سایر منابع:
سایر خبرها
دلنوشته ای برای علی حججی/ محسن 20 شد؛ ما مانده ایم و تکالیفمان
.... یعنی تو یه خانواده محترم به دنیا اومدم اما خودم هیچی نیستم. هیچی. حالا این کجاش عدالته؟ برات میگم عموجان. اینکه اگه من تو این خانواده نبودم اینقدر تهی و پوچ و بی خاصیت بودم که حتی نمی تونستنم یه روز دووم بیاورم و نابود می شدم. اصلاً از صحنه روزگار محو می شدم. حالا یه آدم ضعیف با کلی امکانات چه می کنه؟ همه رو خراب می کنه. حیف و میل می کنه. بعد کاخ نشین میشه و ماشین مدل بالا ...
گفت وگو با ملکه های قصر تنهایی
یه مشت دیوونه. نمی دونم چرا هیشکی نمیاد دنبالم. من اینجا رو دوست ندارم. یک دفعه سرش را می گذارد روی پایم و می گوید: دفعه بعدی که اومدی واسم لاک میاری؟ لاک بنفش. بنفش پررنگ. راستی یه کاری برام می کنی؟ تو رو خدا. تو رو خدا. به آقا منصوری بگو سه روز بهم مرخصی بده که برم خونوادمو ببینم. تو بگی گوش می ده. تو رو خدا. در خواست گلنار را وقتی به مسئول بخش گفتیم، پاسخش این بود که گلنار هیچ کس را ندارد و 10 ...
شهدا از مسئولان توقع روحیه جهادی دارند/شهید 15 ساله ای که قبل از رسیدن به جهاد اصغر، جهاد اکبر را داشت
همسایه هایمان نشسته بود خبر شهات شهید ماشاءالله رسید، مادرم گریه کرد و گفت: آخ؛ جوانان همه تمام شدند، یکدفعه برادرم بلند شد و گفت مادر ما هنوز هستیم و آماده هم هستیم نمی گذاریم سنگر خالی باشد، بعد از آن روز رفت و به مرخصی 24 ساعته برای خداحافظی آمده بود آن موقعی که من باهاش خدافظی کردم خیلی گریه ام گرفت. شهید نمازش را به وقت می خواند.شب ها بعضی وقت ها بیدار می شدم بچه بودم، می دیدم ...
روایتی از یک مدافع حرم و فرزندی که بعد از شهادتش هویدا شد
فروردین 1395 در منطقه خان طومان به شهادت رسید و بعد از پنج روز که پیکر وی به کشور منتقل شده بود، خبر شهادتش را به ما اطلاع دادند. این بانوی استوار و صبور از لحظه شنیدن خبر شهادت همسرش گفت و با بغض ادامه داد: از سپاه با من تماس گرفتند و گفتند می خواهیم برای دیدار شما به منزلتان بیاییم، همان لحظه به خودم گفتم حتما برای همسرم اتفاقی افتاده وگرنه یک ماه است که محمدرضا به سوریه رفته است و کسی به ...
سرو های پریشان و زریوار همچنان ایستاده اند
...، اما فروشنده بهترین راهنمایی را کرده؛ از جنس کالا بگیر تا سایر جزئیات مثل رنگ و طرح و مدل های مختلف آن. او همچنان رفتار کارمندان و مسئولان محیط های فرهنگی را در مقایسه با بازاری ها، رفتاری غیر منطقی می داند: همین چند روز قبل برای گرفتن لیست واحد های ترم تابستانی به دانشگاه رفتم. خانمی که در واحد انتشارات بود، به جای اینکه رو به من باشد و مرا مخاطب قرار دهد، با همراهم حرف می زد. حال آنکه یک ...
بپرس از غربیا آیا مصدق هم سپاهی بود؟!
زدن اونو خراب کردن؟ یه جور میگی که این چل سال پر از کابوسه و بیداد که انگار پیش از اون مردم ندیدن گزمه و جلاد ندیدی کاخای شاهو؟ ندیدی چاله میدونو؟ گمونم خوب یادت نیست جنوب شهر تهرونو ندیدی پهلوی ها رو کیا آوردن و بردن؟ به جز مونتاژ و عریانی تو این کشور چی آوردن؟ سی میلیون جمعیت داشتیم همون قدر بشکه های نفت نه جنگ بود و نه تحریمی ولی پولا کجا می رفت ...
