سایر منابع:
سایر خبرها
عزت اللهی: از لیگ انگلستان پیشنهاد دارم/برای انتخاب تیم آینده ام با کی روش مشورت می کنم
نمی کرد؟ من فوتبالم را از باشگاه ملوان شروع کردم و به بزرگسلان این تیم آمده بودم و در یکی از مسابقات هم به عنوان پدیده ایران شناخته شدم. باشگاه اتلتیکو بازی های من را در رده ملی پایه دیده بود و پیشنهاد آن ها باعث شد تا به این تیم بروم و من هم برای پیشرفتم به اروپا رفتم. مسیر تازه ای برای من بود و تا الان هم سعی کردم این مسیر را پله پله طی کنم و روز به روز کارم سخت تر می شود و باید بیشتر تلاش ...
راز دل کندن از خانواده اش عشق به اهل بیت(ع) بود
. هرچه گفتم مادرجان این حرف را نزن ان شاءالله پدرت سالم برمی گردد باز حرف خودش را می زد و واقعاً جدی داشت از شهادت پدرش می گفت. انگار خدا به دل امیرمحمد انداخته بود. خودتان چطور راضی به رفتن همسرتان شدید؟ من علاقه ایشان را می دیدم. هیچ وقت در زندگی مانع پیشرفت شان نمی شدم. همیشه از ایشان حمایت می کردم. رضایت همسرم برایم خیلی مهم بود و تابع نظراتش بودم. چون یقین داشتم که در مسیر ...
درخواست جدایی پیرزن از شوهر رفیق باز
نیمکت شعبه 268 دادگاه خانواده نشسته، بعد از 50 سال زندگی درخواست طلاق خود را به قاضی دادگاه خانواده ارائه کرده تا برای همیشه از همسرش جدا شود. دادگاه خانواده هر روز مملو از زوج هایی است که به دلایل مختلف برای جدایی به آنجا می آیند. اما حضور فریده آن هم با آن سن و سال بیشتر جلب توجه می کرد. هر مراجعه کننده ای وارد شعبه می شد با دیدن او تعجب می کرد و از روی کنجکاوی هم که شده سعی می کرد بفهمد زن ...
مصطفی ملکیان:جای فرزانگان در زندگی امروزی ما خالی است/ هیچ سبک زندگی ای نیست که در آن هزینه ای وجود ...
شما را به افسردگی کشاند؟ پیش فرض من را رد کرد. گفت: گمان نمی کنم بشود همه را به حساب این گذاشت. قبلا هم دوره های افسردگی طولانی تر و البته خفیف تر داشتم که در آن ها علت افسردگی همین است که شما می گویید اما در دوره اخیر اگرچه درد و رنج مردم بی تاثیر نبود اما همه علت هم نبود. من از 27 سالگی در مقاطعی دستخوش افسردگی می شدم. گفتم اگر اذیت نمی شوید دوست دارم دلیل افسردگی می شدم. گفتم اگر اذیت نمی شوید ...
روز اعزام همسرم به سوریه تنها 30 هزار تومان پول داشتم
توضیح نداد برای جنگ با داعش به سوریه می رود. بعد از شهادت تشییع جنازه باشکوهی که مردم برای محسن برگزار کردند گویا این واقعیت را نشان می داد که همه مردم از خُرد و جوان فهمیده بودند محسن چه کسی بود. خاطرم هست در روز تشییع جنازه شهید، فردی که از وضع ظاهری مناسبی برخوردار نبود حال خوشی در مراسم نداشت و به شدت بی تابی می کرد، پس از چند روز در پی نحوه آشنایی او با شهید شدم که ...
آخرین تماس از موتورخانه پلاسکو؛ ما در موتورخانه هستیم. تروخدا نجاتمان بده
آنجا بودند. هنوز هم نمی دانستم که چه کسانی از همکارانم قربانی شده اند. خیلی ترسیده بودم. واقعا وحشتناک بود. در میان آن همه جمعیت چند نفر از همکارانم که آنها هم کارگر ساختمان پلاسکو بودند را دیدم. از آنها پرسیدم چه کسی داخل است. با گریه گفتند حبیب، قاسم، حیدر و محسن. خیلی ناراحت شدم؛ دلم می خواست خودم بروم داخل و نجاتشان دهم. با این حال مجبور بودیم که صبر کنیم. دقیقا یادم می آید. ساعت یک ظهر بود. ...
