سایر منابع:
سایر خبرها
خبرنگار ایرانی: رهبر طالبان محافظ نداشت!
قندهار او را دیدیم. * گفت وگویتان با فرمانده طالبان چه بود؟ ** آن پانزده دقیقه بیشتر خوش و بش گذشت. ملا محمد عمر ابتدا از راهنما سؤال کرد آیا به این دوستان ایرانی ما رسیده اید؟ آنها جای خوب و غذای خوب داشته اند؟ بعد از ما سؤال کرد که به شما بد نگذشته است؟ شما را آزار نداده اند؟ و سؤالاتی از این دست. بعد هم گفت حکومت افغانستان در حال حاضر دست طلبه هاست (در افغانستان به کسی که علوم ...
حضرت آقا به روح الله گفته بود دانه بلند مازندران!
دفعه خداحافظی اش طوری دیگر بود. چند روز بعد، صبح 24 خرداد94 بود که همسایه مان زنگ خانه را به صدا در آورد و گفت همکاران همسرم آمده اند تا به ما سربزنند. در بین صحبت هایشان گفتند آقا روح الله تیر خورده. همان لحظه از هوش رفتم و وقتی به هوش آمدم گفتم می دانم روح الله شهید شده و شما نمی گویید. به دنبال مادرش رفتم و سرکوچه شان دیدم فامیل ها همه جمعند. گفتم روح الله شهید شد. همسرم در تمام دوره های خدمتش ...
ستاره ها چشم از او برنمی داشتند
.... آیینِ سرداری هزاران بار این یک جمله را گفتی به من روزی: که باید حرمت خون شهیدان را نگهداری! شما که نامتان شعر بلند روزگاران است چه برمی آید از ما، جز همین شعروغزل،کاری اگر چه نیستی! نام تو را هرروز می خوانیم خدا می داند آری، در دلم ای دوست جا داری سردار خادمی فرمانده وقت گردان505 محرم چنین می گوید: "قبل از اینکه بچه ...
تعامل با مردم و همدلی و همزبانی ویژگی شهید طباطبایی نژاد بود/ ماجرای سخنرانی سیدباقر در نمازجمعه کنگاور
ویژگی های این شهید برشمرد و تصریح کرد: اوایلی که به خدمت ایشان رفته بودم و سمت جانشینیش را در منطقه 7 پذیرفته بودم ایشان به من گفت بیا به یک مجلس عروسی در کرمانشاه برویم. من گفتم که من دعوت نیستم اما او گفت که تو هم دعوتی. سردار کارگر ادامه داد: من به همراه ایشان رفتم. در آن مجلس شهید طباطبایی نژاد با همه روبوسی و خوش وبش کرد و من خیلی رسمی سلام کردم. به او گفتم شما همه ی این ها را می ...
بسیج یک چراغ است/کربلای 4 تعیین کننده شرایط جنگ
. فرمانده سپاه امام سجاد هرمزگان افزود: بعد از عملیات کربلای یک، 10/4/65 مهران آزاد شد و به مدت ده روز به نیروهایمان مرخصی دادیم و پس از آن در تاریخ 4/10/65 به جبهه بازگشتیم و پس از آزادسازی مهران ، گردان 422 که فرمانده لشکر آن حاج قاسم سلیمانی فرمانده حاضر سپاه قدس بود هستند به ما گفت که می خواهم گردان غواص در این لشکر داشته باشم و شماها که بچه ی هرمزگان ، دریادلان و شناگران ماهری هستید ...
روایت عملیات مرصاد از آخرین بازمانده سازمان منافقین
...> قبل از رسیدن او به نفربر، گلوله ای به مچ دست راستش اصابت کرد و خون از آن فواره زد. خودم را به او رساندم و مچ دستش را که خرد شده بود؛ با دستمال بستم ولی شدت درد و خونریزی، تشنگی و سوزش آفتاب او را بیش از حد کلافه کرده بود. او فریاد می زد، زودتر حرکت کنیم. به بچه های همراه گفتم که بعد از برداشتن آذوقه و مهمات به روال سابق حرکت کنند. ناهید چند قدمی حرکت نکرده بود که مجدداً فریاد زد و به ...
