سایر منابع:
سایر خبرها
زخمی که هرگز التیامی نخواهد داشت
14 سال است حسرت نبودن پسرش در دلش مانده است اما هم چنان توکلش به خداست و می گوید قسمتم بود که پسرم، عروسم، نوه ام از من گرفته شوند اما من توکلم به خداست و صبورم... دردهایی بر دلم دارم اما من صبورم... این تنها حرفی است که از زلزله بم از او می شنویم... این تنها بخشی از خاطرات پیرزنی است که در زلزله بم فرزندش را از دست داد... چنین مادرهایی، پدرهایی، خواهرهایی، برادرهایی در کرمان کم نداریم که داغدار عزیزانشان هستند. یک روز در یکی از ادارات تنها منتظر نشسته بودم هیچ کس در اداره نبود همه کارمند ...
شهیدی که با پرواز VIP عازم بهشت شد/ زندگی مشترکمان را با هیچ آغاز کردیم
خودشان نیست و یک ماهی از پول سادات بگیرید بدهید تا بخورند و این بچه شهید می شود و بعد هر کسی که خواب می دید به این پسرم تعبیر می کردند. قبل از رفتن به پرواز شهادت, به پسر می گفت باباجان به مادرت بگو امسال تنهایی می رود کربلا! . چند ماه بعد این حرف محقق شد آن شب که آقا عیسی موهایش را با موزر زد یک دفعه که آمد بیرون من دیدم که انگار کسی که محرم شده یعنی سر و صورت را همه را با ...
مجموعه شعر عاشقانه طنز
را از خون دل، دریای احمر می کنند در میان گریه هاشان، یک نظر با قصد خیر بر رخ ناهید و مینا و صنوبر می کنند بعدٍ چندی کز وفات جانگداز او گذشت بابت تسلیّت خود! فکر دیگر می کنند دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال جانشین بی بدیل یار و همسر می کنند کج نیندیشید فکر همسر دیگر نیَند از برای بچه هاشان، فکر مادر می کنند ...
روایت زندگی و زمانه نادر طالب زاده
برایش افتاد که به او فشار آوردند و می خواستند دستگیر کنند؟ درباره قیام آنها و اتفاقی که بعد از آن برای پدرتان رخ داد توضیح می دهید؟ بله، اتفاقا شروع هیجان انگیزی است. اجازه دهید از اولین مواجهه ام با گروه سیاه پور شروع کنم. من وقتی از مدرسه بازمی گشتم، خانه در محاصره ارتش بود. پدرم فرماندار ژاندارمری بود و آقای غلامحسین به همراه دو نفر دیگر آمده بودند. من کلاس چهارم بودم. حدود 100 سرباز ...
خواب زدگان...
او به لحاظ روانی کمی مساعدتر شده اما بازگشت به خانه و عدم رعایت نظم در مصرف داروها موجب شده به شرایط پیشین بازگردد. ابوالفضل خیاط است. تاریخ بیماریش را پنج سال پس از ازدواجشان عنوان می کند اما همه مشکلات خانواده را مربوط به 3.5 سال قبل می داند، از زمانی که دیگر همان کاری که به گفته خودش چند ماه می رفته و چند ماه بیکار می مانده را هم پیدا نمی کند. امیررضای 13 ساله تا کلاس اول ...
زیر سایه بان بنشینید و به زندگی فکر کنید
ها به طبع آن بر ذهن مخاطب آوار شود که هضم آن را دشوار کند. این متعادل سازی و اندازه نگه داشتن تقریبا در همه عناصر داستانی سریال حفظ می شود و در نهایت به جاذبه درونی درام کمک می کند. *** سایه بان یادآور سنت های زندگی ایرانی است وی در پایان می گوید: سایه بان به غیر از وجوه دراماتیک و جاذبه هایش، یک یادآوری است. یادآوری زیست جهان و سبک زندگی ایرانی که حالا سال هاست در چنبره بی ...
