سایر منابع:
سایر خبرها
18 پرونده قتل به مصالحه انجامید
معاون سیاسی و امنیتی استاندار کهگیلویه و بویراحمد گفت که 18 پرونده قتل در 11 ماه سال جاری در این استان با گذشت اولیای دم به صلح و سازش منجر شد . فتاح محمدی روز دوشنبه در نشست با جمعی از مسئولان و اعضای تشکل های مردم نهاد کهگیلویه و بویراحمد در یاسوج با موضوع کاهش آسیب های اجتماعی اظهار داشت: پرونده تمامی این 18 قتل به طور کامل بسته شده و اعلام رضایت شاکیان و اولیای دم نیز در دستگاه ...
شوالیه های مرگ
به گزارش شفاف، و خروجی روز، مرگ است و ارمغان شب، مرگ؛ که روز، هر لحظه مرده می آورند، با بدن های تکه تکه، دست و پای سوخته، گوشت های پخته، استخوان های سیاه، چشم های از حدقه درآمده و شب، برای آنها، برای شوالیه های قدرتمند مرگ با خیال مرگ و کابوس آن می گذرد ... با آوازی غمناک، غمناک خروجی آن ... به گزارش شفاف، و خروجی روز، مرگ است و ارمغان شب، مرگ؛ که روز، هر لحظه مرده می آورند، با بدن های تکه تکه، دست و پای سوخته، گوشت های پخته، استخوان های سیاه، چشم های از حدقه درآمده و شب، برای آنها، برای شوالیه های قدرتمند مرگ با خیال مرگ و کابوس آن می گذرد ... با آوازی غمناک، غمناک خروجی آن روزها هم برای شناسندگان مرگ که در همسایگی مردگان تهرانی خانه دارند، مرگ بود؛ وقتی تن های سوخته و استخوان های جداشده آتش نشان های شهید را آوردند و گفتند: شناسایی کنید. آنها گفتند شناسایی کنید و آن 9 نفر دست به کار شدند؛ 9 پزشکِ پزشکی قانونی استان تهران که دو هفته نخوابیده بودند و حالا کم کم داشت آماده باش شبانه روزی شان تمام می شد. و چه چیز سخت تر از باز کردن لباس های آتش نشان هایی که هیچ ازشان نمانده بود؟ وقتی زیپ لباس هایشان را باز می کردیم، اسکلت ها و گوشت های پخته شان می ریخت. جمجمه هایشان هم کاملا از بین رفته بود ولی پودر نشده بود. یک سری دیگر هم از همان اول که آوردند، استخوان بودند. و چه چیز سهمناک تر از دیدن تن های تکه تکه آتش نشان های ناجی پلاسکو، بعد از آن همه سروصدا، بعد از شنیدن شیون تازه عروسان مردان آتش زده، بعد از آن همه عکسی که شاید کمترین شان، صورت گریان و تکیده مردی بود که جفتش، قُل همیشه یاورش، زیر خروارها خاک و آتش، خُرد شده بود. همین سختی ها هم بود که بغض 15ساله عباس ساداتیِ 50ساله را شکست؛ بغض او را که معاون سالن تشریح پزشکی قانونی تهران است و حالا چسبیده به دیوارهای سرد ساختمان قدیمی کهریزک، زیر آن نور سفید، وسط ویزور چشم های زن جوان کنجکاو تازه از راه رسیده، از روزهایی می گوید که شبانه روز آماده باش بود و وقتی یکی، یکی اجساد آتش نشان ها را برای شناسایی آوردند، اشک، گلوله سهمناکی شد که ریز ریز و پنهانی از چشم های دنیادیده اش به بیرون پرتاب شد. درست است که ما به این کار عادت کرده ایم ولی باز هم خیلی وقت ها موقع کار، احساساتی می شویم و گریه می کنیم. مثلا این حادثه پلاسکو خیلی ما را ناراحت کرد؛ اصلا قبل این که جسدها را ببینیم، اشک ما را درآورده بود. نمی دانم چه مظلومیتی در این بچه ها بود که قبل از این که بدن هایشان پیدا شود، اشک همه را درآورد؛ شاید مظلوم بودنشان و این که از قشر ضعیفند و همیشه با مردمند. حادثه حله و قطار هم ما را بسیار ناراحت کرد. عباس ساداتی یکی از قدیمی ترین هاست؛ یکی از شناخته شده ترین پزشکان سالن تشریح، آن جا که به قول خودش، هر روز کالبد دست کم 30 مرده را می گشایند، در جست وجوی یافتن حقیقت، برای زبانِ دفاع شدنِ بی زبان های دست از دنیاکوتاه. آن روزهایی هم که آتش نشان های معروف تهرانی را می آوردند تا نامشان مشخص شود و هویتشان، دکتر ساداتی مثل همیشه خط مقدم بود، با بغضی سنگین در گلو و زبانی آرام بخش برای هشت دکتر سالن تشریح و تکنیسین های سالن که خودشان به آنها پروسکتور می گویند. چند روز اول منتظر بودیم که جسدی نیاوردند. بعد از آن من یک شب این جا کشیک بودم که یک نفر را آوردند و خود بازپرس کشیک هم آمده بود. موقعی که آمد، داشت تلوتلو می خورد. می گفت چند روز است که نخوابیده ام ولی می خواهم ببینم زمان مرگ این فرد کِی بوده است. اجساد اولیه ای که آوردند همان هایی بودند که می گفتند در موتورخانه گیر کرده بودند. درست است؟ درباره زمان مرگ آنها حرف و حدیث های زیادی بود. بله، اما زمان مرگ با همان زمان وقوع حادثه جور درمی آمد، چون فاسد شده بودند. آنها همان روز اول فوت کرده بودند. یک وقت سنگ به سر آدم می خورد و درجا می میرد، یک وقت زلزله می آید و زیر آوار، جایی هست که بتواند پناه بگیرد و برای یکی، دو ساعت زنده باشد ولی در مورد پلاسکو، بعضی از این افراد جا در جا مرده بودند و بعضی دیگر هم که جا در جا نمرده بودند، بعد از چند ساعت فوت کردند، در همان روز حادثه؛ یعنی این طور نبود که دو، سه روز کسی زنده مانده باشد. ما اجساد را دیدیم، آنها فساد نعشی داشتند و بررسی هایمان نشان داد که روز حادثه فوت کرده بودند. ساعت مرگشان دقیقا به همان روز می خورد. بقیه را هم که روزهای بعد آوردند، بدنشان متلاشی شده بود و از آنها دی ان ای گرفتیم. آمار فوت شده ها هم همانی بود که مراجع قضائی اعلام کردند. نفر آخری را هم که آوردند و گفتند کارگر بوده، من خودم دیدم، اعضای بدنش کاملا متلاشی شده بود. و غم یادآوری، لبخند گشاده و ملایم ساداتی را چنگ می زند و قورت می دهد: تمام فیلم های پلاسکو را در تلفن همراهم ذخیره کرده بودم؛ آن