سایر منابع:
سایر خبرها
دانشجوی پسر با نیت شومی لباس زنانه پوشید اما!
خیابان و یا در مجالس مهمانی Party به زنان یا دختران چشم دوخته ای تو را با کمربند کبود خواهد کرد. این حرف ها همواره آویزه گوشم بود و از ترس این که مبادا پدرم مرا در کنار دختری ببیند حتی جرات بازی کردن با خواهرم را نداشتم. اگرچه در خانه ما از ویدئو و یا ماهواره خبری نبود اما مادرم اجازه دیدن فیلم های خارجی را نیز به ما نمی داد. وقتی بزرگ تر شدم این شرایط سخت تر هم شد به طوری که همواره تحت نظر بودم و ...
عروسک گردان لقمه کیست؟
های دیگر آمده بودند. حتی در آن زمان یادم هست که یکی از بچه های سال بالایی به ما گفت که از این تعداد فقط 5 نفر موفق می شوند و اگر علاقه دارید واقعا کار کنید! به همین دلیل از همان زمان کارم را شروع کردم و وارد گروه های مختلف شدم و سختی کشیدم، تا جایی که مثلا 6 ماه خانه نرفتم و خوابگاه می ماندم که به تمرین های تئاتر برسم. و ناگهان عروسک وارد زندگی من شد! زمانیکه در قوچان بودم، همیشه ...
محاکمه پسر 16 ساله به خاطر قتل پدر و مادرش +عکس
موضوع سبب شد تا خانواده ام از من بخواهند رابطه ام را با مهدی قطع کنم. البته مهدی مشکل دیگری هم داشت و آن اینکه مدام با پدر و مادرش دعوا داشت. او خیلی وقت ها از پدرش کتک می خورد و در این باره با من درد و دل می کرد. با این وجود من ترجیح دادم به جای گوش دادن به حرف پدر و مادرم دوستی ام را با مهدی ادامه بدهم. یک روز که به خانه مهدی رفته بودم مادرم با خانه آنها تماس گرفت و به مادر مهدی گفت که ...
بردنِ حس به درونِ واژه ها
پیوند دارد. صحبت درباره کَره باتلاقی برایمان آشنا بود، کَره ای که سال ها زیر تورب، تازه می ماند. [تورپ (peat)، مواد گیاهی نیمه تجزیه شده در اثر آب، که در زمین های باتلاقی یافت می شود و در بستانکاری یا برای سوخت به کار می رود.] بعدها زمانی که به مدرسه می رفتم، اسکلت گوزنی از باتلاق نزدیک بیرون کشیده شده بود و عکس چند تن از همسایگان ما در حال زل زدن به شاخ هایش در روزنامه چاپ شده بود. به این طریق تصور ...
روایت زندگی داستان نویس “بی نگاه” اصفهانی؛ هیچ کس حمایتم نمی کند
سالها سوی چشمهایش را هنوز از دست نداده بود. به سبب نسبت فامیلی پدر و مادر بینایی اش را آهسته آهسته از دست داد. ابتدا چشمهایش کم سو گردید، روزانه که می گذشت این کم سویی زیادتر و زیادتر می شد تا اینکه 10 سال پیش در سن 27 سالگی بینایی اش را کاملأ از دست داد. بعد از نابینا شدن، دنیا مشابه چشمها برایش تیره و تار گردید. روزهای بسیار دشواری را گذراند. تحمل اینکه دیگر هرگز زیبایی های دنیا را ...
رعنا قصه ای چالش برانگیز داشت
نقش پوریا در سریال رعنا چه ویژگی هایی داشت که شما را برای پذیرش آن ترغیب کرد؟ وقتی آقای میرباقری این نقش را به من پیشنهاد کردند، به نظرم آمد که این سریال از جهات گوناگون تازه است. این اولین باری بود که پس از انقلاب می دیدیم یک دختر به ازدواج اجباری تن نمی دهد و به دلیل تفاوت های اخلاقی و روحی از نامزدش جدا و عاشق یک هنرمند می شود. برایم جالب بود که چگونه با تمام علاقه ای که پسر به نامزدش دارد، نامزدش این رابطه را به دلیل تفاوت نگاه و اختلاف فرهنگی ترک می کند. همچ ...