شاطر جوانی که استاد دانشگاه است
تدبیر24 روزنامه ایران نوشت: درس زندگی را پای تنور مادر آموخته است. آتش عشق را در دستان پینه بسته زنی دید که نیمه های شب به شوق پخت نان برای خانواده از خواب بیدار می شد تا فضای خانه را با عطر نان تازه پرکند. هر برگی از دفتر زندگی برای او چراغی شد تا در آینده به سکو های بزرگی دست پیدا کند. سکوهایی که فتح هر کدام شان از توان بسیاری از مردم خارج است. قهرمان زندگی این بار مردی است از جنس ...
اکبرآقا خیاط ؛ بیسیم چی شد
باید به جریمه ی آن، یک روز روزه بگیرد از همه شنیدنی تر است. از دختر کوچک اکبرآقا برایم گفت؛ می گفت؛ آن روزها حدود یکسال داشت و آن وعزیزدردانه بابا بود اما دخترک شاید حالا خاطره ای از پدرمهربان و دلسوزش به یاد نداشته باشد. قصه که به اینجا رسید حواس چشمانم از صورت راوی پرت شد و خودم را جای دخترک گذاشتم؛ ناخودآگاه چشمانم خیس شد و با خودم گفتم حالا اوهم سن و سال من است اما تصورش از ...
تحقق و اجرای حقوق شهروندی در گرو تقویت گفتمان ملی
رسیدن سال نو میلادی لحظه شماری می کنند آذین بندی درخت های کاج ،خرید گوی های رنگین و رانر(رومیزی) های قرمز رنگ که با عکس گوزن تزیین شده اند همه وهمه خبر ازآمدن کریسمس می دهد .دو طرف خیابان میرزای شیرازی مملو از مغازه هایی است که قلب های طلایی ،ستاره های نقره ای، آدم برفی های کوچولو بامزه وپاپا نوئل های خندان تپلی سوار بر سورتمه هدایا و اسباب بازی ها را به فروش می رسانند و کودکان خندان بازیگوشی که ...
پاره تنم را می فروشم!
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، شنیده بودم آدم هایی هستند که از فقر مجبور به فروش بچه هایشان می شوند، اما برایم باور کردنی نبود. با خودم فکر می کردم لابد بعضی ها یک کلاغ چهل کلاغ می کنند. مگر ممکن است آدم و آن هم مادر که معادل فداکاری ایثار و از خودگذشتگی است، بچه خودش را بفروشد؟ هر چه فکر می کنم، ذهنم از هضم کردن این خبر در می ماند. عصر اولین روز زمستان است و من و دو دوست ...
ربایندگان دو کودک پای میز محاکمه
در را شکستند پسری که دختر من را با خودش برده بود، پیدا کردند درحالی که عریان بود و بچه را هم کف توالت بدون لباس و پوشک خوابانده بود. ما همگی آن پسر را در آن وضعیت دیدیم. با بازداشت متهم وی مدعی شد یک سوءتفاهم پیش آمده است اما بعد گفت قصد آزار کودک را داشته که موفق به این کار نشده است. با تکمیل پرونده و صدور کیفرخواست متهم روز گذشته در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. او یک بار دیگر ...
گران کردن تنها راه حل دولت برای اداره مملکت است!
پروژه مسکونی اقدام و مقصود اصلی خود را در گزارش پیاده کرد. روزنامه ایران نوشت: به پرند یا به قولی همان پایتخت مسکن مهر ایران که وارد می شویم با وجود آنکه دو روز از زلزله آرام، اما ترسناک تهران گذشته، هنوز غبار نگرانی بر چهره اغلب ساکنین مسکن مهر نمایان است. مردم چهارشنبه شب، خواسته یا ناخواسته بعد از تکانه های شدید زلزله ملارد بیرون دویده اند، بدون لباس گرم و حتی آذوقه ای که سختی این دقیقه ها ...
فاصله سنی فرزندان باید چقدر باشد
آن ها کمی بزرگ تر شدند به کارتان بازمی گردید. مضرات داشتن فرزندانی با این فاصله زمانی همان شرایطی را پیش می آورد که در خصوص فرزندان با فاصله زمانی کمتر از یک سال بیان کردیم. مادر برای برآورده کردن احتیاجات دو فرزند کوچک تحت فشار بیشتر است و این می تواند تأثیر بدی برای او به همراه داشته باشد. اگر زمانی که نوزاد جدید به دنیا می آید فرزند دیگرتان 18 ماه داشته باشد ...
