سایر خبرها
تله های انفجاری اش بلای جان تکفیری ها بود
جمعه یازدهم مرداد 1392 مصادف با 24 رمضان 1434 و روز قدس با زبان روزه در روستای کفرء کار در مدرسه ترکان در جنوب حلب به شهادت رسید. او شفا یافته حضرت زینب کبری(س) بود و همانطور که پدرش می گوید خانم حضرت زینب (س) شفای پسرم را داد تا چنین روزی او را سرباز خودش کند و در راه دفاع از خیمه زینبی به شهادت برسد. رضا در آخرین روزهای حیات زمینی اش به خانواده گفته بود: من اسیر نمی شوم، پیکرم برمی گردد و سالم ...
ضرب و شتم کودک 11 ساله توسط پدر معتاد
خلاصه می شود که حال پدر معتاد خوب باشد و ساقی در رساندن مواد به او دست دست نکند و جنس خوب برایش بیاورد که اگر غیر از این باشد پدر را به جان کودکان بی دفاع و ناتوان خانه می اندازد. خانه ای که نه ردی از مهربانی دارد و نه نشانی از محبت پدر و عاطفه مادر. شانه های امنی که همه دار و ندار طفل کوچک به حساب می آیند برخی از کودکان اما به سبب اینکه پدری گرفتار در افیون اعتیاد دارند از آن نعمت محروم ...
چشم به راه بازگشت محمدامین به خانه
...> گفتم ظهره و خیابون خلوت، می دزدنت مادرمحمدامین می گوید: درسته که 4 سال گذشته اما برای ما مثل همون لحظه اوله که خبر آوردند دزدیدنش. همه خانه و اتاقش را مثل همان روزی که رفت نگه داشته ام تا وقتی برگشت غریبی نکند. برادر کوچک تر محمدامین اسمش محمدمعین است. محمدمعین آن موقع 6 ماه و نیمش بود. حالا هر روز و هر دقیقه می پرسه برادر من کجاست؟ یک لحظه هم که ذهن من آرام باشد محمدمعین می پرسد مامان ...
کم کم آب می روم!
فاطمه خانم مادرش تعریف می کند؛ از خدمت که مرخص شد گفتم برو همین کار شاطری را که بلدی ادامه بده. بچه ام سر کار رفت و بعد از چند روز گفت من را نخواسته اند. گفتند تو نمی توانی نان بپزی و خیلی کند هستی. به راه رفتن غفور نگاه کردم دیدم نمی تواند مثل همیشه راه برود. پسرم را به دکتر بردم. گفتند باید از سر و مغزش عکس بگیرید. هرچه پس انداز کرده بودم برای عکس هایش خرج کردم. گفتند ام اس دارد. آن موقع نمی ...
ادعای متهم پرونده بنیتا و سکوت پلیس
های اجتماعی از سارقان درخواست بازگرداندن دخترشان را داشتند. حتی پدر او از خودرو هم گذشت تا شاید بچه سالم پیدا شود. هیچ کدام از این ها تأثیری در تو نداشت؟ همه این ها را من در این مدتی که دستگیر شده ام، شنیدم. من نه تلگرام دارم نه وقتی برای این کارها. گوشی من اینترنت ندارد. من تا قبل از این که دستگیر شوم از این صحبت ها هیچ اطلاعی نداشتم. همسرت هم به تو چیزی نگفت؟ ...
برچسب روی کمپوت ها را نکنید!
به گزارش گروه پایداری خبرگزاری ایمنا ، داشتم تو جبهه مصاحبه می گرفتم کنارم ایستاده بود که یه هو خمپاره اومد و بوم.. . نگاه کردم دیدم ترکش بهش خورده و افتاده زمین.دوربینو برداشتم رفتم سراغش.بهش گفتم : تو این لحظات آخر زندگی اگه حرفی صحبتی داری بگو ... در حالی که داشت اشهد و شهادتینش رو زیر لب زمزمه می کرد گفت: من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم. اونم اینه که وقتی کمپوت می ...