از بی خوابی های شبانه تا لحظات ناب عاشقی/ از کودکی عاشق پرستاری بودم
کنون در وجود او نهادینه شده است و اکنون نیز در حرفه پرستاری به فعالیت خود ادامه می دهد. فاطمه چاووشی می گوید: از کودکی عاشق پرستاری بودم و اطرافیانم مرا تشویق می کردند که وارد این حرفه شوم همیشه در کودکی لباس پرستاری و دکتری به تن می کردم و مشغول بازی می شدم علاوه بر عشق کودکانه به پرستاری مادرم بسیار در این کار مشوقم بود، اطرافیان به منزل ما می آمدند و می گفتند که رشته پرستاری را انتخاب ...
نجات به جای حبس
نمک و غیره مخلوط کرده بودم. برای همین مقدارش بیشتر شده بود. چند وقت بود که اعتیاد پیدا کردی؟ وقتی دستگیر شدم، تازه 4 ماه بود که به شیشه اعتیاد پیدا کرده بودم، ولی اعتیادم خیلی شدید بود و مرتب به دنبال مواد بودم. تمام زندگی ام شده بود مواد. چرا معتاد شدی؟ زندگی ام خیلی سخت بود. کارگر ساختمانی بودم و دستمزدم پایین بود. از طرفی مادرم مریض بود و باید هزینه درمان او را ...
جای سوخته ها سبز می شود
.... دستور داشت که مرا به خانه اربابش که نزدیک مدرسه بود ببرد. او در خانه خان با تصویری روبه رو می شود که تنها یک کودک ایل ارزش آن را درمی یافته است؛ کلانتر دره شوری به همراه میهمانانی، همگی از کلانتران ایل قشقایی میزبان پرجلال و نامدار، برخلاف معمول و انتظار، به احترام من که کودک یازده ساله ای بودم از جا برخاست و با لحنی مهربان از همه میهمانان خواست که از جا برخیزند و آن گاه گفت: به اولین بچه ...
ماهیان جنوب آب شدند
، دریغ از پارسال. داستان ما هم همین طور شده. آبا و اجداد ما 700 سال صید کردند، اما به آینده هم فکر می کردند. آن سوی اسکله، صیاد قدیمی قایق را با جوهر نمک از جلبک پاک می کند. چند سالی است خودش را بازنشسته کرده. قبلا حرمت داشت دریا. هر چیزی که زیاد استفاده می کنی و ترمیم نداشته باشد، به این جا می رسد. پدرم می گفت قبلا که مردم برای خرید می رفتند یک مشت مثلا برنج یا گندم یا هر چه، برمی داشتند و از ...
اعتراف وحشتناک پسر 17 ساله تهرانی به قتل پدر و مادرش
عصر دوازدهم شهریور ماه سال 95پسر 17ساله ای به نام محمد که همراه خواهرش از گردش به خانه برگشته بود با پلیس Police پردیس گرفت و از مرگ مشکوک پدر و مادرش خبر داد. وی به ماموران گفت: من و خواهرم صبح زود از خانه بیرون رفتیم اما وقتی برگشتیم متوجه بوی شدید گاز شدیم. پدر و مادرم به خاطر نشست گاز فوت شده اند. بررسی های اولیه نشان می داد این زن و مرد به خاطرپارگی شیلنگ گاز آشپزخانه جان سپرده ...
بازگشت به خانه پس از 40 سال +تصاویر
دیدارش بروم که مادرم را پیدا کردم. مادر وانس ، لو تی آن 64 ساله در طول جنگ بیمار شده و جدا از خانواده اش در بیمارستان تحت درمان بود. او هنگامی به خانه باز گشته است که دیگر اثری از شوهر و فرزند خردسالش وجود نداشت. --- --- --- --- --- --- کلمات کلیدی بازگشت نزد مادر پسر ویتنامی جنگ ویتنام آمریکا ملاقات مادر پس از 40 سال ...