نصف روز دخترم و نصف روز پسر
را 22 سال به شکل دختر دیده باشند و بعد از آن بخواهند او را پسر ببینند. مادرم همیشه سعی داشت من را متقاعد کند که تو پسر نیستی، بلکه یک دختر اسپورت پوش هستی، مثل خواهر یا دخترخاله ات که اسپرت لباس می پوشند. اما مشکل من فقط لباس پوشیدن نبود. جلسات روانشناسی هم زیاد رفتند. متأسفانه بعضی روانپزشک ها توصیه های نادرست می کنند؛ مثلاً می گویند به زور دامن تنش کنید و آرایشش کنید و به میهمانی ببرید. من حتی ...
لایحه امنیت زنان در برابر خشونت یا اجرای هدف 5 سند 2030/ دولت زورگو شهرداری بی خیال!
ما به ارمغان آورده اید؟! که لبه آستین دکمه سردست لباس تان، مخفف نام و نام خانوادگی تان را درج کنید و کمی هم لاتین نمایی و تمام؟! جناب دولت! عالیجناب مجریه! به خداوندی خدا، زیبنده نیست که در دولت شما، این همه تدبیر و صدالبته انصاف، تعطیل باشد! نه! این بدهی دولت شما به شخص نجفی نیست؛ بلکه به چشم و ریه و جان همه شهر و همه شهروندان است! کاش دفعه بعد که استراو را دیدید، از مستر جک بپرسید؛ نحوه تعامل ...
همه از چشم پاکی رسول می گفتند
خلیلی رفته بودم از ته دل به ایشان گفتم همه روی رفاقت شما حساب می کنند این رفاقت را یک طوری به من ثابت کن تا این گره باز شود. به چهار روز نکشید که همه مشکلات حل شد و حتی اجازه دادند که برای معرفی همه شهدای مدافع حرم فعالیت کنم. شهادت شهید مسیب زاده اتفاق تلخ کتاب رسول نویسنده کتاب شهدای مدافع حرم با اشاره به تلخ ترین اتفاق حین نوشتن کتاب تصریح کرد: آقایی به نام موسوی برای پیدا ...
مکتب نجف اشرف؛ نگاهی از بیرون
... در شعبان المعظم گذشته فرصتی برای زیارت مجدد از عتبات عالیات و دیدار با علمای کبار فراهم شد. اولین بار سال 2003 چند ماه پس از سقوط صدام توفیق زیارت یافته بودم و حالا پس از 14 سال برای پنجمین بار بود که به این سعادت نائل می شدم. پس از زیارت، آنچه بیش از همه توجه مرا به خود جلب می کرد تغییرات ظاهری و توسعه و امثال آن نبود، چه اینکه که سالها جنگ داخلی و حجم تخریب های به جا مانده از ظهور و سقوط ...
سخنرانی ویژه آیت الله خامنه ای بدون حفاظت در میان کُردهای مسلح
اگرچه تنها 3 سال در این مقام خدمت کرد اما برای همیشه در قلب افسران این نیرو ماندگار شد. اینکه چرا هنوز بعد از 23 سال، همه در نیروی زمینی از دادبین به نیکی یاد می کنند را از خود او در جریان مصاحبه پرسیدیم؛ مصاحبه ای که متن آن را در ادامه خواهید خواند. این گفتگوی خبرنگاران دفاعی خبرگزاری فارس، با تیمسار احمد دادبین است. ** شیخ حسین و شیخ احمد * شما از افسران ...
واکنش سید احمد خمینی پس از انتخاب آیت الله خامنه ای در مجلس خبرگان
...، 8 سال امتحان حسینی، یک روز امتحان حسنی. امام در چهره حسینی 8 سال گفت تا آخرین نفر، تا آخرین نفس، تا آخرین منزل، تا آخرین قطره خون یک روز یک دفعه اعلام کرد "ما با صدام صلح کردیم. ما قطعنامه را قبول کردیم. صلح ما هم تاکتیکی نیست. من گفته بودم آخرین نفر، آخرین نفس، خودم می گویم مسئولیت آن را به عهده می گیرم و این جام کشنده تر از زهر را سر می کشم، من با صدام صلح می کنم" یعنی من امروز در چهره حسنی ...
