سایر منابع:
سایر خبرها
دعوت به مرگ با پیامک+عکس
آمده در زندگی او را فراموش نمی کردم! خیلی با بهرام گرم می گرفتم و با او به تفریح می رفتم اما از سوی دیگر هم نقشه قتل را با همه ریزه کاری هایش بررسی می کردم تا جایی برای اشتباه نماند. حدود 20 روز قبل از قتل، پیامکی برای بهرام فرستادم و او را با خانواده اش به مشهد دعوت کردم تا چند روزی در منزل مادرم مهمان ما باشند! چرا که پدرم بعد از آن که مادرم را طلاق داد، با زن دیگری ازدواج ...
روایت دولتی از رکود در صنعت کشتی سازی کشور/ حمایت موذیانه آل سعود از طرح تجزیه شمال عراق
هفته قبل با مشورت وزیر صنعت سابق با انجمن های صنعتی نفت و گاز، تقریبا مشخص بود نعمت زاده به وزارت نفت خواهد رفت و در امور صنعتی همراه آنها خواهد بود.پدیدار درباره واکنش فعالان اقتصادی در حوزه نفت و انرژی نسبت به این خبر، این گونه می گوید: فعالان اقتصادی این حوزه معتقدند فرایند صنعتی به چند عامل مهم نیاز دارد. تجربه و دانش ازجمله مهم ترین عوامل این عرصه محسوب می شوند. این تجربه در نعمت زاده موجود ...
خاطرات تکان دهنده داعشی از لحظه هولناک فرار خود
، گفته می شد، از نژادهای اصیل هستند. چون اغلب وقت خود را بیرون از خانه سپری می کردم، برای برخی از ساکنان منطقه میدان الصوامع که در آن زندگی می کردم، این تصور ایجاد شده بود که خانه خالی از سکنه است. نیمه شب در خانه بودم که درب خانه را زدند. تعجب کردم، با کسی قرار نداشتم. هفت تیرم را برداشتم و به سمت درب رفتم، به محض باز کردن درب فرد ناشناسی را دیدم که به سرعت از آنجا دور می شد. به ...
دیه؛ مجازات قتل مدیر رستوران
به گزارش جام جم ، 9 شهریور 93، مردی 33 ساله در رستورانش در جاده فشم با چاقو مجروح شد و پس از انتقال به بیمارستان جان باخت. ماموران دوربین های مداربسته رستوران را بررسی و برادرزن مقتول را به عنوان قاتل دستگیر کردند. او که پیش از این چند بار در بیمارستان روانی بستری شده و تحت درمان روانپزشک قرار داشت، در شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران با درخواست قصاص اولیای دم روبه رو شد و ...
اخاذی از مالباخته ها پس از سرقت
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از مشرق ، مجرم سابقه دار وقتی پایش به تهران رسید یک موتورسیکلت خرید و شروع به سرقت گوشی های تلفن همراه کرد. او بعد از هر سرقت با شاکی تماس می گرفت و در قبال بازگرداندن گوشی درخواست پول می کرد. ساعت 15:30 روز پنج شنبه مردی خودش را به مأموران گشت کلانتری 159 بی سیم رساند و گفت که سارق موتورسواری گوشی تلفن همراهش را سرقت کرده است. او گفت سارق با خانه مان ...
امید به یافتن فرزند پس از 30 سال
ساله که دیروز در دادسرا حضور داشت به خبرنگار ما گفت: شغل من ابزار فروشی است. در حال حاضر صاحب شش فرزند هستم پنج دختر و یک پسر. من و همسرم یقین داریم پسرم فوت نکرده و پرستاران او را با نوزاد مرده ای جابه جا کرده اند. چون بر اساس نظریه پزشکان نوزاد دفن شده داخل رحم فوت کرده، اما پسرم من 16 ساعت کنار مادرش بوده است. وی ادامه داد: من روز گذشته جواز دفن را که 30 سال قبل صادر شده بود از بهشت ...
