سایر منابع:
سایر خبرها
معجون بمب خنده نام مخدری که با گل ساخته می شود
فهمید که اثرات مخرب این ماده مخدر تا چه حد به روان او لطمه وارد کرده است، 22 ساله است، از چهار سال قبل با حشیش شروع کرده و بعد با گل آشنا شده است. با او درخصوص این ماده گفتگوی کوتاهی داشتیم که در ادامه می خوانید. چند سال قبل با گل آشنا شدی؟ - گل را یک سال بیشتر نیست که می شناسم. قبل از آن فقط حشیش و گراس مصرف می کردم. البته موضوعی که برای خودم هم عجیب است این است که ...
قصه یک معجزه دیگر در آوار کرمانشاه
... چند وقت است که در این روستا ساکن هستی؟ من از بچگی در کویک عزیز بزرگ شدم، پدر و مادرم هم اهل همین جا بودند؛ همه خاطرات من در همین روستا بود. بچگی، جوانی، ازدواج و پدرشدنم همه در همین کویک عزیز بود. زنم کژال را به همین خانه آوردم. من در همین خانه که الان فقط چند دیوار فروریخته از آن باقی مانده است، پدر شدم. چند سال است که ازدواج کرده ای؟ حدود 11 سال پیش بود ...
بدبختی ، مستأجر ثابت این خانه هاست
تعفن می دهد. لباس های تن پدر و مادر مدت هاست که رنگ آب ندیده. موهای مادر ژولیده. دندان های پدر پوسیده. پدر هیچ کلامی روی زبان نمی آورد. مادر جواب همه سؤال ها را می دهد. دختر فقط لبخند می زند. کودک اما سالم است. تا چند وقت پیش شناسنامه نداشت. می گفتند: معلوم نیست پدرش کیست. اما حالا برای کودک شناسنامه گرفته اند. پدر بچه یک مدت با این خانواده زندگی کرده و رفته! تمام مدت مرد جوانی از روی دیوار خانه ...
قتل دختر جوان در شهرری به دست خواستگار عاشق پیشه
برای کشف جنایت در دستور کار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت. در ادامه بررسی ها کارآگاهان جنایی پی بردند پدر حمیده از مدتی قبل با مرد 30 ساله ای به نام مراد دوست شده است. این در حالی بود که محل کشف جسد در مجاورت محل کار مراد بود. مرد جوان نیز همزمان با قتل به طور مرموزی ناپدید شده بود. بدین ترتیب تیم جنایی او را به عنوان مظنون اصلی جنایت تحت تعقیب قرار دادند. در ...
این خرابه ها همه زندگی ماست
خونریزی مغزی در بیمارستان بستری است: حسام 9 سال داشت، هستی 13ساله بود و سهیل مادرشان چند روز پیش تولد 30سالگی اش بود. آنها آن شب میهمان بودند. برادرم همراه با خانواده اش به خانه خواهر زنش در کوییک رفته بودند که زلزله آمد و آنها کشته شدند. بیچاره برادرم، همه خانواده اش را از دست داده. خودش هم هنوز خبر ندارد. او خیلی سختی کشیده. او کارگر بازار مرزی پرویزخان بود. باربری می کند. هر روز صبح قبل از ...
شاهرخ پسر همسایه با زنم ارتباط داشت / خواهر 18 ساله او را دزدیدم و انتقام شیطانی گرفتم!
متهمان به زودی در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه می شوند. پاییز سال 94 مردی به مأموران پلیس آگاهی شهرستان بجنورد خبر داد چند مردجوان دختر 18 ساله اش را ربوده اند. شاکی در توضیح ماجرا گفت: من ساکن یکی از روستاهای بجنورد هستم. ساعتی قبل در خانه بودیم که چند مرد جوان وارد شدند. آنها من و همسرم را کتک زدند و با بستن دست و پاهایمان ما را در اتاقی زندانی کردند. بعد دختر 18 ساله ام به نام ...
