سایر منابع:
سایر خبرها
شوهرم شهروز شب ها در را می بندد و در اتاق دیگر می خوابد!
نوآوران آنلاین - زن جوان هفته گذشته در مقابل قاضی Judge دادگاه خانواده تهران گفت: سه سالی می شود که ازدواج کرده ام. 14 ماه پیش، پسرمان به دنیا آمد. پسرمان از وقتی به دنیا آمد مرتب بی تابی می کرد. بخصوص شب ها اصلا نمی خوابید. فقط گریه می کرد و تا صبح بیدار بود. در کل کم می خوابید. او را پیش چند دکتر بردم و همه می گفتند هم دل درد دارد و هم در کل ذات بچه ام این طور است که کم می خوابد. از ...
امیر محمد کودکی که آب جمجمه اش بند نمی آید! + تصویر
برای تأمین هزینه زندگیم کارهای نظافت خانه مردم را انجام می دهم. روزهای سختی را گذراندم. از همان ابتدای زندگی مستأجر بودم. البته از تیرماه سال گذشته تحت پوشش کمیته امداد قرار دارم. بیماری هید روسفالی گریبان گیر امیر محمد *روایت بیماری مهلک امیر محمد زمانی که بار دار شدم پزشکان اول گفتند "بچه سالم است تا اینکه در هفت ماهگی بار داری ام گفتند بچه مشکل دارد و ...
داستان کسانی که به دلیل فقر کلیه خود را فروختند
ساله زندگی مشترکش چنان کمر او را خمیده کرده سن او را بیشتر نشان می دهد، کمی مکث می کند و با بغضی گرفته از انجام این کار و آنچه بر زندگی اش رخ داده به خبرنگار ایرنا گفت: هفت سال پیش با شوق فراوان و از اینکه شریک زندگی خود را انتخاب کردم، خوشحال بودم اما دیری نپایید که تغییر شغل مکرر همسرم کم کم نگرانی هایی را برای خانواده ام ایجاد کرد اما این داستان تمامی نداشت. وی ادامه داد: اوایل پدرم ...
شهید ورزشکاری که35 سال بعد نامش روی سکوی قهرمانی آسیا شنیده شد
، شکسته است. ماجرا از این قرار بود که همه آن ها را محمدحسین 12 ساله با ضربه دستش شکسته بود! تازه آن موقع بود که فهمیدیم او باشگاه می رود و تکواندوکار است. خیلی طول نکشید که خانه مان پر شد از مدال ها و جام های قهرمانی اش. مادر برمی گردد به روزهای شیرین 2،3 دهه قبل و ادامه می دهد: بعد از چند بار قهرمانی کشور در رده های مختلف سنی، به تیم ملی هم دعوت شد. خوب یادم است محمدحسین و دوستانش در سال 1362 برای شرکت ...
شوهرم شهروز شب ها در را می بندد و در اتاق دیگر می خوابد!
من سختی کشیده ام. مرتب در عذاب بودم. خیلی از شب ها به خاطر بی خوابی مریض شدم. اما باز هم شهروز به من کمک نمی کند و اهمیتی هم به سختی هایی که می کشم نمی دهد. 14 ماه است درست نخوابیده ام و همیشه سر این موضوع با شهروز دعوا کرده ام. ولی او می گوید حاضر نیست از خوابش بزند و بچه داری کند. دیگر تحمل ندارم. آخرین بار سر همین موضوع با او دعوا کردم و شهروز مرا کتک زد. این همه زحمت کشیدم و در آخر به جای تشکر ...
روایت باورنکردنی از زندگی مردی که توسط گرگ ها بزرگ شد
دور از هرگونه تمدنی زندگی کرده بود. داستان او این است که مارکو به عنوان یک کودک 7 ساله در سال 1953 در آن کوهستان به حال خود رها شد. آن طور که خودش می گوید، او توسط گرگ ها بزرگ شده که از او محافظت می کردند و برایش سرپناهی درست کرده بودند. از آنجایی که هیچ کس نبود تا مارکو با او صحبت کند، او کم کم حرف زدن را فراموش کرد و شروع کرد به پارس کردن و زوزه کشیدن و فریاد زدن. دوازده سال ...