زنگ امید برای زنده بودن فرزند
کرده بود و من آرزو داشتم اگر صاحب فرزند پسر شدم نام پدرم را بر او بگذارم. علی متولد شد. پزشکان از زایمان راضی بودند. حال همسرم و علی هم خوب بود. روز بعد همسرم از بیمارستان مرخص شد، اما علی را به ما ندادند تا به خانه بیاوریم. آنها به ما گفتند که علی باید در بیمارستان باشد. روز بعدش یعنی 31 تیرماه برای آوردن علی به بیمارستان رفتم که به من گفتند پسرم مرده. بعدش چه شد؟ من همراه مادرم به ...
راحت بردمش خونه و بهش تجاوز کرد
تهدید وضرب وشتم آنقدر به سروصورتم کوبیدند که بیهوش شدم ودیگر چیزی نفهمیدم. وقتی به هوش آمدم خودم را در محله نا آشنایی یافتم. انگار کابوس می دیدم اما افسوس که همه چیز واقعیت داشت. بشدت سردرگم ودرمانده شده بودم و نمی دانستم چه کار کنم. بالاخره با هرزحمتی که بود خودم را به خانه رساندم. مادرم خانه نبود و مادر بزرگ گوشه اتاق پذیرایی نشسته بود. پس از سلامی سرد و بی روح یکراست رفتم به اتاقم. همه چیز برایم ...
روزگار جنگ زدگان خوزستانی در محله آبادانی های همدان
داشت ته می کشید، هوا مثل امروز گرم بود روزی که به این محله آمدند و طبقه سوم بلوک دوم جا گرفتند. یادم نیست ما انتخاب کردیم بیاییم این جا یا انتخاب کرده بودند که ما بیاییم این جا. فاطمه همدانی است. لهجه اش میان همدان و خرمشهر سرگردان است. 30 سال پیش عروس یک خانواده جنگ زده خرمشهری شد. فامیلِ دور ما بودند. زمان جنگ آمدند. یک روز آمده بودند خانه فامیل های مان در روستای تفریجان. همان جا مرا ...
علت غیبت حسینیان چیست؟/ماجرای لجاجت میرسلیم و انصراف قالیباف/توضیح ظریف درباره ی توئیت هایش/حمید رسایی ...
مسائل مختلف اظهار کنند، اما انتصاب این موارد به رئیس مجلس صحت ندارد. احمدی نژاد تماشاچی دادگاه بقایی می شود سید علی اصغر حسینی وکیل مدافع حمید بقایی گفت: موکلم در روز 25 مهرماه در شعبه 1057 دادگاه کیفری دو مجتمع کارکنان دولت حضور می یابد. ما درخواست علنی بودن دادگاه را داریم و حتی خود آقای بقایی شخصا لایحه ای در این خصوص به قاضی شعبه داده و درخواست علنی بودن را مطرح کرده اند ...
چرا نخبه های ایرانی تمایل به بازگشت ندارند؟
...، یک نخبه اقتصادی که به ایران بازگشته و یک نخبه الکترومکانیک که حاضر نشده کشور را ترک کند، گفت و گو کرده ایم. پس اگر به هر دلیل از ایران مهاجرت کرده اید و یا قصد مهاجرت از کشور را دارید، قبل از هرکاری این پرونده را بخوانید. مشاور سابق بانک جهانی : خیلی ها می خواهند به ایران برگردند! چطور می شود موقعیت تحصیل دکترا در یکی از بهترین دانشگاه های جهان و جایگاه شغلی در بانک ...
گزارشی تحلیلی پیرامون تاریخچه خط نفوذ؛ معمای سعید شاهسوندی
که در مقابل جریان استالینیستی تقی شهرام و بهرام آرام مقاومت کردیم و به عنوان خائنین شماره1 و 2 و3در نشریه های آن روز سازمان معرفی شدیم. خائنینی که حکمشان در دادگاه های خلقی اعدام بود. مجید شریف واقفی در روز3شنبه 16 اردیبهشت ساعت 3بعد از ظهر پس از آن که از هم خداحافظی کردیم تا فردا همدیگر را ببینیم در سر قرار نارفیقان ترور شد و جسدش را سوزاندند. مرتضی هم ساعت 8همان شب موردحمله قرار گرفت که زخمی و ...