محمد عباس زاده سرپرست پرسپولیس را نفرین کرد!
اما ولی حق امثال رضا حقیقی ، همامی ، سیدجلال و علی عسگر و همین عباس زاده که هر کدم تو این چند سال به نحوی رو اعصاب بودن رو خوب گذاشت کف دستشون خوشحالم که همه میفهمن دیگه نمیشه سر پرسپولیس بازی در اورد نقل قول 2015-07-30 09:35 +43 [52] alinadali هر چی میکشیم از سیاسی و درخشانه. ببین بازیکن پدیده مون رو به چه روزی انداختند نقل قول 2015-07-30 07:47 +30 [51 ...
محمد عباس زاده سرپرست پرسپولیس را نفرین کرد!
حقیقی ، همامی ، سیدجلال و علی عسگر و همین عباس زاده که هر کدم تو این چند سال به نحوی رو اعصاب بودن رو خوب گذاشت کف دستشون خوشحالم که همه میفهمن دیگه نمیشه سر پرسپولیس بازی در اورد نقل قول 2015-07-30 09:35 +43 [52] alinadali هر چی میکشیم از سیاسی و درخشانه. ببین بازیکن پدیده مون رو به چه روزی انداختند نقل قول 2015-07-30 07:47 +30 [51] amin نقل کردن ...
حاج قاسم شهید زنده است/ داعش در هرکجای دنیا باشد دنبالش می کنیم
شبه نظامی] استفاده می کنند. این ها همه اش ظلم است و بخشی از جنگ روانی و بخشی از جنگ ما ضد داعش محسوب می شود. *چند ماه پیش بود که ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده سابق نیروهای آمریکایی در عراق (که بعدا رئیس سیا هم شد)، اعلام کرد که الحشد الشعبی یا به قول او میلیشیا های شیعه برای ثبات منطقه ی خاورمیانه از داعش خطرناک تر است. چه پاسخی به این حرف دارید؟ -من در حال حاضر در صدد پاسخ ...
طبق دستور برادر محسن بخشش در کار نیست!
نباید از تیم به عقب برگردد. توجیه هم خدا شاهد است به برادر عباس (کریمی؛ مسئول واحد اطلاعات- عملیات) و برادر سعید (قاسمی؛ معاون واحد) گفتم و تاکید کردم. الان برادرهای این واحد، همه نیروهای سپاهی هستند؛ درست است برادر عباس؟! کریمی: بله. همت: خدا شاهد است با آن که من با همه دوست هستم و مخلص و برادر کوچک همه هستم، در کار هم تا بگویید و فکرش را بکنید، از خودگذشتگی نشان می دهم، اما ...
متن نطق تاریخی مقام معظم رهبری در جلسه بررسی کفایت سیاسی بنی صدر
این حادثه، مسأله ی خرمشهر و تکیه ی ما روی مسأله چنین یاد می کند: از آبادان تلفن می شد که خرمشهر سقوط کرده است. سرهنگ رضوی فر که در خرمشهر دفاع شهر را به عهده دارد، می گفتند حصبه دارد و پی درپی می گفت: شما قول داده بودید که تا امروز مرا کمک کنید و نیرو برسانید. چرا نیرو نرساندید؟ در برابر خداوند و در برابر ملت مسئول هستید. بعد دکتر شیبانی گوشی را گرفت که جیغ و داد کند. چند تشر به او زدم و گفتم مگر ...
به مناسبت سالروز درگذشت علامه بهلول گنابادی
را تمیز کردم و قنداق نمودم. اذان صبح که به طرف حرم حضرت رضا(ع) حرکت کردم، در بین راه، چند سگ به من حمله کردند؛ مشغول دفع سگ ها بودم که سیّدی آمد و سگ ها را رد کرد و به من گفت: کسی که تا صبح از بچه های ما مراقبت کرده، ما قادر نیستیم چهار تا سگ را از او دفع کنیم. بعد هم غیب شد. اجتناب از مکروهات به نقل از حجت الاسلام سید عباس موسوی مطلق آمده است: آیت الله بهلول یک ...