ذره بین
عبدل آباد دستگیر شدند و اعتراف کردند در چهار ماه اخیر روزی 6سرقت انجام داده اند. سرهنگ رضا بستو، رئیس پلیس پیشگیری پایتخت در این باره گفت: در پی دریافت گزارش های متعددی درخصوص سرقت لوازم داخلی خودرو در محدوده خیابان های اطراف عبدل آباد، دستگیری سارق یا سارقان در دستور کار عوامل کلانتری 152 خانی آباد قرار گرفت. در پایش اطلاعاتی، ماموران انتظامی دریافتند که سرقت ها توسط دو سارق با یک دستگاه خودروی ...
لزوم تغییر نگاه به فعالیت های پرورشی در مدارس گلستان/ آسیب هایی که دانش آموزان از آن سخن می گویند
توانستند کاری بکنن.درسم متوسط رو به بالا بود، ماهانه کمک به مدرسه داشتم . بعد از آن از همه چیز و همه کس بدم آمد، شروع کردم به سیگار کشیدن، آرامم می کرد.بعد از مدتی با علی دوست شدم ، ترم یک دانشگاه بود رابطه مان حدود ششماه طول کشید و بعد رابطه های دیگر ..نمی دانم شاید الان ده تا یا بیشتر شده باشند . از او درباره مدرسه اش می پرسم از اینکه چرا به مشاور مدرسه اش چیزی نگفته، می گوید ...
قصاص و شلاق؛ فرجام یک دوئل عشقی
به گزارش خبرنگار ما، پنجم مهرماه سال 93 مأموران پلیس از قتل مرد جوانی در محله باغ آذری خزانه باخبر و راهی محل شدند. شواهد نشان می داد مرد 28 ساله به نام رضا در جریان درگیری با مرد دیگری به نام امین بر اثر ضربه چاقو کشته شده است. به این ترتیب امین 29 ساله شناسایی و دستگیر شد. متهم با اقرار به جرمش در شرح ماجرا گفت: در نمایندگی شرکت لیفان کار می کردم که به یکی از همکارانم به نام مینا ...
ماجرای دختر بی حجابی که به لطف امام رضا نماز شب خوان شد/ آنقدر به اردوی زیارتی رفتیم که به مشهدی ها ...
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس ، همه ما از امام رئوف و مهربانی های بی اندازه اش نسبت به خودمان خاطراتی داریم. مهربانی هایی که گاه در سخت ترین شرایط دست مان را گرفته و گاه برای زندگی مان سرنوشت ساز بوده است. در همین باره با چند نفر از زائرین و مجاورین حضرت هم صحبت شده ام که خواندن صحبت های آنان در روز شهادت امام رضا علیه السلام خالی از لطف نیست. امام رضا(ع) باعث شد از یک دختر بی ...
انشا در مورد زلزله! | انشای قدیمی درباره زلزله!
حیاط می چرخاند و چون من و خواهر نق نقوی بی ریختم را خیلی دوست دارد، اسفند دود کن را 7 بار دور سر ما می چرخاند.سرآخر هم انگشتش را توی اسفند دود کن می کند و وقتی حسابی سیاه شد، در می آورد و روی پیشانی من و خواهرم می کشد و یک چیزهایی زیر لب می خواند و در آخرین مرحله همه نیرویش را جمع می کند و یک تف گنده روی خاکستر آن چیزهایی که دود کرده است می اندازد. مادرم با این کارش ما را در برابر بلایای طبیعی ...
رفیقم قول خواهرشو به من می داد درخواست های ... داشت از من
باوری غلط- از آن ها انتقام بگیرم. با مادرم درد دل کردم. او که جو گیر شده بود، پیشنهاد داد با دختر یکی از اقوام ازدواج کنم، دختری که چند سال از من بزرگ تر بود. خانواده ام می گفتند چون پدر این دختر وضع مالی خوبی دارد، می توانم با این وصلت آینده خودم را بسازم. به خواستگاری رفتم و ازدواج کردم اما حساب و کتاب هایی که کرده بودم درست از آب در نیامد و تازه بعد از عقد، فهمیدیم اوضاع مالی پدرزنم آن طور که ...
