سایر منابع:
سایر خبرها
امید تازه دختر نوجوان برای نجات پدر از اعدام
او روی زمین افتاد و من خانه را ترک کردم. بعد از 10 دقیقه برگشتم و دیدم که همسرم فوت کرده است. آن موقع خیلی ترسیده بودم، برای همین به هر زحمتی بود در چاه فاضلابی را که در اتاق خانه بود، باز کردم و جسد را داخل آن انداختم. بعد هم به خانه مادرم که دخترم آنجا بود، زنگ زدم و گفتم همسرم به زاهدان رفته و همان موقع چند تماس از گوشی همسرم با خودم گرفتم و یک اس ام اس هم به گوشی خواهرش دادم. بعد از مدتی هم ...
همسر شهید: به او گفتم من را هم با خودت ببر گفت می رویم تا راه باز شود تا با هم برای زیارت برویم / زهرا ...
روستای حسن آباد وسطی بخش کرون شهرستان تیران و کرون به دنیا آمد و در سال 1377 به استخدام و خدمت در لشکر زرهی 8 نجف اشرف مشغول شد و در مرداد ماه سال 1383 ازدواج کرد. ستوان دوم پاسدار شهید حسن احمدی، ششمین شهید مدافع حرم لشکر زرهی 8 نجف اشرف است. همسر شهید: حسن آقا من را در یک مهمانی خانوادگی دیده بود و موضوع را با خانواده اش در میان گذاشته بود. چند روز بعد هم پدرشان از پدرم اجازه گرفتند که ...
رها کردن جسد مقتول وسط حیاط بیمارستان/مشخص شدن وقت دادگاه برای رسیدگی به پرونده پزشک تبریزی/اقدام جنون ...
اعتیاد دارم به همین خاطر همسرم پس از طلاق به همراه فرزندانم مرا ترک کردند و تنها شدم. چند ماه قبل اعتیادم را ترک کردم اما همیشه احساس می کردم برادر و خواهرم در غذایم مواد می ریختند تا معتاد شوم. به همین خاطر دیروز به تهران آمدم و خواهرم را کشتم ! پس از این اعتراف های هولناک، عامل جنایت صبح دیروز از زندان به شعبه دوم دادگاه کیفری تهران به ریاست قاضی زالی و با حضور قاضی دکتر اسلامی – مستشار ...
این دختر 70 سانتیمتری، یک کارآفرین نمونه است
سفر به مشهد را مطرح کردم و چند روز بعد با پدر و مادرم به مشهد سفر کردیم. هیچ وقت روزی را که به زیارت بارگاه امام هشتم(ع) رفتم، فرامو ش نمی کنم. مادرم نمی توانست راه برود و پدرم در حالی که مرا در کالسکه قرار داده بود به مادرم کمک می کرد. در حرم به دلیل ازدحام نتوانستم وارد بخش بانوان شوم و پدرم سعی کرد تا از قسمت آقایان مرا برای زیارت داخل حرم ببرد اما خدام حرم اجازه ندادند. دلم شکست و به ناچار ...
طلاق، پایان خیانت اینترنتی شوهر
به اتاق قاضی را نداشتند. دقایقی فقط نظاره گر یکدیگر بودند. دوباره منشی نامشان را خواند و این بار دو نفری و همراه وکیل وارد شدند. آن دو به فاصله یک صندلی کنار هم و رو به روی قاضی دادگاه نشستند. مرد وکیل هم کنار موکلش نشست. قاضی پرونده را که مطالعه کرد، دید نوشته شده زن جوان به دلیل خیانت شوهرش درخواست طلاق داده است. نیم نگاهی به درخواست زن انداخت و بعد با خطاب قرار دادن وی از او خواست درخواست و علت ...
من به سوی آرزویم شهادت پرواز می کنم
دوستان رفت و از آنها حلالیت طلبید، وقت غروب بود و گفت مادر من را حلال کن و این بار هم رضایت بده تا عازم جبهه شوم. همان، دیدار آخرمان بود و چندی بعد خبر شهادتش را به من اطلاع دادند. مادر شهید به بیان خاطره ای کوتاه از فرزند شهیدش پرداخت و گفت: در مقطعی که روستا برق نداشت، یک روز هنگام غروب، احمد در حال روشن کردن چراغ زنبوری( توری سوز) بود که ناگهان چراغ شعله ور شد و صورت او سوخت. بسیار ...
