سایر منابع:
سایر خبرها
خواب عجیب مجری معروف زن تلویزیون در مشهد
غروب بر می گردد. آن روز خورشید غروب کرد و هر چه زنگ می زدم معین رضا پاسخگو نبود. خیلی دلواپس شده بودم. بالاخره. گوشی تلفنش را جواب داد و گفت: در هنگ مرزی تایباد هستند و ماموریت شان دو روز طول می کشد. با شنیدن این حرف کمی ناراحت شدم و گفتم: قول دادی زود برگردی و حالا حرف دیگری می زنی! ناهید زیارتی در حالی اشک می ریخت، افزود: خانه پدرم رفتم و تا آخر شب دمق بودم. ساعت 11شب بود که خوابیدم. اما نیمه ...
خاطرات صفارهرندی از روزی که کفش به سمتش پرت شد تا همکاری با شریعتمداری و شاگردی سروش
اهالی فرهنگ و هنر رفتند، حتی چند ماه بعد از فتنه این اتفاق افتاد، منتها تعداد محدودی بودند، آنجا جلسه خاص سینماگران بود، از نکات جالبش برای خود من این بود که آقا فرموده بودند هیچ محدودیت و ملاحظه ای برای آمدن اشخاص قائل نشوید، یعنی هر کس از اهالی سینما در داخل کار می کرد، به آن جلسه دعوت شد، همه دعوت شدند که بعضی از همان کسانی که شاید قرابت چندانی با گروه دیگر نداشتند، آمدند کنار هم نشستند ...
همه چیز درباره آلبوم محمدرضا فروتن که تولیدش 7 سال طول کشید
بیشتر مشغول کار روی آلبوم موسیقی بودم. از کودکی موسیقی در وجودم بود وی در پاسخ به اینکه چطور شد پس از بازیگری سینما به حوزه موسیقی روی آوردید، توضیح داد: در آلبوم نیز در این باره توضیحی منتشر کرده ام و فکر می کنم همه ما دوست داریم واکنش های هیجانی خودمان را با موسیقی بیان کنیم و البته موسیقی از بچگی در من وجود داشت و اتفاقا در خانه به استثنای مادرم که مرا برای کار در همه حوزه ...
م م م م من لال نیستم
مشکل وقتی شروع شد که به مدرسه رفتم. به خاطر دارم کلاس اول دبستان، حتی برای حضور و غیاب هم مشکل داشتم. همیشه نفر اول دفتر حضور و غیاب بودم و وقتی معلم اسممو می خوند، من فقط توان داشتم دستمو بلند کنم به امید اینکه معلم سر از میز بلند کنه و منو با زبون قفل شده از پشت عینک ببینه و مثل همیشه غر بزنه: پس چرا جواب نمی دی؟ لالی؟ بعد وقتی که دوباره سکوت من را می دید، با چشمانی متعجب منو نگاه می کرد. بغل ...
بچه ها را شریک قصه ها کنید
قصه گویی کم رنگ شده بیشتر کتاب ها یا برنامه های گویای قصه گویی در اختیار بچه ها قرار دارد. سنت قصه گفتن شفاهی انگار در حال از بین رفتن است. این درحالی است که آن سنت فقط گفتن قصه صرف نبود؛ بلکه با نوازش کردن کودک، در کنار او قرار گرفتن و جزییات دیگر بهانه ای ایجاد می کرد تا کودک خیلی چیزها را بیاموزد و رشد بیابد و برای مثال اگر از چیزی می ترسد و نمی تواند بخوابد بر ترسش غلبه کند و راحت تر به خواب ...
زرشناس: غایت نفوذ سیاسی است
.... عبدالکریمی: آقای دکتر زرشناس من می پذیرم. یک ضرب المثلی وجود دارد که می گوید اگر دردم یکی بودی چه بودی، اگر دردم فقط بروکرات ها و تکنوکرات ها بودند... من می خواهم بگویم که این غرب صرفاً غرب نیست که به پایان خودش رسیده و به نفس نفس افتاده، سنت تاریخی ما هم به نفس نفس رسیده است بوی تعفن این سنت تاریخی همه جا را گرفته، عالم اسلام را نگاه کنید، داعش را نگاه کنید، بوکوحرام و ...
