سایر منابع:
سایر خبرها
فقط شما استعداد دارید؟!
بود که بنا به دلایلی نپذیرفتند که پسرم را پذیرش کنند. چون نه پول داشتیم و نه پارتی، به همین راحتی حق ما ضایع شد. برای رشته اقتصاد بانکداری دانشگاه شهیدبهشتی تهران 20نفر می خواستند که پسرم نفر دوم پذیرفته شده ها بود ولی چون نمی دانستیم و در روستا زندگی می کردیم، متوجه موضوع و قبول شدنش نشدیم که سال بعدش نامه ای به دستمان رسید که پسرتان نفر دوم رشته اقتصادبانکداری شهید بهشتی پذیرفته شده ...
وقتی دختر دانشجو را در وضعیت بد دیدم از خود بی خود شدم!
Drugs ترک تحصیل کرده بود. این پسر ادامه داد: این آشنایی به رفاقت بین من و متین منجر شد. تا این که روز گذشته متین به سراغم آمد و مرا وسوسه کرد تا در یک ماجرای هیجانی با او شرکت کنم، زمانی که جویای ماجرا شدم متین به من گفت بیا تا متوجه شوی. همراه او شدم و او مرا به باغی در اطراف شهر برد، وارد اتاقکی شدیم دیدم که دختری با دست و پای بسته در آنجا حضور دارد و چند مرد نیز بالاسر او هستند. ...
اخاذی 3/5 میلیون دلاری برای آزادی تاجر جوان
به گزارش اصفهان شرق ، چهارم شهریور امسال مرد تاجری با حضور در شعبه هشتم بازپرسی دادسرای جنایی تهران از ربوده شدن پسر 40ساله اش که او نیز تاجر است، شکایت کرد. با دستور بازپرس رضوانی، پرونده برای ادامه تحقیقات در اختیار ماموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. مرد تاجر به افسر تحقیق گفت: من و پسرم تاجریم و در زمینه تجارت سوخت و کاغذ سال هاست که فعالیت و با افراد بسیاری کار می ...
مرد عرب در هتل 2 تا 100 دلاری داد و من شوهرم را بی خیال شدم!
...: زن ایرانی برای دستیابی به یک زندگی بهتر صیغه مرد عرب شد اما به آرزوی خود نرسید. فیلم از رسوایی مرد خائن در مقابل چشم همسرش به گزارش رکنا، سهیلا، دختر 22 ساله پس از حضور در اتاق بازپرس گفت: برای تامین مخارج زندگی به عنوان نظافتچی در هتلی که شوهرم در آن مشغول به کار بود مشغول شدم. وی ادامه داد: مدتی بعد مسافری عرب زبان در هتل ساکن شد من که در رویای خارج بودم ...
زن صیغه ایم می گوید باردار است اما من عقیم هستم
با توجه به شکایتی که این مرد کرده بود، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. مرد شاکی در توضیح شکایتش گفت: چند سال پیش ازدواج کردم اما چون من و همسرم بچه دار نمی شدیم بارها به پزشک مراجعه کردیم و تحت درمان قرار گرفتیم. تا اینکه متوجه شدم من امکان بچه دارشدن ندارم. به همین خاطر همسرم از من طلاق گرفت و رفت. وی ادامه داد: دو سال قبل با زن جوانی به نام مریم آشنا شدم و او را به ...
ادعای مرد بدگمان بررسی می شود
جوان آنلاین: اوایل امسال، مرد 35 ساله به نام محسن با مراجعه به اداره پلیس از همسر دومش شکایت کرد و گفت: چند سالی از ازدواج با همسر اولم می گذشت که متوجه شدیم بچه دار نمی شویم. بارها به پزشک مراجعه کردیم تا اینکه فهمیدم مشکل از من است و بچه دار نمی شوم. به همین خاطر همسرم طلاق گرفت و به دنبال زندگی خودش رفت. این گذشت تا اینکه دو سال قبل با زنی به نام فهیمه آشنا شدم و او را صیغه 99 ساله کردم. زندگی ...
