سایر منابع:
سایر خبرها
فقدان آموزش مهارت های زندگی در آموزش و پرورش
...> پدرم مرا خیلی دوست داشت! و حتی می گفت زنگ تفریح به حیاط نروم ! چون ممکن است بچه ها دعوایم کنند ! و من نه تنها زنگ تفریح مدرسه که تمام زنگ های تفریح عمرم را در اتاقی درس خواندم ! مایه افتخار پدر بودم ! شاگرد اول ! وقتی پدر مرا به مدرسه می رساند شیشه اتومبیل را بالا می زد که مبادا حرفی بشنوم و من تا مسیر مدرسه ریاضی کار می کردم ! وقتی سر سفره می آمدم باید به فیزیک ...
تغییر هویت برای دور زدن دنیا؛ مردی که برای شهادت جهان را طلاق داد
به نماز ، بخصوص نماز صبح و دوم رعایت حجاب. همین حقیقت بود که عاشقش شدم وعلیرغم مخالفت های خانواده پای همه چیز ایستادم چون واقعا شیفته او شده بودم و در سال 81 با هم عقد کریدم. شهید ناصر مسلمی از شهدای خوزستانی مدافع حرم سال 1360 در سوسنگر به دنیا آمده بود و خانواده او سال 79 به خاطر شغل پدرش به اهواز نقل مکان کردند و من تقریباً با ناصر 3 ماه اختلاف سنی داشتم. دو هفته از ...
سخنان جنجالی آقازاده مداح معروف؛ با همه فرق دارم/موهایم را مدل رونالدویی زدم/پدرم به من خرجی می دهد
.... بعد که آمدم وقتی پرونده را پر کردم و فرستادم به ما گفتند باید به آموزشی بروم. قرار بود در آموزشی لباس بگیرم و برگردم اما من را 15 روز نگه داشتند. من 15 روز صبح، ظهر و شب می خواندم. بعد فهمیدم آنها که با من آمده بودند لباس گرفتند و برگشتند فرمانده پادگان من را نگه داشته بود که برای گروهی که آمدند بخوانم. گیر هم به دادند؟ آنقدر بشین پاشو به من دادند. راضی هستی که ...
درد دل های تلخ پدر مرحوم مهرداد اولادی
مدتی که مهرداد اولادی فوت کرده است، شخصی پیش شما آمد که از او گلایه داشته باشد؟ خیر، به خدا قسم هیچ کس نیامد. همه از او راضی بودند. مهرداد پسر خوبی بود. یک بار که من مریض بودم آمد و عکس یک پسر سرطانی را نشانم داد و گفت او 15 سال دارد و سرطانی است. همه بیمار می شوند، نگران نباش حالت خوب می شود. گفتم نگران نیستم ولی بعدها با خودم گفتم کاش زیر عمل می مُردم و این داغ را نمی دیدم. این داغ ...
شفر: زمین نداریم ولی می خندم!
روانشناس به استقلال آمده، در طول مصاحبه کنار پدرش نشسته بود. پیشداوری مان در مورد او و حضورش در مصاحبه هم اشتباه بود. نه تنها مزاحم نبود که به روانتر شدن مصاحبه کمک کرد. او انگلیسی را بهتر از پدر 67 ساله اش حرف می زند. * حسینی گفته که شما قرار است از او یک اولیور کان جدید بسازید. آیا این اتفاق می افتد؟ وینفرد شفر: چرا که نه اما کار سختی است و باید منتظر باشیم و ببینیم. باید در این ...
فعالیت های همسران شهدای مدافع حرم در یک موسسه
. همچنین درصدد بودم کارهای فرهنگی درخصوص شهدا انجام شود. از طرفی چون پدرم جزء شهدای جنگ تحمیلی است، از همان دوران کودکی تا الان، موردی که در نظرم جلب توجه می کرد این بود که مراسم که برای شهدای دفاع مقدس در این 30 سال گذشته برگزار شده، به این شدت یا شاید به این حد در رسانه ها و فضای مجازی بازتاب نداشته است. در کل قشری از ایثارگران که سختی کشیده اند، همسران شهدا هستند که کمترین توجه به آنها ...
