سایر منابع:
سایر خبرها
سه ماه بعد از شهادت پدرم به دنیا آمدم/ بعد از ازدواجم مادرم را ملاقات کردم
و مدام خودم را زیر چادر مادرم مخفی می کردم. آن پیرزن مادر بزرگم بود و آن مرد جوان برادر نا تنی پدرم. با وجود اینکه همه ما در یک روستا زندگی می کردیم، ولی من تا آن روز مادر بزرگ و عمویم را ندیده بودم. مادر بزرگم بعد از فوت همسرش، فرزند دو ساله اش را رها می کند و با یکی از اهالی روستای گلین ازدواج می کند و بعد از اینکه عمو شریف حضانت پدرم را عهده دار می شود، مادر بزرگم دیگر جویای احوال ...
سوختن آرزوها در چهارشنبه آخر سال
داشتم و به قول معروف می خواستم در روز چهارشنبه سوری "کل" دوستم را بخوابانم اما نمی دانستم چه سرنوشتی در انتظار من است. چهارشنبه شب بود که با دوستانم در یکی از کوچه های محل جمع شدیم تعداد زیادی از بسته های ترقه ای که تهیه کرده بودیم را بهم وصل کردیم، من که از شهرت شجاع بودن در بین دوستانم برخوردار بودم بسته مواد منفجره را گرفتم و کبریت را کشیدم، فکر نمی کردم بسته به این سرعت منفجر شود ...
رضا رویگری: از شایعات فضای مجازی دلگیرم
که نقش منفی دارد و... . در تمام نقش هایم با هماهنگی کارگردان کمی طنز در این بازی ها وجود دارد تا لحظات شیرینی را برای مخاطب ایجاد کند. با توجه به این که در آمریکا نمایشگاه نقاشی برگزار کردید و نقاش متبحری هستید، هنوز هم نقاشی می کنید؟ نه! اصلا نمی توانم؛ چون چپ دست هستم. بعد از سکته دست چپم بسختی کار می کند. حتی در دوره ای می خواستم پرتره همسرم را بکشم، اما نمی توانم قلم در ...
نارنجک های چهارشنبه سوری، داعش را نابود می کند
من کش آمد که یک اتفاق طبیعی در تمرینات بدلکاری و ورزشی است؛ ولی همین موضوع منجر شد تا روز آزمون پای من در گچ باشد و من جا بمانم؛ اما بیشترین چیزی که باعث شد تا من رسمی نشوم به خاطر مادرم بود او سال های سال استرس شغل پدرم را داشته؛ پدری که ساعت سه صبح یک دفعه بلند می شد و با بیسیم از خانه بیرون می رفت برای همین هم به من گفت که دیگر نمی تواند استرس کار مرا هم تحمل کند. آتش نشان ها یکی دو ...
از بادیگاردی جنیفر لوپز تا غول برره شدن +تصاویر
. یادم است 14 روز مرخصی گرفتم، آمدم و ازدواج کردم و برگشتم، وقتی بچه دار شدیم، همسرم از اول هم با محیط آنجا مشکل داشت ولی بعد که پای تربیت بچه هم به میان آمد دیگر برگشتیم و ایران زندگی مان را ادامه دادیم.
مادرانه قطعه ای برای حضرت زهرا(س) است/ کسی درباره حذف نامم از سه ستاره پاسخ نمی دهد
دکتر چراغعلی کار می کردم و درامز آثارش را می زدم. لهراسبی: حس غریب را سال 1382 خواندم. آن زمان خواننده ی آماتوری بودم و خواندنم هم در آن قطعه آماتوری است و با امروز خیلی فاصله دارد. آن زمان حاشیه هایی هم به وجود آمد و گفتند علی لُهراسبی حس غریب را برای تلویزیون خواند و بعد وارد عرصه تیتراژ سریال ها شد. در حالی که حس غریب ابتدا در قالب آلبوم دریایی ها منتشر شد و 6 ماه بعدش برای اولین بار ...
علی لهراسبی: نمی خواهم سلطان غم باشم!
