سایر منابع:
سایر خبرها
شکایت دختر فریب خورده از سه پسر
پسر جوانی که به اتهام تعرض به دخترجوان با همدستی دوستانش تحت تعقیب قضایی است زمانی که درشعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران پای میزمحاکمه ایستاد، ادعای دختر را رد کرد. به گزارش ایران، رسیدگی به این ماجرا از روزی شروع شد که دخترجوانی همراه پدرش به اداره آگاهی تهران رفت و از سه پسر به اتهام تعرض به دخترشان شکایت کردند. پرستو گفت: من سرکار می رفتم و ساعت نه شب باید خانه می رسیدم.اما آن شب ...
همدست شیطان اعدام می شود
دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. بعد از اعلام رسمیت جلسه، متهم بار دیگر جرمش را انکار کرد و گفت: با بابک به خاطر خرید و فروش مواد مخدر و اموال مسروقه اختلاف مالی داشتم و او از من کینه داشت به همین دلیل بعد از دستگیری خواسته است انتقام بگیرد و پای مرا به این پرونده باز کند. در ادامه متهم در پاسخ به سؤال ریاست دادگاه درباره اینکه چطور شاکی تو را بعد از سه سال از میان ...
ابعاد حقوقی تخریب جنگل ها و منابع طبیعی
دومین همایش حمایت از جنگل های هیرکانی (باستانی/خزری) با هدف بررسی اهمیت و وضعیت درختان شمشمادهای هیرکانی و ارائه راهکارهای مناسب برای حفظ این میراث طبیعی، ابعاد حقوقی تخریب جنگل ها و وضعیت ثبت آن در میراث جهانی یونسکو روز 10 آذر در مرکز همایش های حر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان قائم شهر مازندران با حضور کارشناسان، فعالان محیط زیست، سازمان های مردم نهاد و سمن ها، مسئولان محلی و میهمانان خارجی شرکت کننده در آن برگزار گردید و از حاشیه ها و بازخوردهای متعددی نیز همراه بوده است. ...
اختلاس از مدرسه
مدرسه ام رفتم. برگه ی درخواست کمک به مدرسه را که از ترس، نشان بابا نداده بودم را از کیفم درآوردم. پاره اش کردم و با خیال راحت خوابیدم. پایان پیام ادامه این داستان دنباله دار را اینجا بخوانید.
اصفهان قدیم به روایت یک پدر
شدن نیفتند. کرایه این اتوبوس ها یک ریال بود، یک ریال دو تا 10 شاهی بود که ما اصفهانی ها به شاهی می گفتیم شِی یعنی یک ریال دوتا 10 شِی بود. چندسال بعد کرایه اتوبوس30 شِی شد یعنی 3 تا 10 شِی یعنی یک ریالی و 10 شِی برای کرایه می دادیم. من 10 ساله بودم و سوار اتوبوس می شدم و از خیابان خرم یک ریال می دادم و با خط 9 می آمدم میدان کهنه و با خط 10 برمی گشتم . پدر به اتوبوس های برون شهری نیز ...
نجات خواننده رپ از مجازات با رضایت دختر نوجوان
حمید تماس گرفتم. او با ماشین دنبالم آمد و مرا به آپارتمانش برد. اول فکر کردم آنجا استودیوی ضبط موسیقی است، اما بعد فهمیدم خانه اش است. نیمه های شب، حمید مرا به زور به اتاقش برد و مورد آزار و اذیت قرار داد. از نظر روحی بشدت به هم ریخته بودم و گریه می کردم. حمید هم گفت مرا به یکی از دوستانش که استودیو دارد، معرفی می کند تا بتوانم همانجا کار و زندگی کنم، اما وقتی به آدرسی که داده بود رفتم ...
راز گاوصندوق پولدارنمای بی پول!
