سایر منابع:
سایر خبرها
بخشش عامل قتل در چهارشنبه سوری
به چاقویی که روی زمین افتاده بود خورد. من چاقو را برداشتم و یک ضربه به سینه پسر افغان زدم. وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود ادامه داد: باور کنید من علی را نمی شناختم. فقط وقتی صدای فریادهای کمک خواهی دوستم را شنیدم دستپاچه شدم و برای کمک به او رفتم. من قصد قتل نداشتم و فقط می خواستم مرد افغان را بترسانم. این متهم در حالی که بشدت اشک می ریخت به پای پدر و مادر مقتول افتاد و التماس ...
ما با حجاب احساس غرور می کنیم
صورت حرفه ای. شما در کدام باشگاه بازی می کنید؟ صدقیانی زاده: پالایشگاه نفت. بازیکن تهرانی هم دارید؟ صدقیانی زاده: توسلی که دروازه بان است، من و خانم مقیمی. تمرینات در تهران است؟ همه اش در آبادان. غلامی: خانه ما شرق است و من برای تمرین به غرب می روم. فقط سه تا باشگاه هستند که در ایران به بازیکن پول می دهند. من سه میلیون ...
صدا وسیما دست احمدی نژاد و روحانی بود مردم بدبخت می شدند
آرمان پرس l بعد از ده سال از جام جم راهی پاستور شده است؛ تغییر مکانی که حرف و حدیث های زیادی در مورد علاقه او برای جابجایی در خود پاسور هم فراهم کرده است. علاقه ای که هر وقت با پرسش خبرنگاران مواجه شده است این پاسخ را دریافت کرده است که انتخابات بلای جان انقلابی ها شده است . در یک آخر هفته بهاری مهمان مهندس ضرغامی رئیس اسبق سازمان صدا وسیما و عضو کنونی شورای عالی انقلاب فرهنگی ...
رشوه گرفتن از شرکت های تجهیزات پزشکی تقریبا به یک رویه تبدیل شده است.
خیلی از پزشکان برای اینکه ردی از خود به جا نگذارند، یا به صورت نقدی پول می گیرند یا شماره کارت نزدیکانشان را به ما می دهند؛ همسر، فرزندان یا منشی های هر جراح به صورت میانگین در ماه حدود 20 میلیون تومان رشوه از شرکت های تجهیزات پزشکی دریافت می کنند . فیش 12 میلیون تومانی را که به حساب یکی از جراحان بنام واریز کرده است، نشان می دهد: فقط به حساب یکی از آنها ماهی 12 میلیون تومان واریز می کنم. اینها جدای از حقوق و کارانه ای است که بیمارستان به آنها می دهد. شاید ماهیانه چندصد میلیون درآمد داشته باشند، اما نگاهشان به بیماران مادی است. ...
سام قریبیان: هیچ وقت دوست نداشتم بازیگر سریال های تاریخی باشم
صحبت کنیم. آقای ورزی ساعت 4 بعد از ظهر تعریف کردن قصه را آغاز و چنان دقیق و با جزئیات تمام آن را برای من تعریف کرد که به خودم آمدم و دیدم ساعت 9 شب است! محمدرضا ورزی خیلی خوب قصه تعریف می کند و من همان جا گفتم این قصه را هستم! تمام این پنج ساعت به تعریف کردن قصه گذشت؟ بله و من مدام می پرسیدم خب... خب... بعدش چه شد! وقتی قصه ای اینقدر شما را جذب می کند که بخواهید بدانید در ...
فقر در غیزانیه خوزستان و روستاهایش + تصاویر
سری تکان داد و گفت: عمو جان از زمان آمدن نفت به این صحرا سراغ ندارم کسی از اهالی این روستا تا حالا به کار گرفته شده باشد . اگر چنین بود وضع ما که این نبود، همه مهاجرت نمی کردند، ما تا حالا از این نفت خیری ندیدیم. با قهوه عربی از ما پذیرایی کردند. مضیف شیخ خیون زرگانی. مضیفی بسیار وسیع برای مهمانیهای متعدد. چند روستای دیگر را هم باید بازدید می کردیم . منتظر خالد بودم از بچه ...
