سایر منابع:
سایر خبرها
آیت الله عبودیت درگذشت
اصلاً ما از تو شکآیت می کنیم. گفتم برای چی؟ پا گفت: ما را سالم تحویل تو داده اند که درست استفاده کنی. خرابمان کردی... ما شکآیت می کنیم. دیدم بد شد. من می خواستم شکآیت کنم حالا شده ام مجرم. به پا گفتم بیا مصالحه کنیم. نه من شکآیت می کنم نه شما. گفتند ما مجبوریم. اگر قاضی از ما پرسید ما همه چیز را اعتراف می کنیم. دیدم حق با آنهاست. رفتم سراغ صاحبشان گفتم خدایا یک کاری کن وقتی ازشان سؤال می کنی، یادشان ...
دختر 18 ساله به رابطه شیطانی با مردان غریبه اعتراف کرد
روزانه اش می گردد. - مادر و پدرت کی جدا شدند؟ سال 87 . - علتش چه بود؟ پدرم اعتیاد داشت. وقتی مواد به او نمی رسید، مانند دیوانه ها می شد و هرچه به دستش می رسید می شکست. نه ساله بودم و همیشه می ترسیدم نکند پدرم بلایی سر من و مادرم بیاورد. دعواهای آنان تمامی نداشت. هر روزِ زندگی مان شده بود جروبحث کردن های مادر و پدرم. پدرم بیکار بود. مادرم هم به من توجه نمی کرد تا اینکه آن ها از ...
نوجوان تهرانی والدینش را به طور وحشیانه ای کشت
. مهدی با حرف هایش مرا تحریک کرد تا نقشه را بار دیگر عملی کنیم. یک هفته بعد قرص خواب آور تهیه کردیم و من آن را داخل آبمیوه ریختم. مادرم در خانه تنها بود که با مهدی تماس گرفتم. وقتی مهدی به خانه مان آمد مادرم تحت تاثیر خوردن آبمیوه مسموم به خواب رفته بود.ما با هم او را با یک شال خفه کردیم و جنازه اش را به اتاق طبقه بالا بردیم. محمد گفت: آن روز پدرم به خاطر اینکه دست همکارش زیر دستگاه پرس ...
جشن تولد مرگ روی آب
بسته بودند، با هم قرار گذاشته بودند، اگر بچه شان دختر بود، اسمش را بگذارند طلا و اگر هم پسر بود، آرسن : میلاد گفت اسمش را بگذاریم آرسن من هم موافقت کردم و نام پسرمان شد آرسن آروی. همه چیز به خوبی جلوی چشم های نیلوفر حرکت می کرد. برای پسرشان لباس و کفش و اسباب بازی می خرید و هر بار که با میلاد صحبت می کرد، تک تکشان را نشانش می داد و دلشان غنج می رفت؛ برای آوای گریه ها و خنده ها و قرار و بی قراری ...
بردنِ حس به درونِ واژه ها
..., turf-sod and rods ... of willow (سار گالی-پایی می کند [بر سقف گالی پوش نشسته است] و پرستوی نامنتظر یک راست به گلین- لانه می چپد، شاه تیر خانه- تکیه گاه [یکی از تیرهای اصلی که بار سقف را حمل می کند، بر دیوارهای اصلی تکیه دارد و در نمای خانه دیده می شود.] بر فراز تارعنکبوت های خشک غبار- مست، همچون صدای خنده شبح بام باتلاق- بلوط، تورب- تکه و ترکه های بید...) و بعد heaven ...
اعترافات نیلوفر 18 ساله در باند فحشای بابا ؛ همه رابطه هایم قانونی بود نه نامشروع
...> پدرم اعتیاد داشت. وقتی مواد به او نمی رسید، مانند دیوانه ها می شد و هرچه به دستش می رسید می شکست. نه ساله بودم و همیشه می ترسیدم نکند پدرم بلایی سر من و مادرم بیاورد. دعواهای آنان تمامی نداشت. هر روزِ زندگی مان شده بود جروبحث کردن های مادر و پدرم. پدرم بیکار بود. مادرم هم به من توجه نمی کرد تا اینکه آن ها از همدیگر جدا شدند. پدر و مادرم پس از طلاق، مرا بین همدیگر پاس کاری می کردند ...