وقتی با نقشه شوم سراغ زن مطلقه ام رفتم بچه مان شاهد بود!
همسرش او را پیدا می کند و قرارمی گذارند که آخر هفته ها زن جوان فرزندانش را برای دیدن پدرشان به خانه محمد ببرد. تیم جنایی در ادامه متوجه شدند روز جنایت Crime زن جوان همراه پسر 4 ساله اش به خانه محمد رفته که مرد جوان در اقدامی غافلگیرانه دست به قتل زد و پسرش را نیز تا نزدیکی خانه خواهرزنش رسانده و سپس پا به فرار Escape گذاشته است. خواهر قربانی جنایت که همراه خواهرزاده اش در ...
پسرم با 11 نفر از دوستانش مفقود شدند
نجفی را فراهم کرد که روایت این مادر شهید را پیش رو دارید. یک انقلابی مقید مادر دو پسر و سه دختر هستم. خانه دار بودم و همسرم کشاورز زحمتکشی بود که سه ماه پیش به رحمت خدا رفت. علی فرزند ارشد خانه ام بود. زمان انقلاب بسیار مقید بود که خودش را به راهپیمایی هایی که در شهر لنگرود برگزار می شد، برساند. بعد از پیروزی انقلاب پسرم عضو بسیج و انجمن اسلامی مسجد محل شد. آن زمان فعالیت های منافقین ...
زن شوهردار بخاطر عقد موقت با سامان طلاق گرفت!
...، زن جوان در مقابل بازپرس قرار گرفت و گفت: روزی که قرار بود او برای ثبت نام خواهرم در دانشگاه به شهر دیگری برویم من هم همراه او رفتم تا در شهر غریب تنها نباشد. پس از آن که خواهرم در خوابگاه دانشجویی مستقر شد من با اتوبوس راهی شهرمان شدم. این زن ادامه داد: داخل اتوبوس ناگهان پسر جوانی که در صندلی پشت سر من نشسته بود به من ابراز علاقه کردم و من که تحت تأثیر قرار گرفته بودم پاسخش را ...
امام خمینی (ره) خبر شهادت علی را در سال 42 به ما داد
یکی از همشهریانم پیشنهاد داده شد که در منزل "علیرضا بیات" از خانواده های اشرافی و سلطنتی مشغول به کار شوم. سرانجام به عنوان آشپز در آنجا کارم را شروع کردم. علی را هم بیشتر مواقع با خودم می بردم و چون همبازی فرزندشان بود با آنها زندگی می کرد و همان جا هم مدرسه رفت. دیدار علی در کودکی با امام خمینی (ره) در قم برای رفتن به قم و زیارت از محل کارم مرخصی گرفتم من و علی پسرم و ...
خواستگار رویا خانم به خواهرزنش نظر داشت!
جوانی به نام آرش به من ابزار علاقه کرد و من هم شرایط ازدواج را ترک اعتیاد گذاشتم. هنوز درگیر و دار این موضوع بودم که خواهرم با عشوه گری هایش همه چیز را خراب کرد و دل آرش را برد و با هم ازدواج کردند و پس از آن من فرد گوشه گیری شدم. باز هم مشاوره غلط مادرم مرا به جمع افراد غریبه کشاند و علاوه بر مواد مخدر به مشروب روی آوردم، از خودم و زمانه خسته شده بودم، دوست داشتم بمیرم و این روزهای سیاه را ...
این پسر با صدای دخترانه چه می کرد؟
برایم ارسال کند که بتوانم با او صحبت کنم اما وقتی آن ها کارت شارژها را برایم می فرستادند من شماره ام را عوض می کردم و دیگر پاسخشان را نمی دادم. این گونه بود که موفق شدم تنها به خاطر سرگرمی و تفریح تعدادی از پسرها را سر کار بگذارم. در همین اثنا مدیر شرکت متوجه انتشار مطالب دروغین شد و پس از اخراج، از من شکایت کرد . تحقیقات ادامه دارد. جوان 21ساله ای به نام سهراب که با معرفی خود با نام های ...
