سایر منابع:
سایر خبرها
تعجب علیخانی از کاهش قیمت خودرو /روایت آزادی چهار زندانی در ماه عسل
اشاره به فوت پدرش عنوان کرد:بعد از چهار ماه که در زندان بودم ،23 خرداد 96 دو روز به خانه پدرم زنگ زدم کسی تلفن منزل پدرم را جواب نمی داد تا اینکه طی تماس با برادرم متوجه شدم پدرم، درست موقعی که قصد ملاقات کردن من را داشت، فوت کرد. من خودم را بابت این اتفاق نمی بخشم به دلیل شرمندگی که داشتم در مراسم ختم پدرم شرکت نکردم ، من در این مدت ملاقاتی با پدرم نداشتم بعد از آن اتفاق تلخ در 26 شهریور 96 که به ...
کنایه احسان علیخانی به افزایش قیمت خودرو
قرض 30 میلیونی به دوستم داده بودم بازداشت شدم و خیلی شوکه بودم. چهار سال بود که این 30 میلیون را بدهکار بودم و به برادرم گفتم با کسی این مشکل را در میان نگذارم. تا اینکه 13 فرروردین 96 که پدرم متوجه شد که من زندان هستم ناراحت بود و می گفت خجالت می کشم بیرون بروم، نمی توانست باور کند من در زندان هستم . قاسم با اشاره به فوت پدرش عنوان کرد: بعد از چهار ماه که در زندان بودم 23 خرداد 96 دو ...
محمدی مهر: در لایو اینستاگرام لو رفت که استقلالی هستم
. من با تیم قراردادی نداشتم و بازیکن آزاد بودم و حتی اگر شرایط جم مناسب بود، باز هم با پیشنهاد استقلال به این تیم می آمدم. در استقلال دو رقیب سخت در انتظار تو است. برای جنگیدن و رقابت به این تیم آمدم. می دانم رقیب دارم اما این رقابت چالش خوبی برای من است. با خود آقای شفر نیز صحبت کردم و مجاب شدم به تیمی بیایم که آرزوی آن را داشتم. آیا شفر به تو وعده داد که در ترکیب ...
ناگفته های خواندنی از زبان اعضای تیم پزشکی معمار کبیر انقلاب
را تنظیم کنم با تمام وجود بغلشان کردم و به پنل رادیولوژی برای عکسبرداری چسباندمشان، امام خمینی متوجه این کار غیر عادی که قطعا از محبت زیادم بود شدند بنابراین بعد از اینکه موقعیتشان تثبیت شد با تبسم نگاه کردند و فرمودند، خدا حفظت کند ، با این جمله فهمیدم ایشان متوجه شده اند که این قسمت از کار فنی نبود و کاملا عاطفی و از روی احساس بغلشان کرده ام. لحظاتی تلخ برای امام و کادر پزشکی ...
آن روز که اسرای ایرانی خبر رحلت امام را شنیدند...
اسیری توانست راه پیدا کند. همه در حال نماز و دعا و ختم صلوات برای سلامتی امام بودند. بچه ها جرات سوال و جواب با هم را نداشتند. اما با نگاهایشان چیزهایی به هم می گفتند. تو گویی بوی یتیمی به مشام همه خورده بود. بالاخره صبح تاریک از راه رسید. اولین کسی که بیرون رفت، اسماعیل محمدی بود-ارشد اردوگاه- اما وقتی که برگشت خیلی افسرده بود. با خودم گفتم: اگه خدای ناکرده زبونم لال امام طوری ...
29 سال رهبری امام گونه/ جلسه ای برای بطلان فترت ؛ آنچه عصر آن روز گذشت
به ریاست جمهوری انتخاب شدم و در هر دو دوره هم قبول نمی کردم. دوره ی اوّل - که تازه از بیمارستان آمده بودم - دوستان گفتند اگر تو قبول نکنی، این بار بر زمین می ماند؛ کسی نیست. ناچار شدم. دوره ی دوم، خودِ امام به من فرمودند که بر تو متعیّن است. خدمت ایشان رفتم و گفتم: آقا؛ من قبول نمی کنم. من دیگر این دفعه به میدان نمی آیم. گفتند: بر شما متعیّن است. یعنی واجب، واجب کفایی نیست؛ متعیّناً بر شما واجب ...
