سایر منابع:
سایر خبرها
روایت ساکنان قلعه دولت آباد قم
. آب دهان پسر بچه روی چانه اش ریخته و لبخند بانمکی دارد. سپیده و سحر از گوشه اتاق بهمان زل زده اند. آنها هم مثل برادرشان هیچ وقت بزرگ نمی شوند، فقط خیره نگاه می کنند و لبخند می زنند. کف اتاقِ بی پنجره، پر از خرده ریز و دورریختنی است؛ کیسه های پلاستیکی، دبه های خالی ماست و بطری های نوشابه خانواده.خانواده خیالی اش را فاطمه 58 ساله زیر همین سقف دودگرفته جمع کرده. دیوار اتاق زن پر است از عکس ...
روایتی از اشک ریختن استاد آلمانی هنگام شنیدن دعایی از حضرت امیر علیه السلام
اعضای شورای سیاست گذاری و آنجا متوجه شدیم که نهاد عظیم و اثرگذار مرجعیت از میزان فعالیت های طلاب خواهر اصلاً اطلاع ندارند و این کمی عجیب است دیگر. اما درعین حال شاید از این جهت طبیعی باشد که خب ما هیچ نماینده ای در نهادهای مرتبط با مرجعیت نداریم ولی کسانی که سال های سال با خانم ها کار کرده اند، حتی از بین آقایان، باور کرده اند خانم ها را. بنابراین خودش باید این نهاد را بزند. معاونت بین الملل حوزه خبر ...
از دست رفتن فرصت مادر شدن در سایه فقدان حمایت های دولت
به گزارش خبرگزاری رسا ، تصویر پس زمینه تلفن همراهش نوزادی دوست داشتنی است. هروقت سرش کمی خلوت می شود به سراغ تصاویر و فیلم های بچه ها می رود و لبخند روی لبش می نشیند. دیدن فیلم ها و تصاویر که تمام می شود غمی سنگین بر دلش می نشیند. دلش می خواهد مادر شود، اما نمی تواند؛ نه اینکه شرایط پزشکی و جسمانی اش را نداشته باشد نه، شرایط اقتصادی شان نمی گذارد به مادر شدن فکر کند. تا صاف شدن بدهی های به بار ...
دیگری به کتابفروشی ها رسید/ ماجرای عجیب یک عکس پس از مرگی مرموز
صندلی رو برای میساکی خالیه نگه داره... بعد فارغ التحصیلی، اونها یه عکس گروهی تو کلاس گرفتن. فردا وقتی داشتن به عکس های آماده شده نگاه می کردن، همه متوجه یه چیزی شدن. تو عکس کلاسی، مخفی تو اون گوشه تصویر، می شد میساکی رو ببینن که احتمالاً نباید اونجا می بود. صورت میساکی رنگ پریده بود، مثل یه جسد و درست مثل بقیه داشت لبخند می زد... نشر پیدایش مجموعه دیگری را با ترجمه احسان محمدزاده، میلاد بابانژاد و الهه مرادی منتشر کرده است. انتهای پیام/ ...
فروش روح قدیمی
های قیطونی انتظارش را می کشید. پسرک لبخند زد و گفت: می تونم بپرسم چرا می خواید روحتون رو بفروشید؟ مرد روی صندلی مقابل پیشخوان نشست و به آهستگی گفت: مشکلات مالی و این جور چیزها... می دونید که... و بعد حس کرد خیلی گرمش شده و شالش را باز کرد. فروشنده گفت: بله بله می دونم و بعد گفت: اجازه دارم یه نگاهی بهش بندازم؟ و بدون اینکه منتظر جواب شود؛ دستکش یک بار مصرفش را دست کرد و سر روح مرد را از پشت ...
خوشبختی به قیمت آرایش نجومی!
زیبایی به چشم می خورد که خودشان را در بزرگ ترین اندازه بیلبورد ها معرفی می کنند و قصد پایین آمدن هم ندارند. موضوع را از سازمان زیباسازی شهرداری جویا می شوم. تلفن آقای (عین) را در اختیارم می گذارند و بعد از شنیدن صدای دو بوق، جواب می دهد. مدعی است تمام بیلبورد های شهر را در اختیار دارد و بلافاصله می گوید: اگر آرایشگر هستید برای تبلیغ همین الان 2 میلیون تومان به شما تخفیف می دهم، تخفیف بیشتر ...