راننده تاکسی تلفنی بخشی از اظهارات متهم درباره ارتکاب قتل را انکار می کرد، آنان با صدور قرار قانونی روانه زندان شدند تا این پرونده دیگر مراحل قانونی خود را طی کند. سابقه خبر ساعت 6 بعدازظهر هفدهم آبان گذشته، عروسی جوان درحالی که جعبه شیرینی را به دست گرفته بود به منزل مادر شوهرش در خیابان کوهسنگی رفت تا روز تولد پیرزن 82 ساله را جشن بگیرند اما کسی در منزل را باز نکرد. عروس جوان ...
راننده به پدرم فحش داد، او را کشتم
از من شکایت کرد، 13 روز زندان رفتم و بعد آزاد شدم. از شب جنایت بگو؟ من دو روز در مشهد بودم. آن روز راننده قرار شد با دریافت 50 هزار تومان مرا به تهران برساند. حسین 60 ساله هم سوار شد. آنها در کنار جاده مواد مصرف کردند و بعد دعوایشان شد. خواستم میانجیگری کنم که راننده به پدر فوت شده ام فحاشی کرد. من هم با قفل فرمان سه ضربه به او زدم. حسین خودرو و پیکر راننده را در بیابان ...
راننده متجاوز در ایستگاه مرگ
اعدام خواهد شد. تجاوز در پراید وحشت این پرونده آبان ماه سال 92 با شکایت دختری 15ساله در پلیس آگاهی گشوده شد. آن روز این دختر نوجوان درحالی که بشدت ترسیده بود، درباره جزییات ماجرا گفت: امروز داشتم به خانه مادربزرگم می رفتم. در راه چون تاکسی در خیابان کم بود، در اتوبان یاسینی، زیر پل خاقانی سوار پراید سفیدی شدم که دو سرنشین پسر داشت. در ابتدا همه چیز عادی به نظر می رسید ...
کاربران فضای مجازی با #روایت_ فتنه به استقبال حماسه 9 دی رفتند
...، 14 سالم بود.25 بهمن 89 را خوب به خاطر دارم. کلاس زبان بودم. تقاطع اوستا و جمهوری. کلاس تمام شد از درب آموزشگاه که خواستم خارج شم پیرمردی 60 ساله را دیدم که به جان زنی 30ساله افتاده. با مشت به صورتش میزد و میگفت انتقام فرزند اعدامی دهه60 را میگیریم. #منافقین http://yon.ir/YlMIQ #روایت_فتنه فقط اونجاش که اعلام میکنن جنبش سبز، خون میخواد اتفاقی، آرش حجازی 2روز قبل قتل ...
اعتراف مرد شکاک به همسرکشی
رسید تلفن زد و گفت زنم مرده است. بعد از آنکه به خانه رفتم با کمک نادر جنازه را در کیسه ای گذاشتم و لای پتو پیچیدم سپس آن را با یک تاکسی دربست به مسافرخانه بردم. نه راننده تاکسی و نه مسئول مسافرخانه متوجه جسد نشدند، اما نمی توانستم جنازه را همان جا نگه دارم برای همین روز بعد باز یک تاکسی دربست گرفتم و این بار جنازه را در خیابان رها و فرار کردم . مأموران بعد از شنیدن اظهارات این مرد نادر ...
کدام سه زن ؟
، بلکه فقط به قصد نوشتن سرگذشت ایران تیمورتاش. و آن هم در شبی که به اتفاق پروانه و بزرگ حائری و هرمز فرزین در پاریس، در آن آپارتمان قدیمی به دیدار زنی رفتم که از بچگی درباره او شنیده بودم. وقتی او را در میان تصاویر پدرش دیدم و هنوز پس از 40 سال که از قتل تیمورتاش می گذشت در گفت وگوی او، به سرم افتاد داستان زندگی این زن را بنویسم. رژیم پهلوی سر کار بود و نمی شد. بار دیگر، در زمان جنگ که ایران به ایران ...
قبل از عقد از پسر دایی ام باردار شدم - راز عجیب دختر 17 ساله در کلانتری فاش شد!
