سایر منابع:
سایر خبرها
چهار کرامت کمتر بیان شده از امام موسی کاظم(ع)
: " خدایا او را ثابت قدم بدار . " سپس فرمود:" من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا ( وزیر حضرت سلیمان علیه السلام ) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را می خوانم و به مدینه می روم ." ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست. سپس فرمود: " من پس از سه روز از دنیا می روم . " من به ...
احمدی نژاد را از ابتدا قبول نداشتم!
نمی دادم و گفتم که هفته بعد رای خود را اعلام خواهم کرد. از همانجا رفتم جماران خدمت حضرت امام و موضوع را شرح دادم و مدام سئوال پرسیدم، نهایتا امام یک جمله فرمودند: گفتند آقا زندگی مردم را دست کارمند ندهید ! . حالا اقتصاددانان این جمله را تفسیر کنند. اگر دولت نقش کنترل کننده و برنامه ریز داشته باشد، مردم خودشان می توانند مشاغل و نیازهای کشور را ساماندهی کنند. من با ماهتیرمحمد دیدار کردم ...
قصه مرمت گران اسناد تاریخی/ جادوگران تاریخ
خودت داشتی ما دختر به تو می دادیم وقتی دیدم سنگ سنگین پیش پایم می اندازند، دست مادرم را گرفتم و آمدم تهران تا شاید در تهران که دامنه فعالیت باز است، بتوانم پولی سر هم کنم و با دست پر برگردم و به خواستگاری اش بروم؛ چون من و دختر یک روز رفتیم پیش امام رضا علیه السلام هم قسم شدیم که غیر هم با دیگری ازدواج نکنیم... (نامه ضابط شیرازی به حاج حسین آقا ملک 1351) مرمتگر ناخن های ظریف و انگشت های ...
مرد متهم به خواهرکشی بار دیگر محاکمه می شود
خیلی بدرفتاری می کرد. حرف هایش باعث شده بود با وجود داشتن فرزند معلول، همسرم را طلاق بدهم و علت اینکه من از همسرم جدا شدم، خواهرم بود نه اختلافات خودم با همسرم. متهم درباره روز حادثه گفت: چند ساعت قبل از حادثه تازه از بیمارستان مرخص شده بودم. نیمه شب به خانه رسیدم. خواهرم تا مرا دید، فحاشی کرد و پرسید تا حالا کجا بودی؟ گفتم بیمارستان بستری بودم، اما قبول نکرد. درگیری مان بالا گرفت و او به صورتم ...
اسیدپاشی و قمه کِشی در شب سال نو+عکس
. من همین طوری با چادر پایین رفتم، چون نمی خواستم با او بیرون بروم. بهش گفتم محمد من نمی خواهم و نمی توانم با تو ازدواج کنم، چون یک بار در زندگی ام شکست خورده ام و نمی توانم این طوری ادامه دهم، دست از سرم بردار. همان جا به دو زن که فاحشه بودند، زنگ زد و بعدش به من گفت تو فکر کردی زن برای من کم است؟ دوروبرم پر است، اما من تو را دوست دارم و می خواهم با تو باشم. من هم گفتم اصلا از این به بعد به رویت ...
تاکید بر حفظ امنیت و اسرار مردم در فضای مجازی
مورد بازخواست قرار گرفتم؛ با این که بنده از محتوای آن چیزی نگفته بودم. بنابر این اگر مصوبه ای از سوی شورای عالی امنیت ملی باشد، حق افشا و توضیح آن را نداریم. نماینده جامعه اسلامی دانشگاه فردوسی پرسید: نایب رئیس مجلس شورای اسلامی از دخالت دادستانی کل درجریان استعفای شهردارتهران سخن گفته است. اگر این سخن درست است، چرا نزد مردم به گونه ای دیگر مطرح شد؟ صریح بگویید آیا شهردار تهران به قید ...