یک جانباز: بعد از جنگ ما را فراموش کردند
. برادرم به نام حیدرعلی عباسپور سال 65 در سومار به شهادت رسیده است. چند ساله بودید که به جبهه رفتید؟ اولین مرتبه سال 61 وقتی 19 ساله بودم که به عنوان نیروی بسیجی برای غائله کردستان به بانه اعزام شدم. معمولا بچه های شهرری به کردستان می رفتند. بعد از اینکه برگشتیم جزء نیروهای تیپ 27 محمد رسول ا... شدم. بعد از اینکه از کردستان برگشتید، به کدام منطقه عملیاتی رفتید؟ ...
رودخانه وحشی اما "ناکام "در برابر رزمندگان
. او پارچه ای از جیبش در آورد، پاره کرد و در جیب من گذاشت و سپس جیب مرا تفتیش کرد و عکس امام را در آورد و بوسید و در جیبش گذاشت. این حرکت سرباز عراقی برایم جالب بود و به این خاطر لحظه ای به من احساس آرامش دست داد و پیش خود گفتم این طور که ما فکر می کنیم هم نیست و به علت این اتفاق کنار سرباز عراقی احساس امنیت کردم. بعد با قمقمه اش به من آب داد. من هم چون خون ...
سرنوشت فرماندهی که ترسیده و پنهان شده بود
جاگرفته بودیم تا به خودمان آمدیم نصف بچه ها شهید و مجروح شده بودند. فرمانده گروهان نبود بقیه مسئولین هم فقط داشتند خودشان را لای صخره ای می فشردند. هوا روشن شده بود از منورها. بعضی از بچه از پرتاب سنگهای صخره ای بالایی زخمی شده بودند... صحرای محشر بود. جوانکی 16 ساله که صبح ها در ورزش صبحگاهی پرچم را بردوش می کشید و به علمدار معروف بود سر نداشت و هر چی گشتم سرش را پیدا نکردم! دیوانه شده بودم ...
مرتضی خندید و گفت وصیتی ندارم
.... وقتی خبر آسمانی شدنش را شنیدید چه کردید؟ با شنیدن خبر شهادت مرتضی بی تاب شدم. وقتی همسرم گریه های من را دید، گفت وقتی به رفتن و جهادش رضایت دادی باید به این روز هم فکر می کردی. خودت راهی اش کردی پس بی تابی نکن. من هم آرام شدم. گفتم راضی شدم به رضای خدا، پس این همه بی تابی برای چیست؟! امروز بعد از گذشت دو سال از شهادت مرتضی صبورتر شده ام. وقتی دلتنگش می شوم فاتحه و صلواتی برایش می ...
دایی: مطمئنم فساد در فوتبال وجود دارد
و تیم را خیلی جوان کردیم. بچه های ما هم خیلی خوب و با جان و دل تمرین می کنند و امیدوارم به حق مان برسیم. هرچند این فصل خیلی اذیت شدیم! * منظورتان بحث داوری است؟ چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. بگذریم! * بسیار خب، علی آقا بازی دوستانه تیم ملی ایران و پاناما را تماشا کردید؟ نه، متأسفانه نتوانستم تماشا کنم چون گرفتار بودم. * آیا بازی با ...
انتقادات تند خانم بازیگر: کشورهای دیگر با کل در آمد صدا وسیما کشورشان را اداره می کنند!
شود با قهقهه و انرژی زیادی همراه است که مخاطب را شگفت زده می کند. البته من خیلی دیر به این نمایش ملحق شدم و اعضای گروه از قبل تمرینات را شروع کرده بودند ولی با دیدن تئاتر قبلی آقای آهنین جان به او گفته بودم خیلی دوست دارم در کارهای بعدی اش بازی کنم. بنابراین فرصت نشد نمایشنامه را بخوانم و بگویم می خواهم آن را قبول کنم یانه؟ از این رو به آقای آهنین جان گفتم من بلافاصله سر تمرین شما می آیم؛ در واقع ...
