گفت وگو با مادر شهیدان فاطمیون مجتبی و اسماعیل هاشمی:بهشت جای شما نیست!
سایر خبرها
تجربه های سیاه دختر فراری 16ساله
...> آن جا بود که با دختر 19 ساله ای به نام شیرین آشنا شدم. او به تازگی ازدواج کرده بود اما شوهرش را دوست نداشت وبه همین خاطر مدام برایم درد دل می کرد. روزها به همین ترتیب می گذشت که چند روز قبل دوباره از خانه فرار کردم و به خانه سوسن رفتم. آن جا بود که شیرین با من تماس گرفت و گریه کنان گفت: از خانه فرار کرده ام ولی جایی برای خوابیدن ندارم. من هم با او در پارک قرار گذاشتم تا او را نیز به خانه سوسن ...
می خواست جای خالی شهدا را پر کند
. مهدی جوان پر جنب و جوش و مهربانی بود. با آن همه مشغله کاری، دقایقی همکلام شدیم. خسته شده بود و عرق از سر و صورتش می ریخت. گفتم: آقا مهدی، سن و سالی ازت گذشته، کی میخواهی ازدواج کنی؟ پسر جان بجنب، دیگه داره دیر میشه. نگاهی به من انداخت و گفت: همین روزهاست که خبر دامادی ام را به شما بدهند. سرش شلوغ بود و باید به کار های آموزشی اش می رسید. زودتر از روز های دیگر از مهدی خداحافظی کردم. چند وقت بعد خبر ...
حکایت پاکت پولی که در حرم امیرالمومنین(ع) به یک مدافع حرم داده شد
کار می کرد او را بهتر شناختم. بسیار فعال و با ایمان بود. حتی یک بار ندیدم که در منزل ما سرش را بالا بیاورد. چند بار خانم من، که جای مادر هادی بود، برایش آب آورد. هادی فقط زمین را نگاه می کرد و سرش را بالا نمی گرفت. من همان زمان به دوستانم گفتم: من به این جوان تهرانی بیشتر از چشمان خودم اطمینان دارم. بعد از آن، با معرفی بنده، منزل چند تن از طلبه ها را لوله کشی کرد. کار ...
دلیل تجرد طولانی دختران
ویژه در سینمای ایران سیدمصطفی صابری: سینمای ما آینه جامعه نیست؛ سینماگران درباره اتفاقات و مسائل روز جامعه کرخت و بی تفاوت هستند و ترجیح می دهند با فرمول های ساده، فیلم آپارتمانی خوراک جشنواره ها بسازند یا چند بازیگر تلویزیونی بگذارند جلوی دوربین و یک کمدی بسازند. فیلم ها با مردم جامعه حرف نمی زنند، به جامعه هشدار نمی دهند؛ در کل سینمای ما جلوتر از جامعه نیست. البته نمی شود از ...
جانبازان برای انتشار خاطرات جنگ دست به قلم شوند/ رد پیشنهاد آموزش تکنیک نویسندگی به جانبازان
فاخری نیز در این حوزه منتشر شده است اما تعدادشان محدود است. متولیان امر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت بودجه کلانی دارند اما از این بودجه به نحو احسنت استفاده نمی کنند. در طول سال صدها دیدار با خانواده شهدا صورت می گیرد. چند دیدار در قالب کتاب چاپ می شود. خیلی محدود. سال گذشته مسوولان فرهنگسرای سرو قصد داشتند که به دیدن مادر شهید مجید عتیقی نژاد بروند. در این دیدار فکر اولیه پیدا و منجر به انتشار کتاب ...
عاشقانه ای آرام از یک مدافع حرم
شهید پاییزی دفاع از حریم اهل بیت (ع) است. شهید سیاهکالی مرادی ، در پاییز سال 89 به کربلا رفت، در پاییز سال 91 عقد کرد، در پاییز سال 92 ازدواج کرد و نهایتا در پاییز سال 94 به شهادت رسید! یک عاشقانه آرام در دل هیاهو های زندگی که با زبانی ساده و شیرین به قلم رسول ملاحسنی روایت شده و انتشارات شهید کاظمی در اسفند سال گذشته آن را روانه بازار کتاب کرده است. به بهانه این کتاب به سراغ ملاحسنی نویسنده این ...
