سایر منابع:
سایر خبرها
حجت الاسلام قرائتی: امام زمان (عج) میزبان ماه رمضان است
خرید خلبان هم باید بیاید. کمک خلبانش هم باید بیاید. وسایل یدکی اش هم باید بیاید، خوابگاهش هم باید بیاید. راه نفوذ است. سوزن که رفت نخ دمش هم باید برود و الا چیزی نمی دوزد. اینطور نیست که به آمریکا اسلحه بدهیم خود آمریکایی ها، خود آمریکایی ها... باید کارشناس سیاسی، حقوقی، چه و چه... راه نفوذ است. خدا اجازه نمی دهد کفار بر مومنین نفوذ داشته باشند. اینها غربی و مسیحی هستند، من اگر می گفتم در عراق ...
عاشق کربلا بود. حتی اگر چند روز مرخصی داشت، آن چند روز را به کربلا میرفت. یک بار، یک کربلای سه روزه رفت. ...
.... یک بار هواپیما را کنسل کردند، این بار نمی شود کنسل کرد، این دفعه باید برگردید . حاج آقا هم توی راه حالش خراب شد. حتی آقای واعظی مداح معروف هم آمده بود تا ما را برای برگشت راضی کند. به ایران برگشتیم. پدرش در کربلا خواب دیده بود که خانه ما چراغانی است. همه می آیند، تبریک می گویند و شیرینی می آوردند. گفت: این چه خوابی بود که من توی محرم دیدم. کسانی که اطرافمان بودند، می دانستند و چیزی ...
سکوت در برابر جنایات رژیم صهیونیستی قابل قبول نیست
خواهی آمریکا و اروپا شد و گفت: اگر بعد از 40 سال هنوز راه انقلاب اسلامی ادامه دارد به خاطر مقاومت ملت ایران در برابر استکبار جهانی است. **مازندران نماینده ولی فقیه در مازندران و امام جمعه ساری گفت: حمایت از کالای ایرانی اول از همه باید از سوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی آغاز شود. آیت الله نورالله طبرسی همچنین انتقال سفارت آمریکا به قدس را یک اقدام احمقانه دانست و افزود: این ...
احتمال حذف علی مطهری از کرسی نایب رئیسی مجلس/حمله نظامی احتمالی علیه ایران چگونه خواهد بود؟/روایت احمد ...
نایف که در محل اقامت خود محبوس بود و اجازه کمترین تماسی با دنیای بیرون از قصر خود نداشت، این اظهار نظر و حمله مستقیم و همه جانبه به محمد بن سلمان عجیب و غیر منتظره است. دو هفته قبل مایک پمپئو وزیر امور خارجه ترامپ در سفری ناگهانی به ریاض رفت و خبرگزاری ها به نقل از مقامات سعودی از ملاقات و گفت و گوی او با محمد بن سلمان خبر دادند! اما برخلاف معمول هیچ تصویری از این ملاقات مخابره نشد! تا آنجا که برخی ...
حکایت لباس های خون آلود ابراهیم در صبح جمعه
...! مادر ما رفت و در را باز کرد. زن همسایه بود. بعد از سلام با عصبانیت گفت: این ابراهیم شما مگه همسن پسر منه؟ دیشب پسرم رو با موتور برده بیرون، بعد هم تصادف کردند و پاش رو شکسته! بعد ادامه داد: ببین خانم، من پسرم رو بردم بهترین دبیرستان نمی خوام با آدم هایی مثل پسر شما رفت و آمد کنه! مادر ما از همه جا بی خبر بود. خیلی ناراحت شد. معذرت خواهی کرد و با تعجب گفت: من نمی دانم شما چی می ...
دلتنگی عاشقانه های پدر و مادر شهید برای علیرضا
خدایا ای کاش چندین پسر داشتم همیشه حداقل یکی از آنان در جبهه بود همین حرف را شنیده بود در وصیت نامه اش ذکر کرده است. در انتظار خبر شهادت... مادر شهید می گوید: زمانی که به جبهه می رفت هر زمان که قصد رفتن می کرد، محضر آیت الله بهجت استخاره می گرفت و آخرین بار خبر شهادتش را می دهد. هنگامی که به خانه آمد در پوست خودش از خوشحالی نمی گنجید. آنقدر با برادرزاده اش محسن شادی کرد که به ...
