سایر منابع:
سایر خبرها
بعد از 12 سال فقط نامش را در روزنامه دیدم...
خانه عازم جبهه شد.وقتی روز آخر می خواست سوار قطار شود، قبل از رفتنش با عجله یک درخت توت در حیاط این خانه به یادگار کاشت و گفت: دیگران کاشتند ما خوردیم ما می کاریم تا دیگران بخورند. 12 سال انتظار همسر شهید با بیان این که این درخت بعد از 35 سال همچنان پابرجاست، می گوید: همسرم رفت و تا 12 سال مفقود الاثر شد نه نشانی از زنده بودنش داشتیم و نه نشانی از شهادتش. تعدادی از بستگان تمام ...
من و حفره گلوله در سر فرمانده چراغچی
...> زائر کویش شوی وحاجب دربار نه حسین درآذرماه 1343 ، زمانی که پاییز خودش را آماده می کرد به زمستان سنجاق شود به دنیا چشم گشود.چنان چه در یکی از بیت هایش می گوید: عاشق پاییزم وپاییز آغاز من است.اودر خانه ای چشم گشود که صفا وصمیمیت حرف اول را می زد وازشیره جان مادری نوشید که هر بار نام امام حسین( ع) را می آورد قطره اشکی بر گونه اش می نشست .دکتر به خصوصیات آذرماهی ها معتقد نیست، می گوید : من ...
نماینده زرتشتی که پیگیر بودجه روضه خوانی بود
به خدا متوسل شده بودم به خواب رفتم. در عالم خواب دو رویای متفاوت دیدم: اول خواب دیدم که آب تمام دنیا را فراگرفته است و من روی آب شناورم و در آن فرو نمی روم. بعد خواب دیدم که خانه ام آتش گرفته و شعله های آن از سقف گذشته، اما به هیچ چیز آسیب نمی رسد. خودم را دیدم که با لباسی سرتاپا سفید در وسط آتش زانو زده و به رسم زرتشتیان مشغول خواندن اوستا هستم. صبح روز بعد خوابم را برای همسرم فیروزه تعریف کردم ...
زن جن گیر میلیاردی در اصفهان بازداشت شد
خانه ام دعوت کردم. او بعد از دیدن وضعیت خانه ام خواست که عتیقه و طلا هایی که در خانه دارم در اختیارش بگذارم تا جن آن را خارج کند؛ چراکه مدعی بود جن روی طلا و عتیقه ها مسلط شده است. من هم اعتماد کردم و طلا و عتیقه ها را به او دادم و قرار شد چند روز بعد آن ها را برگرداند، اما دیگر از وی خبری نشد. بعد از جست وجو خانه زن رمال را پیدا کردم و خواستم اموالم را پس بدهد، اما مدعی شد که جن طلا و عتیقه ها را ...
حرف های مهدی پاکدل و آهنگساز قصه های مجید
ایران اکونومیست - به گزارش ایران اکونومیست؛ در آستانه رونمایی از کتاب صوتی قصه های مجید هوشنگ مرادی کرمانی در روز جمعه 16 شهریورماه 1397 در خانه هنرمندان ایران، با مهدی پاکدل راوی این کتاب صوتی و مهدی زارع آهنگساز اثر گفت وگو شده است. متن گفت وگو با مهدی پاکدل: - حس و حال شما وقت خوانش قصه های مجید چطور بود؟ آیا خاطره ی خاصی برایتان تداعی شد؟ - در زمان ...
مادرم با شوهرم ارتباط شوم دارد
. در حال حاضر مادر و شوهر سابقم با هم زندگی می کنند. در مورد خانه و خانواده اش پرسیدم، در جوابم گفت: با پدر و دختر سه ساله ام در پارک میثاق زندگی می کنیم. پلیس Police اجازه نمی دهد در پارک بمانیم، پدرم سن و سال دار است و به خوابگاه نمی آید. دخترم را در طول روز برای استراحت به خوابگاه می برم ولی پدرم را هم نمیتوانم تمام مدت تنها بگدارم؛ پس شب ها پیش او می خوابیم. پدرم به تریاک اعتیاد دارد ...