بوی آدکُلن آقای معلم
، برق از چشمانم پرید، زهرا را داخل حیاط گذاشتم و به سرعت به اتاق پدر رفتم. بله حدسم درست بود. پدر شهید شده بود. گوشی تلفن را برداشتم به بنیاد جانبازان زنگ زدم، جوانی گوشی را برداشت با حالت گریه گفتم بابام شهید شد. کارمند بنیاد با حالتی تمسخر آمیز گفت بچه جون کی بابات شهید شده و من گفتم همین امروز صبح و او قاه قاه خندید و گفت بچه جون مزاحم نشو، جنگ دو سال پیش تموم شده دیگه کسی شهید نمی شه مامانت سر کارت گذاشته، و گوشی را قطع کرد..... من بعد از آن برای زهرا هم پدر شدم هم مادر و هم برادر، مدرسه فروغ بعد ها به دخترانه تبدیل شد و الآن زهرا مدیر مدرسه فروغ دانش است. ...
صاحبان عصای سفید در همین چند قدمی اند
؛ به شدت به آن تصادم می کنم. -ای وای، چی شد؟! ببین بهتره موقع راه رفتن، یک دست را هم جلوی صورتت بگیری تا متوجه شاخه ها و موانع هوایی هم باشی ! -راضیه در بخشی از کتاب از پسرش فرزاد هم می گوید. زمانی فرزاد سه سال داشت. اوایل که می خواست چیزی را به من نشان بدهد، طبق معمول می گفت، مامان ببین! ولی حالا بعد از گفتن این جمله آن چیز را در دستم قرار می دهد و می گوید، دست بزن ...
دفاع از حرم حضرت رقیه(س) آبروی خانواده ماست
مدیران مدرسه عسل متوجه شده بودند که بیست روزی است او با دیگر بچه ها جوش نمی خورد، رنگ پریده ای دارد و گوشه گیر است. به او مشکوک می شوند و مادرانه و خواهرانه او را به اتاق مشاوره می برند و سوال می کنند که آیا اختلاف خانوادگی یا مشکلی وجود دارد که اینگونه پژمرده شده ای؟ بعد از اینکه اعتماد عسل را جلب می کنند می گوید که این حرف ها نیست. اتفاقا زندگی خیلی خوبی هم داریم. پدر و مادر و خانواده همه بسیار خوب ...
حضرت رقیه(س)؛ سفیر کوچک امام حسین(ع) در شام/ شهادت غم انگیز حضرت رقیه بر اساس سه منبع + شعر
پایان لطف خداوند بهره ای بگیرد. من هم باچنین پیش آمدی، چاره ای جز توسل به ذیل عنایت حضرت امام حسین (ع) نداشتم . روزی بعد ازنماز ظهر وعصر، حال توسل به دست آمد وخیلی اشک ریختم وسالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع) راکه به وجود مقدس ایشان متوسل بودم مخاطب قرارداده گفتم : یا بن رسول الله، صبر درمقابل چنین بیماری برای من طاقتفرساست. علاوه بر این من اهل منبرم و مردم ازمن انتظاردارند برایشان ...
دوچرخه سواری با یک پای آهنی +عکس
.... وقتی دخترک برمی گردد مردی را با چهره خندان و لباس ورزشی و پاهای آهنی در وسط اتاق می بیند. مکثی می کند و به او می گوید: تو مرد آهنی هستی. در کوتاه ترین زمان ممکن صدای خنده های دخترک فضای بی جان خانه را لاجوردی می کند و مادر و پدر انگیزه دوباره ای برای زندگی می گیرند. اکنون بعد از چند سال مشاوره و آموزش های هادی، سپیده درحالی که پا به 9 سالگی می گذارد یک نقاش درجه یک است. او می گوید ...
مادر علی خودت قاضی باش... بچه ات عزیزتر است یا زینب کبری؟...
