سایر منابع:
سایر خبرها
حجاریان: بازرگان من را اطلاعاتی کرد/ تئوریسین دوم خرداد نیستم
و مکانیک دانشگاه تهران را می بوسد و می گذارد کنار و یک راست به میدان انقلاب می رود: دیگر وقتی انقلاب شد، انقلاب ما را با خود برد؛ هر جا رفت، ما هم رفتیم. مرگ دو بار به حوالی اش آمده، هر بار از پیچ ترور؛ اولی با دست خالی برگشته و دومی با پا هایش و البته زبانش مانده میان رفتن و نرفتن. *** ماه و سال تولدتان، به نوعی خاص است، بهمن ماه، سال 1333 و البته سیزدهم، اگر قم هم به دنیا ...
دختر چگوارا از دیروز و امروز کوبا می گوید، از خاطرات پدرش و از تجربه های خودش
.... شما هم مثل بعضی از ماها در غرب به این تحریف ها عادت دارید، اما به هر ترتیب، نظری دربارۀ این ادعاها می دهید. آیا هرگز دربارۀ آن ها با فیدل صحبت کرده اید؟ آلیدا گوارا مارچ: وقتی فیدل و پدرم در مکزیک ملاقات کردند، پدرم به هیئت راهی کوبا پیوست، به این شرط که اگر انقلاب پیروز شد و او از جنگ جان سالم به در برد، بتواند به راه خود برود. بعد از پیروزی انقلاب، پدرم یکی از مهم ترین افراد در ...
ماجرای جلسات فرهنگی با آیت الله خامنه ای در دهه 60 / لیدر فرهنگی حزب توده در خیابان لاله زار چه کسی بود/ ...
افراد دور شوم دو ماهی به ایتالیا و آلمان سفر کردم تا خانواده و دوستانم را ملاقات کنم. به شما فشار می آوردند؟ توکلی : دو ماه اولی که آنجا بودم آنها اصلاً سمت من نمی آمدند. من به انوار گفتم من از ارشاد می روم بیرون وقتی تو رفتی بیرون من برمی گردم، اشتباه کردم چون یازده سال ماند و تمام جوانی رفتم خانه منتظر نشستم او برود که نرفت. ولی وقتی آنها آمدند دیگر یکی یکی همه را بیرون کردند ...
حمله چماقداران به دستور مهاجرانی به ارکستر سمفونیک
. کرباسچی به هنرمندانی که جلوی دوربین می رفتند حسادت می کرد تسنیم: به شما فشار می آوردند؟ توکلی: دو ماه اولی که آنجا بودم آنها اصلاً سمت من نمی آمدند. من به انوار گفتم من از ارشاد می روم بیرون وقتی تو رفتی بیرون من برمی گردم، اشتباه کردم چون یازده سال ماند و تمام جوانی رفتم خانه منتظر نشستم او برود که نرفت. ولی وقتی آنها آمدند دیگر یکی یکی همه را بیرون کردند. یعنی تمام نوازنده هایی ...
ممنوعیت ها و اعدام ها از تعداد معتادان کم نکرد/کاهش مصرف مواد یک رویاست؛ تنها می توان کنترل کرد
کنید در حالی که وقتی انقلاب پیروز شد و ما جزء آن بودیم من خودم دو سال بعد از پیروزی انقلاب در آخرین دبیرستان منطقه ی تهران دبیرستان مرزبان کنار پادگان قلعه مرغی با دانش آموزان کار می کردم. می خواهم تاثیر محله ای و گروهی را به شما عرض کنم. آنجا در محله ای که بودم می دیدم اکثراً چاقو در جیبشان است، بخشی از وقتشان را در قهوه خانه می گذراندند. یکی پدرش زندان بود، یکی معتاد بود، یکی مادرش طلاق گرفته ...
بازار شیطان
... سودهای چرب وچیل؟ قبلا آنهایی که می خواستند خودرو بخرند، اگر در غرب تهران ساکن بودند، حداقل برای یک بار هم شده سری به میدان پونک می زدند. عبدل آباد هم جای خود را داشت که قدیمی ترها یادشان است بیشتر پیکان های مدل پایین در آنجا خرید و فروش می شد. دیگر بازار خودرو در نزدیکی تهران، شیطان بازار کرج بود که آن موقع ها جایی نزدیک بلوار حدادی و اراضی خانم انصاری بود و الان به مهرشهر، بعد از ...