به روابط خواهرم مظنون بودم/صدایی در گوشم پیچید که باید خواهرت را بکشی
را در این شرایط حلق آویز کردم. هنوز به حالت عادی برنگشته و متوجه کاری که کرده بودم نشده بودم تا اینکه بالاخره به خودم آمدم. خیلی ترسیدم و از طرفی از کارم پشیمان شدم. به سرعت از خانه بیرون رفتم. چند ساعتی در کوچه و خیابان ها بی هدف پرسه زدم. قصدم این بود که خودم را به پلیس تسلیم کنم، اما قبل از این کار دستگیر شدم . بنا بر این گزارش، تحقیقات از این متهم همچنان ادامه دارد. ...
نسخه رمال قلابی برای سرقت طلایی پیچیده شد
ایستگاه مترویی با هم قرار گذاشتیم. من دو لیوان شربت خریدم که با هم بخوریم و او گفت: فقط آب می خورد. دقایقی بعد وقتی شربت خوردم احساس سرگیجه عجیبی به من دست داد به طوریکه حالم بد شد که مرا به داخل تاکسی برد. همان لحظه فهمیدم که او مرا مسموم کرده است، اما کاری از دست من ساخته نبود. خودرو به راه افتاد و خودروی دیگری هم پشت سر ما حرکت کرد. من نیمه بی هوش بودم و متوجه می شدم که او دسته کلید خانه ام را ...
آدم ربایی و جدال 7 روزه با مرگ پس از نوشیدن آبمیوه مسموم
این زن در اظهاراتش به بازپرس گفت: مدتی قبل به صورت اتفاقی با دختر جوانی به نام فرزانه در پارک آشنا شدم، با فرزانه گپ وگفت کرده و از مشکلات زندگی ام با او سخن به میان آوردم تا اینکه مدتی پس از آشنایی، وی مدعی شد برای حل مشکلاتم یک فال گیر می شناسد به همین دلیل یک روز با او در مترو قرار گذاشتم تا مرا نزد فال گیر ببرد. وی افزود: روز حادثه مقابل در ورودی مترو منتظر بودم که فرزانه از راه ...
زن مطلقه قبل از عقد دائم از بهزاد بچه دار شد !
من دست به خودکشی زده است. این موضوع باعث شد تا نظرم درباره او تغییر کند. به همین دلیل به عقد موقت و شرعی با او تن دادم. این در حالی بود که خانواده همسرم به شدت مخالف این ازدواج بودند. چند ماه بعد که به طور ناخواسته باردار شدم بهزاد به ناچار ازدواج مان را به طور رسمی ثبت کرد و نام من در شناسنامه او قرار گرفت. سه ماه بعد از این ماجرا فرزندم در حالی متولد شد که اختلافات شدیدی بین ما شروع شد و کار به ...
زن شوهردار وقتی از ماشین مرد غریبه بیرون آمد که دیگر خیلی دیر شده بود !
زحمت های او زندگی ام شده بود ماهواره. زن جوان در کلانتری گفت چیزی نگذشت که هوس خریدن گوشی هوشمند به سرم زد و با همه مشکلات مالی از رضا خواستم برایم گوشی هوشمند بخرد، این بار هم وقتی دید من دست بردار نیستم به هر مشقتی که بود آن را برایم تهیه کرد و پایم به شبکه های اجتماعی باز شد و دیگر وقتی برای رسیدگی به امور زندگی نمی ماند و به نوعی خانه، زندگی، رضا و حتی پسرم را هم فراموش کرده بودم. شب ها و روزها ...
دوستی اینترنتی به تعرض انجامید
و سعی می کردم از محیط بیرون فرار کنم و با کودکان دیگر در ارتباط نباشم. اما از سویی عاشق درس و مدرسه بودم و بعد از پایان دوره متوسطه در دانشگاه پذیرفته شدم. از این که به موفقیتی دست یافته ام خیلی خوشحال بودم اما این شادی با مرگ پدرم به غم و اندوهی سنگین تبدیل شد و دچار ضعف و نگرانی شدم چرا که پدرم حامی و پناهگاهم در این روزگار سرد و بی رحم بود. از این رو اوقاتم را در فضای مجازی می ...