رکوردشکنی های تازه در گیشه سینمای ایران/آخرین وضعیت کارگردان کیف انگلیسی
داوودی هم مانند تمام فیلمسازانی که فقط به فروش فکر می کنند رضا عطاران را برای فیلمش انتخاب کرده است. نمونه آثاری که به گذشته رجوع کرده و عطاران در آنها بازی کرده کم نیست. داوودی هم خواسته تا سودی در سینمای امروز ببرد و به همین واسطه از همان عنصر تکراری و بفروش بهره برده است. برای مشاهده ادامه این نقد اینجا کلیک کنید. بازیگر باید در دوران بیکاری سالم زندگی کند/دلم برای بازی در ...
اختصاصی/ نامه خداحافظی احساسی یری مینا برای هواداران بارسا
یری مینا به اورتون پیوست و برای هواداران بارسا نامه نوشت. به گزارش مدال، متن نامه خداحافظی یری مینا از بارسا را می خوانید: باید خداحافطی کنم. من فقط هشت ماه اینجا بودم ولی باشگاهی مثل بارسلونا که یکی از بهترین باشگاه های جهانه و شهر فوق العاده ای مثل بارسلونا تو یادم میمونه. با این که اینجا کم بازی کردم اما چیزهای زیادی از بهترین بازیکن ها یاد گرفتم. من یه جمع فوق العاده رو ترک میکنم ...
آیت شخصیتی نبود که برای همه قابل تحمل باشد!
...> بسم الله الرحمن الرحیم. با مرحوم شهید آیت در قبل از انقلاب از نزدیک دوستی نداشتم و در مجلس اول بود که با ایشان چهره به چهره آشنا شدم. البته من به واسطه یکی از دوستان نزدیک به نام آقای هادی ایمانی خوشخو که از شاگردان شهید آیت بود، با کار ها و تلاش های ایشان به نفع انقلاب اجمالاً آشنا بودم و بعد هم در مجلس با ایشان همکار شدم. از پیروزی انقلاب تا رفتن به مجلس عمده وقت من در بهشهر گذشت. با ...
تلنگری برای رتبه شدن
دانش آموز یزدی که توانست در کنکور 97 رتبه 15 را در رشته ی انسانی به دست آورد در گفتگو با خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از یزد از عزم جزمش برای رتبه شدن در کنکور می گوید؛ خودتون رو معرفی کنید؟ امیرحسین میرعلی بیداخویدی رتبه 15 کنکور علم انسانی سال 97 هستم. از کجا رتبه تون رو متوجه شدید؟ وقتی نتایج رو اعلام کردن خودم رفتم در سایت سازمان سنجش و اونجا ...
امنیت شغلی نداریم | مظلوم ترین گروهِ خبرنگاران هستیم
خبرگزاری مهر ، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: حوزه کتاب، یکی از حوزه های مغفول سرویس های فرهنگی رسانه های مختلف کشور است. در ایام نزدیک به روز خبرنگار که همه به یاد این قشر، به عنوان وجدان های بیدار و آگاه جامعه می افتند، بد ندیدیم سراغ خبرنگاران حوزه کتاب رفته و پای درد ِ دل آن ها بنشینیم. گزارشی پیش رو که همزمان با 17 مرداد روز خبرنگار منتشر می شود بحث و گفتگو با همکارانمان در حوزه کتاب ...
شروط جدید آموزش وپرورش برای ثبت نام مهاجران
.... برای همین رفتیم جمعیت دفاع از کودکان و اونجا اول ابتدایی رو خوندن. امسال که می خواستم مدرسه ثبت نامشون کنم، دفتر کفالت گفت باید کارنامه بیاری . کارنامه ای که ان جی او بهمون داده بود رو بهشون دادم ولی گفتن این به درد ما نمی خوره و باید کارنامه تایید شده از طرف آموزش وپرورش و مدرسه دولتی باشه و این رو قبول نمی کنیم. وقتی هم گفتم خب دوباره بره کلاس اول ابتدایی رو تو مدرسه دولتی بخونه قبول نکردن و ...