فرزند صبح تنها فیلم تولید شده در سینمای ایران با موضوع زندگی امام خمینی(ره)
" 40، 50 نفر پشت مانیتور نشسته بودند؛ گفتم: چرا این همه آدم نشستند. به من گفتند آیین گشایش بازی حضرت امام(ره) است. برای ورود به هر شخصیتی به یک کلید واژه هایی نیاز دارید که تو را متحول کنند. به تعبیر مهدی اخوان ثالث کسی راز مرا داند که از این رو و آن رویم بگرداند. یعنی بتواند حال آدم را از این رو به آن رو کند. در بین تمام چیزهایی که من دیده بودم یک جمله پنجره اش را باز کرد و من را به خودش راه داد ...
وقتی خبر دستگیری حال و هوای تهران را درگوگون کرد
کنند و از فولکس واگن به ماشین بنزی منتقل نمایند، من سطح خیابان را از مأموران انباشته دیدم. رو کردم به پهلویی ام که سرهنگی بود، گفتم: این همه آدم آمده برای گرفتن یک نفر! و او گفت: بفرمایید. سوار شد. حرکت کردند. راننده، سروان حسین عصار بود. وقتی چند دنده چاق کرد و به جاده اصلی افتاد، در دل گوسفندی برای حضرت ابوالفضل علیه السلام نذر کرد که بتواند آقای خمینی را به تهران برساند. دو نفر چپ و راست او نشسته ...
ماجرای 100 ساعت تصویربرداری مخفیانه از امام / امام یک بار هم به پناهگاه نرفت
عملیات مجروح شدم و جایی که روی زمین افتاده بودم رگباری از انواع و اقسام گلوله ها کنارم به زمین می خورد. بارها تشهد خواندم و آماده بودم برای شهادت. ولی هیچ اتفاقی نیفتاد و با خودم گفتم خدایا لیاقت شهادت هم ندارم؟ از خدا پرسیدم خدایا چه چیزی برایم مقدر کردی؟ بعد از انتقال به پشت جبهه پس از بهبودی دوباره به دانشگاه برگشتم بهمن سال 1363 بود که یکی از اساتید دانشگاه (مرحوم سید مهدی موسی) به من گفتند ...
زن و شوهری که یک بار بوی غذا در خانه شان نپیچید
نگاه انسانی داشته باشد و روی رقم ها و عددها حساسیت به خرج ندهد. بعد هم پیشنهاد کردم به جای مهریه هدیه مناسبی مثل ملک، خودرو یا تعداد مشخصی سکه به عروس خانم پیشکش کند تا بعدها مسائل مادی زندگی شان را تحت تأثیر قرار ندهد. اما خبردار شدم چند بار خواستگاری به هم خورده تا روی تعداد سکه های مهریه توافق کنند. همین طور برای خرید جهیزیه از طرف عروس و داماد و خانه مستقل جدا از مادر شوهر و این ماجراها ...
چرا کافه ها محل قرار و مدار دانشجوها شده است؟/ تلاش تهران در کافه سازی برای شباهت به پاریس!
بستگی داشت. این که بعد از کلاس ها بوفه دانشکده یا کافی شاپ های اطراف دانشگاه یکدفعه مملو از دانشجو ها می شد زیاد عجیب نبود و مثلا محدثه گفت: صبح ها قهوه ام را می گیرم و می روم دانشگاه، معمولا اگر دوست هایم باشند عصرها می آییم 2-1 ساعت می مانیم . برخی مانند علی، فضای کافه محبوب شان را از دریافت حسِ آرامش گرفته تا نوشیدنی ،کیک و دمنوش ها با محیط خانه یکسان می دانستند و باعث می شد که قبلا هر روز از ...
خاطرات هاشمی رفسنجانی از رحلت امام و انتخاب آیت الله خامنه ای به رهبری
را انجام نگیرد، ولی انجام گرفت و این مرحله گذشت. من، همین الان خودم را یک طلبه معمولی و بدون برجستگی و امتیازی خاص می دانم؛ نه فقط برای این شغل با عظمت و مسوولیت بزرگ، بلکه – همان طور که صادقانه گفتم – برای مسوولیت های به مراتب کوچک تر از آن، مثل ریاست جمهوری و کارهای دیگری که در طول این ده سال داشتم. اما حالا که این بار را روی دوش من گذاشتند، با قوت خواهم گرفت؛ آن چنان که خدای متعال به پیامبرانش ...