هم نمی توانست بزند. من خیلی حالم بد بود و حسابی به هم ریخته بودم. زیاد هم وارد اتاق آی.سی.یو نمی شدم، چون نمی خواستم حال بد و نامناسب من، روی مرتضی اثر بگذارد و بسیار غمگین بودم. آن روز مرتضی از پشت شیشه و با دست به من اشاره کرد که پیش اش بروم. یعنی از حالت چهره من فهمیده بود که به هم ریخته ام. با دست اشاره کرد بروم داخل. با زحمت زیاد سعی می کرد که ماسک را از روی دهانش بردارد و به من چیز ...
بدترین شب زندگی برایمان شب عید است
به گزارش ایسنا، در این گزارش می خوانیم: مهدی 27 سال دارد و زمانی که شش سالش بود، پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند و هر کدام به دنبال زندگی خودشان رفتند و او هم بعد از چند سال تصمیم گرفت تنها زندگی کند و خودش زندگی اش را بسازد! تمام درددل مهدی به یک کلمه ختم می شود: محبت . انگار هنوز هم در رویای کودکی اش مانده و تنها چیزی که از پدر و مادرش که حالا هر کدام ازدواج کرده و زندگی جدیدی تشکیل ...
سرمایه علی دایی 1000 برابر من است/ از سلفی گرفتن خوشم نمی آید!/ آدم سیاستمداری هستم
ای با این روش ها به نوعی سیاسی کاری می کنند. این مساله شما را ناراحت نمی کند؟ دیگر عادت کرده ایم. چرا بعد از هجمه ای که علیه ورزشی های شورای شهر ایجاد شده شما سکوت کردید؟ ببینید کلیپی که مربوط به برنامه صندلی داغ از من پخش شد مربوط به سال 81 است و آن برنامه یک ساعت زمان برد. آن صحبت هایی هم که من انجام دادم از قبل مشخص شده بود که برای شوخی و خنده است ...
شبکه فساد از زمان کارگزاران شکل گرفت و در دوران اصلاحات گسترده تر شد
داشتم هیچ وقت نگرفتم ولی بعد که خانه ام که متعلق به قریب 60 سال پیش بود را برای ساخت و بطورمشارکتی خراب کردیم برای اجاره منزل ودیعه مسکنی که به همه نمایندگان می دهند را گرفتم، بخشی را برگرداندم بخشی را هم به کسی در مجلس که مشکل حاد داشت دادم و آن فرد قادر به بازپرداخت نبود و من الان دارم قسط آن را هم می پردازم. اگر روی سخن آقای لاریجانی کس دیگری است بگوید. ** ایده شما برای دریافت حقوق ...
مادری که 1400 یتیم را به فرزندی گرفته
. این ندانسته اتفاق افتاد. او می گوید: یک روز من در ایستگاه نشستم و تصمیم گرفتم بمیرم. من آنقدر خوردم که معده ام پر شد چون نمی خواستم گرسنه بمیرم. هنوز کمی غذا برای من مانده بود. بنابراین آن را به ساری ام گره زدم، کودکم را بغل کردم و آماده مردن شدم. چند قدم رفتم و صدای گریه یک گدا را شنیدم. او درد می کشید و می گفت من کسی را ندارم، بیمار و تشنه هستم. من دارم می میرم، لطفا قبل از اینکه ...
اسفندی که دود شد
چشمان برخی هموطنان، به ویژه جوانان و نوجوانان، به خاطر لحظه ای غفلت، تا پایان عمر بسته و از دیدن زیبایی های زندگی محروم شود. یا دستان گروهی، دیگر قدرت لمس لطافت های بهار را ندارد و انگشتان عده ای با تیغ بی تدبیری قطع شده است .سال گذشته من در بیمارستان شیفت بودم و شیفت من دقیقا مصادف با شب چهارشنبه سوری بود. وقتی با این صحنه ها مواجه شدم که تعداد زیادی از مصدومین (که خیل وسیعی از آنها قشر جوان و ...
