواند مزاری را برایش تصور کند. می گویند سر مزار برود، حالش بهتر می شود، نمی رود. حالش بد است حتی بعد از گذشت نزدیک به یک سال از حادثه. هر روز که چشم باز می کنم ...
با وجدان خودت راحت باش
احساساتی نداشته کاملاً اشتباه است. دلم می خواست آقای شعیبی به ریزه کاری ها و عواطف انسانی بچه های مبارز مسلحانه اعم از مسلمان یا چپی بیشتر می پرداختند تا این تصور در مردم نباشد که این افراد روبات هستند و فقط باید مبارزه کنند. دلم می خواهد آقای شعیبی در فیلم های بعدی، زبانِ بچه هایی شوند که حق شان خورده شده و با صدایی بلند بگوید که منیژه اشرف کرمانی و مرضیه اسکویی یا خیلی از دختران مبارز دیگر ...
جزئیات 28 فیلم سینمایی بخش مسابقه سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر
نویسنده: منیر قیدی بازیگران: طناز طباطبایی، پریناز ایزدیار، علی شادمان، ثریا قاسمی، صابر ابر و آناهیتا افشار خلاصه داستان: این فیلم قصه خانواده های فرمانده هان سپاه و ارتش در سال 1365 است. عزیز زن 50 ساله ای است که همراه نوه هایش وارد مجموعه ویلاها می شود. الیاس نیز راننده بسیجی است که هر وقت وارد مجموعه می شود همه نگران این می شوند که شاید خبر شهادت یکی از فرمانده هان را بدهد ...
روزنامه های پنجشنبه
شکست و در مورد این کارخانه اظهارنظر کرد، بلکه سخنگوی دولت را هم به واکنش وا داشت. نوبخت، رییس سازمان برنامه و بودجه دستور پیگیری شرایط این کارخانه های تعطیل را صادر کرد تا شاید دولتی ها برای یک بار هم که شده به فکر برندهایی باشند که در نام ایرانی شان اعتباری به طول چند دهه خوابیده است. حالا اما بعد از هفت ماه از آن روزها، در حالی وزارت صنعت معدن و تجارت خبر از برنامه ریزی برای ایجاد یک برند ملی در ...
ننه سکینه، 28 سال پس از پایان جنگ
... همان زمان که برای جبهه نان می پختم، پاسدارها می گفتند لااقل دستمزدی بگیر ولی من حاضر نمی شدم و می گفتم، بابت کاری که می کنم، یک قران از کسی نمی خواهم. حالا هم اگر به مسئولان بگویم، به من همه چیز می دهند ولی نمی گویم. من بچه هایم را با زحمت بزرگ کرده ام و با چراغ موشی، قالی بافته ام. باز هم می توانم نان حلال دربیاورم. می دانم همسرتان بتازگی از دنیا رفته. این روزها چطور امرارمعاش می ...
نگاهی به حواشی "پرونده بابک زنجانی"
نمی دانیم و ایشان حرف زیاد می زند و ادعا زیاد می کند والا اگر می خواستیم رسیدگی کنیم باید همه کسانیکه مرتبط بودند احضار می کردیم. وی افزود: نمی خواستیم حاشیه های فوق متن را باز کنیم و اولین کار بازگرداندن پول مردم بود؛ حالا می فرمایید پشت پرده ها را دنبال کنیم؛ حرفی نداریم؛ تمام کسانی که ایشان در همین رابطه گفته است احضار می کنیم و اگر لازم شد بازداشت می کنیم تا معلوم شود قضیه چه بوده ...
صحبت های خواندنی و جالب اولین کارتن خواب رسمی ایران!
پارک بهمن و همان جا ترک کردم. همان زمان بود، به گمانم دوره احمدی نژاد بود، سال 85 که اون سرمای استخوان سوز اومد. چند چادر برای ساماندهی معتادان زده بودند که آتش گرفت، همان زمان بود که گرمخانه فتح را درست کردند. چادر که زدند، من تازه ترک کرده بودم، بعد از 9 روز تونستم از جام بلند شم، شام دوتا فلافل و نان می دادند، رفتم غذا بگیرم، به من ندادند. گفتند جلو نیا، بوی گند میدی. تا اینکه رفیقم ...