تماس با پدر مقتول پس از جنایت
دختر جوان زمانی که به خواستگارش پاسخ منفی می داد، هرگز تصورش را هم نمی کرد که قربانی یک جنایت می شود. پسر جوان پس از شنیدن جواب رد، دختر مورد علاقه اش را با ضربات چاقو کشت و پس از آن با پدر قربانی تماس گرفت. به گزارش شهروند؛روز 30 شهریور امسال فردی به کلانتری 172 حرم عبدالعظیم مراجعه کرد و به ماموران گفت که دخترش برای بازگشت به خانه از محل کارش در شهرری خارج شده اما تاکنون برنگشته است ...
حالا من تنها مانده ام
برد روی بلندی که روز گذشته سقف خانه شان بوده. با آرامشی عجیب شروع می کند به توضیح دادن: ساعت 9 یا 9 و نیم شب، دایی و عمه و مادربزرگم خانه مان میهمان بودند. خانه مان برای چند لحظه لرزید، من و خواهر و دختر دایی ام ترسیدیم ولی بزرگترها گفتند چیزی نیست. سر سفره شام بودیم که چند دقیقه بعد زمین لرزید و دیوار و سقف ها افتاد روی سرمان. انگار ما را انداخته بودند توی ماشین لباسشویی! صدای مادر و ...
شال عزا، خدانگهدارت/ سید مجید بنی فاطمه
هق کرد آخه سه ساله تو خرابه ها دق کرد *دیگه داره تموم میشه ... امشب هر چی داری رو کن ... خستگی رو بزار کنار ... نکنه حواست جایِ دیگه پرت بشه ... بی حال شدی یادِ حرم امام رضا کن،خودت رو تو حرم ببین ... بگو یا امام رضا مددی ... یادِ جدت افتادم تو گودال بود ،اما نگاهش با همه ضعفش سمتِ خیمه ها بود ...* هنوز صدایِ نالۀ زینب میونِ روضه ها میاد هر شب ...
شهید عدیل از ثمرات نهضت امام بود
. سلام من را به پدرها و مادرها و خانواده هایشان برسانید. آنچه در پی می آید گذری بر زندگی یکی از شهدای لشکر زینبیون شهید عدیل حسینی است از زبان خواهرش فاطمه حسینی. خانم حسینی عدیل نام جهادی شهید است ؟ بله ، عدیل نام جهادی برادرم است و به معنای عدالت خواه . کمی از خانواده تان بگویید. چه زمانی به ایران مهاجرت کردید؟ پدر و مادرم بعد از شهادت عدیل به ایران آمدند. عدیل متولد ...
می خواستم ژاپنی شوم
املی نوتومب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - ترجمه، مجتبا پورمحسن: املی نوتومب، با نام اصلی فابین-کلر نوتومبکه نهم جولای 1966 میلادی (18 تیر 1345) در اتربیک بلژیک به دنیا آمد. نخستین رمان این نویسنده چیره دست با نام بهداشت و قاتل در سال 1992 میلادی زمانی که او 26 ساله بود، منتشر شد. وی که آثاراش را به زبان فرانسه می نویسد، سالی یک کتاب منتشر می کند. رمان های او در میان پرفروش ترین آثار ادبی قرار دارد و به زبان های مختلف ترجمه شده است. یکی از رمان های او با نام ترس و لرز در ...
امام رضا(ع) و عزاداری بر سید الشهداء
...، سرشار از ایمان و اعتقاد بود و سراسر زندگی آنان با این مفهوم عظیم و الهی درهم آمیخته بود. چنان که در روایتی از امام رضا(ع) درخصوص احوال پدر ارجمندشان حضرت امام موسی بن جعفر(ع) نقل شده است: چون ماه محرم فرا می رسید، هیچکس پدرم را خندان نمی دید... و چون روز دهم فرا می رسید، آن روز، روز عزاداری و گریه و اندوه او بود. (وسایل الشیعه ج10 ص505) حضرت ثامن الائمه نیز خود چنین مرامی داشتند ...