حافظ امنیت ملی ؛ کیهان و اربعین یا ریاض و شاپینگ فستیوال دوبی؟
امثال کیهان و راهپیمایی اربعینه اگه امنیت ملی شما رو ریاض و شاپینگ فستیوال دوبی تعیین می کنه، هرکی قبله خودش رو بچسبه. سیدامیر سیاح روزگاری بزرگی فرموده بود: در جنگ رسانه ای با معاندان، اگر دیگر نشریات با مسلسل و تفنگ به دشمن شلیک می کنند کیهان نقش یک گردان توپخانه را به عهده دارد. محمدرضا سرشار(رهگذر) یکی از رجال دولت گفته بود ما دست رسانه ای که فساد را افشا کند می بوسیم ...
روتوسکوپی در سیاست!
دست تفقد ایشان را بر سر خود بگذارند! توهمی که با دریدگی های ترامپ بر سر فرجام بی فروغ شان به تاریخ پیوست. آقایان متوجه نیستند که در میان اختلافات داخلی می توانند از کیهان متنفر باشند اما آنقدر شعور ندارند که در این فضای خصمانه که دشمن تمام قد برای زدن ایران خیز برداشته زدن کیهانی که مخاطبش نیروهای مدافع انقلاب است که در روز واقعه آنهایند که معرکه گردان هماوردی ها می شوند چنین حماقتی یعنی ...
فرایند استکبارمدیران در پسا انقلاب ها
پذیرفته و به سرعت به سوی آن شتافته ای، در حالی که طعام های رنگارنگ و ظرف های بزرگ غذا یکی بعد از دیگری پیش تو قرار داده می شد. من گمان نمی کردم تو دعوت جمعیتی را قبول کنی که نیازمندان شان ممنوع و ثروتمندان شان دعوت شوند. به آن چه می خوری بنگر (آیا حلال است یا حرام؟).... آگاه باش! هر مأمومی امامی دارد که باید به او اقتدا کند و از نور دانش او بهره گیرد، بدان امام شما از دنیایش به همین دو جامه کهنه و از ...
آدم ها برای اولین بار در محله شان عاشق می شوند
که این خاطرات قابلیت تصویری شدن هم دارند و می توانند تصاویر جذابی داشته باشند. چیزی که در این محل روی آن خیلی تأکید می شود، عاشق پیشگی بچه های محل است. چرا روی این مسئله تأکید کردید؟ فکر می کنم اولین تجربه عاشقی در ذهن همه آدم ها در محله شان ثبت می شود، چون اولین تجربه توجه به آدم غریبه را در آنجا دارند. من هم سن وسال شقایق بودم که برای اولین بار عاشق شدم. تأکیدی روی این ماجرا نداشتم ...
قلعه نویی: بازی آخرمان در لیگ خنده دار بود / رزومه شفر خوب است
کارت نشان داد. قرار است عکس های این صحنه فریم به فریم به نمایش گذاشته شود. یک زمان است که به قول داوران، هفته ای از داوری سود می بریم و یک هفته هم به ضررمان تمام می شود، اما وقتی هر هفته پنالتی ما را نمی گیرند، چه چیزی باید بگوییم؟ باید به بازیکنان بگوییم که داوران پنالتی شما را نمی گیرند. بازی با فجرسپاسی در جام حذفی و سپاهان پنالتی ما را نگرفتند. اشتباهات فاحش داوری رقم خورده و خودم هم نمی دانم ...
سناریوی مرگبار مرد قمارباز و زن خیانتکار
. کی از همسرت جدا شدی؟ 9 8 سال پیش. علت طلاق چه بود؟ من داماد سرخانه بودم. قرار بود خانه جدیدی بسازم و با همسر و فرزندانم آنجا زندگی کنیم. حتی ماشینم را برای تامین مخارجش فروختم، اما هنوز خانه آماده نشده بود که همسرم گفت، باید سند آن را به نامش بزنم. من مخالفت کردم و او هم مرا از خانه پدری اش بیرون انداخت. به همان خانه نیمه کاره ام رفتم، اما چون پنجره هایش شیشه ...