جرج کلونی، ویل اسمیت و کوین اسپیسی در تلویزیون
. در این فیلم با نقش آفرینی حسین محجوب، محسن رمضانی و سلمه فیضی خواهید دید: محمد رمضانی فرزند نابینای هاشم که در مدرسه نابینایان تحصیل می کند برای گذراندن تعطیلات به خانه بازمی گردد. هاشم که پس از مرگ همسر خود با مادرش زندگی می کند، تصمیم به ازدواج مجدد می گیرد. او به همین منظور محمد را به کارگاه نجاری می فرستد. مادر هاشم که به نشان اعتراض در مقابل این اقدام خانه را ترک کرده بود به علت ...
شهیدی که همه در اولین برخورد شیفته اش می شدند
از عموهایش به نام علی اصغر در جبهه به شهادت رسیده بود راه و روش زندگی را از عمویش الگو گرفت. هر کس که او را می دید، اقرار می کرد انگار شهید علی اصغر زنده شده است. به هیچ وجه برای حقانیت کلامش قسم جلاله نمی خورد و همیشه می گفت وجدانا درست می گویم. سجده های طولانی اش بعد از نماز حتی زمانی که به سن تکلیف نرسیده بود، برایم عجیب بود. نماز می خواند و می گفت این را به خاطر عمو می خوانم. وقتی که خواستیم ...
فیلم های تلویزیون در تعطیلات/ تماشای 171;رنگ خدا187; و 171;کلاه قرمزی و بچه ننه187;
حسین محجوب، محسن رمضانی و سلمه فیضی خواهید دید: محمد رمضانی فرزند نابینای هاشم که در مدرسه نابینایان تحصیل می کند برای گذراندن تعطیلات به خانه بازمی گردد. هاشم که پس از مرگ همسر خود با مادرش زندگی می کند، تصمیم به ازدواج مجدد می گیرد. او به همین منظور محمد را به کارگاه نجاری می فرستد. مادر هاشم که به نشان اعتراض در مقابل این اقدام خانه را ترک کرده بود به علت بیماری مجبور به بازگشت می شود و سرانجام در ...
از نای جان...
صدای مهدی شکل نگرفته بود. پسر تا 12 سالگی تحت تربیت و تعلیم پدرش آوازخوانی را یاد گرفت. مدتی هم آواز خواند اما بعد از درگذشت حاج علی اکبر و توسط دوستان پدر به خدمت حاج سیدمحمد عرب رفت تا صدای خوش خود را در خدمت تلاوت قرآن تربیت کند. مهدی پس از استادش به جایگاه اول قاریان مشهد رسید. او شاگردان زیادی به سبک قرائت استادش تربیت کرد؛ از جمله پسرش محمدرضای شجریان را. محمدرضا وقتی به دنیا آمد که پدر 29 ...
جانبازان اعصاب و روان شمع هایی که ذره ذره آب می شوند/این دردها مرد می خواهد!
.... وقتی درآمد خانه افزایش پیدا کند، آرامش نیز به وجود می آید. بجای خوردن قرص هایی که مغز را از بین می برد و مادر را رنج می دهد بگذارید مغزتان در سلامت فکر کند و با اندیشه های مثبت خانه را روشن و مادرتان همیشه به وجود شما افتخار کند . تند خویی و پرخاشگری ضربه ای که بعد از جنگ بیشتر جانبازان و رزمندگان و آزادگان در قالب استرس و پرخاشگری تجربه کردند باعث وارد شدن آسیب ...
اهدای بازوبند مهربانی، همزبانی و قهرمانی آستان قدس رضوی به خانواده شهیدان اصفهانی
مورد فرزند شهید سؤال می کند و مادر پاسخ می دهد: پسر شهید 20 روز بعد از شهادتش به دنیا آمد، درسش را خوانده و تهران مشغول به کار است اما هنوز ازدواج نکرده است . مقصد آخر طبق برنامه خانه شهید بی سر است، خانه محسن حججی؛ اما پیش از رفتن به آنجا برنامه تغییر می کند، دیدار با خانواده سلامتیان که در مسیر قرار دارد، پیش از رفتن به نجف آباد مهمانان یزدی به جمع پسران خیّر بزرگ اصفهانی و کشور می روند ...
