سایر منابع:
سایر خبرها
لرستان| "شهید فخرالدین رحیمی" سید انقلابی که امام خامنه ای لقب مجاهد به او دادند+ تصاویر
...: "وقتی چهلمین روز شهدای یزد فرارسید، شب در مسجد علوی و روز در مدرسه علمیه مجلس ترحیم منعقد گردید. تقریباً اولین بار بود در محوطه مدرسه بعد از منبر جناب آقای شیخ حسین نمازی فاضل محترم و دوست عزیز تظاهراتی همراه با شعارهای یا مرگ یا خمینی دورود بر خمینی و مرگ بر این حکومت یزیدی به وقوع پیوست. جالب اینکه قشر عظیمی از معممین حضور داشتند. بر اساس گزارش عامل اصلی شعارهای چهلمین روز یزدی ...
مروری بر آنچه در هفتم تیر رخ داد؛ بچه ها بوی بهشت می آید
... این پیش بینی در خور تأمل توسط شخصیتی صورت گرفته است که در عین جوانی، مصداقی از بصیرت یک شیعه ی واقعی را نمایان می ساخت. شهید دکتر عبدالحمید دیالمه در آخرین سخنرانی خود در تاریخ 4/4/1360 در حالی که اینگونه پیش بینی می کند که تنها دو روز مانده به ترور آیت الله خامنه ای و سه روز بعد از این سخنرانی نیز فاجعه ی هفتم تیر به وقوع پیوسته و در آن تعداد زیادی از نیروهای شاخص مملکتی و از جمله خود دکتر ...
پاهای کوتاه و بلند زن مطلقه!
فرار کنم. بعد از روزهای درد، تازه فهمیدم کجا هستم و چکار می کنم. آن جا این طوری نیست که به حال خودت رهایت کنند. مدام زیر نظر روانشناس بودم، از علایقم خبر داشتند، مادرم و صاحبخانه ام هم کلی کتاب برایم آورده بودند، عصر ها بعد از کلاس های روزانه ای که داشتیم، روی یک صندلی می نشستم و برای دوستان کتاب می خواندم، شعر می خواندیم و با صدای بلند می خندیدیم، بعد از پاکی به خانه برگشتم. صاحبخانه، پدر و مادر و ...
چه کسانی آیت الله خامنه ای را ترور کردند؟
بینی که من چقدر دستم خالی است و چیزی ندارم و محتاجم! اگر تفضّلی بکنی، کرده ای وَاِلّا ما رفته ایم. منظورم مردن نبود؛ رفتن از وادی سعادت بود. بعد، بیهوش شدم و چیزی نفهمیدم. 1379/2/10 [17] آیت الله خامنه ای به سرعت به بیمارستان منتقل شد و با تلاش های تیم پزشکی نجات پیدا کرد. روز بعد حضرت امام خمینی رحمه الله پیام دادند که در بخشی از آن نوشته شده بود: ما در پیشگاه خداوند متعال و ولی ...
صحبت از این شهید برای رهبری هیجان انگیز است/آقا چگونه ماجرای 7 تیر را با خبر شدند
...> فکر می کنم حدود ده روز یا دوازده روز از حادثه گذشته بود که من مطلع شدم. البته روز دوم حادثه من بین خواب و بیداری و گیجی بیهوشی در اثر داروهایی که به من می دادند تا بتوانم دردها را تحمل کنم، در یک چنین حالی بودم که طبیب جراح بیخ گوشی به من گفت لازم است من این مسأله را به شما بگویم که یک انفجاری در حزب به وقوع پیوسته و بعضی ها شهید شدند. اما اسم افراد را نیاورد و خصوصیات حادثه را نگفت که چگونه ...
طرح براندازی هانسون چیست /ایا جان بولتون مجری طرح هانسون در تیرماه97 ایران می باشد
ریتم دشمنی آمریکا علیه ملت ایران در حالی بعد از خروج دونالد ترامپ از توافق نامه برجام تندتر شده است که برخی محافل رسانه ای این کشور از برنامه ریزی و تدوین هدفند طرح تغییر نظام جمهوری اسلامی خبر می دهند، طرحی که 40سال است رژیم های مستکبر همچون آمریکا به دنبال آن هستند و هر بار با شکست مفتضحانه روبرو شدند، برخی ها که در خواب هستند بهتر است اکنون بیدار شوند؛ دور از انتظار نیست بگوییم حتی ...
