سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای شاعری که شعرش، خودش و زنش دزدی بودند!
ختم نشد، اما به آنجا انجامید که روزی دانشگاه الزهرا من و قربان را برای یک شب شعر دعوت کرد. مدیر اداری کانون علم و صنعت نیز از این خبر ذوق کرد و گفت: خودم با ماشین می رسونمتون ؛ یعنی تا این حد تحویلمان گرفت. روز موعود، من و قربان سوار بر ماشین مدیر کانون، راهی دانشگاه الزهرا بودیم که وی ناگهان یک نفر را در کنار خیابان نشانمان داد و گفت: اون دوست شما نیست؟ به گمانم شاعره . ما ...
روایتی ناشنیده از وصیت عجیب حاج قاسم
ما پسرها تعجب کرده بودند که چه خبر است؟ میوه و چای آماده کرده بودم. به آنها تاکید کردم وقتی زنگ خانه را زدند کسی سمت در نرود می خواهم خودم در را باز کنم. حالی داشتم که واقعا اگر می گفتند با دنیا عوض می کنی؟ قطعا عوضش نمی کردم. حدود ساعت 13:15 ظهر بود، چند دقیقه بعد از تماس همسرم زنگ خانه به صدا درآمد. حال عجیبی داشتم، پر از استرس و خوشحالی همراه بغضی که از من جدا نمی شد. شاید باورتان ...
صادقی: عشق بازوبند نبودم
برای گل زنی از دست دادیم. سپاهان در آن فصل توانست قهرمان لیگ برتر شود. فصل بعد امیر قلعه نویی هدایت استقلال را بر عهده گرفت و پدیده استقلال لقب گرفتی؟ من با پیراهن استقلال در چند بازی پایانی لیگ دوم به میدان رفته بودم، جلوی استقلال اهواز نیز که سرمربی اش قلعه نویی بود به میدان رفته بودم و صمد مرفاوی نیز دستیار وی بود، آقا صمد سال قبلش سرمربی امیدهای استقلال بود و به خوبی مرا می ...
لژیونر والیبال زنان: دادکان یک عذرخواهی به من بدهکار است
بودم و قبل از آن در مسابقات قهرمانی کشوری در رشته های بسکتبال، هندبال و دو و میدانی شرکت کردم. در سوم دبیرستان قهرمان پرتاب وزنه مدارس تربیت بدنی کشور شدم. این مسابقات در سالن سمیه تهران برگزار شد. از دوران کودکی علاقه زیادی به همه ورزش ها داشتم و خانواده ام را تحت فشار قرار دادم. سه خواهر بزرگتر از خودم دارم که آنان در درس خواندن بسیار موفق بودند اما بیشتر دوست داشتم ورزش کنم و از این بابت خیلی ...
منوچهری: گلِ من باعث قهرمانی استقلال شد
اعتقاددارم این اتفاقاتی که در دوران فوتبالی من افتاده است در امر مربیگری به من خیلی کمک می کند، چون من واقعاً علاقه زیادی به فوتبال و مربی گری دارم و احساس می کنم باید از تمام اتفاقات تلخی که در فوتبال برایم افتاده، درس بگیرم تا سال های بعد که مربی شدم به بازیکنانم منتقل کنم. خیلی ها در سن 20 سالگی و خیلی ها در سن 30 سالگی به آن چیزی که می خواهند می رسند و افرادی هم هستند که در سن 60 سالگی به آن ...
این زن می خواهد کلیه اش را بفروشد!
هایت را بردار، اینجا دیگر جای تو نیست. متعجب بودم. هنوز نمرده بودم که کفن شوم اما قرار بود از خانه و زندگی ام دور شوم. خوشحال بودم چون دیگر مجبور نبودم خانه سرد و بی مهر و محبت شوهرم را تحمل کنم. اما قلب و جانم آنجا ماند. شوهرم نگذاشت دخترم را با خودم ببرم. چند روز بعد رفتم یکسری وسایلم را بردارم اما با خانه خالی روبه رو شدم. شوهرم تمام اثاثیه زندگی ام را برده بود و حتی حالا هم نمی دانم وسایلم را ...
دیداری که سردار سلیمانی اجازه نداد فیلمبردای شود
ی او بودم. جواب تک تک بچه ها را می داد و با همه همدردی می کرد. فرزندان شهدا از کوچک ترین سختی های زندگی می گفتند و نامه برای حاج قاسم می نوشتند. به خودم آمدم و دست به قلم شدم: بسم رب الشهدا والصدقین سلام بابای خوبیها بعد از رفتن پدرم تنها دار و ندارم بعد از حضرت قائم و حضرت آقا شما هستی. لبخند پرمهرت چهره زیبایت قد و بالایت پدرم را برایم تداعی می کند. ایلوشن (هواپیمای ...