آتش نشانی که در پنجره بود، نتوانسته بود وارد سبد نجات شود و فوت کرد. جمجمه او شکسته بود و ما سرش را دوباره درست کردیم. فیلم او را در گوشی ام داشتم، می گفتند یکی، دو ماه مانده بود تا خدمتش تمام شود، خب، این برای ما خیلی ناراحت کننده بود. مرده ها نقش اول زندگی دکتر ساداتی اند؛ زندگی کسی که از نگهبان های ساختمان پزشکی قانونی در کهریزک که بامعنا به بهشت زهرا چسبیده است تا منشی ها و حراست و تکنیسین ها، او را زبان گویای تاریخ پزشکی قانونی می دانند. حالا هم او که در یک صبح سرد و بعد از یک شب تا صبح شیفت، نشسته در اتاقش و با صورتی خندان و بشاش، از روزهای پرتلاطم حادثه پلاسکو می گوید، اشاره اش مدام به نقش مرده ها در زندگی اش است، در کارش و روحیه اش: خب، لحظاتی هست که کم می آورم و حتی می زنم زیر گریه. مثلا در قضیه حادثه حله باز توانستم خودم را جمع و جور کنم با این که حدود 40–50 نفر را این جا آوردند که بدن هایشان متلاشی شده بود، ولی در حادثه پلاسکو گریه کردم، به نظرم این آتش نشان ها هیچ فرقی با شهدای غواص ندارند با این فرق که شهدای غواص می دانستند که دارند به سمت شهادت می روند ولی این بنده خداها نمی دانستند که قرار است بمیرند و آن روز با بقیه روزها فرق می کند. آنها بیرون آمده بودند و باز به داخل ساختمان رفتند تا مردم را نجات دهند. بعد از پلاسکو، من خودم را بارها جای خانواده های آتش نشانان قرار می دادم و گریه می کردم تا خودم را خالی کنم. من خانواده های آنها را می دیدم که برگه به دست در راهروهای این جا می رفتند و می آمدند و گریه می کردند. گریه خیلی خوب است، خیلی بد است که می گویند مردها نباید گریه کنند، آدم هایی که گریه نمی کنند، یک دفعه می ترکند. و اینجاست که زنگ قدیمی تلفن اتاق رنگ و رورفته معاون سالن تشریح، حس او را به هم می ریزد؛ صحبت از یک جسد یخ زده است، جسدی که آن را از خارج کشور آورده اند و گذاشته اند بدنش نرم و جواز برایش صادر شود و حالا این دکتر ساداتی است که باید مهر دفن شدن او را برای زیر خاک منتظر پذیرنده گورستان بزند پایین پرونده اش. جواز مرگ صادرکردن برای مرده ها سال هاست در سرنوشت اوست؛ مثل سرنوشت محمدجواد هدایت شده ، رئیس تالار تشریح پزشکی قانونی که وقتی پیراهن سفید دکتری اش را می پوشد و جا می گیرد پشت میز رنگ و رورفته اتاقش، دستی به چال چونه ته ریش دارش می کشد و حرف هایش را مثل معاونش از پلاسکو شروع می کند؛ از آن روزها که سخت ترین شدند در یادش برای سال های سال. اولین آتش نشانی که آمد از بیمارستان مطهری به این جا منتقل شد و قابل شناسایی بود؛ چون چهره اش سالم مانده بود. هر چه یافتن پیکرها با تأخیر اتفاق افتاد، شناسایی از طریق چهره ها سخت تر شد. شناختن کسانی که در روزهای اول از زیر آوار پیدا شدند، از چهره راحت تر بود ولی بعد از آن به دلیل حجم آوار و میزان حرارت، دیگر پیکرها از روی ظاهر قابل شناسایی نبودند. البته متعلقاتی اطرافشان بود ولی مشخص نبود که مال آن شخص باشد. با آن وضعیت، ما برای این که ضریب اطمینان را بالا ببریم، آزمایش دی ان ای انجام دادیم. نکته مهمی که وجود دارد این است که در این حوادث دسته جمعی، حضور پزشکی قانونی در صحنه الزامی است؛ در صورتی که در مدیریت بحران ما چندان نقش پزشکی قانونی را در آن مرحله پررنگ نمی بینند، یعنی فکر می کنند که خب ما پیکرها را پیدا می کنیم و بعد می فرستیم که شما بقیه کارها را انجام دهید. آمار جانباخته ها همانی بود که اعلام شد؟ بله، 16 آتش نشان بودند که شناسایی شدند؛ 5 تا هم جانباخته غیرآتش نشان؛ کلا 21 نفر. هنوز هم از بین نخاله ها قطعات و تکه های اجساد را برای شما می فرستند؟ بله، برای ما می فرستند و ما هم می فرستیم آزمایش ژنتیک، هنوز جواب قطعی به دست ما نرسیده است. آمار ما همان آمار قبلی است. یعنی در نخاله ها کسی پیدا نشده است؟ مثلا آن نگهبان؟ آن نگهبان، پنجمی بود که پیدا کردند. مابقی که برای ما فرستادند، قطعات استخوان کوچک و بزرگ بود که هنوز جواب قطعی آنها نیامده است. از نگهبان هم قطعاتی از بدنش به این جا آمد؟ یک پیکر نیمه کامل بود، با آزمایش ژنتیک تطبیق دادیم و احراز هویت قطعی انجام شد. آن روزها همه پزشکان و تکنیسین های پزشکی قانونی استان تهران در ساختمان کهریزک هر دقیقه منتظر بودند که کسی را بیاورند برای شناسایی، تا جوابی داشته باشند برای گفتن به خانواده های چشم انتظارشان؛ محبوبه عسگری 42ساله، زن تر و فرز و باتجربه کادر پزشکی هم یکی از آنها بود. او یکی از سه زنی است که در کادر پزشکان پزشکی قانونی کار می کند و حالا با ناخن های لاک زده و صورتی ریز و قشنگ و با پلک هایی که خستگی شیفت از شب تا صبح دیروز، آنها را با شیب ملایمی روی حدقه هایش چشمش انداخته، از نیمه دوم امسال می گوید که یکی از سخت ترین تجربه های کاری اش بود؛ نمونه اش همین حادثه پلاسکو. او یکی از شناسندگان آتش نشان های شهید و سوخته بود. مرگ آتش نشان ها خیلی ها را جریحه دار کرد، همه آماده باش بودند. در سالن تشریح بالای سر آنها بودم و با همکارانم، جواز دفن می دادیم، خیلی تأسف آور بود. لباس های آتش نشان ها نسوخته بود ولی وقتی آنها را باز می کردیم، فکر می کردیم که جسد سالم است، در حالی که کامل از بین رفته بود، برخی تبدیل به استخوان شده بود. و حال و روز او هم آن روزها مثل بیشتر همکارهایش بود. خب خیلی تأثیر منفی روی ما می گذاشت، خیلی متأثر می شدم اما با دقت هر چه تمام تر، برای تعیین دی ان ای، کارشان را انجام دادیم، فرستادیم برای بخش دی ان ای، پیگیری های لازم انجام شد، کالبدشکافی خوب انجام شد و حنجره ها را خوب نگاه کردیم آنهایی که عضله مانده بود و استخوان هایی که سالم بود به دی ان ای فرستادیم. به هر حال مردم منتظر بودند و چشمشان به نظر ما. این که آن روزها می گفتند بدن هایشان به پودر تبدیل شده بود، درست نبود؟ نه پودر نشده بودند ولی بعضی استخوان ها به طور شدیدی از بین رفته بود به طوری که فقط قسمت هایی از استخوان مانده بود. برای بعضی دیگر هم حرارت زیاد، باعث شده بود فساد اتفاق بیفتد. مهم ترین فاکتور فساد جسد، حرارت بالاست، چون حرارت محیط بالا بود، میکروب هایی که باعث فساد می شوند، در داخل ریه و روده بزرگ هستند و شروع به فعالیت می کنند. در روز تشییع جنازه، حستان چطور بود، وقتی دیدی که آن جمعیت زیاد به بدرقه آنها آمده بودند. آن روز این جا غم عجیبی داشت. اسامی شان را که اعلام می کردند، مدام با خودم می گفتم اینها را از زیر دست ما با آن وضعیت بردند، آنها را ما شناسایی کردیم، من همه شان را دیدم. و دنبال حرف های محبوبه عسگری را نیکو دهقانی زاده ، دیگر پزشک زنی که جزو اصلی ترین شناسندگان اجساد در پزشکی قانونی است، پی می گیرد؛ زنی با صورتی تپل، چشم هایی روشن و با تجربه و صدایی نازک که حس، اولین نکته بیرونی آن است. او تازه از سالن تشریح آمده با دستکشی سفید روی دست های گوشتالو و ماسکی سفیدتر که به اعتقاد همکارهایش عبور می دهد میکروب هایی را که باید سدشان شود؛ تا بیاید دستکش ها را دربیاورد و امضاهای لازم را برای اجساد تر و تازه امروز بنشاند پایین پرونده های سبز، فرصت، خودش را نشان می دهد برای حرف زدن درباره آن روزهای خون و آتش: من جزو کسانی بودم که آن روزها از این ماجرا خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم؛ خیلی، خیلی، خیلی. واقعا خیلی. این ماجرا خیلی فرق می کرد. یادم است سقوط هواپیمای آنتونوف که اتفاق افتاد هم همین حال را داشتم. همه جسدهایی را که بررسی می کردم، با خودم می گفتم که خب هر کدام اینها عازم جایی بوده اند و حالا این جا خوابیده اند؛ مدام گریه می کردم. برای پلاسکو هم در خود سالن تشریح گریه می کردم. همکارها خودشان را کنترل می کردند ولی من همین طور کار می کردم و حین کار گریه می کردم. موقع در سالن تشریح کارکردن، وقتی بدانی که آن ماجرا یک اتفاق بولد است، خب برایت خیلی تأثیرگذار است. در آن چند روز عکس هایشان را دیده بودیم و وقتی آنها را برای شناسایی آوردند، خیلی سخت بود، واقعا سخت بود. وقتی جسد به سالن تشریح می آید، نباید وارد حواشی آن بشوی، این که بستگانش چه کسانی بوده و چه اتفاقی افتاده است، وگرنه خیلی اذیت می شوی. روز تشییع آتش نشان ها این حس را داشتم که اینهایی که با آن شکوه روی دست مردم تشییع می شدند، ما بالای سرشان بودیم و تشخیص شان دادیم. خیلی حس عجیبی بود. اما مرگ، چطور خودش را به آنها نشان می دهد، وقتی که هر روز. . . گرداگرد آنها را مردگانی زیبا فراگرفته اند آنها 9 نفرند؛ با حدود 20 نفر دستیار که مسئول اصلی شکافتن بدن مرده هایند؛ با گله ای همیشگی که چرا همه فکر می کنند ما بدن های اجساد را تکه و پاره می کنیم؟ آنها 9 نفرند با ماهی حدود سه تا چهار میلیون حقوق و یک دنیا سختی؛ 9 نفر و دستیارانی که در طول سال، 10 تا 11 هزار جسد، ماهانه بین 900 تا 1000 و روزانه بین 30 تا 35 جسد را در سالن تشریح پزشکی قانونی تهران بررسی می کنند. هیچ کدام از پزشکان پزشکی قانونی را سرنوشت به سالن تشریح نکشاند؛ همه شان انتخاب کردند. مثل دکتر ساداتی که هر چند عجیب ولی انتخابش درنهایت کارکردن با مرده ها شد: این را شنیده اید که می گویند هر کس از چیزی بدش بیاید، ناخودآگاه به سمتش می رود؟ من بچه که بودم و حتی بزرگتر که شدم، مدرسه ام را یک بار به این دلیل که کنار بیمارستان بود، عوض کردم؛ یک بار به این دلیل که کنار قبرستان بود و جالب است که اگر یک بار در خیابانی بودم که تابوت و جنازه ای را از آن می بردند، من دیگر از آن خیابان رد نمی شدم. اما زندگی هر روز، مرحله ای را جلوی پای آدم ها می گذارد که خودشان فکرش را هم نمی کنند. در زمان پزشکی عمومی، با وجود همه اینها باز هم وقتی یک جسد را در بیمارستان می دیدم، خیلی کمتر تحت تأثیر قرار می گرفتم تا مثلا وقتی در قبرستان می دیدم که تابوتی را می بردند، حسش کاملا متفاوت بود ولی وقتی وارد پزشکی قانونی شدم، همان ماه اول وارد تالار تشریح شدم. جسد هم انواع و اقسام داشت؛ یک وقت هایی جسد تر و تمیز است، ولی جسد فاسد، جسدی که زیر خاک بوده آن را درآورده اند و برخورد خانواده ها و مسائل احساسی هم مطرح بود؛ اینها مسائلی بود که اوایلش روبه رو شدن با آنها سخت بود و کم کم به آن خو گرفتم. او یادش می آید آن اول که در تالار تشریح پارک شهر کار می کرد، همکار آذری زبانش همیشه حرف شیرینی به او می زد: او به من می گفت دکتر ساداتی از مرده ها نترس، از زنده ها بترس؛ می گفت امروز داشتم می آمدم در اتوبوس مردم داشتند من را له می کردند، این مرده ها که کاری به کار ما ندارند. این جمله او برای من قشنگ بود، دیدم واقعا راست می گوید و مرده هایی که ما با آنها کار می کنیم، بی ضررترین و بی خطرترین آدم ها هستند ولی به هر حال این کار سخت است، آلودگی و بیماری دارد ولی باز هم بیماری هایی که