روایتی از اشک ریختن استاد آلمانی هنگام شنیدن دعایی از حضرت امیر علیه السلام
خبر دارم که نزدیک به یک دهه است که تأسیس شده، اما به جز یک جلسه که آن هم بعد از سفر من به آلمان بود و طراح بحث آن جلسه نماینده ایران در مرکز اسلامی هامبورگ بود که مرا می شناخت و دعوت کرد، هیچ وقت هیچ معاونت بین الملل حوزه با حضور خانم ها جلسه ای نداشته است. نه اینکه این افراد یا کسانی که در معاونت بین الملل حوزه بوده اند ضدّ زن هستند. نه. دغدغه شان نیست. توجه ندارند. ندیده اند کسی که هماورد باشد ...
باران که بیاید شهر در فاضلاب غرق می شود: کوت عبدالله را نجات دهید!
سکان اداره شهرستان کارون را به دست گرفته و در این سه سال کم با فاضلاب سروکله نزده! خنفری جواب تلفن ما را درست زمانی می دهد که سر جاده به استقبال استاندار خوزستان رفته؛ مصاحبه ما با او از فاضلاب شروع می شود؛ مشکلی که می گوید حل آن کار او نیست! گفت وگوی ما در انتها به یک معضل بزرگ تر می رسد؛ به خانه هایی که دیوارهایشان ترک خورده و جان اهالی را تهدید می کند. خنفری اما مصاحبه ما را به وعده یک تماس ...
از دست رفتن فرصت مادر شدن در سایه فقدان حمایت های دولت
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، تصویر پس زمینه تلفن همراهش نوزادی دوست داشتنی است. هروقت سرش کمی خلوت می شود به سراغ تصاویر و فیلم های بچه ها می رود و لبخند روی لبش می نشیند. دیدن فیلم ها و تصاویر که تمام می شود غمی سنگین بر دلش می نشیند. دلش می خواهد مادر شود، اما نمی تواند؛ نه اینکه شرایط پزشکی و جسمانی اش را نداشته باشد نه، شرایط اقتصادی شان نمی گذارد به مادر شدن فکر کند. تا صاف شدن ...
دلبرانه های ازدواج دانشجویی
از عروس خانم پرسیدم؛ لبخند زد و گفت: مهریه ام 950 سکه و یکهزار شاخه گل است، برای خودم بیشتر مهریه گل مهم بود و انتخاب سکه ها هم بیشتر بر اساس نظر خانواده ها صورت گرفت. تا آخرش هستم... رقیه بشری و حسین اسدی، هم زوج دانشجوی دیگری هستند که به واسطه اقوام و خانواده هایشان به یکدیگر معرفی شده اند؛ برای آقا داماد، نجابت و صداقت مهمترین معیارهای انتخاب عروس خانم بود. از آنان در مورد ...
درِ این دژ رو به تنهایی باز است
به گزارش اقتصادآنلاین ، ایران نوشت: فاطمه بچه را به بغل می فشارد. آب دهان پسر بچه روی چانه اش ریخته و لبخند بانمکی دارد. سپیده و سحر از گوشه اتاق بهمان زل زده اند. آنها هم مثل برادرشان هیچ وقت بزرگ نمی شوند، فقط خیره نگاه می کنند و لبخند می زنند. کف اتاقِ بی پنجره، پر از خرده ریز و دورریختنی است؛ کیسه های پلاستیکی، دبه های خالی ماست و بطری های نوشابه خانواده. خانواده خیالی اش را فاطمه ...
بانوی کارآفرینی که ریسک پذیری را معنا بخشید
کند به او نه بگوییم. خانم موسوی خوری تصریح کرد: به هیچ مشتری و درخواست کننده ای در حوزه کار گرافیکی و تبیلغات نه نگفته ام، کار مشتریانم را با بهترین کیفیت و سریع ترین زمان ممکن انجام می دهم. وی ابراز داشت: گاهی اوقات با نهایت ریسک پذیری با اینکه دستگاه و نرم افزار مربوطه را برای کار درخواستی مشتریانم نداشتم اما هیچگاه به مشتری جواب رد نمی دادم و حتی بارها اتفاق می افتاد که ...
