سایر منابع:
سایر خبرها
آرام و اتوکشیده اما بی قرار
خانواده شما هم محدودیت به وجود می آورد؟ بله! همه اعضای خانواده درگیر می شوند. یا مجبور می شوند در چارچوب تو قرار بگیرند یا مجبور می شوند از تو فاصله بگیرند. چون آنها برای زندگی معمولی خود نیاز به آزادی هایی دارند به همین دلیل برنامه های روزانه شان را بدون حضور تو برنامه ریزی می کنند. وقتی نمی خواهی دچار حاشیه شوی و به آدم هایی که از فضای مجازی و فناوری های جدید برای آسیب زدن به دیگران ...
باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته
دیده شوم. من چندین فیلم بازی کردم تا به نقش خون بازی رسیدم که برای من یک نقطه عطف بود ولی حتی نقشم در خون بازی هم تا حدودی زیر سایه مادرم می رفت که البته من خیلی مشکلی با آن ندارم. در سینما مرحله تثبیت برای من خیلی طول کشید ولی در تئاتر این شانس را داشتم که در همان اوایل کارم با امیر رضا کوهستانی کار کنم و در موقعیت خیلی خوبی قرار بگیرم که بتوانم در تئاتر دیده شوم. قرار گرفتن زیر سایه ...
به تلاطم افتادم تا کاری کنم که شوهرم به سوریه برود
به گزارش جهان نیوز ، صبور و مقاوم است چون همسر شهیدش، او را به صبر و استقامت سفارش کرده است. مهدی از او خواسته تا خود را برای روزی که شهید می شود آماده کند که ستون خانه شود. او حالا باید برای سه فرزندش هم مادر باشد و هم پدر. زمانی که همسرش را بدرقه می کرد تا برای دفاع از حرم عمه سادات به سوریه برود، می دانست که این دیدار آخر است اما خودش نذر کرده بود تا همسرش مدافع حرم عقیله بنی هاشم شود و ...
انتقام جنایت سیاه پس از 5 سال
پسر جوان که در 18 سالگی مهر قاتل بر پیشانی اش حک شده پس از قتل عکس های جنازه را از طریق تلگرام برای یکی از دوستانش فرستاد تا بعد از پنج سال عقده گشایی کند. او که اولیای دم برایش حکم قصاص خواسته اند می گوید: پنج سال قبل از سوی قربانی مورد آزار قرار گرفتم زندگی ام تباه شد و این ماجرا از من یک قاتل ساخت. گفت وگوی اختصاصی تپش با این متهم به قتل را می خوانید. وقتی ...
مادر شهید: حالم را پرسید و 2 ساعت بعد شهید شد
خانواده یادآور می شد احسان بود. به نظر من احسان از همان کودکی راه خودش را پیدا کرده بود. حضور در مسجد و معاشرت با روحانیت، بیشترین تأثیر را در روحیات ایشان داشت. یک روز روحانی مسجدمان از من پرسید: سیداحسان پسر شماست؟ گفتم بله. گفت: ماشاءالله چطور تربیتش کردی؟ من هم پاسخ دادم خب مثل همه بچه ها. ایشان گفت نه این پسر مثل بقیه بچه ها نیست. نمی دانم شاید انتخاب خدا بوده که راه های درست را در مسیر زندگی ...
از زندگی شخصی تا مجلس.../هیچ وقت دستم را جلوی پدرم دراز نکردم/ می خواستیم فساد از بین برود قبح آن را از ...
در کنار خانواده اش نبوده، وقتش را برای نظام و مملکت و مردم گذاشته است. آیا زمانی که پسر نوح(ع) به راه باطل رفت، حضرت نوح(ع) از پیامبری ساقط شد؟ در جامعه ما به واسطه خطاهای بستگان، مسئولان را بی حیثیت می کنیم و این ظلم است. ما انتظار داریم اگر در جامعه فرزندی بر اساس توانایی خودش توانست پیشرفت کند، بی جهت به او تاخته نشود؛ موضوعی که مشاهده نمی کنیم و متاسفانه مجامع و مراجع و سازمان ها و دستگاه های ...
کل کل آقای بازیگر و خانم بازیگر بر سر ازدواج!
