سایر منابع:
سایر خبرها
قصه ای که دختر 13 ساله مشهدی برای ربوده شدن خود توسط خواستگار 23ساله اش سر هم کرد
از خانه فرار کنم!! او هم گفت: حالا که می خواهی فرار کنی من خودم به دنبالت می آیم ! این بود که سوار موتورسیکلت خواستگارم شدم و به خانه آن ها رفتم ولی روز بعد وقتی فهمیدند پلیس در جریان ماجرا قرار گرفته است مرا در نزدیکی منزلمان رها کردند. با توجه به ساختگی بودن ماجرای آدم ربایی مذکور، این پرونده برای تعیین تکلیف به مراجع قضایی ارسال شد. ...
روز جمعه قرار مصاحبه برای استخدام گذاشت وقتی رفتم با چاقو تهدیدم کرد و ...
را مدیر کارگاه معرفی می کرد برای روز جمعه قرار مصاحبه گذاشت. بدون اطلاع پدر و مادرم بهانه ای جور کردم و از خانه بیرون زدم. به محل مورد نظر رفتم. با مرد 35ساله ای روبه رو شدم که لفظ قلم حرف می زد. چند دقیقه ای گذشت. از طرز نگاه و لبخند شیطانی اش فهمیدم نیت پلیدی در سردارد. بلند شدم و می خواستم از آنجا بیرون بروم. با چاقو تهدیدم می کرد که آرام باشم. او از گریه و التماس هایم می گرفت. در برابرش مقاومت ...
از آدم زنده باید ترسید نه اسکلت مرده!
عادت داشتم که نمراتم را بعد از امتحان حساب کنم و با حساب کردن معدلم ببینم که شاگرد چندم می شوم. یک بار با توجه به نمره هایم فکر می کردم شاگرد دوم می شوم اما شاگرد سوم شدم. آن شب تا صبح به قدری گریه کردم که صبح تمام بالشم خیس بود و پدرم با دیدن بالش خیس من کلی غصه خورد. با اینکه رشته ام علوم تجربی بود و شاگرد ممتازی هم بودم اما کنکور علوم انسانی دادم و اولین رشته انتخابی ام هم باستان شناسی بود. ...
وقتی خواهرم را با آن وضع دیدم تصمیم گرفتم خواهرم را بکشم!
دم و تکمیل پرونده و صدور کیفرخواست، رسیدگی به اتهام مرد متهم به قتل در دستور کار شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده برگزار شد. بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهم را خواند، اولیای دم در جایگاه حاضر شدند. فرزندان مقتول درخواست قصاص کردند و گفتند حاضر به گذشت نیستند. شوهر مقتول نیز به عنوان وارث فرزند فوت شده اش درخواست قصاص کرد و گفت: شب ...
این دختر 70 سانتیمتری، یک کارآفرین نمونه است
در زندگی هیچ امیدی وجود ندارد. وقتی با امام رضا(ع) مشغول نجوا کردن بودم یکی از خدام صدای مرا شنید و زمانی که پدرم بازگشت با عذرخواهی، ما را داخل حرم برد و من عاشقانه ضریح امام رضا(ع) را زیارت کردم. وقتی از حرم بیرون آمدم مادرم روی پای خودش ایستاده بود. اشک از چشمانم سرازیر شده بود. آن روز خدا صدای مرا شنید و پاسخم را داد. او می افزاید: شش سال قبل در نمایشگاهی که در تهران برپا شده بود ...
امید تازه دختر نوجوان برای نجات پدرش از قصاص
بیرون آورده شد و در بازجویی های دقیق نیز گفت: من قصد قتل نداشتم، اما از مدت ها قبل با همسرم اختلافاتی داشتم و مدتی قبل از قتل هم مبلغ 200 هزار تومان از او قرض کرده بودم که روز حادثه او برای چندمین بار موضوع پول را مطرح کرد و جروبحثمان شد و چند دقیقه بعد از درگیری درحالی که در خانه نشسته بودیم و من دستم را به سمت ظرف بردم تا شیرینی بردارم، به من پرخاش کرد و ماجرا بالا گرفت و من گردن او را فشار دادم ...