ققنوسِ کشور بلژیک
استنشاق دود دچار خفگی شد و سپس به خاطر سوختگی جان باخت... اما آیا همه ماجرای شهادت عبدالله دهوه همین بود؟ درس دینی 52 سال پیش در بلژیک زاده شد. از پدر و مادری که اهل مراکش بودند. هنوز 15 سال بیشتر نداشت که هوای درس و مدرسه دینی به سرش زد. برای همین خودش را به ایران و شهر قم رساند و مشغول به تحصیل شد. عبدالله چند سال بعد برای تبلیغ دین به بلژیک بازگشت و البته تنها وقتش را به دروس ...
ابطحی: مردم آنقدر کم حافظه نیستند که احمدی نژاد را قهرمان ملی بنامند
ها منبری را انتخاب کنند. خودش انتخاب می کرد و شرط می کرد اسم بانی را نیاورد. از اینکه منبری بالای منبر پیغمبر اسم بانی را که فقط پول داده ببرد، خوشش نمی آمد. بانی ها گاهی دلخور بودند. دوست داشتند منبری ای را دعوت کنند که با او دوست بودند و بیشتر به دلیل اینکه آخر منبر اسم بانی را بیاورد و ملت هم بفهمند که بانی جلسه حاج آقای فلانی است. حالا که حرف تو حرف است این را هم بگویم ...
از مکاشفات باهنر تا آخرین سنگر تلگرام / طنز
...: سلام هانی، عسل. سلام همسر عزیزم و محترمم. همسر؟ آخه ما که... دیگه آخه نداره، نه نیار تو کار. دارم میام خونه، چیزی احتیاج نداری؟ خونه؟ کدوم خونه؟ این وقت شب؟ ای بابا خونه دیگه. امروز تلفنی راجع باهاش صحبت کردیم. راسی بابا اینا خوبند؟سلام بهشون برسون. نه رفتن مهمونی. فردا می آن. خب به سلامتی. چقدر عالی برا تنوع رفتن مهمونی و خونه نیستند. چرا ...
لورا لینی: نویسنده بودن چیز راحتی نیست
آپارتمان مادرش تا محل زندگی پدرش در سمت غرب شهر سوار می شد. او می گوید آن ها تا حدی متفاوت بودند که بعضی مواقع حس می کردم بخش هایی از خودم که از مادرم به ارث برده بودم در جنگ با بخش هایی بودند که به پدرم شباهت داشتند. مدت ها طول کشید لینی اقرار کند که می خواهد بازیگر باشد چون حس می کرد این یک جاه طلبی بیش از حد بزرگ است. بعد از درس خواندن در دانشگاه رود آیلند، او به منهتن بازگشت تا در ...
پیکر مدیا کاشیگر تشییع شد/مردان ادب هرگز نمی میرند+عکس
یک نوجوان بودم و برای اولین بار گریه پدرم را دیدم که می گفت هر چند ماه یک بار دوستانم را از دست می دهم و به شدت از مرگ پوینده متاثر شده بود. متاسفانه بزرگان همه ما را ترک کردند و تنها گذاشتند و ما فقط آنها را بدرقه می کنیم. چند ماه پیش که به اتفاق پدر به خانه مصطفی اسلامیه رفته بودیم گفتم مصطفی اسلامیه نمرده حالا چگونه قبول کنم که پدر من نیز از پیش ما رفته است. سپس حجت الاسلام سیدمحمود دعایی بر پیکر مدیا کاشیگر نماز خواند. ...
خشم پدرانه مصطفی را از خانه راند/ روانشناس: کودکان را به جای تنبیه، تشویق کنید
مصطفی به خبرنگار آنا می گوید: مصطفی 13 سال دارد و شب ها بسیار به خانه دیر بازمی گشت چند بار به او تذکر داده بودم که باید زودتر به منزل بازگردد اما او نسبت به تذکرات من بی توجه بود تا اینکه یک روز (مورخ 12خرداد 1396) نیمه های شب به خانه بازگشت، من به شدت عصبی شدم و به او گفتم که نمی خواهم جلوی چشمانم باشد. او می افزاید: مصطفی خانه را ترک کرد، اما من گمان کردم در حیاط و یا بیرون خانه ...