گفت وگو با جواد یساری، راوی افسانه های بازار
خواندم معروف شدم. اولین آهنگم پول سیاه نام داشت. شعر آن را سعید مهناویان سروده بود که استاد بزرگی است. داود مقامی و علی نظری را ایشان کشف کرد. آخرین آهنگم هم سپیده دم بود. آن زمان سالی یک کاست ضبط می کردم. یک آهنگم هم در قالب صفحه منتشر شد. من کلا پنج سال خواننده بودم و پنج کاست ضبط کردم که همه شان موردپسند واقع شد و بعد از انقلاب هم هرآهنگی که خواندم تکراری بود. بعد از انقلاب احساس می کردم فضا بهتر ...
تئاتر نام تمام مادران ؛ رنج نامه هایی از زنان معاصر
به موضوعات اجتماعی و روز عجین است، صحبت می کند. امسال، سالِ پرکاری داشتید و با فواصل کوتاه چند کار روی صحنه آوردید. زمان بندی این کارها از ایده تا اجرا چطور بود؟ به خصوص این چند کار آخر فاصله کمی باهم داشند... اگر منظورتان نمایش قبلی یعنی بیست نمایش کوتاه درباره سلفی است، باید بگویم آن حاصل یک کار کلاسی دوساله است. یعنی حدود یک سال و نیم با بچه ها تمرین می کردیم و بالاخره ...
محمدرضا بایرامی از ویژگی های رمان لم یزرع گفت
هم می توانسته حاکم باشد، ولی من عراق تحت سیطره صدام را خواندم و فهمیدم که چه وحشتی در آن زمان غالب بوده است. * مطالعاتی از سال 88 درباره کشور عراق داشته اید، آیا ایده و جرقه اولیه لم یزرع از همان زمان شکل گرفت؟ درخصوص نحوه پروراندن این ایده توضیح دهید؟ برای یک فعالیت خیلی مفصل که خروجی آن به فیلمنامه ای مربوط بود، وارد کاری شدم و به همین دلیل شروع کردم به خواندن کل تاریخ عراق ...
انگار این سرما، سرمای عزب کشه؛ نیس ننه؟
هم می خوانیم. از اداره که خارج شدم، برف، دانه دانه شروع به باریدن کرد. به پیاده رو که رسیدم، زمین درست و حسابی سفید شده بود. یقه پالتویم را بالا زدم و راست دماغم را گرفتم و رفتم. هنوز خیلی از زمستان باقی بود. با خود فکر کردم که اگر سرما همین طوری ادامه داشته باشد، تا آخر زمستان، حسابم پاک پاک است. وارد خانه که شدم، مادرم توی حیاط داشت رخت ها را از روی طناب جمع می کرد. از چندین سال پیش ...
گفتگوی وقایع استان با محسن ربیعی و عطیه مسلمی زوج دف نواز اراکی به بهانه حضور در کنسرت بزرگ دف نوازان ...
نوازان جم است وی کمی دیرتر به این جمع پیوسته ولی دلیل حضورش بیشتر آشنایی همسرش با این گروه بود. وی می گوید: در دورانی که همسرم برای تمرین به تهران می رفت من نیز او راهمراهی می کردم؛ چون من هم خود سابقه دف نوازی داشتم به گروه معرفی و بعد از تست وارد تمرینات گروه شدم البته به دلیل حضور قبلی در تمرین ها توانستم خود را سریع به بقیه اعضا برسانم و در کنسرت حاضر باشم. وی ادامه داد: نزدیک به هشت سال است ...
بازیگر پیشکسوت: بارها خبر سکته و فوتم را شنیدم!
است چه تمهیداتی می اندیشید که بازی هایتان تکراری نشوند؟ من البته الان همان طور که گفتم به دلیل بیماری ام کمتر بازی می کنم، اما در دهه 60 هم که خیلی پرکار بودم، چهار سال تمام کار نکردم و تمام ذهنم را معطوف به نقاشی کردم و بعد به آمریکا رفتم و در آنجا نمایشگاه برپا کردم و پس از بازگشت به ایران تصمیم گرفتم کارهایی انجام دهم که حرفی برای گفتن داشته باشد. تا این که پس از چند سال دوری از ...