تامین معاش از راه طبیعت!
نامه کارشناسی ارشدم کار می کردم. بعد ازآن نیز، در کلاس های دکترای خانم دکتر سفید کن شرکت می کردم و خلاصه تا شب درگیر بودم و متوجه نمی شدم که زمان چطور می گذرد. حدود دو سال بعد از پایان تحصیلاتم در مقطع ارشد، احساس کردم که باید اطلاعاتم را در زمینه گیاهان دارویی به روز کنم به همین دلیل در کنکور دکترا شرکت کردم و قبول شدم. علاوه بر تشویق پدر و مادرم، یکی از عوامل مهم قبولی ام ، تدریس در مرکز فنی و ...
بدون داستان وجود ندارم
ارث بردم. بعضی ها معتقدند بهترین داستانم از میان شیشه از میان مه است که درباره انزلی نوشته شده و یکی از شواهدی است که علاقه من را به آنجا نشان می دهد. بعد از من یک خواهر و 2برادر دیگر هستند که آخری در اصفهان به دنیا آمد. پدرم نقشه بردار راه و ساختمان بود و در جاهایی که برای کار مجبور بود برود، مدرسه نبود. بنابراین من نزد عمه مادرم می ماندم که او زبان های مختلفی بلد بود و در داستان تمام ...
لیسانسه ها روی آنتن پاییز
، چرا که یک سال هر روز ساعت شش صبح باید موهایم را تیغ می زدم و پوست سرم مدام می سوخت و کلافه ام می کرد. جز خودم بازیگر دیگری را در ایران سراغ ندارم که برای بازی در یک سریال این قدر تیغ را تحمل کرده باشد. از این به بعد فقط نقش آدم های موبلند را می پذیرم! (می خندد)
آوای غریب ملایک هنوز در طواف حریم کبریایی ات به گوش می رسند
انار را با دست خود به حضرت خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از خوردن آن آب انار، دو روز بیشتر زنده نماند. روایت دیگری را شیخ مفید از محمد بن جهم ذکر کرده که می گوید: حضرت رضا (ع) انگور دوست می داشت. پس قدری انگور برای حضرت تهیه کردند. در حبه های آن به مدت چند روز سوزن های زهرآلود زدند. سپس آن سوزن ها را کشیده و نزد آن بزرگوار آوردند ... آن حضرت از آن انگورهای زهرآلود بخورد و سبب ...
نقشه زشت نارفیق برای دوست بی ریا
مرا به فکر فرو برد. به خانه رفتم و با پدرم مشورت کردم. او گفت بلافاصله باید پلیس را در جریان بگذاریم. ما به کلانتری رفتیم و مأموران تحقیق های خود را آغاز کردند. حدس مان درست بود. دوستم با چند سارق همدست بود که وسایل موتورسیکلت و خودرو می دزدیدند. پلیس او را دستگیر کرده است. مأموران می گفتند، اگر موضوع را به پلیس اعلام نمی کردیم و این دوستم دستگیر می شد، من هم به عنوان همدست او گرفتار می شدم ...
حرم کریمه اهل بیت(س) غرق در عزای شهادت ثامن الحجج(ع)
...> نام مبارک ایشان علی ، کنیه آن حضرت، ابوالحسن و دارای القاب متعددی از جمله رضا، صابر، فاضل، قرة اعین المومنین (نور چشم مؤمنان) هستند اما مشهورترین لقب ایشان، رضا به معنای خشنودی است. امام در مکتب نورانی و وحیانی امام کاظم(ع) تربیت شد و بعد از شهادت پدرش که در سال 183 هجری قمری رخ داد، آغاز امامت حضرت رضا(ع) شروع شد، مدت امامت ایشان در حدود بیست سال بود که 10 سال اول امامت آن حضرت ...