ماجرای ملکه ای که سر دنیا کلاه گذاشت و غیبش زد!
گفت که وان کوین قاتل بیت کوین است. فریاد زد: تا دو سال دیگر، هیچ کس دیگر در باره بیت کوین حرفی نخواهد زد! آدم هایی در سراسر دنیا داشتند پس اندازهایشان را به وان کوین بدل می کردند، به این امید که بخشی از این انقلاب نو باشند. مدارکی که بی بی سی به دست آورده نشان می دهد که مردم بریتانیا در شش ماه اول سال 2016 حدود 30 میلیون یورو روی وان کوین سرمایه گذاری کردند، که دو میلیون یوروی آن تنها ...
بانوی کارآفرینی که ریسک پذیری را معنا بخشید
مشتری بیاید در مجتمع از ما درخواست کاری کند به او نه بگوییم. خانم موسوی خوری تصریح کرد: به هیچ مشتری و درخواست کننده ای در حوزه کار گرافیکی و تبیلغات نه نگفته ام، کار مشتریانم را با بهترین کیفیت و سریع ترین زمان ممکن انجام می دهم. وی ابراز داشت: گاهی اوقات با نهایت ریسک پذیری با اینکه دستگاه و نرم افزار مربوطه را برای کار درخواستی مشتریانم نداشتم اما هیچگاه به مشتری جواب رد ...
در طولانی ترین و تماشایی ترین هواپیماربایی دنیا چه گذشت؟
بیزار توصیه مدیربرنامه هایشان را به خوبی به یاد داشتند: این که وقتی مشکلی برایشان پیش می آید قبل از هر اقدامی با او تماس بگیرند. آن ها به محض رسیدن به ترمینال فرودگاه به او زنگ زدند. این تاکتیک جواب داد. بعد از نوشتن اظهارنامه به اتاق دیگری رفتند و با فلاش دوربین ها و خبرنگارانی روبرو شدند که نام گروه موسیقی شان را فریاد می زدند. همین طور تلفن هایی که زنگ می خوردند و آن سوی خط رسانه ...
آرایشگاه عروس کجا برم؟ نکاتی که هرگز نباید از قلم بیندازید
های زیبایی مواجه خواهید شد که در انتخاب به کمک تان می آیند. با پیگیری صفحات سالن های زیبایی می توانید با بهترین خدمات و آرایشگرهای شان آشنا شوید، به راحتی نشانی و تلفن شان را پیدا کنید و به آنها مراجعه کنید. گشت وگذار در شبکه های اجتماعی به شما فرصت این را هم می دهد که با اخلاق و جو آرایشگاه آشنا شوید. مرور نظرات کاربران دیگر می تواند تا حدی گوشی را به دست تان بدهد که قرار است با چه ...
روایت سه مبتلا به HIV از بازگشت شان به زندگی
باره بلعید و به کما رفت. سه ماه قبل از آن در اردیبهشت هم تجربه دیگری داشت. او از سال 93 که جواب آزمایشش مثبت شد، تا مرداد امسال چهار بار برای پایان دادن به زندگی اش تلاش کرد و هر بار شکسته تر و زخمی تر به زندگی برگشت . شوهر فرشته را یکی از سازمان های حمایتی معرفی کرده بود، مردی معتاد و مبتلا به اچ آی وی. مرد آن قدر او را کتک زد و تحقیرش کرد که یک روز تمام قرص هایش را مشت کرد، به دهان برد ...
این سه عبارت را به کار نبرید؟!
معرفی نمایند. قطعا، این عده، ناخودآگاه ما را به یاد ماجرایی که برای لئو تولستوی، نویسنده شهیر روسیه فعلی، اتفاق افتاده بود می اندازند: تولستوی بی آن که بخواهد به خانمی تنه زد. خانم دهان باز کرده و هر آنچه از آن بیرون می آمد را نثار نویسنده سرشناس نگون بخت نمود. تولستوی مودبانه عذر خواهی کرده و "من تولستوی هستم" را بر زبان آورد. خانم شرمنده "چرا زودتر خودتان را معرفی نکردید؟!" گفته و جواب این دندان شکن را دشت نمود: "متاسفانه آنقدر شما مشغول معرفی خود بودید که به من اجازه معرفی ندادید! " ...