پیله ور
روز کسب و کار است. اگر این پول را بزند به فلان جای سگ و گربه، دیگر آه ندارند که با ناله سودا کنند. بهرام پول را گرفت و رفت بازار، اما هرچی این طرف و آن طرف چرخید و دوروبر بازار گشت، چیزی گیرش نیامد که بخرد و بفروشد. تنگ غروب رفت کنار دیواری نشست تا خستگی در کند و حالش جا بیاید. هنوز ننشسته بود که دید سه چهار نفر دارند هیزم جمع می کنند و می خواهند صندوقی را آتش بزنند. پرسید حالا تو این جعبه چی هست ...
ما هم باید تهاجم فرهنگی کنیم!
عبدالحمید قدیریان سال 1339 در تهران متولد شد. او بنا به علاقه خود به نقاشی در سال 1357 وارد دانشکده هنرهای زیبا (دانشگاه تهران) گردید. وی سال 1380 مدرک فوق لیسانس (کارشناسی ارشد) خود را در رشته نقاشی از دانشکده هنر دریافت نمود و در سال 1389موفق به کسب گواهی درجه یک هنری در رشته طراحی صحنه و لباس از وزارت ارشاد اسلامی گردید. او از سال 1360 به عنوان نقاش فعالیت حرفه ای خویش را آغاز و بعد از آن در ...
ترجمه تفسیری از قرآن کریم در بازار نشر
که آیا می شود تفسیری ساده، روان و کوتاه بنویسم؟ سال ها در این آرزو صبح را به شب و شب را به صبح آوردم؛ ولی تسویف شیطان و امروز و فردا کردن وی از یک سو، مشغله های کاری از سوی دیگر، مانع اقدام می شدند تا اینکه خداوند بیماری سختی بر من عارض کرد که سه بار در آستانه مرگ قرار گرفتم و بر بال عزرائیل بوسه زدم. در همان حال تصمیم گرفتم برای آخرتم کاری کنم. چون خداوند شفا عنایت کرد، تصمیم گرفتم تا آرزوی ...
فقط چند استخوان از بابای لیلا و درسا برگشته
. بچه ها برای پدرشان گل آورده اند. بغض های یک ساله شان را جمع کرده اند که پدر در راه است. اما پدر خیالشان چقدر با پدری که بر دوش جمعیت می آید فرق می کند. به بهانه خبر بازگشت پیکر مطهر سرهنگ شهید حمزه کاظمی به معراج شهدای تهران رفتیم تا در مراسم وداع با پیکر این شهید در کنار خانواده اش حضور داشته باشیم. تنهاDNA نشانی از پدر دارد لیلا و درسا از در که وارد می شوند ...
هاشمی گفت: با دست پر به از عربستان بازگشتم ولی احمدی نژاد همه این توافقات را بایگانی کرد
یار دیرین امام آیت الله هاشمی رفسنجانی دو هفته قبل در سن 82 سالگی دار فانی را وداع گفت، اما جایگاه او در سیاست ایران آنقدر رفیع بود که چه بسا تا مدتها شاهد بیان خاطرات، نظرات و ناگفته ها حول شخصیت او باشیم؛ شخصیتی که خود در زمان حیات، به واسطه کتاب خاطرات سالانه اش، نقل کننده صدها و هزاران خاطره ریز و درشت از عالی ترین سطوح تصمیم سازی و تصمیم گیری در سیر انقلاب اسلامی و حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است. در واقع می توان از آیت الله هاشمی(ره) که 22 جلد دیگر خاطراتش به مرور منتشر خواهد شد، به عنوان شخصیتی که یاد کرد که هم تاریخی است و هم تاریخ نگار . بر همین اساس باید منتظر بود که ...