حکم پیاز وسط سیر ترشی را داشتم
نمایش بگذارم و از مرحله فیزیک عبور کنم. در مورد آن گفت وگو باید اضافه کنم بزرگ ترین فیلسوف ها گاه بعد از سال ها تفکر و تعقل به یک تئوری می رسند و فردایش آن را عوض می کنند، حال منِ بهرام افشاری حرف دو روز پیشم را نمی توانم تغییر دهم!؟ این روزها مشغول چه کاری هستید؟ تئاتری به کارگردانی آتیلا پسیانی روی صحنه دارم و در حال بازی در سریال شرایط خاص به کارگردانی وحید امیرخانی هستم. از 16 اردیبهشت هم نمایش جوجه تیغی را روی صحنه می برم که برگرفته از زندگی خودم، عشق فیلم ها و سیاهی لشکرهاست و فکر می کنم بهترین مواجهه و گفت وگوی من با مردم باشد. نوشین مجلسی ...
درد دلی صمیمانه با رئیس دستگاه قضا/ انتظاری که قربانیان اسیدپاشی از قوه قضاییه دارند
با مادرم برای خرید عید بیرون می رفتم، خانه مان در طبقه ی سوم بود و قبل از آماده شدن مادرم پایین آمدم و به مادرم گفتم پایین منتظرش هستم، غافل از این که محمد آن بیرون ایستاده بود، در را که باز کردم با او مواجه شدم و از من خواست تا به ماشین او بروم. به من گفت یه لحظه بیا کارت دارم .سرم را از شیشه ی ماشینش داخل بردم و گفتم چی کار داری؟مگه نگفتم من دیگه با تو کاری ندارم . به محض این که این را گفتم با ...
فلکه اول
بردارم و باهاش کفش هایم را واکس بزنم، اما یادم افتاد که اکبر اصلا توی عمرش مسواک نزده. رفتم سر کمد مهران و خواستم پول هایش را بردارم که دیدم کمدش از پوشک استفاده نشده بچه هم پاک تر است. بیهوش شان کردم و آخر شب توی بیابان ول شان کردم. زنگ زدم به مامان و گفتم: نمی توانم از شما دل بکنم و دارم برمی گردم... ...
دختر دیگری به سرنوشت من گرفتار نشود
بیست و هشتم اسفند بود و داشتم با مادرم برای خرید عید بیرون می رفتم، خانه مان در طبقه سوم بود و قبل از آماده شدن مادرم پایین آمدم و به مادرم گفتم پایین منتظرش هستم، غافل از اینکه محمد آن بیرون ایستاده بود. در را که باز کردم با او مواجه شدم و از من خواست تا به ماشین او بروم. به من گفت یه لحظه بیا کارت دارم . سرم را از شیشه ماشینش داخل بردم و گفتم چی کار داری؟ مگه نگفتم من دیگه با تو کاری ...
هارون الرشید خطاب به امام موسی کاظم :چرا شما خود را از ذریه دختری می دانید نه پسری؟
شفقنا-یک بار هارون الرشید خطاب به امام کاظم علیه السلام کرد و گفت: می خواهم از شما چیزهایی بپرسم که مدتی است در ذهنم خلجان می کند و تاکنون از کس دیگری نپرسیده ام، به من گفته اند که شما هرگز دروغ نمی گوئید، جواب مرا درست و راست بفرمائید! فرمود: اگر من آزادی بیان داشته باشم، تو را از آنچه می دانم در زمینه ی پرسشت آگاه خواهم کرد. گفت: در بیان آزاد هستید، هر چه می خواهید بفرمایید. اما اولین سؤال من ...
خانم بازیگر: بخاطر بازی در یک سریال مدتی بیمار شدم
.... خاطرات قشنگی از این پروژه دارم. قشنگ ترین لحظه اش برای من این بود که در مدرسه مادربزرگ ها از ریاضی 20 گرفتم. مانند یک کودک که واقعا نمره عالی گرفته است شاد شدم، چون همیشه در دبستان نمره ریاضی ام صفر بود و به همین خاطر کتک می خوردم. مادربزرگم می گفت: تو چه می کنی که ای قدر تو را می زنند؟! بعد از ضبط بر سر مزار مادرم رفتم و به او گفتم دیدی بالاخره 20 گرفتم. صحبت از مرحوم فرخ لقا ...