ماجرای رزمنده ای که هشت روز در سردخانه بود!
اشغال شده توسط عراق به پایان رسید. تلفات نیروهای ایران حدود 30 هزار نفر و تلفات نیروهای عراق 25 هزار نفر به علاوه 15 هزار اسیر بود.جوانی 20 ساله بودم، در هنگام درگیری با نیروهای دشمن ترکشی به پایم خورد و به عقب جبهه اعزام شدم، چند روز در بیمارستان دزفول بستری بودم. بعد از چند روز بستری بودن در بیمارستان به پرستار گفتم اگر می شود مرخصم کنید می خواهم برگردم جبهه، به جبهه برگشتم ...
جانباز افغانستانی که از روزهای جانبازی اش می گوید+عکس
شده اند، هر بار که عکس و فیلمی از آن ها می بینم غبطه می خورم، می گویم شاید لیاقتش را نداشتم که شهید شوم. خوشا به حال آن ها که رفتند، امیدوارم من هم زودتر خوب شوم و به آرزوی دیرینه ام(شهادت) برسم. یک آیه، مانع شهادتم شد قرار بود بعد این بار که از سوریه برگشت مراسم عروسی بگیرد که قناصه زن دشمن سینه اش را نشانه رفت، چند دقیقه بعد از اصابت گلوله چشمانش را باز کرد و خود را در آغوش ...
علف های هرز؛ تماسی از بهشت
.../ یک روز صبح، در شهری کوچک به نام کولدواتِر، چند تلفن زنگ می خورد. آن طرفِ خط کسانی هستند که می گویند از بهشت تماس گرفته اند؛ یکی با مادرش حرف می زند و یکی با خواهرش، هر کسی با عزیزی ازدست رفته. آیا معجزه ای غریب رخ داده؟ یا فریبی بزرگ در کار است؟ وقتی اخبارِ این تماس های عجیب پخش می شود ، غریبه ها دسته دسته به شهر سرازیر می شوند تا آن ها هم بخشی از این معجزه باشند. شهرِ کوچک و حتی دنیای انسان ...
شما بنویسید: در ماجرای هانی، مقصر کیست؟
برای جلب ترحم مضاعف بابت تراژدی ورزشگاه آزادی است. اتفاقی که برای هانی رخ داده، قطعا تلخ است. یا نباید به این بچه قولی داده می شد و یا باید حداکثر کوشش و تمرکز برای عملی شدن این وعده به کار می رفت. در نهایت اما نباید فراموش کنیم باشگاه پرسپولیس قصد داشته لطفی در حق خانواده کاپیتان فقیدش انجام بدهد که به هر علت محقق نشده است. تیتو ویلانوا سال ها مربی و سرمربی بارسلونا بود، اما بعد از درگذشت ...
دست دختر 13 ساله مشهدی برای پلیس رو شد
گشود و گفت: مدتی قبل با آن پسر دوست شده بودم و او قصد ازدواج با من داشت اما وقتی به خواستگاری ام آمد پدرم با این ازدواج مخالفت کرد چرا که او یک جوان افغانی بود و تناسب سنی هم با من نداشت ولی من می خواستم با او ازدواج کنم. آن شب هم به خاطر همین موضوع با پدرم درگیر شدم و پس از یک مشاجره طولانی با دوست پسرم تماس گرفتم و به او گفتم می خواهم از خانه فرار کنم!! او هم گفت: حالا که می خواهی فرار کنی من خودم ...
زندگی هایی که بر آب رفت!
در ذهنم مرور می شود. آب آمد و خانه ما را برد و من این صحنه را با چشم دیدم، پدرم، مادرم، دو برادرم، دو برادرزاده به همراه همسر برادرم به یکباره همراه با خانه ای که پدرم ساخته بود، رفتند و دیگر هرگز آنها را ندیدم. شوکه شده بودم، نمی دانستم چه باید کنم؛ نمی دانستم آیا باز آنها را خواهم دید یا نه. پس از اینکه سیل فروکش کرد دو روز تمام به دنبال آنان در رودخانه گشتم، اما هرگز نتوانستم آنها را پیدا کنم ...