یَقه ام را گرفت و کِشان کِشان مرا به بالای سر یک بسیجی برد !
به دست های بسیجی اشاره کرد و از من پرسید: روی این دست چیه؟ . باندهای دست او حسابی سرخ بود، گفتم: خون! بعد شروع کرد از او سوال کردن، آن بسیجی می گفت: من یه هفته اس اینجام، منو روی همین تخت به حال خودم گذاشتن، طی این مدت چند بار گفتم که دست های خونی منو بشورین، اما کسی به حرفم گوش نداد و من با همین دستها غذا می خوردم.حاج احمد رو کرد به من و گفت: مگه روز اول که تو رو فرستادم اینجا، نگفتم چه مسئولیتی ...
سخت، پرهیجان، با درآمدی کم
رو می بینید، همان هایی هستند که درآمدشان فیشی حساب می شود؛ نمی گویم کارشان درست است اما مجبورند سریع تر برسند تا بتوانند سرویس های بیشتری بگیرند. دستمزد من ساعتی است؛ هفت هزار تومان برای هرساعت که می شود ماهی 750تومان. قبلا که بیشتر کار می کردم تا روزی 50هزارتومان هم درآمد داشتم اما به هیچ کار دیگری نمی رسیدم؛ کلا توی روز 7-6 ساعت خانه بودم آن هم برای خواب. حالا وقت دارم بروم باشگاه و آموزش رانندگی ...
هزارپا نخستین فیلم 21 میلیاردی تاریخ سینمای ایران شد
زوج تازه سینمای ایران این روزها با هزارپا دوران خوبی را پشت سر م گذارند. این فیلم در گام اول توانست با فروش یک میلیارد و ششصد میلیون تومان در سه روز رکورد فروش افتتاحیه را در تاریخ سینمای ایران جا به جا کند و پس از آن رکورد فروش روزانه سینماها را نیز ارتقا داد. از نکات مهم جدول فروش هفتگی سینمای ایران در مرداد ماه امسال می توان به ادامه موفقیت های فیلم سینمایی/عروسکی "خاله قورباغه ...
دختر 17 ساله بعد از بار داری فهمید شوهرش ایدز دارد
نوآوران آنلاین - در خانه زایمان کردم، تنها و خمار بودم. بچه ام هم از خماری و نبودِ شیرخشک مُرد. حتی پول بیمارستان رفتن هم نداشتم و بند ناف نوزاد رو خودم بریدم. دو روز بود که نخوابیده بودم. وقتی بیدار شدم دیدم که بچه م مُرده و شوهرم بچه را دفن کرد. 6 سال پیش با یه مرد رابطه داشتم، با همون رابطه هم مبتلا به HIV و هپاتیت شدم؛ وقتی فهمیدم بیشتر برای بچه تو شِکَمَم ترسیدم گریه می کند، هوای ...
سید مهدی شجاعی: برج سکوت ادبیات را به قبل و بعد از خود تقسیم می کند/ تلاش می کنم تا آثار خوب را به دست ...
سکوت گفت: فکر می کنم که من با بقیه خوانندگان این کتاب، یک تفاوت عمده دارم و آن هم این است که قبل از خواندن کتاب، با حمید رفیق شده بودم. ما یک دوست مشترکی داریم که پیش از آشنایی من با حمید، به من می گفت که دوستی دارم که چندین سال است که کار و زندگی اش را رها کرده و در لواسان نشسته است و به نوشتن رمان مشغول است. با خود گفتم که حتما در لواسان خانه بسیار زیبایی دارد که در آلاچیق آن رمان می نویسند. هم ...
فریادی برای معافیت از خدمت
دایی فهمید برای چی رفتم پیشش، چشماش برق زد و گفت: میدونی که، من واسه هر یه تجربه ای که کسب کردم کلی بدبختی کشیدم، پس جا داره قبلش چندتا خاطره برات تعریف کنم دلم می خواست با سر بزنم تو چهارچوب در ولی به پیشنهاداش نیاز داشتم. مجبور شدم دوساعت تمام کل خاطرات خدمت دایی، که توی همه شان قهرمان داستان بود را گوش کنم. وقتی توی خاطره تعریف کردن خوب ارضا شد، دستم را گرفت و گفت: ببین دایی هرغلطی خواستی بکن ...