توضیحات خالد حسینی درباره رمان جدیدش +تصاویر
به گزارش عصر ایران؛ "دعای دریا" مونولوگ (تک گویی) یک پدر مهاجر سوری است که کودکش را در بغل دارد و منتظر عبور از دریا برای رسیدن به اروپا است و با پسر به خواب رفته اش درباره گذشته های زیبا و هراس غرق شدن و ناتوانی او در برابر دریا درد دل می کند. سه شنبه شب (4 سپتامبر) رویال فستیوال هال، یکی از تالارهای بزرگ در مرکز لندن پر از طرفداران خالد حسینی شده بود که برای شنیدن حرف های او درباره ...
شوهر پری سر میلاد را در خلوت زنش برید!
هفته قبل میلاد نیمه شب وارد منزل ما شده بود، همسرم به من گفته بود که به ماموریت رفته است اما ناگهان شوهرم وارد خانه شد و با چاقویی که در دست داشت سر میلاد را برید. او قصد داشت مرا نیز به قتل برساند که ماموران پلیس سر رسیدند و او را دستگیر کردند. باز پرس پرونده در ادامه دستور داد تا پلیس آگاهی پری را تحت نظر قرار دهد. ...
شوهرم خیلی سرد بود و جواد برعکس او! / می خواهم توبه کنم
انجام می داد، در نقطه مقابل من خیلی برون گرا و پرجنب و جوش بودم. مشکل بزرگ من چیز دیگری بود، دوست داشتم شوهرم به من محبت کند و با من حرف بزند اما هر بار می خواستم سر صحبت را باز کنم، می گفت خسته است و بگذارم برای بعد... 11سال است که حرف هایم را گذاشته ام برای بعد و در قلبم تبدیل به عقده شده است. اوایل فکر می کردم به مرور زمان و با آمدن فرزند شرایط بهتر می شود ولی هر چه گذشت فرقی نکرد و ...
آخرین جزییات بازداشت رییس دفتر امام جمعه پیشین فارس/ بازخوانی زمین خواری های شیراز
گفتند ما یا همین زمین را می خواهیم یا اصل پول را می خواهیم. وی آن زمان ادعا کرده بود در پایان دوره مدیریتیم در استانداری تهدید شدم باینکه اگر یک سمت مدیر کلی در استان قبول نکنم برای همسرم ظرف دوماه حکم بسیار بدی صادر خواهد شد. بخدا قسم درد کشیدم وقتی توی اتاق های همین استانداری می شنیدم: این عدالتخوا ها رو بفرست جلو قاسمی، اسم نمی خواستم بیاورم، بفرستشون جلو فلانی رو یکبار درازش بکنند ...
داستانک + واقعی
با اکراه. وقتی که می رفت از پشت سر شبیه مردی بود با قامتی افراشته، دستانی ورزیده، شانه هایی فراخ، گام هایی استوار و اراده ای مستحکم. مردی که معنای سخاوت و بزرگواری را در عمل به من می آموخت. جلوی دوستانم خجالت کشیده بودم، جلوی آن مرد کوچک، جلوی خودم، جلوی خدا. قضاوت ظاهری در آخرین لحظات سوار اتوبوس شد. روی اولین صندلی نشست. از کلاس های ظهر متنفر بود، اما حداقل این حسن را داشت که ...
بی سروسامانی در سرای سالمندی
را باز کردم. دیدم مامور است. حکم تخلیه داشت. شوهرم خانه را فروخته بود. آوارگی بتول خانم از همان روز شروع شد: زنگ زدم به بچه هایم. کسی پی کارم را نگرفت. هیچ کدامشان نخواستند من با آنها زندگی کنم. یک شب که دور هم جمع شده بودند، می شنیدم که یکی یکی می گفتند مادر دست و پاگیر و سربارماست. دلش شکست: بدون اینکه به آنها بگویم، جمع کردم آمدم اینجا. دار و ندارم یک چمدان و چهارتا لباس بود. چیز دیگری نیاوردم ...