ماجرای 15سال روستاگردی طلبه قصه گو
خواندم و بعد با بچه ها موضوعی را برای گفت و گو مطرح کردم؛ اگر شما دوچرخه ای داشته باشید و یکی آن را بردارد، چه کاری انجام می دهید؟ یکی گفت کتکش می زنیم، یکی گفت به پدرش می گویم که او را تنبیه کند، یکی گفت با دوستانم او را تنبیه می کنیم و.... درنهایت هم یکی از بچه ها گفت آقا می شود گفت وگو کرد ولی این به درد ما نمی خورد. گفتم چرا؟ گفت وقتی ما در خانه و مدرسه کتک می خوریم، گفت و گو جواب ...
نقاشی بر بومِ مرگ
آنجا در خانه اش بمیرد. سفر آخر مادر به جهان گذشته اش. در یکی دیگر پدر و مادر یک جوان به سردخانه می آیند که جسد فرزندشان را شناسایی کنند. و یا پدری تنها در خانه اش می افتد روی زمین و در جا می میرد، بعد پسران و دختر و عروس او می آیند که وسایل مانده ی او را از آپارتمانش جمع کنند، آپارتمان را تمیز کنند و به صاحب خانه تحویل دهند. در نمایش دیگری مردی به آپارتمان تازه ای اسباب کشی می کند که مستأجر قبلی در ...
میلیاردی خرج می کنم بوی قلیان آن سالها توی خانه بپیچد
وقتی با مینی بوس از بوشهر به مشهد می رفتیم توی راه همه تابلوها را با دقت می خواندم. با دقت حفظ می کردم یعنی می خواندم: راهنمایی فروغی بسطامی بعد که بر می گشتیم برای یک دانش آموز بی نام و نشانی توی آن مدرسه نامه می نوشتم. روی نامه هم بزرگ می نوشتم: لطفا مدیر دبیرستان باز کند! بعد برای مدیر می نوشتم: سلام. من این نامه را برای کسی نوشته ام که نمی دانم کیست. اما با توجه به خصوصیانی که ذکر ...
بگو چی دور می ریزی تا بگویم کی هستی
برای کمک هجوم آورده بودند و مسیر رفت وآمد آمبولانس ها مسدود شده بود. خب این در حالی است که هلال احمر تلاشش را می کرد. متاسفانه مردم ایران به راه حل های احساساتی موقت بیشتر از بررسی های یک متخصص علاقه دارند. خب من می گویم ما چنین ویژگی داریم که افراد معروف آن را برانگیخته می کنند، اما آنها می توانند از مردم کمک های مالی بگیرند و بعد با متخصصان درباره موارد مصرفش مشورت کنند. ببین ...
مدافعان حرم، ظلم و جور را دفع می کنند!
منطقه کشورمان بشاگرد خدمت کرد و پیش از مرگش بیش از 10بار مبتلا به مرض مالاریا شد. قهرمان و پهلوان واقعی شهید منفرد نیاکی است که وقتی شنید دخترش بیمار است، گفت الان در عملیاتیم و همه سربازها بچه های من هستند. نیاکی وقتی فرصت کرد به خانه برگردد که به جای دخترش با مزار او روبه رو شد. خادم واقعی همان پزشک خرمشهری دکتر منصور رامی است که تحصیلاتش را در آلمان گذراند اما اوج جنگ به مناطق جنگی رفت و با حدود ...
مدافعان حرم؛ دافعان ظلم و ستم
یوسف بیدار شد. گفت مامان چه خبره؟ گفتم چیزی نیست، نگاهی به ساعت کرد و برای نماز وضو گرفت... رکعت اول نمازش را خوانده بود که دمکرات ها وارد خانه شدند، همه جا را گرفتند، یوسف بدون توجه به آن ها نمازش را خواند و تمام کرد. این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان یادی از خدمات رزمنده پیشکسوت جبهه سوسنگرد و دفاع مقدس آورد: علی اکبر اصل دانشور، فرزند میرزاعلی به سال 1339 در شهر سردرود از توابع ...