راز دردناک دختر 15 ساله ای که به همراه یکی از دوستانش دستگیر شد چه بود؟
مسائل خانوادگی را با هم در میان می گذاشتیم. دختر 15 ساله ادامه داد: هنوز یک سال بیشتر نداشتم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند، در این شرایط پدرم من و خواهر بزرگترم را به مادر بزرگم سپرد تا در کنار آن ها زندگی کنیم. آن زمان من چیزی از این مشکلات نمی فهمیدم تا این که وقتی بزرگ تر شدم آرام آرام با احساس کمبود محبت پدر و مادر، به معنی واقعی طلاق پی بردم این در حالی بود که هر روز باید زخم ...
اقدام بی شرمانه یک مرد و معشوقه اش برای کشتن زنش که سرطان داشت / قاضی دادگاه تهران این راز را کشف کرد
شکایت نکردند. این پرونده برای دولت هزینه زیادی داشت اما آن را انجام دادیم، موضوع از این قرار بود که وقتی وارد این پرونده شدیم، جلو می رفتیم و تحقیق می کردیم، یک روز خواهر مقتول، نزد من آمد و گفت نمی دانم قضیه از چه قرار بوده اما واقعیت این است که شوهر خواهرم با یک خانمی دوست بوده و با وی قرار و مدار داشته است. این چند وقت اخیر نیز همیشه اختلافات خواهر من با شوهرش سر این موضوع بود که زنی ...
جُل خود از آب بیرون کشیدن!
لب آورده بود، اما به خاطر سفارش های مادرم و پدرم که می خواستند او را به خانه برگردانم، باز هم تحمل کردم، تا اینکه یکباره به عنوان پیدا کردن کار راهی تهران شد و با خبر شدم با آشنایی با یک کارمند گرفتارتر از خودش در یک شعبه بانکی توانسته یک دفترچه چک دریافت کند و به عنوان اینکه می خواهد فیلم تهیه کند چند صد میلیون بدهکاری بالا آورده و طلبکارها هم مرا تهدید می کردند تا طلب شان را بپردازم... به ناچار ...
طلاق، پایان خیانت اینترنتی همسر
...> علیرضای سی و سه ساله چند ماه است متوجه شده همسرش به او خیانت می کند. ماجرا از زمانی شروع شد که او اینترنت گوشی تلفن همراه همسرش را فعال کرد. او به مشاور دادگاه خانواده تهران می گوید: آن روز همسرم مشغول پختن غذا بود و خیلی اتفاقی گوشی اش را برداشتم و وارد وایبر شدم. فهرست را که باز کردم، اسم چند مرد غریبه را دیدم. نفس در سینه ام حبس شده بود. یکی یکی همه را باز کردم و خواندم. چیزی را که می دیدم باورم ...
انجام 37 عمل جراحی بر روی صورت جوان کهگیلویه و بویراحمدی + تصاویر
باورش نشد تا اینکه مدارکم را نشان دادم بعد بهم گفت این چند روز که تهران بودی چقدر هزینه کردی مبلغ را گفتم و همان مقدار را بهم داد وقتی می خواستم بیرون بروم بهم گفت می خواهی سروسامان بگیری و ازدواج کنی بعدش ما بهت بیشتر می توانیم کمک کنیم گفتم نه من شرایطشو ندارم اما سرآنجام قبول کردم و قضیه را به پدرم گفتم . در حالی که من تهران بودم پدرم با خانواده همسرم صحبت کرد و قرار خاستگاری گذاشتیم و ...
خواهرم را کشتم چون فکر می کردم در غذایم مواد ریخته است
کارآگاهان به تحقیق از دختر مقتول پرداختند که خبر قتل را اعلام کرده بود."چند سال قبل و به دنبال جدایی پدر و مادرم، من به همراه دو خواهر دیگرم در این خانه زندگی می کردیم. تا اینکه دو خواهرم ازدواج کردند و رفتند. دیروز دایی حسن که در شهرستان زندگی می کند تماس گرفت و گفت که به تهران آمده است. بعد هم به خانه مان آمد و با هم شام خوردیم. پس از شام من به خانه دوستم رفتم و صبح وقتی به خانه برگشتم با جسد ...