جام جم آنلاین: شهید ناصر سواری فرد بسیار بسیار مخلص و ساده زیست بودند. روزهای قبل از رفتن به سوریه به من در مورد شهادت یک جوان در اهواز خبر دادند. من آن موقع زیاد کنجکاوی نکردم که در مورد چه کسی صحبت کردند. چون آن روزها مسئله مدافعین حرم مثل حالا گسترده نبود. تا اینکه ایشان برای یک هفته به کربلا سفر کردند. وقتی از این سفر بازگشتند حالات روحانی به شدت متفاوتی داشتند. با وجود اینکه قبل از آن هم نماز و قرآن خواندن را به صورت ثابت در زندگی ما جاری بود اما بعد از ...
نقشه زن صیغه ای برای تنبیه شوهر
و بعد از آن راهی تهران شدیم. امیر گاهی اوقات به خانه ام می آمد و به من گفت خانواده اش راضی به ازدواج با من نیستند و به همین دلیل نمی تواند هر شب به خانه من بیاید.گفت زمان می خواهد تا این مشکل را حل کند. مشکل را برطرف کرد؟ کاش مشکل با خانواده اش بود. چند ماه قبل متوجه شدم که باردارم. امیر آن زمان زابل بود تلفنی به او خبر بارداریم را دادم و برعکس تصورم خیلی ناراحت شد. بعد عکسی ...
زن مطلقه: از دست پسر معتاد 16 ساله ذله هستم
برای دوری از فرزندم اشک می ریختم تا این که چند سال بعد به طور ناگهانی پسرم زنگ منزل ما را به صدا درآورد از خوشحالی پر کشیدم و پدرم نیز با آن که وضعیت مالی خوبی نداشت او را هم پذیرفت دو سال بعد از این ماجرا پدرم فوت کرد و همه رفتارهای مرا باعث سکته او می دانستند. من درحالی که عذاب وجدان داشتم سرکار رفتم و از فرزندم غافل شدم ولی با آن که من به خاطر او ازدواج نکردم و از همه چیز در زندگی ...
روایت خانم معاون از حواشی برجام و اشک های خانم دیپلمات
آمریکا در ابتدا هرگونه توانایی غنی سازی اورانیوم توسط ایران را اکیدا ممنوع می دانست. اما رییس جمهور به تدریج متوجه شد که مردم نمی توانند چیزی که می دانند را ندانند! او این نکته را که ایران باید برنامه بسیار محدود ، کم و صلح آمیز هسته ای داشته باشد را مد نظر قرار داد. به گزارش اعتدال به نقل از ایلنا، وندی شرمن مهمان پادکست این هفته مجله فارن پالسی بود. معاون سابق وزیر خارجه آمریکا و سرتیم مذاکره کنندگان هسته ای آمریکا در جریان توافق هسته ای در گفت وگو با ای ...
چند کتاب از زندگی خصوصی شهدای مدافع حرم
را به سرعت پوشید. اول رفت دنبال مادر فهیمه، بعد هم مطب دکتر. فهیمه که بد حال می شد، محرم تا چند روز حالش خوش نبود. جانا؛ شهید محرم ترک ، نوشته منصوره قنادیان، کتاب های مربوط به مدافعان حرم را منتشر کرده است. این کتاب زندگی شهید محرم ترک را روایت می کند. شهید محرم ترک متولد سال 1357 اصالتا اهل شهرستان ازنا از استان لرستان بود. وی در سال 1377 وارد سپاه شد و در زمره پاسداران انقلاب اسلامی و مشخصا از ...
11 سال پیاپی رتبه اول مسابقات قرآن تا قهرمانی شنا و مدرسی دانشگاه
می خریدند. یا مثلا وقتی من و خواهرم نقاشی می کشیدیم و هر دو نقاشی هایمان را به پدرمان نشان می دادیم، ایشان به من می گفت که به به، تو یک خروس کاکل زری با خودکار آبی کشیده ای . اما بعد از سال ها بود که فهمیدم آن نقاشی تنها یک خط خطی بوده است و هیچ خبری از خروس کاکل زری نیست. من تمام امکاناتی که یک کودک بینا داشت نظیر دوچرخه، سه چرخه، توپ و ... را داشتم. جالب است بدانید که وقتی در 5 سالگی از مادرم می ...