اخلاق شخصی و حکومتی پیامبر اعظم(ص) به روایت رهبر انقلاب
رکعت نماز خواندن که در رفتارمان، در گفتارمان، در معاشرت و در معامله مان هم باید به او اقتدا کنیم. پس باید او را بشناسیم. خدای متعال شخصیت روحی و اخلاقی آن بزرگوار را در ظرفی تربیت کرد و به وجود آورد که بتواند آن بار عظیم امانت را بر دوش حمل کند. یک نگاه اجمالی به زندگی پیامبر اکرم در دوران کودکی بیندازیم. پدر آن بزرگوار، بنابر روایتی قبل از ولادتش، و بنا بر روایتی دیگر چند ماه بعد از ...
روزهای پایانی ماه صفر در یاسوج / روایت و تصاویری از تاجگردون / احیای کارخانه سیمان سپوی دهدشت / 2 انتصاب ...
مسلمان می افزاید. نورایی نسب خاطرنشان کرد: با پایان یافتن 8 سال دفاع مقدس کار برای بسیجیان به اتمام نرسید بلکه بسیج در عرصه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی نقش آفرینی کرده و امروز هم در مقابل هجمه های مختلف میدان دار همه حرکت ها است. فرمانده ناحیه مقاومت بسیج گچساران با بیان اینکه آسایش و آرامش و امنیت امروز ایران اسلامی را مدیون خون پاک بسیجیانی هستیم که با رشادت ها و ...
خواستگار افغان جنایت آفرید
شد که مراد از 4سال پیش و پس از مرگ پدر و مادرش به صورت غیرقانونی وارد ایران شده بود. سرانجام پس از گذشت 2 ماه از جنایت، مأموران دریافتند که مراد در یکی از ساختمان های در حال ساخت مشغول کار است. در چنین شرایطی ساعت 7بعدازظهر 25آبان ماه متهم در یک عملیات ضربتی به دام افتاد. وی در تحقیقات گفت: مدتی قبل با حمیده آشنا شدم و چون پدر، مادر و برادرم را در حادثه ای از دست داده بودم، از لحاظ ...
نام ایوب به من کمک کرد
آمده بودیم و ذهنم خیلی درگیر تئاتر بود. هر کتاب فروشی که می شناختم سر می زدم و هر کتابی را که مربوط به تئاتر بود، می خواندم. اواسط دبیرستان تنها گروه تئاتر مدرسه را ساختیم و چند بار در جشنواره های آموزش و پرورش برگزیده شدیم. همه ی کار های تئاتر را خودم انجام می دادم؛ از نوشتن نمایش نامه تا بازی. همراه درس خواندن، تمرین تئاتر می کردید؟ بله و خیلی هم مشکل بود، چون ...
وقتی مریم پا در زندگی پسر پشت کنکوری گذاشت! + گفتگو
او خبری ندارم. دختر مورد علاقه ام نمی دانست من می خواهم به قصد سرقت به خانه مادربزرگ بروم. من با یک اشتباه به همه بد کردم. اول به خودم بعد به دیگران. خانواده ات چطور با این ماجرا کنار آمدند؟ والدینم زمانی که متوجه بازداشت و اعترافات من شدند باورشان نمی شد که من مادربزرگم را کشته ام. تا چند ماه در بهت بودند. مادرم باورش نمی شد من جان مادرش را گرفته ام. او حتی تا یک سال به ...
بهترین هدیه
. روبه روی گنبد ایستادم و گفتم: یا امام رضا بابا و مامانم را به من برسون. چند بار اطراف حوض صحن دور زدم اما والدینم را ندیدم. خسته که شدم کنار حوض نشستم. همان طور که سرم پایین بود و گریه می کردم صدایی شنیدم که گفت: سلام دختر قشنگم، چی شده؟ دیدم مردی با لباس سورمه ای و کلاهی شبیه کلاه پلیس ها، کنارم ایستاده. گفتم: شما آقاپلیسه هستی؟ خندید و گفت: نه ما خادم حضرت رضا علیه السلام هستیم. بعد روبه رویم ...