دو راهی بخشش یا بی تفاوتی
ما پیشنهاد بدهد که می توانید اعضای او را اهداء کنید ما خودمان به تیم پزشکی پیشنهاد کردیم که اعضای بدن فرزندمان را به بیماران نیازمند اهداء می کنیم. پدر افشین که خود رزمنده سال های عشق و حماسه و هشت سال دفاع مقدس است و شاهد به شهادت رسیدن بسیاری از همرزمان خود است، می گوید: جوانان ما در هشت سال دفاع مقدس با خون خود ایثار کردند و حالا اهداء کنندگان عضو نیز در زمره همان شهیدان هستند که با اهدای ...
شهید حسین رشیدی پیکام: امام(ره) را سرمشق خود قرار دهید
تان کرد حتما شیطان را با خواندن قرآن از خود برانید و تا جان در بدن دارید علیه دشمنان اسلام بجنگید زیرا پیروزی از آن ماست چراکه وعده قرآن است. در آخر از پدر و مادر عزیزم، این عزیزان جانم که با زحمات فراوان و رنج های زیاد مرا بزرگ کرده اند و بچه های عاشق حسین(ع) به جامعه تحویل دادند تشکر می کنم. عزیزان جانم از خدا برایتان صبر آرزو می کنم امیدوارم که هر چه زودتر با شهادت مان این انقلاب به پیروزی برسد. در ضمن از تو مادر عزیزم خواهش می کنم همان طور که بارها گفته ام دلم می خواهد مادری شکست ناپذیر و زینب وار داشته باشم، پس زینب وار باش. 11 آبان 61 انتهای پیام/ 89047/ 30 ...
مهدی هاشمی نسب: به خاطر رفتن از پرسپولیس به استقلال مادرم کتک خورد
می گویید هاشمی نسب خربزه می خورد، پای لرزش هم می نشیند؟ آره من خربزه را با جان و دل (رفتن به استقلال) خوردم، پای تب و لرز آن هم ایستادم ولی خب دی سال 79 دیدید که با یک پنی سیلین جلوی تب و لرز خودم را دقیقه 85 گرفتم. اشتباه از من نبود، از مدیریتی بود که دل 30 میلیون نفر را شکست. می گویید چرا هاشمی نسب بعد از گل غش کرد، من نمی دانم مادر برای بقیه چقدر عزیز است ولی برای من ارزشمندتر از تمام دنیا و ...
با دعوای بچه ها چه کنیم؟
پشت بازی می کرد، پس من گفتم : پنی، تو هنوز داری با لاک پشت بازی می کنی. دوباره 30 ثانیه سکوت حکمفرما شد و سپس پنی شروع کرد لاک پشت رو توی دهانش کردن و لوسی دوباره عصبانی شد و با صدای بلند گفت : پنی، لاک پشت رو نخور! بعد من گفتم: لوسی، تو نمی خوای پنی لاک پشت رو بخوره. او با لحن آرومتری جواب داد : نه. و بعد از مدتی اضافه کرد: فقط داشتم وانمود می کردم. دوباره حدود 30 ثانیه همه ساکت شدند و دوباره لوسی گفت : پنی، لاک پشته رو بده به من دیگه ! من به عقب نگاه کردم و مطمئنا لوسی لاک پشت رو گرفته بود و اوضاع کاملا آرام بود. ...
بروت ماچک: ستاره اروپا با دیگران برای من فرقی ندارد، با همه مثل هم رفتار می کنم
. به هر حال حرفه ای تر شدن برخی از آنها و حتی تفاوت فنی شان نسبت به قبل کاملا واضح است. آنها قبلا هم حرفه ای بودند و ممکن است حالا کمی بهتر شده باشند.به همین دلیل بازیکنانی که فرصت لژیونر شدن نداشتند آنها را دنبال می کنند و مثل الگو می بینند.به نظر من همه چیز در تیم نرمال و عادی است.اختلاف سطح زیادی نداریم که مشکل ساز باشد. پس معتقد هستید همه چیز مثل همان روزی است ...