زیر شکنجه کومله ها دوستانش را نجات داد
زیادی از خاطرات قدیم را به یاد ندارد، تنها کاری که با شنیدن نام پسر شهیدش می کند تکان دادن سر است و بعد چشم دوختن به نقش های قالی، انگار در میان گل های فرش به دنبال خاطره ای از فرزندش می گردد. مادر، برادر و خواهر شهید میزبان ما می شوند تا چند کلامی درباره فرزند دوم خانواده که سال 65 به شهادت رسید صحبت کنند. جمال متولد سال 43 در تهران بود، بعد از دیپلم به عنوان نیروی ژاندارمری به خدمت ...
کرامات حضرت زهرا (سلام ا... علیها) - 1
مقابلم نمی نشست ، در دل ناراحت می شدم . وقتی وارد مجلس می شدم و مردم به خاطر ورودم صلوات می فرستادند ، خوشحال می شدم . یک روز وارد مجلسی شدم ، جمعیت چند هزار نفری که برای دیدن من جمع شده بودند همه از جا برخواستند و صلوات فرستادند و من در ضمن چند کلمه ای برای مردم حرف زدم . گفتم : برادران ! شما که این گونه به من اظهار محبّت می کنید ، شاید نفس من خوشش بیاید و حال آنکه من لیاقت این همه محبت را ...
اسماعیل نواب صفا که بود و چه کرد
مدرسه دخترانه بصیرت باختران بهشمار می آمد. دایی پدرش میرزا عبدالوهاب معتمدالدوله ملقب به نشاط اصفهانی، از شاعران مطرح عصر قاجار بود. کودکی را در کرمانشاه گذراند، در شش سالگی پدرش را از دست داد و سپس در مقطعی کوتاه همراه خانواده عازم گرگان و پس از آن در سال 1323 راهی تهران شد. نواب صفا، از همان دوران مدرسه وارد عالم شعر و شاعری شد و سرانجام در سال 1322 به دنیای پرزرق وبرق مطبوعات و ...
سربلند ؛ مثل محسن حججی
به گزارش مشرق ، یک سال و اندی بعد از شهادت و تشییع محسن حججی حالا کتاب زندگی وی با عنوان سربلند توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار نشر شد. اواسط مرداد96 بود که خبر رسید داعش با کمک نیروهای آمریکایی به منطقه التنف در مرز سوریه و عراق حمله کرده و گروهی از مجاهدین عراقی و ایرانی را به شهادت رسانده است. در این میان فرمانده آن جمع حسین قمی هم شهید شد اما یک تصویر مردم ...
با پرحرفی کودکم چه کنم؟
پرحرفی کودکان گاهی اوقات مادران را عاصی می کند. اولین حرفی که کودکی به نام Nathan Leclercq در 9 ماهگی خود گفت، "فن” بود. مادر ناتان، پاتریشیا، گفته پنج سال بعد، این کودک یک حراف به تمام معنا شده. "او حرف می زند و حرف می زند. بیشتر اوقات حتی نمی داند که می خواهد در باره ی چه چیزی حرف بزند. من را صدا می زند و می گوید: مامان، می شود چیزی به تو بگویم؟ – بله، چه می خواهی بگویی؟ – ام... ...
محبت خداوند برکسی واجب می شود که بخاطر خدا دیگران را دوست داشته باشد
به پا می کرد و در آن صحنه قیامت، با تحقیر به دیگران نگاه می کرد که یعنی اینها به بهشت نمی روند. بعد گفت من که اصلاً حال و حوصله این آدم ها را ندارم. من که رفتم بهشت. با عجله راه افتاد که برود به بهشت. گفتم کجا می روی؟ گفت حوری ها منتظرند؛ اگر دیر بروم ناراحت می شوند. گفت یکدفعه یکی از این فرشته ها آمد یقه اش را گرفت و گفت کجا حاج آقا؟ شما جهنّمّ تشریف ببرید، نه بهشت. یعنی در آنجا داری ...