دستم به سوی شاتر نمی رفت!
، روز اعلام کاندیداتوری در 92، رد صلاحیت، پیروزی روحانی و همین طور در روز پیروزی ایشان با رای حیرت انگیز در سال 94؟ ایشان روح بزرگ و قلبی مهربان داشت. یادم هست که سال 84 همان روزی که نتایج آراء را اعلام کردند، به یکی از همکاران حفاظت تماس گرفتم و گفتم، حال ایشان چطور است؟ گفت: با این که اکثر بچه ها ناراحت هستند، ایشان سر حال و خوب هستند. چند روز بعد برای عکاسی از یک دیدار که در دفتر ...
دسته گلی برای عروس/ به بهانه نخستین جایزه ایثار و رسانه
تمام شده بود و شاید هم آن قطعنامه تازه مورد پذیرش قرار گرفته بود. اما دیگر چه فرقی می کرد.بالاخره آن شب لحظاتی از تاریخ بود که حالا حافظه من یارای نشان دادن روز شمارش را ندارد. اصلا شاید تاریخ متوقف شده بود. اینکه تابستان بود یا پاییز نمی دانم فقط یادم هست که خانواده ما دو سال بود که رخت سیاه به تن داشت. آن شب من مامور بودم به همراه زنی دیگر به یک عروسی مهم بروم. به سمت خانه عروس راه ...
غزل شاکری بازیگر سریال شهرزاد به دکتر مصدق ارادت ویژه ای دارم
من نمی دانستم -برای آشنایی با آن دوره زمانی (دهه 30) و مرحوم مصدق، به سراغ مادربزرگم رفتم تا خاطراتش را بشنوم. نکته جالب آن ملاقات این بود که من متوجه شدم دکتر مصدق برادر شیری پدربزرگ مادری من بودند و من دست خط ایشان را پشت یکی از عکس هایی که در دوران تبعید حضور داشتند، دیدم و سوال می کردم که چرا من تا حالا این چیزها را نمی دانستم! ارادت ویژه ای به آقای مصدق دارم و آن چیزی که در شهرزاد ...
یک احتمال جدی؛ قهرمانی پرسپولیس در نوروز!
آی اسپورت – در ادوار گذشته لیگ برتر (لیگ های 16 تیمی)، رسیدن به امتیاز 59 برای قهرمانی هر تیمی کافی بوده است. هرچند در بعضی ادوار تیم ها با امتیاز پایین تر از این هم قهرمان شده اند. مثلا در لیگ ششم سایپا با 56 امتیاز قهرمان شد اما این اتفاق فقط یک بار افتاده است ضمن اینکه بوده اند تیم هایی که با وجود رسیدن به 58 امتیاز نتوانسته اند قهرمان شوند. با این حال مرور جدول سایر ادوار نشان می دهد که 59 ...
استاد شجریان وارث و حافظ موسیقی گذشتگان ما می باشد
نخستین تجربه ام بود. آلبوم یک دریچه دومین و آلبوم درآغوش ماه سومین آنها و آلبوم چهارمی که کم و بیش مشغول آن هستم آلبومی که همان قطعه تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم جزو آن است و پروژه دیگری که تاروپود نام دارد. در حال حاضر وقتی به گذشته نگاه می کنم احساس می کنم همه پستی و بلندی های مسیر پیش رویم لازم بوده که اتفاق بیفتد و خوشحالم که جاهایی خیلی عمیق غمگین شدم و درد کشیدم. چون همین ...
طاهرزاده: 29 بهمن تبریز تجلی اتحاد نیروهای سیاسی/ ارسلانی: اگر خطری به این ملت برسد باعث و بانی آن امثال ...
او را مورد هدف گلوله قرار داد. عده ای جنازه محمد تجلا را به دوش گرفتند اما ماموران شاه مردم را به رگبار بسته بودند و خیلی ها نمی توانستند جلوتر بیایند اما وقتی جنازه محمد را وارد محدوده کردیم، مردم به جوش آمدند و چند هزار نفر به تشییع پیوستند. حق شناس را دیدم که کلاه از سر افتاده بود در همین حین فریاد “درود بر خمینی” و “مرگ بر شاه” در خیابان ها طنین انداز شد و همه ی شهر به هم ...