پایان خونین 40 سال زندگی مشترک
پرداخت کنم. روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ وقتی فهمیدم همسر و دخترم نقشه قتل مرا کشیده اند تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. همسر و دخترم شب ها بیدار بودند و روز ها می خوابیدند. روز حادثه هم همین طور بود؛ همسرم داخل اتاق خواب، در حال استراحت بود. بالای سرش که رفتم بیدار شد. من هم با دست هایم او را خفه کردم و جسدش را به داخل حمام بردم و خواستم با اره تکه کنم تا بتوانم از خانه خارج کنم. اما بعد ...
نخستین اقامتگاه نوجوانان رهایی یافته از اعتیاد
مصرف کننده بودند و او می خواست از خانه اش دور باشد، پس گریخت. م از جنینی معتاد شد و تا 13 سالگی از پدر کتک خورد، فرار کرد و کارتن خواب شد و گرفتار خماری. خانه همه این پسران نوجوان تا پیش از این سیاه بود. آنها 15نفرند و امروز سرای نور خانه امیدشان است. خانه سقف دارد، گل و پنجره دارد، جای خواب دارد و عطر غذای گرم. پسرها دیگر نه گرسنه اند و نه دربند دود و نه هزار دردی که تا پیش از این سیم ...
زوایای پنهان از ترور نافرجام آیت الله خامنه ای
منطقه(ابوذر) امضاء گرفتم؛ اسم من آخر از همه بود. از مرحوم آقای فلسفی برای سخنرانی در این مراسم دعوت کردیم. تعدادی را برای پخش اعلامیه های مراسم ختم آقامصطفی مامور کردم. به بچه ها گفتم اگر خطری تهدیدتان کرد، بگویید فلانی(اشاره به خودش) مسئول است. کلانتری یازده در منطقه هفت چنار تعدادی از این بچه ها را گرفت. فهمیدند که من این ها را مامور کرده بودم. من آن شب خواب بودم. ماموران ساعت 2 بعد ...
سَردار آذربایجانی خود را برای همه دربان می نامید/ عصبانیت شهید شفیع زاده از احتکار اجناس توسط مغازه دار ...
آقا مطلع شدید؟ سال 66 وقتی حسن شهید شد، من ازدواج کرده و در خانه خودم بودم. لذا کمی دیرتر متوجه شدم. وقتی اتفاقی به سمت خانه مادرم می رفتم متوجه انبوه مردمی شدم که در خیابان های اطراف و کوچه منزل مادر در حال تردد بودند. حتی وزیر سپاه آن موقع آقای محسن رفیق دوست هم آمده بودند و ما نمی دانستیم که حسن در جبهه چه کاری انجام می داده که فرماندهانی مثل سردار رضایی، صفوی و شمخانی به مراسم ...
بخشی از ثروت علمی حوزه مورد غفلت واقع شده است/ برگزاری دوره های آموزش سندخوانی برای طلاب/ ماجرای عکس ...
مرحوم آیت الله خویی بود. شما هم از همان زمان به کار انتشارات علاقه مند شدید؟ سال 1376، بعد از این که برای ادامه ی تحصیل، از خوانسار به قم آمدم، علاقه مند شدم که کار انتشاراتی انجام بدهم. علت هم این بود که یک کار تألیفی داشتم و با یک ناشر قرارداد بستم اما احساس کردم که قرارداد طبق روال انجام نمی شود، به همین خاطر تصمیم گرفتم خودم انتشارات تاسیس کنم. در آن ایام حدود ده سال از ...
اعتراف به قتل همسر میانسال
بیدار بودند و روزها می خوابیدند. روز حادثه هم همین طور بود؛ همسرم داخل اتاق خواب، در حال استراحت بود. بالای سرش که رفتم بیدار شد. من هم با دست هایم او را خفه کردم و جسدش را به داخل حمام بردم و خواستم با اره تکه کنم تا بتوانم از خانه خارج کنم. اما بعد از مدتی خسته شدم و به داخل اتاق رفتم. چه ساعتی او را به قتل رساندی؟ حدود ساعت 10 یا 11 صبح بود. چطور با همسرت آشنا ...