عکسی که اردوگاه موصل را به ولوله انداخت
، بنا به پیشنهاد یکی از بچه ها تصمیم گرفتیم همه خود را سرباز معرفی کنیم؛ چون عراقی ها با پاسدارها و بسیجی ها وحشیانه برخورد می کردند، اسم گردان ها و گروهان ها و ... فرمانده هان را به آنها گفتیم تا هنگام بازجویی به تناقض گویی دچار نشوند. * وقتی به العماره رسیدیم وقتی به العماره رسیدیم ما را بردند داخل ساختمانی که خیلی سرد بود، به ما اجازه ندادند پنجره ها را ببندیم، تا صبح به ...
آچار فرانسه پدر موشکی ایران
بخوانم وقتی می بینم کارمان جای دیگری لنگ است؟ آنکه می رود راحت سر کلاس می نشیند از لحاظ فکری آرامش دارد. صبح به محل کار رفته و آخر شب به منزل برمی گشت. وقتی به سر کار می رفت در طول روز تمام کارهای خانه و امور فرزندان از جمله کارهای مدرسه بچه ها با من بود زیرا می خواستم فشار زندگی بر روی ایشان نباشد. وقتی خستگی مرا می دید می گفت آمده ام خستگی تو را بتکانم/همیشه می گفت: دعا کن شهید شوم ...
قطعنامه 598 و پایکوبی عراقی ها
به گزارش افکارنیوز ، بیست و هشتم تیرماه، یکباره عراقی ها رفتارشان عوض شد. با بچه ها می گفتند و می خندیدند. همه تعجب کرده بودیم. مثل این که خبرهایی بود. تا این که فهمیدیم ایران قطعنامه 598 را پذیرفته است. عراقی ها وقتی دیدند که ما زیاد خوشحال نیستیم، شروع کردند به بهانه گرفتن. دنبال نیروهای سپاهی می گشتند، این بار به همه مشکوک بودند. به هرکس که شک شان می برد، می بردند و شکنجه اش می دادند. ...
جایگاه امام حسین نزد پیامبر به روایت اهل سنت
او را دید و گفت: عجب مرکب خوبی داری، پسر جان، و پیامبر(ص) فرمود: او هم چه راکب خوبی است.(8) -یعلی عامری گوید: همراه رسول الله(ص) به مهمانی که دعوت شده بودیم، می رفتیم و آن حضرت جلوتر از همه می رفت، (در کوچه ای) حسین با پسرها بازی می کرد، پس پیامبر(ص) خواست او را بگیرد، اما کودک شروع کرد به این طرف و آن طرف دویدن و پیامبر او را می خنداند تا اینکه او را گرفت پس یک دستش را پشت گردن و با دست ...
راز لبخند شهید در زیارت عاشورا
1361 در سن 17سالگی و پس از مجروحیت و بستری در بیمارستان شهید بهشتی اصفهان شربت شهادت نوشید. شهید دوم به نام سید رسول، که ایشان فرماندهی گردان ادوات تیپ الغدیر را برعهده داشتند و در سال 1364در سن 21سالگی در اهواز و بر اثر اصابت موشک به خودروشان به اتفاق خواهرزاده ام(شهید دوران) به فیض عظیم شهادت نائل شدند. شهیدی که در روز تولدش شهید شد آقارسول متاهل و دارای یک فرزند 6 ...
شهید عباس بابایی به روایت مقام معظم رهبری
به خودش ارشد هم بود. شهید بابایی تازه سرهنگ شده بود، اما او سرهنگ تمامِ چند ساله بود؛ سن و سابقه ی خدمتش هم بیشتر بود. در میان نظامی ها این چیزها خیلی مهم است. یک روز ارشدیت تأثیر دارد؛ اما او قلباً و روحاً تسلیم بابایی شده بود. شهید بابایی می گفت دیدم در دعای کمیل شانه هایش از گریه می لرزد و اشک می ریزد. بعد رو کرد به من و گفت: عباس! دعا کن من شهید بشوم! این را بابایی پس از شهادت آن خلبان به من ...
با یک لگد محکم مسأله را حل کردم!