درخواست جدایی پیرزن از شوهر رفیق باز
بالاخره کاسه صبرش لبریز شد و به دادگاه خانواده رفت. زن سالمند که روی نیمکت شعبه 268 دادگاه خانواده نشسته، بعد از 50 سال زندگی درخواست طلاق خود را به قاضی دادگاه خانواده ارائه کرده تا برای همیشه از همسرش جدا شود. دادگاه خانواده هر روز مملو از زوج هایی است که به دلایل مختلف برای جدایی به آنجا می آیند. اما حضور فریده آن هم با آن سن و سال بیشتر جلب توجه می کرد. هر مراجعه کننده ای وارد شعبه می شد ...
گفت وگو با آتش نشانی که به طرز معجزه آسا از جهنم پلاسکو نجات یافت
... اما زمانی که از خیابان یادگار وارد خیابان آزادی شدیم با دیدن حجم و وسعت دود،دلهره شدیدی در ما ایجاد شد و فهمیدیم که حادثه خیلی بزرگ تر از آن چیزی است که فکرش را می کردیم. از ولیعصر به بعد هم اسیر ترافیک سنگین این خیابان شدیم و هرچه که جلوتر می آمدیم، ترافیک انسانی و تراکم جمعیت هم باعث افزایش گره ترافیکی می شد.تازه به محل حادثه هم که رسیدیم مردم شروع کردند به ضربه زدن به ماشین. به ...
مجرمِ اعدامی،مبلّغ طرح های شهید سیاح شد
تهران است. در همین حد مردم این شهیدان را می شناسند. من چند سال پیش در موزه شهدا کار می کردم. خانمی از ژاپن آمده بود. ایشان دانشجوی رشته جامعه شناسی بود و برای تز دکترای خود جنگ ایران و عراق را انتخاب کرده بود. او به موزه آمده بود و درباره سرداران جنگ ما مطالعه می کرد. قبل از این که ما به موزه برسیم او جلوی در ورودی ایستاده بود. از همان لحظه که وارد می شد به داخل غرفه شهدا می رفت و مشغول مطالعه می ...
روایتی متفاوت از آخرین شب سه شهید بحرینی
.... به آنها گفتم چرا می خندید؟ گفتند: آرزوی دیرینه ما بود که به شهادت برسیم و تو آن را برای ما محقق کردی. آیت الله دقاق افزود: یک روز قبل از به شهادت رساندنشان به خانواده هایشان گفتند که بیایند و آنها را ببینند. مادر شهید عباس السمیع درباره آن جلسه می گوید فرزندم به من گفت که یک مطلبی به شما می گویم بعد از من به جوانان بگویید که انقلاب بدون خون دادن پا نمی گیرد و من اولین ایثارگری ...
مرتضی رفت اما یادش همیشه زنده است
... همسر این شهید مدافع حرم درباره زمزمه های رفتن او به سوریه می گوید: من و مرتضی مهر ماه1393 با هم عقدکردیم و دی ماه همان سال، مرتضی تصمیم به رفتن گرفت. آن روز ها را هیچوقت فراموش نمی کنم. قرار بود سالروز تولد او را در جمکران بگیریم. همه ما رفته بودیم جمکران ولی مرتضی نتوانست بیاید. همان شب درست مقابل مسجد جمکران ایستاده بودم که تلفن همراهم زنگ زد. گفت" طاهره می خواهم از تو برای کاری اجازه ...
بهترین سکانسم صحبت رهبری با شکنجه گر ساواک بود/ دیداری با رهبری نداشتم/ تا لحظه آخر گریمم را ندیده بودم
است بدانید همان ابتدا از خودم پرسیدم که من هیچ شباهتی به ایشان ندارم چطور مرا برای این نقش انتخاب کردند؟! بعد از مدتی عکس های جوانی حضرت آقا را دیدم و به این نتیجه رسیدم که چقدر عکس های جوانی ایشان در زندان ساواک به عکس های 10 سال پیش من شباهت دارد و همانجا به گروه کارگردانی و گریم آفرین گفتم. ** اولین باری که گریم شدید و خودتان را مقابل آیینه دیدید، چه واکنشی داشتید؟ - در ...
روایت جالب یک آتش نشان از فرو ریختن پلاسکو/ تدبیر دلار فروشی!