همسرم عاشق شهادت بود/ همسرم به بهانه درمان کمرش از ما جدا شد/ علیرضا در شب آرزوها به آرزویش رسید
ها به راحتی می خوابم. وی ویژگی خاص اخلاقی همسرش را احترام به پدر و مادر دانست و گفت: او به حدی به مادرش احترام می گذاشت که انگار دارد مادرش را می پرستد و معتقد بود همه توفیقات دنیوی و اخروی با محبت و احترام به پدر و مادر محقق می شود. همسر شهید مدافع حرم علیرضا صفرپور با تاکید بر اینکه علیرضا عاشق شهادت بود و همواره از خدا آرزوی شهادت می کرد، ادامه داد: خداوند متعال نیز در شب لیله الرغائب تنها چند ساعت پس از آرزوی شهادت توسط علیرضا او را به نزد خود برد تا روزی جاودانه بدهد. انتهای پیام/ ...
اعترافات نیلوفر 18 ساله در باند فحشای بابا ؛ همه رابطه هایم قانونی بود نه نامشروع
...> پدرم اعتیاد داشت. وقتی مواد به او نمی رسید، مانند دیوانه ها می شد و هرچه به دستش می رسید می شکست. نه ساله بودم و همیشه می ترسیدم نکند پدرم بلایی سر من و مادرم بیاورد. دعواهای آنان تمامی نداشت. هر روزِ زندگی مان شده بود جروبحث کردن های مادر و پدرم. پدرم بیکار بود. مادرم هم به من توجه نمی کرد تا اینکه آن ها از همدیگر جدا شدند. پدر و مادرم پس از طلاق، مرا بین همدیگر پاس کاری می کردند ...
عیادت از جانبازان وبازدید از گلزار شهدا ممنوع است؟!
که بودم، گاهی اوقات به ویژه در زمستان ها، برق خانه یمان می رفت، آن وقت ها مانند امروز وسایلی روشنایی مدرن نبود، پدرم، چراغ علاءالدین را روشن می کرد و خود در تاریکی گوشه ای از خانه می نشست، تا من و دیگر خواهر و برادرهایم دور چراغ جمع شویم و تاریکی را کمتر احساس کنیم، من از تاریکی می ترسیدم، خواهرم مرا در آغوش گرفته و قصه پیامبران را تعریف می کرد، آنقدر زیبا از مهربانی و عطوف پیامبران و ائمه می گفت ...
حامد آهنگرانِ جبهه های سوریه بود + عکس
وقت مصاحبه را با خانم یعقوبی همسر شهید هماهنگ کردیم خواستم زمانی باشد که هم ایشان و فاطمه خانم دختر هفت ساله شهید حضور داشته باشند. عصر روز شنبه 30 دیماه در مقابله منزل شهید حاضر شدیم بر روی آیفون نوشته شده بود منزل بافنده مطمئن شدیم که آدرس را درست آمدیم بعد از صدای زنگ صدای فاطمه خانم را شنیدیم که ما را تعارف به داخل شدن کرد. خانه ای کوچک اما گرم و دلنشین و عکس قاب گرفته ...
خطابه حضرت زینب(س) افکار خفته مردم شام را بیدار کرد
...: این چه کاری بوده است که با خانواده و فرزندان و عزیزان من انجام داده اید؟ برخی آغشته به خون و بعضی اسیرند. پاداش من که نیک خواه شما بودم این نبود. وی ادامه داد: راوی گوید: مردم را حیران دیدم که دستها را به دندان می گزیدند، پیرمردی در کنار من بود، می گریست و محاسنش از اشک چشمش تر شده بود و دست سوی آسمان برداشته، می گفت: پدر و مادرم فدای ایشان باد، سال خوردگان ایشان بهترین سال ...
شهیدی که 2 بار به شهادت رسید
به گزارش دولت بهار، در یکی از روزهای پاییزی بر حسب اتفاق همسفر خواهر شهید اسماعیلی از شهدای دفاع مقدس شدم. در میان همکلامی مان ایشان از شهیدی سخن به میان آورد که دو بار به شهادت رسیده بود! نام آن شهید مهدی رحیمی بود که دو برادر دیگرش نیز در دفاع مقدس به شهادت رسیده اند. کنجکاو شدم تا خانواده رحیمی را پیدا کنم و عاقبت با هماهنگی آقای خسروی که از جانبازان جنگ است توانستم با خیرالنساء نظریان مادر و ...
ماجرای حضور مسلحانه رئیس یک صندوق در بانک مرکزی/درخواست از رئیس دولت اصلاحات برای تذکر به دولت/دلار را ...