کاپیتان تیم ملی کبدی زنان؛ شیرزنی از دیار سیستان و بلوچستان
...، فریده ظریف دوست با مدالی که از جاکارتا به ارمغان آورده بود، عازم زاهدان بود که در همین مسیر هم از وضع این روزهای زنان سیستان وبلوچستان به شهروند گفت. از سوابق ورزشی شروع کنیم. از چه سنی به این ورزش علاقه مند و از کی به تیم ملی دعوت شدید؟ متولد 70 و تک دختر خانواده هستم. پنج برادر داشتم که همه کشتی گیر بودند و یکی از آنها چهار سال پیش و یک ماه بعد از بازگشت از اینچئون فوت ...
نماینده زرتشتی که پیگیر بودجه روضه خوانی بود
است پیرو مذهب زرتشتی خود باشم و سپس افزود که حاضر است در صورت تمایل به فراگرفتن مناسک زرتشتی، به من کمک کند. حرف های او به شدت مرا تکان داد و در واقع باید بگویم کاملا منقلب شدم. این روایتی است تکان دهنده درباره تعامل یک مسلمان و یک جوان زرتشتی که ارباب کیخسرو شاهرخ با شعف و هیجان بدان می پردازد؛ شاید از این منظر که در نگاه اول چنین انتظار می رفته است که روحانی مسلمان بکوشد به جای مسیحیت ...
شوهرم ماموریت بود که میلاد را شبانه به خانه ام بردم! / شوهرم در را که باز کرد ما در شرایط بدی بودیم
هفته قبل میلاد نیمه شب وارد منزل ما شده بود، همسرم به من گفته بود که به ماموریت رفته است اما ناگهان شوهرم وارد خانه شد و با چاقویی که در دست داشت سر میلاد را برید. او قصد داشت مرا نیز به قتل برساند که ماموران پلیس سر رسیدند و او را دستگیر کردند. باز پرس پرونده در ادامه دستور داد تا پلیس آگاهی پری را تحت نظر قرار دهد. ...
گوی اراده در دستان هنرمند گیلدا/ بزرگترین مشکل من نگاه اطرافیان است
بروی اما باز عقب ننشسته و با نمره های خوب تحصیلاتم را در مدارس عادی به اتمام رساندم. نقش مادرم در زندگی من وی می افزاید: برای اینکه توانایی خود را نشان دهم و ثابت کنم که از دیگران چیزی کم ندارم دورترین مدرسه را برای درس خواندن انتخاب می کردم. خانواده برای رفت و آمدم به مدرسه سرویس می گرفتند اما من قایم می شدم تا با سرویس برنگردم و خودم به تنهایی به خانه برمی گشتم. گیلدا با ...
گفتگو با مردی که زن سابقش می خواست شب را پیش او بخوابد! + فیلم
کسی زندگی نخواهم کرد، حتی در آن مدت که از همسرم بی اطلاع بودم پدرم پیشنهاد داد تا با یک دختر 14 ساله ازدواج کنم و مادرم نیز می گفت که مثل برادرم پس از طلاق ازدواج مجدد کنم. حرف آخر؟ من در این 16 سال زندگی هیچ وقت به همسرم و خانواده اش بی احترامی نکردم و دستانشان را می بوسم و می خواهم که مرا ببخشند. اعتیاد داری؟ به خاطر کمر دردم مواد مخدر Drugs مصرف می ...
سارا از ترس شوهرش به اتاق عمل زیبایی رفت / چشمانم بسته نمی شود!
...: بعد از آن عمل جراحی خواب به چشمم نیامده است و هر شب با چشمان باز می خوابم. صورتم به کلی به هم ریخته و گوشه های سرم گود شده است. به قول خواهرزاده ام شبیه لولو خرخره شده ام. آبروی چندین و چند ساله همسر و مادر و پدرم را با زیاده خواهی ام بردم. البته این ها صورت اصلی مسئله را پاک نمی کند و به همان اندازه که من مقصر هستم، پزشک Doctor معالجم هم مقصر است. اصلا او مرا به این وضعیت کشاند ...
