سایر منابع:
سایر خبرها
"کاسبان تحریم" چگونه معامله می کنند؟
...، و ما با این وجود از اعتماد به آمریکا یا شکستن تابوی مذاکره حرف بزنیم؟! ما به ازا و نتیجه این ذوق زدگی چه خواهد بود؟! همان گونه که اغتشاشگران در میانه فتنه سال 1388 لو دادند انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است ، امروز هم به نظر می رسد برای بعضی ها حل چالش هسته ای و برجام بهانه است و جمال خود آمریکایی ها را عشق است! امروز اهل خبر و رسانه نیک می دانند که پس از افتادن فتنه 88 در ...
چفیه آقا کفن شهید اقتداری شد که انگشترش را به ایشان هدیه کرد
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس ، از در بیرونش می کردی از پنجره می آمد. می گفت: دایی! اگر قبول نکنی و من را بیرون کنی، از پشت بام خودم را به حیاط می اندازم و آنقدر التماس می کنم تا قبول کنی. آنقدر پافشاری کرد تا توانست با دختر دایی ازدواج کند. عاشق خانواده اش بود. اما این باعث نشد تا فعالیت های بسیارش در عرصه توپخانه، مهندسی-رزمی و موشکی را کنار بگذارد. همه چیز در کنار زندگی ادامه داشت. حتی ...
فروغ همدلی در سایه زندگی جهادی
بار برای آشنایی بیشتر با فضای اردوهای جهادی و البته تاثیرگذاری این اردوها با سیدعلی رضا سجادی مسئول گروه جهادی محمد رسول الله هم صحبت می شویم. این جهادگر در گفت و گو با گزارشگر کیهان می گوید: گروه حضرت محمد رسول الله مدت شش سال است که با حضور نفراتی از استان های تهران و قم به مناطق محروم استان سیستان و بلوچستان می رود. گروه ما سعی دارد تا در مناطقی که گرفتار معضلات فرهنگی هستند به فعالیت بپردازد ...
هاشمی و مصباح کدام یک محبوب ترند؟
هاشمی رفسنجانی از رو بست و در هر سخنرانی، در هر همایش و حتی در جلسات هیئت دولت از دشمنی به نام هاشمی رفسنجانی سخن به میان آورد، و این استراتژی دولت، زمینه ساز لبخند رضایت رئیس موسسه امام خمینی شد.اما محمود احمدی نژادی که با دست کشیدن از هاشمی رفسنجانی، نشان داده بود، سیاستمدار قابل اعتمادی نیست، پدر معنوی خود را نیز دور زد و اعلام کرد در سال 84 بدون تکیه به هیچ گروه و فردی توانسته پیروز انتخابات ...
حکایت مفصل ظریف و شورای راهبردی روابط خارجی
بسیار صریح گفته شده است، بعد ادامه پیدا می کند تا قطعنامه 1929، که در مقدمه اش اشاره هایی بسیار جالب دارد. ظریف اضافه کرد: بند ماقبل نهایی مقدمه 1929 بند بسیار جالبی است، من بعد از 30 سال کار کردن در شورای امنیت و حضور در آن محیط هیچوقت ندیدم که شورای امنیت کشورها را مجبور کند از نیروی نظامی استفاده کنند. هیچ چیز در این قطعنامه کشورها را مجبور نمی کند که از نیروی نظامی استفاده کنند. بند 9 ...
فردا 48 شهید غواص استان اصفهان تشییع می شوند/ هویت شهدا اعلام شد
نشر ارزش های دفاع مقدس استان اصفهان افزود: طی چهار روز، شهرهای مختلف استان اصفهان میزبان کاروان شهدا خواهد بود و بعدازظهر نوزدهم مرداد پیکر مطهر شهدا با استقبال مردم وارد شهر اصفهان خواهد شد . شیروانیان با بیان اینکه شب وداع با شهدا در شب شهادت حضرت امام صادق (ع ) در گلستان شهدای اصفهان برگزار خواهد شد، گفت: صبح بیستم مردادماه شهدا در شهر اصفهان تشییع و پس از آن تعدادی از پیکر شهدا برای خاک ...
گل هایی که در دروازه پرپر شدند/ فوتبالیست هایی که به نود نرسیدند
استاندار ایلام، هیئت های مذهبی، سازمان های مردم نهاد، باشگاه های فرهنگی ورزشی و تعداد زیادی از خانواده معظم شهدا و ایثارگران از فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ شد. در این میان انتظار ایثارگران این استان با نامه ای از جانب یکی از این جانبازان فوتبالیست و حادثه دیده از جنگ تحمیلی از دست اندرکاران برنامه نود و به خصوص عادل فردوسی پور کم بی راه نبود که نه اولین برنامه خود، بلکه یکی از برنامه های ...
آخرین برگ ازدفترخط خوردۀیک شهید+عکس
عقیق :چندی پیش صفحه ای در اینستاگرام عکسی از یک شهید مدافع حرم به نمایش گذاشت. مهدی صابری؛ شهید مدافع حرم در آخرین کاغذ دست نوشته اش که وصیت نامه وی محسوب می شود، خطاب به خانواده خود نامه ای نوشت که به شرح زیر است: " رو سیاهم. روسیاهم که با 25 سال سن نتونستم تو رابطه عبد و معبودی اونجوری که باید و شاید وظیفه عبد رو به نحو شایسته و بایسته انجام بدم. می خوام کمی راحت تر و ...