از طرف آدم های زنده ما را تهدید می کند، خطرشان خیلی بیشتر از این مرده های بی آزار است. منظور از بیماری ها، اچ آی وی و هپاتیت و سل ریوی است، کافی است زمان خونگیری سوزن به دست ما فرو برود، این موضوع ما را خیلی تهدید می کند. همه اش اما این انواع و اقسام بیماری ها نیست؛ ساداتی از تجربه هایی می گوید که در این سال ها، زندگی او را پر و پرتر کرده است؛ تجربه هایی خاص از مرگ: فقط این حوادث جمعی نیستند که ما را ناراحت می کنند؛ مثلا من معمولا شب های سال تحویل این جا کشیک هستم. آن لحظه ای که عید می شود و مثلا پدری می آید که نیم ساعت پیش بچه هایش تصادف کرده اند و دو سه تایی با هم مرده اند، نمی توانید تصورش را کنید که چقدر برای ما سخت است. همین الان هم که دارم درباره اش صحبت می کنم، بغض کرده ام یا مثلا نیم ساعت مانده به سال تحویل، جسد یک پیک موتوری را می آورند که چیزی را جایی می برده تا خرج زن و بچه اش را دربیاورد و حالا با مغز ترکیده در تصادف، او را برای شناسایی می آورند؛ خب اینها ما را خیلی اذیت می کند. و راست می گوید، بغض مانعی می شود برای ادامه دادن. یا مثلا صبح های زود می آییم و می بینیم که یک کارگر شهرداری یا سوپوری را که در خیابان ها کار می کنند با همان لباس کارشان آورده اند، چون در خیابان ماشین به آنها زده و کشته شده اند. کلا سوپورها به دلیل این که لباس شبرنگ تنشان است، کمتر دقت می کنند و فکر می کنند راننده ها آنها را می بینند ولی راننده ها خیلی راحت آنها را می زنند. خیلی وقت ها صبح ها در راه سازمان، ما آنها را می بینیم که خیابان ها را تمیز می کنند و بعد دو ساعت می بینیم که جسدشان را با همان لباس کارشان آورده اند. خب اینها ما را ناراحت می کند. کاش به آنها آموزشی داده شود، چون خیلی بی محابا در خیابان کار می کنند. این حرف همه کسانی است که در سالن تشریح پزشکی قانونی کار می کنند؛ نگاه مردم به آنها، ترسشان، کلیشه های معمولی که سال هاست با آنها دست به گریبانند و احتیاط های افراطی که سبک زندگی شان شده؛ محبوبه عسگری ، یکی از سه پزشک زن سالن تشریح هم سال هاست درگیر این حرف هاست. مردم از ما می پرسند از مرده ها نمی ترسید؟ نام پزشکی قانونی که می آید، همه فکر می کنند یک جسد روی دست ماست. اما واقعیت این نیست، من کمیسیون پزشکی برای قصور پزشکی می روم، فوت هایی که در بیمارستان ها رخ می دهد یا درصد ارش و دیه که انجام می شود، آن جا دیگر مرده ای وجود ندارد. به عنوان پزشک جنایی و قتل اگر باشد، سر صحنه فوت می رویم، این جا موارد خاصی می آورند، گلوله خوردگی و چاقوخوردگی یا در مراکز نگهداری می شوند یا از سالمندان و... علت فوت آنها را هم تعیین می کنیم. 5 درصد کار پزشکی قانونی تشریح است. اگر بروید در معاینات، آنها اصلا تشریح نمی بینند، ارش و دیه می بینند، کسی که در کمیسیون کار می کنند، اصلا جسد نمی بیند. شما این جا فقط روی زنان کار می کنید؟ نه؛ در سالن تشریح من فقط روی زن ها کار نمی کنم. مردها هم خانم ها را می بینند ولی اگر خانم جوان باشد، ممکن است خانم ها ببینند، باید نمونه برداری از واژن انجام شود. تعداد زنانی که این جا می آورند نسبت به مردان کمتر است؟ مردان بیشتر هستند چون حادثه کار بیشتر برای مردان است. اوردوز بیشتر مربوط به آقایان است یا سکته های قلبی. خودکشی های اگرسیو، بیشتر برای مردهاست و.... خیلی ها ممکن است تا متوجه شوند شغل تان این است، فکر کنند که تأثیر این کار روی زندگی شما چه می تواند باشد؟ من بابت هر یک موردی که می بینم ناراحت می شوم مثلا جوانها را که می بینم، قتل و گلوله ای. نگرانی در من ایجاد می شود، اما این که هیچ حقی ضایع نشود، قتلی صورت گرفته، وضعیتی ایجاد شده، این که این قتل بوده یا خودکشی و... برای من مهم است که حقش ضایع نشود. وقتی استراحت می کنم یا در خواب، می فهمم که این کار رویم تأثیر می گذارد، در خانه که به این مسأله فکر می کنم، احساس می کنم چه تصادف سختی بود یا مثلا در برنامه های تلگرام می بینم، کسی که خودکشی کرده، همه ابراز تأسف می کنند، من آن روز آن جسد را دیده ام اما نمی توانم حرف بزنم، چون اینها اسرار پزشکی به شمار می رود. در خانه هم کسی از من سوالی نمی پرسد، عادتشان دادم. امروز چند تا جسد دیده اید؟ من دیشب کشیک بودم، امروز از ساعت 6:30 تا 8، 10 تا جسد دیدم. دیروز هم سر یک صحنه احتمال قتل رفتم، هم بیمارستان رفتم و هم خانه رفتم صحنه دیدم، نمونه های بیمارستان را هم دیدم، یک سری موارد در خیابان آمده بودند، مجهول الهویه آورده بودند، آن را هم دیدم. بررسی هر جسد حدودا چقدر طول می کشد تا کار تمام شود؟ بستگی به کیس دارد، اگر مورد جراحی باشد، ممکن است یک ساعت هم طول بکشد، اگر گلوله خورده باشد باید سر تا پایش را عکس بگیرم که ببینم آثار گلوله وجود دارد یا ندارد. و در میان همه این تجربه های معمول، دیدن کدام مرده برای آنها خاص تر از همیشه بوده است؟ چرا که... مرگ، مسخی است دردناک در کوچه های شایعه برای من دیدن جسد یک بچه بسیار سخت است. بارها شده که حتی گریه کرده ام و هیچ وقت برایم عادی نمی شود. مرگ هیچ وقت برای ما عادی نمی شود، درست است که کارمان است ولی نه، آن ترومایی که باید در روح و روان و جسم ما بگذارد، می گذارد. آن حالت محتاط بودن و... را در ما ایجاد می کند؛ مثلا من همیشه نگرانم که برای اطرافیانم و فرزندانم نگرانم. اینها حرف های نیکو دهقانی زاده است؛ دیگر پزشکی که می نشیند به گفتن خاطره های جور و واجورش در این سال های گشایندگی کالبد. مثلا یک پرونده داشتم، موقعی که یزد کار می کردم. از طبس پزشکمان زنگ زد گفت جسدی در خیابان افتاده بوده، تصادفی و له و لورده، گفت خانم دکتر جوازش را بدهم؟ من همیشه در ذهنم این بود که باید به این نوع جسدها خیلی حواست جمع باشد چون ممکن است او را به قتل رسانده و برای اختفای موضوع، او را به حالت تصادف در خیابان رها کرده باشند. خلاصه به دکتر گفتم ببین اگر علایم زمان حیات دارد و واقعا تصادفی است، جوازش را بده، اگرنه به هیچ وجه. گفت دادستان خیلی اصرار دارد که جوازش را صادر کنیم، خلاصه فردایش جسد را فرستادند مرکز و رفتم بررسی کردم، هیچی از جسد نمانده بود یعنی نمی شد فهمید سرش کجاست و تنش کجا، به همکارها هم گفتم و آنها گفتند تصادفی است. بعدش به پروسکتورمان که جسد را باز می کند، گفتم پشتش سه تا سوراخ کوچک است، گفتم پشتش را باز کن، سوآپ زدیم دیدیم رفت تا قفسه سینه، گفتم وای خاک عالم، یک وقت این گلوله نباشد؟ بعدش فرستادیمش رادیولوژی، دیدیم گلوله است. بعدش همکارم گفت واقعا که تو شوالیه ای، چطوری فهمیدی؟ اینها ولی همه خاطره های خاص نیستند؛ جالب ترین خاطره ها را شاید دکتر ساداتی، معاون سالن تشریح می گوید با آن شوقی که برای گفتن و گفتن دارد: اجساد هنرمندان و ورزشکاران بارها شده که به این جا منتقل شده؛ مثلا اولادی و خدابیامرز هادی نوروزی را که بازیکنان پرسپولس بودند، برای کالبدشکافی این جا آوردند. من پرسپولیس دوآتشه ام، خودم بالای سر اولادی بودم موقع کالبدشکافی. روزی هم که هادی نوروزی فوت کرد، من شیفت بودم، زنگ زدم به بچه ها گفتم برای هادی خیلی مواظب باشند. مثلا همین اولادی را خودم کالبدگشایی کردم. بچه مازندران بود و من هم بچه مازندرانم و وقتی دیدم پدرش در برنامه 90 صحبت و گریه می کرد، یک ساعت گریه کردم. ما خیلی از این هنرمندان را می شناسیم و اجسادشان را می آورند و ما بررسی شان می کنیم. و حالا نوبت گفتن از تلخ ترین خاطره است: ما این جا همکاری داشتیم که پنجشنبه ها می آمد و به ما کمک می کرد. یک روز صبح که آمدم سر کار، دیدم یک پرونده ای آمده و اسم همین آقا که همکارمان بود روی آن است، به خودم گفتم حتما اشتباه است یا اسمش شبیه همکارمان است ولی بعد یکی از همکارها گفت که همان است و دستور قضائی بر کالبدگشایی بود. هیچ کس حاضر نبود که کار را انجام دهد، خلاصه همه کنار کشیدند و رئیس تالار گفت دکتر ساداتی شما سابقه ات از همه بیشتر است، شما زحمت را بکش. دلیل مرگش عارضه قلبی بود و خب آن روز خیلی به من سخت گذشت. این روز و شب های سخت اما کم نیستند: شب هایی که این جا کشیک هستیم، صبح ساعت 6 که از خواب بیدار می شویم، وارد سالنی می شویم که حدود 30 جسد را کنار هم خوابانده اند؛ شما حساب کن بیشتر صبح های ما این طوری شروع می شود. این اجساد هم انواع و اقسام دارند؛ مثلا یکی را می بینی با کت و شلوار و کراوات روی تخت است، بعد می بینیم که مثلا با کیف سامسونت در فرودگاه بوده و داشته می رفته خارج کشور اما سکته کرده و مرده است. این جا به ما آموخته است که زندگی واقعا همین است؛ طرف با کت و شلوار و آمال و آرزو دارد می رود مثلا سواحل بارسلونا، یک دفعه سر از پزشکی قانونی درمی آورد یا مثلا یک بار استاد دانشگاه خودمان را که 70سالش بود در سالن تشریح دیدیم و یکی، دو نفر از پزشکانمان تا ظهر در شوک بودند. و آخرین حرف ها از زبان محمدجواد هدایت شده ، رئیس تالار تشریح است. او از اجساد مجهول الهویه می گوید و مومیایی کردن بعضی از آنها. تعداد اجساد مجهول الهویه زیاد است؟ تعدادشان خیلی زیاد نیست. شاید در روز، متوسط دو تا سه نفر باشند که ممکن است فردی در اماکن عمومی فوت کرده باشد و کارت هویت همراهش نباشد. این جا کاری که انجام می شود عکس و فیلم گرفته می شود. با هماهنگی با پلیس آگاهی داریم این عکس ها را در اختیار آنها قرار می دهیم. کسی که گمشده ای دارد، اول به پلیس مراجعه می کند. پزشکی قانونی روالش این است که اگر بخواهد عکس های ما را ببیند باید از مراجع انتظامی و قضائی نامه ای داشته باشند. به همین دلیل افراد ابتدا به کلانتری و آگاهی مراجعه کنند و آن جا عکس ها را به خانواده نشان می دهند و بعد ما در جریان قرار می گیریم. با این روند، 90 درصد افراد مجهول الهویه هویت دار می شوند. آنهایی که نمی شوند، با هماهنگی قوه قضائیه دفن می شوند، البته اینها طی یکی، دو ماه شناسایی می شوند. در ماه مشخص است که چه تعداد اصلا شناسایی نمی شوند؟ شاید زیر 10 نفر باشند. جای خاصی این اجساد را دفن می کنند؟ احتمالا؛ ما در تهران این اجساد را به بهشت زهرا منتقل می کنیم. چون به هرحال هم سردخانه ما محدودیت دارد و هم این که جسد بعد از مدتی فاسد می شود. سردخانه نقش کُند کردن فساد جسد را دارد نه متوقف کردن آن. جسدی که سه روزه فاسد می شود، در سردخانه دو هفته ای فاسد می شود. ما نمونه برداری و مستندسازی می کنیم. بعد از دستور قضائی جسد دفن می شود، مثلا بعد از 6 ماه اگر خانواده آمدند، ما با نمونه برداری که کردیم، مطابقت می دهیم و به این ترتیب جسد هویت دار می شود. درخواست مومیایی کردن جسد هم می شود؟ معمولا از طرف چه کسانی و چقدر هزینه اش می شود؟ مومیایی کردن اجساد، برای اجسادی است که از کشور خارج می شوند، چون اینها باید در هواپیما قرار گیرند. دلیل این کار هم جلوگیری از فاسد شدن جسد و انتقال بیماری است. این کار را ما با درخواست اولیای دم با مواد تثبیت کننده ای انجام می دهیم که مانع از فساد جسد می شود. چون به هرحال این جسد قرار است در بار مسافر و داخل هواپیما قرار گیرد، هزینه آن هم براساس تعرفه های دولتی که مصوب قوه قضائیه است، تعیین می شود. هزینه آن چقدر است؟ الان فکر می کنم حدود دو میلیون تومان است. درِ بزرگ و سفید پزشکی قانونی نزدیک ظهر بسته می شود؛ با سروصدایی که به صدای خودرو بزرگ حمل اجساد درمی آمیزد، خودرو بزرگی که بدن های امروز را آورده برای پزشک های منتظر تا شناسایی شوند، دلیل مرگشان مشخص شود و... و آنها زبانی بشوند برای بی زبان ها، در برزخ مرده ها. مهمترین نکات حرف های پزشکان تالار تشریح به گفته این پزشکان بیشتر پیکرهای آتش نشانان حادثه پلاسکو به کلی از بین رفته و از آنها تنها قطعاتی باقی مانده بود پزشکان سالن تشریح پزشکی قانونی می گویند همه زیرآوارماندگان حادثه پلاسکو همان روز اول جانشان را از دست داده بودند در طول سال، 10 هزار تا 11 هزار جسد، ماهانه بین 900 تا 1000 و روزانه بین 30 تا 35 جسد برای بررسی به سالن تشریح پزشکی قانونی تهران می آیند در حال حاضر در پزشکی قانونی استان تهران 9 پزشک، مسئول شناسایی و تشخیص علت مرگ اجسادند از این 9 پزشک، 6 نفر مرد و 3 نفر زن هستند پزشکان پزشکی قانونی هرماه بین سه تا چهار میلیون تومان حقوق می گیرند بر اساس عرف پزشکی قانونی، حوادثی که بالای 12 کشته داشته باشند، حوادث بحرانی اند هرماه حدود 10 جسد مجهول الهویه وارد سالن تشریح پزشکی قانونی تهران می شوند معمولا هویت 90 درصد اجساد مجهول الهویه تهرانی مشخص می شود هزینه مومیایی کردن اجساد برای خروج از کشور دو میلیون تومان است منبع:روزنامه ی شهروند ...
شکنجه دختر 6 ساله با میله گداخته در اصفهان
1355 رفتیم. قاتل به حبس ابد محکوم شد مردی که در حالت مستی، دوست خود را با ضربات چاقو کشته بود، به حبس ابد محکوم شد. قاتل شاهپور نام دارد و 35 ساله است، جنایت سال گذشته در یکی از باغهای اطراف مراغه روی داد و شاهپور که ساعتی قبل با غلام دوست خود به مشروب خواری پرداخته بود، به دنبال مشاجره لفظی با چاقو به غلام حمله ور شد و با ضربات متعدد چاقو او را به قتل رساند. ...
حکم قصاص قتل مامور نیروی انتظامی روی میز دیوانعالی کشور
تعقیب بود در جریان عملیات دستگیری وی 5 مامور نیروی انتظامی زخمی و یکی از ماموران به نام گروهبان یکم حسین دیلم کتولی بر اثر شدت جراحات وارده به شهادت رسید . این مقام قضایی گفت: قاتل و همدست او در همان روز دستگیر و پرونده آنان به شعبه یک دادگاه کیفری یک استان فرستاده شد؛ که متهم به قصاص نفس محکوم و پرونده برای تایید حکم قصاص به دیوان عالی کشور فرستاده شد. وی با بیان اینکه دیوان ...
قتل بیوه ثروتمند در شب بارانی
بازسازی صحنه جنایت، وی با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه عالی جنایی کرج فرستاده شد. در دادگاه با گذشت بیش از چهار سال از این جنایت، محاکمه علنی سعید با حضور پدر مقتول و فرزندان وی در شعبه اول دادگاه کیفری یک کرج به ریاست قاضی هدایت رنجبر برگزار شد سپس محمدرضا دهقانی محمدآبادی نماینده دادستان کرج در دفاع از کیفرخواست گفت: متهم مرتکب قتل عمدی و ...
جزئیات پروژه های فعال راه و شهرسازی استان لرستان
تین نیوز| مدیرکل راه و شهرسازی لرستان گفت: بیش از 270 پروژه فعال در سطح استان توسط راه و شهرسازی لرستان در حال اجرا است. به گزارش تین نیوز به نقل از روابط عمومی اداره کل راه و شهرسازی استان لرستان، مدیرکل راه و شهرسازی لرستان با اشاره به اینکه بیش از 270 پروژه فعال در سطح استان توسط راه و شهرسازی لرستان در حال اجرا است، گفت: تطویل باند فرودگاه خرم آباد به طول 420 و عرض 60 متر انجام شده ...
رابطه بین اظهار ضعف با تهاجم دشمن/ دولت از خودراضی
ارزشمند فرهنگی هر سال بهتر و بیشتر از سال گذشته بر تاثیرگذاری خود در عرصه های مختلف فرهنگی بیفزاید و بتواند پیوندی ناگسستنی بین زائران کربلاهای ایران و ارزش های ناب معنوی و فرهنگی و البته تاریخ ساز و سرنوشت ساز دوران دفاع مقدس برقرار کند. مدیران مریخی! زهرا طباخی در وطن امروز نوشت: ایرانیان پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره مسؤولان را از خودشان و خدمتکار انقلاب و ...
نوجوانی که برای طلب یک میلیونی اش آدم کشت!
عنوان کرد فرزندش با یکی از هموطنان افغانی اش درگیر شده است. وقتی آن ها به اتاقک نگهبانی رسیدند، مشاهده کردند خون زیادی در محل ریخته است. جوان دیگری که داخل اتاقک نگهبانی ایستاده بود به قاضی ویژه قتل عمد گفت: صبح روز گذشته (95.12.15) وقتی این حادثه رخ داد صاحبکارم مرا استخدام کرد تا از این جا نگهبانی بدهم. پس از بررسی های شبانه و میدانی و شناسایی هویت قاتل فراری، عملیات کارآگاهان به دستور ...
بررسی سلامت روانی قاتل مرد طلافروش +عکس
به گزارش جام جم ، این مرد میانسال متهم است روزهای پایانی دی امسال مردی طلافروش را در تهران به قتل رسانده و پس از سرقت کلیدهای مغازه او به آنجا دستبرد زده است. او بعد از دستگیری اعتراف کرد به دلیل بدهکاری تصمیم به سرقت از یک طلافروشی گرفته و سرانجام مقتول را که طلافروشی 60 ساله بود شناسایی کرده است. او پس از کشاندن مقتول به مغازه اش، او را کشت و جسدش را تکه تکه کرد. در ادامه ماموران ...