ضرورت عفو و گذشت در جامعه قرآنی/ تفاوت عفو ، صفح و غفران
برخورد ناجوری با من بکند. چون خودم را بی تقصیر می دانستم، آماده شدم که اگر حرفی چیزی گفت، جوابش را بدهم. کاملاً خلاف انتظارم عمل کرد؛ یک دستمال از جیبش در آورد، گذاشت روی زخم سرش و بعد از سالن بیرون رفت. این برخورد از صد تا توگوشی برایم سخت تر بود. دنبالش دویدم. در حالی که دلم می سوخت، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن، چیزی بگو، همانطور که می خندید گفت: مگر چه شده؟ گفتم: من زدم سرت را شکستم، تو حتی ...
حرکت شوم مادر با یک نامه لو رفت ؛ امیر حسین 12 ساله برادرم نبود و من ...
بدتر شد. پدرم تهدید کرده بود همه ما را می کشد تا از این زندگی خلاص شود. همه ما در اضطراب بودیم و من حال و روز خوبی نداشتم که نیمه شب از خواب بیدار شدم گالن بنزینی را که در گوشه حمام بود برداشتم و در خانه پاشیدم وهمه جا را آتش زدم .خودم هم دچار سوختگی شدم اما واقعا علت این کار را هنوز نمی دانم و چیز زیادی از ماجرا به خاطر ندارم. از لطف شما سپاسگزاریم! اتصال ناموفق! لطفا بعدا سعی کنید. این نشانی ایمیل قبلا ثبت شده! ...
حضرت امام سوال کردن از زیردست را کسر شان نمی دانست
ما تعجب آور بود که چطور ایشان موقع نماز آنقدر فصیح کلمات را ادا می کنند. خاطره ای از حضرت امام دارم مربوط به یکی از شب های ماه مبارک رمضان می شود. نیمه شبی برای انجام کاری مجبور شدم که از مقابل اتاق امام (ره) گذر کنم و در حین عبور متوجه شدم که امام گریه می کنند، واقعا مرا تحت تاثیر قرار دادند که چگونه در آن موقع از شب با خداوند راز و نیاز می کردند. برخورد امام (ره) با افراد در محوطه ...
امام مرز ثروت را حلال و حرام می دانستند/ نظر امام درباره دخالت دولت در اقتصاد چه بود؟
جام جم آنلاین، اینبار نه برای پرس و جوی فراز و فرودهای اقتصادی، بلکه به مناسبت رحلت جانسوز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و روابط طولانی مدت وی با امام راحل (ره) به دفتر رئیس اتاق ایران و چین رفته تا پای خاطراتش بنشیند. عسگراولادی وقتی موضوع مصاحبه را پرسید با اشتیاقی که می توانستیم از برق نگاهش ببینیم، شروع به بیان خاطراتش با امام کرد. وی در ابتدا با تقسیم بندی این ارتباط به دو بخش عمده قبل و بعد از انقلاب اینگونه سخنانش را آغاز کرد. سفری تاریخی به قم اولین دید ...
گفت وگوی خودمانی با مدیران فعلی و سابق مایکروسافت، ساتیا نادلا و بیل گیتس
های زیادی داشته است. فقط روی استراتژی محصول زمان می گذارم؛ بنابراین، همه ملاقات ها همین جا در سیاتل و با آدم های واقعاً باهوش انجام می شود. استیو بالمر ممکن است به شما بگوید وقتی مدیر عامل بود من کاملاً آشفته بودم چون نمی دانستم مدیر عامل نبودن چه مفهومی دارد و باید یاد می گرفتم که نفر شماره 2 باشم. ولی بالاخره آن مشکل حل شد. اما باید به شما بگویم که مدیر عامل بودن سخت است. هیچ حسادتی از طرف من نیست ...
مکاشفه در رمان منظر پریده رنگ تپه ها ایشی گورو
آنکه از دخترِ درگذشته اش بگوید از ساچیکو نامی و دخترش حرف به میان می آورد. ساچیکو کسی است که زمانی تو ناگازاکی می شناخته، زنی که به گفته خودش درست و حسابی هم نشناخته و طولِ دوستی آن ها فقط چند هفته متوالی در یک تابستان بوده است. این زن با دخترش ماریکو در کلبه ای چوبی، که به رغم بمباران هنوز برجا بوده، زندگی می کردند. ساچیکویی که از راهِ روایتِ اتسوکو می شناسیم عجیب و غیرمحتمل و غیرقابل ...