قبول ندارم. بنابراین به عنوان نیروی اطلاعات جلو نمی افتم، اما به عنوان نیروی ساده چرا؟ حق هم داشت. چرا که آن جاها را که قرار بود عملیات بشود حمید فقط با دوربین - آن هم از دور- دیده بود. آمدند پیش من، گفتم: من تا جایی که طناب کشیده ایم می توانم نیروها را ببرم. بعد از آنجا را نمی شناسم. جر و بحثمان بالا گرفت و قرار گذاشتند یکی از بچه ةایی را که تخریبچی بود به عنوان نیروی اطلاعاتی همراه ...
مامور به انجام عملیات در گیلانغرب بودیم که متوجه حضور منافقین شدیم/ ماجرای اسارت یک روزه مهندس فتاح در ...
.... شهید بهشتی استراحت می کرد، بیدارش کردم. گفتم سریع بیایید این گلوگاه را ببندیم. لودر آوردیم، خاکریز زدیم و نیروها را چیدیم و از دکتر براتی یکی از فرمانده گردان هایمان نیز پشتیبانی کردیم. ایشان اطلاعات بسیار زیادی درباره مرصاد دارند، چون اولین گردانی بود که به منافقین زد و پشت سر آقای فتاح به سوی گیلانغرب حرکت کرد. من یکی از بچه ها به نام سلطانی را با موتور فرستادم که وضعیت گردان ...
گردان تک نفره زرین 3هزار شلیک موفق داشت
موفق شد. سردار حاج حسین خرازی در جلسه ای خاطره ای از حضور پدر در عملیات والفجر4 روایت می کند و می گوید: در عملیات والفجر 4 بچه ها زمینگیر شده بودند و نمی توانستند پیشروی کند. گارد ریاست جمهوری هم وارد میدان شده بود. در ارتفاعات کانی مانگا بودیم و نمی دانستیم چه کنیم. به ذهنمان رسید که از برادر زرین کمک بخواهیم. ایشان خودش را به ما رساند. کار به جایی رسیده بود که چند نفر از فرماندهان گردان برایش خشاب ...
زندگینامه حسنعلی نخودکی اصفهانی
ذوب شد و به دستور وی و پس از ذکر قسم پیشین، بوته را در رجه ریختم، ناگهان دیدم که طلای ناب است . آنرا براشتیم و باتفاق، نزد چند زرگر رفتیم. پس از آزمایش، تصدیق کردند که زر خالص است. آنگاه طلا را به قیمت روز بفروخت و گفت: این پول را تو به مستحقان می دهی یا من بدهم؟ گفتم: تو به این کار اولی هستی. سپس با هم به در چند خانه رفتیم و پیر پول را تا آخرین ریال به مستحقان داد، نه خود ...
ماجرای گُل خوردن صوری از ولیعهد در مدرسه نظام/ به ما گفتند فردا اعدام خواهید شد!/ شاهد سقوط فاو بودم ولی ...
دیدم در محاصره هستیم. ما را به کلانتری برده و بعد از کتک مفصلی که خوردیم، به دادرسی ارتش منتقل شدیم. در آنجا همه وسایلی که از ما گرفته بودند را روی میز چیده و در مقابل ما قرار دادند و چند فیلم بردار و عکاس هم از ما فیلم و عکس می گرفتند . در همین حین به ما اعلام شد که به خاطر این جرم سنگین، همگی فردا اعدام خواهید شد. ** واکنش شما چه بود؟ قطعاً ترسیدیم. لحظه های آن شب ...
محمدرضا را از دکمه لباس شناسایی کردم
آنکه بعدها وصیت نامه مرا می خواند وصیت می کنم که حجاب و تقوا را پیشه کنید. حجاب و تقوا برایش بسیار مهم بود. به من و خواهرانم همیشه توصیه می کرد حجاب را رعایت کنیم. در چه عملیاتی و چگونه به شهادت رسید؟ شایگان: از طرف گردان حبیب ابن مظاهر برای شرکت در عملیات خیبر اعزام شد. پس از اتمام عملیات از او خبری نشد تا اینکه چند روز بعد دو نفر از سپاه به درب منزلمان آمدند و ...