اظهارات سرمربی استقلال بعد از تساوی مقابل گسترش
در جام جهانی برای این کشور باشد. به گزارش فارس؛ شفر در خصوص اینکه استقلال در نیمه دوم خوب کار نکرد و در قواره همیشگی نبود، گفت: در ابتدا بگویم که من پیش از سفرم به تبریز گفته بودم که این شهر، شهر بسیار زیبایی است اما در مورد آمادگی استقلال باید توضیحی بدهم. زمانی که یک تیم برای فصل آماده می شود 3-4 هفته قبل از شروع مسابقات خود را آماده می کند و سپس به اردو می رود و بعد از آن وارد ...
دلار تقلبی به چه دردی می خورد؟
. پنجمی که رفت ششمی آمد. گفت: چی می خوای؟ گفتم: هیچی. گفت: یه چیزی می خوای بگو، همه چی دارم. گفتم: مثلا چی داری؟ گفت: تو جون بخواه. گفتم: ممنونم. گفت: بیا عضو کانال ما در پیام رسان داخلی بشو. هر چی خواستی به ادمین بگو برات میاره در خونه. خودش هم می ذاره تو بالکن. تو فقط در رو باز کن براش. ششمی که رفت جناب سروان ...
شفر: بازیکنان ماشین نیستند که هر دو سه روز یک بار بازی کنند
کردند مصدوم می شدند و جام جهانی را از دست می دادند. فدراسیون به ما گفته که این برنامه در دوره مربی قبلی تأیید شده است، اما من آن را ندیده بودم. در هر صورت طبیعی است که باید هر روز یک چیز جدید یاد بگیریم و من هم این را دوست دارم.
دوقلوهای یزدی که در یک روز متولد و شهید شدند +عکس
درست می کرد. آخرین باری که می خواست برود سال 65 بود. من و همسرشان کنار در برای بدرقه ایستاده بودیم که کتاب مفاتیح الجنان و قرآن تو جیبی اش را درآورد. قرآن را به من و مفاتیح را به همسرش داد. بعد خانمش گفت: محمدعلی من مفاتیح دارم. من هم گفتم: قرآن تو جیبی کوچک دارم. از ما خواست کتاب ها را با هم جابه جا کنیم. آخرین یادگاری اش همان مفاتیح کوچک و قرآن جیبی شد که در آن لحظات آخر به ما هدیه کرد و برای ما ...
حضرت زهرا(س)، 34 سال برای پسرم مادری کرد
، خواهر کوچکتر شهید قاسمی که پنج سال پس از شهادت برادرش متولد شده است، گفت: با وجود آنکه برادرم را هرگز ندیدم، اما امروز حس و حال خوبی دارم. مادر و پدرم همیشه از او برایم گفته اند. در ادامه مهری قاسمی، عمه شهید قاسمی به بیان خاطره ای از آخرین اعزام برادرزاده اش به جبهه گفت: امیر، دو روز پیش از رفتنش به منزل ما آمد تا دستکشی را به او بدهم. به او گفتم که بالاخره همه را راضی به رفتنت کردی و او ...
آنچه از زندگی امام موسی بن جعفر (ع) نمی دانید
) را دید که می گفته است: چه بسا چون دست یابید، در این سرزمین فتنه و فساد کنید و پیوند خویشاوندانتان را بگسلید(قرآن 47:22) فضل بن ربیع نقل می کند که "خلیفه نیمه شب به دنبالم فرستاده بود که این باعث وحشت شدید من شد. وقتی به خدمتش رسیدم دیدم تنها نشسته و آیه بالا را به آواز می خواند؛ و کسی خوش صداتر از او ندیده بودم. به من گفت: امام"موسی بن جعفر ( ع ) را به نزدم بیاور". امرش را اطاعت کردم. پس خلیفه ...