طلسم شدگان فراموشی
لیلا مقیمی تصویر اول زمان برای طاهره در یکی از روزهای خردادماه دو سال گذشته، برای همیشه ایستاد. بعد از آن، روزها و شب هایش دیگر تکان نخوردند. طاهره آن روز، ساعت هفت بعد از ظهر چادرش را روی سرش انداخت و پرچادرش را محکم لای دندان هایش گذاشت و از خانه بیرون رفت. رفت تا چند ساعتی شوهر و دختر و پسرانش را دلواپس و سرگردان خیابان های شهر کند. شهر اما آن شهر همیشگی نبود؛ کوچه ها و خیابان ...
اگر هر کسی به دنبال ناموس دیگری باشد جامعه از هم می پاشد
جا خورد. انگار توقع چنین برخوردی را نداشت. کمی مکث کرد و گفت: سلام، معذرت می خوام، شرمنده. بعد هم حرکت کرد و رفت. ما هم به راهمان ادامه دادیم. ابراهیم در بین راه شروع به صحبت کرد. سوالاتی که در ذهنم ایجاد شده بود را جواب داد: دیدی چه اتفاقی افتاد؟ با یک سلام عصبانیت طرف خوابید. تازه معذرت خواهی هم کرد. حالا اگر می خواستم من هم داد بزنم و دعوا کنم جز اینکه اعصاب و اخلاقم را به هم بریزم ...
اعترافات تازه دلار فروش قاتل
و قتل هم افتادم ولی بازهم صبر کردم. چه شد که تصمیمت را عملی کردی؟ چند شب قبل از جنایت به همراه همسرم و دختر 11 ساله و پسر 14 ساله ام به خانه پدری پژمان رفتم اما آنها جلوی زن و بچه ام مرا تحقیر کردند. شب حادثه هم به سراغ پدر زن پژمان رفتم و به او گفتم 2 یا 3 میلیون تومان به من بده تا شب عیدی برای زن و بچه ام وسیله بخرم اما او گفت اگر تو این پول را داری به من بده و رفت. خسته شده ...
ابوالفضل نیکزاد؛ شهید قرآنی مدافع حرم/ اهتمام شهید بر عمل به قرآن
می شود و او گریه کرد و گفت مادر نگو اما فردا ساعت 9 صبح بود که پسرم جواد در خانه را زد. به او گفتم ابوالفضل شهید شده یا مجروح. جوادم مات و مبهوت نگاه می کرد که از کجا مطلع شدم. مادر شهید نیکزاد ادامه داد: پیش از ابوالفضل، یک پسرطلبه داشتم که او را هم از دست دادم. همان موقع هم چنین حالتی را داشتم. حالم عجیب بود. اما پیش از آنکه همه بدانند من شهادت ابوالفضل را حس کردم. مادر شهید ...
مروری بر اخبار مهم روز؛ تقابل فراکسیون امید با لاریجانی/ اتمام پروژه روحانی و میزان شانس جهانگیری برای ...
برای روحانی گذاشته می شد. اگر چنین بود یعنی کار حزبی در حال انجام بود، نه اینکه با کلی از این وزرا بعد از انتخابات، همه رهبران اصلاح طلب مخالف باشند و آقای روحانی به تنهایی تصمیم بگیرد و راه خودش را برود. *برداشت من این است که مجموعه های سیاسی یارگیری پنهان شان را برای انتخابات شروع کرده اند و تلاش خود را انجام می دهند. البته زمان تعیین می کند کدام بالا برود و بیشتر زمینه حضور پیدا کند ...
گزارش ویژه برنامه مرگ بَرجامِ سراب
به گزارش سینماپرس ، ویژه برنامه مرگ بَرجامِ سراب با حضور چهره های شعر و موسیقی انقلاب و با توجه به اتفاقات اخیر از جمله عهدشکنی و خروج آمریکا از برجام، و تجاوز رژیم کودک کش اسرائیل در فلسطین در محل سالن بصیرت لانه جاسوسی آمریکا برگزار شد. در ابتدای این برنامه بعد از پخش کلیپی با عنوان فتنه رنگها علی زکریایی خواننده و طنزپرداز به عنوان مجری برنامه روی سن حاضر شد. با توضیحات او برگه هایی ...