جزئیات 28 فیلم سینمایی بخش مسابقه سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر
: این فیلم قصه خانواده های فرمانده هان سپاه و ارتش در سال 1365 است. عزیز زن 50 ساله ای است که همراه نوه هایش وارد مجموعه ویلاها می شود. الیاس نیز راننده بسیجی است که هر وقت وارد مجموعه می شود همه نگران این می شوند که شاید خبر شهادت یکی از فرمانده هان را بدهد. پس از مدتی سیما که عروس عزیز است از تهران می آید تا بچه های خود را به خارج از کشور ببرد. گشت2 تهیه کننده: سعید سهیلی و ...
طوفان دایی علیه استقلال، فدراسیون، سپاهان: چراقهرمانی پرسپولیس برنگشت؟/ با یک اظهارنظر برانکو را احضار ...
است دادند و گفتند تخلف لیگ برتر فقط در لیگ برتر اجرا می شود و تخلف در جام حذفی هم در جام حذفی. گفتند این را از مقررات فیفا برداشت کرده اند بعد حالا یک حرف دیگر می زنند. بالاخره روال را مشخص کنید. نمی شود هر جور سلیقه و دلبخواه شما باشد جلو برویم. دایی افزود: آیین نامه فیفا را می خواهند در ایران اجرا کنند. برخی موارد را اجرا می کنند و برخی را هم نه! اصلا کجای کار فوتبال ما با فیفا شباهت ...
مدرسه طبیعت به کودکان نگاه تکاملی می دهد
فرزندان مان بود ولی به تدریج این مدارس به شدت و وسعت عملی خود اضافه کرد و همین طور پیش رفت تا اینکه امروز دیگر از تخیل، سرخوشی و شادابی بچه ها خبری نیست. وی افزود: این فاجعه است که بچه ها خیال پرداز نباشند. کارهای بزرگ در آینده آنها، از خیالپردازی کودکانه آنها شروع می شود. برخی از کشورها از این مسیر آموزش و پرورش رایج برگشتند و بازی را مبنای رشد بچه ها قرار دادند. هنوز شرق آسیایی ها به ...
برای رسیدن به پیراهن پرسپولیس روزی400 کیلومتر طی کردم
جوانان قرارداد بستم. باعث و بانی برگشت من هم آقایان؛ قنبرپور و پازوکی بودند. من هم دیدم در پرسپولیس به من فرصت داده اند، خودم را نشان بدهم و نباید حالا که می خواهند برگردم، رد کنم. بعد از اینکه حرف ها زده شد، به من گفتند اگر شرایط فراهم شد این شانس به من داده خواهد شد تا در تمرین تیم اصلی، خودم را نشان بدهم. یک هفته بعد، این اتفاق افتاد ولی از آنجا به بعد همه چیز دست خودم بود که بتوانم رضایت فنی آقای ...
پاس شب در کردستان
این قبیل صبحت ها، البته آنها واقعیت را می گفتند در واقع همین طور هم بود ولی آن شب که ما صفر کیلومتر بودیم برای کردستان جای این سخنان نبود. خلاصه چنان توی دل ما را خالی کردند که هر کسی که لباس کُردی به تن داشت به چشم کومله نگاه می کردیم. بگذریم بالاخره با هزار آیه الکرسی به سنندج رسیدیم ما را بردند در یک مقری به نام پادگان توحید، آنجا همه بچه های سپاه وبسیج یک شب را در پادگان نگاه ...
نشست تحلیلی مستندسازی مدافعان حرم ویژگی این جنگ آنلاین بودن است/ فلاح فر: باید به سراغ روایت مهاجمان ...
معروف شده و مدتهاست دارد از شبکه افق پخش می شود. آنچه برداشت می شود این است که همه چیز حول حاشیه های آن مسئله بزرگ دارد مورد پردازش قرار می گیرد وگرنه اصل موضوع و پدیده ای که ما و جهان اسلام درگیر و تحت تاثیر آن معضل هستیم، کمتر دیده ایم که مستند قابل طرح و حرف داری موجود باشد که به این سوالات پاسخ بدهد که مثلا آقا اساسا این مشکل چطور شروع شد؟ چرا به وجود آمد؟ مراحل تغییر و تحول آن بحران و ...