فرمانده هوانیروز صدای شمخانی را نشناخت/ منافقین پشت بی سیم زری را صدا می کردند
ها داشتیم و آن ها اسیر از ما کم تر داشتند. این علمیات، خیلی وحشتناک بود! دل هایمان را غم فراگرفت تا آنجا که امام فرموده بود: دیگر نجنگید . من توی خانه بودم، یک دفعه ساعت 8:30 شب از ستاد کل (که من الان در آنجا کار می کنم که در آن موقع معاون عملیاتش یکی از برادران سپاه بود) به من زنگ زد و گفت: فلان کس! دشمن از سرپل ذهاب، گردنه پاتاق با سرعت به جلو می آید. همین جوری سرش را انداخته پائین می آید. من ...
طوبی عرب پوریان، زنی که سوژه فیلم ویلایی ها شد
این کار را انجام دهم، نوبت من هم شد که در فیلم آمده است. همسرم یک شب آمد و گفت شاید این آخرین چایی است که با هم می خوریم و... برای همین نگرانی های خودم را داشتم و منتظر بودم. من به خواهر ها گفتم که من باید عازم تهران شوم و شروع کردم به نماز خواندن و زیارت عاشورا خواندن. وقتی به من خبر دادند وسایل شخصی ام را به خانواده هایی که آنجا بودند بخشیدم و عازم تهران شدم. نظر شما در مورد فیلم هایی ...
فقط کاسه ساز توانست
، او تنها خارجی ای بود که امام پیشانی اش را بوسید. ظاهرا ضربه ای که صهیونیسم ها به او زدند همان بوسه گاه امام بود که پس از آن وی را از پل پرت می کنند و می گویند خودکشی کرده است؛ طبق فرمایش مقام معظم رهبری هر اثری که با هنر آمیخته شود ثبت می شود. بنده هم معتقدم خداوند کمک کرد که این فیلم ساخته شد تا ادواردو ماندگار شود. به مناسبت هفتمین روز درگذشت حبیب الله کاسه ساز گفت وگویی داشتیم با محمدحسن قدیری ...
آیت الله علوی بروجردی: از توسل علما به حضرت معصومه(س) تا نپذیرفتن ملاقات شاه عربستان از سوی آیت الله ...
نرفتی؟ گفتم: آخر خانۀ آیت الله بروجردی کجا و من کجا؟ کسی آنجا با من کاری ندارد. گفت: الان خادم ایشان آمده دم در منتظر تو است. لباس پوشیدم و به منزل آیت الله بروجردی رفتم. وارد شدم. داخل اطاق ایشان شدم. سلام کردم. ایشان نشسته بودند. رفتم جلو دست ایشان را بوسیدم. ایشان من را کنار خودشان نشاندند. به من محبت کردند و فرمودند اهل کجا هستی؟ چه می کنی؟ گفتم طلبه هستم و مقدمات مشغول هستم. حتی به فکرم رفت که ...
فوتبال ما دلال گراست نه جوانگرا!
تراکتورسازی بود. اگر زمان به عقب باز می گشت هیچ وقت از تراکتورسازی جدا نمی شدم. آن ها می خواستند قراردادم را تمدید کنند اما من به خاطر برخی شرایط و مشکلاتم در زندگی شخصی، تمدید نکردم. در پرسپولیس نیز بسیار خوب بازی کردم و عملکرد ایده آلی داشتم. در 25 بازی، هفت گل زدم و سه، چهار پاس گل دادم. بهترین گلزن پرسپولیس بودم و بعد از دو، سه فصل همراه این تیم نایب قهرمان ایران شدم. علی دایی برای سال دوم من را ...
ما اصلاً ابزوردیسم اروپا را درک نمی کنیم/ خاطرات پدر روحانی از اسرای ایرانی
استراحت دادم و تصمیم گرفتم صبحانه در غروب را کار کنم، صبحانه در غروب ابتدا نامش این نبود و نامش صبحانه در کنار بستر مرگ بود و این را من در فرانسه نوشته بودم و 7 سال پیش نوشتم و بعداً خودم به فارسی آن را ترجمه کردم و یک بازنویسی کامل کردم که حتی نامش را تغییر دادم؛ چون نامش دیگر به درد نمایشی که در حال حاضر است نمی خورد. یک نمایشنامه ای است که سال هاست با من همراه است. من آن را بازنویسی کردم و نوشتم ...