ماجرای مشاهده صحنه قتل در 27 سال پیش
پراید شده و راهی منزل من در خیابان جمالزاده شدیم، من و پسر دخترعمه ام داخل خودرو مواد مخدر نیز مصرف کردیم که در خیابان گلشن متوجه شدم سرنشینان یک خودروی پیکان در حال کتک زدن یک پسر جوان هستند؛ ما پیکان را تعقیب کرده اما در نهایت آن را گم کردیم . وی افزود: بعد از این اتفاق، من پلیس را در جریان قرار دادم و فردای آن روز وقتی به محل کار خود در بازار صفویه (روبه روی پارک ملت) رفتم، دیدم سه زن ...
تجربیات ده ساله یک ناشر جوان/کار ناشر مدام به مو بند است
افتخار نمی کنید! رویش کار جدید انجام شده است. بله. ولی این حرف را از این جهت می گویم که چند ناشر پیش از ما، آن را چاپ کرده بودند. همان طور که می دانید این کتاب سال ها در آلمان ممنوع الچاپ بود. * زمان هایی هست که می گویند کار به یک مو بند است. زمان کار در حوزه نشر، این اتفاق برای شما افتاد؟ بزنگاهی که همه چیز به یک مو بند باشد؟ راستش، ناشر مدام کارش به مو بند است ...
حمله شدید قلعه نویی به فدراسیون فوتبال / این مسابقه سیاسی بود!
خواهم اسم آقا را بیاورم؛ همان مسلمان های عمر و عاصی! یک بخشی از آن به آقای آذری بر می گشت. آقای آذری مصاحبه کرد که این حرفها نیست و تکذیب کرد. وی ادامه داد: برای ساکت متاسفم. خودش می داند برایش چه کار کردم. ساکت روز گذشته و بعد از مصاحبه مدیرعامل ذوب آهن به آذری زنگ می زند که شما چرا وسط آمدی؛ یعنی بگذار قلعه نویی را قلع و قمع کنیم! حالا این کلمه را که نگفته، نگاهشان این است. یعنی بگذارید ...
ناگفته هایی از حال و هوای ماه رمضان در زندان های ساواک
موارد خیلی فعال بودم. آقای مهندس میثمی در دوران مبارزات خود علیه نظام شاهنشاهی چه خاطره ای از ماه رمضان دارید؟ پنجم رمضان سال 57 بود که در اصفهان شهری که من در آن متولد شدم، حکومت نظامی برقرار بود. سر سفره افطار ما به برقراری حکومت نظامی اعتراض کردیم. دوره ای هم قبل از انقلاب شما زندان اوین بودید، در این دوران زمانی که به ماه رمضان برخورد کردید، اتفاق خاصی برای شما ...
از نای جان...
استودیو چطور است. آن روز در حال و هوای نزدیک افطار رفتم استودیو. چون حس و حال را زیاد حس می کردم، یک مناجات با خدای خودم کردم. بالاخره وقتی شما با خلوصی کاری را انجام می دهید این تأثیر خوب را می گذارد. شجریان در آن زمان 39 سال داشت و آواز ربنای خود را در دستگاه سه گاه خواند و آن را با مدگردانی هایش در افشاری، عراق، راست و عجم به یک مرکب خوانی بدل می کرد. ربنا آیاتی مناجات گونه از سوره بقره، آل ...
تسویه حساب و تیراندازی مرگبار دلالان دلار در تهران
؟ نه این که تصمیم قطعی داشته باشم؛ اما اعصابم به هم ریخته بود. هیچ پولی نداشتم، شب عید بود و جیب من خالی. من زن و بچه دارم، همه پول و سرمایه ام دستشان بود؛ حتی چندباری به آن ها التماس کردم، به خانه آن ها رفتم، اما هیچ فایده ای نداشت. آن ها پول من را نمی دادند. حتی چندبار تصمیم گرفتم خودکشی کنم. تا این که آن روز به بازار رفتم و آن اتفاق افتاد. به چه کسی پول داده بودی؟ ...