گفت وگو با شاهد قیام 17 شهریور/ سربازان 10 دقیقه مردم را به رگبار بستند
گرفته بود. *نگران همسر و خواهرتان نبودید؟ در آن لحظه هیچ کس به دیگری فکر نمی کرد. بلکه همه به فکر این بودند که چگونه این صحنه را اداره کنند و جلوی رگبار گلوله را بگیرند. کمی بعد از رسیدن من به منزل، همسرم نیز به خانه آمد، دیدم انه کفش دارد و نه ساعت. دست هایش هم زخمی شده بود و زیر هجوم جمعیت مانده بود. خواهر و برادرم تا بعد از ظهر برنگشتند، خواهرم پس از بازگشت تعریف کرد که ...
خرده کتک کاری های زن و شوهری
بعد به کلانتری برای شکایت مراجعه کردم. اما چون شاهدی نداشتم هیچ کاری نتوانستم انجام دهم. دنبال وکیل هم رفتم و کلی هم راه حل گرفتم. اما نمی توانستم از شوهرم طلاق بگیرم و از طرفی هم اگر طلاق می گرفتم تا 7سالگی می توانستم از پسرم نگهداری کنم. در فکر راه حل بودم که یک شب همسرم با خانواده اش به خانه پدرم آمدند و عذرخواهی کردند. چاره ای جز برگشتن نداشتم، چون عاشقش بودم. کتک کاری زن و شوهر ...
درد و دل تلخ زن میانسال: صیغه مردی کوچکتر از خود شدم و حالا دخترم می پرسد پدرم کیست؟
به گزارش خراسان؛زن 43 ساله ای که به اتهام نپرداختن نفقه از همسرش شکایت کرده بود در حالی که بیان می کرد مقصر همه تلخی های زندگی خودم هستم چرا که در ازدواج دوم خیلی عجولانه عمل کردم به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: تحصیلات دانشگاهی ام که به پایان رسید با جوانی ازدواج کردم که هیچ شناختی از او نداشتم شاید هم درگیر عشقی پوشالی شده بودم اما این عشق و عاشقی دوران جوانی فقط یک سال طول ...
روایت امضای سرخ/شهیدی که بعد از شهادت کارنامه دخترش را امضا کرد + عکس
این رابطه می بینم و می شنوم، که ناظم مدرسه مرا مورد خطاب و عتاب قرار داده و با تحکّم از من خواسته تا برگه امضا شده را فردای آن روز تحویل بدهم، آن روز من هیچ نامهربانی و تندی از کادر مدرسه ندیدم. آن روز ناظم مدرسه به احوال روحی من واقف بود و در نهایت احترام برگه را به من داد. وقتی شنیدید که فردا آخرین فرصت تحویل دادن برگه های امضا نشده است، چه حالی پیدا کردید؟ من بچه بسیار حسّاسی بودم ...
بعد از 12 سال فقط نامش را در روزنامه دیدم...
و بلند شدم، فاطمه زهرا(س) را قسم دادم من را از این بلاتکلیفی خارج کند و خبری از همسرم پیدا کنم.تعدادی ازپیکرها را آورده بودند، البته پیکرها فقط مشتی استخوان و لباس و وسایلی بود که از شهدا باقی مانده بود. قبل از دیدن این پیکرها از من نشانی همسرم را خواستند، گفتم قبل از رفتنش به عملیات، لباس های نویی که من برایش دوخته بودم بر تن کرده چرا که همرزمش برایم تعریف کرده بود قبل از رفتنش در شب عملیات ...
من و حفره گلوله در سر فرمانده چراغچی
که وارد سپاه شوم نیروی رسمی جهاد بودم وبعد از برگشتن از کردستان هنوز رسمی جهاد بودم. قبل ازرشته داروسازی در اصفهان رشته تکنسین اتاق عمل خوانده بودم. (سال 66)اما رشته اتاق عمل راضی ام نمی کرد. مشوق اصلی ام برای ادامه تحصیل مادر وهمسرم بودند.شش ماه مدام درس خواندم آن قدر که یادم می آید حتی برای غذاخوردن هم وقت نمی گذاشتم . در آن سال ها اگر همکاری مادر و همسرم نبود قطعا نمی توانستم موفق شوم ...