گرایش 70درصد اساتید دانشگاه به غرب/سران فتنه و دشمنان انقلاب در یک خط قرار دارند
امریکا بگوید همانطور که به شما قول داده بودم بدون شلیک یک گلوله، پیچ و مهره صنعت هسته ای ایران را باز کردم . قاسمی به این سوال که انقلابی جوان، سرباز در جلوی فرمانده حرکت می کند یا پشت سر فرمانده؟ پاسخ داد: سرباز در مبانی فکری و مواضع سیاسی پشت سر فرمانده و رهبر حرکت می کند اما در میدان عمل باید جلوی فرمانده و رهبر حرکتکند چون براساس مدلی که تاحالا بوده اما خوب نبودو افرادی همچون حسین خرازی ...
مرگ مرموز شوهر در پی رابطه پنهانی همسر
هم بلافاصله به آنجا رفتم. اما فکر می کنم موضوعات دیگری هم در میان است و برادرم خیلی مشکلات داشت و با همسرش درگیر بود. او متوجه شده بود لاله همسرش با مردی رابطه دارد و حتی فیلم آنها را دیده بود. می خواست او را طلاق دهد و سر این موضوع خیلی کشمکش داشتند اما به خاطر اینکه بچه داشتند، من مخالف بودم و همه اعضای خانواده هم به برادرم می گفتند این کار را نکن. قرار بود من همسر برادرم را به مکان ...
کودکان بی گناه قربانی مادران شیشه ای
دختری سه ساله. دلم به حال دخترم و آینده سیاهی که من و شوهر معتاد و قاچاقچی ام برایش رقم زده بودیم، می سوخت. دنیای او را هم خراب کرده بودیم. دلم به حال دردانه ام می سوخت اما اعتیاد آنقدر در تار و پودم تنیده بود که انگار دخترم را هم نمی دیدم. روزهایی که مواد نداشتم و نشئه می شدم به جان خودم می افتادم. رعشه بربدنم می افتاد. همه جا را به هم می ریختم. وسایل خانه را می فروختم تا خرج موادم کنم. گاهی آنقدر ...
روایتی از فروریختن پلاسکو در گفت وگو با آتش نشانی که از مرگ نجات یافت: جز دو منطقه در تهران، به ساختمان ...
آن زمان هم ما ریزش را احساس نمی کردیم.در حالی که همگی روی زمین نشسته بودیم ناگهان همه چیز تیره و تار شد و من به عقب پرت شدم. زمانی که به خودم آمدم متوجه شدم یک تیرآهن ضخیمی روی یکی از آتش نشانانی که در حال اطفاء حریق بود،افتاد. تمام این اتفاقات به اندازه یک چشم بر هم زدن به وقوع پیوست،یکی دیگر از بچه ها سر همان صحنه بین دو آهن گیر کرده بود و بعد هم دو پایش شکست، چون من با آنها فاصله ام بیشتر بود ...
چمران، آنگونه که من می شناختم
دستم را گرفت و دوربین فیلمبرداری را برداشتیم و به اتفاق هم به سمت جبهه دشمن راه افتادیم. ابوالفضل کاسترو می گفت: من با همه سوابقی که در جنگ های مختلف داشتن از شدت ترس دست و پایم می لرزید و پیش خودم گفتم که آخه این چه کاری است که ایشان می کنند. عقب تر از او حرکت می کردم، رو کرد به من و گفت: بچه های ما با این همه انگیزه و شور و اشتیاق در صحنه نبرد حاضر شده بودند این گونه به خواب رفته اند ...
خاتمی 25 خرداد 88: باورکنید نقطه فشار به رهبری همین جاست!
با نگاهی دقیق تر به محتوای اظهارات اصحاب فتنه مشخص می شود که هدف اصلی فتنه سال 88، نه ابطال انتخابات و نشانه روی احمدی نژاد که ابطال اصل ولایت فقیه و نشانه روی رهبر معظم انقلاب بود؛ هدفی که در شعارهای مرگ بر اصل ولایت فقیه نیز از زبان اغتشاشگران جنبش سبز شنیده می شد. موارد زیر تنها مشتی از خروارها و اندکی از بسیارها اسناد و شواهد فتنه گران در راستای نابودی ودیعه امام خمینی(ره) است. پیشاپیش از انتشار عبارات توهین آمیز و الفاظ رکیک به کار رفته علیه رهبر معظم انقلاب عذرخواهی می شود. ...