... در این بخش از گفتگو مجید مظفری درباره فیلم هایی که بازی کرده بود صحبت کرد و مهران مدیری از آمار فیلم های سینمایی وسریال های مجید مظفری گفت و از نیکی درباره چگونه بازیگر شدنش سوال کرد که گفت:من دوست داشتم داروسازی بخوانم ولی سال اول که کنکور دادم حقوق قبول شدم چون دوست نداشتم معماری خواندم و 2 سال شاگرد استاد سمندریان بودم ولی پدرم موافق نبود و اعتقاد داشت باید همه چیز را درباره سینما بدانی و ...
من و استقلال از هم جداشدنی نیستیم
این روز خیلی هیجان داشتم چون مدت ها بود در فکر ازدواج و تشکیل خانواده بودم اما قسمت نمی شد تا اینکه لطف خدا شامل حالم شد و این روز برای من از راه رسید. *خیلی هم سر و صدا کرد. دوستان به من لطف دارند که جا دارد همین جا از اظهار لطف آنها تشکر کنم. همچنین یک تشکر از خانواده ام به خصوص مادرم دارم که همیشه دعای خیر او و اعضای خانواده ام پشت سرم بوده و زمینه رسیدن به این جایگاه را ...
5 اشتباه زنانه که شوهر خوب را به شوهری بد تبدیل می کند!!
...> شاید از این ناراحت هستید که برای پنجمین بار از او خواسته اید تا جوراب کثیف اش را دربیاورد. او می داند که جوراب هایش کثیف است و می داند که باید دربیاورد. اما او می خواهد خودش تصمیم بگیرد که چه زمانی جوراب هایش را دربیاورد. با گذشت زمان، انتقاد بیش از حد واقعا می تواند بر یک مرد تاثیر بگذارد. او ممکن است یک کلمه بگوید و سپس، روز بعد منفجر شود. شاید حتی بارها با این اتفاق روبرو شده اید، اما سعی ...
با جسد همسرم دو روز در شهر می چرخیدم!
در کلاس پنجم ابتدایی ترک تحصیل کردم در یک تعمیرگاه موتورسیکلت مشغول کار شدم. آن زمان در شهرستان سرخس زندگی می کردیم اما من از سن 12 سالگی استعمال مواد مخدر را به همراه دوستانم از یک باغ آغاز کردم و بعد از آن بود که چند بار به جرم سرقت زندانی شدم. هر کجا سرقتی رخ می داد اول به سراغ من می آمدند مادرم نیز مرا لو می داد. بیشتر جرایم من سرقت موتورسیکلت بود ولی جرایمی مانند نزاع و ...
شهید مدافع حرمی که بستنی فروش بود
دوستان خداداد از دور و نزدیک زنگ می زنند و به خداداد می گویند که بیا به سوریه برویم اما من که به او می گویم سوریه نرو، می گوید: نه اشتباه می کنی من اصلا قصد سوریه رفتن ندارم مواظب باش به مادرم زنگ نزنی و این ها را بگویی ها، اگر کسی هم خواست برود هیچ وقت منعش نکن. هر کس به این راه رفت دیگر هیچ حسرتی ندارد. شما در جریان باشید و با او صحبت کنید اما نگویید که من این خبر را به شما دادم. با ...
علت مرگ آیت الله اعلام شد، علت ایست قلبی نه!
دکتر هاشمی، وزیر بهداشت تماس گرفتند و با ایشان ملاقات کردند. حوالی ظهر هم یکی از مدیران دانشگاه آزاد به دیدن ایشان آمدند. آن روز من کمی زودتر از دفتر خارج شدم و به همین موسسه آمدم تا کارهایم را انجام دهم. اخوی هم حدود ساعت 4 از مجمع خارج شده بودند و در مسیر خانه شان به استخری که همیشه می رفت، رفته بود. کارم که تمام شد، به طرف خانه مان رفتم. خانه ما در نیاوران است. هنوز در راه بودم که یکی از ...