انچه در خندوانه دیشب گذشت/ تکواندوکاری که دروازه بان بود
در رده سنی نوجوانان وارد تیم ملی شدم، عضو تیم ملی جوانان هم بودم. مردانی دلایل فیکس بودن خود در تیم ملی تکواندو را اینگونه بیان کرد: از سال 2011 در تیم ملی حضور دارم، در ورزش های انفرادی مانند تکواندو که مدال آوار است رقابت بیشتر می شود و همه برای پوشیدن لباس تیم ملی تلاش می کنند حدودا در بین یک میلیون تکواندو کار حضور در تیم ملی کار آسانی نیست. در این سال ها که سنگین وزن تیم ملی بودم ...
بعید است فتنه گران دوباره آن مسیر اشتباه را بروند/سازمان بازرسی به کوتاهی گمرکات درباره قاچاق ورود کند
طراحی های آن ها داشت فتنه بزرگی را در کشور رقم می زد. رئیس قوه قضائیه با بیان اینکه فتنه واقعا فتنه بود، ادامه داد: همه می دانیم که صبر نظام جمهوری اسلامی در آنجا صبر قابل توجهی بود و بالاخره با حضور مردم این فتنه از بین رفت و فتنه گران چه در داخل و چه در خارج سیلی محکمی خوردند. آیت الله آملی لاریجانی تاکید کرد: بعید می دانیم آنها بخواهند این مسیر را دوباره تجربه کنند؛ ولی ...
ویزیت 10ساله دکتر پوست و مو با مدرک جعلی
به مسافرت رفته است. به همین دلیل نزد پزشک دیگری رفتم تا ببینم کار کاشت مو چطور بوده است. وقتی محل کاشت مو را بررسی کرد، گفت این کار توسط یک پزشک انجام نشده است. به موضوع مشکوک شده و بعد از بررسی پی بردم او دارای نظام پزشکی نیست. مأموران در ادامه این زن را دستگیر کرده و در بازرسی مطب او با اتاق عمل مجهزی روبه رو شدند. بررسی ها نشان داد، دکتر قلابی از 10 سال قبل در این مطب اقدام به کاشت مو می کرده ...
ویزیت 10ساله دکتر پوست و مو با مدرک جعلی/ بحران متقلبان پزشک نما
. به همین دلیل نزد پزشک دیگری رفتم تا ببینم کار کاشت مو چطور بوده است. وقتی محل کاشت مو را بررسی کرد، گفت این کار توسط یک پزشک انجام نشده است. به موضوع مشکوک شده و بعد از بررسی پی بردم او دارای نظام پزشکی نیست. مأموران در ادامه این زن را دستگیر کرده و در بازرسی مطب او با اتاق عمل مجهزی روبه رو شدند. بررسی ها نشان داد، دکتر قلابی از 10 سال قبل در این مطب اقدام به کاشت مو می کرده است. ...
در حصار غم غربت 30 هزار شیعه فوعه و کفریا را نشان می دهد
.... بعد از دو هفته فهمید. سفر دوم را وقتی فهمید سه ساعت گریه کرد تا سفر پنجم که صوتی از همسرم رسید با این تعبیر که فکر می کردم هر سفری که می روی برایم راحت تر باشد اما برایم سخت تراست. به هم ریختم و ناراحت شدم تا مشکلی برای چشمم ایجاد شد. چشمانم را بسته بودم. بچه ها خط مقدم رفتند من دویدم با آنها بروم. گفتند جا نیست و نشد آنها را همراهی کنم و دوستم رفت. دلم شور افتاد که نکند اتفاقی برایش بیفتد. وقتی برگشت گفتم تازه فهمیدم همسرم چه می کشد و این برایم سخت ترین لحظه ای بود که فهمیدم همسران شهدا چه حالی دارند و چه می کشند. ...
ناگفته هایی درباره قاتل ستایش کوچولو / جنایت هایی که در فضای مجازی کلید می خورد
رسید بحث قتل در میان است و قتل نیز با آن داروساز مرتبط باشد از پلیس خواستم موضوع را از هر طریقی پیگیری کند. از این طریق روشن شد کار، کار همان زن بیوه در شرکت بوده و فهمیدیم از طریق خطوط ارتباطی آلمان وارد فضای مجازی کشورمان شده بعد شوهر مقتول نیز تمام اطلاعات دارویی همسرش (مقتول) را در اختیار بیوه همکارش در شرکت قرار می داد و این زن نیز اطلاعات را به مقتول می داد چون می دانست او سرطان دارد و باید ...