آتش نشان وظیفه شناس منجی پسر بازیگوش
با دست دیگرم یقه پیراهن کودک را گرفتم و به این ترتیب توانستم او را نجات دهم. درست در همان لحظه ای که آتش نشان فداکار گزارش ما، روی زمین شیرجه زد میله ای فلزی داخل دستش فرو رفت و آسیب زیادی به او وارد کرد؛ آنطور که او می گوید این حادثه موجب شد تاندون دستش پاره شود: بعد از حادثه درد زیادی داشتم و متوجه چیزی نشدم. فقط خوشحال بودم که توانستم کودک را نجات دهم. حتی باور کنید نمی دانستم این ...
قاتل: مقتول مهدورالدم بود
بار در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی بابایی محاکمه شد. بعد از اعلام رسمیت جلسه، اولیای دم بار دیگر درخواست قصاص کردند و در ادامه متهم بار دیگر ماجرا را شرح داد و در آخرین دفاعش گفت: قتل را قبول دارم و خودم را مستحق مرگ می دانم. در مدتی که کانون بودم توبه کردم و حالا که در زندانم نگاهم به زندگی عوض شده است. از اولیای دم تقاضای بخشش دارم و قول می دهم بعد از آزادی ...
ارتباط پنهانی زن شوهردار با مرد غریبه در بازگشت از سفر خارجی !
بیرون جز با مادرم امکان پذیر نبود ولی من از طریق دختر همسایه با امیر رابطه تلفنی داشتم. دو ماه بعد از این ماجرا امیر به خواستگاری ام آمد. او جوانی خوش چهره و مهربان بود و در یکی از کشورهای زیارتی مدیریت یک هتل را به عهده داشت. اگرچه او جوانی بسیار شایسته و با ادب بود اما من به امیر دل باخته بودم. با آن که امیر جوانی بیکار و با تحصیلات ابتدایی بود ولی من از سر غرور و لجبازی خودم را عاشق او نشان می ...
اعتیاد و سرقت عاقبت شوم پسر 24 ساله
و فلاکت افتادم. شایان شاگرد تازه وارد بود و قصد داشت پلی استرکاری را بیاموزد. او هم مانند من فرزند طلاق بود. این وجه مشترک باعث شد تا به او نزدیک شوم. شایان مواد مخدر مصرف می کرد و من هم شب ها در کنار او به مصرف مواد مخدر مشغول می شدم. هنوز دو ماهی نگذشته بود که استادکارم متوجه ماجرا شد و هر دو نفر ما را اخراج کرد. به پیشنهاد شایان با هم خانه مجردی اجاره کردیم و آن شروع بدبختی های من بود. آن زمان ...
ماجرای گروگانگیری تاجر کاغذ در ارومیه
؟ ساعت 11 و نیم 6 شهریور بود که از خانه ام در شمال تهران بیرون آمدم و سوار بر خودروی هیوندایم شدم. به محض سوار شدن دو مرد جوان نیز سوار ماشینم شدند. آن ها اسلحه و شوکر داشتند و با تهدید مرا زیر صندلی عقب ماشین بردند و به راه افتادند. در بین راه دو نفر دیگر هم به ما پیوستند و راننده به حرکتش ادامه داد. چند ساعت در راه بودید؟ 13 یا 14 ساعتی رانندگی کردند. در تمام مدت چشم های من ...
دردسر ازدواج برای دختر نخبه کنکور
رضایت بزرگ ترها را دیدم بدون هیچ مخالفتی پاسخ مثبت دادم و این گونه زندگی من و نوشاد آغاز شد. رتبه کنکورم سه رقمی شد و خیلی خوشحال بودم که به دانشگاه می روم. اما در همان دوران نامزدی وقتی چندبار با یکدیگر سر رفتن به دانشگاه و مسایل دیگر مشاجره کردیم و اختلافاتی بین ما بروز کرد تازه فهمیدم که همسرم نه تنها لیسانس ندارد بلکه مقطع متوسطه را نیز به پایان نرسانده است. آن جا بود که متوجه شدم ...