برای پرستاری از کرونایی ها جانم را هم بدهم، باز هم خوشحالم
بدنی را انتخاب کنم اما مادرم با من صحبت کرد و گفت در بیرون از مدرسه هم همیشه در سالن ورزشی و باشگاه هستی، دوست دارم تو رشته تجربی انتخاب کنی و پزشک شوی. خودم خیلی مخالف نبودم ولی بعدها پرستاری علاقمند شدم و حالا خیلی دوستش دارم . پرستاری چه دنیایی دارد؟ ویژگی های این شغل چیست؟ با روحیاتت سازگار است؟ من دختری هستم که مراقبت کردن از آدم ها را دوست دارم، یعنی از اینکه بعنوان یک پرستار و ...
نبرد سخت(7): کاهش 15 درصدی لنفوسیت/ تو کرونا مثبت هستی!
-باجناق کوچکم- قرار گذاشتیم که شب ساعت 9 بریم منزل شان و درباره ی وضعیت پدرخانمم، بعد از فوت مادرخانمِ خدا بیامرزم، مشورت و همفکری کنیم. ساعت 4 عصر اینقدر خوب بودم و خیالم راحت بود که تصمیم گرفتم یه خواب آروم عصرگاهی رو تجربه کنم. بعد از یک ساعت بیدار شدم و احساس کردم به خاطر ناراحتی های این مدت بغض دارم و دلم گرفته ، رفتم کنار پنجره نشستم و پنجره رو باز کردم که راحت تر نفس بکشم، اما ...
تاخیر زیاد در پریودی، در مجردی تجربه اش را داشتم
سوال مخاطب نی نی بان: سلام. بیست روزه پریودم عقب افتاده قبل از تاریخ پریودم رابطه حفاظت نشده داشتم بعدش قرص اورژانسی خوردم. دو بار هم بی بی چک استفاده کردم که منفی بود. درد پریود رو دارم ولی هیچ خبری نیست. تو دوران مجردیم هم دو بار اینجوری شده بود که یک ماه پریود نشدم ولی ماه بعدش دو هفته پریود بودم. یعنی امکان داره باروار باشم؟ پاسخ دکتر مرجان قاجار، جراح و متخصص زنان زایمان و نازایی ...
تیمور غیاثی؛ طلایی که ستون فقراتش را کج کرد
، رضا انتظاری در دوهای 400 و 800 متر و جلال کشمیری هم بودند که ستاره محسوب می شدند و در هر مسابقه جهانی یا بین المللی جزو مدال آوران بودند. در آن دوره ما خیلی طرفدار پیدا کردیم و مردم به دوومیدانی علاقه مند شدند. همه مسئولان کشور هم به استادیوم آمده بودند. این همه مدال گرفتم، اما یک خانه از خودم ندارم 57 سال است که در دوومیدانی هستم و بارها قهرمان آسیا شدم. حالا می توانید خانه ...
گفت وگو با پرستاری که عروسی اش را عقب انداخت
...> خب راستش نمی دانم؛ این را بقیه باید بگویند ولی خودم که عاشق پرستار بودن هستم و سعی می کنم همیشه با روی خوش به بیماران رسیدگی کنم. این چیزی نیست که امروز و دیروز به آن رسیده باشم. خیلی وقت است که دلم می خواهد با این شغلی که دارم، با جان و دل برای کسانی که به من نیاز دارند، انرژی بگذارم. حالا چرا پرستاری؟ من از سال 81 پرستار هستم؛ همان شغلی که همیشه و قبل از قبول شدن در دانشگاه ...
عباس حسین نژاد: امید ، کرونا را شکست می دهد
حالی که بتوانی فیلم ببینی یا کتاب بخوانی نیست. من تنها چیزی که با خودم برده بودم، قرآن بود. اگر چیزی می خواندم، قرآن بود و مطالعه مطالبی در فضای مجازی. ولی دوستانی که در اتاق ما بودند، کتاب هم می خواندند ولی من نه. اما بعد که در 14 روز قرنطینه خانگی بودم و به کتاب های خودم دسترسی داشتم، پس از سال ها شروع کردم به خواندن کتاب فصوص الحکم چند نفر از دوستان تاکید می کردند که در این دوران یادداشت های ...