خطابه حضرت زینب(س) افکار خفته مردم شام را بیدار کرد
بزرگ و عالی است که وقتی که دشمن را تحت تأثیر خود قرار داده؛ اما چون امام زمانش و ولی خدا فرمان به سکوت می دهد و خاموش بودن می دهد این بانوی بزرگوار خاموش می شود و عقیله بنی هاشم فرمان امام را اطاعت می کند. وی ادامه داد: در بعد از ظهر روز عاشورا هنگامی که خیام را آتش زدند، این بانوی بزرگوار و عقیله بنی هاشم خود را با عجله خدمت امام زین العابدین رساند و کسب تکلیف کرد که زنان چه کنند؟ آیا ...
لیسانسه ها نمی گرفت دیگر سریال نمی ساختم/ مدیری را عجیب و غریب دوست دارم
علاقه مند شدم و بعد از آن متداول بود که همه به تحصیلات تکمیلی روی می آوردند و من فکر کردم که شیمی تجزیه و شیمی عالی سخت است و احتمال قبولی ام سخت به نظر می رسید آلودگی و حفاظت محیط زیست دریا را خواندم ولی در همه این سالها به ادبیات علاقه داشتم. *و در نهایت هم به سمت ادبیات روی آوردید؟ -دلم می خواست یک روزی رمان نویس شوم. بعد از آن فکر کردم حالا که وارد زندگی شده ام چگونه می ...
روایتی از مدافع حرم که با دعای همسرش شهید شد
....گفتند محمدتقی به خواستگاری آمده. او پسر خوبی است و ما هم موافقیم. اگر سکوت می کردیم می گفتند موافق است و اگر اعتراض می کردیم هم که مخالف بودیم (با خنده). من 16 سال و محمدتقی19 سال داشت. مادرم می گفت چون دایی من(پدر محمدتقی) جانباز است٬ دوست ندارم دلش را بشکنم و پسرش هم پسر خوبی است. من هم رضایت داشتم. پدربزرگم بعد از دو روز آمد و برگه ای را آورد تا من امضا کنم و عقدنامه را خواند. از شهید ...
گزارش برنامه نود؛ طارمی: به خاطر اشک های مادرم!
باشگاه قرارداد بستم، اشتباه بچه گانه ای انجام دادم، گفت: در آن زمان، وکیلم با من تماس گرفت و گفت در ایران جو بدی است و تماشاگران علیه تو شده اند اما من گفتم هدفم رفتن به فوتبال اروپا بود و حرکت خاصی انجام ندادم. او یادآور شد: اشتباهم این بود که باشگاه بزرگ پرسپولیس را رها کردم؛ تیم می خواست بعد از 10 فصل قهرمان شود و به این موضوع فکر کردم؛ هوایی شدم که به ترکیه رفتم ولی بعد به وکیلم زنگ زدم ...
نمایندگان در سوگ سانچی و بازخوانی جعبه سیاه/ آیا جرائم دیرکرد وام های صنعتگران بخشوده می شود؟ / انتقاد ...
.... فرصت تنفس برای بازپرداخت بدهی،استمهال و بخشودگی 6 درصد جرائم اعمال شده برای معوقات بانکی به همراه فرصت بلند مدت برای بازپرداخت دیون از جمله راهکاهایی بود که برای نجات صنعت از وضعیت پیش آمده مطرح شد. غلامرضا تاجگردون رئیس کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس در صفحه خود در اینستاگرام نوشت: سال هفتاد وقتی که بیست و پنج سالم بود و مدیر کل سیاستهای مالی وزارت اقتصاد بودم یک روز رفتم ...