روایتی از هیأت خانگی آن سر دنیا
چمدان را باز کنیم و دیوارهای خانه مان را در گوشه ای از این دنیا، سیاه پوش محرم کنیم. سال پیش، تازه وارد جمع شیعیان سن حوزه شده بودیم که محرم شروع شد. برای من که سال ها بود دسته هزار نفره عزاداری ندیده بودم، تجربه غریبی بود. اصلاً نفس وجود مسجد بزرگ و زنده شیعه هنوز برای من حس غریبی است. شاید چون واترلو، همیلتون و این آخری آتاوا، هیچ وقت آنقدر جمعیت شیعه دوازده امامی شان زیاد نبود که مسجدی ...
مردی که لرزه بر اندام آمریکا و اسرائیل انداخت
. لذا شهید صیاد شیرازی به اتفاق مشاور توپخانه ارتش و شهید مقدم قبل از شروع عملیات از یگانهای توپخانه سپاه بازدید نمودند، که نتیجهٔ آن تائید و تحسین و ابراز شگفتی از کار بزرگی بود که انجام شده بود. طولی نکشید که در پائیز 1361 حسن اولین گروه توپخانه را تشکیل داد و چون مقارن با ماه محرم بود، نام آنرا گروه 61 محرم نهاد و شهید حسن غازی را به فرماندهی آن گروه گمارد. او از مرزهای دریایی جنوب هم غافل نبود و ...
داستان قبل از خواب کودکان، پسر تاجر تنبل!
. پسر تاجر دوباره با آن ها گرم گرفت و یک روز همه شان را به نهار دعوت کرد و قرار گذاشتند به همان باغ قبلی بروند. روز مهمانی پسر تاجر دست خالی به باغ رفت و گفت رفقا! امروز آشپز ما مشغول گوشت کوفتن بود و می خواست برای نهارمان کوفته درست کند که یک دفعه موش آمد گوشت و گوشت کوب را ورداشت و برد. یکی گفت از این اتفاق ها زیاد می افتد! هفته پیش هم آشپز ما داشت گوشت می کوبید که موش آمد ...
یک مادر چشم انتظار کمک مردم نیکوکار
همان خانه اجاره ای مانده بودم. آنجا تنم سالم بود و کنار همسر و فرزندم خوشبخت بودم. وقتی از او در مورد شب حادثه می پرسم، می گوید: شب اول با خوشحالی و به کمک اقوام وسایلم را چیدم. خانه کوچک بود و قدیمی؛ اما چون خانه خودم بود، از ته دل خوشحال بودم. تمام وسایل را سرجایش گذاشتیم و همه اقوام به خانه رفتند. آن شب از این که در منزل خودم می خوابیدم، احساس خوبی داشتم و خدا را به خاطر این لحظه ...
سه روایت تکان دهنده از دخترانگی
، نه حتی در خانواده. در ادامه، سه روایت می خوانید از سه زن که محصول یک جامعه آموزش ندیده و ناآگاهند. سه زن که سال هاست رنج می کشند و بغض خود را فرو خورده اند و هیچ کس دردشان را لمس نکرده است. فرشته، 52 ساله، اهل تهران: نوجوان که بودم عادت های ماهانه بسیار طولانی و سختی داشتم. خیلی اذیت می شدم. برای همین یک روز با مادرم رفتیم دکتر. تشخیص دکتر آن زمان این بود که من ...
بهزاد نبوی: امام مصمم بود مساله گروگان ها در زمان کارتر حل شود/ خبر نداشتیم گروگان ها کجا هستند!
یک بار شهید بهشتی، شهید رجایی، مرحوم هاشمی رفسنجانی و من به عنوان جلسه سران قوایی که بنی صدر در آن نبود، دور هم جمع می شدیم. در هیچ یک از جلسات این بحث مطرح و اشاره ای به آن نامه نشد. امروز چون همه آن ها یا مرحوم و شهید شدند من شاهدی ندارم، اما اگر چنین چیزی به ما ابلاغ شده بود، هیات دولت جمهوری اسلامی بیانیه های الجزایر را تصویب نمی کرد و متن بهتر را مورد توجه قرار می داد. ایشان البته ...