سلاخی شبانه یک دانش آموز در خیابان
هاشم رفتم. ماشینم را کنار خیابان پارک کردم و بیرون از ماشین منتظر دوستم بودم که مقتول و دوستش از کنارم رد شدند و چپ چپ مرا نگاه کردند. سر این موضوع باهم بحثمان شد و در این بین پسرعمه ام به حمایت از من از ماشین پیاده شد. من که دیدم دعوا دارد بالا می گیرد از آن ها معذرت خواهی کردم و دو پسر جوان رفتند. به محض رفتن آن ها دوستم از خانه بیرون آمد و علت سر و صدا را پرسید. ماجرا را برایش تعریف ...
دل هایی که در سانچی جا مانده اند
دوباره به خانه بازگردد: من و بچه ها هنوز رفتن مجید را باور نکردیم. روال زندگی ما مثل همان روزها است، حتی دختر کوچکم در صحبت هایش می گوید که وقتی بابا برگشت.... او هنوز منتظر مجید است. اینها را همسر کاپیتان سانچی به شهروند می گوید. این زن جوان که یکشنبه به دعوت شرکت ملی نفتکش برای انجام برخی مقدمات اداری و حقوقی برای دریافت حق بیمه همسرش به تهران سفر کرده بود، وقتی از مجید می گفت، بغض گلویش را می گرفت ...
شوهرم خیلی سرد بود و جواد برعکس او! / می خواهم توبه کنم
رابطه اش با من روزبه روز سردتر شد. همسرم فرد تحصیل کرده ای است و از همان ابتدا با من شرط کرد، درسم را ادامه دهم و تحصیلات عالی کسب کنم. همین شد که بعد از چهار سال زندگی مشترک ، با اصرار همسرم به دانشگاه رفتم و در رشته مورد علاقه ام تحصیل را شروع کردم. ترم سوم بودم که خیلی اتفاقی متوجه نگاه های معنادار یکی از همکلاسی هایم به نام جواد شدم. او به بهانه های مختلف خودش را به من نزدیک و خواسته اش را ...
آتلیه تاریک حجله شیطانی دختر 19 ساله بود
عکس ها زیباتر به نظر برسم به دور از چشمان پدر و مادرم به یک آرایشگاه زنانه رفتم پس از آن هم به سمت یک آتلیه که در نزدیکی خانه یکی از دوستانم بود به راه افتادیم و هر کدام از ما چند عکس به تنهایی گرفتیم. پس از اینکه دوستانم عکس های خود را گرفتند من به تنهایی در آتلیه مانده بودم تا عکاس عکس های تنهایی مرا نیز ثبت کند. شیما بیان کرد: در همین هنگام بود که عکاس که پسر جوانی بود در اتاق عکاسی ...
بی سروسامانی در سرای سالمندی
مونس طاهره در این پنج سالی شده که به سرای سالمندان آمده: با کسی حرف نمی زنم. خودم هستم و خودم. کس و کاری هم ندارم که به دیدنم بیاید. قصه طاهره در یک غروب سرد زمستانی از این روبه آن رو شد. موقعی که ساعت زندگی اش برای همیشه به خواب رفت و تکان نخورد که نخورد! شوهرم که زنده بود، همه چیز خوب بود. پسرم 10 ساله بود که همسرم در تصادفی جان خودش را از دست داد. بعد از این ماجرا هم پدر بودم و هم مادر. تا ...
طبابت برای سیاست و فرهنگ
برساند من واسطه می شدم و چون بچه بودم، کسی شک نمی کرد. رضا یا بهروز؟! اما بهروز برومند ، در تشکیلات سیاسی حزب و همچنین پرونده های ساواک به عنوان رضا برومند شناخته می شد. خودِ او در این باره می گوید: پدرم به امام رضا علاقه خاصی داشت و نذر کرده بود که پسری داشته باشد و نامش را رضا بگذارد. چون من در فروردین به دنیا آمدم نامم را بهروز گذاشتند ولی در خانه رضا صدایم می کردند. بعداً در حزب ...
زن 28 ساله از شوهرش طلاق گرفت و به عقد موقت مرد معتاد درآمد !