پایان گروگانگیری قاتل فراری
مردی افغان وی را با شلیک سلاح شکاری به قتل رسانده و پلیس در تعقیب او بوده است. با رازگشایی از این جنایت، روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله ای جدید شد. تحقیقات از او برای شناسایی دیگر جرایمش و دستگیر دو همدست فراری او ادامه دارد. پنج گروگان نجات یافته هم با هماهنگی قضایی از کشور طرد شدند تا به کشورشان بازگردند. ...
رهایی از قصاص مرد جنایتکار که دوستش را با شوک برقی کشت
پرونده مردی که متهم است دوستش را به خاطر بازگرداندن پول های سرقتی شکنجه کرده و با برق به قتل رسانده بو، با گذشت اولیای دم از قصاص از جنبه عمومی جرم محاکمه می شود. به گزارش شرق ؛فروردین ماه سال 92 به مأموران خبر دادند جسد مرد جوانی در یک ساختمان پیدا شده است. زمانی که پلیس به محل رفت، متوجه شد این مرگ به دلیل ولتاژ بالای برق بوده که در بدن مقتول جریان پیدا کرده است وضعیت جسد نشان می داد ...
کودک یک ساله، قربانی خیانت پدر و مادر
من بود؛ اگر مسئله رو می شد من همه زندگی ام را از دست می دادم.به این ترتیب زن و مرد جوان بازداشت شدند و کیفرخواست علیه آنها به اتهام قتل کودک یک سال و سه ماهه صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه چهار دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده آغاز شد. بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و خواستار مجازات برای متهمان شد، مرد متهم به قتل که پدر بچه بوده است، در ...
قاتل ستایش دوباره محاکمه می شود
مورد معاینات تخصصی قرار گرفت که پزشکان اعلام کردند او جنون ندارد و علائمی از عدم بلوغ در او دیده نشده است. پس از تکمیل تحقیقات، پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شده و متهم به قتل 24 شهریور امسال پای میز محاکمه قرار گرفت. در این جلسه اولیای دم برای قاتل فرزندشان تقاضای قصاص کردند. امیرحسین هم مصرف مشروبات الکلی را علت اصلی قتل اعلام کرد.پس از آخرین دفاع متهم و ...
کشف 34 هزار مواد محترقه پر خطر در اراک
روند تحقیقات و با مشاهده دلایل و مدارک به قتل عمد اعتراف کرد. وی گفت: قاتل اعتراف کرد به علت برخی اختلافات با مقتول درگیر شده و او را به قتل رسانده و با باز کردن شلنگ گاز قصد صحنه سازی و گمراه نمودن ماموران را داشته است. وی اظهار کرد: با توجه به اعترافات و بازسازی صحنه، متهم پس از تشکیل پرونده به مقام قضایی تحویل شد. ***کشف زمین خواری 140 هکتاری در مناطق روستایی اراک رئیس ...
عامل قتل پسر نوجوان در محمدیه قزوین دستگیر شد
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ ولی زاده دادستان محمدیه در گفت وگو با صبح قزوین؛ اظهار کرد: قاتل سنگدلی که پسر نوجوانی را در محمدیه به طور فجیعی به قتل رسانده بود دستگیر و به جرم خود اقرار کرد. وی در ادامه افزود: هفدم بهمن ماه سال جاری ساعت 18/30 [...] به گزارش ایران حادثه ولی زاده دادستان محمدیه در گفت وگو با صبح قزوین؛ اظهار کرد: قاتل سنگدلی که پسر ...
ماجرای مینا زن جوان 23 ساله تهرانی که قربانی مهریه شد
قصاص محکوم شد. اما زمانی که در آستانه قصاص قرار داشت، با پرداخت 400 میلیون تومان به پدر و مادر مقتول از قصاص رهایی یافت. وی صبح دیروز از زندان به شعبه چهارم دادگاه کیفری انتقال یافت و از جنبه عمومی محاکمه شد. قضات نیز با توجه به اینکه متهم 9 سال در زندان به سر برده حکم آزادی اش را صادر کردند. ...
قاضی با سابقه ای که 4هزار حکم اعدام صادر کرد:اعدام جنایتکاران چاره کار نیست
.... هر چند خانواده ام در جلسه دادگاه ابتدا درخواست قصاص کردند اما بعد با تأسی از من از قاتل گذشت کردند. قاضی عزیز محمدی وکیل مدافع خانواده ستایش قریشی – دختر بچه افغانی که اوایل امسال در ورامین کشته شد- درباره حکم قصاص و اعدام قاتل این دختر بچه نیز گفت: در جلسه دادگاه نظری در این باره ندادم.این قاضی که صبح دیروز در نشست بازخوانی جنبه های جرم شناسی و روانپزشکی پرونده قتل ستایش قریشی سخن می گفت ...
قاتل گوش بر به 3 بار اعدام محکوم شد
برای پایان دادن به این موضوع سوار خودرویش شدم. آنجا با هم درگیر شدیم و من با چاقو او را کشتم و جسدش را در محلی خلوت رها کردم. با اعتراف متهم به هر سه قتل، کیفرخواست پرونده صادر شد و برای رسیدگی در اختیار شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محمدباقر قربانزاده قرار گرفت. در جلسه دادگاه که 23 بهمن امسال برگزار شد، اولیای دم هر سه مقتول خواستار قصاص شدند. سپس متهم باردیگر به ارتکاب قتل ها اعتراف کرد. در پایان دادگاه نیز قضات وارد شور شده و متهم را به سه بار قصاص نفس و پرداخت دیه صدمات غیر منتهی به فوت محکوم کردند. ...
درباره همسر آزاری
، ارائه خدمات به قربانیان خشونت، رشد تشکل های زنان، ایجاد همکاری میان افسران پلیس و گروه های زنان محله، ایجاد گروه های پلیس زنان، تاُسیس خانه های امن، تقویت نهاد مددکاری اجتماعی و مشاوره قضایی در کنار دادگاه های خانواده، برگزاری میزگرد و کارگاه های آموزشی، ایجاد فرصت های شغلی برای زنان؛ حمایت از تحصیل دختران در مدارس حرفه ای، ارائه توصیه های قابل اجرا و در دسترس، ایجاد مراکز مشاوره، ایجاد شبکه کمک ...
اعدام 2 قاتل در زندان آمل/عده ای خواستار بخشش بودند+فیلم و عکس
هم جسد قربانی را به داخل 206 مقتول انتقال داده و از ترس شناسایی شدن خودرو و جسد را چند خیابان دورتر از محل جنایت ر ها کرده اند. همدست این شاگرد جنایتکار نیز به دام افتاد و پذیرفت در قتل تاجر لوازم یدکی خودرو شرکت داشته و هر دو به بازسازی جزئیات جنایت پرداختند. صبح امروز این دو جوان با وجود اینکه عده ای با تجمع در برابر زندان امل خواستار عفو بخشش توسط خانواده قربانی جنایت بودند به دارمجازات آویخته شدند ...