خواهر و برادری پس از 34 سال جدایی یکدیگر را در آغوش گرفتند
...> خانم شاه حسینی ضمن قدردانی از زحمات مدیرکل و دیگر مسئولان و کارکنان بندر نوشهر در این زمینه به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: پدرم محمد بیات ازکارکنان بندر خرمشهر بود که با آغاز جنگ تحمیلی به بندر نوشهر منتقل شد و با مادرم ازدواج کرد و من در سال 1363 متولد شدم؛ آنها بنا به دلایلی درسال های نخست زندگی ام از هم جدا شدند ولی تا سن 8 سالگی، پدرم همیشه به دیدنم می آمد و از 8 سالگی وقتی مادرم از دنیا رفت دیگر ...
شعر خوانی قاتل همسر در جلسه بازجویی
. از مادرم سؤال کردم، گفت که مادرم برای خرید به بازار رفته است. پدرم از من خواست به خانه خواهرم بروم، اما من به رفتار های او مشکوک شدم و با اداره پلیس تماس گرفتم. مأموران در ادامه در خانه را باز کردند و وارد خانه شدند. بهم ریختگی وسایل خانه حکایت از این داشت حادثه ای در آنجا رخ داده است. در حالی که پدر دختر جوان مدعی بود همسرش بیرون از خانه است، مأموران جسد خونین وی را داخل حمام کشف کردند. بدین ...
عطر قیمه در خانه بدون دود
به گزارش خبرنگزاری دانا، ساعت 2 بعد از ظهر است که به خانه پسران طلوع می رسیم. چندتایی از آنها از قبل می دانند که امروز مهمان دارند و منتظر رسیدن گروهی از خبرنگارانی هستند که وارد مجموعه سرای نور می شوند. برخورد مددکاران با پسران رها شده از بند اعتیاد در سرای نور یا همان خانه طلوع مهربانانه است. خانه ای بسیار بزرگ که شاید نسبت به آپارتمان های کوچک قوطی کبریتی تهران در چشم هر بازدید کننده ای ...
وقتی آینده و آرزوها دود می شود
آلوده شدم. من دفتر و قلم و مدرسه را هیج وقت دوست نداشتم نه روز اول مدرسه را نه بچه هایش را. وقتی مدرسه می رفتم خودم نمی دانستم که معتادم برای همین سر کلاس دچار خواب و خماری می شدم تا جایی که معلم دعوایم می کرد و بچه ها یا من را مسخره می کردند یا کتکم می زدند. از یک جایی به بعد دیگر خودخواسته نمی خواستم به مدرسه بروم و پای مواد می نشستم. وقتی خانه می رفتم مدام از خودم می پرسیدم که چرا ...
لیلا تازه آنجا بود که فهمید رضا دختر جوانی را وقتی او در منزل نبود به خانه اش می برده !
جنایت با دستور بازپرس ویژه قتل اقدام به بریدن بشکه کرده و جسد سوخته شده را داخل آن کشف کردند. سرگذشت 30 سال زندگی از زبان زن جنایتکار لیلا 13 ساله هنوز در هیاهوی کودکی به سر می برد که یک روز مادرش او را به آزمایشگاه برد و آزمایش خون داد، دختر 13 ساله نمی دانست چه اتفاقاتی در پیش رویش قرار دارد، هنوز واژه شوهر و ازدواج برای لیلا معنی پیدا نکرده بود که خود را سر سفره عقد دید ...
زنم هنوز از من جدا نشده بود که فهمیدم به خانه مردی به نام قدیر رفته !
شدم البته ریشه اعتیاد من به زمانی باز می گشت که در کارگاه تنها بودم و با پیشنهاد دوستانم به صورت تفریحی مواد مصرف می کردم. با وجود این، وقتی مادرم دختری را برای ازدواج پیشنهاد کرد من در حالی موضوع اعتیادم را پنهان کردم که به سوی مواد مخدر صنعتی کشیده شده بودم. در عین حال تنها چهار ماه بعد از ازدواج بود که دیگر نمی توانستم کار کنم چرا که هر روز مقدار مصرفم بالاتر می رفت. تنها شانسی که در زندگی ...