فراموشخانه بم
خواب خانه خودتان نماندید؟ نه؛ مادرم خیلی وحشت کرده بود و گفت برویم خانه ما که یک طبقه است و ممکن است اگر زلزله بیاید، آسیبی نبیند. ما هم متاسفانه قبول کردیم و شب رفتیم آن جا خوابیدیم. همه افرادی که آن شب میهمان من بودند، غیر از من و پدرم، در زلزله فوت کردند. دقیقا چه کسانی بودند؟ برادرم و همسرش، برادر مجردم، همسر و دخترم، مادرم، خاله و دخترخاله ام. پیداست که هنوز ...
تقلا برای زنده ماندن
. اذیت و آزار زنان روهینگیایی در کمپ ها ادامه دارد پدر رحیمه هیچ گاه چشم از دخترش برنمی داشت. رحیمه و خواهرش بسیار جوان و زیبا بودند و خیلی به مردان روستای شان در غرب میانمار اعتماد می کردند. رحیمه 15ساله که مسلمان روهینگیایی ا ست می گوید: اگر ما به تنهایی از خانه بیرون می رفتیم، پدرم بشدت با ما یا مادرم برخورد می کرد. او دایما می گفت که مردان بدی در بیرون حضور دارند و کارش فقط این ...
برادر، خانه احسان شما آباد
...، ازجمله در روایت سردرگمی اش در مراغه. مردی او را در مسجد مراغه می بیند که غریبانه در کنجی نشسته است و نان می خورد. مرد جلو می آید و مسافر غریب را به خانه اش فرامی خواند. حاج سیاح، روایت این یاریگری را این چنین بازمی گوید برخاست و رفت یک دست لباس پاک برایم آورد[.] قبول ننمودم[.] هر چه اصرار کرد نپذیرفتم و گفتم همین لباس من است عوض نمی کنم مگر به منزل. پرسید: منزل کجاست؟ گفتم: نمی دانم. گفت: پس ...
قصه قدیمی کودکانه، زنان کوچک
جو گفت: قبل از اینکه پایم پیچ بخورد به من خیلی خوش گذشت. حتی دوست سالی، آنی موفت از من دعوت کرد که فصل بهار با سالی، یک هفته ای بروم پیششان. اگر مادر اجازه بدهد خیلی عالی می شود! آنها وارد خانه شان شدند که ناگهان خواهرهای کوچکشان با شب کلاه هایشان جلوی آن دو ظاهر شدند و گفتند: یالا تعریف کنید! یالا تعریف کنید! 4-روز بعد، روز کار بود و همه بدعنق بودند. جو گفت: آه کاش همیشه کریسمس بود! مگ گفت ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (604)
، همبازی ها در جامِ سالِ هزار و نهصد و نود و شش میلادی با قوطی هایِ باز شده کوکاکولایِ همیشه اصل و تَگَری در اتوبوسِ حاملِ بازیکنانِ تیمِ ملی فوتبالِ ایران: علی دایی با تیشرتِ "لوس آنجِلِس لِیکرز" و با یک خنده هالیودی رو به دوربین ژست گرفته است، سبیل هایش هنوز نرم و نازک مانده و خوب سبز نشده است، از آن هایی بوده که پدرشان با تیغ زدنِ سبیل هایشان مشکل داشته و اجازه صاف کردنِ پشت لب را به پسرش نداده ...
از قافله جامانده ام
عموهایم که در جبهه حضور داشتند، بالای سرم بودند. به دلیل وضعیت نامناسب جسمی که داشتم، من را به تهران انتقال دادند و آنجا بود که به پدر و مادرم خبر داده و آنها به ملاقاتم آمدند. در بیمارستان تهران به دلیل جراحات زیادی که به پای چپم وارد شده بود، آن را از لگن قطع کردند. خردادماه سال 1360 خورشیدی با سردار شهید سیدعبدالرسول معصومی سپاه پاسداران مشکان را راه اندازی کردیم. 3 ماه آنجا بودیم و بعد به ...