یاد خوش سال های دور پاساژ ایفل
آن سال ها، من روزانه نزدیک 30 ساعت درست می کردم و 150 تا 180 تومان درمی آوردم و پس از پرداخت هزینه هایم و مزد کارگرهایم، روزی 70 تومان درآمد داشتم. آن موقع سه کارگر داشتم که یکی شان نصف روز در هتل شاه عباس کار می کرد و نصف روز پیش من و روزانه پنج تومان دستمزد می گرفت. دو شاگرد دیگرم هم صبح تا غروب پیشم کار می کردند و هرکدام 10 تومان دستمزد می گرفتند. من با این درآمد شش سفر مکه رفتم که آن زمان هر ...
مدیون هستید اگر مانع ورود من به سپاه شوید
را در جریان می گذاشت و از من مشورت می خواست. نیمه دوم مهرماه سال 1392 بود و قرار بود چند روز بعد مراسم عروسی دخترم را برگزار کنیم. با منصور تماس گرفتم تا قبل از برپایی مراسم به خانه بیاید و در انجام کارهای عروسی کمک کارم باشد، منصو گفت: پنج شنبه به خانه می آیم و روز جمعه عروسی را به خوبی و خوشی برگزار می کنیم. روز پنج شنبه برای انجام کاری به همدان رفته بودم و در منزل یکی از ...
مادر سرباز سعید براتی : سعید را برگردانید
قبل از حمله: به من زنگ زد و حال ما و برادرهایش را پرسید، گفت اینجا خیلی سخت است یک کاری بکنید فرهاد (برادر سومش) معاف شود. روز بعد تازه از دکتر برگشته بودم که تلفن زنگ زد، شوهرم داشت صحبت می کرد، اسم سعید که آمد فهمیدم یک چیزی شده. گفت، می گویند درگیری شده و چند نفر شهید شده اند و دو نفر زخمی و خبری از سعید نیست. پدرش ادامه می دهد: روز بعد این مکالمه فهمیدیم همان روز به آنها حمله شده. هنوز خبری ...
فرهنگ + شهروندی
لبخند می زنند، به نظرم عجیب می آیند. جوابی ندادم و بدون آن که توجهی بکنم، از کنار مرد گذشتم. او باز یک قدم جلوتر گذاشت و پشت سرم بلند گفت: همه چی هست. دیدن که ضرر نداره جوون. کفری شدم. برگشتم و نگاهش کردم. دیدم باز دارد لبخند می زند. کفری تر شدم. با قدم های بلند نزدیکش رفتم و در حالی که از عصبانیت ابروهایم را گره کرده بودم، در چشمان درشتش زل زدم و گفتم: احتیاج ندارم آقا. دست از سر ما برمی داری؟ چیزی ...
ضرب و شتم روحانی امربه معروف در نهاوند/ فرمانده سپاه نهاوند: با عاملان این حادثه برخورد می شود/ فرمانده ...
برای پیگیری علت این صداها رفتم متوجه شدم که یک دختر و پسر در وضعیتی بسیار بد و تکان دهنده در حال انجام کارهای خلاف عفت عمومی هستند و حرکات زننده ای انجام می دهند. عبدالملکی می گوید: برای تذکر به آن ها از منزل خارج شدم و به آن ها با ملایمت گفتم که این کارها درست نیست و اینجا خانواده زندگی می کند که پسر جوان با گستاخی به من گفت من ساکن همین آپارتمان هستم و به تو ارتباطی ندارد و گفت مگر ...
فرمانده هوانیروز صدای شمخانی را نشناخت
تنگه باوسیی، تنگه هوران، تنگه ترشابه، بعد هم پاسگاه هدایت، پاسگاه خسروی، تنگاب نو، تنگاب کهنه، نفت شهر، سومار، سرنی تا مهران حدود 14 محور، دشمن آمد داخل، رزمندگان ما را دور زد. ما تا آن روز، 40 تا 50 هزار اسیر از آن ها داشتیم و آن ها اسیر از ما کم تر داشتند. این علمیات، خیلی وحشتناک بود! دل هایمان را غم فراگرفت تا آنجا که امام فرموده بود: دیگر نجنگید . من توی خانه بودم، یک دفعه ساعت 8: ...