فردریک بَکمن از مردی به نام اُوِه می گوید
این بود که من خیلی زود - چهار یا پنج سالم بود- خواندن را یاد گرفتم. جالب اینکه مادرم معلم بود. وقتی که مدرسه رفتم کتاب های بسیاری از جمله کتاب های بزرگسالان را خوانده بودم، در هشت سالگی کتاب ارباب حلقه ها ی تالکین را خوانده بودم. اگر بپرسید آیا از همان کودکی برایتان روشن بود که می خواهید به عنوان یک نویسنده، به قول معروف، چرخ زندگی تان را بچرخانید، جواب می دادم: نه، من اصلا هیچ برنامه ای ...
گفتگو با پدیده شمشیربازی ایران، مجتبی عابدینی
سالگی پسرها خیلی مسئولیت پذیر نیستند. اما من ول کن تمرین نبودم. سال 1379 که مدال طلای نوجوانان آسیا را گرفتم، هم جبران تمام آن پیاده روی های مسیر خانه تا شیورزی را کرده بودم و هم دیگر یک چیزی توی وجودم افتاده بود که نمی توانستم شمشیربازی را رها کنم. تمرینم بعد از آن مدال تقریبا دو برابر شد و ذهنم را از شمشیربازی نتوانستم خالی کنم. سال 81 به جوانان آسیا رفتم و نقره گرفتم و سال 83 در همان ...
25 سال پیش که ازدواج کردند فکرش را هم نمی کردند چنین پیش بیاید!
... پیرزن به تندی جواب داد: پسرم من یک مادر هستم. از نگاه کردن به چشم های بچه هایم می فهمم چه حالی دارند. تو هم مثل پسر خودم می مانی... آسانسور رسید و هر دو سوار شدند. در همان حال پیرزن پرسید: دوستش نداشتی؟ و خسرو بدون معطلی جواب داد: عاشقش بودم. حالا هم دوستش دارم. خانمم هم مرا دوست دارد... آسانسور به پایین حرکت کرد. اما نگاه خسرو روی عددهای قرمز طبقات ثابت ماند که شمارش معکوس داشتند؛ درست مثل ...
سردم بود جابر چیزی بهم داد که احساس سرما نمی کردم / از نواب تا صادقیه را پیاده رفتم
نخ سیگار. دو، سه ماه بعد دوباره یک نخ دیگر هم کشیدم و کم کم به تعدادش اضافه شد، اما نگذاشتم پدر و مادرم بویی ببرند، اما بعد از مدتی پای مواد هم به زندگی ام باز شد. یک روز که همراه رفیقم به پشت بام رفته بودیم، بدجوری سردم بود. گفتم چه کنیم با این سرما؟دوستم یک تکه تریاک داد دستم و گفت بخور. گفتم نکُشد؟ گفت بخور خیالت تخت. خوردم. نیم ساعت بعد نه خسته بودم، نه احساس سرما می کردم. انرژی ام زیاد شده ...
تبارشناسی اندیشه تمدن اسلامی از مشروطه تا انقلاب اسلامی
...، اما برای بسیاری از آنها که بر اساس نوعی فهمیدگی روی مبانی انقلاب مشروطه حرکت می کردند و انقلاب را به رغم خواست سنت گرایان، به نقطه غیر قابل برگشت رساندند، روشن بود که ایران برای ورود به عرصه تمدن، باید چنین انقلابی داشته باشد. مشروطه، تجدد و رفع عقب ماندگی! گرچه مسیر کلی انقلاب مشروطه همان بود که گذشت، اما اختلافات درونی در باره بسیاری از مفاهیم و مسیر کلی وجود داشت. در ...
هم بازی اژدها
. پیرمردها هم از فرصت استفاده کردند و پریدند توی دریا. چنان هم سروصدا راه انداخته بودند که انگار یک مشت بچه مدرسه ندیدبدید را آورده اند دریا. من آی دلم می خواست بروم توی آب. آخر، ششصدتا تابستان بود که منتظر بودیم بابا ما را ببرد دریا و نبرده بود. حالا هم که یک بار نصیبم شده بود بیایم دریا، گیر این اژدها افتاده بودم که عاشق نون بیار کباب ببر بود. نمی دانم این بازی را کی یادش داده بود ...