گاهی خدا می خواهد با دستان دیگری تو را یاری کند/بانوی معلولی که مرهمی بر درد همنوعانش است
دوستانم با این موسسه و مدیر آن آشنا شدم این در حالی بود که آن زمان کاملا روحیه خود را باخته بودم و حاضر به بیرون آمدن از منزل و حضور در جمع نمی شدم . وقتی با خانم نظری و شرایط سخت او آشنا شدم و دیدم با آن شرایطش چقدر برای پابرجا ماندن این موسسه و بچه های آن تلاش می کند به زندگی امیدوار شدم و حالا با وجود مسافتی طولانی هر از گاهی به اینجا می آیم و در جمع همنوعانم حاضر می شوم و این باعث بالا ...
تحلیل پیشکسوتان محبوب پرسپولیس از وضعیت این تیم
می زنید. یکسری از مسائل ذاتی هستند و بعضی از موارد دیگر اکتسابی اند. به هر حال من شانس این را داشتم که توسط خدابیامرز اسماعیل افشاریان مربی وقت ایرسوتر و شموشک کشف شدم و بعد از آن هم توسط امیر حاج رضایی در تیم جوانان بیشتر رشد کردم. یادش بخیر، یکی از دوستانم در تیم ملی به نام محمد نعمت زاده می گفت محسن این قدر پاس خوب نده، تو هم می شوی نعمت زاده اما در حال حاضر شرایط فرق کرده و همه می گویند فلان ...
امامِ انقلابیِ ما کشور را از منجلاب ها بیرون کشید/ امام بزرگوار ما مسیر را عوض کرد و یک تغییر بزرگ انجام ...
غفلت کردیم، عقب ماندیم و ناکام شدیم؛ این یک واقعیّتی است. بنده در این سالها خودم مسئول بودم؛ اگر تقصیری در این مطلب باشد، متوجّه این حقیر هم هست؛ هرجا انقلابی بودیم، جهادی حرکت کردیم، بر روی آن ریل حرکت کردیم، پیش رفتیم؛ هرجا کوتاهی کردیم و غفلت کردیم، عقب ماندیم. میتوانیم برسیم به شرط اینکه انقلابی حرکت کنیم و انقلابی پیش برویم. مخاطب این سخن، نسل امروز و نسل فردا و نسل فرداهای بعد است ...
نمی شد برای امام یک مراسم گرفت/ روح امام از اقدامات مسؤولان چرکین است
مدیریت حضرت امام گفت: در این مدت که سکان دار رهبری کشور را بر عهده داشتند، انقلاب در سایر کشورها شناخته شد؛ آن زمان در سفری که برای مکه مشرف شدم با مسلمانان دیگر کشورها صحبت می کردم، آن ها از ارادت قلبی خود به شخص امام می گفتند. آرسته یادآور شد: زمان گذشت و حال امام رو به وخامت رفت، نگرانی در بین همه وجود داشت اما هیچکس نمی توانست به نبودن امام و شرایط کشور بعد از آن فکر کند، روزهای آخر ...
مربی استقلال و روزی که فهمید سرطان دارد!
رو هستند. برخی بازیکنان هم پیش از بازی ها نماز می خوانند. * چرا شفر شما را برای همکاری انتخاب کرد؟ بعد از اینکه مربی ایرلندی استقلال (میک مک درموت) از سمت خود استعفا داد، پس از 14 روز شفر مرا برای دستیاری خود انتخاب کرد، چون من به واسطه سال های بازی در فوتبال باشگاهی آلمان به زبان آلمانی و فرانسوی هم مسلط بودم. به نظرم، من انتخاب درستی برای این پست بودم. * در استقلال شما ...
ژله ی سبز
حیاط پشتی نرفته! تعجب کردم. پس آن ماده ی سبز چی بود؟ چیزی به ذهنم نرسید. به اتاقم برگشتم. یک باتری داخل ساعت گذاشتم و ساعت شروع به کار کرد. بهراد پس از این که خاطرات امروزش را نوشت، روی تختش نشست و طبق معمول شروع به خیال پردازی کرد. در میان خیالاتش به آن ماده ی سبز رنگ فکر می کرد. ترس و هیجان وجودش را گرفت. این راز را لحظه ای بعد فهمید. وقتی ساعتش گفت: سلام، ممنون که به من زندگی بخشیدی! امیرحسین خزایی، 14ساله خبرنگار افتخاری از شهرری تصویرگری: پارسا یاوری مقدم 14ساله از تهران ...