پهلوان زاگرس
...، خوشحالی اش بیشتر شد. وقتی عبدالرسول به شهادت رسید خانواده ما خیلی اذیت شد؛ اما این خانواده از خانواده دهه شصت آگاه تر و پخته تر شده بود و همه آماده بودند. حتی همان شبی که پدر خبر شهادت ستار را شنید، به ما گفت اگر لازم شد شماها هم بروید سوریه؛ یعنی در همان ساعات اولیه درد و رنج و نگرانی این حرف را زد. تدبیری که نیروها را نجات داد ماموریت بچه هایی که شهید ستار در ...
وقتی کتاب جزئی از دکوراسیون داخلی می شود/ کتاب را با کابینت ست کن
: خانمی آمد و همه کتاب های مورد نیازش را از همین کتاب های شیمی زد. بهتر از این است که توی کتابت خالی باشد. شنیده بودم کتاب های دکوری از جنس ام دی اف یا مقوای تو خالی هم از چین وارد می شود و به گفته کتابفروش ها در سریع ترین زمان ممکن به فروش می رسد اما آقای صاحب کتابفروشی می گوید از این کتاب ها ندارد. یعنی اگر دنبال این جور کتاب ها هستم باید اطراف بازار تهران دنبالش بگردم نه میدان انقلاب. به هرحال ...
شیوه های رایج مغالطه را بشناسید
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان ، به نقل از روزنامه خراسان، اگر اهل مطالعه باشید، حتما این صفحه را می خوانید! ، حالا و احتمالا در جواب ادعایم می خواهید بگویید: اهل مطالعه هستم، ولی زندگی سلام نمی خوانم ، اما من به شما می گویم: اگر واقعا اهلِ مطالعه باشید، صفحه امروز را می خوانید و اگر نمی خوانید اساسا خواننده نیستید، فقط دارید خودتان را اهل مطالعه نشان می دهید (!). به نظر شما توانستم شما ...
دشمن از راه اسلام؛ علیه اسلام دنبال تفرقه است
تحصیل به تنها مفر پیش روی که زندگی زناشویی بود، روی آورید، آن هم بدون هیچ شناختی! به نظرتان ریسک بدی نبود! اگر ریسک به معنای به خطر انداختن باشد، من ریسک نکردم، فقط جهت برد یک معادله را انتخاب کردم. در دوران دبیرستان، خواستگار مرفه و تحصیل کرده تا حد فوق دکترا، توسط بستگان بسیار داشتم اما تمایلی برای ازدواج نداشتم تا به شرایط دانشگاه برخورد کردم. در آن زمان خواستگاری داشتم که از طرف خانم ...
چرا ایرج قادری، حشمت فردوس نشد؟
وب سایت خبر آنلاین - فاطمه پاقلعه نژاد، فرهاد عشوندی: روبرویش نشسته ایم جایی که به موزه یا گالری بیشتر می ماند تا خانه. از همان لحظه اول همه چیز برای مان خلاصه می شود در یک تابلوی قاب شده روی دیوار. تابلوی نامه همسرش. همسر پیرمرد که می گوید سال هاست تنهایش گذاشته و به سفر ابدی رفته، اما برای او هنوز خانه پر از یادگارهایش است. آن نامه از سر فراقِ خانم دیپلمات، برای همسرش، در زمان توقف ...
به شدت مخالف استیضاح زنگنه هستم
لمپن ها می افتاد و یا اگر جلیلی می آمد مجلس، دست آنهایی که فکر بسته و تفکر بسیار محدود و ناکارآمد دارند، می افتاد. دلایل ردصلاحیت ها مبهم است، شورای نگهبان دلایل را اعلام کند به نظر شما چرا شورای نگهبان دلایل رد صلاحیت را بیان نمی کند؟ این را باید از شورای نگهبان پرسید. آنها هستند که رد صلاحیت می کنند و باید پاسخ دهند. شورای نگهبان باید جواب دهد که چرا دلایل رد ...