اخبار حوادث
آستانه 18سالگی قرار داشت، برابر قضات ایستاد تا به سؤالات پاسخ دهد. قاضی: اتهامت قتل عمد است آیا این اتهام را قبول داری؟ متهم: بله، قبول دارم. چرا ناصر را کشتی؟ او مزاحم مادرم بود. از قبل تصمیم به قتل داشتی؟ نه من آن روز خونم به جوش آمده بود و فقط می خواستم مزاحم مادرم را بترسانم که در درگیری کشته شد... چند ضربه به او زدی؟ یک ضربه چاقو... چند کلاس ...
گزارش کامل برنامه نود 10 مهر 96
شدم ولی آقای کریمی همان شب به چند نفر تماس گرفتند و به اشتباه ابراز ناراحتی کرده بودند؛ فردای آن روز پیامی از آقای کریمی به من آمد و اعلام کرد تا بازی با سپاهان هستم و به دنبال مربی باشید؛ موضوع ما با آقای کریمی داخلی بود ولی ایشان بعد از بازی با پیکان دو مصاحبه داشت که سیاه نمایی بود؛ روز بازی با سپاهان بازیکنان در اتوبوس به آقای کریمی می گفتند دوست داریم در تیم بمانید؛ پس از این اتفاقات باز هم ...
هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید ...
...:ظهر تاسوعا اختصاص به خانه مادربزرگ دارد و دیگ بزرگی که اول برنجش، شله می شود و بعد با شکر شیرین و با زعفران می شود شله زرد. بیش از نیم قرن است این بساط به پاست؛ از آن روزی که پدر پدربزرگم، با هیزم آتش زیر دیگ را روشن می کرد تا پیگیر ی هر ساله مرحوم پدربزرگ؛جایی برای جمع شدن فامیل ما. جایی برای مرور پیوند ها در هدفمندترین اجتماع سالیانه مان و مرور حاجت ها به وقت هم زدن و سپس رساندن آش تا درب خانه ...
بازگشت 7 اعدامی از پای چوبه دار
می کند. بنابراین پلیس به سراغ عامل این درگیری مرگبار رفت و او را دستگیر کرد. متهم پس از این که تحت بازجویی قرار گرفت، به قتل اعتراف کرد و گفت: چند وقتی بود که سیم کارتی به مقتول داده بودم اما آن را پس نمی داد. روز حادثه برای پس گرفتن این سیم کارت به سراغش رفتم که با هم درگیر شدیم. در این درگیری او را با چاقو زدم. با اعترافات متهم، وی در دادگاه کیفری محاکمه و به قصاص محکوم شد. ...
پسر جوان خواستگار سمج مادرش را کشت
مادرم را بترسانم که در درگیری کشته شد... چند ضربه به او زدی؟ یک ضربه چاقو... چند کلاس درس خوانده ای؟ قبل از بازداشت سال آخر دوره دبیرستان بودم که این اتفاق افتاد. ناصر را از کجا می شناختی؟ چند وقتی بود که متوجه مزاحمت های مرد ناشناسی برای مادرم شدم و برای همین تصمیم گرفتم او را بترسانم تا دست از سر مادرم بردارد... چرا ...
در برنامه نود دیشب چه گذشت؟ / از آرزوی بزرگ میلاد محمدی تا آشفته بازار نفت
روسیه تیراندازی می کنم و ماهر شدم. محمدی در پایان عنوان کرد: از خانواده و پدر و مادرم تشکر زیادی می کنم؛ هنوز چیزی نشدم ولی به لطف خدا و دعای مردم امیدوارم به اهدافم برسم. * لژیونرها در هفتم هفتم لیگ اردیویسه هلند علیرضا جهانبخش با آلکمار مقابل فاینورد شکست خورد و هیرنفین نیز در حضور رضا قوچان نژاد برابر آژاکس باخت؛ شارلوآ در حضور کاوه رضایی بعد از سه هفته به ...