جنگ که زیبایی نداشت!
...، وارد لشکر امام حسین(ع) شدم و تا پایان جنگ آنجا ماندم. خب این رزمنده سیزده ساله کارش در جبهه چه بود؟ ابتدا که تک تیرانداز بودم، بعد کم کم شدم معاون دسته، بعد مسئول دسته، بعد معاون گروهان. خلاصه همین طور گذشت تا پایان جنگ. بیشتر نیروی پیاده بودم، یک مقطعی هم غواص در گردان یونس. چه شد به تفحص رسیدید؟ ما زمان جنگ، در برخی از عملیات ها به دلیل عدم فتح ...
در اختلافات اغلب همسرم کوتاه می آید
آن زمان چه بازی ها و سرگرمی هایی داشتید؟ چند سال اول زندگی من در آبادان و استان خوزستان گذشت. اما چند سال بعد به دلیل شغل پدرم که عرض کردم مجبور شدیم در کرمانشاه زندگی کنیم و در قصر شیرین و خسروی منزل گرفتیم و سال اول ابتدایی در خسروی مرز بین ایران و عراق درس خواندم و از سال دوم دبستان به تهران آمدیم و در همین تهران بزرگ شدم. به هرحال خسروی یک شهر کوچک مرزی بود و در تهران امکانات فرق می ...
کتاب مداح معروف در راه نمایشگاه کتاب
مقاومت می کنن و من باید واسه انجام کاری برگردم عقب . وارد خرمشهر که شدم، درگیری ها در اوج خودش بود و دود و آتش در هر گوشه ای از شهر دیده می شد، نخل ها در حال سوختن بودند و صدای رگبار گلوله ها لحظه ای قطع نمی شد. می خواستم هرطور شده خودم را زیر پل برسانم و برای این کار، مجبور بودم مسیر زیادی را زیر آتش دشمن حرکت کنم. دولادولا جلو می رفتم که چشمم به یک لودر در حال خاکریز زدن افتاد. اول فکر ...
تسکین همسر شهید در دیدار با رهبری
و نمی شد با دیگران در این مورد صحبت کرد و شخصیت محسن به گونه ای بود که دوست نداشت کسی بداند او وارد پاک سازی میدان مین شده است. یک ماه بعد از ازدواج هنگامی که محسن می خواست به ماموریت برود برای من خیلی سخت بود. یک شب خواب دیدم که محسن را با کفن کف دست من قرار داده اند وی افزود :از شدت استرس کاری، هر بار که محسن وارد منطقه می شد منتظر خبر شهادت و یا جانبازی وی بودم . خصوصیات ...
ماجرای آزاده ای که مدافع حرم شد
پاسگاه مرزی بوستان و سوبله در پادگان لشکر 92 زرهی در لب مرز بود. از سال 1358 که درگیری ها شروع شد تا سال 1359 که جنگ به طور رسمی شروع شد ما در این منطقه بودیم. یک سال و 9 ماه در منطقه بودم که بعدش اسیر شدم. سه روز تا شروع رسمی جنگ مانده بود که من اسیر شدم. 28 شهریور شروع اسارت من است. یک سال قبل از شروع رسمی جنگ اتفاقات زیادی در مناطق مرزی می افتاده که کمتر به آن پرداخته شده است. اگر ...
پرونده کلاهبرداری 6 میلیاردی در دادگاه
سفر زیارتی بروم، به حساب این شرکت پول واریز کردم، ولی هم پولم را از دست دادم و هم به این سفر نرفتم. بعد ازچند شاکی دیگر نیز ماجرا را شرح دادند و سپس متهم ردیف اول این پرونده که مدیرعامل آژانس مسافرتی است، درجایگاه ایستاد. او با انکار اتهامات خود به هیأت قضائی گفت: من هیچ وقت قصد کلاهبرداری نداشتم و هیچگاه این کار را انجام ندادم. این آژانس کاملا قانونی بود و مجوز کار داشت. هدف من برای ...