تحولات در گذر است و خبر هیچ گاه متوقف نخواهد شد؛ خبر هایی رسمی و گاه غیر رسمی؛ خبر هایی که مورد توجه قرار می گیرد یا ممکن است همه به راحتی از کنار آن بگذرند. رسانه های خبری هر یک به فراخور وابستگی جناحی خود، خبر هایی را برجسته می کنند و در مواردی هم از کنار آن می گذرند. اگر خبر به ما هو خبر موضوعیت داشته باشد، وابستگی جناحی نباید در کمرنگ و پر رنگ منتقل کردن آن تأثیری داشته باشد. رصد خانه تابناک ، جایی است ...
می گفت شب عملیات شب عروسی من است
...، می روم. نهیه فتاحی همسر شهید دخترمان را با خودش به جبهه می برد سال 1361 با ابراهیم ازدواج کردم. ایشان علاقه زیادی به پدر و مادرش داشت و اوایل پیش آنها زندگی می کردیم. ابراهیم رزمنده ای به تمام معنا بود. روزی به من خبر دادند که زخمی شده است. به بیمارستان رفتم و دیدم از ناحیه پا زخمی شده است. من را که دید گفت: چیزیم نشده، شما چرا اینجا آمده اید؟ به خانه برگردید، چند روز دیگر می ...
شهدا رفتند تا نام ایران، حرمت وطن و حجاب حفظ شود
پسر را با پول کارگری بزرگ کردم و خیلی سختی در زندگی کشیدیم. پدر شهید محمد معافی ادامه داد: محمد رفت تا نام ایران و حرمت وطن و حجاب حفظ شود و ذره ای به ایران اسلامی خدشه وارد نشود. در ادامه همین مراسم باشکوه مادر شهید معافی هم اظهار داشت: محمد من شهادت را قبول کرد و خدا هم ایشان را برای شهادت پذیرفت و من از او راضی هستم و اگر از خصلت های خوب شهید معافی صحبت کنم باید یک کتاب نوشته شود و من افتخار می کنم که چنین پسری دارم و من از خدا برای شهادت محمد تشکر می کنم و این شهید امانتی از خداوند نزد من بود و امانت دار بودم./969/د 102/ب1 منبع: تسنیم ...
سرعت مجاز در بزرگراه تربیت
. مادر می گفت که خدا دوباره فرزندش را به او بخشیده است و بعد از گذشت یک سال الان در این شرایط است. با حس کنجکاوی زیادی که داشتم نتوانستم بیشتر تحمل کنم و شروع کردم به سؤال کردن و شرح ماوقع را از زبان مادر شنیدن. پسر جوان که 19 سال هم بیشتر سن ندارد به همراه دوست خود ساعت 11 شب در یکی بزرگراه های تهران با سرعت 180 کیلومتر در ساعت در حال رانندگی بوده است که به علت پیچ و کنترل نکردن ماشین، تصادف ...
دولت از افزایش قیمت ارز نفعی نمی برد/ مجلس آن قدر به بودجه شورای نگهبان اضافه کند تا از پول توجیبی ...
محمدباقر نوبخت نشست خبری هفتگی سخنگوی دولت با اشاره به برگزاری این جلسه در مجلس شورای اسلامی اعلام کرد: تلاش شد بودجه سال 97 متفاوت از بودجه های سنواتی و توام با نوآوری باشد و نخستین تحول در این بودجه اصلاح ساختار و تدوین بودجه بود. وی با اشاره به تجربه چند دوره حضور خود در مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: از سال 80 که نماینده بودم بحث هایی درمورد بودجه ریزی عملیاتی مطرح بود و این در ...
درخواست کمک دختر 18 ساله گیلانی از مردم
شده است یعنی چه؟ اما بابا جون، حالا دختر شش ساله ات قد کشیده و آنقدر بزرگ شده که هرشب دراوج تنهایی با چشم های خیس سربربالش می گذارد. دلم برای بوی دست های مامان هم حسابی تنگ شده. هرچند وقتی تو را به زندان Prison بردند اوهم طلاق غیابی گرفت و رفت پی زندگی اش. و من ازهمه رفتن ها فهمیدم که چقدر تنهایم. دخترکان هم سال من با صدای بلند می خندند و چشمانشان از شادی برق می زند. اما دیوار رؤیاهایم پر ...