با محمود دولت آبادی در 77سالگی
خاطر فقر از مدرسه رفتن بازماند و به کار پرداخت؛ از کار روی زمین و چوپانی گرفته تا پادویی کفاشی، صاف کردن میخ های کج و بعد وردستی پدر و برادرها در کارگاه تخت گیوه کشی و ...، روزی از مطرح ترین نویسنده های ایران شود و خالق بلندترین رمان فارسی. محمود دولت آبادی پس از گذر از فراز و نشیب های بسیار حالا به تولد هفتادوهفت سالگی رسیده و به همین مناسبت با ایسنا گفت وگو کرده. در این گفت وگو سعی شد ...
تقدیم به مردی که در روزگار نامردان، جوانمردی کرد!
السلام و بعد از او فرزندش امام جواد علیه السلام و سپس امام هادی علیه السلام را پذیرفت و از مدافعان آن ها بود. درباره امام رضا علیه السلام حسن بن فضال می گوید: از علی بن جعفر شنیدم که می گفت: نزد برادرم موسی بن جعفر بودم... فرزندش علی (بن موسی علیه السلام) وارد شد. برادرم به من فرمود: ای علی! این صاحب (امام) تو است. او نسبت به من منزله من است نسبت به پدرم. خداوند تو را بر دین او ثابت ...
باهنر: مجلس را مستبدانه اداره میکردم!
تابستان ها بود، ولی خب من از نظر درسی حال و روز خوبی داشتم. بچه های ما حالا به ما متلک می اندازند و می گویند پدر مادرهای ما می گویند در دوران تحصیل شاگرد اول بودیم، کارنامه و اینها هم نیست که لو برود و ثابت بشود. ولی من واقعا درسم خوب بود. در دبستان، در درس های خواندنی مثل علوم و فارسی و اینها خیلی تنبل بودم و اصلا حالش را نداشتم بخوانم ولی در ریاضی دستم حسابی راه افتاده بود. ششم دبستان که بودم ...
رفیقدوست: قذافی قبل از سقوط از ما درخواست کمک کرد
در زمانی که دولت و سپاه بر سر مسائلی مانند موشک دچار اختلاف شده اند به سراغ او برویم و نظر او را به عنوان کسی که پدر موشکی ایران می نامندش جویا شویم. رفیق دوست از اختلاف ها گله داشت. می گفت باید روحانی عقب نشینی کند. در اختلاف دولت و سپاه در ماجرای حمله موشکی به داعش گفت هر دو بی ربط حرف می زنند. در این گفت وگو از بنی صدر هم پرسیدم و البته انتخابات ریاست جمهوری. در ادامه متن ...
خلاقیت و هنر کارگردان و نویسنده فیلم کوتاه سلام ازاینجا شروع می شود که به جای روایت لحظه های اضطراب و یا ...
خلاقیت نویسنده و کارگردان، گوشه ای از پشت صحنه زندگی خانواده مدافعان حرم را روایت می کند و دل مشغولی های آن ها را روی پرده می برد. امید نوجوانی است که نگران شهادت پدرش در سوریه شده و به خانه می آید و بدون اینکه سلام کند، نگرانی اش را با مادرش در میان می گذارد. در خانه آن ها -که اهل خانه مشغول تهیه نذری هستند- زمزمه هایی مبنی بر مجروحیت یا شهادت پدر امید مطرح می شود و این مسئله امید را ...
کفش های یک زن، نجات بخش زندگی ام شد
معامله کرده ام و او حکم جلب مرا گرفته است. اگر رضایت ندهی با او ازدواج کنم حکم اعدام مرا صادر می کنند، در حالی که رضایت تو فقط یک ماه اعتبار دارد پس از آن خود به خود باطل خواهد شد! من که با قانون آشنایی نداشتم و از سویی نگران همسرم بودم بدون تفکر و مشورت به دادگاه رفتم و رضایت دادم اما خیلی زود فهمیدم که همه آن حرف ها دروغ بوده و کریم قصد ازدواج مجدد داشته است. اگرچه دلم شکست و ...