نداشتم به پشت بام منزل مادرشوهرم رفتم تا ... دختر 17 ساله که غم سنگینی بر پهنای چهره اش نشسته بود در حالی که بیان می کرد نمی دانم چرا روزگار تقدیر مرا این گونه رقم زده است، به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: سه سال بیشتر نداشتم که قیچی طلاق رشته زندگی مشترک پدر و مادرم را برید و من در میان تار و پودهای این رشته های بریده گم شدم چرا که نه معنی طلاق را می فهمیدم و نه از ...
بازگشت به ریشه های خودم را بهتر دانستم
زمان کار مستند سازی را هم آغاز کردم و در عین حال فتو ژورنالیست هم شدم و اخبار و نقد و ستون نویسی فیلم ها را عهده دار شدم. سال ها بعد در سال 1377 روزنامه ایران و مناطق آزاد اقدام به چاپ خبر اعدام کودک چهار ساله کردند با این مضمون که از پوریای چهار ساله خبری در دست نیست و مقایسه هایی کردند که از حوصله خارج است .... بعضی ها گفتند به ایران برگرد امتیاز بگیر ولی غافل بودند از این که بختیاری به ...
خوابی برای بخشش قاتل مامور پلیس
و پدرش خواست به خاطر رضای خدا و حرمت خون امام حسین(ع) از قصاص قاتلش بگذریم. بخشش بدون شرط با رضایت اولیای دم، حجت از قصاص نجات یافت و صبح دیروز برای آخرین بار از جنبه عمومی جرم در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. او گفت: روز حادثه از ترس دستگیری پا به فرار گذاشتم، اما مامور شهید تعقیبم کرد. من دو گلوله شلیک کردم و مرتکب قتل شدم. اولیای دم با بزرگواری مرا ...
زندگی سخت قربانیان
نفر از مبتلایان هموفیل، جانشان را بر اثر ایدز از دست دادند. بعد از آن در سال 76 بود که به دلیل استفاده از فرآورده های خونی داخلی، هپاتیت سی گرفتم اما برای این بیماری هیچ دیه ای به ما ندادند. شما هم در گروه شاکیان در پرونده فرآورده های خونی وارداتی بودید؟ بله، من خیلی پیگیری کردم، کسی جواب درست و حسابی به من نمی داد. حتی وقتی برادرم فوت کرد، رفتم دادگاه. قاضی به من گفت، بی ...
زنان اچ آی وی مثبت و انگ بدنامی
برای پرداخت اجاره خانه اش. او از تفاوت های زندگی اش با زنان دیگر می گوید: نمی تونم بچه دار شم، نمی تونم به بچه ام شیر بدم. نمی تونم به کسی بگم این بیماری رو دارم. می زند زیر گریه و هق هق گریه هایش فضای اتاق را پر می کند. لحظه ای خودم را جای او می گذارم. تحمل این شرایط خیلی آسان نیست..... : خیلی اذیت می شم. یکسری از دوستام رو مجبور شدم کنار بذارم. یکبار دندونپزشکی رفتم، دکتر با ...
بعد از تشویق رهبری سعی کردم جدی تر شعر بگویم
شعرخوانی . نمی دانستم که اصلا شعرخوانی وجود دارد. رفتم دیدم یک آقای مو سپیدی که بعدها متوجه شدم اسم شان تقی متقی است، آنجاست. گفتم: من شاعر هستم. نه سلامی کرد نه علیکی. گفت: خوشبختم؛ اینها هم همه شاعر هستند. گفتم: نه من خانم شاعر هستم. گفت: این خانم ها هم شاعر هستند. من اصلا نگاه نکرده بودم؛ وقتی که نگاه کردم دیدم که چند خانم نشسته اند و شعر می خوانند. به طور کلی، ورود من به دنیای انجمن و آشنایی با ...