درخشش افغانی ها در گلزار شهدا + عکس
از کشورشان به ایران پناهنده شده اند و تشکیل زندگی جدیدی داده اند. افغانی ها در دفاع از حرم حضرت زینب (س) از پای ننشسته و قدرتمندانه به دفاع از حرم اهل بیت (ع) پرداخته اند. جانفشانی افغانی ها را در نبرد با تکفیری ها می توان در اسناد مزارشان در گلزار شهدا رویت کرد. جوانانی با سن کم اما شجاع که خانه و خانواده شان را رها کرده و فریاد لبیک یا زینب (س) سر داده اند. ...
گفتگوی صریح با سردار باقرزاده درباره آن 175 شهید!
کنیم که اقدام کنیم. شاید سال 91 و بعد از سقوط صدام برای اولین بار بود که ما مدتی با دولت آقای نوری مالکی و دوستانشان مذاکره کردیم تا اجازه ورود به خاک عراق را برای تفحص بدهند. شرایط عراق در آن زمان مساعد نبود، ملاحظاتی مطرح بود تا درکش و قوس پیگیری ها و با توجه به تأکیداتی که حضرت آقا داشتند به هرحال زمینه فراهم شد برای ورود مجدد ما به داخل خاک عراق. اولین نقطه ای هم که در دستور کار قرار ...
آستان قدس رضوی کانون جشن های دهه کرامت در سراسر جهان است
داریم و برنامه های ویژه ای برای آنان تدارک دیده شده که از جمله آنها، برگزاری جشن های شکوه رضوان به مدت 12 شب در حرم مطهر امام رضا(ع) با حضور سخنرانان و مداحان برجسته کشوری است. وی ادامه داد: تشرف اقشار و گروه های مختلف به حرم مطهر مانند بیماران صعب العلاج، بیماران خاص، سالمندان، معلولان، خانواده های معظم شهدا، جانبازان سرافراز، دانش آموزان زیارت اولی، خانواده های تحت پوشش کمیته امداد و ...
هستی شناسانه بودن مقوله هنر
خمسه الهیه یاد می کنند. علت این نام گذاری آن است که هر مرتبه جز ظهور و تجلی حضرت حق، چیز دیگری نیست. این مراتب وجود طولی هستند و هر مرتبه عالی، علت تحقق مرتبه پایین تر از خود است و مراتب پایین دارای تکثر و تنوع ولی مراتب بالا دارای وحدت اند. هر سطحی از سطوح هستی، تجلی مرتبه بالاتر است تا به ذات الهی می رسد. همه عوالم و مراتب هستی ساخته و تجلی زیبایی و حسن الهی است. از این رو ابن عربی هستی را صبغه ...
بنیاد در آینه مطبوعات
...> یادواره شهید روحانی، حجت الاسلام سیدرضا کامیاب، با عنوان صدای رَسای انقلاب در مسجد حضرت عباس (ع)محله کوشش برگزار شد. به گزارش شهرآرا محله و به نقل از روابط عمومی شهرداری منطقه 7، درا ین یادواره که چهارشنبه گذشته بعد از نماز مغر ب و عشا با حضور مسئولان شهری و تعدادی از خانواده های شهدا درا ین مسجد برگزار شد، حجت الاسلا م والمسلمین محمدباقر فرزانه، اما مجمعه موقت مشهد،به سخنرانی درباره زندگی و فعالیتهای انقلابی این شهید پرداخت. گفتنی است؛ شهید کامیاب، هشتم مرداد 1360 توسط منافقان مورد حمله مسلحانه قرار گرفت و چند روز پس از آن در بیمارستان به شهادت رسید. "انتهای پیام" ...
لحظه شماری اهل تسنن گلستان برای ورود شهدای غواص
تسنن گوسفندهایی را برای قربانی کردن در مقابل این کاروان آماده کرده اند. در میان جوانان و فعالان فرهنگی اهل تسنن این استان نیز شور و نشاط ویژه ای بر پا شده است و در فضای مجازی راه اندازی پویش مردمی استقبال و پیام های سراسر عشق و محبت به شهدا نشان می دهد همه خود را برای میزبانی از فرزندان عزیز و شهید این ملت آماده کرده اند. * فعالیت های صورت گرفته برای استقبال و تشییع این شهدا ...
وقتی یک نفر برای کشتن سلمان رشدی تا عروج به شهادت پیش می رود
گروه فرهنگ مقاومت - کتاب آیات شیطانی بر خلاف آن چه گفته می شود، یک کتاب علمی و نظری نیست؛ بلکه داستانی است بلند در 9 فصل که شخصیت های آن را حضرت رسول اکرم ( صلوات الله علیه ) ، همسرانش و صحابی شناخته شده اش و حضرت جبرئیل ( فرشته وحی ) تشکیل می دهند . به گزارش بولتن نیوز، در سال های اخیر، سلمان رشدی در آمریکا زندگی می کند و توسط دولت آمریکا محافظت می شود . امپراطوری رسانه ای غرب بارها ...