.... ستون دوم دقیقا از بغل گوش راننده رد شد. آن لحظه با خودم گفتم این یکی حتما باعث انحراف ماشین می شود و سبب می شود که از این ارتفاع سقوط کنیم داخل حریق. همانجا بود که اشهد خودم را خواندم. ماشین محکم تکان خورد و من را با کمر به زمین زد.من هم که کاملا سست شده بودم و توان انجام کاری نداشتم. سبدی که داخلش بودم مدام لنگر می انداخت و به طرفین تاب می خورد و هرلحظه منتظر آن بودم که مرا داخل حریق ...
ناگفته های یک مامور اطلاعاتی
نمی آید، ولی جلسه که می شد هفت هشت نفری بودیم. تا اینکه در این زمان از طرف آقای ری شهری جهت شرکت در کمیسیون هشت نفره تدوین تشکیلات خارجی وزارت دعوت شدم. لذا هفته ای دو سه روز با هماهنگی فرماندهی به آنجا می رفتم. آقای موسوی زاده یا همان سیدمحمد هاشمی نبود؟ محمد چرا، محمد موسوی زاده به وزارت رفته بود. آقای دیگری هم بود. واحد امنیت وجود داشت، ولی قرار شد تشکیلاتش بازنویسی شود. ما ...
دختر جوان در اسارتگاه مرد بیمار
بازجویی قرار گرفت و در همان ابتدا با اعتراف به جرم خود گفت: من هپاتیت دارم و سه سال پیش، یکی از دوستانم این بیماری را از من گرفت و در بیمارستان بستری شد. در طول مدتی که برای عیادت از او به بیمارستان می رفتم، با یکی از دوستانش (شاکی) آشنا شدم. سه سال با هم ارتباط داشتیم تا این که متوجه خیانت های او به خودم شدم. چند بار او را با مردان غریبه دیده بودم برای همین تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. روز ...
جلد دوم "مسیح کردستان" وارد بازار نشر شد
به گزارش شهدای ایران جلد دوم کتاب مسیح کردستان که روایتی داستان گونه از زندگی شهید محمد بروجردی است، به تازگی وارد بازار نشر شده است؛ کتابی که ظرف کمتر از یک هفته به چاپ دوم رسیده است. نصرت الله محمودزاده، پژوهشگر و نویسنده این کتاب، در گفت و گو با جوان درباره مسیح کردستان و دلایل طولانی شدن انتشار دومین جلد از کتاب شهید بروجردی توضیح داده است. آقای محمودزاده کتاب را به سفارش نهاد یا ...
گفتگو با استیو مک کوری (عکاس خبری )
...> ایده بسیار خوبی بود اما قبل از رفتن به شدت مضطرب بودم چرا که باید غیرقانونی از مرز عبور می کردم و وارد منطقه جنگی می شدم. ولی به خودم مسلط شدم و با جرات و اعتماد به نفس وارد افغانستان شدم. هنگام عزیمت به پاکستان، فیلم هایم را در جوراب و لباس هایم پنهان کردم و بعضی را به عمامه ام دوختم تا در صورت دستگیر شدن فیلم ها در امان باشند. خوشبختانه دستگیر نشدم و عکس ها در New York Times به چاپ رسیدند. من ...
دل بزرگ
تابستان شده بود و هوا خیلی گرم بود. به آپارتمان جدیدی رفته بودیم که کولر نداشت. کولری خریدم. برای بردن کولر به پشت بام دو تا کارگر گرفتم. کارگرها گفتند که 40 هزار تومان می گیرند. من هم کمی چانه زنی کردم و روی 30 هزار تومان توافق کردیم. بعد از اینکه کولر را به پشت بام آوردند و زیر آفتاب داغ پشت بام عرق می ریختند، سه تا 10 هزار تومانی به یکی از آن دو کارگر دادم. او یکی از 10 هزار تومانی ...
حکایتی از وزیر کشور !؟
هم بد اخلاق بود و هم خشن و هر از گاهی؛ نیز ستم به مردم بیچاره روا می داشت و مردم نیز برای تظلم خواهی نزد من می آمدند و من هم با آنان همدردی می کردم و سنگ صبورشان بودم. این رویّه خیلی تکرار شد، به گونه ای که دیگر طاقتم طاق شد و تصمیم گرفتم به تهران آمده و قضیه را به دولت مرکزی اعلام نمایم و راهی و چاره ای بیندیشم. آمدم تهران و مستقیم رفتم وزارت داخلیه، دفتر وزیر کشور وقت ، ممانعتی از من نشد، با آنکه ...