ما کم از صلح و مذاکره نشنیده ایم اما کار سردار سلیمانی مردانگی بود / با خانواده شهدای فاطمیون ارتباط دارم
با مادرش داشتم با ایشان صحبت می کردم. یک شب که مشغول صحبت با مادرم بودند، پدرم بعد از یک مکالمه تلفنی طولانی از اتاقش بیرون آمد و گفت روح ا... شهید شد؛ یعنی زینب بیست و سه چهار ساله حالا شده بود همسر شهید. وقتی این اتفاق برای زینب افتاد، دیدم چقدر این جنگ به من نزدیک است. من تمام آن لحظات زینب را دیدم؛ از زمانی که فردای آن روز خبر شهادت همسر جوانش را شنید تا لحظه لحظه آب شدنش. شهادت روح ا... همه ...
چند روایت از قصۀ بی قراری یک مرد عاشق...
.... همسرم به تربیت دخترش توجه اختصاصیی داشت و همان طور که امام علی بر علیه السلام فرموده اند: حقّ فرزند بر پدر، آن هست که نام مطلوب بر او بگذارد و وی را مطلوب تربیت کند و قرآن به او بیاموزد، واقعا علی آقا پدر زینب خانم حق وی را مطلوب ادا کرد و رفت. مایه افتخار جمهوری اسلامی مایه افتخار جمهوری اسلامیصادق بنی عاد پسر عمو و داماد شهید می گوید: شهید علی منیعات شخصیت زیاد بارزی داشت و ...
ناگفته های فوق سنگین وزنه برداری ایران
سکوی افتخار بالا رفتی و مدال نقره جهان را به گردن آویختی. قبل از هر چیز چه خاطراتی از ذهن تو گذشت و چه شد که بغضت ترکید؟ اگر بغض من ترکید اول از همه به خاطر خانواده ام بود. پدرم که خودش وزنه بردار بود از همان دوران کودکی من، تمام وقتش را گذاشت تا پسرش روزی یک قهرمان بزرگ شود. همین موضوع تمام زندگی خانواده من را تحت الشعاع قرار داده بود. اما پس از آن که آن رخداد های تلخ افتاد، بیشترین آسیب ...
مشارکت زنان در فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی افزایش یافته است
دادم دور شده ام همیشه سعی داشته ام تعادل بر قرار باشد اما در انجام فعالیتهایم هیچ زمان کوتاهی نکرده ام. فرزند هم دارید، اگر دارید نوع وابستگی فرزند و مادر چگونه است؟ یک پسر 14ساله دارم که معمولا آخر شب برایش وقت می گذارم. خیلی با هم صمیمی هستیم و از لحاظ عاطفی بسیار با خودم صمیمی است و هفته ای یک بار هم می نشینیم و با هم درد دل می کنیم هر چند دیر رفتن هایم به خانه، آن هم بدلیل فعالیتهای ...
حکایت تغییر جنسیت، حکایت آبی هایی که مایلند صورتی باشند
معروف هستند، آشنا کند. اینها را ساناز بیان می گوید، نویسنده و کارگردان نمایش آبی مایل به صورتی که چند سال را صرف پژوهش کرده، چند سال را هم صرف گرفتن مجوز برای اجرا، اما از دغدغه اش برای پرداختن به این موضوع، دست برنداشته: مادرم روزنامه نگار بود و یکی از اولین گزارش های مطبوعات درباره افراد ترنسکشوال را در زمان نوجوانی من نوشت. به واسطه این گزارش که غریبه های عالم خلقت نام داشت، این افراد به خانه ...
کارآفرینی با تولید فرش؛ با 50 هزار تومان شروع کردم
مختلفی را برای نجات از افسردگی من امتحان کرد. یکی از این راه ها اجبار من به حاضر شدن در مجتمع آموزشی بود که مادرم در آن فعالیت می کرد؛ مجتمع آموزشی که به هنرجویان خیاطی یاد می داد و این امتیاز را داشت که از طرف سازمان فنی وحرفه ای به هنرجویان مدرک اعطا کند. واقعیت این است که درنهایت پافشاری های مادرم پاسخ داد و مدیریت آموزشگاه به من سپرده شد؛ سمتی که موجبات آشنایی ام را با چرم فراهم آورد. درواقع ...