همه از خونریزی مغزی "امین" در مدرسه شوکه شدند
سرویس های بهداشتی است و آخر حیاط نیز ساختمان اصلی مدرسه قرار دارد. بهانه صحبت با دانش آموزانی که کنار زمین بسکتبال، دور میز پینگ پونگ جمع شده اند، "امین پوری رحیم"، شاگرد کلاس چهارم همین مدرسه است؛ وقتی که درباره امین سوال شود، آن ها چیز زیادی نمی دانند یا اگر جواب بدهند هم عموما نامربوط است: "من یادم می آید، پارسال بود، یکی حالش بد شده بود، همینجا و با خانم بهداشت آمدند و او را از کنار ...
داستان دختری که می خواست کتاب ها را نجات دهد منتشر شد
دفعه عصبانی شد و گفت: ما باید کتاب ها را نجات بدهیم. خانم مانسِن لبخند زد. امیدوار بودم دقیقا همین را بگویی. اما سوال مهم این بود: آن ها چه طور می توانستند کتاب ها را نجات بدهند؟ یعنی باید کتاب ها را برمی گرداندند توی قفسه ها؟ آنا گفت: نه، آن وقت آقای میلتون بِرگ پیدایشان می کند و دوباره مجبور می شود آن ها را از بین ببرد. این کتاب با 60 صفحه مصور رنگی، شمارگان 2 هزار نسخه و قیمت 36 هزار تومان منتشر شده است. کد خبر 4797038 صادق وفایی ...
روایتی از خوشبخت ترین زن دنیا که مبتلا به ایدز است
هم از او پشتیبانی کند. الان به خاطر پشتیبانی شوهرم، نه تنها احساس بیمار بودن نمی کنم بلکه فکر می کنم خوشبخت ترین زن دنیا هستم . حتما بار ها برای شما هم پیش آمده است که با شنیدن نام ایدز یا HIV لرزه بر اندامتان بیفتد و با خودتان زمزمه کنید نکند من هم مبتلا باشم؟! و یا با شنیدن اینکه کسی مبتلا به این بیماری است، او را قضاوت و ارتباطتان را با او قطع کرده باشید. بیماران آلوده به ...
شکلی میان اَشکال / نگاهی به مجموعه داستان کوتاه ” بهترین شکل ممکن ” از مصطفی مستور
” تاریخ ” در اکنون بازآفرینی و در اذهان زنده و تاریخی نمی شد. راوی بی آنکه جوابی به سؤال پیرمرد بدهد می رود سمت دربندی و با لبخند می پرسد: ” کتاب را برای این دختر خانم خوشگل می خواستید؟ ” دربندی کلاه کشباف سورمه ای را که تا روی گوش اش آمده، از سر بر می دارد و با خنده می گوید: ” خیر، قربان. برای مرضیه خانم خواهر بزرگ شون می خواستم. ” راوی زل می زند به لاله ی گوش راست دربندی که انگار کسی ناشیانه آن ...
پهلوان زاگرس
عبدالرسول به شهادت رسید خانواده ما خیلی اذیت شد؛ اما این خانواده از خانواده دهه شصت آگاه تر و پخته تر شده بود و همه آماده بودند. حتی همان شبی که پدر خبر شهادت ستار را شنید، به ما گفت اگر لازم شد شماها هم بروید سوریه؛ یعنی در همان ساعات اولیه درد و رنج و نگرانی این حرف را زد. تدبیری که نیروها را نجات داد ماموریت بچه هایی که شهید ستار در کنارشان بود گرفتن الحمره بود. شهید ستار هم فرمانده توپ ...
کلنجار رفتن با زمانی که نمی گذرد/ دشمنی سرنوشت با آزادی
صدای پنهان و در عین حال سمج میل فروخورده ای را می شنیدم (صدایی که از شدت نامعقول بودن شرم آور بود) که می گفت: می خواهم کمی بیشتر در این اردوگاه بیگاری زیبا زندگی کنم. بحث تقابل روح وجسم و پیروز شدن یکی بر دیگری هم از جمله مفاهیم مهم و البته فرعی رمان بی سرنوشتی است که باید مورد توجه قرار بگیرد. در زمینه بروز احساسات و واکنش های عاطفی انسان هم، می توان در رفتار شخصیت اصلی داستان، علاوه بر ...