لاغری به روش تیروئیدی
.... وزن اضافه، انرژی کمتر جس که حالا 26 ساله است، می گوید: آن موقع همیشه خسته بودم، هیچ انرژی و انگیزه ای برای کار و فعالیت نداشتم. پس از تشخیص مشکل، پزشک او برایش داروی تیروئید تجویز کرد که ترکیب آن شبیه ترکیبات هورمون های تیروئید بود. حدود یک سال طول کشید تا سطح هورمون های جس به سطح معمول و مناسب برسد. البته او هنوز هم دارو مصرف می کند و هر 6ماه یک بار آزمایش خون می دهد ...
دوستی دختر و پسر، مرتبط با آسیب پذیری نوجوانان
با اون راحته و ، پسر بزرگم میگه طرف حرفه ایه و ول کن هم نیست ، از طرفی پسرم بهم ریخته و از طرفی نگران هستیم مادرش امروز باها ش به عنوان یک راه حل جدی صحبت کرده که اگر واقعا نیاز به ازدواج احساس میکنی از امروز میخوام برم دنبال یک دختر خوب برات و شروع کنیم به خواستگاری رفتن بشدت میگه من قصد ازدواج ندارم فراموش کنید .....سوال بنده اینه که می خواستم راهنمایی بگیرم اولا با این موضوع چطور برخورد کنیم و ...
مدیریت مالی در ازدواج، نکات مهم
تونه کنار بیاید که حقوق من دیگه مال خودمه ومیگه زندگی مشترک است حقوقه تو باید دست من باشه تا باهم خرج کنیم.ولی من دوست دارم حداقل نیمی از حقوقم رو خودم بتونم برای خودم پس انداز کنم خلاصه باهر ترفندی که وارد میشم به شدت ناراحت میشه. بفرمائید کارمنطقی چیست؟2- همسرم نسبت به رفتارهای پدرومادر و برادرم بسیار حساس و زودرنج است بااینکه آنها محبت های بی شماری نسبت بهش داشتند که شاید هیچ خانواده دختری برای ...
برای هضم بهتر غذا چه چیز هایی بخوریم؟
خوبی برای دل پیچه هست. 3. برگ بو برای درمان درد معده با برگ بو باید بیست گرم برگ بو رو در یک لیتر آب جوش بریزید و چهل گرم پوست نارنج رو بهش اضافه کنید و ده دقیقه بذارید بمونه تا دم بکشه، بعد اونو صاف کنید و با عسل شیرینش کنید و بعد از هر غذا دو یا سه فنجان ازش میل کنید. دم کرده برگ بو و پوست نارنج هضم رو آسان و راحت میکنه و درد معده رو بر طرف میکنه. 4. ریشه سنبل ...
مامور قلابی کارگران افغانی را می ترساند و در 2 روز 2 میلیون به جیب زد
شدند و دستگیرم کردند. سابقه قبلی داشتید؟ نه، اولین بار است که مرتکب جرم شدم. چه مدت لباس پلیس پوشیدید و اخاذی کردید؟ مدت زیادی نیست و از روزی که دست به چنین جرمی زدم تا زمان دستگیری فقط 2 روز گذشت. از این راه چقدر درآمد داشتید؟ در این دو روز فقط 2 میلیون تومان به جیب زدم و ارزش اش را نداشت. از لطف شما سپاسگزاریم! اتصال ناموفق! لطفا بعدا سعی کنید. این نشانی ایمیل قبلا ثبت شده! ...
وابستگی در دنیای مجازی، میترسم دلم بشکنه!
...: من دانشجوی فوق کامپیوترم یه روز از روی کنجکاوی رفتم ببنیم چت روم چطوریه از اون روز با فردی آشنا شدم که به نظرم فرد جالبیه خودم ازش خوشم میاد ولی نمیدونم این رابطه به جایی میرسه یا نه؟ میترسم آخرش من وابسته بشم و دلم بشکنه !! اونم همیشه میگه ازم خوشش میاد ولی راهشون خیلی خیلی دورتر از ماهست ولی میگه اگه تو بخوای میتونم بیام ببینمت نمیدونم باید چیکار کنم اصلا کار درستیه یا خیر؟ ...