دادگاه قاتل سریالی اراک فردا برگزار می شود
تحقیقات مقدماتی، صدور کیفرخواست و ارجاع به شعبه اول دادگاه کیفری یک استان مرکزی انجام شده و تا پایان سال رای پرونده صادر می شود. وی افزود: رسیدگی به پرونده های مهم از جمله پرونده های قتل عمدی طبق قانون در صلاحیت دادگاه کیفری یک است و در این پرونده قتل، با توجه به آن که 4 نفر دیگر از شهروندان اراکی نیز به شدت مجروح شدند به منظور تسریع در تصمیم گیری، پرونده آنان از پرونده قتل تفکیک شده است. ...
محاکمه قاتلان قمه کش/ آدم کُشی با تفنگ ساچمه ای در تهران/قصاص نامادری جنایتکار و برادرش/پاین غم انگیز ...
زاده اش را عامل این جنایت معرفی کرد و گفت که در صحنه جنایت حضور نداشته است اما سینا ماجرا را طبق اظهارات شاهد شرح داد و عمویش را عامل قتل معرفی کرد. صبح دیروز دو متهم زندانی در شعبه چهارم دادگاه کیفری به ریاست قاضی عبداللهی و با حضور قاضی کیخواه –مستشار دادگاه- محاکمه شدند.در ابتدای جلسه نجمه کریمی نماینده دادستان کیفرخواست صادره را خواند و سپس پدر و مادر مقتول خواستار قصاص برای هر دو متهم ...
دستگیری قاتلی که دوباره آدم کشت
از خانواده زن مفقود شده موفق شدند در کوتاه ترین زمان متهم را شناسایی و دستگیر کنند. این مقام ارشد انتظامی ادامه داد: متهم ابتدا منکر انجام قتل شد لیکن پس از مواجه با دلایل و مستندات غیرقابل انکار لب به اعتراف گشود و گفت: من با مقتول رابطه داشتم و بر اساس قراری که با هم داشتیم صبح روز حادثه وی را به محلی خلوت در حوالی محور لردگان به ایذه بردم و با ضربات سنگ او را به قتل رسانده و پس از ...
قاضی با سابقه ای که 4هزار حکم اعدام صادر کرده است: اعدام چاره کار نیست
فکرم این بود که عمق مسائل را کشف کنم. این قاضی بازنشسته معتقد است در پیشگیری از جرم باید کارهای اساسی انجام دهیم. من به این نتیجه رسیده ام که در وهله اول باید زمینه ارتکاب جرم از بین برود. وی به پرونده امید برک قاتل سریالی زنان اشاره کرد و گفت: در جلسه دادگاه از او پرسیدم انگیزه ات از قتل 10 زن چه بود که جواب داد: این جنایت ها از زمانی شروع شد که وقتی در آژانس کار می کردم سهمیه بنزینم نصف ...
حرف های اژه ای درباره احمدی نژاد و یاسین رامین
قول من نقل شده باشد. مطلبی از قول دادستان کل نقل شده بود که گفتند ناقص بوده است. پرونده همین الان هم در حال اجرا است. همه تلاش از ابتدا تا امروز این بوده که میزان بدهی به شرکت نفت برگردانده شود تا امروز هم بخشی از اموال در داخل و خارج شناسایی شده است. در مورد برخی اختیار تام به وزارت نفت داده است که تملک کنند یا بفروشند که در مرحله کارشناسی در این راستا نیاز به حضور خود متهم و محکوم وجود دارد، زیرا ...
درخواست مردم و بازاریان یزدی
به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از یزد ؛ چند ماه پیش خبر از یک قتل و سرقت در یزد پیچید و دو برادر سابقه دار به سراغ یک طلافروشی معتبر در مرکز بازار طلای یزد موسوم به بازار زرگرها رفتند و بعد از شناسایی آن در یک زمان مناسب، جوان طلافروش یزدی را به طور وحشیانه ای در پارکینگ مسجد نزدیک بازار به قتل رسانده و طلاها را سرقت کردند. همزمان خبر رسید که چند روز قبل از سرقت ...
اجرا شدن حکم قصاص قاتل طلافروش در بویین زهرا
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی شهر فردا ، ابوالفضل محبی دادستان عمومی و انقلاب شهرستان بویین زهرا اظهار کرد: مشارالیه در سال 1394 خود را به دروغ از مامورین حفاظت انتظامی معرفی و پس از فریب مقتول، با انگیزه مالی وی را به یکی از باغات اطراف بوئین زهرا کشانده و به طور ناگهانی به قتل رسانده بود. وی افزود: مجرم پس از قتل و برداشتن دسته کلید به سمت طلا فروشی مقتول رفته اما با هشیاری یکی از ...
عامل قتل پسر نوجوان در محمدیه دستگیر شد
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ ولی زاده دادستان محمدیه در گفت وگو با صبح قزوین ؛ اظهار کرد: قاتل سنگدلی که پسر نوجوانی را در محمدیه به طور فجیعی به قتل رسانده بود دستگیر و به جرم خود اقرار کرد. وی در ادامه افزود: هفدم بهمن ماه سال جاری ساعت 18/30 فردی با پلیس تماس گرفت و از کشف جسد نوجوانی در زیر پل عابر زیباشهر به روستای باورس خبر داد. این مسئول اذعان کرد: با اطلاع ...
داماد خطاکار از مرگ فاصله گرفت
مردی که از 9 سال قبل به اتهام قتل همسرش در بازداشت به سر می برد، با جلب رضایت اولیای دم از مجازات قصاص فاصله گرفت و روز گذشته از جنبه عمومی جرم محاکمه شد. به گزارش ، متهم که مردی 39 ساله به نام علی است، سی ام اردیبهشت ماه سال 89 به مأموران پلیس در حصارک کرج خبر داد که همسرش را به قتل رسانده است. لحظاتی بعد از حادثه وقتی مأموران در خانه علی حاضر شدند با جسد همسرش در حالی که با چاقو هدف ...
یک روز با بدهکاران مهریه در اوین
خبرگزاری ایسنا – زهرا میرزایی: حبس محکومین مالی از جمله محکومین به پرداخت مهریه در کشور ما موضوع امروز و دیروز نیست و سابقه ای طولانی دارد و چه بسیارند افرادی که به دلیل ناتوانی در پرداخت مهریه در زندان بسر می برند. پس از آنکه قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی در تاریخ 11 /4/ 1351 در 6 ماده و 6 تبصره به تصویب مجلس وقت رسید، عملاً این امکان در اختیار کسی که حکم به نفع او صادر شده بود ...