پزشکی همه عشق من است
کردید؟ یک زمینه ذهنی داشتم، یادم می آید یک متخصص هندی در تبریز بود که در بخش جزامیان قره باغی کار می کرد، من با بچه این پزشک هم بازی بودم و با او انگلیسی حرف می زدم که این دوستی به رشد زبان انگلیسی در آن سن و سال به من کمک شایانی کرده بود. آن پزشک هندی از مشتریان پدرم بود و پیش او تا روزی که بعد از چند سال ماموریتش به پایان رسید و از تبریز رفت احترام خاصی داشت که برای من خیلی جالب بود ...
بختیار بعد از انقلاب بازداشت شد؟
ای از مردم متوجه غیبت آقای طالقانی از تهران شده بودند اما کسی سراغ ایشان را از من نگرفته بود، با اینکه چند نفر مرا در خانه حاج خلیل رضایی دیده بودند. حدود ساعت چهار بعدازظهر آقای باقری کنی- برادر آقای مهدوی کنی- تلفن کرد و گفت آقای شاه حسینی، آقای طالقانی را کجا برده ای. من منکر ماجرا شدم و گفتم همسرم شاهد است که من بیشتر شب ها را در باغم واقع در کرج می گذرانم. پاسخ داد این طور نیست و همه چیز زیر ...
بحران متقلبان پزشک نما
زندگی طعمه ها به خانه شان می رفت. دکتر قلابی سپس به جای داروی تقویتی به آنها قرص خواب آور می داد. بعد از بیهوش شدن اعضای خانواده قربانی، به زنان تعرض می کرد و طلاهای آنها را می دزدید. با طرح چند شکایت از متهم، او تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و مشخص شد در یک مسافرخانه در باب همایون زندگی می کند. مرد شیطان صفت دستگیر شد و در بازجویی ها به آزار سه زن و سرقت های متعدد اعتراف کرد. دکتر قلابی پس از محاکمه در ...
دختر جوان: پدرم قاتل است
می کند. صبح روز حادثه پدرم با مادرم درگیر شد، اما خیلی زود از خانه رفت تا اینکه چند ساعت بعد دوباره به خانه برگشت و با مادرم به خاطر خرید روز عید دوباره مشاجره کرد. وقتی درگیری آنها بالا گرفت پدرم مقابل چشمان من مادرم را به شدت کتک زد به طوری که مادرم از ناحیه قفسه سینه آسیب دید. در حالی که مادرم درد می کشید به اتاق رفت تا پدرم او را دوباره کتک نزند که پدرم دوباره به سمت اتاق رفت و در ...
زودتر اعدامم کنید تا از سرطان نمرده ام
.... به هم وابستگی عاطفی داشتیم . پدرم سالی که من عقد کردم سرطان گرفت و فوت شد. مرگ او ضربه سختی به من زد. مدتی افسرده بودم. طول کشید تا حالم بهتر شود. چند سال بعد حامی دیگرم که مادرم بود، فوت شد. مرگ او نیز بیماری سرطان بود. همین موضوع شوک شدیدی به من وارد کرد. عذاب وجدان داشتم . گمان می کردم شاید اگر من با توجه به مخالفت آنها ازدواج نمی کردم آنها اکنون زنده بودند. خودم را در مرگ آنها مقصر می ...
شهربانو وقتی خواب بود بالای سرش رفتم و ... / بعد از شام بدنم داغ شد و او خوابید به سراغش رفتم+عکس
دستگیری متهم وی در مراحل بازجویی با اقرار به جرمش در شرح ماجرا توضیح داد: شش سال به تریاک اعتیاد داشتم تا اینکه تصمیم گرفتم ترک کنم. در این مدت همسرم با داشتن سه فرزند جدا شد به همین دلیل به خانه مادرم در شمال برگشتم. مدتی که گذشت احساس کردم آنها داخل غذای من مواد می ریزند به خاطر همین به تهران آمدم. چند شبی را در گرمخانه بهشت زهرا و ترمینال جنوب گذراندم تا اینکه بعد از آنکه پول هایم تمام شد به ...