شهدای دفاع مقدس عارفان و سالکان الی الله بودند/ چشم دل باز کن جان بینی
خدمتتان عرض می کنم، نخست اینکه شهید سید مهدی واعظ که از خانواده پاک به دنیا آمده بود در عملیات بدر توفیق همراهی با او را داشتم، روزی شهید دستواره به ما گفت بروید جزیره مجنون و اطلاعی کسب کنید در عین حال وقت استراحت شبانه در جزیره گاهی متوجه صدای ناله ای می شدم و به محض بیداری می دیدم مهدی است! گذشت تا اینکه بعد از مرخصی چند روزه با صورتی نورانی برای شهادت بی تابی می کند روزی پرسیدم ولی جوابی نداد ...
گروگانگیری همسر استاد دانشگاه به خاطر عروسی!
. شرح بازجویی از کامیار را در دادسرای ویژه مبارزه با سرقت می خوانید: * خودرو را چطور سرقت کردی؟ داشتم با موتورسیکلتم از آن نزدیکی رد می شدم که چشمم به خانمی افتاد که سوار بر خودروی گرانقمیت بود. زن جوان وارد مطب دکتر شد و من هم موتورم را در کوچه بالایی پارک کردم و در کمین صاحب خودرو نشستم. وقتی زن جوان به طرف ماشینش آمد و سوار شد، در عقب ماشین را باز کردم و سوار شدم ...
آتش زیر خاکستر
توانم کمک خرج خانواده ام باشم اما بدبختی من از زمانی شروع شد که با پیام پسر صاحب کارگاه آشنا شدم. پیام که مردی 30 ساله بود بعضی روزها برای دریافت کارهای خیاطی و بردن به فروشگاه به کارگاه می آمد من دو ماهی بود که در آنجا مشغول به کار بودم تا اینکه کم کم نگاه ها و حرکات پیام نظرم را جلب کرد تا اینکه یک روز که می خواستم به منزل بروم جلویم را گرفت و گفت: من به خاطر مشکلاتی که با همسرم دارم ...
طلاق اجباری پزشک 93 ساله!
.... از طرف دیگر دخترش هم مخالف بچه دار شدن بود و با آنکه 45 سال داشت خواسته پدر پیرش را در مورد نوه دار شدن به سال های بعد موکول کرده بود. دکتر بعد از خاکسپاری همسرش تا سه سال سرش را به کار و مسافرت و امور خیریه گرم کرد، اما خالی بودن خانه بزرگش نیاز او را به داشتن یک همدم بیشترمی کرد. تا آنکه به خانم دکتر بنفشه که ازهمکارانش در ساختمان پزشکان بود وسال ها قبل ازشوهرش جدا شده بود پیشنهاد ازدواج ...
امیری: از شوخی ها ناراحت نشدم
به چه کسی تقدیم می کند گفت: من به خانواده ام، به پدر و مادرم و به همسرم و تمام کسانی که در این فصل برای ما زحمت کشیدند تقدیم می کنم، مخصوصا هواداران مان که این فصل خیلی هوای ما را داشتند. امیری در پایان درباره آینده اش در پرسپولیس تصریح کرد: به طور حتم فصل بعد را در پرسپولیس توپ خواهم زد.
روایت تلخ گوشه ای از زندگی فرزند یک "جانباز شهید"
، 4 سال به همراه 3 برادر و یک خواهر بودم. چند سالی که خردسال بودم متوجه جانبازی و بیماری که یادگار دوران جبهه و جنگ بود و هم خودش و خانواده ام را آزار می داد نبودم. مادرم عاشقانه به همسر جانبازش رسیدگی می کرد و او نیز حالا خودش به خاطر تر و خشک کردن همسرش به مشکلاتی مانند بیماری قلبی، آرتروز، کمر درد، درد مفصل و بیماریهای مختلف مبتلا شده است. مادرم با خیر خواهی به مدت 14 سال زندگی، رنجی را تحمل کرد ...