داستان کرونا و جهادی ها(11) روایت یازدهم؛ لباسِ آخر
...> لبخند زد. چشم هایش تنگ شد و اشکی که گوشه چشمش اسیر شده بود سرازیر شد روی گونه اش. خنده و شوخی هایمان باهم رفیق ترمان کرده بود. سلام اول شیفت را باید به رقیه خانم می دادم و بعد کار را شروع می کردم. توی یکی از همین سر زدن های اول صبحی مریض دیگری را جایش دیدم. گفتند تنفسش غیرطبیعی شده بود و منتقلش کرده بودند آی سی یو. توی آی سی یو که لوله های ونتیلاتور را توی بینی اش دیدم ته دلم خالی شد ...
ترور شخصیتی شیوه قدیمی منافقین علیه انقلابی ها
بهشتی در دو زمینه پیغام داده بودند. یک زمینه راجع به شورای انقلاب و یک زمینه راجع به حزب الله، چون امام در اواخر حضور در نجف راجع به ساماندهی حزب الله توصیه ای فرمودند. دیدار با امام پس از 15 سال فراق پر درد وقتی که بنده به پاریس رسیدم حدود 15 سال بود که امام را از نزدیک زیارت نکرده بودم، یعنی آخرین باری که بنده توفیق داشتم آبان 1343 بود. وقتی که به خدمتشان وارد شدم فرمودند: پیر شدی! بعد ...
برخورد عجیب سرمربی سابق آرسنال با همسرش
ساله اش با سرمربی سابق سویا بعد از اختلافات متناوب به جایی رسید که این در نهایت ماه گذشته تصمیم گرفت از این مرد 48 ساله جدا شود. رایت 35 ساله گفت: من به اونای اعتماد داشتم و واقعاً امیدوار بودم که زندگی ام با او دوام پیدا می کند و یک روز می توانیم صاحب فرزند شویم. من فکر می کردم که او یک جنتلمن و یک مرد خانواده دوست واقعی است. در نهایت، اما من فهمیدم که نه اینطور نیست و او کسی نیست که ...
خاطرات دوران کرونایی ابطحی 9 تا 40
میرزا کوچک خان الگوی خوبی برای آقایان و زنان دوران قاجار الگوی خوبی برای خانم ها هست. تاریخ را پاس بداریم. این هم دوتا جوک امروز تا فردا. خاطرات کرونایی (18) چهارشنبه 28 اسفند کتاب خاطرات پس از مرگ ماشادو د آسیس را سال 91 خواندم. امروز دوباره مرور کردم. نویسنده از وقتی می میرد، خاطراتش را شروع می کند و برمی گردد به عقب تا تولد. این بار هر کاری دوست دارد ...
الهه منصوریان: گفتند امسال در تیم ملی نیستی!
.... این حرف ها مرا ناراحت می کند. من یک دوره ای از اتفاقات ورزشی در رشته خودم خسته شدم، اما اینقدر معروف نبودم که در رسانه ها حرف بزنم. به یک رشته المپیکی یعنی تکواندو رفتم و شاگرد خانم مداح شدم. در روزهای اول دائما می باختم. حتی 25-11 یکی از بازیکنان تیم ملی را بردم. منصوریان در ادامه گفت: بازهم به رشته خودم برگشتم چون ووشو را دوست دارم؛ حتی اگر المپیکی نباشد. حالا که من برگشتم، به من کمک کنید. اینطور نباشد که به من بگویید به تیم ملی نیا. تیم ملی خانه من است و دوست دارم تا زمانی که قدرتش را دارم، پیراهنش بر تنم باشد. ...
یک جان دارم که برای موفقیت تراکتور کنار می گذارم/ بچه سرعین هستم
در رأس کادرفنی این تیم، اظهار کرد: در ابتدای فصل با صحبت آقای زنوزی، به تراکتور آمدم؛ آن موقع همه گفتند که این فرد استقلالی است، این در حالی است که من بچه ی این جا بودم و کسی تا آن زمان با من درخصوص تراکتور صحبت نکرده بود که متوجه شود من از بین تراکتور، مس کرمان، پدیده، استقلال و غیره چه تیمی را انتخاب می کنم؛ لذا ابتدای فصل به دلیل مساعد نبودن جو، از تراکتور رفتم که به نظرم این اتفاق به نفع خودم ...
بازیکنی که به خاطر پرسپولیس قید فوتبال را زد!