بوفون: چه کسی من را مجبور کرده است در یوونتوس بمانم!
.... به همین خاطر چند ماهی است که با رییس باشگاه جلسه گذاشتیم و به آرامی شرایط را سنجیدیم. اکنون من خوشحال و آرام هستم. زمانی که بازی می کنم خوشحال هستم چون این جو را دوست دارم و با دوستانم هستم و می دانم که می توانم به هم تیمی هایم کمک کنم. زمانی که نتوانم این کار را انجام دهم اتفاق خاصی نخواهد افتاد چون دوران ورزشی خیلی خوبی داشتم. اگر بگویم ترسی ندارم دروغ گفته ام اما در نهایت باید آرام باشم ...
جانبازان اعصاب و روان شمع هایی که ذره ذره آب می شوند/این دردها مرد می خواهد!
او نشان دادیم اظهار داشت: کاش می مردم ولی این مردها را اینطور نمی دیدم که اینطوری جلوشون شرمنده بشوم اینا همان همرزمانی هستند که جنگیدند و بزرگترین مردان تاریخند. جوان 37 ساله ای با لهجه بزدی گفت: من نه از جنگ چیز زیادی یادمه، نه خیلی دور وور این مسایل بودم که بخواهم اظهار نظری کنم، اما فقط به این ایمان دارم که اگه شما نبودید، من و هم سن و سال های من هم نبودیم. به تنها چیزی که از ته ...
تارتار لطف کرد، اما از نظر فوتبالی ضرر کردم
ناراحت نبوده و با نیمکت نشینی در این تیم ضرر کرد، گفت: آقای مهدی ( تارتار) به من لطف کرد که مرا دوباره به لیگ برتر آورد، اما از نظر فوتبالی ضرر کردم. در آلومینیوم اراک فوروارد بودم و خوب گل می زدم و به درخواست خودشان به پارس جنوبی رفتم، ولی آن اتفاقاتی که باید می افتاد، برای من رخ نداد. از من در پست هافبک دفاعی استفاده کردند و آن چیز هایی که باید اتفاق می افتاد اصلا اتفاق نیفتاد. آقایی ...
ماجرای 15سال روستاگردی طلبه قصه گو
تحلیل می خواست. یا یک معلم در کانون فرهنگی آموزش به اسم آقای اجتهادی که از او پرسیدم کتابخانه دارید و گفت که این جا استفاده نمی شود و بعد از آن همیشه به من می گفت کر شیخ کتاب خوان که من فقط یک بار ازش گرفته بودم و همین اصطلاح کتابخوان به من انگیزه می داد که کتابخوان شوم. یک برچسبی به من زده شد که من هم در همان راستا عمل کردم. خود شما هم دیدید که بعضی درباره کتاب هایی که به بچه ...
از آشنایی با شهید مدافع حرم تا کنار گذاشتن خوانندگی رپ
سال های 93 تا 94، تنها به سرودن اشعار مشغول بودم و کار شاخصی از من در زمینه رپ خوانده نشد. وی گفت: با گذشت زمان با یک خواننده سبک پاپ، آشنا شدم و از سوی ایشان بابت فعالیت های همه جانبه ام در زمینه های مختلف سرودن اشعار، تهیه و تنظیم آهنگ و خوانندن آثار مورد تشویق قرار گرفتم، به نظر بنده اگر یک خواننده، تنظیم گر و شاعر خوبی باشد می تواند در ایران رشد کند. آبگون ادامه داد: پدرم با ...
نقاشی بر بومِ مرگ
. رنگ دیگری بود، اگر چه گیرم تاریک تر، بسیار تاریک تر. شاعرانگی این آثار مرا درگیر خودش کرد. بیشتر مترصد شدم تا اجراهای نمایشنامه های او را ببینم. تا جایی که ممکن بود می رفتم و تماشا می کردم. متن های نمایش هایش را می خواندم. دیگر درگیرش شده بودم. در آثارش نهفته های بسیاری بود که مرا ترغیب می کرد که نزدیک تر بروم و بعد دیدم که نشسته ام سر کار ترجمه. سر آثار یون فوسه نیز به همین صورت درگیر شدم. برای ...