دوست شوهرم با پیامک بازی من را گول زد و به باغ برد، آنجا بود که فرشید سر رسید
بودم و گهگاهی برایم خواستگار می آمد اما با وجود اصرار خانواده همه را رد می کردم. تا اینکه یک روز در خیابان اتفاقی با امیر آشنا شدم و پس از یک سال دوستی پنهانی، او با هزاران وعده و وعید با خانواده اش به خواستگاری ام آمد. پدر و مادرم از امیر خوششان نمی آمد اما من آنقدر اصرار کردم تا آنها به این ازدواج رضایت دادند. با هر شرایطی که بود زیر یک سقف رفتیم. امیر برای اینکه بتواند به وعده هایش عمل ...
عدم تخمک گذاری و درمان/علائم سرطان رحم/امکان بارداری با یک تخمدان
یک عدد مصرف شود نتیجه نگرفتید ماه بعد دو عدد مصرف کنید من 29سال دارم تا8ماه قبل پریودم منظم وتعداد روزهاش دقیق7روز بود ولی چند ماه میشه که دیر به دیر پریود میشم ودقیقا سومین روز هیچ خونی دیده نمیشه ودو روز دیگه خون کم ویا گاهی اوغات لک میبینم و کیست سینه سمت چپ دارم آیا ربطی به این کیست ها داره یا مشگل خاصی هست این مساله به کیست ربطی ندارد آزمایشات هورمونی و سونوگرافی انجام ...
برادران پاک نژاد در شهادت هم برادری کردند
و همین عقاید مشترک منجر به ازدواجمان شد. من خودم از نوادگان حاج ملاعلی کنی هستم. اصالتاً بچه محله چهارراه سرچشمه تهرانم. قنات سرچشمه از زیرزمین خانه پدربزرگم رد می شد. سال 1341 با دکتر ازدواج کردم. قبل از ازدواج معلم بودم. همه جا هم کار نمی کردم. در منطقه پایین شهر تهران دبستان دخترانه جوادیه درس می دادم و در دبیرستان امامیه زیر نظر جامعه تعلیمات اسلامی دبیری می کردم. بعد از ازدواج که در یزد ساکن ...
بعد از شهادت برادرم و همرزمانش، کومله ها پس از جشن و پای کوبی با سرنیزه، گلوی همه آن ها را شکافتند
ابراهیم بزرگتر بودم. با هم به مدرسه می رفتیم. همیشه در انجام تکالیفش به او کمک می کردم. ابراهیم دبستان را در روستا گذراند و برای تحصیل در مقطع ابتدایی به جیرفت رفت. هر روز مسیر روستا تا جیرفت را می رفت و می آمد؛ اما برای گذراندن مقطع دبیرستان در جیرفت ماند و با دوستانش خانه ای اجاره کرد. از همان کودکی آرام بود. اهل نماز اول وقت بود، به ما هم سفازش می کرد نماز اول وقتمان را ترک نکنیم. در اوقات فراغتش ...
روایتی برادرانه از چمران انقلاب
آمریکا رفت و بعد از دو سال، فعالیت های سیاسی و مبارزه علنی او علیه شاه باعث شد تا بورس تحصیلی و پولی که برای تحصیل وی می فرستادند را قطع کنند. در حقیقت به شهید مصطفی برای قطع فعالیت های سیاسی اش چندین اخطار داده شده بود، اما او توجهی نمی کرد، وقتی اخطار ها به مصطفی را بی تاثیر دیدند پدرمان به ساواک خوانده شد و از او خواستند تا او شهید مصطفی را برای قطع فعالیتش توجیه کند. در آن زمان پدرم به نیرو های ...
کارآفرین دوستدار زمین
از مصاحبه هایش با نشریه محلی کرمانشاه گفته خانواده اش از کودکی متوجه علاقه و استعدادش در درس خواندن می شوند و برای اینکه بتواند به مدرسه برود برایش شناسنامه می گیرند. البته به قول آن دوره سه جلد ش را 3 سال بزرگ تر می گیرند تا زودتر بتواند به سن قانونی برای ازدواج برسد. وقتی به گذشته برمی گردم می بینم کلاس اول ابتدایی خیلی کوچک بودم و ششم ابتدایی را که تمام کردم هنوز کودک بودم. پدرم اهل مطالعه بود ...