من و تو پدر مایه دار نداریم پس خودت اسطوره شو
باور و اراده ام زندگی می کنم گفته هایم را اینگونه آغاز می کنم که هیچ وقت اسیر شرایط اطرافتان نشوید. شرایطی که وقتی چشم باز کردم دیدم؛ خانه ای به کوچکی یک اتاقک کاهگلی، سهم من و خانواده ام از زندگی شده بود و آهنگ منفی زندگی من دائما این ترانه را می نواخت که تو هم یکی مثل پدرت هستی و باید صبح تا شب در زمین کشاورزی کار کنی و آخرش همین خواهی شد و این طعنه ها آهنگ هر روز من شده بود. مدرسه ...
می دانستم این کتاب به عنوان یک سند جای خود را باز می کند
در آن غرق می شود. درست است و اگر می خواستم دنبال چنین موضوعاتی را بگیرم، غرق می شدم. در یکسال اخیر همسرم که وکیل دادگستری است مدام می گفت تمامش کن، جمعش کن، ببندش. این مثل یک چاه می ماند. واقعا هم همان طور است. فرض کنید به یک رأی اعتراض شده و به دیوان رفته و من باید صبر کنم تا از دیوان برگردد. من قاطعانه به شما می گویم که یکسال تمام به خاطر رأی یک روزنامه دنبال چاپ کتاب نرفتم. برایم ...
طبابت برای سیاست و فرهنگ
برساند من واسطه می شدم و چون بچه بودم، کسی شک نمی کرد. رضا یا بهروز؟! اما بهروز برومند ، در تشکیلات سیاسی حزب و همچنین پرونده های ساواک به عنوان رضا برومند شناخته می شد. خودِ او در این باره می گوید: پدرم به امام رضا علاقه خاصی داشت و نذر کرده بود که پسری داشته باشد و نامش را رضا بگذارد. چون من در فروردین به دنیا آمدم نامم را بهروز گذاشتند ولی در خانه رضا صدایم می کردند. بعداً در حزب ...
وقتی وارد خانه شدم زنم با شاهرخ در خلوت شوم بودند
نمی توانستم هزینه های تأمین مواد را از همسرم بخواهم مجبور بودم تا او را به منزلم دعوت کنم که در کنار او بتوانم از مقداری موادمخدر که به همراه می آورد استفاده کنم اما یک شب همسرم که سر کار رفته بود به طور ناگهانی به منزل بازگشت و با دیدن مرد غریبه در منزل با پلیس Police تماس گرفت. بنابه این گزارش؛ زن خیانتکار با قرار بازداشت روانه بازداشتگاه شد و پلیس ماموریت یافت تا شاهرخ را به دام اندازد. ...
طبابت برای سیاست و فرهنگ
نمی کرد. رضا یا بهروز؟! اما بهروز برومند ، در تشکیلات سیاسی حزب و همچنین پرونده های ساواک به عنوان رضا برومند شناخته می شد. خودِ او در این باره می گوید: پدرم به امام رضا علاقه خاصی داشت و نذر کرده بود که پسری داشته باشد و نامش را رضا بگذارد. چون من در فروردین به دنیا آمدم نامم را بهروز گذاشتند ولی در خانه رضا صدایم می کردند. بعداً در حزب هم به نام رضا شناخته شدم و به همین دلیل ...
موراتا: کونته عامل ناکامی من در فصل قبل بود
ماشین هستیم. اگر 3 ماه بازی نمی کردم، آماده برمی گشتم ولی من حرفه ای گری کردم و تمام تلاشم را انجام دادم. اگر به گذشته برگردم، شاید 2 ماه استراحت کنم. واقعا درد داشتم. با پرواز شخصی به آلمان رفتم تا وضعیتم را مشخص کنند. مردم در اینستاگرام برداشت غلطی راجع به زندگی ما دارند. فکر می کردند من در خانه پیش همسرم هستم. شاید روزی یک کتاب راجع به روزهایی که سپری کردم بنویسم. ...