3 برادر نماینده مجلس شهید عملیات مرصاد+تصاویر
رفتند یکی با هواپیما، یکی با اتوبوس و دیگری با قطار. فقط حسین مانده بود و قرار بود چند روز دیگر با هواپیما برود هرچند که قلبا دوست داشتم همه حضور داشته باشند ولی زمانی که وقت رفتن آخرین فرزندم رسید به حسین گفتم: حسین جان فکر می کنم در این عملیات تمام برادرانت شهید شوند تو بمان و نرو. حسین یک نگاه شیرینی به من کرد و گفت: مادر خداحافظ... و من ماندم با چهار خانواده بی سرپرست. محمود مظفر: حضورم ...
آیا سیزدهم فروردین نحس است؟!
، نحس سیاسی است نه نحس فلکی، یعنی یک سید در خانه ی هر کسی آمد او دیگر خانه خراب است. این نحس سیاسی کم کم در فکر مردم تبدیل به نحس تکوینی و فلکی شد. بعد بنی عباس هم که از بین رفتند، کم کم زن ها، بچه ها و مردم ساده لوح گفتند: اصلاً سید نحس است خصوصاً در مسافرت. برای خود من اتفاق افتاد: سفر دوم یا سومی بود که می خواستم به قم بروم. از منزلمان که بیرون آمدم سوار اسب شدم، چون در دو فرسخی مهمان بودیم ...
صریح و بی پرده با دانشجویان(گزارش روز)
در این شماره بیشتر از ابعاد عاطفی این دیدار خواهیم گفت. از نصایح پدرانه تا سوژه هایی که در کلام آقا در دل دانشجوها قند آب کرده است. از بی تابی مشتاقان این دیدار خواهیم گفت و از دانشجویی که پس از سال ها انتظار بعد از گرفتن کارت دعوت مجبور شد از حضور در آن انصراف دهد. دنبال سوژه های ناب دیدار دانشجویی پر از سوژه برای خندیدن های مکرر برای رفع خستگی در طول جلسه طولانی ضیافت افطار دانشجویا ...
ماجرای حضور زن بدحجاب صلیب سرخ در اردوگاه
بود همیشه لبخند می زد و به بچه ها به شوخی می گفت: همه دردها را بریزید داخل قوطی، تحمل داشته باشید و حال شون رو بگیرید. همین تیکه کلام او باعث خنده بچه ها زیر سخت ترین شکنجه های نیروهای استخباراتی می شد و تحمل شان را بیشتر می کرد. آیا نیروهای صلیب سرخ به اردوگاه شما آمدند؟ چند روز مانده بود به آزادی، یک روز به ما اطلاع دادند که می خواهند بیایند اسم مان را ثبت کنند، دولت بعث یک ...
هیج کجای دنیا آدم ها یک شبه پولدار نمی شوند!
و با درخشش در کارهای برادرش، توسط سایر فیلمسازان هم دعوت به کار شد. محسن کیایی سوای بازیگری، دستی هم در نوشتن دارد و در نوشتن سریال میهمانان ویژه جواد رضویان حضور جدی داشت. کیایی در سریال پرده نشین ، نقش براتعلی را بازی کرد، نقشی چند وجهی درباره یک طلبه جوان به تردید رسیده میان شغل و عشقش ، او دانش آموخته رشته بازیگری از دانشگاه آزاد است و کار در سینما را با بعد از ظهر سگی ...
منافقین را در سه راهی اسلام آباد به دام انداختیم
برگشتیم و نیروها را آماده عملیات کردیم. حوالی ساعت سه و نیم بعدازظهر بود که دو فروند هلی کوپتر شنوک هوانیروز آمدند و تعدادی از بچه ها را که جمع قابل توجهی از فرمانده گردان ها و نیروهای با تجربه و کادر در میان شان بودند، رهسپار کردم. بار دوم خودم هم با آنها رفتم و بعد دیگر خبری از این هلی کوپترها نشد و کلاً با چیزی حدود 150 یا 160 نفر از بچه های لشکر71 به سه راهی اسلام آباد رسیدیم و روی اول جاده پل ...