قتل به خاطر ارثیه!
. وقتی متوجه این موضوع شدم، به خانه مادرم رفتم تا به مادرم کمک کنم. وقتی رسیدم، برادرم به سمت من حمله کرد و من هم با چوب ضربه ای به او زدم تا بتوانم جلوی حمله هایش را بگیرم اما در یک لحظه مادرم برای میانجیگری به سمت ما آمد و وسط ما قرار گرفت. یکدفعه دیدم مادرم روی زمین افتاد. من و برادرم هر دو خیلی وحشت کرده بودیم. برادرم بهت زده به مادرم نگاه می کرد و چاقوی خونی هم دستش بود. مادرم در جا جانش را از ...
ترکشی که قلبم را هدف گرفت/ ورود عجیب ترکش به قرآن جیبی
غوطه ور بودم. ناگهان صدای تَه قبضه دو خمپاره را از طرف عراقی ها شنیدم ولی اهمیتی ندادم اما صدای تَه قبضه سوم که آمد به داخل سنگر رفتم و روی تخت نشستم. صدای سوت خمپاره به من نزدیک و نزدیکتر شد و به دنبال آن صدای انفجار در داخل سنگر پیچید. وقتی چشم باز کردم روی برانکادری بودم که به طرف آمبولانسی که کمی دورتر پارک شده بود می رفت. نگاهی به اطراف کردم فرمانده گردان و خیلی از پرسنل مستقر در ...
با مردها جنسیتی برخورد نکردم
فرماندار محبوبیت مردمی بسیار بالایی داشت و مردم رضایت خوبی از ایشان داشتند، اما مردم از او گله مندی می کردند که چرا چنین انتخابی انجام داده است. اما همان آدم های معترض بعد از گذشت حدود شش ماه، پیش فرماندار آمدند و از او خواستند که بخش های دیگر را هم به خانم ها واگذار کنند. من در شهرستان دیگری فرماندار شدم اما اگر در همان شهرستانی که بخشدار بودم انتخاب می شدم، مطمئنم هیچ گونه اعتراض مردمی نداشتیم چون ...
خوش شانس بودم که بازیگر شدم
در کشورهای دیگر اطلاعات کمی درباره سینمای شما داریم، اما همین میزان شناخت کم هم برای ما اعجاب آور است. برایم جالب است که همیشه در فیلم های ایرانی همه چیز به واقعیت نزدیک است. از جلوه های ویژه استفاده زیادی نمی شود، داستان هایی که در فیلم های ایرانی اتفاق می افتد غیرقابل باور نیستند و این فیلم ها کاملاً به انسان می پردازد و دغدغه های او. به نظرم همین واقع نمایی هاست که سینمای ایران را جذاب می کند ...
میلیاردی خرج می کنم بوی قلیان آن سالها توی خانه بپیچد
از طریق آن با دیگر مردم سایر نقاط دنیا آشنا شدم. حتی خانه ام آمدند و باهم حرف زدیم. بعد همان رویه نامه را با آنها هم ادامه دادم. وقتی با آدمی که از ویتنام دو روز مهمان خانه ات هست حرف می زنی می توانی همه حرفهایی که توی دلت مانده را بگویی. حتی می توانی بگویی که یک نفر را کشته ای! چون او می رود و دیگر نیست. نه دیگر چشم در چشمت می شود و نه به سیستمی وصل است که تو را جایی معرفی کند یا زیرآبت را بزند ...
بگو چی دور می ریزی تا بگویم کی هستی
.... آن موقع سازمان میراث به ریاست مهندس بهشتی به پژوهش های جدید تمایل داشت و رئیس پژوهشکده باستان شناسی هم دکترآذرنوش بود. خیلی زیاد از این تحقیقات حمایت می کرد که متاسفانه ایشان فوت شدند. در مورد پیداکردن بازداشتگاهی هم در همدان نوشته بودی... بله. من آن زمان در دانشگاه همدان هیأت علمی بودم و همان وقت ها این بازداشتگاه را از دهه 1350 پیدا کردم، به همین دلیل فکر می کردم در ...