ماجرای مرگ رضاخان
“اگر نقاش ماهری وجود داشت که می توانست زندگی روزانه رضاشاه را پس از وقایع 1320 ترسیم نماید و یا هنر فیلم و سینما تا به آن اندازه پیشرفته بود که می توانست درون وجود آدمیان رسوخ کند و آنچه را که در مغز و فکر انسانها می گذرد ضبط کند و به نمایش بگذارد، نشان می داد که هر ثانیه از زندگی رضاشاه بر او چگونه گذشته و با چه التهاب جانسوزی درگیری داشته و با چه کابوسی دست به گریبان بوده است. به همین چند جمله بسنده می کنیم : آنچنان گرم است بازار مکافات عمل چشم اگر بینا بود هرروز روز محشر است “ ( تاریخ بیست ساله ایران ، حسین مکی ؛ ج ...
سیاست در اتاق عمل
کرده بود. **ارتباط با مطهری او البته از کودکی با خانواده پدری مطهری در ارتباط بوده است و خود در یک مراسم در همین باره می گوید: زمانی که پنج ساله بودم، مادرم من را به خانه پدر شهید مطهری می فرستاد تا به مکتب بروم؛ شهید علامه مطهری نیز هر سال هم زمان با ایام فاطمیه برای سخنرانی به خانه پدری می آمدند و از آن زمان با افکار ایشان آشنا شدم. امروز جای شهید مطهری در کشور خالی است. البته نمی ...
شفاخانه آناهیتا؛ تلاشی برای کاستن از رنج حیوانات
وضعیت را تحمل کنم. خانه خودم را پناهگاه کوچکی برای حیوانات کرده بودم. فکر می کردم زمینی را در اطراف رشت بخریم و حیوانات را در آنجا جمع کنیم و فکر می کردم این کار خیلی آسان باشد. وی ادامه داد: من اولین کسی در ایران بودم که به سگ جرب گرفته کمک می کرد . می توانید سرچ کنید و ببینید که امید، اولین سگ جرب گرفته ایران است که عکس هایش هنوز هم در گوگل می آید. آن موقع در سال 89 داروی جرب را با هزار ...
خداداد عزیزی: خودم قلیان می کشم، نمی توانم منع رطب کنم / چرا باید از علی دایی بخواهند از بدی های جادوگری ...
میان فوتبالیست ها وجود دارد. چرا فوتبال ما به این روز کشیده شده است؟ - سال گذشته عده ای از بازیکنان تست پزشکی ندادند چون می دانستند دست شان رو می شود. امسال که همه تست دادند مشخص شد درصد بالایی از فوتبالیست های ما به استعمال مواد خطرناک روی آورده اند و این موضوع البته ربطی به مسئولان ندارد که اگر داشت تا به امروز آنها قوانینی را تصویب می کردند که کسی جرات نکند سیگار بکشد و جامعه ورزشی را ...
حمید شاهنگیان: سرود خمینی ای امام دو سال ممنوع بود
هم پاکسازی نکردم، حتی یک نفر را. من آن موقع با پنج، شش نفر برخورد کردم. برخوردم هم حداقل 90 درصدش سازنده بود. من دیدم در آن ارکستر سی و چند نفره صداوسیما، هر روز نوازندگان سازشان را دستشان می گیرند، می آیند و چند ساعت تمرین می کنند و می روند. بررسی کردم و دیدم که خیلی از آن ها سنی ازشان گذشته است؛ هم محترم اند و هم وقت بازنشستگی شان رسیده، باید بروند خانه بنشینند و به جایشان جوانان بیایند. چهار پنج ...
ماجرای اطلاعاتی شدن حجاریان
، دیدم لاک پشت، غرت ما رو کشت رفتم به صحرا، دیدم مارمولک، گفتم مارمولک عیدت مبارک چقدر خوب یادتان مانده! آره دقیق یادم هست. البته ملوک سال هاست مرده است. وضعیت فرهنگی خانواده چطور بود؟ مادربزرگ پدری، خانم جلسه ای بود به دخترها قرآن و قالیبافی یاد می داد. یادم هست خانه ما صبح ها همیشه قرآن می خواندند و بعدازظهرها قالیبافی می کردند و می گذاشتند ...