علیرضا کریمی: انگشتر آقا بهترین هدیه زندگی ام بود
ربطی نداشت درباره من صحبت کند اینجا بخوانید بهترین هدیه زندگی ورزشکاری که با نماینده اسرائیل کشتی نگرفت فردا: چه کسی نماز خواندن را برای اولین بار به شما آموزش داد؟ - در خانه یاد گرفتم. از پدر و مادرم. فردا: دنبال ازدواج و تشکیل خانواده نیستید؟ - فعلا نه! حالا می خواهم کشتی بگیرم و برنامه های زیادی برای آینده ام دارم. فردا: هدفگذاری تان در ...
روایت هویدا، محمدرضا شاه و منتظری در سینما حقیقت
مدت کوتاهی، مستندهایی درباره تاریخ معاصر از شبکه هایی مثل بی بی سی فارسی و من و تو روی آنتن رفت که در بین خیل انبوه پرسشگرانِ علاقه مند به تاریخ در جامعه ما، مخاطب -و نه لزوماً مقبولیت - فراوانی یافت. البته گفت وگو ندارد که آن مستندها هم تاریخ را از دریچه سیاست و به موازات خواسته های سیاسی سرمایه گذاران شان روایت می کردند، اما چون زاویه نگاه شان به موضوع متضاد با روایت های قبلی بود و ...
ما تنها نبودیم. من و پسرم شروع کردیم به نجوا با سیدرضا که عکاس آن لحظه عکس گرفت و اینگونه برداشت شد که ...
گرفت بعد از 35 سال به سرزمین خود برگردد. پدرم معتقد بود حالا که کشورمان آباد تر شده باید برگردیم و با اینکه مدارک ماندن هم داشتند و مشکلی از جهت برای بودن در ایران نداشتند تصمیم خود را عملی کردند و مدارک را پس داده و راهی شدند. مدتی قبل از عملی کردن تصمیم شان ماجرای ازدواج من با شهید حسینی که پسر خاله ام بود پیش آمد. پدر و مادرم مخالف این وصلت بودند زیرا می گفتند حالا که قرار است ما ...
از ترس داعش از افغانستان مهاجرت کردیم
شهادت حمید چطور به شما رسید؟ یک روز مجبتی پسر بزرگترم به من زنگ زد. اول قرار بود مجتبی و حمید هردو با هم بروند سوریه. اما حمید به مجتبی گفته بود که بگذار اول من بروم، بعد هرموقع من خسته شدم برگشتم تو برو . به خاطر همین مجتبی ایران مانده بود و کار می کرد. خبر شهادت را هم همین پسرم به من داد. یک روز زنگ زد گفت بابا می خواهم یک خبری به شما بدهم. گفتم بگو آقا مجتبی. گفت : پسرت شهید شده مبارکت ...
حتی یک روز هم تعطیلی نداشتم و در بدترین شرایط نقاره زده ام
برادر و دو خواهر داشتم.مادرم خانه دار و پدرم کارش در آن زمان ساختن زنجیر و افسار برای اسبها بود . اولین باری که به زیارت رفتید را به خاطر می آورید؟ از آنجایی که ساکن مشهد بودم و خانه مان در نزدیکی حرم قرار داشت هر روز به اتفاق مادرم به زیارت می آمدم. مادرم از سادات بودند و برای حرم مطهر ارزش بسیاری قائل بودند. در همین رفت و آمدهای روزانه به حرم باعث شد تا من نیز ارادت خاصی نسبت به ...
احمد مرد جنگ و زندگی بود!
شهادت پدرش آمد فرزند احمد 41 روز پس از شهادت او به دنیا می آید، او در این دنیا آرزویی جز دیدن فرزندش را نداشت، اینها را همسر شهید می گوید. با هم قرار گذاشتیم اگر پسر بود، اسمش را حمزه و اگر دختر بود او را مرضیه بنامیم؛ اما قبل از زایمان در عالم خواب احمد آقا به یکی از اقوام گفته بود به زهرا بگویید مواظب علی باش و این چنین اسم او را براساس خواب، علیرضا نهادیم. بعدا که دوباره ازدواج کردم و خدا ...