به دروغ گفتند که از من حمایت کردند
برنامه به جای اسپانسر به خانه ما آمدند وحید می گوید یک روز عوامل برنامه با او تماس گرفتند و گفتند می خواهند به خانه آنها بیایند تا جایزه اش را بدهند و همان روز مجری برنامه در صفحه اینستاگرامش نوشت که ما قول داده بودیم اما نمی دانیم وحید چرا این کار را کرد و حالا قرار است به قولمان عمل کنیم و بعد از ساعت 1 بعد از ظهر روز بعد قرار می گذارند اما خانواده وحید برخلاف انتظار اصلا روز خوبی را ...
شفر: برخی بازیکنان خیلی راحت راه می رفتند
برای این کشور باشد. شفر در خصوص اینکه استقلال در نیمه دوم خوب کار نکرد و در قواره همیشگی نبود، گفت: در ابتدا بگویم که من پیش از سفرم به تبریز گفته بودم که این شهر، شهر بسیار زیبایی است اما در مورد آمادگی استقلال باید توضیحی بدهم. زمانی که یک تیم برای فصل آماده می شود 3-4 هفته قبل از شروع مسابقات خود را آماده می کند و سپس به اردو می رود و بعد از آن وارد مسابقات می شود. *وقتی من ...
شفر:در 20 دقیقه آخر برخی بازیکنان خیلی راحت راه می رفتند/به برخی اجازه نمی دهم تیم را یک هفته ای زمین ...
تصویر خوبی در جام جهانی برای این کشور باشد. به گزارش فارس؛ شفر در خصوص اینکه استقلال در نیمه دوم خوب کار نکرد و در قواره همیشگی نبود، گفت: در ابتدا بگویم که من پیش از سفرم به تبریز گفته بودم که این شهر، شهر بسیار زیبایی است اما در مورد آمادگی استقلال باید توضیحی بدهم. زمانی که یک تیم برای فصل آماده می شود 3-4 هفته قبل از شروع مسابقات خود را آماده می کند و سپس به اردو می رود و بعد از آن ...
این خانه امن نیست
(معتاد) است. به دلیل اینکه بیکار بود، خودم مجبور بودم کار کنم و هزینه های زندگی ام را تامین کنم، اما چون مواد مصرف می کرد به من تهمت و انگ می زد. دیگر نمی توانستم به کارم ادامه بدهم. وی ادامه می دهد: خانواده ها (خانواده خودم و خانواده شوهرم) هم به جای اینکه به ما برای ادامه زندگی مان کمک کنند انگار تلاششان این بود که زندگی ما از هم بپاشند، در مدت ازدواج بارها مورد ضرب و شتم قرار گرفتم ...
غرب شناس باشیم؛ غرب زده نه
سارتر و افلاطون و اقلیدس را هم بگوییم، اما جوینده نیستیم. مشکل ما این است. رساله شما در پایان دوره اول درباره چه چیزی بود؟ درباره تحلیل استعلایی کانت بخش اول بود. وقتی نزد ژان وال رفتم فرد بسیار مهربانی بود. مرد کوتاه قدی بود که وقتی از پشت او را می دیدیم، فکر می کردیم دانش آموز است و کیفی نیز در دست داشت. به او گفتم می خواهم راجع به کانت بنویسم. پرسید آلمانی بلد هستی؟ گفتم ...
رسانه ای و یا علنی کردن برخی پرونده ها ممکن نیست/ پرونده برادر معاون اول رئیس جمهور پرونده سنگینی است/ ...
ها این خطر آنقدر بالا می رود که حاضر می شود آن فردی که به آن رغبت داشت چون امروز حاضر نیست با او کنار بیاید متعرض ابروی او شود. اژه ای با اشاره به اینکه یک روز عکسی با او گرفته اما چون با او کنار نیامده نابودش می کند و دست به جنایتی هولناک با تهیه اسید می زند، تصریح کرد: این واقعیت را به ما می گوید که ببینید با چه کسی دوست می شوید، کالا و متاع دین بی مشتری نیست، نگران نباشید چنان که ...