شهادت غم انگیز حضرت رقیه/ سفیر کوچک امام حسین(ع) در شام+عکس /مداحی وصوت
...: بعد از مشاهده این احوال دردناک ، پیش یزید برگشتم . دیدم آن بدبخت بیدار شده به طرف آن سر، سر حسین بن علی علیه السلام نگاه می کند، و از کثرت وحشت و دهشت و خوف و خشیت ، مانند برگ بید بر خود می لرزد. در آن اثنا سر اطهر آن مولا به طرف یزید متوجه شده فرمود: ای پسر معاویه ، من در حق تو چه بدی کرده بودم که تو با من این ستم و ظلم نمودی و اهل بیتم را در خرابه جا دادی ؟ثم توجه الراس الشریف الی الله الخبیر ...
نگاهی به نظرات محققان عاشورایی در رد یا تأیید وجود حضرت رقیه(س)
.... به جز دو منبع بالا سال 700 و سال 910 یعنی قرن ها بعد از واقعه کربلا، در هیچ یک از منابع قدیمی که امروزه در دست است، از حکایت دختر خردسال امام که چنین دل خراش جان داده باشد، ذکری نیست، اما نویسندگان بعدی همان داستان را از قول کتاب کامل بهایی و روضة الشهداء واعظ کاشفی ذکر کرده اند. آنان عبارتند از: 1- المنتخب فی المراثی و الخطب شیخ فخرالدین طریحی (م. 1085ق). او ...
یک روز از 120 روز
شعار سال : تصویر قامت خمیده میراحمد هر لحظه پیش چشمانم محوتر می شود. 4 متر فاصله داریم. او عصا را در تل شن فرو می کند و تلوتلوخوران پیش می رود و من با پلک هایی که نمی توانم باز نگه شان دارم، دنبالش می روم. لحظه ای مکث می کند. الان است که زمین بخورد، تن اما مقاومت می کند؛ مثل تمام 80 سال گذشته. من یک روز از این 80 سال را دیده ام. یک روز از 120 روز. یک روز از قیامت ریگ روان . یک روز قبل از شروع دوباره اش می رسیم؛ روز آرامش پیش از طوفان. می دانم از فردا برای 10 روز پیاپی در زابل و دیگر مناطق سیستان باد می وزد؛ در واقع بعد از چندی که رهایش کرده بود، دوباره بازمی گردد. وقتی روی نرم افزار هواشناسی گوشی تلفن ات پیش بینی باد را برای این منطقه می بینی، باید بین آنچه تا به حال در تصوراتت درباره آن بوده و آنچه خواهی دید، تفاوتی فاحش قائل شوی وگرنه تصویر حقیقی باد سیستان، تو و تصوراتت را یکجا با خودش می برد. یک روز قبل از طوفان، همه چیز آرام است. دمای هوا در نیمه مهر 36 درجه است اما طوری نی ...
سینمای خرم آباد در سوگ مرتضا مختاری
.... محمود در بی خبری مطلق رفت. باور کنید مرگش از فوتبال های گل کوچکمان هم بی تشریفات تر بود. گفتم که، محمود معلم هم بود با این همه ،اصلن تو گویی هرگز ز مادر نزاد. امروز دقیق نمی دانم بیست و چندم مهر است. اصلن مگر قرار است برای من' بی چرا زنده بودن، تقویم هم فرقی داشته باشد؟ صبح اول وقت ازطریق اینستا متوجه می شوم مرتضا مختاری فوت شده. همین دو روز پیش بود ...
ماجرای مصاحبه یک شهید با خودش که برترین مصاحبه سال شد
مصاحبه برتر سال شناخته شد. مصطفی برادر شهید می گوید: تماس گرفتند و خبر دادند که مصاحبه محمدرضا رتبه برتر را گرفته، برای دریافت جایزه دعوتش کردند، گفتیم محمدرضا شهید شده، بنابراین جایزه را طی مراسمی به مادرم دادند. مادر تعریف می کند: تازه سرکار می رفت که یک روز صبح تماس گرفت و گفت به بابا چیزی نگو، می خواهم به خانه بیایم. آمد و فهمیدم می خواهد به مسافرت برود. متوجه شدم که راهی جبهه است. با ...