چیزهایی که درباره محسن مسلمان نمی دانستید
برد پیت رو دیدن! ولی از عکس گرفتن خیلی بدم می آید. چرا؟ نمی دونم دست خودم نیست. مثلا مشهد که میریم فقط ماچ می کنن؛ خیلی بده؛ اینقدر (با دست نشان می دهد) آب دهن می چسبونن روی صورتت. • بوس میدی حالا؟ نه دیگه، متنفرم از این کار. ولی وقتی گردنت را می گیرند باید بدی دیگه. مشهد ماچ می کنند؛ اهواز یک کارهای دیگری می کنند؛ آقا می دونید یک موقع عکس می گیرند ومی ...
زندگینامۀ فرماندهی که مسیح کردستان لقب گرفت
حتی یک آخ هم از او نشنیدم. سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت درباره روحیه بالا، عشق به ولایت وتعهد عمیق محمد به آرمانش در آن ایام سخت اسارت درسیاهچال های آریامهری می گفت : در زندان عوامل رجوی و سایر همپالگی های منافقین به برادرانی که معتقد به ولایت فقیه و رهبری حضرت امام بودند از روی طعنه میگفتند فتوایی ! این هم یکی از مظلومیت های مضاعف بچه های حزب اللهی در آن سالها بود. بعضی ها در برابر ...
وقتی رکیک بودن مُد می شود
برای رواج فحاشی در جامعه وجود دارد. یکی از مهم ترین این دلایل آن است که در حال حاضر فرآیند هویت یابی در جامعه به دلایل گوناگون دچار اختلال شده است؛ یا خانواده مسئولیت خود را بدرستی انجام نمی دهد یا نظام آموزشی درست کار نمی کند. امروزه مسأله هویت نسبت به گذشته، امری چندجانبه و چند لایه شده است. در گذشته، منبع و مرجع هویت یابی فقط خانواده بود اما حالا منابع مختلفی از جمله نظام آموزشی و شبکه های اجتماعی ...
طلای عروسی عیسی را به آقا هدیه دادم /اگر عیسی بود، شهید مدافع حرم می شد
؛ دختر دیگرش را در پیت حلبی روغن نباتی می گذاشت و دورش را با آجر پر می کرد تا نیفتد؛ عیسی را هم در گهواره می خواباند و چند تا از لباس هایش را می گذاشت کنار بینی اش تا با بوی مادر، آرام شود. بچه هایش را با سختی بزرگ کرد اما همه می دانستند که عیسی را بیشتر از بقیه بچه ها دوست دارد! در مدرسه می گفتند موهایش را بزند. یک روز رفت به مدرسه و زود برگشت. گفته بودند تا موهایت را کوتاه نکنی نمی ...
وقتی فحش دادن و رکیک بودن، مُد می شود!
. بالاخره مورد اصابت قرار می گیرند. بچه ها را باید نجات داد، اما آن هم بی اثر است. تیرها رها شده اند و کاری نمی شود کرد. هرجا می تواند باشد؛ خانه، خیابان، اتوبوس، مترو، مدرسه، دانشگاه و حتی شبکه های اجتماعی. شما هیچ کجا از تیررس ناسزا در امان نیستید. رگباری از فحش که خیلی وقت ها معنی بعضی هایشان را درست نمی دانید. حتماً لازم نیست دعوایی سر بگیرد تا مجبور شوید گوش هایتان را بگیرید یا خودتان را ...
طاهرخانی و 400 کیلومتر مسافت برای تمرین
تهران می آمدم و یک روز در میان باید از مدرسه اجازه می گرفتم. تیم روزهای زوج تمرین می کرد و اگر ساعت 10 تمرین یا بازی بود، من باید ساعت 7 صبح راه می افتادم. مربیان به خاطر سختی راه و مدرسه گفتند می توانم چهارشنبه ها نباشم. در تمام مدت که در راه بودم استرس داشتم دیر نرسم. بالاخره اتوبوس بود و مرتب نگه می داشت که مسافر بیاید. رفت و برگشتم از 400 کیلومتر بیشتر می شد و حداقل 6 ساعت طول می کشید. موقع رفتن هم به ترافیک کرج می خوردم. ...
زندگی و ازدواج شهاب حسینی و همسرش پریچهر قنبری+عکس
.... معده ام حتی آب خوردن را هم پس می زد. به خاطر بیماری نتوانستم در امتحانات شرکت کنم. به همین خاطر سال سوم را دوبار خواندم و سرانجام دیپلم را با معدل تقریبا خوبی گرفتم. یک روانشناس در راه کانادا آنقدر به خودم اطمینان داشتم که فقط در کنکور سراسری شرکت کردم. مطمئن بودم که قبول می شوم، اما نشدم. سال بعد در دانشگاه آزاد جواز ورود به رشته بازیگری را به دست آوردم. اما آن موقع چون این ...