انصراف دانشجویان افغان از تحصیل در ایران
نامش فاش شود و ترجیح داد که مشکلاتش را با نام مستعار مریم برای ما تعریف کند، می گوید: من دانشجوی رشته پزشکی هستم که به دلیل تأثیر نوسانات ارزی روی شهریه چند روز پیش ناچار به انصراف شدم. شهریه ها هر ترم 2700 دلار است و هنگام ثبت نام در دانشگاه دلار حدود 3800 تومان بود. خانواده من برنامه ریزی هایی را انجام داده بودند تا بتوانند هر ماه مبلغی را کنار گذاشته تا برای پرداخت شهریه من به مشکلی برنخوریم ...
نخریدن مانتو باعث مرگ زن شد
اتاق خبر 24 : مرد میانسال متهم است که همسرش را از بالکن به بیرون هل داده و منجر به مرگ وی شده و تنها شاهد ماجرا دخترش بوده که در آن زمان در خانه حضور داشته است. دختر قاتل و مقتول اعلام کرد: پدر و مادرم با یکدیگر بسیار اختلاف داشتند آن روز هم به دلیل نخریدن مانتو کلی باهم دعوا کردند، پس از دعوا و فحاشی پدر و مادرم به یکدیگر، مادرم درب اتاقش را بست و شروع به فحاشی به پدرم کرد که ...
قتل همسر به خاطر شک به خیانت
از جسم تیز و برنده شده و به قتل رسیده است. با تایید خبر، موضوع به اداره ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ اعلام و بلافاصله تیم بررسی صحنه اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ در محل حاضر شد. یکی از بستگان مقتوله در اظهاراتش به کارآگاهان گفت که جنایت توسط همسر مقتوله به نام عزیز 27 ساله صورت گرفته است. او در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: من همسر برادر عزیز هستم؛ زمانیکه وارد خانه ...
داماد قاتل در انتظار مجازات
به خارج از کشور برد. به همین دلیل چند بار به خانه پدرزن سابقم رفتم و خواستار بازگشت پسرم شدم، اما آن ها گفتند نمی توانند کاری برایم انجام دهند و من هم خیلی عصبانی بودم. یک روز موضوع را با یکی از دوستانم به نام فریدون مطرح کردم که گفت: می تواند مرا به فرزندم برساند و موضوع آتش زدن خودرو پدرزن سابقم را مطرح کرد. من هم موافقت کردم. مجید ادامه داد: یک روز قبل از حادثه با فریدون به پمپ بنزین ...
غرق شدن در مناجات های شهید علمدار
. معتقد بودم، شناخت شهدا در مکانی که ماه ها در آن جا زندگی و سپس جان خود را فدا کردند، بسیار اثرگذار است. دفاع پرس: ثبت نام کردید؟ مهلت ثبت نام رو به پایان بود و ما هنوز نام خود را ننوشته بودیم. دوستم گفت، فرصتی نمانده است. اگر خانواده اجازه نمی دهند، من با آن ها صحبت می کنم. خانواده مخالفتی نداشتند، اصرار دوستم باعث شد، نام نویسی کنیم. او گفت، حتی اگر معنویت این سفر را نادیده ...
بوی بهشت فضای سردخانه را پر کرده بود
، قبر را آماده کردیم. بمباران های پیاپی باعث خلوت شدن شهر شده بود. پیکر حشمت الله را آوردند. چند نفر از همسایه ها و پاسدارها برای تشییع پیکرش آمده بودند. خداوند آرامش عجیبی به من داده بود. پیکرش را داخل قبر گذاشتم. یک دفعه متوجه شدم از مراسم فیلمبرداری می کنند. گفتم: فیلم نگیرید . گفتند: مادر! اجازه بده فیلم بگیریم، این اولین باری است که می بینیم مادری با دست های خودش فرزندش را به خاک می سپارد . گفتم ...