سه رمان، سه نویسنده و سه ناشر
.... اولین باری که دزدی کردم هفت سالم بود، شایدم هشت سال، لقمه های همکلاسیم رو می دزدیدم، آخه خیلی خوشمزه بودن، بعد از اون دیگه دستم به دزدی عادت کرد، همه کار می کردم، جیب می زدم، کف می رفتم، دزدی از طلافروشی که خوراکم بود، کارم به جایی رسیده بود که از پول اشباع شده بودم، ولی می دونید رفقا وقتی دستت کج بشه دیگه هیچ جوره درست نمیشه، من هم تفننی دزدی می کردم! آخرین باری که دزدی کردم یه غروب چهارشنبه ...
اعطای قبر رایگان به خبرنگاران
تحریریه های بدمسیر وسط طرح ترافیک نمی زنه. 30 درصدشون هم وقتی به تحریریه رسیدن دیدن 50 تا نیروی تازه نفس که سودای شهرت دارن و تا مدت ده سال می تونن بدون حقوق و با تکنیک فوتوسنتز سر کنن، جاشون رو گرفتن. اون ده درصد باقی مونده هم برگشتن به قزوین تا جز اون دویست نفر اولی باشن که گیم اور می شن و برنده یک قطعه قبر رایگان در قطعه هنرمندان می شن! پایان پیام ...
جدول فروش هفتگی سینمای ایران
حیایی خلاصه داستان فیلم: هیچ چیز سخت تر از اون نیست که ببینی عزیزت تصمیم گرفته تنها باشه. تو از دیدنش، از شنیدن صداش لذت می بری اما اون درها رو بسته و تنهایی رو جای تو انتخاب کرده... هیچ چیز سخت تر از اون نیست که ببینی تنها شدی. عزیزانت رو می بینی و دوستشون داری ولی همه تو رو انکار می کنن. درها رو به روت بستن و تو تنها شدی. تنهایی باتلاقه...بهرام فرزانه نویسنده ای است که مدت هاست نمی تواند ...
جست وجوی عبارت جنس کارت قرمز
فهمیده بودم عدد این قدر بزرگ بوده تا یه هفته بعدش هرروز ویکی پدیا رو باز می کردم به آمار نگاه می کردم. صفحه رو می رفتم تا ته و می رسیدم به جدولی که تلفات انسانی رو به تفکیک کشورها نشون می داد. خیره می شدم به تعداد کشته شده های شوروی: 23 میلیون و صدهزار نفر، کشته شده های چین: بیست میلیون نفر، آلمان نازی: هفت میلیون و دویست هزارنفر، اندونزی که اون همه از قلب اروپا فاصله داشته: چهارمیلیون نفر. ویکی ...
4- آهنگ "نگاه خاص" علیرضا پویا
من و دل حتی یه خواب راحت میمیره دلم واسه تو واسه اون نگاه خاص تو همون میشم که تو دوست داری واسه دل حساس تو عشق من تو این رابه حسم به دلت ثابته گفته بوده که ماله همیم از روز اول یادته از روز اول یادته
هزارپا رکورد فروش را شکست
معضلات اجتماعی و اعتیاد روایت می کند.این فیلم داستان زنی معتاد (سارا بهرامی) است که همسرش (امین حیایی) او را رها کرده و مجددا ازدواج کرده است. زن معتاد(مهسا) که به او دروغ گفته شده است،فرزندش مرده، متوجه می شود کودکش زنده است. پی گیری های زن برای پس گیری فرزندش مشکلاتی را برای پدر دختر و زن جدید(مهناز افشار) به وجود می آورد.این فیلم تا پایان هفته یک ونیم میلیارد و 634میلیون تومان فروش داشته است. ...
دو نفری که هیچ کس مدیونشان نیست!