زنده شدن شهیدی در زمان خاکسپاری به روایت خودش
گمنام و پاسداشت 175 شهید غواص در مرکز عالی تربیت جهادی و تکاوری سیدالشهدا (ع) زیباکنار در جمع حدود 5 هزار نفر از خانواده های معظم شهدا و ایثارگران و مسئولان کشوری و لشکری، بسیجیان، کارکنان شاغل و بازنشستگان این مرکز، نقبی به خاطرات خود در دوران دفاع مقدس زد یعنی زمانی که شناسنامه خود را برای رفتن به جبهه دست کاری کرد. 14 سالگی به جنگ رفتم و 16 سالگی مجروح شدم شهید زنده در ...
حاج احمدآقا هدف تیر بلا شده بود
اسلامی و این گونه دستگاه هاست. او درباره علت شکوه مرحوم احمدآقا بعد از فوت امام(ره) گفت: حاج احمدآقا عاشق امام(ره) بود. عشق را چه معنا می کنید. اینها از فراق امام(ره) بوده است. حاج احمدآقا یک آدم مردمی بود و همیشه دغدغه مستضعفان را داشت؛ این سال های آخر این دغدغه بیشتر بود. اگر می دید به مستضعفان کمتر رسیدگی می شود، نگران می شد و به هم می ریخت. به خانواده شهدا خیلی اهمیت می داد. همچنین ...
مشروطه خواهی و مشروعه خواهی؛ نگاه متفاوت علما در جنبش مشروطه
آمده و همراه شود.[13] شیخ فضل الله هیچ گاه از شاه مستبد دفاع نمی نماید که بتوان از او با عنوان نظریه پرداز استبداد آسیایی حاکم بر ایران یاد کرد. وی می نویسد که مخالفت شیخ فضل الله بعد از گنجانده شدن اصل نظارت علما بر مصوبات مجلس[14] و نیز استفساریه بست نشینان در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) در باب واضح نمودن معنی مشروطه و حدود اختیارات مجلس و نیز معنای آزادی و جواب مجلسیان به آن ...
کنفرانسی با حضور علمای شیعه و سنی برای بررسی موانع وحدت برگزار شود
سنی به شهادتین ایمان داشته باشند، الازهر میان شیعه و سنی تفاوتی قائل نیست . این سخنان شما در راستای رویه الازهر شریف در نشر مفاهیم اعتدال فکری و اعتقادی می باشد. اما اجازه بدهید درباره این برنامه تلویزیونی چند نکته را بیان کنم: اول: در رابطه با مسئله دشنام و بدگویی به برخی صحابه علاوه بر برخی از فضلای شیعه، - چنانکه جنابعالی اشاره کردید - باید گفت، همه مراجع شیعه نیز از این کار برائت می جویند ...
علامه دهر بدون چشم هایش رفت
نیست من نمی خواهم نق بزنم چرا که حرف هایی که باید گفته می شد گفته شد. احمد علامه دهر به شدت وابسته خانواده اش بود و به آنها عشق می ورزید. وی همچنین در پایان شعری را با این مضمون خواند: دنیای غریبی است، اگر می خواهی مردم به ارزش هایت پی ببرند بمیر. *** هیچکس به فریاد ما نمی رسد به گزارش ایسنا، داود فتحعلی بیگی – دبیر جشنواره آیینی و سنتی – که سال ها با مرحوم علامه دهر ...
میهمانان مان هنوز پوتین به پا دارند
کاروانی گره بخوریم که پس از سالها هنوز مردان آسمانی اش، پوتین به پا دارند و روزگاری شهادتین شان را با خاک و خون و مردانگی زمزمه کردند. تشییع و تدفین 30 شهید غواص در 13 شهر مازندران جانشین اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس مازندران گفت: در ایام شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) 13 شهر مازندران میزبان 30 شهید غواص و خط شکن خواهد بود. سرهنگ علیرضا یدا... پور در نشست ...
من که نه؛ اما شما ان شا ءالله امام زمان(عج) را می بینید +عکس
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس ، جامعه قرآنی در پانزدهمین دیدار با خانواده شهدا در سال 94، خدمت خانواده شهید محمد رسولی رسیدند. در ابتدای این دیدار پدر شهید ضمن عرض خیرمقدم به حاضران گفت: محمد متولد 1345 در اصفهان است. ما سال ها پیش به تهران مهاجرت کردیم و دوران کودکی و نوجوانی محمد در محله مهر آباد سپری شد. محمد از کودکی با مسجد مأنوس بود و در جلسات قرآن شرکت می کرد ...
آفتاب یزد، به دیدار جانبازی با چهره ای عجیب رفت /قصه غصه های 26 سال تنهایی دلاور مرد سرزمینم، چه ساده ...