...:سال ها قبل در خانواده ای ضعیف و آشفته به دنیا آمدم . پدر و مادرم اعتیاد شدیدی به مواد مخدر داشتند و همواره با یکدیگر درگیر بودند. آن روزها در یک منزل مخروبه و در حاشیه شهر زندگی می کردیم، پدرم بیکار بود و نمی توانست هزینه های اعتیاد خود و مادرم را تامین کند. اطرافیانم می گویند من چهار ساله بودم که آن ها از یکدیگر طلاق گرفتند و پدربزرگم سرپرستی مرا عهده دار شد ولی پدربزرگم نیز وضعیت مالی ...
درد دل تلخ زن میانسال: صیغه مردی کوچک تر از خود شدم و حالا دخترم می پرسد پدرم کیست؟
زن 43 ساله ای که به اتهام نپرداختن نفقه از همسرش شکایت کرده بود در حالی که بیان می کرد مقصر همه تلخی های زندگی خودم هستم چرا که در ازدواج دوم خیلی عجولانه عمل کردم به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: تحصیلات دانشگاهی ام که به پایان رسید با جوانی ازدواج کردم که هیچ شناختی از او نداشتم شاید هم درگیر عشقی پوشالی شده بودم اما این عشق و عاشقی دوران جوانی فقط یک سال طول کشید. ...
بازشناسی فرهنگ مقاومت با تبیین سیره شهیدان
.... در میان نیزارها. اسلحه کلاشِ زنگ زده، آن وسط از درون زمین بیرون آمده و خود را فریاد می کند. استخوانی خود را به آن گره زده و انگار هنوز اسلحه را در دست دارد؛ به او گفته بودند اسلحه ناموس است؛ رهایش نکن و او هم تا حال رها نکرده است. صدایی انگار دارد از پشت سال ها فریاد می زند که: من بودم. من هنوز هستم. من اینجایم. استخوان دارد فریاد می زند که آی محتکر مرا ببین. من هنوز اینجایم. لای خاک های این ...
ماجراهای خوفناک از جنین هایی که پیش فروش می شوند/ از گواهی ولادت 8 میلیونی تا فروش نوزاد به خاطر رابطه ...
. من هم حرفش را قبول کردم. او تا زمان زایمانم هر روز پیگیر حالم بود و من هم که از نقشه اش خبر نداشتم به او اعتماد کرده بودم. در روز زایمانم یکی از دوستان او با من به بیمارستان آمد و قرار شد برای اینکه به دردسر نیفتم با شناسنامه زن دیگری بستری شوم. همه چیز طبق برنامه پیش رفت. اما چون فرزندان قبلی ام را سزارین کرده بودم این بار هم جراحی شدم. وقتی به هوش آمدم و سراغ بچه را گرفتم، گفتند فوت کرده است ...
ناگفته های تازه عروسی تهرانی از سوار شدن به پراید مرد شیطان صفت
پراید یک مرد جوان شدم اما در بین راه راننده تغییر مسیر داد .وقتی به او اعتراض کردم درهای ماشین را قفل کرد و مرا تهدید کرد و بدون توجه به التماس هایم را آزار داد. مرد جوان همه پول و طلاهایی را که همراه داشتم سرقت Stealing کرد و مرا در حاشیه تهران از ماشین به بیرون انداخت. این زن ادامه داد: من که شوکه بودم از خودروهای عبوری کمک خواستم و یکی از آنها مرا به خانه ام. وقتی مرد شیطان Evil صفت در ...
شوهر پری سر میلاد را در خلوت زنش برید!
فعالیت داشت میلاد با او طرح دوستی ریخت تا راحت تر بتواند به خانه ما رفت و آمد کند این گونه بود که من و میلاد به یکدیگر علاقه مند شدیم و من حتی کلید یدکی خانه ام را در اختیار او گذاشتم تا زمانی که شوهرم در خانه نیست به خانه بیاید تا با هم باشیم. وی ادامه داد: تا این که هفته قبل میلاد نیمه شب وارد منزل ما شده بود، همسرم به من گفته بود که به ماموریت رفته است اما ناگهان شوهرم وارد خانه شد و ...