درباره علامه حاج ملا اسماعیل فدایی کزازی، از علمای قرن سیزدهم هجری علامه ای اهل شعر و عمل در قرن سیزدهم ...
...> انتظارم که قفس بشکنم و باز پرم تا حریم حرم قدس دگربار ای دل که اقتباس از شعر زیر است که می گوید: من ملک بودم وفردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آیادم یا خرم آن روز کزین منزل ویران بروم راحت جان طلبم وز پی جانان بروم مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم یا برگو ز من فرهاد را آن کوه ...
قرار بود بعد از شب هفت شوهرم به شهر دیگری برویم و با هم ازدواج کنیم ولی ماجرا لو رفت و ...
خطری است که باید آن را جدی گرفت و برای حل این معضل گام های جدی برداشت. اعتیادی که بلای جان شد درِ بزرگ پلیس Police آگاهی باز و خودروی گشت پلیس آگاهی وارد حیاط شد. به محض توقف خودرو ماموران پیاده شدند. مامور زن دستش را به دستان زنی جوان با دستبند زنجیر کرده بود. زن دستبند به دست قدی بلند و کشیده داشت و به پهنای صورت اشک می ریخت و مدام زیر لب می گفت اگر شوهرم اعتیاد نداشت کارم ...
سفر از دورافتاده ترین نقطه ایران تا مسابقات بین المللی قرآن
وی انجام داده که در ادامه آمده است. جناب محمدی نژاد، ابتدا از خود و محل زندگیتان بگویید. عبدالله محمدی نژاد هستم. اول مهر 1357 متولد شده و 38 سال دارم، پنج پسر و دو دختر دارم که پسر بزرگم 17 سال دارد و ازدواج کرده است. فرزندانم مشغول تحصیل هم در دارالقرآن و هم در مدرسه هستند. تحصیلات شما در چه زمینه ای و تا چه مقطعی ادامه یافته؟ تحصیلات مدرسه ای من تا کلاس نهم است و بعد از ...
روایت ایوبی از تلفن های تهدیدآمیز در ماه عسل و دخترش که هرگز بلیت رایگان سینما نگرفت
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، پس از برکناری ایوبی و جایگزینی محمدمهدی حیدریان در سمت رییس سازمان سینمایی، خانه سینما تصمیم گرفت طی مراسمی از حجت الله ایوبی تقدیر کند و به همین بهانه، عصر روز دوشنبه، بیست و سوم اسفندماه،سالن سینماتوگراف باغ فردوس میزبان مراسمی با حضور رییس جدید و سابق سازمان سینمایی، تعداد انگشت شمار سینماگران و اصحاب رسانه بود؛ مراسمی که قرار بود ساعت 16:00 آغاز شود اما به دلیل ...
علت خودنمایی شوهرتان در مقابل دیگران چیست؟
به گزارش خبرگزاری دانا،نازیلا خانم به شدت از رفتار شوهرش عصبانی بود. می گفت: ناصر دوست دارد هر جا می رویم ، شمع محفل باشد. انگار شهوت خودنمایی و جلب توجه دارد. طی این دوسالی که با او ازدواج کردم ، نشده در مهمانی ای باشیم یا مهمان داشته باشیم و او تن من را نلرزاند. یک کارهایی می کند که آدم از خجالت آب می شود و می خواهد زمین دهان باز کند او را ببلعد. از او خواستم مثال های عینی بزند. گفت ...
راز کثیف زندگی یک زن جوان که نیمه شب در خیابان های گرگان پرسه میزد چه بود؟
تا در کنار رسیدگی به پرونده ، زن 29 ساله هم تحت روانکاوی قرار گیرد. وی به مددکار این مرکز گفت: فرزند سوم یک خانواده 5 نفری هستم که دارای یک خواهر و یک برادر بزرگتر از خودم هستم، زمانی که 17 ساله بودم در یک محفل دوستانه با پسری آشنا شدم.او به من ابراز علاقه کرد و من شیفته وی شدم. تا آن روز کسی به من ابراز محبت نکرده بود و کم کم رابطه من و میلاد به قدری نزدیک شد تا زمانی که ...