زیر آوار بر تو چه گذشت؟
و برمان را پر می کنند جوانترها مرا نمی شناسند. فردی که خود را بهیار بیمارستان خراب شده معرفی می کند، می گوید: زلزله عظیمی بود، مگر شوخی است بالای 7 ریشتر. خب چه اتفاقی افتاد؟ همه می دانند ساعت 9 و 40 دقیقه شب بود که من در بیمارستان و شیفت شب بودم، ناگهان همه چیز لرزید. من سراسیمه بیرون دویدم و قبل از آنکه سقف روی سرم بریزد به پارک کناری رفتم و یک ربع آنجا نشسته بودم. باور نمی ...
لزوم حذف تقلیدها از آموزشگاه
از تماشای آن به شور می آمد و هیچ آموزندگی نداشت. حضرتش این هنر را به تقلید و تلقین پیشینیان آموخته بود و مرا به یاد مقاله ای افکند که بیست سال پیش نوشته بودم: آن روزها کودکی را دیدم که چشمانش از گریه سرخ گشته بود و چون علت گریه اش را پرسیدم، پاسخ داد پدرم پولی برای خرید کاغذهای کاردستی ام نمی دهد. از پدرش پرسیدم: چرا؟ پاسخش این بود: به مغازه ای رفتم و از قیمت کاغذ ...
منتخب بهترین حکایت ها از گلستان سعدی
همی گفت: چه بودی گر من آن درخت بدانستمی کجاست تا دعا کردمی و پدرم بمردی. خواجه شادی کنان که پسرم عاقل است و پسر طعنه زنان که پدرم فرتوت. سال ها بر تو بگذرد که گذار نکنی سوی تربت پدرت تو به جای پدر چه کردی خیر؟ تا همان چشم داری از پسرت *** روزی به غرور جوانی سخت رانده بودم و شبانگاه به پای گریوه ای سست مانده. پیرمردی ضعیف از پس ...
ناگفته های دختر هنرپیشه قدیمی از پدرش!
اگر کسی واقعاً مستعد باشد می تواند از این میانبر استفاده کند و اگر مستعد نباشد با پارتی بازی به جایی نمی رسد. به هر حال من تمام برنامه های زندگی ام را در آن زمان براساس قراری که با اسماعیل محرابی داشتم تنظیم کردم، ولی زمانی که نوجوان بودم او از ما جدا شد و ترجیح داد زندگی تازه ای را تجربه کند. به این ترتیب قرار ما به هم خورد و دیگر خبری از او نداشتم تا وقتی که در تئاتری بازی می کردم و او برای ...
خانم رحیمی نژاد، شما دیدید که من بر سر مربی مرد تیم ملی تایلند روسری انداخته ام؟/ حالا که این اتفاق با ...
درگیر تیم ملی بودم. مدیر فنی تیم های ملی کبدی بانوان خاطرنشان کرد: از همان ابتدا برای برنامه ریزی بازی ها، پدرم با حضور مربیان مرد کنار تیم بانوان مخالف بود و مخالفت فدراسیون و شرایط برگزاری مسابقات به صورت مکتوب به تمامی تیم ها اعلام شد و اگر شما در تصاویر دقت کنید هیچکدام از این مربیان روی نیمکت کادر فنی ننشستند و سعی کردند که از کنار زمین و حتی در جایگاه تماشاگران بازی های تیم ...
نقاش ایرانی مقیم ترکیه: هنر در ایران ارج و قرب زیادتری دارد/ جوانان مقدار فرهنگ و تمدن ایران را بدانند
خانوارهای بسیاری ساکن آنجا بودند، اما گویا همه اعضای یک خانواده بودند؛ تردد میان همسایگان زیاد بود و این خوب ترین حس من از سال های زندگانی در تبریز در دوران کودکی هست که متاسفانه امروز پایین ترین نشانی از آن باقی نمانده هست. آ از دوستان همان سال ها تعداد معدودی مانده اند. پدرم پیمانکار شرکت نفت بود؛ ابتدا دو دستگاه اتوبوس داشت و بعد از آن چند دستگاه نفتکش خرید و به پیمانکاری ...