زندگی تلخ جوان 33 ساله کهگیلویه و بویراحمدی/انجام 37 عمل جراحی بر روی صورت+تصاویر
چند که سمت چپ صورتم به طور کامل از بین رفته بود اما به دلیل وضعیت مالی نامناسب من را به خانه آوردند. با توجه به اینکه فاضل لهجه محلی داشت، ابتدا جملاتش را متوجه نمی شدم اما بعد از کمی صحبت کردن به گفتارش عادت کردم و راحت حرف هایش را می فهمیدم خیلی مرتب حرف نمی زد و بیشتر جملاتش پراکنده بود باید مثل پازل آنها را کنار هم می چیدم تا متوجه شوم چه رخ داده است. فاضل فرد ادامه داد ...
زندگی برباد رفته با ازدواج اجباری
به گزارش ایمنا، زن جوان در اتاق مشاوره را باز کرد و در حالی که ناراحتی و پریشانی و استرس وجودش را گرفته بود روی صندلی نشست و بعد از کمی مکث گفت: نمی دانم چه کنم همه چیزم را برباد دادم و دیگر روی برگشتن به منزل و دیدن چهره نگران خانواده ام را ندارم. او در خصوص ماجرایی که برایش پیش آمده گفت: از روزی که دیپلمم را گرفتم مدام پدر و مادرم به من فشار می آوردند که ازدواج کنم تا اینکه پسرعمویم که 10 ...
از آدم زنده باید ترسید نه اسکلت مرده!
...: اولین بار در شهر سوخته زابل دیدمش در حالی که در میان گوری باستانی در کنار اسکلت تازه کشف شده ای نشسته بود و مشغول بررسی وضعیت آن بود. تمامی صورتش را برای در امان ماندن از تابش مداوم آفتاب با کلاه آفتابگیری پوشانده بود، اما زمانی که سر بلند کرد تا برای خبرنگاران توضیحاتی در مورد آن گور باستانی بدهد تعجب کردم؛ بسیار جوان تر از آن بود که دکتر خطابش کنند. آن هم با عنوان تنها زن استخوان شناس در ایران که در حوزه انسان شناسی پزشک قانونی نیز فعالیت می کند. ...
موتورم را فروختم، اسلحه خریدم و ...
کارم قرار داشت و من هر روز از مقابل آن رد می شدم و تمام زوایای آن را بررسی می کردم؛ لذا در بررسی هایم متوجه شدم که این مجموعه فاقد نگهبان و مأمور پلیس است؛ برای همین نقشه ام را عملی کردم. در زمان ورود به این مؤسسه مالی و اعتباری با افراد درگیر شدی؟ خیر. هنگامی که وارد این مؤسسه شدم افراد را تهدید کردم و از آنان خواستم تا بر روی زمین دراز بکشند و بعد از آن پشت باجه رفتم و ...
روز جمعه قرار مصاحبه برای استخدام گذاشت وقتی رفتم با چاقو تهدیدم کرد و ...
را مدیر کارگاه معرفی می کرد برای روز جمعه قرار مصاحبه گذاشت. بدون اطلاع پدر و مادرم بهانه ای جور کردم و از خانه بیرون زدم. به محل مورد نظر رفتم. با مرد 35ساله ای روبه رو شدم که لفظ قلم حرف می زد. چند دقیقه ای گذشت. از طرز نگاه و لبخند شیطانی اش فهمیدم نیت پلیدی در سردارد. بلند شدم و می خواستم از آنجا بیرون بروم. با چاقو تهدیدم می کرد که آرام باشم. او از گریه و التماس هایم می گرفت. در برابرش مقاومت ...
راز پنهان 2 دختر 15 ساله نیشابوری در مسافرت 2 ساعته لو رفت
فهمیدم تا این که وقتی بزرگ تر شدم آرام آرام با احساس کمبود محبت پدر و مادر، به معنی واقعی طلاق پی بردم این در حالی بود که هر روز باید زخم زبان ها و سرزنش های مادربزرگم را نیز تحمل می کردم. او بدون توجه به روحیات من، مادرم را زنی خیانتکار و ناشایست خطاب می کرد و هیچ وقت اجازه نمی داد به دیدار مادرم بروم. از سوی دیگر هم، وقتی پنهانی و به بهانه رفتن به مدرسه سراغ مادرم می رفتم با برخوردهای سرد او ...