فخری خوروش: به خاطر سینما از خانواده طرد شدم
...> کار آقای نصیریان؟ - بله. وقتی پدرم را برای دیدن این کار دعوت کردم، به او گفتم این تئاتر را ببین، اگر باز هم اصرار داشتی که من این کار را ادامه ندهم، قسم می خورم که بازیگری را کنار بگذارم. وقتی کار تمام شد، من را دید و یک حرف خیلی خوبی به من زد، حرفی که هنوز در سرم است. او گفت فخری تو سال ها معلم بچه ها بودی و حالا هم معلم بزرگسال ها هستی. این حرف پدرم جواب بسیار کامل و زیبایی برای من ...
مسافر خاص !
...> خانم شعبان پور لبخند معنی داری زد و جواب داد: میخوای بدیش به دوستت؟! خدا شانس بده. کاش منم هم اتاقیت بودم ! ... من اجازه ندادم حس خانم شعبان پور ادامه پیدا کند و خندیدم و گفتم: نه اینطور نیست! اختیار دارید. شمام عزیزی اما خانم ارمغانی خیلی وقته نرفته ! من حالا باز قسمتم میشه. اون از بچگیش تا حالا نرفته! به خاطر شرایط پدرش و الانم همسرش. حالا شما کاریت نباشه. پس بنام ایشون بزن و من ...
از باج ندادن به رضاخان تا امداد در زلزله بم/بهلول قرن سختی ها را به جان خرید
... من به رضاخان باج نداده ام. حالا به تو بدهم؟ هفت هشت سال قبل از آن روز، بزرگ دوستی اتفاقی توی اتوبوسی بین شهری کنارش نشسته بود. شاگرد راننده که پیرمرد را وسط راه سوار کرده بود آمده بود کرایه اش را بگیرد. زیاد گفته بود و پیرمرد اعتراض داشت. شاگرد گفته بود کرایه همینقدر می شود. بحث کرده بودند. اینقدر که شاگرد مجبور شود بقیه پولش را بدهد. پیرمرد پول را چپانده بود توی جیبش و گفته بود ...
پیکر مدیا کاشیگر به خانه ابدی بدرقه شد
نمی کرد. من فقط دیدم یک بار در سال 77 به شدت گریه کرد، آن زمان من کوچک بودم و زمانی که از او پرسیدم، گفت، مانی من 42 سالم شده است و دوستانم دارند می روند و ما آن ها را فقط بدرقه می کنیم. آن زمان پوینده فوت شده بود. من آن زمان درکی از گفته های پدرم نداشتم. حالا هم چطور قبول کنم که پدرم رفته است. مدیا کاشیگر که در پی بیماری ریوی در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان امام خمینی (ره) بستری بود ...
چرداول شهری با 150 روستای تشنه
کشاورزی بود. زمین ها همه خشک شدند. دیگر کشاورزی نمی توانیم بکنیم. به سمتی اشاره می کند و می گوید: آن طرف ها هندوانه می کارند هنوز، اما آب نیست. الان فقط دامداری می کنیم آن هم فقط کفاف خودمان را می دهد. درآمد ندارد برایمان. درآمدمان از یارانه است. درست پشت خانه ها، محل نگهداری دام هاست. آبشخور خالی، اثبات حرف برادران پورمحمدی است. تعداد دام ها زیاد نیست؛ چند رأس. می گویند اهالی روستاهای مجاورهم ...
پیکر مدیا کاشیگر تشییع شد/مردان ادب هرگز نمی میرند+عکس
یک نوجوان بودم و برای اولین بار گریه پدرم را دیدم که می گفت هر چند ماه یک بار دوستانم را از دست می دهم و به شدت از مرگ پوینده متاثر شده بود. متاسفانه بزرگان همه ما را ترک کردند و تنها گذاشتند و ما فقط آنها را بدرقه می کنیم. چند ماه پیش که به اتفاق پدر به خانه مصطفی اسلامیه رفته بودیم گفتم مصطفی اسلامیه نمرده حالا چگونه قبول کنم که پدر من نیز از پیش ما رفته است. سپس حجت الاسلام سیدمحمود دعایی بر پیکر مدیا کاشیگر نماز خواند. ...