مصاحبه با طراح آرم ( لوگو ) هما
...، مربوط به سال 1340 می شود که آن زمان هنوز وارد دانشکده هم نشده بودم. در شرف کنکور دادن بودم. رشته معماری را از دوران کودکی گزینش کرده بودم؛ معماری را دوست داشتم و برای اینکه بتوانم معماری بخوانم، بایستی دیپلم ریاضی می گرفتم. دوره دبیرستان در البرز بودم. اما همیشه مشغول فعالیت هنری بودم و نقاشی و طراحی و مجسمه سازی می کردم، نه اینکه بگویم زیاد عالی بود. دلخوشی من بود. همان زمان هم که اعلان منتشر ...
قاتل مأمور پلیس: مادر شهید به من زندگی بخشید!
دستور ایست پلیس، اکبر با اسلحه به مأمور پلیس شلیک می کند. با گذشت سه سال، اکبر در حالی که با هویت جعلی در بروجرد زندگی مخفیانه ای داشت، دستگیر شد. متهم با اقرار به جرمش روانه زندان Prison و بعد از محاکمه در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران با درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد. با تأیید حکم صادره در دیوان عالی کشور متهم تیرماه امسال پای چوبه دار آماده مرگ بود که دقایقی قبل از اجرای حکم، مادر ...
صد ساعت شکنجه زن جوان در برابر دوربین / پلیس تهران کشف کرد
گوید در این سال ها سختی زیادی کشیده، اما او و خواهرش راضی به قصاص پدرشان نیستند. به همین دلیل با گذاشتن این شرط که پدرشان خانه اش را به نام آنها کند تا بتوانند در آن زندگی کنند و بعد از آزادی دیگر سراغ آنها نرود او را می بخشند. این پسر که حالا 25 سال دارد در تشریح سال های سخت زندگی اش می گوید: پدرم سال ها من، خواهر و مادرم را شکنجه کرد. این شکنجه ها تاثیر بدی در روحیه ما گذاشت، ولی به ...
دختر نوجوان 16 ساله: خواننده مشهور رپ به من تجاوز کرد
اتاقش برد و مورد آزار و اذیت قرار داد. از نظر روحی بشدت به هم ریخته بودم و گریه می کردم. حمید هم گفت مرا به یکی از دوستانش که استودیو دارد، معرفی می کند تا بتوانم همانجا کار و زندگی کنم، اما وقتی به آدرسی که داده بود رفتم، متوجه شدم چنین محلی وجود ندارد. به واسطه یکی از دوستانم، سه روز در خانه زنی تنها ماندم، اما سرانجام تصمیم گرفتم به خانه مان برگردم. با ثبت این اظهارات، حمید ...
هجرت از پاکستان برای دفاع از ایران
(ره) یا همان باغ خان معروف رفتم. بعد از بیست روز آموزش توی پادگان، به عنوان مسئول قبضه خمپاره انداز 60 برای حضور در عملیات بیت المقدس راهی جبهه شدم. خاطره دوم همان شب اول عملیات مجروح شدم. آن هم توی اولین عملیاتی که شرکت می کردم. از هجده روز قبل از شروع عملیات بیت المقدس کنار رودخانه کارون مستقر شده بودیم. گردانی که من درش بودم گردان پشتیبانی بود و قرار بود بعد از عملیات ...
جنایت پس از میهمانی دوستانه
...، به جشن تولد یکی از دوستانم دعوت شدم. در آن جا مشروب زیاد خوردم و مست شدم. برای همین از حال رفتم. وقتی به هوش آمدم، مقتول به من گفت که مرا مورد تجاوز قرار داده است. بعد هم موضوع را به همه گفت. آبروی مرا همه جا برده بود. هر وقت من را می دید جلوی دوستانم می گفت به من تجاوز کرده است. حال خوبی نداشتم. هر روز وضعم بدتر می شد و چندبار خودکشی کردم. ترک تحصیل کردم و نتوانستم درس بخوانم تا ...