صورتش باعث شده تا هر که او را می بیند هر گمانی جز واقعیت را از ذهنش عبور دهد، عقب ماندگی، جذام، سوختگی و ... . عکس العمل و واکنش ها هم تقریبا یکسان بوده، هر غریبه ای که در کوچه و بازار او را می بیند یا از او روی بر می گرداند یا ناخودآگاه صورتش در هم کشیده می شود. از او فقط عکسی دیده بودیم، نام و نشانی هم نداشتیم، پیگیر شدیم، فهمیدیم 26 سال است که مردی در مشهد مردانه زندگی می کند، بی هیچ هیاهو و سر و صدایی و همسری که او هم مردانه به پای این زندگی ایستاده است. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقه خراسان، حاج رجب محمدزاده، یکی از جانبازان 70 درصد کشورمان است که ظاهرا وضعیت جسمی و نوع مجروحیتش او را از یاد خیلی ها برده است. او از سال 64 به عنوان بسیجی چهار مرحله به جبهه اعزام شده و آخرین باری که خاک جبهه تن حاج رجب را لمس کرد، سال 66 و در مکانی به نام ماهوت عراق بود. قرار شد برای دیدن حاج رجب به خانه اش در یکی از مناطق پایین شهر مشهد برویم، درحالیکه تا قبل از رسیدن به خانه او هنوز تردید داشتیم که آیا این شخص همان مردی است که ما به دنبالش بودیم یا نه، وارد خانه که شدیم، مردی به استقبالمان آمد که دیدن صورتش تمام تردید های ما را به یقین تبدیل کرد. وقتی به دنبال نام و نشانی از حاج رجب بودم، می گفتند جانبازی که شما دنبالش هستید یک سوم صورتش را از دست داده، نمی تواند به خوبی حرف بزند، اما همین باعث می شد تا برای دیدنش مشتاق تر شوم، وقتی وارد خانه اش شدم و او را دیدم، تنها سوالی که در ذهنم بی جواب ماند این بود که دو سوم دیگری که می گویند از صورت این مرد باقی مانده، کجاست؟ وارد خانه که شدیم مردی به استقبالمان آمد که تنها پیشانی و ابروهایش کمی طبیعی به نظر می رسید، بینی، دهان، دندان، گونه و یکی از چشمهایش را کاملا از دست داده بود، چشم دیگر او هم به سختی باز می شد و مقدار اندکی بینایی داشت. مقابلش نشستیم، روز جانباز را با اندکی تاخیر به او تبریک گفتیم، حاج رجب هم با زبانی که به سختی با آن سخن می گفت از ما تشکر کرد، دیدن صورتش کمی ما را بهت زده کرده بود و شروع مصاحبه را سخت تر... از او پرسیدم چه شد که صورتتان را از دست دادید، آن لحظه را یادتان هست؟ حاج رجب با صدایی که به سختی و کمی نامفهوم شنیده می شد، لحظه مجروحیت خود را اینگونه برایمان وصف کرد: خیلی کم یادم است، فقط اندازه یک ثانیه، در سنگر داشتم برای کلمن یخ می شکستم و دو نفر از همرزمانم در کنارم بودند، ناگهان خمپاره زده شد و بعد از اینکه احساس کردم خون زیادی از من می رود، بیهوش شدم. طوبی زرندی، همسر حاج رجب به کمکش می آید، همزمان که او برایمان از لحظه مجروح شدنش می گوید، همسرش هم جملات نامفهوم حاج رجب را برایمان بازگو می کند؛ در آن لحظه چهار نفر در سنگر حضور داشتند، یک سرباز رفته بود تا از تانکر آب بیاورد، حاج آقا هم در حال شکستن یخ بوده و بقیه هم خواب بودند که خمپاره جلوی سنگر می خورد. دوست هم سنگرش می گفت یک دفعه دیدم آقا رجب افتاد، تا آمدم از جایم بلند شوم و به او کمک کنم دیدم نمی توانم، یک دست و یک پایم قطع شده بود و دیگر هم سنگری هایش هم شهید شده بودند، آن جانباز نیز چند سال پیش بر اثر جراحاتش شهید شد. خانم حاج رجب که زمان جانباز شدن همسر نانوایش 30 ساله بود و چهار فرزند داشت، می گوید: همسرم همیشه می گفت اگر نماز و روزه واجب است، جبهه رفتن هم حق و واجب است. پرسیدم چگونه خبر مجروحیت حاج آقا را به شما دادند، محمدرضا محمدزاده، فرزند بزرگ حاج رجب که تنها هشت سال پدرش را با صورت عادی اش دیده، می گوید: آن موقع من دوم دبستان بودم، قبل از اینکه خبر جانباز شدن پدر را به ما بدهند، او نامه ای نوشته بود که مرخصی گرفته و به مشهد بر می گردد، ما هنوز از چیزی خبر نداشتیم تا اینکه یکی از هم رزمان پدرم من را در کوچه دید و پرسید پدرت نیامده؟ من جواب دادم نه و او که با خبر از ماجرا بود گفت که انشاء الله خبرش می آید. بعد از آن بود که متوجه شدیم جانباز شده ولی نمی دانستیم از چه ناحیه ای، فکر می کردیم دست یا پایش قطع شده است، اما وقتی وارد بیمارستان فاطمه الزهرا تهران شدیم من و مادرم با صحنه ای مواجه شدیم که برایمان قابل درک نبود. پدرم را فقط از پشت سر توانستم تشخیص دهم، ترکشی که به او خورده بود تمام صورتش را از بین برده بود. از همسر حاج رجب خواستیم تا برایمان روزهای قبل از مجروحیت و لحظه ای که خبر جانباز شدن همسرش را به او می دهند، بازگو کند؛ وقتی با پسر هشت ساله ام و دختر کوچکم که در بغلم بود وارد بیمارستان فاطمه الزهرا شدم، با دیدنش فهمیدم این مجروحیت ساده نیست و اتفاق بزرگی برایش افتاده است. ملحفه سفیدی روی همسرم انداختند تا تمام کند نزدیک تر شدم، صورتش کاملا باندپیچی شده بود، بعد از اینکه باندهای صورتش را برداشتند دیدم فک بالای همسرم از بین رفته، صورتش صاف صاف شده بود و زبان کوچک ته گلویش به راحتی دیده می شد. یک چشمش هم به دلیل افتادگی نابینا شده بود و تنها چشم دیگرش آن هم از فاصله های نزدیک می بیند. بعد از دیدن آن صحنه از حال رفتم و در اتاق دیگری بستری شدم، آن قدر وضعیتش وخیم بوده که در همان ابتدا وقتی متوجه میزان آسیب دیدگی همسرم می شوند، یک ملحفه سفید روی او می کشند، گوشه سالن رهایش می کنند تا تمام کند، ولی گویا یک پزشک جراح خارجی از کنارش رد می شود، وضعیت او را می بیند و می گوید او را مداوا می کنم. فرزند بزرگ حاج رجب یادآور می شود: گویا در همان لحظه ها هم فکر می کردند که حاج آقا شهید شده، چون صدای خرخر مثل قطع شدن سر شنیده می شد، او را به تبریز و شیراز اعزام می کنند، ولی گفته می شود که درمان چنین مصدومی کار آن ها نیست و به تهران می برند. حاج رجب در این مدت 26 بار زیر عمل جراحی قرار گرفته تا به شکل امروز درآمده، هر بار در این عمل ها یک تکه پوست از دست، پا یا سرش جدا می کردند و به صورتش پیوند می زدند، از پوست سرش برایش ریش و سبیل ساختند، ولی استخوان دماغش جوش نخورد، خانواده اش می گویند در چهره ای که شما از حاج رجب می بینید، همه چیز ساخته دست پزشکان است. وضعیت حاج رجب بعد از مجروحتیش باعث شده بود تا زندگی خودش و خانواده اش هم مثل صورتش از حالت عادی و طبیعی خارج شود، بچه هایی که تا مدتی قبل از سر و کول پدر بالا می رفتند حالا با دیدنش جیغ می کشیدند و فرار می کردند . او بعد از هر عمل صورتی جدید پیدا می کرد و همین باعث شده بود تا خانواده اش نتوانند به راحتی با این وضعیت کنار بیایند، از همسرش که می پرسم چگونه با این وضعیت کنار آمدید، پاسخ می دهد: کارم شده بود گریه و تا دو سال هر شب با بغضی می خوابیدم که رهایم نمی کرد، یک شب که قبل از خواب بسیار گریه کرده بودم خوابی دیدم که بعد از دو سال خداوند صبری به من داد که تا همین حالا ادامه دارد. خواب دیدم در پایین جایی شبیه به جبل النور کوهسنگی ایستاده ام، مقام معظم رهبری در بالای این کوه دستشان را دراز کرده اند و مرا به بالای بلندی آوردند، مادر شهیدی که در کنارمان ایستاده بود را نشان دادند و گفتند مقام شما با مقام این مادر شهید یکی است. همسر این جانباز 70 درصد بیان می کند: هیچ وقت پیش خدا و بنده خدا از این وضعیت گلایه نکردم، ولی فشار این اتفاق آن قدر بود که تا مدت ها صبح ها به یک دکتر مراجعه می کردم و بعد از ظهرها به یک دکتر دیگر، این اتفاق برای من بسیار سنگین تمام شد، گاهی می گفتم کاش رجب قطع نخاع می شد ولی این اتفاق نمی افتاد، بچه ها نیز کوچک بودند، نمی توانستند با شرایط کنار بیایند و با دیدن چهره پدرشان می ترسیدند. فرزند بزرگ حاج رجب هم می گوید: برای یک کودک دبستانی سخت بود که پدرش در این وضعیت باشد ولی شاید معجزه خدا بود، اینکه هیچ حس بدی نداشتم، پدر را خودم حمام می بردم، لباس هایش را تنش می کردم و با همان سن کم، همه جا با او می رفتم. حاج رجبی که نه دهان دارد، نه فکی و نه دندانی، حالا آرزویش شده تا بعد از 26 سال لقمه نانی را در دهانش بگذارد و غذاهای خانگی را بخورد، همسرش می گوید تا یک سال فقط با سرنگ به حاج آقا غذا می دادم. او 27 سال است که فقط مایعات می خورد. در طول تمام این سال ها کسی پیدا نشد که درد دل ما را بفهمد، فقط می گفتند خدا اجرتان دهد، حاج رجب تنها 30 درصد سلامتی داشت که آن هم دو سال گذشته سکته قلبی کرد و مجبور به انجام عمل قلب باز شد، همیشه می گویم خوش بحال شهدا که شهید شدند، رفتند و راحت شدند، شوهر من جلوی چشمانمان روزی چند بار شهید می شود. در این لحظه فرزند بزرگ حاج رجب دو سال گذشته را به یاد آورد که پدرش را به خاطر عمل قلب باز در بیمارستان بستری کرده بودند، او می گوید: سکته ای که پدرم دو سال پیش کرد از سنگینی همین حرف های مردم بود، زمانی که حاج آقا عمل قلب باز در بیمارستان داشتند، در بخش آی سی یو مانیتورهایی برای ملاقات کنندگان جهت آگاهی از وضعیت بیمارشان نصب شده بود. وقتی برای ملاقات پدر به