.... من عصبانی شدم و با اخم گفتم: یعنی چی؟! چرا جا گذاشتین؟ این دو تا نگاهی به هم انداختن و گفتن: مشکلی نیست، گردان عبور کنه. گفتم: چطوری؟! اولی خودش رو پرت کرد روی سیم خاردار، بعد بلافاصله دومی هم خودش رو پرت کرد. بعد گفتن: به گردان بگو عبور کنن. وقت نیست! قتل عام می شن! من هم به گردان گفتم: برید. چهارصد، پانصد نفر نیرو از روی اونا عبور کردن. توی اون تاریکی شب، من که حال و روز اونا ...
ارتباط پنهانی یک رامین با همسر شاگرد مغازه اش
کردم پیش نرفت. وقتی شوهرم فهمید از ازدواج دومش خبردار شده ام نه ابراز پشیمانی کرد و نه سعی کرد واقعیت را پنهان کند. تنها در برابر گریه های بی امان من با خونسردی گفت: خودت مقصر بودی. اگر تو همان زنی می شدی که من می خواستم هرگز سراغ زن دیگری نمی رفتم... از آن روز به بعد حالم دگرگون بود. پسرم نیز با دیدن حال و روز من هر روز عصبی تر می شد. اما انگار شوهرم اصلاً این وضعیت پریشان ما را نمی ...
شهیدی که شجاعت غبطه برانگیزش داعش را اسیر خود کرده بود+تصاویر
همسرش فرستاده بود به شرح زیر است: سلام به همسر گلم. راستش دیگه گوشیم زیاد شارژ نداره؛ گفتم تا قبل اینکه خاموش بشه چندجمله ای باهات حرف بزنم. زهرا جان خیلی دوسِت دارم و خوشحالم از اینکه من با تو ازدواج کردم؛ یادم میاد روز اول عقدمون بهت گفتم من دوست دارم با ازدواج با تو به سعادت برسم و سعادت همون شهادته ؛ سرنوشت من با ازدواج با تو خیلی تغییر کرد؛ شغل خوبی پیدا کردم؛ راه و روش خوبی پیدا کردم؛ همه را یه ...
کودکان لاکچری نارس
ایران آنلاین /اگر چند فیلم محترم را کنار بگذاریم، با دو دسته فیلم کمدی مواجه می شویم. تعدادی شانه تخم مرغی ، برخی فیلم فارسی که آقای فرح بخش استادش است و نمونه هایی مثل هزارپا که آن قدر شوخی رکیک دارند که ناامیدتان کنند. درتوضیحات دو ژانری که گزارشگر محترم گفتن لازمه بگم که فیلم های شونه تخم مرغی منظور فیلم هایی هستن که با شکستن یه شونه تخم مرغ سروته قضیه رو هم میارن. مثلاً یه شونه تخم مرغ، تهیه ...
بداهه نوازی با قلم
ایران آنلاین / تعداد دیگری ازقبول شدگان درآزمون کتبی هم در آن راهرو مثل من درانتظاربودند. کسانی که برخی از آنها بعدها روزنامه نگاران مشهوری شدند. مصاحبه ها اغلب ده، پانزده دقیقه طول می کشید و نتیجه هم همان جا مشخص می شد. وقتی نوبت به من رسید با مردی روبه رو شدم که چهره ای بشاش، هیکلی متوسط و ورزشی داشت. با ریش پروفسوری، عینکی ذره بینی، لباسی رسمی وکراواتی شیک. او دکتر صدرالدین الهی بود که سمت ...
شب رؤیایی
بشوره ببره. پشت چراغ قرمز یه بچه پرید شیشه رو پاک کنه، گفتم نقد ندارم عمو! کارتخوان درآورد، پنج تومن کشید. غذا و آب میوه سنگینم کرده بود. یه چرخی کنار خیابون پیدا کردم. حالم رو که دید گفت باید چای معجونی بزنی ردیف شی. ده تومن پول چاییم شد! بالاخره یه مسافر خورد. به مقصد که رسیدیم دست کرد تو جیبش، یهو رنگ از روش پرید! داد زد حاجی کیفم رو زدن، چه خاکی تو سرم کنم؟! همین طور که داشتم فکر می کردم فردا از ...