10 صبح وقتی به خانه آمدم در اتاق مادرم با صحنه زشتی روبرو شدم و
است اما چون اهل یکی از شهرستان ها است و چند روزی است به تهران آمده، نمی داند خانه خواهرش کجاست. از همان موقع بود که تحقیقات مأموران در این باره آغاز شد. مأموران منطقه ای را که این مرد در آن حوالی دستگیر شده بود را جست وجو کردند اما هیچ قتلی در آن حوالی اتفاق نیفتاده بود. با این حال اظهارات این مرد و شواهد موجود نشان می داد این مرد مرتکب قتل شده است. درحالی که 5 ساعت از این ماجرا می گذشت ...
در حصار غم غربت 30 هزار شیعه فوعه و کفریا را نشان می دهد
برایم راحت تر باشد اما برایم سخت تراست. به هم ریختم و ناراحت شدم تا مشکلی برای چشمم ایجاد شد. چشمانم را بسته بودم. بچه ها خط مقدم رفتند من دویدم با آنها بروم. گفتند جا نیست و نشد آنها را همراهی کنم و دوستم رفت. دلم شور افتاد که نکند اتفاقی برایش بیفتد. وقتی برگشت گفتم تازه فهمیدم همسرم چه می کشد و این برایم سخت ترین لحظه ای بود که فهمیدم همسران شهدا چه حالی دارند و چه می کشند. ...
تا ابد منتظر آمدنش خواهم ماند
پیکری نیست. داعش بعد از شهادت، پیکر ایشان را با خودش برده است. امروز سه سال از آخرین باری که از هم خداحافظی کردیم می گذرد، اما هنوز به خانه بازنگشته است. او رفت تا برای همیشه پاسداری از عمه اش را بر عهده بگیرد. همیشه می گفت: من تو و بچه ها را به زیارت حرم حضرت رقیه (س) می آورم. قول می دهم و به قولش هم عمل کرد. همسرم در تاریخ 9دی ماه سال 1392 در پنج راهی غوطه شرقی حلب به شهات رسید. بعد از شهادت، داعشی ها پیکر پنج تن از شهدا را با خودشان بردند و پیکر همسر من هم یکی از آنها بود. اما من همچنان منتظر آمدنش هستم و خواهم بود. ...
دختر دانشجو: پدرم بعد از کتک مفصلی که به مادرم زد، او را از بالکن به حیاط پرت کرد
ولی مادرم می گفت به خاطر شماها طلاق نمی گیرم. بیش از 20 سال مادرمان سختی کشید و حرفی نزد. روز حادثه از صبح پدرم دعوا راه انداخته بود و بعدهم از خانه بیرون رفت. چند ساعت بعد که برگشت به مادرم گفت چرا خودت را گرفتی.باهمین حرف ها جنجال به پاکرد و مادرم را به باد کتک گرفت. طوری او را کتک زد که احساس کردم صدای خرد شدن دنده هایش را شنیدم. با دیدن این صحنه در دومین روزعید عصبی شدم و از اتاق ...
گپ و گفت با آتوسا حجازی درباره پدرش
زیاد موافق ازدواج شما نبود. ابتدا کسی زیر بار نمی رفت به پدرم بگوید برایم خواستگار پیدا شده است آن هم سعید رمضانی بازیکن تیم خودش! من هم سنی نداشتم و اصلا به ازدواج فکر نمی کردم. وقتی ماجرا را نخستین بار اصغر حاجیلو کمک مربی بابام به او گفت خیلی ناراحت شد. پدرم وقتی اصرار سعید را دید بیشتر در رفتارش دقت کرد تا اینکه یک روز گفت من هم وقتی به خواستگاری مادرت رفتم روی پای خودم ایستاده بودم ...
جنگ تمام شده بود، اما جنگ تحمیلی هنوز در خانه ما ادامه داشت
زمان مجروحیتش، من، 4 سال به همراه 3 برادر و یک خواهر بودم. چند سالی که خردسال بودم متوجه جانبازی و بیماری که یادگار دوران جبهه و جنگ بود و هم خودش و خانواده ام را آزار می داد نبودم. مادرم عاشقانه به همسر جانبازش رسیدگی می کرد و او نیز حالا خودش به خاطر تر و خشک کردن همسرش به مشکلاتی مانند بیماری قلبی، آرتروز، کمر درد، درد مفصل و بیماریهای مختلف مبتلا شده است. مادرم با خیر خواهی به مدت 14 سال ...