اباعبدالله الحسین(ع) ؛ مؤسسه ای قرآنی در تهران/ کار در گمرک را به عشق آموزش قرآن رها کردم
سوی همسایگان روبرو شدم، خاطرم هستم روز عاشورا سال 73 به اتفاق پدر و مادرم به آستان مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) رفتیم، همانجا از امام حسین(ع) خواستم که اگر خانه ای داشته باشم که اختیارش با خودم باشد طبقه ای از آن را به حسینیه و مؤسسه اختصاص می دهم تا مراسم عزاداری و یا در مناسبت های مختلف مراسم داشته باشیم. به لطف خدا خیلی راحت این اسباب وسایل برایم محقق شد و توانستیم منزلی تهیه و بسازیم و در نهایت ...
آشفته بازار نفت/ محمدی: دوست دارم با ایتالیا و برزیل بازی کنیم
آقای کریمی همان شب به چند نفر تماس گرفتند و به اشتباه ابراز ناراحتی کرده بودند؛ فردای آن روز پیامی از آقای کریمی به من آمد و اعلام کرد تا بازی با سپاهان هستم و به دنبال مربی باشید؛ موضوع ما با آقای کریمی داخلی بود ولی ایشان بعد از بازی با پیکان دو مصاحبه داشت که سیاه نمایی بود؛ روز بازی با سپاهان بازیکنان در اتوبوس به آقای کریمی می گفتند دوست داریم در تیم بمانید؛ پس از این اتفاقات باز هم پاسخی از ...
کاش سخت نمی گرفتیم
مادرم افتادم و حرفش، همیشه می گفت: زن ها وسط غمبادهایشان شروع می کنند به شستن ظرف و تمیزکردن خانه. می سابند و می شویند و می روبند. کمدِ مرتب را دوباره مرتب می کنند. کاموا می بافند و دکور خانه عوض می کنند. مبل را از این سمت خانه می کشند، می برند آن سر خانه، به امید این که استرس هاشان کمتر شود.... اما انگار زمانه عوض شده. یک روزی به دست و پا و کمر و چشم و چارمان رحم نمی کردیم، حالا افتاده ایم به ...
نکاتی که برای کارفرمایان و بیمه شدگان بسیار مفید است
و مادرم تحت تکفل من میباشد و خواهرم بیکار -سن حدودا 56 سال دارد و نگهداری مادر به عهده او میباشد چطور میتوان خواهررا تحت تکفل خود نمایم تا کمی از زحمات ایشان را جبران نمایم لطفا راهنمائی فرمائید با تشکر وسپاس پاسخ: در مقررات قانون تامین اجتماعی کفالت خواهر بیمه شده پیش بینی نشده است. 40-چرا در مشاغل سخت و زیان بار قانون مشخصی وجود ندارد.خباز و شاطر جزو کار زیان آور ...
مرا به عنوان توده ای به جزیره خارک تبعید کردند!
دستگیر شدم. از کی و چگونه با امام و نهضت امام همراهی کردید؟ اساساً از چه مقطعی با ایشان آشنا شدید؟ 16 ساله و در قم طلبه بودم که در پاییز 1320، به دیدار حضرت امام رفتم. امام به خاطر جدم آیت الله سیدمحمدرضا واحدی مرا می شناختند و تشویقم کردند که به درس طلبگی ادامه بدهم. دیدار دوم من با امام، بعد از انتقال ایشان از ترکیه به نجف در سال 1345 بود. من تحت تعقیب ساواک بودم و به طور ...
قتل مرد مورد علاقه مادر به دست نوجوان المپیادی
سرنخی از عامل یا عاملان قتل پیدا کنند تا اینکه پسر 17 ساله ای به نام مهران به اداره پلیس مراجعه و خود را قاتل عباس معرفی کرد. مهران به کارآگاهان گفت: پدر و مادرم سال ها پیش از یکدیگر طلاق گرفته اند و من پس از جدایی والدینم با مادرم زندگی می کردم. مدتی از این ماجرا می گذشت تا اینکه متوجه شدم مادرم با مرد غریبه ای رابطه دارد؛ به همین دلیل به سراغ مقتول رفتم و از او خواستم ارتباطش را با ...