مایلی کهن: فوتبال نه با من از پوشک حرف بزنید!
و این ها از ما گذشته است. امسال دوستان در سپیدرود لطف داشتند و یک ماه ، یک ماه و نیم پیش بود که آمدند با من حرف زدند. بنده خداها هیچی نداشتند، بازیکن خوب گرفته نشده بود، امکانات هم که نداشتند و همه چیز در حد قول و قرار بود. نماینده محترم شهر آمد قول داد صدمیلیون تومان کمک کند! شورای شهر هم اعلام کرد که هزینه های رفت و آمد و مسافرت ها را می دهد اما همه این ها در حد قول و وعده و روی هوا بود. من هم ...
همیشه طوری سخن می گفت که انگار جنگی نیست و همه چی آرام است. اصلاً نمی گفت: جایی که هستیم خطرناک است یا ...
او آدرس خانه را نداشت. تماس گرفتیم و آدرس خانه را دادیم. آمد یک هفته ماند و دوباره رفت. حتی فرزند اول ما آقا مجتبی که سال 65 به دنیا آمد بابایش نبود یعنی نمی توانست بیاید. نیمه دوم ماه رمضان و ایام تولد امام حسن مجتبی (ع) بود، فقط سفارش کرد حتماً اسمش را متناسب با نام امام مجتبی (ع) بگذاریم. 10 روز بعد از تولد مجتبی آمد. اصلاً انگیزه های دینی و انقلابی نیرو ها در آن موقع با الان خیلی متفاوت بود ...
حمایت 70 ساله از کالای ایرانی از پدر تا پسر
که حقوق و شغلتان در نیروی هوایی را از دست بدهید و برای خودتان کار تولیدی کنید؟ آیا سرمایه بزرگی داشتید؟ لذت در حقوق دادن هست نه حقوق گرفتن. من هنوز هم شب ها در فکر افزایش تعداد پرسنل هستم تا بیشتر بتوانم حقوق بدهم.آنجا من یک حقوق بگیر بودم اما بیرون، خودم کارفرما می شدم و می توانستم به افراد دیگر کار ایجاد کرده و حقوق پرداخت کنم. موقعی که از نیروی هوایی مستعفی شدم خانواده ام ...
افشاگری مهاجم آبی پوشان از عامل اصلی افتش در فصل گذشته
من در این سیستم خیلی راحتم. سبک بازی کاملا مناسب من است. فصل گذشته سبک بازی شبیه به من نبود و به همین خاطر دچار مشکل شدم.
حمایت 70 ساله از کالای ایرانی از پدر تا پسر
حقوق و شغلتان در نیروی هوایی را از دست بدهید و برای خودتان کار تولیدی کنید؟ آیا سرمایه بزرگی داشتید؟ لذت در حقوق دادن هست نه حقوق گرفتن. من هنوز هم شب ها در فکر افزایش تعداد پرسنل هستم تا بیشتر بتوانم حقوق بدهم.آنجا من یک حقوق بگیر بودم اما بیرون، خودم کارفرما می شدم و می توانستم به افراد دیگر کار ایجاد کرده و حقوق پرداخت کنم. موقعی که از نیروی هوایی مستعفی شدم خانواده ام نگران ...
موراتا : سبک بازی کونته عامل افتم بود
.... اگر 3 ماه بازی نمی کردم، آماده برمی گشتم ولی من حرفه ای گری کردم و تمام تلاشم را انجام دادم. اگر به گذشته برگردم، شاید 2 ماه استراحت کنم. واقعا درد داشتم. با پرواز شخصی به آلمان رفتم تا وضعیتم را مشخص کنند. مردم در اینستاگرام برداشت غلطی راجع به زندگی ما دارند. فکر می کردند من در خانه پیش همسرم هستم. شاید روزی یک کتاب راجع به روزهایی که سپری کردم بنویسم. ...
مایلی کهن: فوتبال نه با من از پوشک حرف بزنید!