شهید دکتر بهشتی به قلم خودش
یارانش به دست منافقان کوردل به شهادت رسید. دکتر بهشتی در ادامه این زندگینامه نوشته است: خانواده ام یک خانواده روحانی است و پدرم هم روحانی بود. ایشان هم در هفته چند روز در شهر به کار و فعالیت می پرداخت و هفته ای یک شب به یکی از روستاهای نزدیک شهر برای امامت جماعت و کارهای مردم می رفت و سالی چند روز به یکی از روستاهای دور که نزدیک حسین آباد بود و به روستای دورتر از آن که حسن ...
همسرم مثل دوست با وفا در کنارم بود/ دختر دو سال و نیمه شهید هنوز منتظر پدرش است/ همسرم، حجاب چادر ...
! ولی به نیت "محمد" صدقه دادم. بعداً که خبر شهادت محمد را دادند متوجه شدم لحظه خوردن ما به زمین و شهادت محمد ی یک زمان بوده است. محمد پیشاپیش من را فرستاد تا جایگاه ابدیش را ببینم/ در بهشت رضا پایم لرزید وی ادامه داد: صبح روز جمعه 30 مهر من دعای ندبه رفته بودم که اعلام کردند تشییع جنازه شهید مدافع حرم است و این شهید خواهر و مادر ندارد.با خودم گفتم امروز هرجوری است من تشییع جنازه ...
محمد هاشمی در گفتگوی تفصیلی با انتخاب : آیت الله در مورد تعداد موافقین و مخالفین روحانی در شورای نگهبان ...
پایگاه خبری علت :مصطفی صادقی، روح الله فقیهی: عصر روز سه شنبه به دفتر مجمع تشخیص مصلحت در ساختمان مرمر که این روزها ساختمان قدس خوانده می شود می رویم . فقدان آیت الله کاملا محسوس است . طبقه دوم ساختمان ، دفتر سابق آیت الله هاشمی رفسنجانی است . جایی که هنوز محمد هاشمی رفسنجانی ، برادر آیت الله به عنوان مسئول دفتر ایشان هنوز در آنجا حضور دارد . با او که به صورتی غیر منتظره نامزد انتخابات ریاست ...
منافقین چگونه فاطمه سه ساله را شهید کردند + عکس
دانشجویی زندانی شدند و با [حرکت جریان به سمت] پیروزی انقلاب، در دوم آبان 57 آزاد شدند. بعد از انقلاب و در زمان جنگ هم این فعالیت ها ادامه داشت. ما سال 57 هم در جهاد [سازندگی] فعالیت فرهنگی داشتیم. هر دو دبیر بودیم و در تهران تدریس می کردیم. به توصیه پدر همسرم که در اداره آموزش و پرورش سمتی داشتند به ماهشهر رفتیم، چون ظاهرا آنجا بیشتر به کار فرهنگی و مذهبی و نیرو نیاز داشت. شهریور 59 ...
نتیجه نافرمانی از دستور والدین چیست؟
صدا زد.اما جریح جواب نداد.مادرش دید که او در حال نماز خواندن است لذا برگشت و برای بار دوم آمد و اورا صدا زد.اما جریح اعتنایی به گفتار مادرش نکرد و مادرش برای بار دوم دست خالی برگشت.مادر جریح بار سوم آمد و جریح را صدا زد ام او را باز در حال نماز خواندن می بیند..این بار مادر از جریح ناراحت می شود و می گوید:از خداوند می خواهم تو را خوار و ذلیل کند. مرحوم مجتهدی در ادامه می گوید:فردای آن روز ...
همایون اسعدیان: اگر مسئولیت نداشتم به جم آگهی می دادم!
خواهر حامد انجام می شد مخاطب بسیار خوشحال می شد هرچند شاید بعد از انجام عمل در حیات بیمارستان شروع به گریه می کرد و این مساله از نگاه جامعه شناسی و روانشناسی به شدت مساله نگران کننده ای است و نشان دهنده وضعیت اجتماعی ماست. یک روز بخصوص می خواست فیلمی در نمایش فضای مطبوعات ایران هم باشد اما واقعیت این است که تحریریه برای فیلم بیشتر کارکرد یک لوکیشن را داشت گرچه کشمکش بر سر نوشتن یک گزارش ...