خون بهای مصدومان ساختگی در جیب سوداگران مرگ/دریافت دیه به قیمت جنین کشی
دست پدرش از روی عمد مقابل خودرو مطرح شد، پسربچه ای که از سر فقر پدر، جان خود را از دست داد، راننده خودرویی که با این پسربچه تصادف کرده بود نیز گفته است: هنگامی که با پلیس به منزل این پسربچه برای دستگیری پدر رفتیم چیزی که من را بیشتر از همه رنجاند این بود که این پدر یک بچه دیگر داشت که دست و پایش شکسته بود گویا این بچه هم به خاطر همین موضوع دست و پایش شکسته باشد. زیان قابل توجه بیمه از ...
روایت مانی کاشیگر از مدیا کاشیگر
چند روز گذشته از افراد مختلفی نیز شنیدم که پدرم به هر فردی که می توانست کمک می کرد؛ البته منظورم از این حرف کمک مالی نیست. امکان نداشت فردی از او درخواستی داشته باشد و در توانش باشد اما انجام ندهد. وی در بخش پایانی صحبت هایش اظهار کرد: پدر سخنوری ماهر بود و وقتی با او صحبت می کردم، محو صحبت های او می شدم. نه تنها من بلکه افراد زیادی چنین نظری دارند و به همین دلیل است که او دوستان بسیار زیادی داشت که هر هفته به دیدنش می رفتند و ساعت ها با او به صحبت می کردند. به هر حال مطمئنم مدیا کاشیگر ما را ترک نکرده است و در میان آثارش و یاد دوستدارانش زنده است. ...
وصیت نامه شهید مسیح جلالزاده
و من در این راه هم کوتاهی نکردم، این راهی که به من نشان دادی راهی است که انبیاء و اولیاء در هر لحظه عمرشان در این فکر بودند و هستند. خداوندا تو را سپاس که راه شهادت و جهاد و همنشینی با شهدا به من نشان دادی و من با قلبی آکنده و با عشقی آکنده به تو این راه را سرمشق زندگی خود قرار دادم ودین خود را به اسلام و مسلمین ادا نمودم. خداوندا تو را سپاس که من در راهی بودم که نه دنیا داشتم و نه ...
غارت 12تریلیون تومان پول مملکت/ خرید کشتی و هواپیما به نام یک تبعه آلمانی/مرسدس بنز و هدیه یک میلیاردی ...
...> فلاح هروی ادامه داد: گفته شده من به شرکت H.K رفته و قرارداد بسته ام که دروغ است. چرا برخی افراد به عاقبت این شهادت های دروغ توجه نمی کنند. اگر سند و مدرکی وجود دارد ارائه دهند. متاسفانه بزرگنمایی به یک عادت تبدیل شده است. برعلیه من بزرگنمایی شده است فلاح هروی مدعی شد: یکی از بزرگ نمایی ها که توسط شما انجام شده است این بوده است که شما گفتید بنده معاون وزیر بوده ام که این حرف هم نادرست ...
خوش خبر: غلامی گفت تا این مربی باشد من نیستم!
این قدر در کار کواچ دخالت کرد که فریاد او را در آورد. یک بار این بحث وجود داشت. کواچ شاکی بود که بچه ها زیاد حرف می زنند . به جان فرزندم قسم می خورم ، این اعتراض که مطرح شد ، هیچ کدام از بچه ها حرف نزدند ، طوری که بعد از بازی با روسیه کواچ در رختکن به سعید گفت چرا حرف نمی زدی در بازی. سعید هم گفت شما خودت خواستی. بعد کواچ گفت تو کاپیتانی و بید حرف بزنی . در رختکن هم به بچه ها گفت باید ...
اجرای نمایش های جشنواره تئاتر رضوی و استقبال مردم
کارگردانی سینا شفیعی از کرج در نوبت صبح در تالار شمس و گلشن بجنورد به روی صحنه رفت . داستان نمایش این ابر بارانی ست که فیروزه بابا ملکی، آرش عسکرزاده و اشکان فرهادی در آن ایفای نقش می کنند حول این محور است که امیرعلی یقین دارد که اگر سی ام صفر به پابوس امام رضا علیه السلام برود شفا پیدا خواهد کرد و داستان حول این موضوع ادامه می یابد. مدت زمان این نمایش 60دقیقه بود که در ساعت ...