این زن در قلب اروپا برای دفاع از زنان جنگید
موانع نترسد. در طول جنگ جهانی دوم که مردان به ارتش فرا خوانده شدند، زنان توانستند از فرصت استفاده کنند و در شغل هایی چون راننده ترموا و وکالت فعالیت کنند که تا آن زمان منحصراً در اختیار مردان بود. با این حال، بعد از جنگ، مردان به شغل های سابق شان برگشتند و زنها هم به آشپزخانه های شان. اما خانم گوتزیت هر دو آنها را می خواست: هم کار و هم خانواده. او در کار، با بی رحمی با خودش رفتار کرد تا ...
روبرت به جبهه رفت چون یک ایرانی غیرتمند بود
پادگانی که در لویزان است. رفتیم و آنجا گفتند احتمالاً در حمله دشمن روبرت اسیر شده است. طوری از اسارتش گفتند که گویی مطمئن بودند. من هم از آن زمان چشم به راه ماندم تا پسرم برگردد. گذشت تا اینکه هشت یا 9 سال بعد خبر دادند پیکرش تفحص شده است. بعدها یکی از همرزمانش که در منطقه کنار روبرت بود به ما خبر داد که موقع حمله دشمن خط می شکند و فقط او و روبرت در خط مقدم می مانند. روبرت تیربارچی بود و همرزمش بیسیم ...
امیر سرلشکر منصور ستاری، افسری شجاع در کنترل شکاری رادار
داشتند ماسک خود را به پیرمردی که راننده لودر بود تقدیم کرد که براثر این اقدام او تا زمان شهادتش از شامه بویایی بی بهره شد و تا پایان عمر پر برکتش این موضوع را مخفی می کرد. اقدامات شهید سرلشکر خلبان منصور ستاری بر چهار رکن اصلی طرح و برنامه صحیح از ابتدای فرماندهی همراه با آینده نگری هرچه ژرف تر، سازماندهی نیروی انسانی متعهد و کارا(مستعد و مبتکر و بیش از همه خوداتکا و خودباور در پروژه های توسعه ...
با نگاهی زلال چون رود در جریان کار و زندگی
احوال من شد و گفتند که به خاطر زخم بستر 6 ماه هست که بستری هستند. رئیس زخم من را دیدند و گفتند من را به اتاق عمل ببرند و روند جراحی را که روی زخم را بتراشید و عفونت را بردارند تا به گوشت برسند و بعدش بدوزید. جراح هم که نمیتوانست روی حرف رییس حرف بزند کمی من و من کرد. چون ایشان جراح بودند و نظر را ایشان باید می داد. مادرم معمولا دو سه شب پیش من می موند و میرفت خانه و استراحت می کرد. به ...
حفظ کردم تا حفظم کند
. خب سن کمی داشتم و با اینکه سپهر را خیلی دوست داشتم اما خسته شده بودم. با خودم می گفتم خدایا چرا از بین این همه دانش آموز، من باید کنار سپهر بنشینم؟ سال چهارم زمانی که وارد کلاس شدیم معلم جدیدی برایمان گذاشته بودند. وقتی از بچه ها پرسید آقاسپهر را کجا بنشانیم همه بچه ها گفتند کنار محمدسعید و این شد که یک سال دیگر او کنار من نشست و تمام کارهایش با من بود. تا بعد از امتحان های خرداد یک روز پدرش با ...
آقای وزیر! پسر من نقص عضو شد
سانت از پا را کوتاه کرده اند، مفصلش هم از بین رفته است. گفتم خب باید چه کار کنم. گفتند هیچی پلاتین گذاشتیم. بعد از مدتی گفت مامان درد دارم. حالا هر ماه باید برای ویزیت می آمدم تهران. دکتر گفت باز پا دارد سیاه می شود. بعد گفت نکند این بیماری مادرزادی باشد. گفتم نخیر. این بچه از پله های مدرسه افتاده. گفت آخر این چه ضربه ای است. این قدر شدید بوده! گفتم تا افتاده، مدیر و ناظم بلندش کرده اند که راه برود ...