ارزش های دهه شصت
انقلاب با اراده و آگاهی خودشان را تربیت کرده بودند. قبل از انقلاب مسلمانی و رفتار مسلمانی خواسته هیأت حاکم نبود. کسانی که تحت تأثیر سخنرانی های مختلف بودند، آن روز با اراده و آگاهی اسلام را انتخاب کردند و هیچ کس دنبال منفعت نبود. این جمعیت خود تربیت شده، پاک و نیک، دهه شصت در سطوح مختلف اعم از استاندار، فرماندار، معاون وزیر، وزیر، نخست وزیر و رئیس جمهور مسئولیت داشتند. از سال های بعد ...
کدام کارشناس سمت خدا تا نیمه شب در کتابخانه ماند؟
. برنامه را از گروه فرهنگ و معارف شبکه سه با تهیه کنندگی بنده و آقای ماندگاران شروع کردیم، ایشان تا سال 1389 با ما بودند و ازآن به بعد به تنهایی تهیه کنندگی برنامه را بر عهده دارم. ارتباط صمیمانه با مخاطب؛ مأموریت اصلی سمت خدا * مأموریت برنامه چه تعریف شده بود؟ مأموریت برنامه یک ارتباط نزدیک و صمیمیانه با مخاطب در حوزه دین تعریف شده بود. وقتی کار را شروع کردیم، طبعا ...
سه روایت معتبر از معصومیت قربانی اسیدپاشی در تبریز/ رسانه های خارجی به دنبال معصومه
گفت می خواد با من حرف بزنه. مادر معصومه با گریه روایت می کند: ولی بعد از آن روز دخترم به جای خانه سر از بیمارستان در آورد. چشم های زیبای دخترم آسیب دیده و هر دو چشم اش پیوند قرنیه شده است که پزشک معالجش گفته هفته بعد چشمانش را باز می کند تا تاثیر عمل مشخص شود. اسید به طور کلی صورت اش را سوزانده است. بخش هایی از دستانش و قسمتی از سینه اش هم با اسید آسیب دیده است. مادر معصومه ...
تیام: پرسپولیس دیگر با قهرمانی خداحافظی کند
؟ البته که دارم. هفته قبل هم گفتم که یووه را دست کم نگیرید. *... بازی در برنابئو است. باز هم سر حرفت هستی؟ به هر حال یوونتوس امشب کار رئال را دشوار می کند. قبول دارم که زدن سه گل در مادرید آسان نیست. نمی خواهم تعصبی به بازی نگاه کنم ولی به هر حال مطمئن هستم که رئال بازی راحتی نخواهد داشت. البته فوتبال بازی است که هر اتفاقی در آن ممکن است. * بازی را می ...
رمان به اقتضای داستان و زیبایی شناسی، تاریخ را جعل می کند
، طبیعتا یا در ادامه یک سنت یا در واکنش به آن و یا در نتیجه امتزاج سنت های ادبی مختلف پدید می آید. مثلا از همان کتاب اول من، بعضی مرا تداوم سنت شمیم بهار می دانستند. همین اواخر، پیمان اسماعیلی گفت قصه خانم کوچولوی صبری در مجموعه شرطبندی روی اسب مسابقه برایش حال و هوای ابر بارانش گرفته است را تداعی کرده است. من آن قصه را خیلی دوست دارم. اتفاقا فکر می کنم نکته ای که در تحلیلش گفتم تا آن روز مغفول مانده ...
داغ هجری جانسوزتر از عطشانی!
.... حالا هم اگر قسمت باشد برمی گردد. فقط امید دارم فرزندم خاک پای امام حسین(ع) باشد و همنشین ایشان. فاش نیوز: مادر از آخرین رفتنش بگویید؟ عقد دخترعمویش بود و قرار بود که پس از سربازی ازدواج کنند. روز رفتن هم دو بار برگشت به پشت سرش نگاه کرد و رفت، همین. آن روز خداوند را به حضرت فاطمه زهرا(س) قسم دادم که فرزندم به سلامت برگردد وگرنه پیکرش را نمی خواهم. و ...