.... اصلا دیگر قرار نیست بازی کنم و به قول معروف انگیزه و همه چیزم را از دست دادم و تصمیم گرفتم فوتبال را کنار بگذارم. شاید بهتر باشد این را بگویم که قدر چیزی که آن لحظه دارید را باید بدانید. من در پرسپولیس بودم، اما شرایط به شکلی پیش رفت که ناچار و مجبور به جدایی شدم و بعد از آن از تمام توانم برای بازگشت استفاده کردم، ولی نشد که نشد. این تمام انگیزه ام را برای فوتبال و عشقی که به آن داشتم را از ...
مسیرم در برایتون تغییر نکند شاید تصمیم دیگری بگیرم/ صعود به جام جهانی خیلی سخت است
بازیکنان زیادی را به تیم های بزرگ داده و در آن سال شرایطم خیلی خوب بود. راستش را بخواهید پیشنهادات خیلی خوبی داشتم و آژاکس و آیندهوون به من پیشنهادات خوبی دادند. یادم است که آژاکس بیشترین پول را در بین بازیکنانش به من پرداخت می کرد ولی آلکمار گفته بود که هرگز به من اجازه نمی دهد به باشگاه دیگری در کشور هلند بروم.آنها می گفتند اگر قرار است در هلند بمانی ما با تو تمدید می کنیم و پول خوبی هم می دهیم ...
خلیلی: اولین و شیرین ترین گل تاریخ فوتبالم را به استقلال زدم
در آن شرکت کرده و قبول شدم و رفته رفته به تیم اصلی رسیدم. بعد از پاس هم به تیم جوانان بانک ملی رفتم و در آنجا آقای گل مسابقات تهران شدم که همین موضوع موجب شد تا مسوولان سایپا برای جذب من اقدام کنند. خیلی زود در سایپا به تیم اصلی رسیدی؟ درست است. در 17 سالگی به تیم اصلی رسیدیم و فکر می کنم در سن 18 سالگی موفق شدم اولین گل دوران حرفه ای خودم را به استقلال بزنم. همین طور هم رفته رفته ...
مصائب حاجی!
محمدحسین کریمی پور در یادداشتی تلگرامی با عنوان مصائب حاجی! نوشت: دیشب خواب دیدم قیامتست و نوبت حساب من رسیده. کارم را بلد بودم. گفتم:” من اهل زیارت وارث بوده ام. نباس یه فرقی با این جماعت بکنم؟” گفتند آیا دوست داری تو را با همین زیارت شریف، بسنجیم؟ گل از گلم شکفت :”اوس کریم! ناز شستت! این دنیا هم حاجیت، افتاد تو خط ویژه!” گفتند با کدام فراز زیارت تو را بسنجیم؟ الله بختکی ...
نبرد سخت(7): تو کرونا نداری اما ...
.... به یاسمن گفتم :" بابا !دمپایی حمام رو بیار ، من پاهام آلوده است . یه راست برم حمام ". رفتم و لباسام رو انداختم تو یک پلاستیک و درش رو گره زدم تا افسانه بندازه تو ماشین. از حمام که بیرون آمدم از یک طرف خوشحال بودم و از یک طرف با خودم می گفتم : "چرا تنگی نفس دارم؟ چرا بدنم درد می کنه؟ خوب حالا خوبه کرونا ندارم ، هر چی باشه تا فردا خوب میشه !" اما تا فردا وضعیت من ...
نتوانستم برادرم را بپیچانم و داوری را انتخاب کردم | از حسادت دیگران، دعوا و جنجال ها آسیب دیدم
بازی می کردم و آن زمان تازه داشتند آموزش می دادند و اولین بار بود و می خواستیم برای مسابقات کشوری اعزام شویم اما گفتند یا داوری یا فوتبال و من داوری را انتخاب کردم. در دوران کودکی فوتبال را بیشتر از خاله بازی دوست داشتم و برادرم با من خاله بازی نمی کرد و مجبور بودم با او فوتبال بازی کنم. بزور به فوتبال علاقه مند شدم و برادرم بزور استعدادم را کشف کرد و همه کارهایم با اجبار برادرم بود. در واقع برادرم ...
یک بازنده
بهونه ی استارتاپ و با گفتن "من یه استارتاپ دارم که..." تونسته ارتباط برقرار کنه. کل اون روز دنبال یه فرصت کوتاه بودم که باهاش فقط یه سلام و احوالپرسی کنم و بگم که قبلا هم شما رو دیدم و فلانی آشنای مشترکمونه. اما تقریبا همه ی زمان ها رو با هم بودن و ... ذهن مغشوش من با خودم درگیر بودم. هر چیزی به ذهنم میومد. ولی چیزی که خیلی باهاش درگیر شدم این بود که ارزشش برای من داشت ...