بیمارستان آمدیم، متوجه شدیم که مانیتور اتاق حاج آقا را قطع کرده اند، با پرس وجوهایی که کردم فهمیدم مردم شکایت کرده و از تصویر پدرم ترسیده بودند، به همین دلیل مانیتور اتاقش را قطع کردند، این قدر رفت و آمد کردم تا پس از مدتی تصویر وصل شد ولی از دور پدرم را نشان می دادند. او تصریح می کند: پرستار اتاق پدرم برای دادن قرص هایش با حالتی خاص دم در اتاق می ایستاد، در حالیکه صورتش را به سمت دیگری می برد تا پدر را نبیند، قرص ها را دست من می داد تا به او بدهم، درحالی که این ها وظیفه پرستار است، من به آن پرستار گفتم، پدرم ترس ندارد، او فقط یک جانباز است، همین. ما غرق سوال و جواب و نگاه به صورت نداشته حاج رجب بودیم و او نگران دهان خشک مهمانانش، در طول مصاحبه بارها صحبت های فرزند و همسرش را قطع می کرد و با دستانش به سمت میوه و چای هایی که مقابلمان بود اشاره می کرد، به اصرار حاج رجب گلویی تازه می کردیم و دوباره سوال و جواب هایمان را از سر می گرفتیم. دو سال است که کسی به همسرم سر نزده از خانواده اش پرسیدم در این 26 سال که حاج آقا جانباز و از کار افتاده شده بودند با داشتن 6 فرزند آیا مشکل مالی هم داشتید؟ همسرش پاسخ داد: با همان حقوق ماهانه بنیاد زندگی مان می چرخد، چند سال پیش خانه ای برایمان گرفتند که برای داماد کردن آخرین فرزندم مجبور شدم آن را بفروشم و در حال حاضر هم مستاجریم، یک بار به بنیاد جانبازان زنگ زدم و گفتم برای عروسی یکی از فرزندانم یک میلیون تومان وام می خواهم، آن ها هم پاسخ دادند ما پول نداریم قبض آب و برق اینجا را پرداخت کنیم، چگونه به شما وام بدهیم؟ همسر حاج رجب تاکید می کند: من هیچ انتظاری ندارم که کمک مالی بشود، ولی حداقل اگر خبری از همسرم بگیرند بد نیست، حدود دو سال است که از طرف بنیاد هیچکس به ما سر نزده، دلیلشان هم این است که بنیاد پول آژانس برای سرزدن به جانبازان را ندارد، به نظرم بنیاد بین جانبازی که روی ویلچر می نشیند، با سایر جانبازها تبعیض قائل می شود. حاج رجب 26 سال در آرزوی دیدن مقام معظم رهبری است اگر حاج رجب را از نزدیک می دیدی، کنار آمدن با این جمله که دو سال است کسی به او سر نزده، برایت بسیار سخت می شد، خواستم سوال کنم در طول این 26 سال چه کسانی به دیدن حاج آقا آمدند، آیا ایشان دیداری با مقام معظم رهبری، امام جمعه مشهد یا ... که پسرش با خنده ای حرفم را قطع کرد و گفت: دو سال گذشته قرار بود پدرم در حرم امام رضا دیداری با رهبری داشته باشند، ولی وقتی در صحن حرم مسوولان با چهره پدرم روبه رو شدند طور دیگری برخورد کردند. من نمی توانستم پدرم را با این وضعیت تنها در میان آن جمعیت رها کنم، با او از حرم برگشتم در حالی که آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری همچنان بر دلش مانده است. فرزند این جانباز 70 درصدی می گوید: حاج آقا خیلی مظلوم است، بدنبال جایگاه نیست، ولی داشتن یک دیدار با رهبری فکر نمی کنم برای چنین جانبازی خواسته بزرگی باشد. سخن گفتن از 26 سال تنهایی حاج رجب و فرزندانی که یک بیرون شهر رفتن با پدر، بزرگ ترین آرزوی شان شده تمامی نداشت، وقتی یکی از عکس های او در اینترنت و برخی شبکه های اجتماعی منتشر می شود، عده ای نظر می نویسند خدا به این مرد اجر دهد، اما دلیل نمی شود که فرزندانش با سهمیه به دانشگاه بروند. این حرف ها بر دل دختر کوچک حاج رجب که از وقتی به دنیا آمده صورت پدر را به همین شکل دیده، سنگینی می کند، او با بغضی که سعی در فرو بردن آن دارد، می گوید: به پدرم افتخار می کنم، او سایه سر ماست، اما طاقت نگاه ها و حرف های مردم را ندارم. باور کنید حسرت یک پارک رفتن یا زیارت رفتن برای یک کودک آن قدر بزرگ است که با یک سهیمه کنکور نمی توان آن را جبران کرد، من درس خواندم و امسال بدون استفاده از سهمیه به دانشگاه رفتم. دلم می خواست بنشینم کنار حاج رجب تا جواب همه سوالاتم را از دهان نداشته خودش بشنوم، زبان او برای حرف زدن خیلی سخت می چرخید، اما دیگر طاقت نیاوردم، کنارش نشستم، پرسیدم حاج آقا حرم امام رضا که می روی از او چه می خواهی؟ آرزویت چیست؟ دور گوش هایش باندپیچی بود و صدایم را به سختی می شنید، سوالم را بلندتر تکرار کردم و گوش هایم را تیزتر، خودکارم را آماده در دستانم گرفتم تا از آرزوهای حاج رجب کلمه ای را جا نیندازم، دیدم دو دستش را به سوی آسمان دراز کرد و گفت می خواهم خدا از من راضی باشد منتظر بودم تا حرفش را ادامه دهد، اما با دستمالی که در دستش بود گوشه همان چشم کوچکی که در صورتش کمی سالم مانده بود را پاک کرد و دیگر چیزی نگفت. حالا حاج رجب با سیرت است و بی صورت، در میان مردمی راه می رود که همه آن ها بی آن که بدانند این صورت را چه کسی و برای چه چیزی از او گرفته، نگاهشان را از حاج رجب می دزدند، شاید حق دارند، نمی دانند که او صورت داده برای نترسیدن ما، برای آرامشی که هنگام غذا خوردن در یک رستوران به آن نیاز داریم، رستورانی که روزی گذر حاج رجب و فرزندش به آن جا افتاد و صاحبش به خاطر آرامش مشتری هایش او را به آنجا راه نداد. خودش زبانی برای گلایه کردن ندارد، اما دل همسرش سخت شکسته، دلگیر است از وقتی که با شوهرش بیرون رفته بود، مادری که فرزندش گریه می کرد آنها را می بیند، انگشت اشاره اش را سمت حاج رجب دراز می کند و می گوید پسرم اگر گریه کنی می گم این آقا تو رو بخوره . برای همسرش سخت است تا به مادر آن کودک بفهماند شوهرش صورتش را فدا کرده تا دیگر هیچ کسی جرات نکند در خاک وطنش به فرزندان این کشور نگاه چپ بیندازد. نمی دانم چگونه، اما آسان نیست جبران زخم زبان ها و نگاه هایی که باعث شده تا آخرین خاطره بیرون رفتن دو نفره این زن و مرد به دو سال قبل باز گردد و آنها دو سال از اینکه نمی توانند با هم به پابوسی امام رضا(ع) بروند حسرت بخورند . همسرش می گوید: طاقت شنیدن حرف های مردم را ندارم، وقتی بیرون می رویم و به حاج رجب توهینی می کنند، نمی توانم ساکت باشم، جوابشان را می دهم و در نهایت دعوایی بلند می شود، حالا ترس از همین دعواها دو سال است ما را خانه نشین کرده است. به حاج رجب می گویم دلت که می گیرد چکار می کنی، در این سال ها خسته نشدی، با همان صدایی که حالا شنیدنش برایمان عادی شده بود، پاسخ داد: خستگی از حد گذشته، در هر حالتی خسته ام، چه وقت هایی که در میان جمعیت و شلوغی هستم، یا وقت هایی که استراحت می کنم، روزی هزار بار عذاب وجدان دارم که چقدر مردم با دیدن من اذیت و ناراحت می شوند. این صورت برای من عادی شده ولی برای مردم نه. حاج رجب نوه هایی هم دارد که بودنشان او را کمی از تنهایی درآورده، در طول مصاحبه شنیدن غصه های پدربزرگ برایشان آسان نبود، دور او می گشتند و هوایش را داشتند، نادیا، نوه بزرگش کلاس پنجم دبستان است، او می گوید: جشن تولدهایمان را اینجا در خانه پدربزرگ می گیریم، عیدها پیش او می مانیم و پدربزرگ به ما عیدی می دهد، دوست داریم با او بیرون برویم اما طاقت حرف های دیگران را نداریم. اما عشق که باشد، خلاصه شدن زندگی برایت در یک چهار دیواری آن قدرها هم تلخ نمی شود، کنار همسرش نشستم، آرام به او گفتم در این 26 سال فکر جدایی به سرتان نزد، خندید و گفت: چند سال پیش همسر یکی از جانبازان که دوست من هم بود، زنگ زد، گفت اگر شوهر من وضعیت حاج رجب را داشت حتما از او جدا می شدم ، بعد از این تماس تلفنی تا چهار سال نتوانستم با این دوستم ارتباط برقرار کنم، حرفش به دلم سنگین آمد و به شدت مرا ناراحت کرد. از حاج خانم می پرسم شما که اکثرا در خانه اید، با آقا رجب دعوایتان هم می شود، صورتش غرق تبسم می شود و می گوید بله، چرا دعوا نکنیم گفتم آخرین بار کی دعوایتان شد، با لبخندی که حال و هوای ما را هم عوض کرد، گفت قبل از آمدن شما ، پرسیدم سر چه چیزی، پاسخ داد: داشتم برای آمدن شما خانه را آماده می کردم که حاج آقا با فلاسک چایی اش آمده بود بالای سرم و اصرار داشت تا همان لحظه برایش چایی درست کنم. *** به صورت نگران حاج رجب نگاه می کنم که گویا این روزها در هیاهو و کش مکش های سیاسی گم شده، او روزگاری برای این نگرانی جانش را کف دستانش گذاشت، بی سر و صدا رفت، بی سر و صدا و بی صورت هم بازگشت تا امروز منافع ملی و صورت نداشته اش در میان دلواپسی های نابه جای عده ای به فراموشی سپرده شود. حاج رجب نقاب نمی زند، برخلاف خیلی از آدم هایی که چهره واقعی شان را پشت شعارها و نگرانی های ساختگی شان پنهان می کنند، او با همین حالش هم از فضای سیاسی کشور بی خبر نیست، از میان برنامه های تلویزیونی فقط اخبار را نگاه می کند و از هیچ راهپیمایی یا انتخاباتی جا نمی ماند . حاج رجب خودش است، بی هیچ نقابی، حتی می توانی لبخند خدا را بر روی لب های نداشته او ببینی، صورت حاج رجب جایی جا مانده که هرگاه خواستی روی ماه خدا را ببینی، می توانی به اینجا بیایی، اینجا می توانی امضا و دست خط خدا را ببینی که بدون هیچ پرده ای بر صورت او به یادگار مانده است. ...