یادواره شهدای آتش نشان در پانزدهمین سرو چمان
اخبار خواند: هر اتفاق افتد، تکذیب می توان کرد ماقبل هر پیامد، تکذیب می توان کرد از شش خبر سه تا را گفتند کذب محض است هر حرف هر کسی زد، تکذیب می توان کرد از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیافزود از هر طرف شوی رد، تکذیب می توان کرد گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سرآید دیدم برام شد بد، تکذیب می توان کرد در کوچه وقت بازی، از شانس بد اگر خورد توپت ...
گزارش تاجگردون از هفته ای که گذشت/از فوتبال تا طرحهای عمرانی
...> بعد از خروجم از جلسه، متوجه شدم انبوهی از جمعیت که هیچ کدام نفتی نبودند به دنبال من به دفتر مدیرعامل آمده اند. جمعیتی که این روزها هر جا می روم در منطقه حضور دارند و متأسفانه مانع از اجرای کار و امور مردم منطقه می شوند... تهران هستند، دفتر من هستند، مسجد هستند، جلسات سخنرانی هستند و ... و مردم از من نگرانند چرا فقط این افراد اطراف نماینده هستند. به مدیر محترم نفت تذکر دادم باید به همه مسئولین ...
واکنش بازیگر زن معروف به علت حضورش در آواربرداری پلاسکو
به گزارش سرویس گوناگون جام نیوز ، پاسخ اینستاگرامی زیبا بروفه به انتقاد ها بخاطر حضورش در صحنه آواربرداری پلاسکو **** این بازیگرنوشت: این صفحه مال آدمهای بددهن که دهنشونو باز میکنن و چشمشونو می بندن نیست، به احترام دوستانم کامنتاشونو پاک میکنم و با تمام وجود براشون آرزوی سلامت روح و روان می کنم و به احترام همه کسانی که تو این حادثه آسیب دیدن و مردمی که با تهیه یک ...
مسئولان به جای موضع گرفتن ...
من آقای حسین زاده بود که از فسا رفتند. البته مربی اصلی من محمد جناب زاده از شیراز هستند. از بچگی برای من مثل یک پدر زحمت کشید.من هر چه در ورزش دارم از ایشان دارم.یادم نمی رود آن دوران هفته ای دو روز به شیراز می رفتم و بر می گشتم. در حال حاضر جایگاه جودو ایران کجاست؟ جودو روز دنیا دست آسیایی هاست. ژاپن،کره ، مغولستان ،ازبکستان، قزاقستان همه قهرمان های جهان و المپیک دارند و ...
خبر بد به هواداران استقلال:جدایی شاه ماهی استقلال از این تیم/منصوریان از من خواسته به پرسپولیس یا ...
ادامه بیان داشت: من بارها گفتم اصلا بحث رفتن به پرسپولیس یا تراکتورسازی نیست، بلکه من می خواهم به خاطر اینکه بازی نمی کنم، جدا شوم. به هر حال افتخاری به قولی که به من داده بود عمل نکرد و من از او ناراحت هستم. وی در پایان افزود: من از صبح امروز هم به باشگاه رفتم اما هیچ کس اینجاست. هیچ مسئولی نیست که کار مرا انجام بدهد اما من تا زمانی که رضایت نامه ام را نگیرم، از باشگاه نمی روم و همین جا نشسته ام. ...
نقش آیت الله هاشمی در شکل گیری نظام حقوقی ایران
شاید نخستین باری که مردم چهره آیت الله هاشمی رفسنجانی را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در قاب تلویزیون مشاهده کردند همان روزی بود که ایشان در کنار امام ایستاده و حکم نخست وزیر دولت موقت را قرائت کردند. اما این آغاز حضورشان نبود بلکه ایشان از سال ها قبل یار و همراه امام بودند و در شروع حرکتی که منجر به تشکیل حکومت اسلامی شد سابقه ای طولانی داشتند. هرچند بررسی ابعاد شخصیتی ایشان می تواند موضوع ده ها ...