هزاران نفر از منافقین تواب سال 67 عفو شدند
... بزرگترین خدمت حضرت آقا نسبت به خودمان همان نشست نیم ساعته بود که ایشان به آن رگه های انحراف اشاره کردند و ما با احتیاط به آنها نگاه می کردیم. بعد جریان اپورتونیست های چپ نما به وجود آمد که من آن موقع قم بودم . چه سالی بود؟ سال 54 بود. من قبل از اذان صبح آمدم وضو بگیریم و به حرم حضرت معصومه بروم، دیدم که در کفشم اعلامیه هست. دیدم مجاهدین خلق با صراحت اعلام کردند که ما ...
شجریان: موسیقی ریشه کن نمی شود
تشخیص داده شد که من در جهت و مسیر انقلاب هستم. در آن روز ها البته شایعاتی هم برای من درآوردند. بسیاری از دوستان همان وقت به من گفتند چرا تکذیب نمی کنی که می گفتم زمان، خودش همه چیز را ثابت خواهد کرد. خوشحال هستم که از همه دوستانی که در موسیقی اصیل کار کرده اند و سال ها زحمت کشیده اند، موسیقی پخش می شود هرچند، همه این کار ها قدیمی است اما موضوع من و ما مطرح نیست. باید موسیقی خوب مطرح بشود حالا خواننده اش هر کس که می خواهد باشد و این امید وجود دارد که حتی این کارهای قدیمی ما تحولی در کیفیت موسیقی، در سلیقه مردم و در کار تولید موسیقی ایجاد کند. ...
امام محمد باقر(ع)؛ پیشوای دانایی و شکافنده علوم
.... اگر امیرالمؤمنین (ع) در این زمان بودند این گونه رفتار می کردند زیرا آن گونه زیستن در این زمان در جامعه مقبولیت ندارد و اگر من در آن زمان بودم همان طور می پوشیدم. البته ائمه سعی می کردند در سطحی پایین تر از مردم عادی زندگی کنند. بر اساس روایتی از امام صادق(ع) وقتی از لباس ایشان ایراد گرفتند امام آستین را بالا زدند و لباس کم قیمتی در زیر پوشیده بودند و فرمودند این لباس را من برای مردم پوشیدم ...
فرمانده هوانیروز صدای شمخانی را نشناخت/ منافقین پشت بی سیم زری را صدا می کردند
داشتیم و آن ها اسیر از ما کم تر داشتند. این علمیات، خیلی وحشتناک بود! دل هایمان را غم فراگرفت تا آنجا که امام فرموده بود: دیگر نجنگید . من توی خانه بودم، یک دفعه ساعت 8:30 شب از ستاد کل (که من الان در آنجا کار می کنم که در آن موقع معاون عملیاتش یکی از برادران سپاه بود) به من زنگ زد و گفت: فلان کس! دشمن از سرپل ذهاب، گردنه پاتاق با سرعت به جلو می آید. همین جوری سرش را انداخته پائین می آید. من گفتم ...
قالیباف،قربانی شد/نامزدی رئیسی از سر حسادت بود
شأن جمهوری اسلامی نبود. یعنی مناظره های سال 92 معقول تر از 96 بود چون در سال 92 مناظره ها تا حدودی برنامه ای تر طرح شد. به نظرم مناظره ای که در سال 96 صورت گرفت، به مخاصمه بیشتر شبیه بود تا مناظره! حتی در مصاحبه ای گفتم که جا داشت ترامپ از این دوستان ما در این مناظره تشکر کند برای اینکه تمام معضلات و ضعفهای جامعه ما را شفاف برای دشمنان رو کردند که اینها براحتی بتوانند برعلیه ما کار کنند. یعنی نقاط ...
داستان شهری در ایلام که یک سوم از مردگانش خودکشی کرده اند!
به گزارش کردپرس؛ در این گزارش آمده است: هر روز می آمد سر قبر زنش می نشست. زنش پارسال خودش را کشته، به خاطر بیکاری شوهرش. یک روز آمده بود تمام عکس ها و لباس های زنش را سر قبر او چیده بود و بعد آمده بود همین جا توی دستشویی قبرستان، با شلنگ آب خودش را دار زده بود. اتفاقی بود که چند جوان همان موقع آمده بودند برای کارگذاشتن سنگ قبر و توی دستشویی دیده بودنش. وحشت کرده بودند؛ نجاتش دادند ...