گذشته است. امسال دوستان در سپیدرود لطف داشتند و یک ماه ، یک ماه و نیم پیش بود که آمدند با من حرف زدند. بنده خداها هیچی نداشتند، بازیکن خوب گرفته نشده بود، امکانات هم که نداشتند و همه چیز در حد قول و قرار بود. نماینده محترم شهر آمد قول داد صدمیلیون تومان کمک کند! شورای شهر هم اعلام کرد که هزینه های رفت و آمد و مسافرت ها را می دهد اما همه این ها در حد قول و وعده و روی هوا بود. من هم کسی نیستم که ...
هنوز قبض تلفن خانه به نام علی می آید/ اشتباهی شهید را مشهد بردند
در خواندن نماز صبح کاهلی کنیم. آن وقت مادرم حسابی از خجالت مان درمی آمد. در همان دوران کودکی یک روز به خاطر قضا شدن نماز صبح مادرم با ترکه مرا تنبیه کرد و این آخرین باری بود که نمازم از وقشتش گذشت. در دوره ی پهلوی سرباز ارتش شدم اوایل حکومت محمد رضا پهلوی بود که ماموران حکومتی برای سرباز گیری به ده ما می آمدند.ابتدا به خانه کدخدا می رفتند و او هم لیست جوان های روستا را به ...
این جوان را با موهای دم اسبی می شناسید / او مرد قصاب را به خاطر تصاحب زنش کشت +عکس
گریه گفت: چند ماه قبل با مرد معروف به دُم اسبی در یک پارک آشنا شدم! آن روزها با همسرم اختلافات شدیدی داشتم و به دنبال یک همدم می گشتم! او مجرد بود و مرا به خانه مجردی اش کشاند (محل وقوع قتل). پس از آن هم ارتباط ما با یکدیگر ادامه یافت به طوری که برخی شب ها را نیز به خانه ام نمی رفتم! وقتی این ارتباط خیابانی به دلبستگی های شیطانی کشید، تصمیم گرفتیم تا همسرم را از سر راه برداریم و پول های فروش خانه ...
آزار 3زن در پراید مسافرکش
زنان به ماموران گفت: من بچه ای یک ساله داشتم که او را در آغوش گرفته بودم و منتظر آمدن ماشین بودم که راننده پراید جلوی پایم توقف کرد سوار شدم و مقصدم را گفتم من اصلا فکر نمی کردم کسی به زنی که بچه درآغوش دارد نظر داشته باشد مرد راننده کمی جلوتر به یک بیابانی پیچید و بعد هم من را مورد آزار قرار داد. این زن درباره اینکه آیا در برابر مرد متجاوز مقاومت کرد یا نه گفت: خیلی مقاومت کردم فرزندم ...
ملیحه با شاهرخ خلوت کرده بود که شوهرش داخل خانه شد
توانستم هزینه های تأمین مواد را از همسرم بخواهم مجبور بودم تا او را به منزلم دعوت کنم که در کنار او بتوانم از مقداری موادمخدر که به همراه می آورد استفاده کنم اما یک شب همسرم که سر کار رفته بود به طور ناگهانی به منزل بازگشت و با دیدن مرد غریبه در منزل با پلیس Police تماس گرفت. بنابه این گزارش؛ زن خیانتکار با قرار بازداشت روانه بازداشتگاه شد و پلیس ماموریت یافت تا شاهرخ را به دام اندازد. ...
دردهای ماندگار بر ویرانه های زلزله/مسمومیت بر اثر مصرف آب آلوده
شان بزرگ تر است، می گوید: چند ماه است که کنار همین پیاده رو زندگی می کنیم. البته خانه مان همین جاست اما جرأت نمی کنیم شب ها در خانه بخوابیم. روزها به خانه می رویم و تندتند چیزهایی را که می خواهیم برمی داریم و سریع بیرون می آییم. حتی جرأت حمام رفتن هم نداریم و بعد هم به دست های سامیه، خواهرش اشاره کرده و می گوید: هر 2هفته یک بار می توانیم حمام برویم. خواهرم که بیماری دارد خیلی از این شرایط اذیت می ...