کشتن داماد به خاطر کتک زدن خواهر
دعوا به محل دیگری برویم. به همین بهانه او را سوار خودرو کردم به اطراف ورامین بردم و درحالی که مجید او را نگه داشته بود چند ضربه چاقو به او زدم بعد از اینکه ساسان روی زمین افتاد مجید چاقو را برداشت و سرش را برید. مجید نیز در بازجویی ها به قتل اعتراف کرد و گفت: ساسان شوهر خواهرم بود. او همیشه خواهرم را کتک می زد و به پدر و مادرم بی احترامی می کرد. مدتی پیش نیز متوجه شدم او با شهرام اختلاف ...
استاندار ایلام در آخرین مصاحبه مطبوعاتی اش: آینده توسعه ای ایلام روشن است
عصر همان روز با همان امکاناتی که در جهاد بود به سمت مهران رفتیم. مردم کم کم ظرف چند روز آنجا را تخلیه کردند. شبی که تانک های عراقی وارد مهران شدند من با تعدادی از بچه های ایلام روی تپه های زیل بودم. بچه های ایلام همان تپه ها را سنگر بندی کرده بودند اما امکاناتی نداشتند.ولی یک گروه توپ خانه ای بود به فرماندهی سرهنگ تشکری که در امیر آباد مستقر شد با توپخانه و کمک ایلامی توانست از پیش روی ...
آموزش رایگان به کودکان مستضعف از برنامه هایم است/ با دست پر به مالزی می روم
کشیدند و آسمانی شدند بگویید؟ سال 94 سال خاصی بود، هر وقت سال 94 و آن حجی که رفتم در ذهنم می آید شیرین ترین خاطره زندگی ام و همزمان تلخ ترین خاطره زندگی ام نیز همان حج 94 است که در ذهنم تداعی می شود. شیرینی اش این بود که سال ها زحمت کشیده بودم و شاید به عشق زیارت خانه خدا بود که وارد مسابقات سراسری شدم تا بتوانم در سرزمین وحی قرآن بخوانم. بالاخره سال 94 این توفیق حاصل شد و با ...
کامبیز درم بخش: دو بار ممنوع القلم شدم
روزنامه شهروند: چند سال است که در کافه ثالث صبح ها را به کشیدن طرح و کاریکاتور می گذارند. در خرداد 1321 به دنیا آمده و در 75سالگی هنوز پرکار است. نمایشگاه های متعددی برپامی کند و کاریکاتور های او را مجلات و روزنامه های زیادی هر روز کار می کنند. او برنده جایزه های مختلفی در بزرگترین و معتبرترین مسابقات بین المللی کاریکاتور ژاپن، آلمان، ایتالیا، سوئیس، بلژیک، ترکیه، برزیل، یوگسلاوی و ...
اگر سپاه دست اصلاح طلبان بود، الان کشور در دست داعش بود
آدرس خانه شان دادند. من زنگ زدم اصفهان به مادرم. گفتم بیایید برویم خواستگاری، خلاصه مادرم و دو سه تا از دایی هایم و دامادمان آمدند، سوار ماشین شدیم به جای اینکه برویم خیابان سپه غربی اشتباهی رفتیم خیابان جمهوری ، دنبال پلاک 525 می گشتیم. هر چه گشتیم پلاک را پیدا نکردیم گفتم نکند به من آدرس اشتباهی داده است! بعد دیدیم نه خیابان را اشتباه آمدیم، بالاخره آنجا را پیدا کردیم، سر اذان رسیدیم آنجا، یک ...
نان آوران اجاره ای
روی شانه اش در حال چرت زدن است، برمی دارد و داخل پلاستیکی که در دست دیگرش دارد پرتاب می کند. نور چراغ های شهربازی به پلاستیک شیری رنگ می تابد و سایه مرغ عشق که به آرامی داخل پلاستیک تکان می خورد، پیداست. مأمور پارک بی توجه دور می شود. تقریباً از آمدن فرامرز به پارک یک ساعت می گذرد و در طول این یک ساعت تعدادی از کودکان کار همسن و سال فرامرز می آیند، چند لحظه ای در شلوغی پارک سربه سر هم می گذارند و ...