نیاز به مرده شور، سخن در این است+عکس
مگر در اطرافیانت غسال داشتید که به این شغل هم فکر کردی؟ اضافه می کند که نه اصلاً، ًولی وقتی یکی نیاز دارد به همه چیز فکر می کند و الان از این انتخابم خیلی راضی هستم چون در محیطی زنانه و سالم کار می کنم. او می گوید: وقتی غسالی را در خانه مطرح کردم پدر و مادرم چیزی نگفتند ولی برادرم مخالفت می کرد که تو از پس آن برنمیایی ولی من وارد این شغل شده و به لطف خدا از پسش هم برآمدم. رقیه ...
پرونده برادران دو تن از مسئولان ارشد اجرایی در دست رسیدگی است
حمایت از افراد را به دست نگیرید و قوه قضاییه را تخریب نکنید. به هیچ عنوان تصور نکنید که ما و شما در دو سوی یک میز قرار داریم. همه ما دلسوزانه برای انقلاب و اسلام تلاش می کنیم. سخن ما همیشه این است که نباید اجازه تخریب یک قوه را داد، زیرا در این موضوع بحث اشخاص مطرح نیست و من نیز چند صباحی در این جایگاه هستم و بعد خواهم رفت. برخی اظهارنظر ها هم ظلم به دستگاه قضاییه است و هم ظلم به همه مسئولان قضایی ...
در رابطه ایران و آمریکا، ده ها برجام کار یک اظهار تأسف شجاعانه برای گروگان گیری را نخواهد کرد
و اسرائیل تنظیم شده است. ایران نابودی داعش را جشن گرفته است و به حق هم باید چنین بکند چون برای شکست این نیرو جان و مال زیادی مایه گذاشته است. نیروی قدس کشور به حق مستحق تشویق بین المللی است اما متأسفانه در آمریکا و جاهای دیگر، کسی حاضر نشده اعتباری برای ایران در این رابطه قائل شود. بدتر حتی، آن ها، حالا که از شر داعش تا حدی نجات یافته اند، هرچه بیشتر لبه تیز مبارزه را به سوی ایران برده ...
ارتباط چندش آور زن و مرد کارمند که هردو متاهل بودند / رازی که در زیر تخت بود!
خودکشی زده که با مردی ناشناس قرار ملاقات داشت. همین سرنخ کافی بود که ماموران به تحقیق از همسر این مرد بپردازند که وی به افسر تحقیق گفت: من و همسرم سال ها بود با هم ازدواج کرده بودیم. اما از چندی پیش متوجه شدم او به من خیانت کرده و با زنی که همکارش است ارتباط دارد. همین موضوع باعث شد به دادگاه خانواده بروم و درخواست جدایی بدهم. من به همین خاطر به خانه پدری ام رفتم و قرار بود چند روز دیگر برای ...
روز خواستگاری گفت تا جنگ است در جبهه ها می مانم
حمزه را دید خیلی بهش علاقمند شده بود و اصرار داشت که من با وی ازدواج کنم، ولی پدرم راضی نبود؛ اما به خواست من احترام گذاشت. من اعتقاد داشتم که مرد باید به جنگ برود اگر همسر من، پدرم، برادرم و دیگران هم به جبهه نمی رفتند پس چه کسی باید به جنگ می رفت. همسرم از طریق سپاه به جبهه جنگ رفت. زندگی ما آنقدری طول نکشید ما خرداد سال 60 ازدواج کردیم و همسرم آذر همان سال به شهادت رسید، در مجموع ما ...
پرونده برادران دو تن از مسئولان ارشد اجرایی در دست رسیدگی است
حمایت از افراد را به دست نگیرید و قوه قضاییه را تخریب نکنید. به هیچ عنوان تصور نکنید که ما و شما در دو سوی یک میز قرار داریم. همه ما دلسوزانه برای انقلاب و اسلام تلاش می کنیم. سخن ما همیشه این است که نباید اجازه تخریب یک قوه را داد، زیرا در این موضوع بحث اشخاص مطرح نیست و من نیز چند صباحی در این جایگاه هستم و بعد خواهم رفت. برخی اظهارنظر ها هم ظلم به دستگاه قضاییه است و هم ظلم به همه مسئولان قضایی ...