ایرانی ها پای قصه های جهان
در شب های بلند زمستان دور هم جمع می کرد و برای مان قصه می گفت. محفل گرمی که همیشه با قصه گویی مادرم در خانه ما برقرار بود و هنوز هم است. صادقی درباره تجربه و محفل های قصه گویی اش توضیح می دهد: یک گروه قدیمی از اهالی روستا از 60 تا 100 ساله هستیم. هفت خانم و پنج آقا که از گذشته تا امروز هر دو یا سه شب یک بار دور هم جمع می شویم. از خاطره های قدیمی و قصه های بومی می گوییم. همین محفل و با دوستان بودن ...
شهیدی که آرزویش، شهادتِ در سجده بود
دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم. یکی از دوستان می گفت: در حال عکس گرفتن بودم که دیدم یک نفر به حالت سجده پیشانی به خاک گذاشته است فکر کردم نماز می خواند، اما دیدم هوا کاملاً روشن است و وقت نماز گذشته، همه تجهیزات نظامی را هم با خودش داشت. جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم دستم را روی کتف او گذاشتم، به پهلو افتاد. دیدم گلوله ای از پشت به او اصابت کرده و به قلبش رسیده، آرام بود انگار ...
انتقادعطاءالله مهاجرانی از سخنان عبدالکریم سروش درباره آیت الله هاشمی رفسنجانی
دانشگاهی دارند. ایشان متخصص ماشین های درون سوز هستند و درباره این حوزه ها کار کردند، سوم ایشان به مقام رهبری نزدیک هستند، سال ها مسئول نهاد ریاست جمهوری بودند و می توانند گزارش ها را مستقیم خدمت آقا بدهند، در واقع این جمله، جمله محاسبه شده ای بود که ایشان گفت؛ یعنی وقتی که بحث تمام شده بود من یک اشاره ای کردم به آقای هاشمی که همه حرف ها زده شد، یعنی فرهنگ زمانی نبود که رئیس جمهوری یک طرف قضیه را بکشد و ...
دستمال سرخ ها چگونه تشکیل شدند
منفجر شده بود، آتش برمی گشت سمت خودش. روشنایی ایجاد شد که علیرضا شجاع داوودی توانست او را خوب ببیند و صاف بزند وسط سینه اش و به درک واصلش کند. اما باقی ضد انقلاب همین طور داشتند می زدند و از بالای بلندی به ما که در جاده بودیم اشراف داشتند. من به اصغر گفتم پوشش تان می دهم شما بروید. آنها رفتند و خودم هم می خواستم عقب بکشم که دیدم همین طور دارند از پشت سرم تیراندازی می کنند. نگو محاصره ام ...
شهدا واسطه ازدواج من و حسین شدند
همسرش زیارت عاشورا زمزمه می کرد. وقتی به خانه مادر شهید رسیدیم جمعیت زیادی در آنجا حضور داشتند. همه این اتفاقات و تصاویر در ذهنم نشان از شهادت محمد حسین داشت اما من نمی خواستم باور کنم که برایش اتفاقی افتاده و شهید شده است. وقتی برادرم آمد و من را در آغوش گرفت، گفت تو همسر شهید شدی. آنجا بود که دیگر متوجه حال خودم نشدم. محمدحسین 14 خرداد شهید شد و روز16 خرداد به ما خبر شهادتش را دادند و شنبه 18 ...
از خودگذشتن بین آهن و آتش
عملیات اطفای حریق این 16 نفر هم شرکت داشتند که در زیر آوارهای پلاسکو به درجه ی شهادت نائل شدند. عکس ها را که نگاه می کنم خیلی از آن ها جوانند، انگار خیلی سال نیست که از نوجوانی شان گذشته است. فکرش را بکن، چند سال قبل، آن ها مثل ما پشت میزهای مدرسه شیطنت می کردند و حالا قهرمانان شجاعت و ازخودگذشتگی هستند. یک روز در کلاس ما رادمان منصوری، 14ساله است. او به یکی از ...