دستمال عزای حسینی را در کفنم بگذارید
خطی پایین صفحه اضافه کرد. فرمانده سپاه هم خوشش آمد و نامه ی معرفی اش به قرارگاه را نوشتند. نامه را که دید، تعجب کرد. بیست و سه سال بیش تر نداشت. حسن باقری می گفت: طرح خودته، خودتم برو اجراش کن. توپ های ما در زمین دشمن است طرحش را برای عملیات طریق القدس و آزادی شهر بستان، با آموزش نیروهای کم سن و سال بسیجی شروع کرد. آتش هماهنگ خمپاره های سپاه برای اولین بار کام همه ی بچه ها ...
قصه شب کودکان، اسم سرخ پوستی من!
متمدن هایش . مردم آنها را جدا می کنند. سروصدایشان مثل سروصدای مراسم سرخ پوست ها شده است . مرد نوحه خوان می گوید: امروز روز مهمی است. امروز همه چیز تمام می شود. وقتی برمی گردید خودتان حس می کنید که خداحافظی کرده اید. آرام می شوید، یادتان باشد که امروز چهلم است . فکر می کنم کاش چشم سفید همچون گاو نبودم. قوی همچون فیل بودم. ماشین ها را جابه جا می کردم، هل می دادم تا زودتر ...
قصه شب کودکانه، ماهی سیاه کوچولو!
به هم نگذاشته ام و همه اش فکر کرده ام. آخرش هم تصمیم گرفتم خودم بروم آخر جویبار را پیدا کنم. دلم می خواهد بدانم جاهای دیگر چه خبرهایی هست. مادر خندید و گفت: من هم وقتی بچه بودم ، خیلی از این فکرها می کردم. آخر جانم! جویبار که اول و آخر ندارد ؛همین است که هست! جویبار همیشه روان است و به هیچ جایی هم نمی رسد. ماهی سیاه کوچولو گفت: آخر مادر جان ، مگر نه اینست که هر چیزی به آخر می رسد؟ شب به آخر می رسد ...
بیماری هایی که طبق قوانین تنها ابتلای زن به آن موجب فسخ نکاح خواهد شد
تنها بودم. جای تو خالی بود. تو اگر بودی که راه نمی رفتم. مجبورم می کردی تمام مسیر را بدوم. برایم آواز می خواندی و من غرق می شدم در صدایت. حتی اگر آواز دوست نداشتم. این تو بودی که آواز را قشنگ می کردی. تو اگر بودی احتمالاً آن بید مجنون را هم نمی دیدم. فقط تو را می دیدم... فقط تو را... چرا اینها را برایت ضبط می کنم؟ نمی دانم! چرا باید صبح روزی که احتمالاً آخرین بار باشد که بوی تن تو را از روی همان ...
پیشکسوت رادیو: دلیل افت رادیو مدیران نابلد و سفارش شده است
ساز به دست بگیرم و به خانه بروم، البته در تبریز دانشگاه موسیقی هم نبود. رفتن به سمت موسیقی و آواز تجدد محسوب می شد و خانواده من کاملا سنتی بودند. در خانه ما روزنامه نمی آمد چون نماد تجدد بود. در این فضا، شرایط حرف زدن از موسیقی و یادگیری آن مهیا نبود و من همیشه حسرت به دل بودم. * اما ظاهرا زندگی روی خوشش را به شما نشان داد. – بله. تعطیلات سه ماهه تابستان فرصت را مغتنم شمردم ...
8/1 درصد جمعیت عشایر ، 25 درصد کوشت کشورراتولید می کنند
طوایف مستقل عشایر بختیاری است که به شهرستان های شوشتر، مسجد سلیمان، دزفول، شوش، سردشت و لالی و عشایر قشقایی نیز به استان های فارس، بوشهر و کهگیلویه و بویر احمد کوچ می کنند. امام جمعه اصفهان هم معتقد به توجه بیشتر دولت به عشایر است چون عشایر به توسعه صنعت دامپروری و کشاورزی که از مهمترین راه های خودکفایی کشور است اهتمام دارند ودولت باید محصولات تولیدی کشاورزی و دامپروری عشایر را بصورت ...