اربعین 93، پیاده به کربلا رفت. وقتی برگشت، گفت من از آقا امام حسین (ع) اجازه گرفتم تا برای دفاع از ...
... وقتی رفت، کاملاً آرام شده بودم و دلتنگی ام رفع شده بود؛ دیگر احساس نمی کردم حتماً باید سر مزارش بروم. وقتی دید من نمی توانم سر مزار بروم، خودش آمد تا آرامم کند. مادر شهید می گوید: علی آقا فرزند اول من است. من و او با هم بزرگ شدیم. با اینکه 9 فرزند داشتم، ولی در مراسم، راهپیمایی ها، مسجد و هیأت رفتن و... کم نمی گذاشتم و با هم می رفتیم. ما این راه را دوست داشتیم، خدا هم کمک مان می کرد. اربعین ...
خرمشهر برگ برنده صدام است/نامش هنوز خونین شهر است!
نهایی برای زمان آغاز عملیات را هم به محسن رضایی و صیاد شیرازی سپردند و گفتند ریش و قیچی دست خودتان، ما مطیع و آماده ایم. دیگر همه می دانستیم که باید تا یک ماه دیگر صبور باشیم و بعد هم برویم سراغ منطقه ای برای عملیات که هیچ ضرورتی برای جمع کردن چندین و چندباره نیروهای عمل کننده و حرف های اقناعی و توجیه های معمول عملیات های گذشته نیست. می دانستیم در هر کوی و برزن سخن از خرمشهر است و همه ...
روایت هایی خواندنی از کودکی تا سال های تحصیل امام
او با گیسوان بافته در دو طرف گونه اش در ذهنم نقش بسته است و نیز درباره صاحب خانم (عمه امام) به یاد آورد: عمه ام زن شجاع و مدبری بود. پس از شهادت پدرم خانه خود را رها کرد و به خانه ما آمد و مدیریت خانه، امور تحصیلی، املاک و برداشت محصولات، همه را برعهده گرفت، سپس برای قصاص قاتل پدرم با مادر و برادرم و چند نفر دیگر به تهران عزیمت کرد. و در تأثیر این دو بانو بر خود گفت: از مادرم درس دین داری و از عمه ...
موسولینی رم را فتح می کند
خوارز رئیس جمهور مکزیک و یک اصلاح طلب بزرگ بود. این انتخاب نام می تواند نوعی سیگنال مهم تلقی شود. پدر موسولینی الساندرو نام داشت. شغلش نعل بندی بود و به عنوان شغل دوم مهمانخانه داری می کرد. بعد ها به معاونت شهرداری پرداپیو رسید. الساندرو نیز مانند پدرش یعنی مانند پدربزرگ موسولینی یک شورشی بود و در منطقه و زادگاه موسولینی البته شورش و درگیری امری رایج به شمار می رفت، شورش هایی که با خشونت ...
شکارچی تانک متواضع ترین فرمانده جنگ بود
داشت که با آن به شکار می رفت اما دی ماه 1357 از این تفنگ استفاده مفیدتری می کرد! عکس محمدرضاشاه و پدرش رضاخان پهلوی را روی یک سیبل چسبانده بود و آن را در اختیار نوجوان های محله قرار می داد تا تیرهایشان را به چهره دو دیکتاتور بکوبند. اول خودش چند تیر به عکس شاه زد و بعد تفنگ را به بچه ها داد. هر کس هم که به هدف می زد برایش جایزه تعیین می کرد. محمد و تفنگ ساچمه ای و سیبل تصویر پهلوی ها بعد از پیروزی ...
روایتی از بی خوابی چند ساله جانباز دزفولی
اکسیژن ساز و کپسول استفاده می کنم. شب زیاد اذیت می شوم. شرمنده همسرم و فرزندانم هستم که دامن گیرمن شده اند. باخود می گویم: فرزند من چه گناهی کرده است باید بامداد شب بیاید دست و پاهای مرا ماساژ بدهد تا دوباره حرکت کنند. این موضوع مرا اذیت می کند آنها به خاطر من باید این همه مشکلات را تحمل کنند. وقتی وخامت حالم را می بینند اعضای خانواده هم اذیت می شوند. در ادامه مصاحبه مهرانگیز بهفرد همسر ...