عروسمان وقتی به اتاق رفت برادرم را در وضعیت ناجوری دید!
از این وضعیت دلخراش، او را داماد کند ولی آن ها هنگام خواستگاری از اعتیاد برادرم سخنی نگفتند و برادرم نیز به طور پنهانی در خانه پدرم مواد مصرف می کرد، تا این که چند روز قبل همسرش به طور ناگهانی او را در حال مصرف مواد دید و تقاضای طلاق کرد. او می گوید چرا با پنهانکاری زندگی دختر جوانی را نابود کرده اید؟ مادرم هم به خاطر این موضوع بیمار شده است و از این که زندگی فرزندش در شعله های اعتیاد می سوزد، رنج می برد. حالا که با خیانت Cheat ما، خانواده دیگری نیز متلاشی شده است، آمده ام از او شکایت کنم تا شاید... رکنا ...
3 سال زندگی توی کال
رسیده بود. خودم را برای مراسم روز هفتم فوت پدرم سر مزارش رساندم، اما با برخورد بد اقوام و آشنایان روبه رو شدم. آنجا می گفتند که من سبب شده ام پدرم دق مرگ شود. با شنیدن این حرف خیلی حال بدی به من دست دادم، اما نمی دانستم باید چکار کنم. برای همین دوباره سراغ مصرف مواد مخدر رفتم. اوایل کارم بساز و بفروشی بود و وضع مالی خوبی داشتم، اما به مرور همه چیز را از دست دادم و محتاج یک لقمه نان شدم. حتی سال ...
چهارگانه درس و بحث و کار و کسب!
...، درس طلبگی خوانده است . مرغداری اش در نزدیکی روستای معین آباد است، روستایی مشرف به مشهد. درست جایی روبه روی بنای تاریخی میل اخنگان . می گوید: طلبه مدرسه الحجه بودم؛ مدرسه علمیه ای که پدرم آن را ساخته بود. بعد از آن در دانشگاه رضوی ادامه تحصیل دادم. بعد از ازدواج هم به سفارش پدرم که می گفت نباید سهم امام بگیری و اگر جلسه ای رفتی پول نگیر، به مرغداری مشغول شدم. پدرم اعتقاد داشت که آخوند باید ...
ماجرای دردناک کودکان شب کار پایتخت
از دست داده و مادرش دوباره با مردی افغان ازدواج کرده است که او هم از همسر اول خود 2 پسر 10 و 12 ساله دارد. او از شروع به کار خود در خیابان های شهر اینطور می گوید: نه قد من به شیشه های ماشین می رسید و نه جرات در دست گرفتن اسپند دودکن را داشتم اما ناپدری ام مرا به انجام این کارها مجبور می کرد و چون مادرم مخالفتی نداشت، همیشه از طرف آنها مجبور به کار می شدم. آتنا می گوید: خیلی ...
من را دختری سرکش می دانستند که به آداب و رسوم پشت کرده ام
یکی یکی بالا رفت و به موفقیت رسید. در سال 2013، او نخستین مقام قهرمانی را در مسابقات حرفه ای بوکس به دست آورد و قهرمان اتحادیه بوکس آفریقا شد و پس از آن به قهرمانی های زیادی دست پیدا کرد. کاترین می گوید: روزی که تصمیم گرفتم بوکسور حرفه ای بشوم، درس و مدرسه و کلاس را ترک کردم تا شب و روز تمرین کنم و به آرزوهایم برسم. خوشحالم که درست تصمیم گرفتم و توانستم به صورت حرفه ای وارد ...
مهناز افشار در انتظار حکم همسرش
تکلیف این اخبار مشخص شود . در ادامه ماجرا و در سال 96 افشار موضع دیگری گرفت و اظهار کرد : من یک مادرم، یک انسانم، و این موضوع که درباره پرونده همسرم مطرح شده برای من قطعا مهم است چون حتما به این فکر می کنم که فرزندم را با چه پولی بزرگ می کنم. فرض بگیریم که من استقلال مالی داشته باشم و از درآمد همسرم ارتزاق نکنم، اما به هر حال باید بدانم همسرم چه انسانی است. مطمئن باشید من هم به اندازه شما پیگیر این ...