فضای مجازی پای زندگی را به خانه ما باز کرد
می داند چطور حالش را رو به راه کند. همین طور هم شد، ظهر که به همراه مبینا به خانه مادرم آمدیم حال یگانه بهتر شده بود. ناهار را که خوردیم حوالی ساعت 2 به مادرم گفتم زودتر برویم تا به درس و مشق مبینا برسم و یگانه هم کمی استراحت کند. از خانه ما تا خانه مادرم فاصله زیادی نیست، به همین خاطر من که کیف مبینا و وسایل یگانه در دستم بود جلوتر از یگانه و مبینا وارد کوچه شدم و آنها پشت سر من می آمدند. شاید به ...
افشاگری مهدی طارمی در برنامه 90 +عکس و فیلم
اینکه به دنبال بازی در فوتبال اروپا بودم، کار اشتباهی نبود. مهاجم سابق پرسپولیس با بیان اینکه حدود هشت روز به تمرین ریزه اسپور رفتم اما زمانی که با این باشگاه قرارداد بستم، اشتباه بچه گانه ای انجام دادم، گفت: در آن زمان، وکیلم با من تماس گرفت و گفت در ایران جو بدی است و تماشاگران علیه تو شده اند اما من گفتم هدفم رفتن به فوتبال اروپا بود و حرکت خاصی انجام ندادم. او یادآور شد ...
خدمت خانوادگی در امامزاده سید احمد مرند
...، خادم باید متوجه حال و هوای همه زائران باشد. **چند روز دوری از حرم و دلتنگی وقتی از او می پرسم تاکنون پیش آمده که یک روز یا حتی چند ساعتی، از حرم دور باشید و دلتان برای امامزاده تنگ شده باشد، گوشه چشمانش خیس می شود و در حالی که لبخند به چهره دارد، با صدای لرزان می گوید: قسمت شد به اتفاق خانواده، پنج روز به سفر مشهد مقدس برویم، بعد از بازگشت از زیارت حرم امام رضا (ع)، تا وارد ...
افشاگری طارمی در برنامه 90 +عکس و فیلم
کردم و با این تیم قرارداد بستم، اما هدفم از اینکه به دنبال بازی در فوتبال اروپا بودم، کار اشتباهی نبود. مهاجم سابق پرسپولیس با بیان اینکه حدود هشت روز به تمرین ریزه اسپور رفتم اما زمانی که با این باشگاه قرارداد بستم، اشتباه بچه گانه ای انجام دادم، گفت: در آن زمان، وکیلم با من تماس گرفت و گفت در ایران جو بدی است و تماشاگران علیه تو شده اند اما من گفتم هدفم رفتن به فوتبال اروپا بود و حرکت ...
گاهی به زیارت مزار خودم می روم!
بعضی مواقع با هم در منطقه بودیم. سال 1365 در عملیات مهران، من و محمدعلی در یک منطقه بودیم. شب قبل از عملیات هر دو یک خواب دیدیم! من خواب دیده بودم که پایم مجروح می شود و مفقود می شوم و محمدعلی شهید می شود. جالب است که او هم عین همین خواب را دیده بود. روز بعد که خواب مشترکمان را تعریف کردیم، قرار شد لباس هایمان را با هم عوض کنیم. چون احتمال مفقودی من وجود داشت. به هرحال محمدعلی طبق رؤیای صادقه ای ...
گزارش برنامه نود (96/11/2)؛ طارمی: بخاطر اشک های مادرم!
اشتباهی نبود. مهاجم سابق پرسپولیس با بیان اینکه حدود هشت روز به تمرین ریزه اسپور رفتم اما زمانی که با این باشگاه قرارداد بستم، اشتباه بچه گانه ای انجام دادم، گفت: در آن زمان، وکیلم با من تماس گرفت و گفت در ایران جو بدی است و تماشاگران علیه تو شده اند اما من گفتم هدفم رفتن به فوتبال اروپا بود و حرکت خاصی انجام ندادم. او یادآور شد: اشتباهم این بود که باشگاه بزرگ پرسپولیس را رها کردم ...