چگونه خواهرم را باحجاب کنم؟
انجام یک امر الهی که همان امر به معروف است را داشته باشید. در این صورت امداد الهی نیز به کمک شما خواهد آمد. 2- در ابتدا از خدا کمک بخواهید: با توسل به اهل بیت علیهم السلام و واسطه قرار دادن ایشان از خدا کمک بخواهید تا کلامتان و قدم هایتان مؤثر باشد. تحول در دل ها به دست خداوند است و شما فقط باید به انجام وظیفه تان فکر کنید. توسل به اهل بیت علیهم السلام داشته باشید و بعد از آن هم تا ...
شهادت مهدی نوروزی به روایت مادر
مادر پنج فرزند دو دختر و سه پسر هستم. همسرم سر سال خمسی مان که می شد به من می گفت حساب و کتاب کن چه در خانه داریم تا خمسش را بدهیم. رد مظالم می داد و به این امور اعتقاد زیادی داشت. پدر بچه ها از مبارزین انقلابی بود و ما هم همواره در تظاهرات و فعالیت های مذهبی مساعدت می کردیم. پدرش زمان انقلاب دست از کار کشید هر چه هم در می آورد خرج انقلاب و اهداف انقلاب می کرد. با شروع جنگ، برای جهاد با دشمن راهی ...
مهم ترین مسئله در حوزه عفاف و حجاب تکثر مراکز فرهنگی است
جنبه آموزشی بخشی از آموزش رسمی به حجاب و عفاف اختصاص دارد، به عنوان مثال در کتاب های درسی حتماً چند صفحه ای در این زمینه صحبت شده است اما بسیاری از افراد به آن اعتقادی ندارند. عضو هیئت علمی تحقیقات زن و خانواده گفت: به طور قطع مردم دوست ندارند فرزندانشان روابط جنسی پیش از ازدواج را تجربه کنند یا دچار بیماری های مقاربتی شوند و یا زن و مرد نسبت به یکدیگر خیانت کنند و یا حتی رابطه آنها از عشق ...
آرمیدن در کنار امام هشتم، ثمره هشت بی نشانی
حضرت امام رضا(ع) ، در مشهد دیده به جهان گشود. پدر و مادر که بسیار پایبند به عقاید دینی و مذهبی بودند، به فرزندان خود با صبر و حوصله فراوان، درس دین و اخلاق می آموختند. در بین فرزندان، سید محمدرضا بیش از همه از این آموخته ها استقبال می کرد از این رو هر روز بیش از پیش در قلب و روح خانواده خصوصاً پدر جای می گرفت. او در نوجوان بسیار سر زنده بود و با اینکه به درس خواندن روی خوشی ...
زنان نقش محوری در مقابله با تهاجم فرهنگی دارند
بر اینکه حضرت زینب(س) بر امام زمان خود شناخت داشت خاطرنشان کرد: ما بانوان امروز هم باید بینش و شناخت خود را از اسلام و امام زمان خود بالا ببریم. همسر شهید انصاری با تاکید بر اینکه شهدا حقیقت و واقعیت را درک کردند گفت: امروز بانوان مسلمان با عشق و ایمان به باور عمیق دست یافته اند. دانش کاظمی با تصریح بر اینکه اگر عقل انسان خدا شناس باشد بهشت را درک می کند افزود: متد امروز غرب ...
ظریف:دربعضی از موارد خطوط قرمز به حدی از آنها رسیده ایم/حتما به توافق ایراداتی وارد است
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598 ، محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه که همراه با سیدعباس عراقچی و مجید تخت روانچی، معاونانش در نشست شورای راهبردی روابط خارجی شرکت کرده بود، به تبیین نکات فنی و سیاسی پرداخت که عامل رسیدن به سند برجام شده است. وی گفت : آنچه در 12 سال گذشته در خصوص پرونده هسته ای کشورمان آغاز شد ، صفحه ای سفید نبود. ظریف افزود : ما بر اساس تصوری غنی سازی 1.2 درصد ...
هشدار یک حقوقدان نسبت به وضعیت زندانیان ایرانی در مالزی و مسئولیت حقوقی و بین المللی دولت
خروجی مربوطه، صادر کرده و گزارش نهایی بررسی های حاصله، به منظور ایجاد امکانِ اثبات بی گناهی بسیاری از آنها و ایجادِ امکان اعاده دادرسی مربوطه در پرونده های آنان، خصوصاً، محکومین به اعدام در اختیار " کمیته حقوقی و وکالتی دفاع از حقوق زندانیان ایرانی مقیم مالزی"، به منظور بهره برداری قضایی و حقوقی و ایجاد امکان اعاده دادرسی نسبت به وضعیت حقوقی احکام قضایی صادره نسبت به ایرانیان محکوم به اعدام در آن کشور مورد استفاده قرار گیرد. محمد رضا زمانی درمزاری(فرهنگ) حقوقدان و وکیل پایه یک دادگستری Email:Zamani.i.l.institute@gmail. ...