طنز؛ مصائب یک دهه شصتی
علی اکبر محمدخانی در ستون طنز روزنامه شهروند نوشت: من خیلی کوچیک بودم که زبون باز کردم، اونم وقتی که فقط شیش ماهم بود. یعنی تو اون سن و سال که بلانسبت سگ زبون باز نمی کرد، من باز کردم، اونم به خاطر این که مامانم کلا اعتقاد نداشت به بچه ش شیر بده؛ آن قدر گرسنه نگهم داشته بود که یه روز بالاخره دست از زوزه کشیدن برداشتم و از توی قُنداق بهش گفتم: ببخشید، احساس نمی کنی باید به من شیر بدی؟ ...
قضیه درگیری سرمربی استقلال با کادرفنی ذوب آهن چه بود؟
. او درباره درگیری پیش آمده در بازی دیشب هم گفت: آقای قلعه نویی در بین دونیمه به داور که از کنارش می گذشت اعتراض کرد که آقای شفر هم در همین زمان شروع به استفاده از کلمات نامناسب کرد. من هم جلو رفتم و به انگلیسی گفتم شما کار خودت را باید انجام بدهید. البته در همین زمان ساشا شفر پسر آقای شفر آمد و بسیار خوب و با رفتاری کاملا مناسب فضا را آرام کرد. اما متاسفانه در همین حین متاسفانه بعضی از ...
معتمدی: دوست دارم حافظ قرآن تربیت کنم
القرآن الکریم شرکت کردیم. تا آن زمان، چند جزء را به طور پراکنده حفظ بودم، اما از آن زمان برنامه حفظ قرآن را به طور جدی شروع کردم. با این توضیحات، خانواده نقش بسیار مهم و اثرگذاری در تربیت قرآنی فرزندان و حتی حافظ و قاری موفق شدن آنها دارد. درست است؟ کاملا درست است. خانواده در تربیت قرآنی فرزندان و مانوس شدن آنها با آیات وحی اثر بسیار زیادی دارد. چون پدر و مادر و خواهر و برادرهای بزرگ ...
به "پرسپولیس" بر می گردم
مهدوی کیا و جهانبخش برایم انگیزه بزرگی هستند تا بتوانم در فوتبال اروپا نیز بدرخشم. طی این چند روز مشورت زیادی داشتم و می دانم که روزهای سختی در انتظارم است. مطمئنا آنجا برایم فرش قرمز پهن نکردند و من هم باید اکنون همه چیز را از روز اول آغاز کنم. با این شرایط هم بیگانه نیستم و در پرسپولیس هم روزهای ابتدایی سخت و با تلاش زیادی خودم را اثبات کردم. اکنون در مسیر تازه ای که انتخاب کردم تمام تلاشم را ...
خواهر کوچک تر، شوهرش را به خواهر بزرگ تر بخشید
ژاندارمری گفت: چند سال پیش مردی به نام عبدا... به خواستگاری من آمد و با او ازدواج کردم. وقتی به خانه اش رفتم، متوجه شدم که او خواهر بزرگ ترم، مرضیه را دوست دارد که به تازگی از شوهرش طلاق گرفته بود. وقتی از این ماجرا مطلع شدم که دیر شده بود و مجبور بودم به زندگی با عبدا... ادامه بدهم. زندگی ما ادامه داشت تا اینکه دو ماه پیش مرضیه ناگهان به خانه ما آمد و گفت: من عبدا... را ...
پنجه های طلایی اما نامرئی
در شهرستان دهدشت در استان کهگیلویه و بویر احمد مرد جوانی زندگی می کند که برای خیلی از اهالی حکم الگویی موفق را دارد، الگوی عملی کردن اصطلاح خواستن توانستن است. این گزارش گوشه ای از زندگی مسلم جهانبخش است . او روزی که چشم به این دنیا گشود اطرافیانش شوکه شدند، چراکه دو دستش از ناحیه ساعد و یک پایش از قسمت ساق رشد نکرده بود، علاوه بر این گوشه ای از زبانش نیز به دهانش چسبی ...