سازمان جاسوسی بریتانیا پول هنگفتی برای شبکه سازی "تشیع انگلیسی" خرج کرده است
که جوانی انگلیسی شیعه شده است و مخلص و پاک و فانی در اسلام است. ما قبول کردیم دیداری داشته باشیم. یک بار برای احوالپرسی آمد و بعد از مدتی، گفتند این جوان کار مهمی دارد. با همان دانشجوی ما آمد، گفت من می توانم سلمان رشدی را بکشم چون محل سکونت او را می دانم و کشتن او برای من آسان است. هیچ کسی هم نمی فهمد و من فقط می خواهم اجازه شرعی از شما بگیرم.من گفتم به اینجا نیامده ام که اجازه کشتن بدهم و این کار ...
شوخی رزمندگان زیر آتش خمپاره
. من و حاج علی به سمت خط رفتیم. حاجی پس از احوالپرسی، از اوضاع خط سوال کرد. چند دقیقه ای از رسیدنمان نگذشته بود که شهید سوری به من گفت که پشت بی سیم، برادر فلکی شما را کار دارد. برادر فلکی پشت بی سیم گفت: به سرعت حاجی را به عقب برگردان. اگر مانع شد، به زور وی را برگردان. برای اجرای دستور به سمت حاج علی می رفتم که سوت خمپاره ای را شنیدم. همه نیروها خیز رفتند. لحظاتی بعد صدای ...
خاطره امام خمینی(س) از ایت الله العظمی شیخ عباس قمی
بود با عجله پایین آمد و بعد از آنکه ماشین را براندازی کرد خیلی زود عصبانی و ناراحت به داخل ماشین برگشت و گفت: بله پنچر شد. و آنگاه به صندلی ما که در وسطهای ماشین بود، آمد، به من چون سید بودم حرفی نزد. ولی رو کرد به حاج شیخ عباس قمی(ره ) و گفت: اگر می دانستم تو را اصلاً سوار نمی کردم، از نحسی قدم تو بود که ماشین، ما را در این وسط بیابان خشک و برهوت معطل گذاشت، یااللّه برو پایین ...
عارف؛ شاعری که با نهضت مشروطه خواهی مردم همراه شد
عاقبت وطن پرستی است عارف در سال 1305 به دعوت دوستی به بروجرد رفت تا شرح احوال دوره آزادی خواهی را بنویسد. اما از بروجرد به دنبال مسموم کردن یکی از سگ های وی و شایعاتی مبنی بر دفن جسد سگ در یک امامزاده خارج شد و به اراک پناه برد. در اراک هم او را راحت نگذاشتند. او خود می گوید: بعد می گویند این ننگ [مقصود خود عارف است] بسته نباید در خاک قبر بماند، ای داد، بی داد! حقیقتاً ای ...
نگاهی به روزگار مهندس بازرگان در قامت نماینده مجلس
شعار سال: مذاکرات مجلس آیینه تمام نمای روزگار خود است. شاید با مرور آنها بعد از گذشت نزدیک به 40 سال بهتر بتوان آن دوران را قضاوت کرد. اینکه مخالفان بازرگان چه می گفتند و حرف بازرگان چه بود؟ در آن فضای انقلابی، بازرگان همچنان بر مشی مدارا پیش می رفت و دیگران را هم به مدارا فرامی خواند، اما در آن هیاهو اصلا کسی حرف های بازرگان را شنید؟ دفاع از مسلمانی دوره اول مجلس شورای ملی که بعدها نامش مجلس شورای ا ...
دلار فروش باباته!
شهاب نبوی طنزنویس نزدیک ظهر با صدای زنگ موبایلم بیدار شدم. صاحب آژانس بود. با همان ادبیات قشنگ و منحصر به فردش داشت فحش می داد: لعنت به قبر پدر و مادر من، کدوم گوری هستی؟ من دارم همین جوری کنسلی پشت کنسلی می دم. قبل از آن که بخواهم بگویم مادرم مریض شده و آوردمش بیمارستان، خودش گفت: فقط حرف مفت نزن و اون ننه بدبختت رو نکش. از صدات معلومه تو خونه خوابیدی. خواستم بگویم من که هنوز حرف نزده ...