روایتی از مدافع حرم که با دعای همسرش شهید شد
هم در خانه اش امضا گرفت. به همین سادگی. اگر انتخاب بود و اگر قسمت بود٬ یک سعادت بود. در تاریخ 79/7/2 عقد کردیم که با عید غدیر هم زمان شده بود. بهمن 81 هم عروسی گرفتیم. تا خرداد ماه منزل مادر شوهرم بودم تا اینکه به بجنورد نقل مکان کردیم. پنج سال بچه دار نشدیم. خودم به بچه علاقه نداشتم ولی ایشان دوست داشتند. اصرار نمی کرد و سخت هم نمی گرفت که بچه دار شویم. بعد از 6 سال حامد به دنیا آمد ...
محمدتقی شهید شد و همسرش "پرستار" بچه ها
: اردیبهشت سال95 ٬ یعنی سه چهار ماه بعد از شهادت محمد تقی٬ گفتند می خواهیم شما را به سوریه ببریم. از سفرهایی بود که آدم می گوید هرطور شده بروم که معلوم نیست دوباره روزی بشود یا نه؟! من و بچه ها همراه برادرم و پدر و مادر شهید بودیم. علی هنوز راه نمی رفت. حس خوبی داشتم که در جایی قدم می گذاشتم که شهید هم آن جا بوده است. از ابتدا آرام بودم در سوریه هم همین طور. حامد هم می دانست که کجا آمده ...
کشف اختلاس بانکی در روانسر/ شلاق و زندان تاوان تجاوز به دختر دانشجو/ ربودن خانم مهندس برای خواستگاری
.... متهم گفت: این دختر به من گفته بود پدر و مادر ندارد و تنها زندگی می کند و من هم برای اینکه او از تنهایی و بی کسی بیرون بیاید با او رابطه داشتم، بعد از مدتی من را به خانه اش دعوت کرد و با هم رابطه داشتیم؛ وقتی رابطه ام را با او قطع کردم از من شکایت کرد. با توجه به اینکه پزشکی قانونی نیز تأیید کرده بود دختر جوان مورد آزار قرار گرفته است، پرونده تکمیل و برای رسیدگی آماده شد. در جلسه ...
شهیدی که پس از شهادت به شمال سفر کرد/ خواب مادر تعبیر شد
به شمال را داشت، اما این اجازه را به او ندادم. زمانی که محمود به سربازی برگشت، دو هفته بعد خبر شهادتش را از همسایه ها شنیدم؛ چراکه همسایه ها در جایی خوانده بودند که محمود شهید شده است. وی ادامه داد: زمانی که از بنیاد شهید رسما خبر شهادت محمود به ما رسید، همان شب پدر محمود رفت و همه مدارک را از جیب محمود برداشت و به خانه آورد و صبح زمانی که من برای دیدن پیکر پسرم رفتم، متوجه شدم که پیکر ...
منوچهر اسماعیلی به روایت منوچهر اسماعیلی
احساس و فهم و شعور را نمی توان گرفت. جامانده از صحبت های منوچهر اسماعیلی * بعد از چند سال که در این کار بودم، مرحوم پدرم متوجه شد که تقریبا ترسش برای ورودم به هنر افراطی بوده است. *در دوره ای زمان تحصیل در دبیرستان به خاطر ماموریت پدرم در اهواز زندگی می کردیم و در آنجا کار پلاکارد نویسی فیلم را می کردم و ماهی 60 تومان حقوق می گرفتم. * شاید اولین کاری که از ...
شلاق و زندان برای تجاوز به دختر دانشجو/دادگاه پذیرفت که تجاوز به عنف صورت نگرفته و دختر راضی بوده
که در اینستاگرام داشت خیلی فرق می کرد و من نمی خواستم به این رابطه ادامه دهم تا اینکه یک روز به من گفت می خواهد مرا ببیند. آدرس خانه ام را ندادم اما نمی دانم از کجا پیدا کرد و به خانه ام آمد و من را مورد آزار قرار داد و فرار کرد. بعد از آن چندبار با او تماس گرفتم دیگر تلفنش را جواب نداد و من هم شکایت کردم. بعد از گفته های دختر جوان، متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام تجاوز به عنف را رد ...